با درود فراوان
داستان مصاحبه من در ابوذبی به این قرار بود:
روز سه شنبه 3 می با ایرعربیا (110 ویزا + 224 بلیط رفت و برگشت + 50 عوارض خروج ) به فرودگاه شارجه رفتم
ساعت 5 بعد از ظهر از فرودگاه شارجه به NMC رفتم (140 درهم ) که توصیه می کنم ادرس صحیح آن را داشته باشید چون به فاصله نزدیکی هم هتل رامادای دیگری وجود دارد هم مرکز nmc دیگه. 25.276677, 55.347404 مختصاتش در google map است که اگر گزینه Get Directions را بزنید و این مقدار را در A قرار دهید می توانید با زوم مناسب هم هتل و هم بیمارستان را ببینید.
از 6 تا 9 شب در بیمارستان بودم که پس از مراحل اولیه ، تست خون و رادیولوژی مدت بسیار زیادی منتظر ماندم تا نوبت به دکتر برسد. من تمام واکسن های ممکن را در انیستیتیو پاستور زده بودم . حتی تست آبله را هم دادم و در هلال احمر هپاتید زدم که همه را در کارت پاستور وارد کرده بودند . بنابر این هیچ واکسنی نزدن و 50 درهم برای خون ، 125 درهم برای رادیولوژی و 250 درهم برای دکتر دادم. جوابشم چهارشنبه 7 شب گرفتم. ( فکر کنم بیمارستان جزئی از خاک هندوستان بود !!! )
پنج شنبه 5 می با تاکسی رفتم ابوذبی که باکمی گیج بازی راننده 250 درهم آبخورد . کلا در طول یک هفته ای که دبی بودم فقط یک راننده تاکسی وارد دیدم و بقیه از خودم بیشتر نمی دونستن ! ( البته همه هندی !!!)
ساعت 7 صبح نفر سوم بودم که در صف منتظران اقامت نشسته بودم . نفر اول یک خانم عرب زبان بود ، نفر دوم یک خانواده 4 نفره ایرانی با کیس همسر شاغل در امریکا ، چهارمی یک جوان با کیس والدین مقیم ، پنجمی یک زوج مسن با کیس فرزندان مقیم ، بعدی یک زوج جوان که خانم برنده لاتاری بود و ....
فکر کنم اگر این سفارت خانه در ایران بود اینقدر ایرانی دم درش نمی بود !!!
8 رفتیم داخل و همه چیز به جز مدارک را از همه گرفتن ولی من با کیف و و سایل رفتم داخل ! بعد هم که داخل سالن مصاحبه شدیم ، پس کمی انتظار آمدن پرسنل ، کارمند اول آمد که خانم جوانی بود که پس از دیدن پاسپورت نفرات با همه فارسی حرف زد و مدارک را خواست . نوبت من که شد وقتی گفت اسپانسر ، گفتم ندارم ، انگار یک سطل آب یخ رو سرش ریختن. بقیشو خودم گفتم که این مدرک بانک ، این سابقه کار و ...
ایشون هم با بی میلی فیش 819 دلاری را داد که بعد از پرداخت تقدیم خودش شد.
بعد کمی انتظار خانم دیگری شروع به صدا کردن کرد و از همه اثر انگشت دیجیتال می گرفت . فقط هم انگلیسی
در آخر خانم محجبه ای بنده را صدا کرد و مصاحبه به این شکل آغاز شد :
- دست راست را بیار بالا و قسم بخور
- نمی خورم
- چرا
- اول اون فرم بدهید تا اصلاح کنم
که تغیراتی در بخش خدمت دادم و پس دادم و پرسیدم امکان مصاحبه فارسی هست ؟ ایشان هم گفت نه ولی اگر لازم شد من کمی میفهمم . دیگه یادش رفت قسم بگیره و شروع به پرسیدن کرد
- نام
سال تولد
چی خواندی
چه کار می کردی
بار چندمه لاتاری شرکت می کنی
- بیش از 10 سال
کلش صوت کشید و با صورت به وجد آمده گفت
- می خوای امریکا چکار کنی
- کار و زندگی
بعد هم راجب کار و اهدافم توضیح دادم
- سپاه خدمت کردی یا عمومی !!
- عمومی ولی ما بهش میگیم ارتش
سر تکان داد و خندید و گفت یک دقیقه صبر کن
برگشت با برگه آبی که معرف حضور همه هست و گفت جوابش را تو سایت چک کن ، کیش را هم نمیدونم.
منم تشکر کردم و گفتم لطفا به یک نفر بگید این گوشی تلفن را درست کنه پون همش قطع و وصل مشه
با تعجب تشکر کرد و من ساعت 9 صبح از سفارت خارج شد.
با کمی قدم زدن به خیابان اصلی رسیدم که سریع یه اتوبوس پیداش شد . منم از رو کنجکاوی سوار شده و از مسافر ها پرسیدم کجا پیاده شم که برم دبی .
جایی که پیاده شدم به فاصله 50 قدمی اتوبوس های دبی بود. و اینطوری شد که با 15 درهم آمدم دبی
از این سایت کمال تشکر را دارم گه اگر نبود واقعا هیچی
ولی خواهش می کنم لاتاری از آغاز تا پایان را به روز کنیم (819 دلار) و بقیه مطالب را هم چکیده در آن قرار دهید تا یک جزوه عالی باشد.
واقعا خواندن تمام مطالب از وبلاگی با این طول و عرض بسیار وقت گیر و مشکل است به ویژه برای کسی که اصلا از وبلاگ سر در نمی آورد
مجددا خواهش می کنم خلاصه را تکمل نمایید و مسلما این مطلب با روح وبلاگ شما هیچ خصومتی نخواهد داشت
نکته 1 : من مدارکم را به تایید هیچ کجا نرساندم
نکته 2 : من با گواهی مالی بالای 40 هزار دلار رفتم ( پسر جوان مجرد ! )
داستان مصاحبه من در ابوذبی به این قرار بود:
روز سه شنبه 3 می با ایرعربیا (110 ویزا + 224 بلیط رفت و برگشت + 50 عوارض خروج ) به فرودگاه شارجه رفتم
ساعت 5 بعد از ظهر از فرودگاه شارجه به NMC رفتم (140 درهم ) که توصیه می کنم ادرس صحیح آن را داشته باشید چون به فاصله نزدیکی هم هتل رامادای دیگری وجود دارد هم مرکز nmc دیگه. 25.276677, 55.347404 مختصاتش در google map است که اگر گزینه Get Directions را بزنید و این مقدار را در A قرار دهید می توانید با زوم مناسب هم هتل و هم بیمارستان را ببینید.
از 6 تا 9 شب در بیمارستان بودم که پس از مراحل اولیه ، تست خون و رادیولوژی مدت بسیار زیادی منتظر ماندم تا نوبت به دکتر برسد. من تمام واکسن های ممکن را در انیستیتیو پاستور زده بودم . حتی تست آبله را هم دادم و در هلال احمر هپاتید زدم که همه را در کارت پاستور وارد کرده بودند . بنابر این هیچ واکسنی نزدن و 50 درهم برای خون ، 125 درهم برای رادیولوژی و 250 درهم برای دکتر دادم. جوابشم چهارشنبه 7 شب گرفتم. ( فکر کنم بیمارستان جزئی از خاک هندوستان بود !!! )
پنج شنبه 5 می با تاکسی رفتم ابوذبی که باکمی گیج بازی راننده 250 درهم آبخورد . کلا در طول یک هفته ای که دبی بودم فقط یک راننده تاکسی وارد دیدم و بقیه از خودم بیشتر نمی دونستن ! ( البته همه هندی !!!)
ساعت 7 صبح نفر سوم بودم که در صف منتظران اقامت نشسته بودم . نفر اول یک خانم عرب زبان بود ، نفر دوم یک خانواده 4 نفره ایرانی با کیس همسر شاغل در امریکا ، چهارمی یک جوان با کیس والدین مقیم ، پنجمی یک زوج مسن با کیس فرزندان مقیم ، بعدی یک زوج جوان که خانم برنده لاتاری بود و ....
فکر کنم اگر این سفارت خانه در ایران بود اینقدر ایرانی دم درش نمی بود !!!
8 رفتیم داخل و همه چیز به جز مدارک را از همه گرفتن ولی من با کیف و و سایل رفتم داخل ! بعد هم که داخل سالن مصاحبه شدیم ، پس کمی انتظار آمدن پرسنل ، کارمند اول آمد که خانم جوانی بود که پس از دیدن پاسپورت نفرات با همه فارسی حرف زد و مدارک را خواست . نوبت من که شد وقتی گفت اسپانسر ، گفتم ندارم ، انگار یک سطل آب یخ رو سرش ریختن. بقیشو خودم گفتم که این مدرک بانک ، این سابقه کار و ...
ایشون هم با بی میلی فیش 819 دلاری را داد که بعد از پرداخت تقدیم خودش شد.
بعد کمی انتظار خانم دیگری شروع به صدا کردن کرد و از همه اثر انگشت دیجیتال می گرفت . فقط هم انگلیسی
در آخر خانم محجبه ای بنده را صدا کرد و مصاحبه به این شکل آغاز شد :
- دست راست را بیار بالا و قسم بخور
- نمی خورم
- چرا
- اول اون فرم بدهید تا اصلاح کنم
که تغیراتی در بخش خدمت دادم و پس دادم و پرسیدم امکان مصاحبه فارسی هست ؟ ایشان هم گفت نه ولی اگر لازم شد من کمی میفهمم . دیگه یادش رفت قسم بگیره و شروع به پرسیدن کرد
- نام
سال تولد
چی خواندی
چه کار می کردی
بار چندمه لاتاری شرکت می کنی
- بیش از 10 سال
کلش صوت کشید و با صورت به وجد آمده گفت
- می خوای امریکا چکار کنی
- کار و زندگی
بعد هم راجب کار و اهدافم توضیح دادم
- سپاه خدمت کردی یا عمومی !!
- عمومی ولی ما بهش میگیم ارتش
سر تکان داد و خندید و گفت یک دقیقه صبر کن
برگشت با برگه آبی که معرف حضور همه هست و گفت جوابش را تو سایت چک کن ، کیش را هم نمیدونم.
منم تشکر کردم و گفتم لطفا به یک نفر بگید این گوشی تلفن را درست کنه پون همش قطع و وصل مشه
با تعجب تشکر کرد و من ساعت 9 صبح از سفارت خارج شد.
با کمی قدم زدن به خیابان اصلی رسیدم که سریع یه اتوبوس پیداش شد . منم از رو کنجکاوی سوار شده و از مسافر ها پرسیدم کجا پیاده شم که برم دبی .
جایی که پیاده شدم به فاصله 50 قدمی اتوبوس های دبی بود. و اینطوری شد که با 15 درهم آمدم دبی
از این سایت کمال تشکر را دارم گه اگر نبود واقعا هیچی
ولی خواهش می کنم لاتاری از آغاز تا پایان را به روز کنیم (819 دلار) و بقیه مطالب را هم چکیده در آن قرار دهید تا یک جزوه عالی باشد.
واقعا خواندن تمام مطالب از وبلاگی با این طول و عرض بسیار وقت گیر و مشکل است به ویژه برای کسی که اصلا از وبلاگ سر در نمی آورد
مجددا خواهش می کنم خلاصه را تکمل نمایید و مسلما این مطلب با روح وبلاگ شما هیچ خصومتی نخواهد داشت
نکته 1 : من مدارکم را به تایید هیچ کجا نرساندم
نکته 2 : من با گواهی مالی بالای 40 هزار دلار رفتم ( پسر جوان مجرد ! )