کانال تلگرام مهاجرسرا
https://t.me/mohajersara







##### هشدار #####
به تاریخ ارسال مطالب دقت فرمایید.
شرایط و وضعیت پروسه ویزا دائم در حال تغییر است و ممکن است مطالب قدیمی شامل تغییراتی باشد.
سفرنامه و تجربه مصاحبه در ابوظبی
(2011-06-22 ساعت 16:44)najibi نوشته:  [quote='alisarshar' pid='114629' dateline='1308744405']
سفرنامه خيلي خوبي بود و تشكر زياد . چند نكته:
1- اون خانم آمريكايي توپوله به هر كي يه تاريخ ميگه به من گفت تا 15 سپتامبر
2- اصلا نگران گرفتن پاس قديمتون نباشين چون از منم نه كارت ملي نه كارت پايان خدمت و نه پاس قبليو نخواست
3-سر تاكسي خيلي شانس آوردين چون ما هر جا كه سوار ميشديم كمترين دريافتيشون 10 درهم بود حتي اگر تاكسيمتر كمتر مينداخت
4-يه نكته اي كه برخورد كردم خانم آمركاييه به من گفت از 3هفته ديگه چك كنيد و ممكنه بيشتر طول بكشه در صورتيكه تو فرمها نوشته از 2هفته بعد از اينترويو اين كاررو انجام بدين و به شما گفتن ممكنه 1 ماه به بالا طول بكشه . به نظر من همون زماني كه حداقل اعلام ميكنه طول ميكشه تا كلير بياد.
5- بازم تبريك ميگم و اميدوارم كه هر چه سريعتر كلير جفتتون بياد.

[quote='najibi' pid='114622' dateline='1308742651']

خیلی ممنون از نکاتی که اشاره کردید. تو دوبی همین طوریه یعنی حد اقل ورودی ۱۰ درهمه حتی اگه کرایه کمتر شده باشه اما ابوظبی بارها ما کمتر از ۱۰ درهم دادیم.راستی۲ تا سوال :
1. میشه لطفا دقیقا بگید به چه فرمتی کیس نامبرتون رو وارد میکنید؟
2.مگه شما برنده اصلی نبودید که کارت خدمت رو نخواستند؟

1-كيس نامبر خودتونو بدون 1و2 آخرش كه مربوط ميشه به برنده اصلي يا همراه وارد كنيد
2- برنده اصلي من بودم ولي كارت پايان خدمتمو نخواستن حتي بهشون گفتم كه كارت پايان خدمت و كارت مليو نمي خواين در جواب گفت نه
2011AS14706

[font=Times New Roman]باور روز برای گذر از شب کافیســـــــــت.....[/font]

به امید فردا
تشکر کنندگان: nastaran86 ، najibi ، vahidvm60 ، A.K
(2011-06-22 ساعت 16:07)najibi نوشته:  ........ توی راه با خودمون گفتیم کاش بیشتر اصرارمیکردیم که یه کپی از پاس قدیمی همسرم رو بگیرند توی پرونده بگذارند .این شد که دوباره ۳ ساعت بعد رفتیم دم سفارت و گفتیم آقا اینو از ما بگیرید سنگینی میکنهWink.لازم به ذکره که توش ویزاهای گوناگون از چین گرفته تا روسیه و اروپا هم هست. از خوش شانسی یا بد شانسی نگرفتند و گفتند سفارت تعطیله برید ۵ شنبه بیاید. حالا من نمیدونم آیا کار درستیه که این کپی رو بفر ستم یا نه. چون میترسم فکر کنند ما چیزی رو قا یم کردیم یا این موضوع پرونده من رو ناقص کنه.لطفا اگه کسی میدونه راهنمائی کنه. .
.....

راجع به اون بخش از سوالتون راجع به پاسپورت قبلي، به نظر من نيازي نيست موضوع را با اهميت كنيد. اگر خواستند خودشون اطلاع مي دهند.
من خودم پاسپورت قبلي داشتم كه پر بود از ويزا و مهر و ... ولي كپي اون رو نفرستادم فقط همراه بردم و موقع تحويل مدارك پرسيدم لازم داريد كه گفت پاسپورتي كه باهاش اقدام كرديد رو بده و اگر آفيسر بخواد ميگه. من هم چيزي نگفتم و بعدا هم نخواستند و ويزام رو هم گرفتم.
حالا كه نداديد ديگه مهم نيست. نگرانش نباشيد.
تشکر کنندگان: alisarshar ، najibi ، nastaran86 ، AmericanHamid ، A.K ، mohammadm64
(2011-06-22 ساعت 16:36)alisarshar نوشته:  سفرنامه خيلي خوبي بود و تشكر زياد . چند نكته:
1- اون خانم آمريكايي توپوله به هر كي يه تاريخ ميگه به من گفت تا 15 سپتامبر
2- اصلا نگران گرفتن پاس قديمتون نباشين چون از منم نه كارت ملي نه كارت پايان خدمت و نه پاس قبليو نخواست
3-سر تاكسي خيلي شانس آوردين چون ما هر جا كه سوار ميشديم كمترين دريافتيشون 10 درهم بود حتي اگر تاكسيمتر كمتر مينداخت
4-يه نكته اي كه برخورد كردم خانم آمركاييه به من گفت از 3هفته ديگه چك كنيد و ممكنه بيشتر طول بكشه در صورتيكه تو فرمها نوشته از 2هفته بعد از اينترويو اين كاررو انجام بدين و به شما گفتن ممكنه 1 ماه به بالا طول بكشه . به نظر من همون زماني كه حداقل اعلام ميكنه طول ميكشه تا كلير بياد.
5- بازم تبريك ميگم و اميدوارم كه هر چه سريعتر كلير جفتتون بياد.

(2011-06-22 ساعت 16:07)najibi نوشته:  خوب سلام بر همه دوستان عزیز. اینم سفرنامه بنده که خدمت همه دوستان گل تقدیم میشه.شاید یه کم تکراری باشه ولی خوندن سفرنامه های بقیه به ما خیلی کمک کرد که هیچ وقت, هیچ جا در طول سفرمون غافلگیر نشیم یا تو دردسر نیفتیم.ما صبح روز شنبه ۱۸ جون با ایران ایر پرواز کردیم به سمت دوبی. هزینه بلیت و ویزا و هتل واسه ۲ نفرمون شدتقریبا ۱ ملیون و سیصد البته واسه ۲ شب هتل. وقتی رسیدیم رفتیم ...........

من دیوونه این تحلیل ها و نتیجه گیری هاتم علی آقا
ما رو کشتی به مولا
چاکرتیم
تشکر کنندگان: najibi ، alisarshar
(2011-06-21 ساعت 13:13)sunrise نوشته:  
(2011-06-21 ساعت 10:14)najibi نوشته:  دوستان سلام صدای ما رو از هتل الفت ابوظبی میشنوید. ما الان تازه برگشتیم هتل از مصاحبه. شماره مون ۱ بود و اولین نفری بودیم که مصاحبه شدیم. برگه زیبای ابی رو به من و همسرم دادند.Big Grin برنده اصلی من بودم که نه شغل دولتی داشتم رشته تحصیلیم هم زبان انگلیسی بود.همسرم هم رشته تحصیلی ش حساس نبود سربازی هم معاف شده بود شغل دولتی هم هیچ وقت نداشته. .برگشتم سفرنامه مون رو تقدیم میکنیم.

سلام دوست عزیز،تبریک که مصاحبه رو به سلامت پشت سر گذاشتید انشالله که هرچه زودترکلیر بشید ،باورتون میشه من از دیروز همش تو فکر شما بودم و واستون دعا میکردم که با دست پر برگردید و امروز منتظر دیدن هوراتون در سایت بودم اما ایشالا که به زودی یک هورای بزرگ در این سایت مینویسید،خوش و خرم باشید Smile
دوست عزیز از محبت شما بینهایت سپاسگزارم. امیدوارم مهاجرتی شاد و موفق داشته باشید.

تشکر کنندگان: sunrise
سلام به همه دوستان عزیز
من هم گفتم سفرنامه خودم رو بنویسم همینطور که من از تجربیات سایرن بهره بردم شاید بدرد دیگر دوستان بخوره.
من یکشنبه مصاحبه داشتم و دوشنبه قبلش با ایران ایر رفتم. چون پارسال و چند سال پیش هم رفته بودم دبی به همون هتل قبلی رفتم. من به این علت با تور نرفتم که پرواز در روزهایی که میخواستم نبود.

سه شنبه بعد از ظهر ساعت 4 رفتم به nmc (هفته قبلش تلفنی وقت گرفته بودم که نیازی نبود) اول قد و وزن بعد معاینه چشم و بعد هم در انتظار دکتر شوکولا بودم که با خانم دکتر مواجه شدم! البته دکتر خیلی خوبی بود و تقریبا به هیچی گیر نداد سوالهایی که سایر دوستان نوشتن رو پرسید. آبله مرغان رو هم پرسید که گفتم گرفتم بعد هم یه معاینه مختصر از شکم و قلب کرد و گفت خوب تمومه. نکته آزار دهنده این بود که تمام مدت یه پرستار که ظاهرا فیلیپینی بود توی اتاق ایستاده بود که علتش رو نمی دونم. بعد ازش پرسیدم پس عکس و آزمایش خون چی میشه؟ گفت برین به قسمت رسیپشن. اونجا هم اول رفتم برای عکس و بعد هم آزمایش خون. همه این مراحل کلا 2 ساعت طول کشید و 425 درهم هزینه شد. چون کمی نا مطمئن بودم گفتم میخوام دکتر رو دوباره ببینم که گفتن نمیشه منم اونجا نشستم آخرش رسیپشن به دکتر تلفن کرد و گوشی رو داد بمن. منم پرسیدم مشکلی هست یا اوکی؟ که گفت از نظر من اوکی هست ولی باید نتیجه آزامایش خون و عکس رو هم ببینم. بعد هم رسیپشن گفت که پس فردا بیا جواب رو بگیر و منم گفتم با تلفن از شما سوال کردم گفتین یک روز طول میکشه گفت باشه فردا شب 10 به بعد بیا. فردا شب هم ساعت 10 رفتم و نتیجه رو گرفتم.
بعد هم دو سه روز علاف بودم و شنبه با یه تاکسی دربست رفتم ابوظبی با 200 درهم. البته از چند تا راننده تاکسی دیگه سوال کردم گفتن 250 درهم ولی حتی اگه بصورت معمولی هم برین (با تاکسی متر) به 250 درهم نمیرسه. البته بستگی داره کجای دبی باشین. هتل من توی دیره بود. توی ابوظبی هم چون حال گشتن دنبال هتل رو نداشتم یه هتل نزدیک سفارت بود که 500 درهم آب خورد برای یک شب.
اما روز مصاحبه ساعت یک ربع به 7 دم سفارت بودم دیدم حدودا 10 نفر جلوی من هستن. تا ساعت 8 که افسر هندیه اومد تقریبا تموم نیمکتها پر شده بود و یه عده هم ایستاده بودن کلا خیلی شلوغ بود. بعد هم وارد شدن به سفارت بود که دوستان توضیحات کافی دادن ولی یه نکته هست که باید بگم! من دیدم که هموطنان عزیز همدیگه رو هل میدن یا سعی میکردن بزنن توی صف که باعث شرمندگی بود! توی سالن بازرسی گفتن همه چیز غیر از مدارک رو تحویل بدید و یه بازسی بدنی کردن البته با دستگاه و بعد هم از اونجا خارج شدیم و رفتیم به سالن اصلی که به هر کیسی یه شماره میدادن. اصلا محیط عجیب غریبی نیست و من فکر می کردم با کلاس تر باشه! فرض کنید دارین میرین توی یه بانک شلوغ!
همونطور که دوستان گفتن در انتهای این سالن یه صفحه نمایش هست که هر شماره ای که اعلام میشه سمت چپ و باجه ای که باید برین سمت راست نوشته میشه پس اگه انگلیسی رو خوب متوجه نمیشین کافیه چشمتون به اون تابلو باشه. البته اطلاعات روی تابلو عوض میشه چون چندین کیس رو با هم کاراشو انجام میدن ولی عموما از این نظر مشکلی نسیت. شماره باجه ها هم اگه اشتباه نکنم وقتی که وارد میشن شماره 1 روبروتون هست که پول رو باید اونجا پرداخت کنید و آخریش هم در ته سالن شماره 11 هست که مربوط به انگشت نگاریه.
روند کار هم اینطوریه که اول شمارتون رو صدا میکنن برای تحویل مدارک که خانومه همون اول بمن گفت اصل هیچکدوم از مدارک رو نمی خوام فقط ترجمه ها رو بده و اصل پاسپرت و کپی پاسپرت. کمی هم بی حوصله بود. مدارکی که تحویل دادم ترجمه شناسنامه، مدرک دانشگاه، پیش دانشگاهی، اسپانسر و گواهی بانک بود که فقط مهر دارالترجمه و دادگستری داشت. کپی پاسپورتم هم یه کپی معمولی بود که تو خیابون گرفته بودم. توی این مدارک چیزهایی که همون وقت جلوی خودم نگاه کرد گواهی بانک و اسپانسر بود. بعد هم گفتم میتونم اطلاعات فرمهامو تصحیح کنم که فرمها رو بهم داد منم مشغول بودم که گفت مشکلی نیست... بسه دیگه!
بعدنوبت پول بود که بعد از پرداخت رسیدش رو به همین خانم دادم. البته من اینقدر نشستم جلوش تا خودش زد به شیشه و گفت برم. چون بعضی افرادی که توی این مرحله بودن در حالی که این خانم مشغول تحویل گرفتن مدارک بقیه بود میرفتن پیشش و اون هم با عصبانیت میگفت برین بشینین.
مرحله بعدی انگشت نگاری بود که یه خانم جوان و ظاهرا آمریکایی بود و از همه افرادی که من اونجا دیدم خوش اخلاق تر بود و خندان. و هیچ مشکلی نبود.
بعد هم دوباره منتظر شدم و رفتم پیش همون خانم سنگین وزن محجبه اول گفت قسم بخور گفتم باشه بعد اسم و تاریخ تولد رو پرسید و بعد گفت گوشی رو بردار. پرسید اسپانسرت کیه؟ آیا تو رو ساپورت می کنه؟ کدوم ایالت میخوای بری؟ چرا سربازی نرفتی؟ .... بعد هم یه برگه داد امضا کنم و بلند شد رفت و با سه تا برگه آبی برگشت! یکیشو امضا کرد داد بمن! بقیه رو هم فکر کنم برای کیس های بعد آورده بود! گفتم همین؟! تموم شد؟! گفت آره یه سری توضیحاتم داد و گفت کیس شما ادمین استرتیو پروسس می خواد ما تضمین نمیکنیم ویزا بگیری یا نه و یه سری توضیحات دیگه. فعلا این برگه رو داشته باش کیف کن!

* میکروفون این خانم رو هنوز درست نکرده بودن و کلمه های اولش شنیده نمی شد.
* من با همه این افراد انگلیسی حرف زدم و مشکلی هم نداشتم. چون اونها هم شمرده و ساده حرف میزدن.
* نکته خیلی مهم: در مرحله مصاحبه سعی کنید به آفیسر پاسخ کوتاه و دقیق بدین. هیچ کلمه یا جمله ای برای توضیحات اضافی بکار نبرین. همین که جواب سوالش رو به کوتاه ترین فرم بدین کافیه.
* من یه کمی استرس داشتم که البته با ورود به سالن اصلی و دیدن محیط اونجا برطرف شد و جای هیچ دلواپسی و نگرانی نیست.
کسای دیگه ای که من اونروز دیدم یه مادر و دختر هندی بودن که ویزا گرفتن البته نمیدونم کیسشون چی بود. یه زن و شوهر بودن که کیسش لاتاری نبود و اونها هم ویزا گرفت یه خانم دیگه هم بود که اون هم چک خورد بخاطر شغل دولتی همسرش. وقتی هم اومدم بیرون دیدم تازه ساعت 9 بود. ولی من که نه سربازی رفتم نه شغل دولتی داشتم نمی دونم چرا چک خوردم. وقتی برگشتم هتل اون خانم و آقا رو دیدم که لاتاری نبودن و منم تبریک گفتم بهشون و اونها هم کلی دلداری دادن که نگران نباش و زود کلیر میشی و...
خلاصه ما موندیم و یه برگه آبی!

ببخشید اگه پرحرفی کردم. و اگه سوالی بود در خدمتم.
من هم به حکم وظیفه و اینکه این سایت که توسط یکی از دوستان به من معرفی شد تقریبا نیاز من به هرگونه بررسی و تحقیق دیگری را مرتفع کرد البته جدا از زحمت دست اندکاران این سایت روحیه اطلاع رسانی و کمک اعضا شاید یکی از ویژگیهای بارز این سایت باشد. بهر حال من اجازه می خواهم فراتر از یک سفرنامه و به شکلی خاطرات و شرح داستان لاتاری تا اینجا را بنویسم
در حال بررسی و جمع آوری اطلاعات جهت مهاجرت به کانادا یا استرالیا بودم که ملاقات با یکی از دوستانمان که قبولی لاتاری 2010 بود در حال تدارک خود بای انجام مصاحبه بود من را به این فکر انداخت و بعد که موعد ثبت نام لاتاری رسید
برای خودم و حدود 10 نفر دیگر از دوستان وهمکاران ثبت نام کردم....... یکسال بعد ...... تلفن محل کارم زنگ زد و همسرم با هیجان خاصی خبر دریافت نامه اول را داد پس از آرام کردن ایشان خودم تازه فهمیدم چه شانسی آوردم و استرس مرا فرا گرفت. چکار باید کرد ؟ از کجا شروع باید کرد؟
با دوستان مشورت و با این سایت آشنا شدم و با داستان کارنت آشنا و پیگیر و مدلسازی و هزار جور فکر و خیال دیگه که بالاخره کارنت و نامه دوم دریافت شد
پاستور، واکسناسیون ، دارلترجمه بلیط ویزا و حالا nmc . دکتر شوکلا و معاینات چند ساعته و واکسن آبله مرغان برای پسرم و دیگر هیچ و گزارش فردا
تماس با ملیکا ساعت 5.5 صبح تا 7.5 در راه اولین نفر جلو درب سفارت بر روی نیمکت صف متقاضیان ویزای مهاجرتی
پاسپورتها و نامه دوم در دست چک اولیه و با اذن ورود بازرسی بدنی و سالن انتظار و سالن بعدی اعلام شماره ای که در ورود داده شده و تحویل مدارک فقط بر اساس خواسته انها نه بیشتر و نه کمتر ( کپی تمام صفحات پاسپورت همه – ترجمه کارت پایان خدمت – ترجمه مدرک تحصیلی – عکس.... نه عکسهای مشابه در پرونده ...... ندارم اینها جدیدتره ...... نه نمی خواد پس داد مدارک پزشکی – مدارک اسپانسرم رسیده بود مدارک مالی و یک اسپانسر دیگه که همراهم بود رو ندادم- پاسپورتهای قدیمی رو نخواست ندادم – پرینت ایمیلهای به KCC رو در رابطه با اصلاح تاریخ تولد پسرم رو نخواست ندادم ) نشستیم تا باز شماره یک برای انگشت نگاری چهار انگشت با هم و انگشتهای شصت با هم و بفرمایید بنشینید ... باز شماره یک برای مصاحبه ...سلام چاکرم مخلصم قسم بخورید ... می خواستم در مورد اصلاح تاریخ تولید پسرم و مکاتباتم با KCC قبل از قسم توضیح بدم ..... باشه اول قسم بخور....قسم خوردم.... حالا چی میگی....... گفتم......... گفت ok کار دولتی.............. نه خصوصی پس این شرکت ملی فلان چیه ................قرارداد موقت بوده........... سربازی چه بخشی بودی................توپخانه..............یعنی زمینی هوایی دریای ........... زمینی و لی این اجباریست ........... میدونم و خندیدیم کجا میخوای بری ؟ چکار میخوای بکنی....فلان شهر کار خودم در فلان زمینه رو ادامه بدم...چند سال به عنوان مهندس کار کردی.... از فارغ التحصیلیم یعنی فلان سال ... همسرم....چاکرم مخلصم تا حالا آمریکا رفتی ... نه.... تو رشته تحصیلیت کار کردی ....نه....فلان حرفه رو تخصص داری ( بر اساس فرمهای ارسالی) .....بله....پسرتون....چاکرم مخلصم چند سالته کلاس چندمی....10 سال چهارم .... شوخی و من تحت تاثیر زبان انگلیسیت قرار گرفتم خوب صحبت میکنی....مرسی......کارهای اداری شما تمام شد و لی هیچ تضمینی برای صدور ویزا نیست بین 6 تا 8 هفته به بعد این سایت رو چک کنید هر وقت وضعیتش عوض شد این برگه رو به ما برگردونید ...ممنون....خداحافظ
بیرون همه با دنیایی سوال نگاه میکنند ولی بدون هیچ حرفی میریم تو راه فکر وسکوت و خواب
1و2و3و4و5و6هفته گذشت....تلفن محل کار بازهم زنگ زد پسرم با هیجان بابا Ready شد کامپیوتر خاموش و عازم منزل جهت شرکت در شادی دست جمعی
دنبال مسافر آشنا برای ارسال پاسپورت مسافر پیدا شد نمی شناختم تضمینی نبود یک مسافر ساختم و بلیط گرفتم فرستادمش بره و بیاد کلا برای 3 پاسپورت هزینه من شد 500 هزار تومن آزانسها میگفتن 700 هزار با مسافر غریبه میشد 300هزار200 بیشتر خیال آسوده
حالا مدرسه پسرم خونه وسایل ماشین کار تاریخ سفر موقت دائم پاس سفید
موفق باشید

2011AS22000
کارنت : مه 2011
مصاحبه : 10 مه ابوظبی
انتظار: 41 روز
ساكن : هیوستون - تگزاس
چنانچه عازم هيوستون هستيد
پيغام خصوصي بدهيد در خدمتم
(2011-06-23 ساعت 10:48)mehran626 نوشته:  من هم به حکم وظیفه و اینکه این سایت که توسط یکی از دوستان به من معرفی شد تقریبا نیاز من به هرگونه بررسی و تحقیق دیگری را مرتفع کرد البته جدا
مهران جان ضمن تشکر از سفر نامه ات می خواستم بدونم رشته شما مخابرات با گرایش تلگراف

نیست ؟ Big Grin شوخی بود متشکرم
تشکر کنندگان: alisarshar ، najibi ، alirezagh ، Hornet ، A.K ، shani89 ، mgolchin13
(2011-06-23 ساعت 15:00)clear نوشته:  
(2011-06-23 ساعت 10:48)mehran626 نوشته:  من هم به حکم وظیفه و اینکه این سایت که توسط یکی از دوستان به من معرفی شد تقریبا نیاز من به هرگونه بررسی و تحقیق دیگری را مرتفع کرد البته جدا
مهران جان ضمن تشکر از سفر نامه ات می خواستم بدونم رشته شما مخابرات با گرایش تلگراف

نیست ؟ Big Grin شوخی بود متشکرم

دقيقاً منم همينو مي خواستم بگم Big GrinBig GrinBig Grin
تشکر کنندگان: A.K ، California
(2011-06-23 ساعت 09:43)naeiji1974 نوشته:  
(2011-06-22 ساعت 16:07)najibi نوشته:  پرسید کی میرید؟ ما گفتیم تا ۲-۳ ماه آینده که گفت خونه تون رو گذاشتین واسه فروش که آقای همسر گفتند خیر. هر موقع شما ویزا بدین فوری میشه اینکارو کرد.
با سلام و تبريك به شما . آفيسرتون همون شخصي بود كه با ما هم مصاحبه كرد و دقيقا همون سئوالي رو از شما پرسيد كه از منم پرسيد و من افتادم توي اون لوپ معيوب.
فكر كنم همسرتون با جواب پيشنهادي كه من در سفرنامه ام براي اين سئوال (براي بستن اين لوپ معيوب) داده بودم خودشون رو نجات دادند ، درسته؟
راستشو بخواهین من خیلی از سفرنامه شما و دیگر دوستان استفاده کردم. من قبل از مصاحبه لیست سوالات احتمالی رو تهیه کردم و نشستیم جواب ها رو نوشتیم که حتی اگه احیانا یک سوال رو از هر ۲ پرسید جوابهامون یکی باشه. این توصیه من به همه دوستانیه که به زودی میرن واسه مصاحبه.
تشکر کنندگان: frozen mind ، vahidvm60 ، Hornet ، coming soon ، hamed_gh ، A.K ، California
با سلام خدمت دوستان گل مهاجرسرا
همان طور که در سفرنامم نوشتم هر کس هتل، بلیط، ویزا با قیمت مناسب و راهنمایی خوب خواست ما در خدمتیم.

تشکر کنندگان: Hornet ، najibi ، A.K
به نام خداوند بخشنده مهربان

اول از همه باید مراتب تشکرم رو از تاسیس کننده این سایت و همینطور مدیران عزیزی که برای اون زحمت می کشن ابراز کنم که واقعاً سیستم مدیریت دانشی که سازمانهای بزرگ ادعاش رو دارن ، به معنی تمام پیاده سازی کردن و خلاصه دریائی از دانش و تجربه توی این سایت در خصوص مهاجرت و زندگی در آن سوی مرزها ایجاد شده که هرچقدر بگردی و ازش استفاده کنی ، بازم مطلب هست و آدم کم میاره .
به نوبه خودم از همه دست اندرکاران این سایت تشکر و قدردانی کرده و به همشون خدا قوت می گم و انشاء الله حداقل جبران زحماتشون ، دعای خیر بچه های مهاجرسرا باشه.
خوب ، نوبتی هم که باشه ، نوبت به نوشتن سفرنامه ما شد ، دینی که به مهاجر سرا و همه بچه های خوبش دارم و باید این دین رو ادا کنم . شاید یکم طولانی و با جزئیات کامل براتون بنویسم و بشه اسمش رو زندگینامه یک ساله از برنده شدن در لاتاری تا امروز گذاشت ، اما فکر کنم ارزش خوندن رو داشته باشه ، به هر حال اگر حال داشتین و خونتون اومد ، بخونینش.
یادمه پارسال همین موقع ها یعنی ماه رجب بود که خانمم خواب دید که هدیه ای رو از پدر بزرگش (که ازدنیا رفته اند) دریافت کرد و منکه بدنبال این بودم بدونم این هدیه چی می تونه باشه (تعبیر هدیه از مرده مژده به چیزای خوب می شه) ، همش منتظر یه اتفاق بودم. یادمه که اون روز صبح جمعه بود و تا ظهر بدلیل سایلنت بودن موبایلم ، چند تا تلفن بی پاسخ داشتم که وقتی دقت کردم ، متوجه شدم از بانک ملت هست . حدس زدم تو قرعه کشی بانک برنده شده باشیم و منتظر بودم دوباره زنگ بزنن ، اما خبری نشد . بازم بی خیال نشدم و فردا صبحش وقتی تقویم رو میزی محل کارم رو نگاه کردم ، دیدم برای روز اول جولای نوشتم : چک کردن کانفیرمیشن نامبر در سایت لاتاری .
از روی بی میلی و ناباوری وارد سایت شدم و کانفیرمیشن نامبر رو وارد سایت کردم ، وقتی دکمه سابمیت رو زدم ، بجای دیدن جمله ای که هرسال می دیدم و مضمونش این بود که شما در لاتاری گرین کارت برای ادامه مراحل انتخاب نشدید ، از من خواسته شد برای ادامه مراحل، حروف و عباراتی رو که در کادر می بینم تایپ کنم . یه لحظه خشکم زد ، گفتم یعنی ...
حروف و اعداد خواسته شده رو زدم ، با ناباوری صفحه ای رو دیدم که داخل نوشته شده بود : انتخاب شده عزیز و ....
همین طور که این جمله رو دیدم و بقیه اش رو خوندم ، انگار یه سطل آب روی سرم ریخته باشن خشک شدم و بلافاصله تلفن رو برداشتم و به خانمم زنگ زدم . نمی تونستم صحبت کنم . صدام می لرزید . گفتم مشتلق ، خانمم گفت چی شده ، گفتم خوابت تعبیر شد . گفتم تو قرعه کشی گرین کارت آمریکا اسممون در اومده و برنده شدیم . این تازه شروع سفرنامه یک ساله ما بود . اون شبی که خانمم خواب دیده بود با اول جولای یعنی وقتی که اطلاعات برندگان روی سایت قرار می گرفت مصادف بود و روزی که من به اینترنت دسترسی پيدا كردم ، شده بود سوم جولای 2010 میلادی .
القصه ، نمی دونستیم چیکار باید بکنیم و چه راه دور و درازی رو پیش رو داریم . اصلاً تا کسی برنده نشده باشه ، نمی دونه که چه کارائی رو باید انجام بده و چه مراحلی رو باید پشت سر بگذاره ، فکر می کردم همین برنده شدن کافیه و همه چیز تموم . تو همین فکرا بودم که خانمم زنگ زد و گفت که سایتی رو پیدا کرده به اسم مهاجرسرا که در خصوص لاتاری و مهاجرت اطلاعات فوق العاده خوبی داره ، و بهم گفت که تو سایت هم عضو شده . یوزر و پس و آدرس سایت رو بهم داد و حالا من نمی دونستم از کجا باید شروع کنم . نحوه پر کردن فرمها ، نحوه گرفتن عکس ، اشتباه در ثبت مشخصات و ... . کلی گیج شده بودم . توی همین ایام بود که اولین گردهمائی برندگان 2011 توی محله پونک تهران به زحمت مدیران عزیزی از جمله یوزر ، صدرا ، اشکان و ... برگزار شد و من هم که اون روز شهرستان بودم ، (یه روز جمعه) خودم رو با هر زحمتی بود به تهران رسوندم و در گردهمائی شرکت کردم . موقع ورود بچه هائی که اسم مستعارشون رو توی سایت دیده بودم از نزدیک ملاقات کردم ، از جمله ناظم (همون صدرای خودمون)که انشاء الله 2012 برنده بشه ، یوزر عزیز ، اشکان 78 ، مهدی عزیز و ... . تو روز گردهمائی با بقیه برندگان از جمله نائیجی 1974 ، دکتر محمودی ، ساکسس ، خانمی که با بچه نوزادشون اومده بودن و خیلی بچه های دیگه که الان اسامی شون یادم نیست آشنا شدم و خلاصه شماره بده و شماره بگیر و راهنمائی بخواه . بچه هائی رو می دیدم که خیلی خوشحالن و کیس نامبر دارن و فکر کنم که اون روز فقط من و یکی دیگه از بچه ها بودیم که تو اون جمع کیس نامبر نداشتیم .
به توصیه سایت لاتاری و راهنمائی دوستان با تجربه باید صبر می کردیم تا اول آگوست بشه و اگر تا اون موقع نامه بدستمون نمی رسید ، می باید با کی سی سی مکاتبه می کردیم تا پی دی اف نامه اول رو برامون ایمیل کنن (اتفاقی که برای بچه های بدون کیس نامبر 2010 افتاده بود). اینم بگم که بدلیل عدم ارسال کیس نامبر و مشکلاتی که در این مسیر برای بچه های بدون کیس بوجود اومد ، به لطف و یاری یوزر و پیشنهاد دوستان ، تاپیکی در بخش برندگان 2011 با عنوان برندگانی که نامه اول رو دریافت نکردن ایجاد شد که با بچه های گلی مثل سروشی ، علیرضا ، بشری و ممل ، ترانه مینی ، فرناز 82 از مالزی ، علی سرشار ، آرزو ضرابی و ... آشنا شدیم.
تا زمان رسیدن به دد لاین ارسال نامه به کی سی سی ، دیگه کسی نبود که از دست ما در امان باشه ، هر کی رو می دیدیم از همسایه ها و اهالی محل بهش می گفتیم که اگر نامه ای اومد با این اندازه و مشخصات و از خارج بود ، خلاصه مال ماست و به کسی ندین و همینطور گذشت تا اول آگوست فرا رسید (تا این موقع کلی خواب نامه و کیس نامبر دیدیم!!!). خوشحال و سرخوش برای گرفتن کیس نامبر و پر کردن فرمها ، به کی سی سی نامه زدیم و منتظر شدیم تا پی دی اف نامه اول رو برامون ایمیل کنن . خلاصه 2 سه روزی گذشته بود که کی سی سی جواب داد بخاطر دلایل امنیتی ، از ارسال کیس نامبر از طریق ایمیل معذوریم و ...
دوباره ایمیل زدیم ، اما بی فایده بود ، برای بقیه بچه ها هم جواب تکراری می یومد . واقعاً آچ مز شده بودیم ، به هر دری می زدیم ، دنبال وکیل بودیم که از آمریکا برامون کیس نامبر بگیره ، بچه هائی که میرن سفارت بپرسن ، به سفارت ایمیل زدیم ، خودم توی سایت وزارت خارجه آمریکا پیشنهاد دادم که با دادن کانفیرمیشن نامبر و تاریخ تولد و یک سری مشخصات که موقع ثبت نام داده بودیم ، بهمون کیس نامبر رو بدن و این پیشنهاد رو تو مهاجرسرا هم گذاشتم تا بقیه بچه ها هم متن مشابه رو برای خورخه ارسال کردن که البته برای ماها نتیجه ای رو در بر نداشت و بدلیل کندی کار یا حجم بالای پردازشی که نیاز بود این پیشنهاد برای ما 2011 ها عملی نشد . نتیجه این پیشنهادها برای برندگان سال بعد یعنی برندگان 2012 به ثمر نشست که دیگه نامه ای برای اطلاع برنده شدن اونها ارسال نمیشه و حدود یک سال دربدری ها و نگرانی های ما بدون کیس های سال 2011 رو تحمل نمی کنن ، خوب خدا رو شکر ، لااقل این تلاش جمعی بچه ها یه جائی به بار نشست و بالاخره اونا فهمیدن که این شیوه سنتی اطلاع رسانی شون تو عصر ارتباطات خیلی کاربردی نداره ، مخصوصاً برای کشورهائی مثل ایران خودمون که نامه های عادی ارسالی از هر کجای دنیا که باشه ، با گفتن یک جمله تکلیفشون روشن می شن :
نامه های عادی پیگیری نداره !!!!! اگر رسید که رسیده ، اگر نرسید هیچ کجا ثبت نمیشن و نمیشه پیگیریشون کرد.
خلاصه اش اون شبی که جواب ایمیل کی سی سی اومده بود ، به توصیه دوستان سایت و راهنمائی عزیزان تا 4 صبح بیدار موندم و فرمها رو تکمیل کردم و بهمراه عکسی که خودم گرفتم بودم مدارک رو بردم دی اچ ال و برای کی سی سی ارسال کردم . (یه اشتباه لپی توی فرمهای خودم بواسطه همین فورس ماژور عمل کردن اتفاق افتاد که بخاطر استرسهائی بود که کی سی سی بهمون وارد کرده بود و در ادامه راجع بهش براتون توضیح می دم)
حالا نوبت این بود که مطمئن بشم نامه رسیده یا نه ، دست خورخه رسیده ؟، دیده نامه رو ؟ کمی و کسری چیزی نداره ؟ و ....
بهشون نامه زدیم که اکوردینگ تو د میل تراکینگ سرویس و .... که همتون بلدید و این کار رو کردین ....
دوباره کی سی سی همون جوابهای تکراری رو داد که بدلایل امنیتی نمیتونه کیس نامبر رو بده و بدون کیس نامبر و تاریخ تولد و نام و نام خانوادگی ارائه اطلاعات مقدور نیست . اگر برنده شده باشین ، جریان کاری پرونده تون ادامه پیدا می کنه و نداشتن کیس نامبر مانعی در روند جاری پرونده ایجاد نخواهد کرد .
اونا گفته بودن که وقتی پرونده تون کارنت بشه ، نامه دوم رو براتون پست می کنیم و وقتی ما ازشون می پرسیدیم که خوب اگر نامه دوم هم سرنوشت نامه اول رو پیدا کنه چی ؟ که اونا می گفتن این مشکل شماست و ما فقط نامه دوم رو می تونیم براتون بفرستیم. القصه فرم 122 رو دوباره با یک آدرس جدید در آمریکا پر کردم و براشون فرستادم و منتظر بودم که جوابی چیزی بیاد ، به اون بنده خدا توی آمریکا که آدرسش رو توی فرمها داده بودم هم اینقدر زنگ زدم و ایمیل فرستادم که دیگه واقعاً از دستم خسته شده بود و توی ایمیل آخرش نوشته بود که من هر روز صندوق پستی ام رو چک می کنم ، اگر نامه ای بیاد بخدا بهت می گم و برات می فرستم (معنی اش این بود که دست از سر کچل من بردار)
تو همین حین تعدادی از بچه ها هم اعلام می کردن که برای ما کیس نامبر ایمیل شده و ماها که این اتفاق برامون نیفتاده بود ، اصلاً نمی تونستیم حرف این بچه های گل رو باور کنیم . یادمه سروشی عزیز که پسورد ایمیلی که هنگام ثبت نام اولیه ازش استفاده کرده و در فرمهای اولیه اون رو نوشته بود ، گم کرده بود و خلاصه به انتظار ارسال ایمیل از طرف کی سی سی به ایمیل مذکور و گرفتن کیس نامبر کلی با یاهو کلنجار رفت و کلی مکاتبه و تلفن زد تا بالاخره بعد از یک عملیات پارتیزانی ، پسورد ایمیلش رو با دعوا و جار و جنجال از یاهو دریافت کرد!!! اما متاسفانه اونا ایمیلش رو جارو کرده بودن و توش خالی خالی بود . خودمونیم واقعاً باید به این همت آفرین گفت دو نقطه دی.
توی این مدت همه ما پیشنهادهائی رو بهم می دادیم و بچه ها نظر می دادن که این کار شدنی هست یا نه (توی تاپیک برندگانی که کیس نامبرشون رو دریافت نکردن) . یکی از این پیشنهادها مراجعه به اداره پست بود . یکی از بچه ها گفته بود که من رفتم و متاسفانه هیچ اثری از چنین نامه هائی در پست موجود نیست و ....
تو دلم گفتم من یکی باید تلاش خودمو بکنم ، رفتم مبداً جائی که نامه ها از اونجا تقسیم میشن ، منظورم پست مرکزی در چهار راه لشگر بود . یادمه یه پنجشنبه ای ساعت 7:30 صبح خودمو رسوندم اونجا و با دربون کلی صحبت کردم که مجاب شد وقتی ساعت 8 شد ، بذاره بریم پشت ساختمون که نامه ها از اونجا تقسیم می شن . خلاصه توی این مدت هم هرچی کارمند اداره پست رو می دیدم که سلانه سلانه میان سر کار و به نظر می رسید سرشون به تنشون می ارزه ، ازش سئوال می کردم و سراغ می گرفتم. ساعت حول حوش 9 شده بود (اولین روز ماه مبارک رمضان بود و خلاصه ادارات دولتی و ساعت کاری تغییر یافته و ...)که تونستم با امانت گذاشتن کارت شناسائی خودم ، برم به پشت ساختمون پست ، طبقه دوم جائی که نامه ها از اونجا تقسیم می شن . کلی دستگاه های بزرگ بودن که نمی دونم چه استفاده ای داشتن و همه شون خاموش بودن و 2 سه نفری رو دیدم که از گونی نامه هائی رو خالی می کنن ، روی نامه رو می خونن و بعدشم پرت می کنن به قسمت نامه هائی که آدرسشون مشابه هست (دسته بندی نامه ها از نوع ایرانی ). کلی با این بنده خداها صحبت کردم و پیگیر شدم که خلاصه کلامشون این بود که نامه ای که از خارج بیاد و عادی باشه ، ما می فرستیم به جائی که تو آدرسش نوشته شده و جائی اونو ثبت نمی کنیم (فقط نامه های سفارشی ثبت می شن) و اگر به آدرس نرسه ، به مبداً برگشت می شن و ما در اینجا جائی به نام انبار نداریم !!!
از مسئولی که اونجا بود پرسیدم من چیکار کنم ، گفت نامه ات کی اومده ، گفتم حوالی 2 تا 5 ماه پیش . گفت کدوم منطقه ای ، گفتم منطقه 1 . گفت خوب باید بری پست صدر ، چون نامه های منطقه 1 از اونجا توزیع مجدد می شن . حالا شده بود ساعت 11 صبح و گفت تا 12 ظهر بیشتر ساعت کاری نیست و بعدش تعطیل می شن و میرن خونه و ماه رمضون و از اینجور حرفها .
سوار ماشین شدم و مثل جت خودم رو رسوندم به پست منطقه صدر و خلاصه رفتم داخل و صحبت و پرسش و پاسخ تا رسیدم به فردی که مسئول تقسیم کردن نامه های منطقه 1 بود . همون حرفهای تکراری پست لشگر رو زد و بهم پیشنهاد داد برم حوزه پستی نزدیک خونه و از اونجا پیگیر باشم و اگر نبود ، سراغ پستچی رو بگیرم و از ایشون پیگیر بشم که ایا اصلاً همچین نامه ای اومده یا نه . خلاصه رفتیم حوزه و سراغ نامه رو بگیر و با خواهش و تمنا شماره تلفن پستچی رو گرفتم و زنگ زدم به ایشون که من فلانی هستم و اگر نامه ای با این مشخصات اومده مال منه و به کسی نده و ... که گفت همچین نامه ای نیومده و اگر اومد چشم . (یادمه بچه های دیگه هم همین کار رو کردن و حتی مادر ترانه خانوم پیش پیش به زحمت کشان خدوم پست مبلغی رو هم بعنوان مژدگانی داده بود که وقتی نامشون اومد پیش خودشون نگه دارن و بهشون زنگ بزنن که همینطور هم شد و نامه دوم رو از همین طریق گرفتن . البته بگم متاسفانه عدم دریافت ویزای ایشون خیلی همه مارو متاثر کرد!!! که انشاء الله بهتر از این رو خدا نصیبشون کنه)
دیگه یواش یواش داشتیم بی خیال برنده شدنمون می شدیم و زمان هم به کندی و سختی می گذشت . بچه های گلی همچون یوزر و رایان و خیلی های دیگه هم خیلی راهنمائی می کردن و دلگرمی می دادن ، اما نتیجه این بی توجهی های کی سی سی این شد که کم کم ما منفعل شدیم و خود من حدود 4 پنچ ماه دیگه به ندرت به سایت سر می زدم. تو همین حین چند تا از بچه ها از جمله بشری و ام ام ال ، علی سرشار و ... نامه دوم براشون اومده بود و ما کمی دلگرم شدیم که ممکنه نامه برای ما هم بیاد . اما متاسفانه نامه علی آقای سرشار زمانی بدستش رسیده بود که فکر کنم باید یکی 2 روز بعد از رسیدن نامه خودش رو به ابوظبی می رسوند و با وضعیتی که براشون پیش اومده بود ، عملاً حضورشون غیر ممکن بود . بویژه اینکه خدا هم قرار بود که یه کوچولو بهشون بده که خوش قدم باشه و باهم برن آمریکا (همون بلاد کفر) انشاء الله .
حدود 8 ماه از برنده شدنمون گذشته بود که یکی از بچه هائی که کیس نداشت توی سایت و بخش برندگان بدون کیس اعلام کرد که ما تلفنی باهاشون صحبت کردیم و بعد از کلی چونه زدن و توضیح ، اونا جواب دادن که رویه کی سی سی عوض شده و بخاطر بعضی مشکلاتی که پیش اومده ، در صورتیکه برنده اصلی ایمیل آدرس موقع ثبت نام رو به آخر محلی که کانفیرمیشن نامبر ، نام و نام خانوادگی و ... رو نوشته بود اضافه کرده و درخواست بده و براشون ایمیل کنه ، کیس نامبر رو میدن ؟!؟!!!!!
باورمون نبود ، ما تا این روز خیلی تلاش کرده بودیم ، شاید حدود 10 بیست تا نامه به کی سی سی زده بودیم و تلاشهای دیگه ای که شرحشو براتون نوشتم ، اما همیشه جوابشون منفی بود . با نا باوری تمام به توصیه این دوست گل و گرامی که الان یوزرشون یادم نیست یه بار دیگه به کی سی سی نامه زدیم و بعد از 4 پنج روز با ناباوری تمام دیدیم که کیس نامبر توی سابجکت نامه برامون ارسال شده !!! فکر می کنم توی اسفند ماه بود که کیس نامبر بچه ها تک تک اومد و خلاصه پایان خوشی برای بچه های بدون کیس رقم خورد که وقتی همه کیس نامبرها به ترتیب اومد ، شخصاً از یوزر عزیز درخواست کردم تاپیک برندگان بدون کیس رو قفل کنه و شاید ما دست از سر اون تاپیک برداریم ، آخه خودمون دیگه دخیل بسته بودیم اونجا و اول از همه وقتی وارد مهاجرسرا می شدیم ، به اون تاپیک سر می زدیم .
به لطف و محبت یوزر و همراهی بچه های گلی مثل بشری و ممل ، یه گردهمائی برای بچه های تازه کیس نامبر دار شده برگزار کردیم که رایان عزیز بجهت مسافر بودنشون نتونستن تشریف بیارن و ما از راهنمائی های ایشون بی نصیب موندیم ، اما واقعاً نمی دونم چطور باید از زحمات یوزر عزیز (همون یوزر گل خودمون) تشکر کنم و اینجا فقط به لطفهاشون به خودم و بقیه بچه ها اشاره می کنم که اگر از ایشون تشکر زبانی هم نکنیم ، خیلی خیلی بی انصافیه ، تشکر عملی حالا طلب ایشون .
بگذریم ، دیگه قاطی بچه های با کیس شدیم و خودمون رو برنده احساس کردیم و رفتیم دنبال جمع و جور کردن مدارک . اینم بگم که با مطالعه سایت ، مجاب شدم که مکان مصاحبه ام رو به ابوظبی تغییر بدم و خلاصه ایمیل زدم و بعد از 2 سه بار رفت و برگشت ایمیل از کی سی سی ، بالاخره اونا قبول کردن که مکان مصاحبه رو عوض کنن به ابوظبی . (کی سی دلیل می خواست که چرا می خواید مکان مصاحبه رو عوض کنین ، مگه محل زندگی تون عوض شده که منم براشون توضیح دادم و ... )
دیگه از اینجا به بعد رو هم بلدن جمع آوری مدارک ، دار الترجمه ، تمکن مالی و .... .
خوب فکر نمی کنم هیچ کدوم از برندگان امسال یا سالهای قبل و حتی سالهای بعد ، این مشکلات و مصیبتها رو بخاطر گرفتن یه شماره ساده 14 رقمی تحمل کرده باشن ، ولی خوب ما مجبور شدیم تحمل کنیم و بعد از 8 ماه بالاخره چشممون به جمال کیس نامبرمون با شماره 2011AS28000 روشن شد .
بعد از این مقدمه طولانی که شرح وقایع و بلاهائی رو که سرمون اومده بود رو براتون نوشتم ، می رسیم به مقدمات سفر به امارات و سفارت و خلاصه اتفاقات اونجا .
1- هماهنگی بلیط ، هتل ، ترانسفر و ...
همونطور که گفتم ما کیس نامبر رو خیلی دیر گرفتیم و خلاصه از اون زمان تا زمان کارنت شدنمون خیلی کم مونده بود و توی این فرصت کم هم نتونستیم که بلیط به مقصد امارات رو از قبل هماهنگ کنیم . به هر جا که زنگ می زدم ، می گفتن که تورهای ما 3 شب و 4 روز هست . با توجه به کارهائی که ما باید در دبی و ابوظبی انجام می دادیم ، نمی شد که با این تورها همراه بشیم و لذا باید بلیط سیستمی خریداری می کردیم . بلیط سیستمی هم برای اون تاریخی که از طرف کی سی سی برای ما تعیین شده بود ، با توجه به اینکه آخر هفته اش با تعطیلی مصادف بود و زمان هم محدود ، خیلی گرون در میومد ، مثلاً بلیط ایران ایر رو 420 هزار تومن قیمت می دادن ، در حالی که بلیط امارات رو می شد با 380 هزار تومن تهیه کرد . ماهان هم که حدود 360 تومن قیمتش بود . از نظر هتل هم طبق راهنمائی دوست خوبم نائیجی 1974 (که جبران تاخیر و عدم حضور 5 ماهه در سایت رو برام می کردن) تمایلم به این بود که نزدیک سیتی سنتر هتل بگیرم . خلاصه به هر دری که زدم نتیجه ای نداشت تا به یکی از آژانسها زنگ زدم و گفتم که برای 5 شب و 6 روز می خوام یا 4 شب و 5 روز . گفت باید حضوری بیای ، شاید بتونم هماهنگ کنم . خیلی باورش نکردم چون تقریباً همه جا می گفتن فقط 3 شب و 4 روز و اگر روزهای بیشتری بخواین بمونین ، باید بلیط جدا و هتل جدا بگیرین . 2 سه روز بعد هم زنگ زدم به همون آژانس و همون خانم گفت اگر واقعاً مسافر هستین ، زود باید بلیط رو بگیرین و اگرنه همین جاها که الان هست هم داره پر میشه . خلاصه حضوری مراجعه کردم و با ناباوری دیدم که این آژانس تونست برام بلیط چارتر ایران ایر رو برای 4 شب و 5 روز رزرو کنه که از بین هتل های پیشنهادی ، خودم با توجه به مطالبی که بچه ها توی مهاجر سرا نوشته بودن ، هتل ایبیس دیره سیتی سنتر رو انتخاب کردم . وقتی استعلام قیمت گرفتم ، هزینه اش شد هر نفر حدود 600 هزار تومن با ویزا و ترانسفر از فرودگاه به هتل و برعکس و صبحانه که دیگه همونجا قرار داد رو بستم و پروسه خرید بلیط و رزرو هتل تموم شد و یکی از دغدغه های اصلی به لطف خدا بر طرف شد . تنها چیزی که باقی مونده بود تهیه ارز بود . خوشبختانه همیشه همیجور بوده و هر وقت نوبت به اولیاء رسیده ، آسمون تپیده . فکر کنین ، من از اول هفته به آژانس زنگ می زدم که زودتر بلیط رو از ایران ایر بگیره و زودتر بخوام ارز رو بخرم که حول حولی نشه و به اصطلاح تو دردسر نیفتم ، چشمتون روز بد نبینه دقیقاً تا چهارشنبه این پیگیری ادامه پیدا کرد و وقتی پنجشنبه بلیط دستم رسید و برای خرید ارز اقدام کردم ، بانک مرکز در یک اقدام یک شبه و انتحاری قیمت ارز مسافری رو با قیمت ارز آزاد یکسان اعلام کرد (یعنی 1180 تومن !!!!!!!!!!) که مجبور شدیم بخریم و خلاصه اش که اینجا هم سرمون کلاه گشادی رفت!!! تازه با پارتی بازی جور شد ، چون بدلیل وضعیت خراب بازار و تقاضای زیاد ، حتی خرید ارز دولتی هم خیلی مشکل شده بود(دوستان اگر تمایل داشتند با پیام خصوصی اطلاعات بیشتر در خصوص آژانس رو تقدیم می کنم ، البته اینم بگم که روی بلیطهای هواپیما که بصورت ای تیکت تهیه شده بود ، نوشته بود آژانس خریداری کننده بلیط آژانس سبزینه هست که فکر کنم این آژانسی که من ازش خرید کردم ، رابطه نزیکی با آژانس سبزینه داره که عزیزان توی همین سایت هم به سبزینه اشاره هائی کردن)
2- ورود به امارات
ما روز یکشنبه با ایران ایر ساعت 8:30 با حدود نیم ساعت تاخیر به سمت امارات پرواز کردیم و حدود ساعت 10 صبح به وقت ایران که می شد 9:30 به وقت امارات وارد فرودگاه دبی شدیم . چون پرواز ایران ایر بود ، گیتهای آخر (فکر کنم گیت آخر یا یکی مونده به آخر ) رو به پرواز ایران ایر اختصاص دادن و خلاصه تا برسیم به محل بازدید روادید و گذرنامه ، کلی راه رفتیم (حدود 10 بیست دقیقه) . با خستگی حاصل حمل کیف مدارک و وسایلی که داخل هواپیما برده بودیم ، به محل بازدید گذرنامه و ویزا رسیدیم و وقتی نوبتمان شد ، با خودم گفتم خوب اول هتل و بعد هم می روم به ان ام سی برای انجام مدیکال . خلاصه چشمتان روز بد نبیند ، بعد از کلی پیاده روی و صف ، وقتی نوبت من شد مامور گفت که باید عکس از قرنیه چشم بگیریم (البته از 99 درصد ایرانی ها از قرنیه چشم عکس می گیرن و وقتی از مامور سئوال کردم که این یکباره یا نه گفت هر چند بار که وارد امارات بشین ، بازم این موضوع تکرار میشه) و خلاصه عقده های اماراتی ها از ایرانی ها را اینطوری از مردم ایران می گیریم و تلاقی اش رو سر مردم خالی می کنیم . خانم من خوشبختانه بدون معطلی و بدون عکس از قرنیه از این مرحله رد شد ، اما من مجبور شدم دوباره به یک صف طولانی دیگر که پر از هموطنان ایرانی و هندی و پاکستانی بود مراجعه کنم و عکس از قرنیه چشم بگیرم . تا از این گیت و تشریفاتش عبور کنم ، حدود 50 دقیقه طول کشید و خلاصه مهر آبی ورود به کشور امارات در پاسپورتم نقش بست . بعد از ورود هنوز هم به رسیدن به مدیکال طبق وقت دریافت شده از بیمارستان امیدوار بودم ، اما با معطلی زیادی که برای خریدن سیمکارت (حدود نیم ساعت) مواجه شدم (مسئولین فروش سیمکارت حالا چه از نوع اتصالات یا دو du ، خیلی کند و با حوصله و ... کار می کنن) و لذا مراجعه به ان ام سی اونهم قبل از ساعت 12 ظهر رو فراموش کردم . پس از خرید سیمکارت دو du به قیمت 49 درهم ، از درب خروجی فرودگاه خارج شدم (لازم هست بدونین بعد از خریدن سیمکارت ، بعد از روشن کردن موبایل باید حدود نیم ساعت صبر کنین تا سیمکارت از طریق شبکه شناسائی بشه و بتونین از تلفنتون استفاده کنین . اینم بگم که اگر با خودتون گوشی ببرین که توصیه می کنم ببرین ، حتماً مطمئن باشین که منوی « در صورت تعویض سیمکارت گوشی قفل شود » غیر فعال باشه تا در صورت عدم یادآوری رمز ، مجبور نشین یه گوشی جدید بخرین دو نقطه دی!!!) . بدنبال ترانسفر هتل بودم که چون ایشون رو پیدا نکردم ، ترانسفر هتل فورچون رو دیدم وازش سئوال کردم که باید چیکار کنیم و ایشون هم ضمن جوابگوئی خیلی خوب ، لطف کرد و مجانی ما رو به هتلمون رسوند که جا داره اینجا از ایشون هم تشکر کنم . (من آنقدر کلافه شده بودم یادم رفت بگم که ایبیس دیره هستیم وخلاصه بنده خدا اول ما رو برد ایبیس رقه و بعدش به هتل خودمون دیره رسوند)
نتیجه گیری اخلاقی : اگر با پروازهای ایرانی تشریف می برین ، فکر رفتن به ان ام سی اونهم قبل از ظهر رو از سرتون بیرون کنین!!! (نظر شخصی بنده)
3- در خصوص هتل
هتل ایبیس IBIS به نظر من یکی از هتلهای خوب در دبی هست که 5 تا شعبه در دبی داره ، یکی در رقه ، یکی در سیتی سنتر ، یکی امارات مال ، 2 تای دیگه رو هم اگر دوست داشتین از سایتش پیدا کنین . وقتی قیمت این هتل رو با هتلهای 4 ستاره مقایسه کردم ، شاید باورتون نشه برای 4 شب و 5 روزی که من هتل ایبیس رو رزرو کرده بودم ، دیدم که قیمت هتل ایبیس با هتل کاپتورن که 4 ستاره و با امکانات خیلی خوب هست فقط حدود 10 هزار تومن فرق داره !!! قصد داشتم که هتل رو عوض کنم ، چراکه هتل 2 ستاره نباید علی الاصول اینقدر گرون باشه، اما هم دیر شده بود و هم آژانسی که باهاش قرارداد بسته بودم با هتل کاپتورن کار نمی کرد . وقتی وارد هتل شدیم تعجب کردیم ، مثل هتلهای 5 ستاره خودمون بود ، تمیز ، خنک ، لابی جالب توجه و اینترنت مجانی در لابی . بعد از دادن ووچر هتل ، ما رو به اتاقمون راهنمائی کردن که اتاق هم مثل لابی هتل مرتب ، تمیز و خوب بود . بلافاصله به بیمارستان ان ام سی زنگ زدم و بدون اشاره به اینکه وقت گرفتم و شما 9 صبح بهم وقت دادین، بهشون گفتم که برای مدیکال سفارت می خوام بیام و اونا تاریخ مصاحبه رو پرسیدن و بهم گفتن که ساعت 4 اینجا باش .
با توجه به اینکه هتل دقیقاً روبروی یکی از دربهای ورودی سیتی سنتر بود ، برای صرف ناهار به شعبه مک دونالد سیتی سنتر مراجعه کردیم و بعد از صرف ناهار (و البته سر دادن شعار مرگ بر آمریکا ) به هتل برگشته و کمی استراحت کردیم . در پشت هتل ایبیس هم مسجدی زیبا و بسیار خنک وجود داشت (وقتی واردش می شدی ، از خنکی و تمیزی انگار واقعاً وارد بهشت شدی )که نماز ظهر را خواندیم و عزم رفتن به بیمارستان کردیم .
ویژگیهای هتل :
این هتل بسیار تمیز ، مرتب و خوب بود
صبحانه هتل بسیار مناسب و مفصل بود
کارکنان هتل بسیار مهربان و مودب بودند
این هتل به مرکز خرید سیتی سنتر و کارفور (هایپر استار اتوبان حکیم نمونه ایرانی فروشگاه کارفور است) بسیار نزدیک است و در عرض 2 سه دقیقه به این مراکز خرید می توان دست یافت که برای صرف غذا و خرید مناسب است
ایبیس سیتی سنتر فاصله ای به اندازه 5 دقیقه تا مترو (ایستگاه دیره سیتی سنتر) داراست که برای انجام سفرهای مترو بسیار خوب و مقرون به صرفه است
هموطنان عزیز ایرانی را به ندرت می توان در این هتل دید و در صورت مسافرت بصورت خانوادگی ، خانواده کمتر احساس معذب بودن کرده و انرژی منفی کمتری را از این هموطنان گرامی دریافت خواهید نمود (منظورم از هموطنان برخی افراد است که ... می دونین که منظورم چیه)
این هتل فاقد دیسکو است و بنابراین به راحتی می توانید شبها در آن بدور از سر و صدا استراحت کنید
این هتل دارای صندوق امانات است که می توانید پول و مدارک خود را در درون آن قرار دهید و از امنیت مدارک و پول خود اطمینان حاصل نمائید . (کلیدی به شما برای استفاده از سیف باکس داده می شود و برگه ای را امضاء می فرمائید ضمانت تعهد به رعایت شرایط استفاده ، هزینه مفقود شدن کلید 1200 درهم امارات می باشد)
این هتل دارای سرویس مجانی در ساعتهای 9:30 و 11 به ساحل جمیرا و بازگشت 15 و 17 می باشد
اینترنت هتل در لابی مجانی بوده و سه دستگاه کامپیوتر اچ پی برای استفاده عموم قرار داده شده است ، در صورت داشتن لپ تاپ می توانید با گرفتن یوزر و پس مجانی از لابی ، از اینترنت استفاده نمائید . (همچنین در اتاقها هم با استفاده از کابل شبکه موجود دسترسی به اینترنت فراهم است که البته به جهت قیمت بالای آن به صرفه نیست : اگر اشتباه نکنم ساعتی 25 درهم و 2 ساعت 50 درهم و ...)
ایبیس دیره سیتی سنتر دارای اتاق امانات چمدان یا بگیج روم است که شما پس از تحویل اتاق می توانید چمدانهای خود را در داخل اتاق گذاشته و از زمان باقیمانده خود تا قبل از رفتن به فرودگاه بیشتر بهره برداری نمائید
تنها عیب این هتل این است که در داخل اتاقها یخچال ندارد و من هم با راهنمائی که هورنت عزیز (علی آقای گل) بصورت تلفنی در امارات (ایشون بهمراه خانواده محترمشون ایبیس امارات مال اقامت داشتن) ، از مخزن یخ هتل که در طبقه اول بود به مقدار نیاز یخ برداشته و نوشیدنی های خود را داخل یخ می گذاشتم . همچنین در هر طبقه دستگاه وندینگی که آب معدنی و آب میوه در آن موجود است تعبیه شده که می توان از آنها نیز خرید هائی رو انجام داد. (آب و آبمیوه با قیمت های 1 و 2 درهم)
البته باید بگم که داخل اتاقهای این هتل هم دمپائی نیست و اگر می تونین دمپائی راحتی برای داخل اتاق و یا استفاده در دستشوئی همراه خودتون ببرین . (برداشت ما این بود که حداقل دمپائی رو فرشی موجود باشه ، اما خوب نبود دیگه دو نقطه دی)
4- بیمارستان ان ام سی و انجام آزمایشات پزشکی :
خوب رسیدیم به رفتن به بیمارستان ان ام سی . دوستان برای هر جائی که قصد دارید تشریف ببرید ، قبل از عزیمت نقشه تهیه کنید (برای این کار از گوگل مپ کمک بگیرین) . من 2 تا کروکی نقشه مانند از بیمارستان تهیه کردم که وقتی به راننده نشون دادم ، یکم نگاه کرد ، فکر کرد و خلاصه راه افتاد . با اون نقشه خیلی راحت مارو به بیمارستان رسوند و 14.50 درهم ازمون پول گرفت (وقتی وارد تاکسی می شین ، هنگام شروع حرکت ، با زدن دکمه توسط راننده سیستم ورودیه تاکسی رو براتون در روز 3 درهم بصورت اتوماتیک ست می کنه و برای شب این مبلغ از 3.50 درهم شروع میشه ) . ساعت حدود 4 وارد بیمارستان ان ام سی شدیم ، انگار که قبلاً بارها اونجا رفته بودم (با توجه به سفرنامه ای که بچه های گل مهاجرسرا نوشته بودن) . اول ورودی باریک ، آسانسور ، طبقه M , دست چپ ، پذیرش که آکواریوم معروف رو دیدم . یه نکته و اون اینکه روی ماهی های آکواریوم با ماژیک خودشون یه چیزائی نوشته بودن که در نوع خودش تعجب بر انگیز بود (این هندیها به ماهیها هم رحم نکرده بودن و روشون رو با ماژیک خط خطی کرده بودن). همون طور که قبلاً در خصوص کند کار کردن هندیها و بنگلادشی ها و سایر خارجی های دبی در بخش فرودگاه دبی و خرید سیمکارت اشاره کردم (آقایون عربهای امارات خودشون رو تافته جدا بافته می دونن و بغیر از کارهای حیاتی و مهم کشور از جمله پلیس و نیروهای امنیتی ، بقیه کارها رو سپردن به خارجی ها !!!) این موضوع توی بیمارستان ان ام سی خیلی خیلی مشهود بود . از ما پاسپورت ، 3 قطعه عکس 5*5 پشت نویسی شده (نام و نام خانوادگی ، کیس نامبر و تاریخ تولد)، کارت واکسن بین المللی ، کارت هتل و شماره اتاق و شماره تلفن (شماره تلفن موبایل اینجا بدرد خورد، البته شماره خود هتل رو هم نوشت) رو خواست و نامه دوم رو نخواست . عکسها رو هم گذاشت کنار مونیتورش و من بعد از 10 دقیقه دیدم که عکسها رو بر نداشته و همونجا هست و خلاصه هی من اصرار که عکسها گم نشن و اونا بی خیال ... (اینم بگم که بین عکسهائی که برده بودم ، عکس محجبه ای که گوشهای خانمم پیدا نبود رو بهشون دادم و مسئول پذیرش پرسید که آیا همیشه خانمت حجاب داره که جواب مثبت بود و بدون هیچ ایرادی عکسها رو قبول کرد)
بعد از حدود 15 دقیقه که از تحویل مدارک گذشته بود ، دیدم که یه پسر جوون هندی با دستگاه کپی هی ور می ره و کپی می گیره و مچاله می کنه و می اندازه داخل سطل !!! . خانمم گفت که این نمی تونه از پاسپورتهای ما به درستی کپی بگیره و خلاصه کلی از وقت ما صرف شد که آقا کار با کپی رو یاد بگیره . دیگه کلافه شده بودم ، کپی صفحه اول پاسپورتهائی رو که تهیه کردم بودم بهش دادم و گفتم از این کپی بگیر ، خلاصه با دادن کپی از طرف من مشکل کار با دستگاه برای این آقا پسر جوون هندی بر طرف شد و حالا نوبت کپی گرفتن از کارت واکسن رسیده بود . خودم رفتم بالای سرش و البته یکی از همکاراش اومد و بالاخره تونست خیر سرش کپی از کارت واکسن هم بگیره . به ما گفتن بشینین و منتظر باشین و تو همین حین 2 سه تا از هموطنان عزیز رو دیدم که اونا هم اومده بودن برای آزمایشات و خلاصه یکی شون که یه خانم نسبتاً چاق بود ، از برندگان لاتاری بود که اون هم مثل ما روز 14 جون مصاحبه داشت و از مهاجرسرا هم نه چیزی شنیده بود و نه خبری داشت که نگران کارها بود و از ما در خصوص ادامه روال کار سئوال می کرد. حدود 1 ساعت به همین منوال برای انتظار گذشت که دیگه واقعاً خسته شده بودم و هر 15 دقیقه یکبار به پذیرش سر می زدم و بهشون یادآوری می کردم که فلان آقا بعد از ما اومدن ، اونا رو زودتر راه انداختین و نوبت رو رعایت نکردین و ... .
انتظار تموم شد ما رو صدا کردن ، اول ثبت علائم حیاتی از جمله نبض و فشار و بعدشم قد و وزن . بعد هم گفتن تشریف ببرین ، اینجا بود که من با اصرار نامه دوم رو بهشون نشون دادم و گفتم که گزارش شما باید برای فردا آماده باشه ، من پس فردا باید برم سفارت !!!
دوباره گفتن بشینین و وقتی آدمهای مراجعه کننده رو می دیدیم ، احساس می کردم الان باید توی دهلی یا احمد آباد هندوستان باشیم ، البته گاهی هم عربها مراجعه می کردن که تعدادشون خیلی انگشت شمار بود. بعد از حدود نیم ساعت معطلی ما رو صدا کردن برای معاینه دکتر و وقتی پرسیدم میریم پیش دکتر شوکلا ، گفتن نه ، شما باید به اتاق شماره 8 مطب دکتر ساندیا مراجعه کنین!!! نگران شدیم که مگه دکتر شوکلا این کار رو انجام نمیده که گفتن نه ، ایشون الان مریض داره و خلاصه باید برید خدمت خانم دکتر . (اسم دقیق این خانم دکتر رو برداشتم که شما هم برای رفتن در جریان باشین : Dr. SANDHYA .R.SHENOY)
کلاً به انگلیسی سئوال کرد و معاینه و بعدشم هم دراز کشیدن روی تخت و سئوال در خصوص بیماریهائی که از روی لیست می خوند و تیک می زد . این مرحله که تموم شد نفری 250 درهم ازمون گرفتن و رفتیم و صندوق و پرداخت کردیم و بعدشم نوبت به عکس ایکس ری شد . اونجا هم نفری 125 درهم و بعد هم آزمایش خون که نفری 50 درهم شد . جمعاً برای 2 نفرمون 850 درهم هزینه دادیم و بعد از حدود 3 ساعت از بیمارستان ان ام سی خارج شدیم . دیگه هوا داشت تاریک می شد ، اتوبوسهای خط C3 رو هم سر چهار راه دیدیم ، اما چون خیلی خسته بودیم تاکسی گرفتیم که با حدود 12 درهم مارو تا سیتی سنتر و هتل ایبیس رسوند . تا یادم نرفته بگم که من موقع خروج از ان ام سی بازم بهشون تاکید کردم که باید گزارش برای فردا آماده باشه و اونها هم گفتن که بعد از ظهر فردا زنگ بزن و شماره فیش پرداختی و نام و نام خانوادگی رو بگو تا بهت بگیم که گزارش حاضر شده یا نه که وقتی فرداش ساعت 5 بعد از ظهر زنگ زدم گفت گزارش حاضره و می تونی بیای گزارش رو ببری . (لازم می دونم یادآوری کنم که بیمارستان ان ام سی بصورت 24 ساعته باز هست و برای گرفتن نتایج گزارشات البته اگر آماده باشن ، میشه حتی ساعت 1 شب هم مراجعه کرد)
اینم آدرس و شماره تلفن بیمارستان ان ام سی در دبی :
Medical Director,NMC Hospital,Deira, Dubai,Tel :009714 2689800, 2683131,Fax: 0097142682353 - E Mail : drshukla@nmc.ae -hospitaldxb@nmc.ae –
دبی-تقاطع ابو هیل و صلاح الدین-جنب هتل رامادا کنتیننتال
نظر شخصی : برای مدارک مدیکال ، اگر خودتون سه نسخه کپی از صفحه اول پاسپورت + سه نسخه کپی از کارت واکسن انیستیتو پاستور (سه نسخه صفحه ای که مهر خورده و سه نسخه صفحه جلد) همراه داشته باشین و همراه مدارک ارائه بدین ، کارتون زودتر انجام میشه
5- ری کانفیرم کردن بلیطها :
یه نکته ای رو براتون بگم و اون ری کانفریم کردن بلیط هست . برام جالب بود ، من بلیط رفت و برگشت رو از تهران اوکی کرده بودم ، اما وقتی که تور لیدر خودمون رو در لابی هتل دیدم ، اول ازشون گلایه کردم که چرا نیومدی در فرودگاه دنبالمون و خلاصه ما خودمون اومدیم که می خواست یه جورائی لطف راننده هتل فورچون که مارو مجانی آورده بود رو به حساب خودش و شرکتشون بذاره (شرکت سان ایست که همه کارهای رزرو هتل و بلیط برای دبی رو به نظرم انجام میده) که نتونست . گفتم شما باید می یومدین و حالا اگر این آقا لطف نمی کرد ، ما باید خودمون می یومدیم هتل . بگذریم ، ایشون بعد از معرفی تورهای دبی و ارائه قیمتها ، یه نکته ای رو اشاره کرد که حتماً بلیط برگشتتون رو باید ری کانفیرم کنین . گفتم ما که اوکی کردیم از تهران ، گفت اینجا چون مسافر برگشت زیاده ، اگر بلیطتتون رو ری کانفریم نکنین ، جاتون رو تو هواپیما می گیرن و مجبور می شین با یه پرواز دیگه برگردین که اگر اینجوری بشه خلاصه دردسر هست و ... . خوب اینم از خوبیهای سفر با ایران ایر هست (البته نمی دونم عدم ری کانفیرم بلیط و جا موندن از پرواز مشمول جریمه هم میشه یا نه ) . منم یه رمایندر روی موبایل گذاشتم با عنوان ری کانفیرم کردن بلیطها برای فردا صبح اول وقت که زنگ بزنم به دفتر ایران ایر توی دبی و بلیطها رو ری کانفیرم کنم (ساعت کاری شون اگر اشتباه نکنم 9 صبح هست تا 16 بعد از ظهر) و بعد از کلی زنگ زدن و اشغال بودن خط و منتظر اپراتور بودن ، بالاخره تونستم با اپراتوری که لهجه پاکستانی یا بنگلادشی داشت صحبت کنم و اسامی مون رو بدم و تاریخ برگشت رو بگم و بلیط رو کانفیرم کنم . (داشتن خط موبایل امارات مخصوصاً برای اینجور کارا و همینطور پرسیدن آماده بودن جواب آزمایشات و تماس اقوام از تهران ضروری به نظر می رسه . توصیه ام اینه که از تهران با خودتون سیمکارت نبرین و حتی المقدور از اونجا بخرین ، چون هم اول که سیمکارت ایران اونجا فعال بشه هزینه رومینگ می اندازه و نرخ مکالمه هم فکر کنم خیلی گرون در بیاد)
تلفن ایران ایر جهت کانفیرمیشن بلیط : 042240200
6- تفریحات و خرید در دبی
با توجه به اینکه دوست عزیز و گرامی با کاربری هورنت (علی آقای خودمون) در این خصوص توضیحات مبسوطی دادن ، دیگه اطاله کلام نمی کنم و خواننده رو ارجاع می دم به نوشته های ایشون که خیلی خوب راهنمائی کردن . فقط در خصوص پارک آبی وایلد وادی بگم که این پارک روزهای پنجشنبه مختص خانمها هست و بقیه روزها بصورت مختلطه .
یک نکته مهم اون هم اینکه اگر تونستین قبل از سفر ، یه نقشه از جاهای دیدنی و مراکز تفریحی و بازارها و همین طور نقشه مترو دبی تهیه کنین و از قبل برای روزهائی که اونجا هستین برنامه ریزی کنین که بتونین بیشترین استفاده رو از وقتتون ببرین . من خودم این نقشه و اطلاعات مفید رو از دوست خوبم نائیجی 1974 که یک هفته قبل از ما دبی بودن گرفتم که کلی راهگشا بود و همینجا مجدداً از ایشون تشکر می کنم
در خصوص مراکز تفریحی و بازارهای مهم ، اکثر اونها رو میشه با سوار شدن به مترو و نهایتاً ادامه مسیر با تاکسی رفت که خیلی به صرفه هست و مناسب ، بویژه اینکه مترو دبی که طبق سئوالات من از خانم ملیکا توسط آلمانیها ساخته شده بسیار جذاب و دیدنی هست . برای سوار شدن به مترو من به پیشنهاد دوستان در سایت کارت سیلور خریدم که خیلی به صرفه بود و ازش استفاده زیادی کردم (با این کارت می تونین اتوبوس هم سوار بشین)
در خصوص دبی مال و آکواریوم قشنگش و همینطور رقص فواره در کنار برج خلیفه هم توصیه می کنم حتماً تشریف ببرین و ببینین ، اما اگر با مترو اونجا رفتین ، حتماً حتماً حواستون به ساعات کاری مترو باشه که دیدن رقص فواره و آبنمای موزیکال باعث نشه زمان از دستتون در بره و با تعطیل شدن مترو ، مجبور شین مثل ما با تاکسی به هتل برگردین (البته واقعاً ارزش جا موندن از مترو رو هم داره)
بازار ابن بطوطه هم خیلی خیلی جالبه و ارزش دیدن رو داره ، توی این بازار ، از بازارهای کشورهائی چون مصر ، اندلس ، ایران ، هندوستان و چین نمونه برداری شده و شعبه هائی از فروشگاه های معتبر دنیا توی این بازار به چشم می خورن که ما به فروشگاه پیرگاردین مراجعه کردیم و در زمانی که ما اونجا بودیم حراج کرده بود و برخی از اقلام از جمله برخی از کت و شلوارهاش رو 85% زیر قیمت می فروخت که توصیه می کنم یه سری به اونجا بزنین .
اینم بگم که ساعات کاری مترو دبی از 6 صبح تا 10 شب هست که برای روزهای تعطیل و شبهای جمعه و شنبه و همین طور یکنشبه شب ، این ساعت کاری تا 11:30 افزایش پیدا می کنه (اگر اشتباه نکنم)
7- گرفتن جواب آزمایشات :
برای گرفتن جواب مدیکال ، یه تاکسی از جلوی درب هتل که برای هتل کار می کرد دربست بصورت رفت و برگشت گرفتم و با ایشون که پاکستانی بود رفتیم بیمارستان و ایشون منتظر موند تا من بیام ، قرار بود کمتر از 5 دقیقه معطلی داشته باشیم ، اما وقتی وارد ان ام سی شدم ، یک پاکت به سایز آ4 (به ازاء هر نفر) + یک عکس ایکس ری (به ازاء هر نفر) بهم تحویل دادن (البته در قبال دریافت فیشهای واریزی و کنترل اونها) و یهو به من گفت که پاکت شما ایراد داره و جلوی خودم پاکت رو پاره کرد تا اون رو عوض کنه ! وقتی محتویاتش رو دیدم ، تاریخ اعتبار مدیکالم تا 12 جون 2012 بود و این یعنی گزارش مدیکال من 1 سال اعتبار داره . خلاصه تا پاکت بیاره و مدارک پزشکی رو داخلش بذاره و مهر کنه و ... یه یک ربعی مارو کاشت و وقتی برگشتم از راننده عذر خواهی کردم و با هم برگشتیم هتل . علیرغم اینکه معطلی بیمارستان بیش از توافق من با ایشون بود ، همون 25 درهم رو ازم گرفت و خلاص .
بدليل حجم زياد مطلب ، منتظرم تا يكي از دوستان كامنت بذارن تا بقيه مطالب رو تقديم كنم، چون سايت بهم اجازه نميده كه ادامه مطالب رو وارد كنم
و اما ادامه مطالب
8- هماهنگی جهت ترانسفر به ابوظبی :
روز دوشنبه بعد از ظهر (قبل از رفتن به ان ام سی جهت گرفت جواب آزمایشات) اول به محمد علی زنگ زدم ، گفتم می خوام برم ابوظبی ، مسافر دیگه ای داری یا نه گفت نه ، کسی بهم زنگ نزده و شماره و مشخصاتم رو یادداشت کرد (با قیمت رفت و برگشت 300 درهم). بعدش به خانم ملیکا زنگ زدم که گفت نفری 150 درهم و بهش گفتم که از مهاجر سرا هستیم و باید خلاصه تخفیف بدی که گفت ماشینم توی سرویس هست و غیر شما 3 تا مسافر دیگه هم دارم و با ماشین سواری باید بیام دنبالتون . خلاصه که با توجه به صحبتی که با خانم ملیکا داشتم و توصیه های دوستان در مهاجرسرا ، مجاب شدم که با ایشون برم و دیگه به کس دیگه ای زنگ نزدم. قرار شد که آخر شب ایشون زنگ بزنه و هماهنگ کنه . آخر شب تماس گرفت و گفت که من 10 دقیقه به 5 صبح میام دم درب هتل و خودش پیشنهاد داد که اگر می خواین ، من می تونم 4:30 بهتون زنگ بزنم و بیدارتون کنم که من هم تشکر کردم و گفتم حتماً ، خیلی هم ممنون . شب تمام وسایل و مدارک رو مجدداً طبق چک لیستی که آماده کرده بودم کنترل کردم و مدارک رو گذاشتم داخل کیف و خوابیدم . صبح حوالی ساعت 4:30 ملیکا خانم زنگ زد و بیدارمون کرد و بعدشم هم ساعت 5 صبح ایشون رو با یک خودرو مزدا 3 خاکستری ملاقات کردیم که 2 تا مسافر دیگه هم ایشون سوار کرده بودن . (2تا مسافر ایشون همون مادر و دختر اصفهانی بودن که دوست خوبم با کاربری آمریکن حمید توی مدیکال اونارو دیده بودن و ازشون یاد کرده بودن – اینم بگم که خانم ملیکا اخیراً بخاطر تعداد زیاد مسافرین و مهاجرین به ابوظبی ، یه اتومبیل ون 8 نفره خریداری کردن که زمانیکه ما برای رفتن به ابوظبی ایشون زنگ زدیم ، گفتن ماشین جدیدم برای سرویس در شرکت کیاموتورز است و آنرا در اختیار ندارم و بخاطر همین هم کرایه نفری 50 درهم گران تر خواهد بود – جریان خرید ارز دولتی و گران شدن یه شبه اون که هنوز یادتون نرفته 2نقطه دی)
با ملیکا خانم به سمت ابوظبی حرکت کردیم و من از خانم ملیکا در خصوص قوانین راهنمائی و رانندگی و سرعت و فاصله تا ابوظبی و سفارت و ... سئوال می کردم و ایشون هم تا جائی که می تونست راهنمائی می کرد. حول و حوش ساعت 6:30 صبح بود که رسیدیم سفارت و ایشون به من گفت زود برو جا بگیر تا ما هم بیایم . خلاصه من هم رفتم و نشستم روی نیمکتی که برای مهاجران تعبیه شده بود و بعنوان اولین نفر منتظر شدم تا خانمم و 2 تا مسافر دیگه بهمراه خانم ملیکا بعد از پارک کردن ماشین در پارکینگ برسن.
نتیجه اخلاقی : خانم ملیکا چون درگیر این کار هست و تو زمینه بردن و آوردن مسافر و اخذ ویزا و ... تخصص پیدا کرده ، رفتن با ایشون خیلی به نفع ما شد و بخاطر همین وارد بودن ایشون بود که ما تونستیم بعنوان نفر اول وارد سفارت بشیم با شماره 1 . اینم بگم که من تحقیقاتی درخصوص اجاره خودرو کرده بودم و تا دقیقه نود قصدم این بود که ماشین اجاره کنم و توی ابوظبی هم گشتی بزنم ، اما بعد از رفتن با خانم ملیکا متوجه شدم که اگر این کار رو می کردم ، هم ممنکن بود به موقع به ابوظبی و سفارت نرسم و هم اینکه راه رو اشتباه برم . بنابراین توصیه شخصی ام اینه که اگر به جاده های امارات وارد نیستین که اکثر ما نیستیم ، خودرو اجاره نکنین
برای راحتی کار دوستان عزیزی که برای انجام مصاحبه و اخذ ویزا به دبی و ابوظبی مسافرت خواهند داشت و نیاز به داشتن شماره دست اندرکاران ترانسفر مهاجرین به ابوظبی هستن ، شماره تلفن تماس این عزیزان رو براتون اینجا قرار می دم تا بصورت یکپارچه در اختیارتون باشه ، اما همونطور که گفتم رفتن با خانم ملیکا از نظر شخص بنده بهترین گزینه هست :
خانم ملیکا : ***
محمد علی - دوست افغان که با 300 درهم ما رو بردند سفارت با شماره تماس : ***
حسين پاكستاني : ***
خالد : ***
مهرداد (معرفی شده از طرف دوست خوبمون با کاربری سروشي) : ***
آقاي رشيدي : ***
(برای تماس از ایران باید 00971 و بعد شماره فرد رو بگیرین و از خود دبی براي گرفتن موبايل اين افراد فقط شماره 0 و بعد موبایل مخاطب رو شماره گیری کنین )
9- ورود به سفارت :
قبل از ورود به سفارت باید اشاره کنم که من و همسرم لباس رسمی (کت و شلوار سرمه ای) پوشیده بودیم که این موضوع تاثیرات مثبتی بر روی همه افرادی که باهاشون توی سفارت سر و کار داشتیم داشت (نظر شخصی)
ساعت حدود 7:30 صبح بود (یعنی تقریباً یک ساعت بعد از رسیدن ما به صندلیهای چوبی قبل از ورود به سفارت) که یک کارمند محلی سفارت (فکر کنم هندی یا بنگلادشی بود) اومد و خلاصه گفت خوب مهاجرین باید اینطرف بشینن (همون سمتی که ما نشسته بودیم و تابلو هم داشت) و بقیه اونطرف . یکم گذشت و این آقا یه چرخی زد تا یه مامور دیگه هندی که سیک هم بود (با اون حوله ای که بعد از حموم هنوز روی سرش بود دو نقطه دی) ساعت یک ربع 8 اومد و نامه دوم رو با پاسپورت چک کرد و یکی یکی فرستاد داخل . خوب ما نفر اول بودیم و اون مادر و دختر اصفهانی (که دخترشون پاس آمریکائی داشتن) پشت سرمون وارد شدن و همینطور به ترتیب . (اینم بگم که من موبایل و کیف مدارک رو قبل از ورود به خانم ملیکا دادم تا دیگه توی سفارت درگیر تحویل و تحول وسایلم نشم) . اول که وارد شدیم مدارک رو گذاشتن توی دستگاه ایکس ری و بعدشم خودمون از یه گیت عبور کردیم و دوباره با دستگاه های امنیتی که شکل راکت تنیس بود از نظر امنیتی چکمون کردن . شماره یک با نوشته سفارت استکبار جهانی رو بهمون دادن و بعد که عبور کردیم گفتن برید توی اون سالن مجاور (که دربش برقی بود و توسط مامور کنترل می شد) بشینید . رفتیم در سالن مجاور نشستیم که روی در و دیوار این سالن انتظار ، پر از عکسهای تیم ملی فوتبال آمریکا بود (فکر کنم هنوز از باختشون از ایران توی جام جهانی 98 ناراحت بودن دو نقطه دی)
بعد از چند دقیقه اذن ورود داده شد که اون شمشادهای معروف رو دیدم و خلاصه به یاد دوست گرامی و برادر ارجمندم جناب دکتر محمودی ، توی شمشادها دنبال پرونده ایشون گشتم که متاسفانه لای شمشادها چیزی پیدا نکردم . (اینم بگم که از لحظه نشستن رو سکوهای چوبی قبل از ورود به سفارت ، هم تصویر و هم صداتون برای دوستان سفارت پخش میشه ، پس از همون جا لبخند یادتون نره و مراقب رفتار و اینا باشین : نظر شخصی)
بعد از حدود 50 تا 100 قدم و رد شدن از شمشادهای معروف ، رسیدیم به سالن اصلی سفارت که بقیه مراحل توی همین سالن انجام شد و به جای دیگه ای مراجعه نکردیم . خوب شماره ما یک بود . اول که رفتیم داخل نشستیم تا اینکه شماره مارو دستگاه خوند و رفتیم برای تحویل مدارک . یه آقائی بود که خیلی خوش اخلاق نبود و با چهره ای جدی مدارک رو خواست . گفتم شما بگو چی می خوای ، من بهت بدم . اول گفت پاسپورت (من برای خودم و همسرم کپی صفحات مهردار پاسپورت رو گرفته بودم که فقط صفحه اول رو بهش دادم و اونم چیز اضافه تری نخواست)، بعدش کپی اش رو خواست ، بعد شناسنامه ، بعد سند ازدواج ، بعد مدرک تحصیلی و دیپلم و ... که من همه مدارک رو اصل و ترجمه اش رو با هم می دادم . شناسنامه رو کپی ترجمه رو برداشت ، اما بقیه مدارک رو اصل ترجمه هارو برداشت و کپی ها رو پس داد . (برداشت شخصی : خلاصه حساب و کتابی نداره که مامور دریافت مدارک ، اصل ترجمه ها رو برداره یا اینکه کپی شون رو بخواد و این بستگی به حال و احوال اون مامور داره) . به من گفت اصل سند ازدواج رو هم بده و همینطور اصل لیسانس رو که بعد از کنترل کردن بهم برگردوند و اصل کارت پایان خدمت و شناسنامه و کارت ملی و اینا رو هم نخواست . عکسها رو هم گرفت . مدارک مدیکال رو هم همونجور توی پاکت بسته بندی شده گرفت و بازشون کرد و گذاشت داخل پوشه مدارک خودشون.
گفت خوب مدارک خانم ، گفتم بگو چی می خوای بهت بدم : گفت شناسنامه ، سند ازدواج . اصل ترجمه هاشو گرفت و خلاص (نه از خانمم مدرک تحصلی خواست و نه چیز دیگه ) . برداشت شخصی : اونا با برنده اصلی کار دارن و مدارک اون رو روش حساسیت دارن ، با شخص همراه خیلی سخت گیرانه برخورد نمی کنن (برنده اصلی خود من بودم) . در خصوص عکس خانمم هم من چند سری عکس تهیه کرده بودم . یکی عکس محجبه ای که همون زمان فرستادن مدارک براشون فرستاده بودم تجدید چاپ کرده بودم ، یکی عکس جدید با مشخص بودن دو گوش از زیر روسری ، یکی هم عکسی که جدید بود و گوشها پیدا نبود . اول همون عکسهای قدیمی موقع ارسال مدارک رو دادم که فرد تحویل گیرنده مدارک یدونه عکس از همون عکسها رو برداشت و دیگه چیزی نگفت و گیری هم نداد . اینم بگم که سایز این عکسها همه 5*5 بود .
وقتی مدارک رو تحویل دادیم ، گفت بشینین تا دوباره صداتون کنن . این دفعه باجه 11 که باجه پرداخت پول بود مارو فراخوانی کردو من هم که 1638 دلار رو آماده کرده بودم ، به اون آقا هندیه که لاغر و خوشتیپ بود دادم و در قبالش یه رسید پرداخت بهم داد و گفت دوباره بشین تا صداتون کنن. (دوستان عزیز یادتون باشه که حتماً مبلغ مصاحبه رو بصورت دلار خرده تهیه کنین و روز مصاحبه خودتون درگیر پول دادن و پول گرفتن و اینجور چیزا نباشین . حتی اگر تو ایران پول خرد دلار نگرفتین ، اولین صرافی نزدیک هتل یا هرجائی که مراجعه کنین ، براتون صد دلاری رو خرد می کنن و هر مقدار که بخواین دلار بهتون می دن که منم همین کار رو کردم)
ایندفعه باجه ای که دقیقاً از نظر جغرافیائی مخالف باجه اخذ پول بود ، ما رو فراخوانی کرد که برای انگشت نگاری رفتیم . اول چهار انگشت دست چپ ، بعد چهار انگشت دست راست و بعدشم 2 تا شصت . خانم خیلی مهربان و خوش برخوردی بود و هم فارسی بلد و هم انگلیسی رو با لهجه خیلی قشنگی صحبت می کرد . خلاصه اول از خودم و بعد از خانمم انگشت نگاری کرد و خلاص . رفتیم نشستیم و منتظر بودیم که یه خانم پیر نازنینی که مهاجرت خانوادگی بودن اومدن برای انگشت نگاری که گویا متوجه منظور مسئول انگشت نگاری نمیشدن و یکی 2 بار انگشت نگاری شون خراب شده بود . منم که از خدا خواسته سریع رفتم اونجا و ایشون رو راهنمائی کردم و گفتم مادر جان اول باید دست چپ رو بذاری روی دستگاه و فشار بدی و ... که خانم مسئول انگشت نگاری کلی مشعوف شده بود و کلی از من تشکر کرد . (دوستان همون طور که گفتم تمام رفتارهای شما از زمان ورود به سفارت زیر نظر دوربین هاست و رفتار شما رو حتی آفیسری که قراره باهاتون مصاحبه کنه زیر نظر داره : نظر شخصی خودم – اینم بگم که خوشبختانه این مادر پیر ویزاشو همون روز گرفت و پاسشو تحویل داد تا ویزاشو بگیره که به ایشون هم تبریک می گم)
10- مصاحبه :
چون آیتم مصاحبه حساس و مهم هست ، اونو توی یه سرفصل جدا میارم . بعد از انگشت نگاری نشستیم روی صندلی های چوبی سفارت و منتظر بودیم . 2 سه دقیقه هنوز نگذشته بود که دیدم مامورین داخل سفارت دارن صدا می کنن که شماره یک به باجه 4 . دیدم هنوز روی برد معروف چیزی نیومده ، اما دیگه رفتم سراغ باجه 4 که با همون خانم آمریکائی تپل خودمون که من ایشون رو بسیار مهربون دیدم مواجه شدیم (البته ایشون بواسطه وظیفه شغلیش یکم عجولانه رفتار می کنه و یکم تمرکز مصاحبه شونده رو بهم می زنه تا راستی آزمائی کنه ، ولی در مجموع من اصلاً احساس غریبی نکردم). خوب مصاحبه ما اینقدر راحت بود (فکر کنم تاثیر لبخند و رفتارمون توی سفارت بود که ایشون از قبل مارو زیر نظر داشت) اول اسم من رو گفت و تائید گرفت که خودمم یا نه که گفتم باور کن خودمم و اسم خانمم رو با سختی خوند که آیا خودتی یا نه و که مشخص شد خودشون هستن دونقطه دی
توجه داشته باشین که اصلاً از ما نخواست که گوشی مربوطه که روی دیوار نصب بود و باید باهاش صحبت کرد رو برداریم و ما بدون گوشی باهاشون صحبت کردیم (تائید صحبت دوستای عزیز مثل محسن سوپر ماکس که نوشته بودن کلاٌ صدای شما بدون گوشی برای آفیسر پخش میشه)
ازشون پرسیدم باید فارسی صحبت کنیم با انگلیسی که گفت من فقط انگلیسی صحبت می کنم که به نظرم میرسه ایشون یکم فارسی متوجه بشن . (به نظرم آفیسری که باشما مصاحبه می کنه ، یه نگاهی به پرونده و مکاتبات شما با کی سی سی می کنه و اونوقته که تصمیم میگیره باهاتون فارسی مصاحبه کنه یا انگلیسی : نظر شخصی خودم)
خوب حالا نوبت سئوالات بود . اولش گفت قسم بخورید و گفتم چند تا مطلب دارم که گفت عیبی نداره ، اول قسم بخورین . 2 نفری دست راستمون رو بردیم بالا و قسم خوردیم که باور کن هرچی نوشتیم راست بوده و جون ما و جون خودت . از من سئوال می کرد و چشماش رو به چشمای خودم و خانمم دوخته بود . گفت خوب چرا توی فرمهاتون آدرس ندادین توی آمریکا گفتم اون موقع آدرس نداشتیم که داد داخل فرمها اضافه کردیم . (اينم بگم با توجه به سفرنامه هائي كه خونده بودم ، ليست سئوالاتي كه فكر مي كردم از ما بپرسه رو نوشته بودم و در مورد اونها با خانمم صحبت كرده بودم كه به نظرم اين كار مي تونه از استرس شما در مصاحبه كم كنه و هماهنگي بيشتري رو بين زن و شوهر ايجاد كنه )
چند بار لاتاری شرکت کردی ؟ گفتم احتمالاً این تعداد مجردی و این تعداد هم متاهلی (به نظرم فقط برای راستی آزمائی این سئوال پرسیده میشه ، چون راحت ترین اطلاعاتی هست که مخاطب رو باهاش می سنجن در حالیکه سورس و منبع اطلاعات دست خودشونه)
یه اصلاح کوچولو مربوط به تغییر نام یکی از والدینم بود که انجام دادم و گفت تمومه که گفتم آره (حالا یه اشکال خیلی کوچیک دیگه توی فرم خودم هست که هنوز خودم متوجه نشدم و اونا هم همینطور متوجه اش نشده بودن که در آخر براتون می گم و باعث شده یکم نگران باشم)
بعدش پرسید خوب کجا می خوای بری که گفتم ایالت کالیفرنیا و شهر لس آنجلس . گفت چرا اونجا ، گفتم چون ایرانی زیاده و برای اولین بار معمولاً ایرانیها میرن اونجا و فکر کنم راحت تر باشه
پرسید مگه کسی رو اونجا دارین ، گفتم نه ، اما فکر کنم اونجا برام بهتر باشه که خندید و چیزی نگفت .
گفت خوب دنبال کار گشتی اونجا ؟ گفتم بله ، رفتم تو حوزه کاری خودم جستجو کردم و یه کارائی رو با حداقل دستمزد ساعتی 8 تا 10 دلار پیدا کردم که در مورد اون مشاغل سئوال کرد و منم جواب دادم که بازم لبخند زد . (یادآوری می کنم که من اطلاعات مربوط به پیدا کردن شغل در آمریکا رو از نوشته یوزر عزیز در تاپیک زندگی در آمریکا با عنوان : پروازتان نزدیک است مطالعه کرده بودم و خودم رو براش آماده کرده بودم كه بازم بايد از يوزر گل تشكر كنم)
من باقیمانده مدارکی رو که اون فرد تحویل گیرنده مدارک ازم نگرفته بود به آفیسر دادم که با تعجب پرسید اینارو ازت نگرفتن و من هم گفتم نه ، از من نخواستن (مدارکی که دادم شامل تمکن مالی به ارزش 57 میلیون تومان برای 2 نفر + 2 عدد سند ملکی بود . همینطور در ادامه لیست مسافرتهای خودم و خانمم (که از راهنمائی های یوزر عزیز اون رو تهیه کردم) و همینطور گواهی سوء پیشینه کشوری که بیش از سه سال توش زندگی کرده بودم رو بهش دادم که گفت من برنامه مسافرت رو نمی خوام ، اما برام گذاشت داخل پرونده)
گفت خوب کی می خوای بری ، گفتم هر زمان که شما ویزا بدین . پرسید نه ، برنامه ات برای کی هست که گفتم برای 2 ماه دیگه قصد دارم برم (در اینجا از راهنمائی های دوستان خوبم از جمله دکتر محمودی و نائیجی 1974 بخاطر انتقال تجربیاتشون تشکر مجدد می کنم)
برداشت شخصي : به نظر من برداشت آفيسر و اينكه چه زماني قصد دارين تشريف ببرين آمريكا آيتم خيلي مهمي هست ، بنابراين سعي كنين از نظر ذهني هم خودتون رو براي زود رفتن آماده كنين كه ما هم همينطور بوديم و اگر ويزا رو مي دادن ، سعي مي كرديم بلافاصله عزم سفر كنيم .
در خصوص فروش ملک ها ازم سئوال کرد که گفتم اگر ارزون تر بفروشی سریع می برن که خندید و باید بگم که از خانمم حتی یه سئوال هم نکرد .
گفت پرونده شما مشکلی نداره ، اما نیاز به یک سری مراحل اداری هست که باید طی بشه و دستور پرینت داد و خلاصه 2 تا برگه آبی تقدیممون کرد که یادگاری داشته باشیم و توی سایت چک کنیم تا وقتی برگردیم ایران به یادشون باشیم و از بیکاری خسته نشیم . بعدشم گفت که تضمینی وجود نداره و اگر تا ماه سپتامبر جوابتون نیاد همه چیز کنسله که البته بعدش با دستش شمرد که از الان تا سپتامبر حدود 3 ماه باقی مونده و امیدواریم که تا اون موقع جواب شما بیاد (همون انشاء الله خودمون)
می خواستم ازش بپرسم که پرونده دکتر محمودی رو از پشت شوفاژ بردارین ، بخدا دوست ماست و خیلی گله و اینقدر اذیت نکنین که همونطور که گفتم رفتار ایشون به اقتضای شغلش یکم عجول بود و نشد که پیگیری کنم (دکتر جان شرمنده)
خلاصه اش گفتم غم تو دارم ، گفتا غمت سر آید ، گفتم که ماه من شو ، گفتا اگر برآید و ...
خلاصه کارمون تموم شد و با اون مادر و دختر اصفهانی که گفتم اومدیم بیرون که مادر ایشون هم یک ضرب ویزای مهاجرتی رو گرفته بودن که جای تبریک داره .
از سفارت اومدیم بیرون که حول حوش ساعت 9:30 بود . امیر 78 گل رو دیدم دم درب سفارت که با آمریکن حمید همراه شده بود و اومده بود تا ابوظبی تا با همراهی دیگران ، از استرس های مصاحبه خودش کم کنه (ایشون همین هفته فکر کنم باید مصاحبه شون باشه که براش آرزوی موفقیت دارم) . خلاصه سوار ماشین شدیم و از ملیکا خانم درخواست کردم که مسجد جامع ابوظبی رو هم بهمون نشون بده که گفت الان تعطیله و ساعت 10:30 تازه دربش باز می شه که ما رو تا نزدیک درب مسجد برد و دیدیم که بسته است و خلاصه نشد که مسجد زیبای شیخ زائد ابوظبی رو ببینیم . ملیکا خانم خیلی زود مارو برگردوند دبی ، بطوریکه ساعت 10:30 جلوی هتل پیاده شدیم و به صبحانه هتل هم رسیدیم (از مزایای صبح زود رفتن و نفر اول شدن همین بود که اینجا جا داره بازم از خانم ملیکا تشکر کنم)
11- تحویل هتل و مقدمات برگشت به ایران :
امیدوارم که زیاده گوئی نکرده باشم و تا اینجا خسته نشده باشین . بریم سر اصل مطلب . روز پنجشنبه که قرار بود برگردیم ایران ، از رسپشن هتل پرسیدم که تا کی وقت داریم اتاق رو خالی کنیم ، گفت 12 ظهر . اینطوری یکم کارامون عجله عجله ای می شد . گفتم آخرین مهلت کی هست؟ میشه تا 1:30 تحویل بدیم که گفت بله . دیگه روز آخر بود و وقت کردیم بریم کارفور که نزدیک خودمون و توی سیتی سنتر بود وخلاصه یه سری ملزومات رو از اینجا تهیه کردیم . برگشتیم هتل نزدیک ساعت 14 بود و زود وسایل رو داخل چمدانها جاسازی کردیم و اومدیم پائین و چمدونها رو توی اتاق چمدونها گذاشتیم و وسایلی که توی صندوق امانات گذاشته بودیم رو پس گرفتیم . (راستی تا یادم نرفته بگم که کلیدی که بابت صندوق امانات بهتون اختصاص میدن مخصوص خود شماست و اگر گم کنینش باید 1200 درهم خسارت بدین که در اول تحویل صندوق ازتون امضاء می گیرن)
خلاصه رفتیم سیتی سنتر و جای شما خالی ناهار و خوردیم و یه چرخی توی بازار زدیم و دیگه نزدیکهای ساعت 5 شده بود که اومدیم هتل و منتظر بودیم که ترانسفر بیاد دنبالمون و مارو ببره فرودگاه. (راستی بدونین که یه روز قبل از برگشت هم اگر ترانسفر فرودگاهی رو همراه هتل گرفته باشین ، باید به تور لیدر خودتون زنگ بزنین و یادآوری کنین که برای فرداش بیان دنبالتون برای فرودگاه) . ساعت حوالی 6:10 بعد از ظهر بود که یه راننده هندی با ماشین تویوتا هایس اومد دنبالمون و مارو به فرودگاه رسوند و از زمان تحویل چمدان ها در فرودگاه تا پرواز (ایران ایر)که ساعت 9:10 شب انجام می شد ، ما وقت داشتیم که بریم فرودگاه رو بچرخیم و از دیوتی فری شاپ فرودگاه خرید کنیم .
12- خرید از دیوتی فری شاپ و طلا فروشی در فرودگاه دبی
خوب من شنیده بودم که طلا و عطر و شکلات رو در فرودگاه دبی بهتر از خود شهر و بازار می شه تهیه کرد. بنابراین اول که گیت کنترل گذرنامه رد می شی و مهر خروج آبی رنگ توی پاست می خوره و از پله برقی بالا میای ، طلا فروشی رو جلو چشمات می بینی . خانمها هم که تا طلا می بینن .... دیگه خودتون می دونین .
دقت کردم توی مشتری ها به نظرم رسید یه هموطنی داره خرید می کنه و به نظر میاد خیلی وارد باشه ، رفتم جلو و ازش سئوال کردم دیدم بعله ، ایشون تمام بازار دبی رو زیر و رو کرده و گفت که فقط اینجا میشه طلای بدون کارمزد رو خرید و توی بازار دبی حداقل 7 درصد کارمزد می گیرن . خلاصه تند و تند توی ماشین حساب می زد و حساب می کرد که اینجا طلاش 22 عیاره و اگر تهران بخوای بخری اینقدر در میاد و اینجا اینقدر و ....
خلاصه ما هم کلی گشتیم و با راهنمائی فروشندگان که خیلی هم مهربون بودن ، یه قطعه طلا به رسم یادگاری برای همسرم خریدم که توصیه می کنم دوستانی که می تونن این کار رو بکنن و یادگاری از دبی همراه خودشون داشته باشن که انشاء الله بعداً توی آمریکا که یاد گرفتاری ها و بدبختی های قبل و بعد از مصاحبه افتادن ، یه یادگاری داشته باشن . بعد از طلا نوبت لوازم آرایش و عطر شد که واقعاً هم قیمت هاش مناسب بود و هم همه اجناسش اصل بودن .
یکم لوازم آرایش مورد نیاز بامارک لورئال فرانسه هم خرید کردیم که توصیه می کنم دوستان عزیزی که قصد خرید اینجور ملزومات رو دارن ، حتماً از فری شاپ فرودگاه خرید کنن .
ساعت رو نگاه کردم ، حدود یک ربع به 9 شب بودو دیگه وقت نشد بریم سراغ شکلات و خودمون رو فی الفور به گیت خروج رسوندیم که مسئولش که یه مرد سوری بود (باهاش خوش و بش کردم و ازش پرسیدم کجائی هستی) گفت اگر الان وارد گیت نشین ، گیت رو می بندم و به راحتی از پرواز جا می مونین که یکم لحنش جدی بود و خلاصه دیگه مجبوری رفتیم داخل . بعد از حدود 10 دقیقه هم گیت پرواز باز شد و رفتیم برای سوار شدن به هواپیما که برگشتمون بدون تاخیر انجام شد و بعد از خوردن شام در هواپیما ، در فرودگاه امام فرود آمدیم .
از اونجائی که ما با ماشین شخصی رفته بودیم فرودگاه (فرودگاه امام رو می گم) ، سریع بعد از گرفتن چمدان ها رفتیم در پارکینگ و سوار ماشین شدیم و بعد از پرداخت حدود 16 هزار تومان هزینه پارکینگ به سمت تهران حرکت کردیم که وقتی رسیدیم خونه ساعت 2 بامداد بود.
خوب اینجا دیگه سفرنامه که چه عرض کنم ، زندگی نامه من به پایان می رسه و تنها نکته ای که باقی می مونه اینه که وقتی برگه آبی رو از آفیسر گرفتم ، به جهت جو خوب و مفیدی که حاکم بود ، علیرغم اینکه اشاره کرده بودم که موقع ثبت نام اولیه یه اشتباهی توی اسم خانمم صورت گرفته ، خودم دیگه تو سفارت چک نکردم برگه آبی خانمم رو تا وقتی اومدم ایران و اینجا بود که دیدم متاسفانه یه غلط املائی توی نام خانوادگی خانمم هست که اصلاح نشده و بلافاصله بعد از فهمدین برای سفارت ایمیل زدم و برگه رو براشون اسکن کردم و فرستادم که منتظر جواب سفارت در این خصوص هستم . دعا کنین که این مشکل خیلی زود حل بشه ، چون یکم نگرانم کرده . نمی دونم کسی تجربه مشابهی در این خصوص داره یا نه؟ آیا بعد از مصاحبه بودن کسائی که توی برگه آبیشون اشتباهی باشه ؟ . ممنمونم از لطف و محبت همتون
ممنونم مهاجر سرا ، ممنونم مدیران محترم . از دوستان عزیزی که فقط می خونن و از مطالب نوشته شده دیگران استفاده می کنن هم تقاضامندم که بعد از خوندن این زندگینامه ، یکم همت به خرج بدن واطلاعاتشون رو بصورت دقیق و درست برای فری فری بفرستن تا همه با هم از اطلاعات خوب سایت بهره مند بشیم .
به نظرم اگر راز حمام شیخ بهائی که با یک شمع گرمای مورد نیاز برای استحمام افراد رو فراهم می کرد هنوز فاش نشده ، بخاطر همین کنس و خسیس بودن ما در ارائه اطلاعات به همنوعانمون هست !!! بیاین با هم بیشتر روراست باشیم .
ارادتمند همه شما ، سوم تیرماه یکهزار و سیصد و هشتاد و نه هجری شمسی (مدت نگارش این سفرنامه از تاریخ مراجعت از سفر حدود 2 هفته به طول انجامیده است)
sare عزیز من بخاطر اینکه سو تفاهم بوجود نیاد و قوانین سایت مبنی بر دادن شماره تلفن اشخاص فقط از طریق پیام خصوصی رعایت بشه ، شماره تلفن اشخاصی که گفتید را با *** جایگزین کردم.
سیدعلی سپهر
مدیر ارشد مهاجرسرا و مدیرعامل شرکت پاریز تراول
ali.sepehr@pariztravel.com


هر آنچه در مورد لاتاری بايد بدانيد.
https://telegram.me/pariztravel
تشکر کنندگان: alisarshar ، Hornet ، najibi ، sare ، frozen mind ، A.K ، California
(2011-06-25 ساعت 08:59)sare نوشته:  و اما ادامه مطالب
8- هماهنگی جهت ترانسفر به ابوظبی :
روز دوشنبه بعد از ظهر.......
دوست محترم ممنون از سفرنامه زیباتون ولی یک مقدار بد اموزی داره اون قسمتی که خرید طلا وعطر وغیره بود امیدوارم خانمها این قسمت رو فراموش کنننننننن مرسی

تشکر کنندگان: najibi ، sare ، Linspire ، A.K ، California ، fereshtehind
sare جان مرسی بابت سفرنامه یا به قول خودت زندگی نامه پر و پیمون و کامل و بی نقص!
امیدوارم مهاجرسرا همیشه به داشتن دوستانی مثل شما مفتخر باشه و همیشه از تجربیات شما دوستان مملو باشه!
باز هم متشکرم برای تجربه مصاحبه! (فکر کنم دیروز زیاد رتبه به دوستانی که سفرنامه نوشته اند، دادم! هنوز نمی تونم رتبه بدهم! تا فردا!)
تشکر کنندگان: najibi ، yousef156 ، alisarshar ، sare ، AmericanHamid ، drmahmoodi ، ramin_ad ، Ali Sepehr ، A.K ، California ، shani89




کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان