کانال تلگرام مهاجرسرا
https://t.me/mohajersara







##### هشدار #####
به تاریخ ارسال مطالب دقت فرمایید.
شرایط و وضعیت پروسه ویزا دائم در حال تغییر است و ممکن است مطالب قدیمی شامل تغییراتی باشد.
دیدگاه های آرش در مورد آمریکا
نوید خان سلام

البته و صد البته که وقتی کشور و ملتی به دموکراتیک بودن مشهورند، باید و باید که مو به مو قوانین را رعایت کنند و هیچگونه رفتار تبعیض نژادی وجود نداشته باشد. و به جرات میتوانم اقرار کنم که به ندرت به چشم میخورد و ما باید از استثناها بگذریم و رفتار غالب مردم یک کشور را در نظر بگیریم.
همانطور هم که میدونید، خود« اوباما» از مردمش درخواست کرده که تا مشخص شدن دقیق ماجرا، از هرگونه «قضاوت» خودداری نمایند و اگر این دستور او نبود، چه بسا که الان تمامی تلویزیون ها یک ریز برنامه ها داشتند؛

امـــّّا در پاسخ کلام شما، شاید من صحبتم دقیق نبود و صدالبته که نباید در مقابل ظلم کوتاه آمد و مگر اینجا مثل بعضی کشورهاست !!! که به قوه ی قضاییه شکایت ببری و شما را در عوض متهم واقعی، کیفر کنند !!!؟؟؟ ولی من منظورم این بود که درفضایی که اینگونه رئیس جمهور و قوه ی قضاییه و ... در راه اطلاعات رسانی بیشتر به مردمشان بر میایند و آنها را از هرگونه رفتار شخصی( به مثل بعضی از لبا.س شخ‍.صی.ها) منع مکنند؛ اگر دیدید که ( شاید) یکی از آنها نخواست با شما رفت و آمد کند، یا کمی از شما پرهیز کرد، باید به او حق بدهید که برمبنای فکر و برداشت خود قضایا را تحلیل میکند و در یک کلام میترسد.

آن زمان است که من ایرانی که در کشورم، برای کمترین حق خود باید فریاد میزدم و ای بسا که اگر جرم و جنایتی در حقم روا میشد، هیچ فریادرسی نبود؛ نباید فراموش کنم و به کمترین موردی ، فریاد وا حقوق بشر، برباد رفت را به آسمان بلند کنم که : حتما بعضی نقاط مشترکی با کسانی که به واقع تروریست هستند داریم و کمی هم باید بعد از روشنگری اذهان آنها، نوع رفتار آنها را درک کرد.
____________________________ ارادتمند شما حمید از ایالت میزوری
دوستان گرامی، برای خواندن نوشته های بیشتری از اینجانب، میتوانید با کلیک کردن در«اینجــا- از دیار نجف آباد تا آمریکای جهانخوار»به وبلاگ شخصی ام تشریف بیاورند تا بیشتر درخدمتتان باشم..... موفق و پیروز باشید. ارادتمند حمید
پاسخ
تشکر کنندگان: ChairMan ، rs232 ، shkhmo ، r.bazargan ، ttrz ، alirezanz ، jsmlz
(2009-11-09 ساعت 09:34)lexington نوشته:  دوستان عزیز سلامم را پذیرا باشید

هرچند یک مبحث مستقل در این مورد نوشته ام(پیامد حادثه ی تروریستی)، امــّّـا اجازه میخوام که نظر تکمیلی خودم را نیز بیان کنم.

سوای اینکه قانون، اجازه ی برخوردهای مغرضانه را به دیگران در آمریکا نمیدهد، ما باید پذیرای هرگونه عکس العمل نامطلوبی باشیم چراکه از آن زمانی که نام ایرانی و یا مسلمان را برای خود پذیرفته ایم باید آماده ی پرداخت هزینه های آن هم باشیم.

درست است که تر و خشک با هم میسوزند و این از عدالت دور است. امــّّا باید منصفانه نگریست که اگر ما جای آنان بودیم، آیا چه جفاهای بیشتر و نامطلوب تری بر سر طرف مقابل خود نمیاوردیم.
فراموش نکنید که در کشوری که با تمام نیرو، ادعای اس.لا.می و یا بشردوستانه و بهترین حکومت و رفاه و .. را دارد، چه جفاهایی که برسر دگر اندیشان نمیاورند چه برسد به مخالفان؟

پس اگر سختی هست نه فقط ما بخاطر وجوه اشتراک بسیاری که با بعضی از این متحجرین فکری داریم، باید بکشیم؛ بلکه دیگران نیز درگیر هستند. فی المثل سختگیری در ورودی فرودگاهها.

ولی درکل نگران بیش از حد نه تنها سودی ندارد وبلکه بی مورد است. بدان دلیل که با تلاش شبانه روزی هموطنان خارج از کشور؛ و نیز شجاعت بی نظیر ایرانیان داخل؛ چنان چهره ی مثبت ایرانی جدای از ح.ک.و.م.ت، خوش درخشیده است که حقیتقتا " جای شکر دارد.
_________________________ پیروز باشید. ارادتمند حمید از میزوری
فرمایش شما کاملا متین و بجا
اما فکر میکنم حافظه من دچار اختلال شده باشد چون نمیدانم از چه زمانی
نام ایرانی و اسلامی برای خودم برگزیدم
تا حالا فکر میکردم اینها را برایم برگزیده اندCool
البته هزینه اش را نمیپردازم بلکه ازم میگیرند چه بخواهم و چه نخواهمBig Grin

به دلایل شخصی از مدیریت استعفا داده ام لطفا سولات مربوط به مدیریت را از من نپرسید
پاسخ
تشکر کنندگان: rs232 ، lexington ، shkhmo ، barfi1 ، r.bazargan ، alirezanz ، jsmlz
قبل از هر چیز از ادمین تشکر میکنم که حواسش به نوشته های ما هست و اگر چیزی خارج از محدوده بالاتر از خطر بنویسیم آن را پاک میکند تا از ملغی شدن سایت جلوگیری کند. واقعیت این است که بخش بسیار مهم این سایت همان جایی است که دوستان در مورد نحوه انجام امور مهاجرتی سوال میکنند و یا مشکلاتشان را مطرح میکنند. اگر خود من درگیر امور مهاجرتی بودم و استرس انجام کارهایم را داشتم اصلا ممکن بود به این بخش و یا نوشته های نامربوط کوچکترین توجهی هم نمیکردم. بنابراین حفط دسترسی به این سایت مخصوصا برای عزیزانی که در ایران هستند و با کوهی از مجهولات سر و کله میزنند بسیار حیاتی است. اینجا هم شاید بتواند زنگ تفریحی باشد و در کنار آن تجربیاتی از زندگی در امریکا به دوستان منتقل شود.

قبل از اینکه مطلب اصلی را بنویسم باید بگویم که من همه شما را دوست دارم و برایم مهم هستید. شاید بخاطر این است که شما هم میخواهید همان مسیرهایی را طی کنید که من طی کردم. اگر احیانا یادم برود سوالی را جواب بدهم و یا چیز اشتباهی بگویم که ناراحت شوید و یا هر چیز دیگری که هست حتما بهم تذکر دهید. باور کنید که من هیچ آدم مهم و یا فرهیخته و پیشکسوت و این چیزها نیستم و لااقل در این محیط مجازی دلم میخواهد که جز یک تایپیست پر حرف چیز دیگری نباشم. چون فقط اینطوری میتوانم خودم باشم و راحت بنویسم اگرنه همش باید مثل دنیای واقعی مواظب باشم که مبادا چیزی بگویم که از شخصیت شخیصم کاسته شود!

مطلبی که میخواهم برایتان بگویم در مورد یک تغییر بزرگ است که وقتی به امریکا مهاجرت میکنید, به مرور زمان در شخصیت شما روی میدهد. البته این تغییر در کسانی که مانند من از نسل سوخته هستند و یا نسل بعدی من که نیمسوز هستند, بسیار محسوس تر از نسل آب پز و نیم پز است. .

من زمانی که در ایران زندگی میکردم , هیچوقت یادم نمی آید که درست و حسابی به فکر خودم بوده باشم. زندگی ما یک زندگی اجتماعی بود و مسائل من گره خورده بود به مسائل دیگران. رفع مشکلات من هم همیشه در گرو رفع مشکلات دیگران بود. شادی و غم هم در زندگی ما یک امر اجتماعی بود. اگر برای کسی از نزدیکان ما مشکلی پیش میامد, میزدیم توی سر خودمان و میگفتیم آخ بیچاره شدیم و اگر اتفاق خوشی برای کسی می افتاد چنان از ته دل میخندیدیم که انگار آن اتفاق برای ما افتاده است.

سلسله حوادثی که برای ما اتفاق افتاده است به همراه نوع تربیتی که با آن بزرگ شده ایم ما را بجایی میرساند که ناگاه متوجه میشویم از وجود خودمان غافل شده ایم و در میابیم که زمان زندگی را برای خودمان صرف نکرده ایم و به خودمان کمتر از اطرافیانمان بها داده ایم. زمانی که من به امریکا آمدم با دیدن انسانهای اطرافم تازه به این مسئله پی بردم که من دارای یک شخصیت مستقل نیستم. مخصوصا زمانی که از همسرم جدا شدم آخرین رشته این زنجیر هم گسسته شد و من روزهای متوالی پیش خودم فکر میکردم که خوب حالا من چه برنامه ای برای خودم دارم.

واقعیت این بود که برایم مثلا بی معنی بود که بروم به یک مغازه خوب و برای خودم لباس بخرم و یا برای خودم یک چیزی بخرم که دوست دارم. البته این نشاندهنده این بود که من حتی برای احساسات خودم هم ارزش قائل نمیشدم و احساسات و تمایلات دیگری همیشه برای من ارجح بود.اگر کسی از من میپرسید کجا برویم میگفتم هر کجا شما دوست دارید برای من فرقی نمیکنه. و واقعا هم فرقی نمیکرد چونکه یاد نگرفته بودم که به صدای نیاز و احساسات خودم هم گوش کنم و فکر میکردم رضایت من در این است که دیگران راضی باشند.

ولی در امریکا محور تمامی ارتباطات بین انسانها تمایلات و نیازهای شخصی آنها است. در چنین سیستمی شما عادت میکنید که در درجه اول به خودتان اهمیت دهید و در درجه بعدی به اطرافیانتان. در واقع امریکا دارای یک سیستم فردگرا است و افراد بر پایه خواستهای فردی خود جامعه را تشکیل میدهند در حالی که ساختار اجتماعی ایران جامعه گرا است و نیاز و خواست جامعه همواره برنیازهای فردی مقدم است. بنابراین ما هم که به امریکا مهاجرت میکنیم به مروراحساس میکنیم که گرایشات فردی ما قویتر و مستحکم تر میشود.

در چنین حالتی معمولا کودک درون که سالیان سال توسط جامعه محبوس شده بود, دوباره جان میگیرد. به همین خاطر است که بسیاری از مهاجرانی که از ایران به امریکا می آیند بعد از مدتی احساس جوانی میکنند و حتی ممکن است حرکاتی از آنان سر بزند که به نظر جلف و سبک بیاید. شاید باور نکنید ولی من هفته پیش یک تفنگ اسباب بازی برای خودم خریدم و یا با ماشین کنترل دار بچه ها کلی بازی میکنم در حالیکه در ایران فقط زمانی با خیال راحت چیزی را میخریدم که بخواهم آن را به کسی هدیه دهم.

من هنوز دارم روی خودم کار میکنم که یاد بگیرم چگونه میتوانم در چنین جامعه ای به خودم بهاء دهم. البته هنوز خیلی مشکل دارم ولی نسبت به قبل بسیار بهتر شدم. تا اینجا یاد گرفتم که وقت و برنامه ریزی خودم در اولویتت اول قرار داشته باشد و مثلا اگر بخواهم بروم ماهیگیری و کسی به من بگوید فلان کار را انجام بده بگویم من نمیتوانم چون برای وقت خودم از قبل برنامه ریزی کردم. برای ما خیلی سخته ولی حتما باید یاد بگیریم که این کار را انجام دهیم.

اگر از ما سوال میکنند که چای میخوریم یا قهوه اصلا نباید برایمان مهم باشد که درست کردن چای سخت تر است یا درست کردن قهوه. بلکه باید خوب به درون خودمان گوش کنیم و ببینیم که چه چیزی را بیشتر دوست داریم و همان را بگوییم. اصولا بسیاری از تعارفات و رودربایستی های ما هم از همین طرز فکر نشئت میگیرد که دیگران بر ما اولویت دارند. البته این سیستم در ایران کار میکند ولی در امریکا به هیچ وجه کاربردی ندارد.
من دیگه میخوابم چون فردا صبح باید بروم ماهیگیری. در ضمن اگر خیلی چرت نوشتم ببخشید چون همه این تراوشات مغزی را در حالت خواب آلودگی نوشتم!
پاسخ
تشکر کنندگان: indmehdi ، سارا کوچولو ، Hojjat ، tehranipoor ، usa.lover ، ALIREZA205 ، Ali Sepehr ، fairwall ، parmida.722 ، farzad24 ، admin ، Mohammad5 ، ShoMpeT ، Nilmah ، homeless ، amirbakhshi ، shr.jafari ، laili ، ChairMan ، leili ، honareirani ، hvm ، sara77 ، lexington ، shabnam286 ، seravin ، sousangerd ، sh-b ، m.memari ، otaku ، soma ، mary joon ، PEYMAN2010 ، Bahar JJ ، kavoshgarnet ، گریت کش ، Cruz ، dimo ، farshidkhalafi ، looloo ، AmericanHamid ، nnazi_2005 ، mavarfan ، kasra ، jalaldaiy ، OverLord ، AvRiMcM ، Pedram.mt ، majid89 ، sinswimer ، SH1A2R3 ، maaref ، miha ، perna ، birahe ، Yashar1989 ، ali1981 ، aNTea ، funnybluesolea ، outlaw ، lun_john_silver ، Mehdiest ، delir ، Man ، dear selected ، masih sh ، MPU ، gol1 ، batis2010 ، davoood63 ، iSalar ، Amir.Mansoury ، Hediyeh ، ساری ، teoden ، amir_arian ، Szsanazsz ، Omidooo ، mrhj50 ، امیر مهاجر ، afs ، star63 ، amir0_0amir ، tartar ، zaherbin ، houmanes ، ehsan_ati ، mohajer13 ، rira1982 ، m@ry@m75 ، vm1974 ، victorygo ، blackseven ، myfriendsmy2010 ، mirzamemar ، Danoosh ، Saeedv13 ، zohreh36 ، behrooz ramezani ، hana_fd ، 3pideh ، SAEED 60 ، shkhmo ، reza6966 ، safajoo ، parastoo mohajer ، somayeh8159 ، farshid.ok1 ، behzadkhatari ، sam_sabz ، ابی هانی ، pooyash ، Emma_a432 ، younes77 ، HAZARA ، nooshshahnar ، roeentan ، maneia ، leilaja ، peralans ، مانترا ، iman63ir ، usa lover ، yousef 62 ، maryamkambiz ، AsemanAbee ، Ali.2013 ، hosein1204 ، Asy ، saljoogh ، sorena ، mani88 ، hadi-sh ، پادتنش ، hellen segara ، ali_ahn ، aerospc ، Hedieh20 ، اسمان ابی ، shadi79 ، hushmandco ، Chosey ، ghafari88 ، mohammadrezah ، آنی ، r91 ، New York ، godot ، mhz_ir ، آلیس-1980 ، pishahang2014 ، behrang3001 ، morteza88 ، harison53 ، aminsamba ، khder ، shaman ، maxima2012 ، shahryar7021 ، ماتیتی ، galiver ، bahram2014 ، am4366 ، adonis2006 ، Anahita ، meghdad matador ، عسلبانو ، SomeOneX ، hooman13 ، armin021 ، حاجی واشنگتن ، maryam_a ، 1986mona ، mizan ، msar ، L_haam ، shanks ، MMFR ، MJAVADIAN ، feidom30 ، Saber zeynabi ، مریم فتوحی ، shooli ، alitahus ، justusa ، ramiz ، ehsansimorgh ، babakgholamizadeh ، barfi1 ، HERMES7 ، Abdorrezaa ، vahidbaq ، jupiterx ، foruzanfar ، farzad parsa ، ali diana ، ziba62ka ، inanna ، kaziar ، rezijon ، hamid87 ، salar3d ، Shaft ، sheinos ، simsim2016 ، جهان20 ، AliReza.Sh ، javid20 ، r.bazargan ، ben123 ، behjat ، m.abdeahad ، pasha_iv ، ttrz ، mrlzdh ، Kia robani ، mfarazz ، Interuniversal ، maniya2 ، lotfe.kh ، sadaf44 ، alirezanz ، sadegh_fojica ، hamidzxc ، amirsalehish ، نسل سوخته ، Ali.f ، golia ، matin.sh ، alborzarya ، jsmlz ، j.modarres ، IrLearnerEn ، copol ، barca0110 ، faraz15 ، ELNAZ21 ، kamali2025 ، aram_hpanahi ، pishtaz611 ، hsh85 ، leader-m ، ZHERZHIC ، M0HSeN_US ، American Darlin ، biparva ، Mani-usa ، disi
very nice
case:19###
Big Grin



پاسخ
تشکر کنندگان: rs232 ، nnazi_2005 ، batis2010 ، shkhmo ، mohammadrezah ، armin021 ، HERMES7 ، alirezanz ، jsmlz ، aram_hpanahi
"فردگرايي هسته متا فيزيكي و هستي شناختي ليبراليسم است" - فردگرایی - ريچارد استيورس

ویژگی های شخصیتی فردگرایان
علايق و نيازها و اهداف فردي ترجيح داده می‌شوند
ارزشها و هنجارها، مبناي فردي دارند ( خودانگارشت هستند )
كسب لذت فردي , در اولويت است.
باورهاي فردي، متمايز كننده فرد از گروه است
استقلال و هويت فردي اهميت دارند
راهبردهاي مستقيم و مواجه رو در رو ترجيح داده می‌شوند
ارتباط بين اعضاء متكي به افراد است . رابطه اعضاء با فاصله زياد صورت مي گيرد .
روابط اجتماعي در بين اعضاء داوطلبانه بوده و اندازه گروه‌ها كوچكتر است
ورود و خروج به گروه براحتي صورت مي گيرد
دوستي ها رنگ كمتري داشته، رفاقتها و وفاداري به گروه و شخص ديگر كمتر است.
رفتار افراد بر اساس فرا ارتباط بنیان گذارده می‌شوند .

اینها مطالبی بود که راجع به فردگرایی در مقاله فارسی ویکی پدیا اون پیدا کردم و برای من جالب بود.

در فردگرایی بعضی ها بسیار افراطی عمل می کنند و مفاهیمی مثل فداکاری و گذشت را بی ارزش می خوانند که من با اینگونه فردگرایی موافق نیستم و کلاً با هرگونه بنیادگرایی مخالفم.
به نظر من تنها راه پیشرفت انسان لیبرالیسم (ترجمه شده آزادی خواهی و برپایه فردگرایی است) است. نظام هایی که بر پایه اندیشه های دیگر (مثل سوسیالیسم) بنا می شوند یا موفق نیستند و اگر موفق باشند به سوسیالیسم و دیگر اندیشه ها پشت کرده اند و در عمل لیبرالیسم را پیاده کرده اند. امیدوارم به زودی کشور خودمان هم روی خوش لیبرالیسم را ببیند و مردم بتوانند طعم خوش آزادی را بچشند.
پاسخ
درود
بحث خیلی جالبی بود آرش جان...
من هم قبول دارم که باید درونگرا باشیم ولی به شرطی که به ضرر کسی تمام نشود.
مثلا اگر کسی گفت امروز بریم کنسرت یا بریم سینما(؟) هر کدام را دوست داریم باید انتخاب کنیم و نظر بدهیم نه اینکه بخواهیم بر خلاف میلمان عمل کنیم و آن روزمان را به سختی و به اجبار بگذرانیم.
ولی مثلا اگر کسی گفت: آقا میشه بروید کنار تا من رد بشم(؟) نباید دورنگرایی( خودخواهی) کنیم و بگوییم اینجا جای من هست و من اینجا راحت هستم و ...
اصولا ما دو کلمه جداگانه برای ابراز این صفتها داریم که خیلی مواقع در ایران اینها با هم اشتباه گرفته میشوند.
یکی Selfish هست که به معنای خودخواه هست و یکی Introvert هست که به معنای درونگرا . که منظور ما اینجا همون Introvert هست.
البته Introvert در حقیقت به کسی میگویند که ساکت و خجالتی هست و به همین دلیل با کسی رابطه برقرار نمیکند و نمیتواند با کسی دوست شود. یک معنی دیگری(مخصوصا در حالت فعل) هم دارد که به این معنی هست که کسی نظر دیگران را به خود جلب کند.
یک واژه دیگر هم برای درونگرا هست که بیشتر واژه اختصاصی روانشناسی هست: Within oriented
موفق باشید
پاسخ
محسن جان, ممنون از اطلاعات جالبت.
محمد جان, فردگرایی individualism که ما در مورد آن صحبت میکنیم, یک پدیده اجتماعی است که در مقابل سوسیالیست قرار دارد. در حالی که درون گرایی و برون گرایی یک مبحث روانشناسی است. با اینحال ممنون که نظرت را نوشتی.
پاسخ
چه جالب
حرف آرش کاملا تایید میشه
در مورد خود من یه چیزی هست که دوست دارم همینجا بگم
من خوشبختانه از نظر خودم و شوربختانه از نظر دیگران اصولا آدم فرد گرایی هستم و همانطور که آرش گفت این سیستم در ایران جواب نمیدهد و شاید به همین خاطر هست که دوست دارم برم اونجا
مثلن وقتی به مهمانی دعوت میشم به خودم رجوع میکنم و اگه درون خودم تمایلی به رفتن به اون مهمانی وجود نداشته باشد امکان ندارد بروم و وقتی کسی را به خانه ام دعوت کنم که از مصاحبتش لذت ببرم
یا وقتی در بازار از چیزی خوشم بیاید و توانایی داشته باشم حتما اون رو میخرم و برایم مهم نیست که دیگران چه فکر میکنند
جالب اینکه همسرم و فرزندانم نیز به این سیستم عادت کرده اند و دقیقا مثل خودم هستند
شاید به همین خاطر هست که از دعوا و جر و بحث توی خانه ما خبری نیست
البته حدی نیز برای این کار متصور هست و اون حریم دیگران است که من کاملا رعایت میکنم و یا حداقل سعی میکنم رعایت کنم حالا تا چه حد موفق بوده ام خدا داند
این موضوع گاهی مشکلاتی را در این جامعه برایم رقم زده و میزند که شرح آن موجب ملال است اما امیدوارم پس از مهاجرت این مشکلات کمرنگتر شوند

به دلایل شخصی از مدیریت استعفا داده ام لطفا سولات مربوط به مدیریت را از من نپرسید
پاسخ
با سلام و بدون اتلاف وقت یک خاطره برایتان تعریف کنم

چندسال پیش که برادرم، سخت از رفتار قبلی اش ناراحت بود؛ چراکه نوبت قبلی،بخاطر مادر مرحومم به ایران آمده بود؛ ولی مهمان و مهمان بازی های اطرافیان به او فرصت نداده بود لحظات زیادی را در کنار مادرم بماند و بگذراند؛ بهمین علـّّت یک «خود سرزنش» بدی به سراغش آمده بود و خود را دائم نکوهش میکرد.
امّا دفعه ی آخر و با تجربه ی قبلی که داشت و به ایران آمد؛ ترجیح میداد که در زیر زمین _ آپارتمان ما بماند تا بخواهد مهمان باغ و ویلای دیگران بشود.

امــّّا اقوام و دوستان و بخصوص ، برادرانم دست از سر او برنمیداشتند و یادم هست که یکبار تا پاسی از شب که همگی رفته بودیم به قدم زدن در سطح شهر؛ دائم یکی از آشنایان، که مهمان یکی از اقوام کلاس بالای خود بود؛ هی زنگ میزد و از او میخواست که ولو شده برای نیم ساعتی سری به آنها بزنیم که « آقای مهندس!!؟» خوشحال بشوند.

این برادر مظلوم ماهم هرچه بهانه میاورد؛ ثمر نمیبخشید ؛ تا آنکه رو را گذاشت کنار و گفت: بابا !!! من با چه زبونی بگم که نمیخوام یا نمیتونم بیام؛ من عجیب دل پیچه گرفته ام و حتی یک دقیقه هم ، نمیتونم روی پایم بند باشم، چه برسدبه آنکه بخواهم گپ بزنم.

شاید باور نکنید که باز این اقوام ، دست از سر برادرم برنداشتند و باز اصرار در اصرار ؛ تا بالاخره با یک غــُر و نق ناجور( بخوانید دعوا ) کار فیصله پیدا کرد ،آن هم زمانی که برادرم با شدّت عصبانیت،جمله ای به انگلیسی گفت(I don't care )و تلفن را بدون پاسخ بیشتر، قطع کرد.

راستی این جمله یعنی چه؟

موفق باشید ارادتمند حمید میزوری
دوستان گرامی، برای خواندن نوشته های بیشتری از اینجانب، میتوانید با کلیک کردن در«اینجــا- از دیار نجف آباد تا آمریکای جهانخوار»به وبلاگ شخصی ام تشریف بیاورند تا بیشتر درخدمتتان باشم..... موفق و پیروز باشید. ارادتمند حمید
پاسخ
باتشكر از آرش عزيز من هم در امور روزمره به دفعات خيلي كم به اين موارد برخورد كردم,حتي چند بار پيش اومده كه در جمع دو يا سه نفره ,اونها من رو به خودكامگي و جاه طلبي متهم كردن.
رشته 6 امتيازي--->ارسال مدارك تشكيل پروند كبك براي سوريه : 2010/8---> دريافت فايل نامبر كبك از دمشق: 2010/10--->
دعوت به مصاحبه : 2011/12---> مصاحبه :2012/02 --->
دريافت فايل نامبر فدرال : 2012/03
مدیکال : ---
پاس ریکوئست: ---
پاسخ
تشکر کنندگان: rs232 ، honareirani ، maaref ، batis2010 ، 3pideh ، shkhmo ، hamid87 ، jsmlz
خوب بود. آرش جان شما دقت نظر خوبی دارید. البته از یک برنامه نویس این انتظار میره . بازم برای ما از جامعه امریکا بنویسید.
پاسخ
تشکر کنندگان: rs232 ، maaref ، batis2010 ، امیر مهاجر ، 3pideh ، shkhmo ، HAZARA ، barfi1
بدون مقدمه میگویم که ایران برای بعضی شغل ها بهشت روی زمین است. این ماشین را امروز بخر, فردا بفروش به خلق الله و 300 هزار تومان سودش را بزن به رگ. امروز 50 تا موبایل از قاچاقچی بخر مفت و فردا بفروش به یک دلال دیگه با ده هزار تومان سود روی هر کدام. امروز یک زمین معامله کن, بکوب, چهار طبقه بساز و در عرض یکسال 200 میلیون تومان کاسب شو. یا اینکه زمین بخر, سال دیگه بفروش با 30% سود. اصلا یکی از شغلهای خوب توی ایران اینه که چند تا خونه بخری و بدی اجاره. مغازه بگیر, هی بخر, هی بفروش. هی بخر, هی بفروش. نه سواد لازم داره. نه تخصص. اگر پارتی خوب داری که دیگه عالیه. یک پست کلیدی معاونی با حقوق و مزایا. فقط کافیه که یک لیسانس آبدوغ خیاری داشته باشی و بلد باشی امر و نهی کنی. از صبح تا غروب میشینی پشت میز و هی کاغذ امضاء میکنی. در واقع کل اون کاغذها هم هیچ ارزشی ندارد چه برسه به امضای شما. خلاصه اگر خوب دقت کنید بیشتر کسانی که در ایران هستند بجای تخصص, عرضه و لیاقت پول درآوردن دارند. نوش جونشون. انشاءالله که کاسبیشون دو برابر بشه.

ولی این خیال خام را از سر خود و دیگران دور کنید که از این جور کارها در امریکا انجام دهید. اگر شما مدیر کل اداره رسیدگی به امور فلان و بهمان هستید, بهترین شغلی که در امریکا برازنده شما است پیتزا دلیوری است. اگر در ایران یک شرکت تجاری دارید که جنس وارد میکنید و میفروشید, دو دستی ایران را بچسبید که شاید کار در رستوران هم در امریکا نصیبتان نشود. اگر مدیر روابط عمومی یک اداره هستید و یا کار خرید و فروش ساختمان میکنید, و یا اصولا در کار خرید و فروش هستید, از خیر زندگی در امریکا بگذرید. این را صادقانه خدمتتان عرض میکنم.

ولی اگر متخصص تعمیر ماشین هستید و شما کار میکنید و پولش را حاجی شکم گنده میخورد, اگر شما چهار سال دنبال ثبت اختراع خود هستید و آخر سر کاغذهای آن را در سبزی فروشی محلتان پیدا میکنید, اگر شما واقعا میخواهید که درستان را ادامه دهید و علم واقعی بیاموزید, اگر شما متخصص واقعی هستید ولی سرمایه راه اندازی یک شرکت را ندارید و مجبورید برای این و آن کار کنید, حتما آمدن به امریکا را به شما توصیه میکنم.

اصلا مهم نیست که چقدر سرمایه دارید. اول باید ببینید که آیا قابلیت کار و زندگی در امریکا را دارید یا خیر. اینجا بدرد کار خرید و فروشی و دلالی و مدرک قاب کردن و چسباندن به بالای اطاق کار نمیخورد. اینجا عاشق چشم و ابروی شما نیستند ولی اگر کار بلد باشید عاشق تخصص شما هستند. من الآن هر روزی که بخواهم میتوانم مرخصی بگیرم و حتی بگویم من از خانه کار میکنم و چون میدانند که کارم را انجام میدهم و کارم مورد نیازشان است, کوچکترین اعتراضی هم نمیکنند. خوب معلوم است اگر فروشنده بدون تخصص باشم در اولین اشتباه من را می اندازند بیرون و یک نفر دیگر را استخدام میکنند. چرا؟ چون متقاضی کار فروشندگی بسیار زیاد است و بسیار افرادی هستند که برای کار فروشندگی در امریکا از شما برتر هستند. مگر در ایران اگر مدیر شرکت, پسر خاله و یا دایی جانتان نباشد غیر از این است؟

بنابراین ببینید که شرایط و وضعیت شما در ایران چگونه است و بعد برای مهاجرت تصمیم بگیرید. اگر راحت پول در میاورید بدون اینکه تخصصی داشته باشید و یا تخصصتان در امور خرید و فروش از هر نوعی است, و یا پولتان را در بانک گذاشته اید و بهره اش را میخورید, در مورد مهاجرت به امریکا بسیار احتیاط کنید. ممکن است به راحتی تمام سرمایه تان را از دست بدهید زیرا در امریکا حتی سرمایه داشتن و سرمایه گزاری هم یک امر تخصصی است.

امروز خیلی سرحال نیستم, بنابراین اگر نوشته ام بدون جوک و شوخی است ببخشید. ولی امیدوارم که بدردتان بخورد چون صادقانه نوشتم.
پاسخ
تشکر کنندگان: indmehdi ، ChairMan ، parmida.722 ، ShoMpeT ، laili ، usa.lover ، Ali Sepehr ، admin ، mohsen324 ، ALIREZA205 ، WIKIMAN ، lexington ، meweadl ، sousangerd ، leili ، honareirani ، pooyan ، seravin ، سارا کوچولو ، farzaddv2009 ، tehranipoor ، kavoshgarnet ، Laya2010 ، otaku ، maryamjay ، farzad24 ، Lithium ، espahbod ، sib 24 ، mavarfan ، jalaldaiy ، Iman-gta ، pr.kia ، Pedram.mt ، MPU ، *Mohsen* ، Omidooo ، mrhj50 ، t.azimaie ، امیر مهاجر ، star63 ، amir0_0amir ، zaherbin ، houmanes ، ehsan_ati ، mgolchin13 ، mohajer13 ، m@ry@m75 ، HRSH ، byousefi_p ، victorygo ، leila57 ، myfriendsmy2010 ، mirzamemar ، Danoosh ، nazgol87 ، zohreh36 ، behrooz ramezani ، 3pideh ، SAEED 60 ، mdtrmd ، shkhmo ، reza6966 ، hamedcivil2000 ، Saeedv13 ، safajoo ، parastoo mohajer ، farshid.ok1 ، DEMAR001 ، behzadkhatari ، sam_sabz ، ابی هانی ، pooyash ، Emma_a432 ، younes77 ، HAZARA ، otello ، roeentan ، maneia ، leilaja ، peralans ، مانترا ، NedaE ، iman63ir ، usa lover ، yousef 62 ، maryamkambiz ، sasbk ، AsemanAbee ، Ali.2013 ، hosein1204 ، Asy ، sorena ، mani88 ، pooryaaa ، hadi-sh ، پادتنش ، mino2013 ، سلی ، ali_ahn ، aerospc ، Hedieh20 ، اسمان ابی ، shadi79 ، arahata ، ghafari88 ، mohammadrezah ، shohreh63 ، shovaleye ، آنی ، godot ، mhz_ir ، آلیس-1980 ، pishahang2014 ، ALNB ، pasadena ، khder ، shahryar7021 ، ماتیتی ، galiver ، bahram2014 ، am4366 ، adonis2006 ، Anahita ، meghdad matador ، armin021 ، حاجی واشنگتن ، hb2489 ، 1986mona ، lotttery2015 ، aidaz ، mizan ، msar ، shanks ، MMFR ، MJAVADIAN ، feidom30 ، mehrdad pharm ، مریم فتوحی ، shooli ، alitahus ، justusa ، ramiz ، babakgholamizadeh ، barfi1 ، HERMES7 ، Abdorrezaa ، vahidbaq ، jupiterx ، farzad parsa ، ziba62ka ، kaziar ، behniaahmadi ، hamid87 ، salar3d ، sheinos ، simsim2016 ، AliReza.Sh ، javid20 ، r.bazargan ، ben123 ، behjat ، pasha_iv ، lordsaroman ، ttrz ، mrlzdh ، Kia robani ، mfarazz ، Interuniversal ، fa15 ، kaspi ، saeidfireboy67 ، lotfe.kh ، alirezanz ، sadegh_fojica ، hamidzxc ، Sdfghz ، matin.sh ، alborzarya ، jsmlz ، j.modarres ، copol ، barca0110 ، faraz15 ، ELNAZ21 ، kamali2025 ، aram_hpanahi ، biparva ، pishtaz611 ، hsh85 ، ZHERZHIC ، M0HSeN_US ، ali258 ، metigor ، Mani-usa ، disi
چند روزه محض خاطر خودت میآم اینجا چون حقیقت را می نویسی نه واقعیت را.من خیلی نگران کار توی امریکا هستم. اوضاع کار توی سنفرانسیسکو چطوره؟
خانه دوست کجاست...
پاسخ
تشکر کنندگان: rs232 ، Iman-gta ، 3pideh ، shkhmo ، adonis2006 ، armin021 ، alborzarya ، jsmlz ، ELNAZ21 ، ali258
فردا صیح حتما میرم ماهیگیری! هر موقع که خلقم تنگ میشه و یا بی حوصله میشم, ماهیگیری علاج دردمه. البته ماهیگیری بهانه است و مهم این است که در آب باشم و از سکوت طبیعت وحشی و صدای پرندگان لذت ببرم. الآن که هوا یک مقداری سرد تر شده است, پرندگان مهاجر زیادی به این قسمت کوچ کرده اند و بعضی از آنها واقعا زیبا هستند. امروز ظهر یک مقداری بیسکوییت گرفتم و رفتم پشت حیاط تا به پرندگان غذا بدهم. جالبترینشان حاجی لک لک است که بسیار زیبا و دوست داشتنی است. دیدن حاجی لک لک مرا به یاد کتاب لک لک ها بر بام می اندازد. وقتی مرغابی های وحشی بدون ترس به من نزدیک میشوند و از دستم غذا میخورند احساس شور و شعف عجیبی به من دست میدهد و دوست دارم آنها را بگیرم و بغل کنم ولی خوب آنها هم خیلی زبل هستند و نمیشود آنها را گرفت.

و اما مطلبی که میخواهم برایتان بنویسم مربوط میشود به ارتباط میان تحصیل دانشگاهی و پیدا کردن شغل مناسب در امریکا.

قبل از هر چیز باید بگویم که تعریف ما از تحصیل با تعریف امریکاییها بسیار متفاوت است.

ما در ایران فکر میکنیم که ما در دانشگاه تحصیل میکنیم تا چیزهایی را یاد بگیریم و از بعضی از آنها را در کارمان استفاده کنیم.

مثلا اگر رشته شیمی خوانده ایم, یک سری تعاریف, فرمولها و روشهایی را یاد میگیریم که از طریق آن میتوان موادی را ساخت. یا اگر رشته مهندسی نرم افزار میخوانیم, با یادگیری برنامه نویسی انتظار داریم که در شغلمان از آنها استفاده کنیم و پول در بیاوریم. یا اگر مهندس برق هستیم, انتظار داریم که در کارمان از چیزهایی که در دانشگاه یاد گرفته ایم استفاده کنیم.

ولی در امریکا اصلا اینچنین نیست. تعریف تحصیلات دانشگاهی در امریکا این است که شما وقتی در دانشگاه تحصیل میکنید و از آن فارق التحصیل میشوید تازه ابتدایی ترین چیزها را یاد گرفته اید تا بتوانید کار اصلی خودتان را که تحقیق بر روی چیزهای جدید و نوآوری است شروع کنید.

در امریکا هیچ کس از شما درسهای دانشگاه شما را نمیخواهد. ساختن پلاستیک و یا پلی استر یک بار کشف شده است و نیازی ندارند که شما بروید دانشگاه و طریقه ساختن پلی استر را یاد بگیرید و بعد بیایید برایشان کار کنید. شما در واقع تحصیلات کرده اید تا بتوانید با پایه اطلاعاتی که دارید یک ماده جدیدی بسازید که بتوانند از فروش آن پول کسب کنند. برای همین است که وقتی در ایران یک جنس امریکایی و یا ژاپنی و یا آلمانی میخرید,انتظار دارید کیفیت آن متفاوت باشد. چون آنها از افرادی استفاده میکنند که از دیگران و از دروس دانشگاهی خودشان تقلید نمیکنند و همواره دنبال کشف و اختراع چیزهای جدیدی هستند.

اگر شما مهندس برق هستید, ساختن و طراحی یک مدار برق اصلا بدردشان نمیخورد چون یک تکنسین با یک نرم افزار کامپیوتری میتواند هر مداری را طراحی کند و اصولا آنچه در بازار کار است بسیار جلوتر از آنچیزهایی است که در دروس دانشگاهی تدریس میشود. آنها در عوض از شما انتظار دارند که یک مداری طراحی کنید که افت انرژی کمتری داشته باشد تا بتوانند از رقبای ژاپنی خودشان جلو بزنند. اصولا کار در امریکا حرفه ای است و کار تخصصی روتین در اینجا وجود ندارد.

حالا اگر شما لیسانس تغذیه, سیاسی, اجتماعی, مواد, معدن و چیزهای دیگر را دارید باید بدانید که فقط موقعی تخصص شما به درد کار در امریکا میخورد که شما مطالب و موضوعات بسیار جدیدتری را علاوه بر متون درسی که در دانشگاه تدریس میشود بدانید. کار در امریکا یعنی اینکه شما میخواهید بهترین و مرغوبترین کالای جهان را تولید کنید و مرجع تمام کشورهای دنیا در حرفه خودتان باشید.

اگر کار گرافیک میکنید و میخواهید در پیکسار کار کنید, شما باید کاری ارائه دهید که مورد توجه اولین و بهترین شرکت تولید کننده انیمیشن در جهان باشد. و یا اگر برنامه نویس هستید باید بدانید که تمام کمپانیهایی که در امریکا کار میکنند محصولاتشان در جهان به فروش میرسد و شما قرار است در نوآوری و پیشرفت این شرکتها نقش موثری داشته باشید.

تمام این حرفها را برای این گفتم که ما فکر نکنیم اگر لیسانس داریم و یا اگر دکترای یک رشته را داریم باید یک شغل خوب در امریکا پیدا کنیم. اصلا اینطور نیست و ما فقط زمانی میتوانیم یک شغل خوب پیدا کنیم که کار خوب و در حد یک کمپانی امریکایی ارائه دهیم.

امیدوارم که این اطلاعات بدردتان بخورد
پاسخ
تشکر کنندگان: ShoMpeT ، indmehdi ، usa.lover ، laili ، ChairMan ، Ali Sepehr ، parmida.722 ، hamed_gh ، WIKIMAN ، pooyan ، lexington ، sousangerd ، meweadl ، honareirani ، leili ، hvm ، سارا کوچولو ، seravin ، ALIREZA205 ، tehranipoor ، amirbakhshi ، otaku ، joseph ، m.memari ، espahbod ، farzad24 ، گریت کش ، Hossein81 ، Cruz ، Artim ، maxsupermax ، Pedram.mt ، saied-k ، majid89 ، maaref ، miha ، kamelia ، birahe ، Yashar1989 ، ali1981 ، parto ، aNTea ، nimar123 ، lun_john_silver ، amiry ، Mehdiest ، delir ، Man ، MPU ، gol1 ، GreenRoad ، batis2010 ، davoood63 ، Hediyeh ، ساری ، amir_arian ، Omidooo ، *Mohsen* ، mrhj50 ، parsush ، t.azimaie ، star63 ، amir0_0amir ، zaherbin ، houmanes ، ehsan_ati ، sam11 ، m@ry@m75 ، libra_sky ، byousefi_p ، victorygo ، leila57 ، myfriendsmy2010 ، mirzamemar ، Danoosh ، nazgol87 ، zohreh36 ، behrooz ramezani ، hana_fd ، 3pideh ، SAEED 60 ، mdtrmd ، shkhmo ، reza6966 ، Saeedv13 ، safajoo ، parastoo mohajer ، farshid.ok1 ، Sorenameri ، behzadkhatari ، sam_sabz ، ابی هانی ، younes77 ، HAZARA ، otello ، roeentan ، maneia ، leilaja ، مانترا ، usa lover ، yousef 62 ، namo ، AsemanAbee ، hosein1204 ، sorena ، CYB3R ، mani88 ، pooryaaa ، hadi-sh ، پادتنش ، ali_ahn ، Hedieh20 ، اسمان ابی ، hushmandco ، ghafari88 ، mohammadrezah ، shohreh63 ، shovaleye ، آنی ، mhz_ir ، آلیس-1980 ، philadelphia ، arman hs ، ALNB ، ali2310 ، pasadena ، khder ، ماتیتی ، galiver ، bahram2014 ، am4366 ، adonis2006 ، SomeOneX ، armin021 ، حاجی واشنگتن ، aidaz ، shanks ، MJAVADIAN ، mehrdad pharm ، مریم فتوحی ، alitahus ، babakgholamizadeh ، mlasma ، barfi1 ، HERMES7 ، Abdorrezaa ، vahidbaq ، shahin2737 ، jupiterx ، farzad parsa ، ziba62ka ، kaziar ، behniaahmadi ، Mahmood129 ، hamid87 ، salar3d ، AliReza.Sh ، javid20 ، r.bazargan ، ben123 ، m.abdeahad ، pasha_iv ، mrlzdh ، badsajad ، Kia robani ، mfarazz ، kaspi ، lotfe.kh ، alirezanz ، sadegh_fojica ، hamidzxc ، amirsalehish ، Sdfghz ، golia ، matin.sh ، alborzarya ، jsmlz ، j.modarres ، IrLearnerEn ، copol ، barca0110 ، faraz15 ، ELNAZ21 ، kamali2025 ، aram_hpanahi ، pishtaz611 ، hsh85 ، ZHERZHIC ، Mani-usa ، disi
آرش جون پس با اين اوصاف من ول معطلم.Sad
آخه من توي دانشگاه هم به اون صورت چيزي ياد نگرفتم. يعني چيز خاصي نبود که ياد بگيرم. واسه همينه که ميخوام به محض ورود ادامه تحصيل بدم.
برنده گرین کارت لاتاری 2010.
ساکن لوس آنجلس، کالیفرنیا.
پاسخ




کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان