ارسالها: 558
موضوعها: 3
تاریخ عضویت: Aug 2009
رتبه:
55
تشکر: 2
0 تشکر در 0 ارسال
2009-12-15 ساعت 14:47
(آخرین تغییر در ارسال: 2009-12-15 ساعت 14:50 توسط hassan1358arab.)
ارش عزیز
باید بگم که 90در صد ارتباط ما انسانها بوسیله زبانه در نتیجه کسی که به فکر مهاجرت به امریکاست پس باید در درجه اول به فکر داشتن اون وسیله ارتباطی باشه در غیر اینصورت هیچ ارتباطی نمیتونه با کسی برقرار کنه حتی برای اب خواستن از کسی.
ارسالها: 871
موضوعها: 19
تاریخ عضویت: Oct 2009
رتبه:
45
تشکر: 0
4 تشکر در 0 ارسال
2009-12-16 ساعت 02:18
(آخرین تغییر در ارسال: 2009-12-16 ساعت 02:42 توسط hvm.)
(2009-12-15 ساعت 12:24)indmehdi نوشته: خيلي عالي بود. مرسي. اما کاملاً مشهود بود که واسه ارسال پست، عجله داشتي آرش جان. آخه تا بحال اين همه غلط املايي توي پستات نبود!
در مورد «در گفتگوهای ما گهگاهی کلمات و جمله ها معانی متفاوتی می دهند و حتی شاید معنی آن دقیقا برخلاف معنی ظاهری آن کلمه باشد»
بايد بگم اين موضوع توي زبان انگليسي هم هست. نيست!؟
ضمن سپاس از آرش گرامی برای مطلب جالب و خوبش
ما به این معانی متفاوت با ظاهر میگوئیم مجاز
مجاز عبارت از آن معنایی هست که در لفظ نیست و ضمن اینکه مختص زبان خاصی نمیباشد و در زبانهای دیگر هم یافت میشود بیش از هر زبان دیگری در ادبیات عرب کاربرد دارد
عربی زبان بسیار کاملی است و شاید بتوان گفت تنها هنر اعراب ادبیات آنهاست
مجاز را میتوان به این صورت تعریف کرد که واژه ای بگوئید و غیر از معنی لفظی آن را اراده کنید
مثلا اسد به معنی شیر است ولی اگر منظور شما مرد شجاع باشد اینجا مجاز بکار برده اید و این فرق میکند با اختلاف معانی (مثلا شیر آب یا شیر درنده)
این در مورد کلمه بود اما در مورد جمله وضع جور دیگری است
گاهی جمله ای میگوئید که لفظ آن معنای خاصی دارد اما آن معنی مورد نظر شما نیست بلکه مفهوم مخالف آن را اراده کرده اید
مثلا میگوئید به دانشجویان شبانه وام بدهید
حالا امکان دارد اصلا منظور شما این باشد که به دانشجویان روزانه وام ندهید (به این میگویند مفهوم مخالف)
بحث مفهوم (مخالف یا موافق) در تمام زبانها رایج است و مختص عربی نیست و مربوط به علم کلام و علم اصول استنباط است
پیچیدگی وصف شده از زبان عربی به فارسی و بسیاری زبانهای دیگر وارد شده است.
به دلایل شخصی از مدیریت استعفا داده ام لطفا سولات مربوط به مدیریت را از من نپرسید
ارسالها: 1,061
موضوعها: 33
تاریخ عضویت: Sep 2009
رتبه:
205
تشکر: 0
21 تشکر در 0 ارسال
2009-12-16 ساعت 06:28
(آخرین تغییر در ارسال: 2009-12-16 ساعت 06:29 توسط rs232.)
امروز باز هم سرم خیلی شلوغ بود و حتی تا الآن نتوانستم به آشپزخانه بروم تا برای خودم قهوه بیاورم. حالا هم جای شما خالی یک قهوه برای خودم ریختم و گفتم که در این نیم ساعت وقت باقیمانده, یک نصفه مطلب برایتان بنویسم. امروز صبح با خودم یک درخت کوچک کریسمس به اداره آوردم و روی میز کارم گذاشتم. البته زیاد قشنگ نیست و فقط خواستم که من هم یک کاری برای کریسمس کرده باشم. بقیه همکارانم اطاق هایشان را خیلی زیبا آرایش کرده اند و جوراب و منگوله و عصا از در و دیوار اطاقهایشان آویزان است.
می خواهم برایتان کمی در مورد امنیت اجتماعی در امریکا صحبت کنم. طبق معمول, این قضیه را به دو بخش امنیت جسمی و امنیت روانی تقسیم می کنم تا بهتر بتوانم به آن بپردازم.
امنیت جسمی در امریکا, بر خلاف آن چیزهایی که قبلا در مورد امریکا شنیده بودم به مراتب بالاتر از ایران است. قبل از این که به امریکا بیایم فکر میکردم که بخاطر آزاد بودن اسلحه, جامعه امریکا, مانند فیلم های گانگستری است و هر لحظه باید منتظر آن باشی که طرف مقابل شما یک اسلحه را از زیر کتش بکشد بیرون و شما را به رگبار مسلسل ببندد. و یا اینکه فکر می کردم زمانی که هوا تاریک می شود نباید از خانه خارج شد و یا اینکه اگر یک شاگرد از معلمش خوشش نیاید او را با تیر می زند.
در ایران وقتی که شما از خانه خارج می شوید خطرات بسیار زیادی جسم و جان شما را تهدید می کند. اولین خطر این است که یک ماشین در خیابان و یا یک موتور در پیاده رو با شما برخورد کند. اگر مسیر شما طوری باشد که مجبور به گذر از عرض خیابان باشید, باید درصد زیادی را به این امر اختصاص دهید که هرگز به آن سمت خیابان نخواهید رسید حتی اگر شما از خط عابر پیاده عبور کنید. البته بلانست شما. بلا به دور. در امریکا چنین احتمالی نزدیک به صفر است و عابر پیاده در مقابل وسایل نقلیه بسیار امنیت دارد.
در ایران احتمال اینکه هنگام عبور در پیاده رو, یک موتوری کیف شما را بزند و شما همچنان که دسته کیف خود را چسبیده اید به دنبال موتور آویزان باشید و بعد هم با یک لگد شما را از کیف خود جدا کنند زیاد است. در امریکا هم کیف قاپی هست ولی واقعیتش من نه در این مدت چیزی را دیدم و نه از کسی شنیدم که این اتفاق برایش افتاده باشد. تنها موردی که شنیدم این بود که یکی از دوستانم می گفت که روزی از بانک حدود 40 دلار پول گرفته بود و یک ماشینی که چهار نفر درون آن بودند او را صدا کردند تا آدرسی را بپرسند و وقتی او به آن ماشین نزدیک شد, پول را از او گرفتند و فرار کردند. البته آن اتفاق هم در محله نسبتا خطرناکی رخ داد و در محله های امن به ندرت چنین اتفاقاتی می افتد.
در ایران هنگام پیاده روی, احتمال سقوط در یک چاله و یا افتادن مصالح و یا ابزار ساختمانی بر روی سر و بدن شما کم نیست. در بعضی موارد هم پیاده رو توسط ماشینی که پارک کرده است و یا کار بنایی مسدود شده است و شما مجبور هستید از کنار خیابان عبور کنید. در امریکا تقریبا چنین چیزی ممکن نیست و اگر هم پیاده رو مسدود باشد, مقداری از خیابان را نرده میگذارند تا عابران پیاده بتوانند از آن مسیر عبور کنند.
در ایران احتمال تصادفات رانندگی و یا سوانح هوایی بسیار زیاد است و برگشتن آدم به خانه با کرام الکاتبین است. در حالی که در امریکا رانندگی بر روی اصول انجام می شود و اتومبیل ها هم مجهز به سیستمهای ترمز پیشرفته و کیسه هوا هستند تا در صورت تصادف کمترین خسارت جسمی به شما وارد شود.
تقریبا در تمام قسمتهای ایران شما باید تمام دربها را قفل کنید. تقریبا همیشه باید یک چشمتان به ماشین, دوچرخه و خانه خودتان باشد تا کسی آن را غارت نکند. من در ایران یک ماشین غراضه داشتم که چهار بار شیشه آن را شکاندند و ضبط غراضه اش را بردند و یکبار هم تا وسطهای کوچه هلش دادند ولی روشن نشد. لااقل دزدها فهمیدند که من هر روز چه مکافاتی برای روشن کردن آن می کشیدم! هر شب به آن قفل فرمان میزدم و دزدگیر هم وصل کرده بودم. آیا باورتان میشود که من در امریکا و در جایی که هستم حتی یادم می رود درب ماشینم را قفل کنم؟ آیا باورتان می شود که درب خانه ما همیشه باز است؟ آن هم چه کسی! من که همیشه وسواس عجیبی بر قفل کردن هر چیزی داشتم!
البته جاهای خطرناکی هم در شهرهای امریکا وجود دارد ولی ما نیازی نداریم که به آن قسمت شهرها برویم و آنها هم به بخشهای دیگر شهر نمی روند. من وقتی در ریچموند بودم, گهگاهی صدای تیراندازی شنیده می شد که اغلب آن بین گنگهای پخش مواد مخدر بود. وقتی هم که پلیس می آمد, همه آنها فرار می کردند. ولی به افراد عادی کمتر کاری داشتند مگر اینکه پول زیاد و یا چیز گرانقیمتی همراهتان باشد که بخواهند از شما بگیرند. چون آنها بسیار فقیر هستند و دستشان هم به جایی بند نیست. من همیشه به آنها سیگار میدادم و آنها هم کلی تشکر می کردند.
اما امنیت روانی که دیگر خودتان بهتر میدانید که وضعیت آن در ایران چگونه است. از صدای ترافیک و بوق و آلودگی هوا گرفته تا مشکلات دیگری که روح و روان شما را آزار می دهد. در واقع در ایران هر کاری را که شما بخواهید انجام دهید همراه با یک نوع آزار و یا شکنجه روحی است. مثلا اگر میخواهید که یک کار اداری را انجام دهید, از این اطاق به آن اطاق پاس داده می شوید و احساس می کنید که کسی به کار شما اهمیت لازم را نمی دهد. اگر برای کاری به بانک بروید, می بینید که مدت طولانی در صف ایستاده اید ولی صندوق دار دارد با تلفن حرف می زند و یا کار افرادی را که خارج از نوبت به او مراجعه کرده اند را انجام می دهد.
در امریکا شما برای انجام دادن کارهای شخصی خود شکنجه روحی نمی شوید و کارهای شما تقریبا مطابق با انتظارات شما پیش می رود. در ضمن کمتر پیش می آید که کسی به شخصیت شما توهین کند و اگر هم چنین اتفاقی بیفتد شما می توانید به مدیر او مراجعه کنید و او موظف است به اهانتی که به شما شده است رسیدگی کند. شما حقوق و دستمزد خود را سر وقت دریافت می کنید و نیازی نیست که برای گرفتن حقوق خود التماس کنید. در امریکا شما چک برگشتی نخواهید داشت و نباید به صاحب آن التماس کنید که چک شما را پاس کند. و .....
در ایران اگر کسی حق شما را بخورد و یا سر شما کلاه بگذارد و یا جنسی را به شما بیاندازد, تنها در صورتی که یک پارتی گردن کلفت در دستگاه قضایی داشته باشید می توانید به حق خود برسید. در غیر این صورت دست شما به جایی بند نیست. ولی در امریکا قانون مثل کوه پشت سر شما ایستاده است و هیچ کسی نمی تواند سر شما را کلاه بگذارد و اگر جنسی بخرید که از آن راضی نیستید خیلی راحت می توانید آن را برگردانده و پول خود را پس بگیرید.
اگر در ایران به طبیعت بروید و بخواهید مدتی در کنار رودخانه از مناظر لذت ببرید, می بینید که تعداد زیادی پوست هندوانه و خربزه و ظرف غذای یکبار مصرف در آنجا ریخته شده است و مگسهای کله سبز هم دور آن می چرخند و وزوزو می کنند. اگر به ساحل دریا بروید هم منظره مشابهی را مشاهده می کنید و هیچ امکاناتی برای تفریح شما وجود ندارد. اگر در یک روز آخر هفته بخواهید به رستوران خوبی بروید باید مدتها پشت در منتظر نوبت بایستید و قربان صدقه دربان بروید که به شما یک نوبت بدهد. در ضمن آن زمانی که من در ایران بودم چند بار خواستیم در روز تعطیل به دربند برویم و جلوی ما را گرفتند و گفتند چون عزاداری است کوه تعطیل است!
در امریکا برای زنان, امنیت اجتماعی بسیار بهتری وجود دارد. کسی در امریکا با ماشین خود جلوی پای خانمی توقف نمی کند و یا بوق نمیزند. در امریکا هیچ خانمی در زمان پیاده قدم زدن از کسی متلک نمی شنود و یا آزار بدنی نمی بیند. زنها به تنهایی می توانند به هرکجا بروند و هر جوری که خواستند لباس بپوشند بدون اینکه کسی مزاحم آنها شود. آنها همچنین می توانند برای خودشان خانه ای اجاره کنند و با داشتن کلیه حقوق اجتماعی خود راحت زندگی کنند.
خوب من دیگر وقت کارم تمام شد و باید بروم خانه. تا زمانی دیگر بدرود. در ضمن نظرهای شما را هم خواهم خواند و استفاده خواهم کرد
با آرزوی موفقیت برای شما
ارسالها: 122
موضوعها: 9
تاریخ عضویت: Sep 2008
رتبه:
16
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
2009-12-16 ساعت 13:00
(آخرین تغییر در ارسال: 2009-12-17 ساعت 03:16 توسط pegah.)
البته باید همیشه و در همه جا مراقب بود. در آمریکا هم جرم و جنایت میشه. جاهایی در همین امریکا است که آدم حتی روز روشن هم میترسه بره. مثلا داون تاون در همین لوس آنجلس، در پشت همون آسمانخراشها و محله اداری اش، محدوده وسیعی از مغازه هایی است که بیشتر شبیه مغازه های میدون تجریش است!!!. من یک بار رفته بودم آنجا ولی ترسیدم از ماشین پیاده ام بشوم. جاهایی هم است که بقول آقای آرش میشه راحت رفت و آمد کرد بخصوص برای ما خانومها.
چند روز پیش در یکی از کانالهای محلی خبر تلویزیون، اعلام کرد که دو نفر بی خانمان ( هوملس) در داون تاون لوس آنجلس با همدیگر سر جا دعواشون شده و یکی دیگری را کشته. بعدا از رادیوی ایرانی ها شنیدم که اونیکه کشته شده ایرانی بوده بنام رضا که ظاهرا شاعر هم بوده است.!!!!
لاتاری 2008
شماره پرونده: ***14
مصاحبه: روزهای پایانی ماه آگوست
دریافت ویزا: 13 روز بعد از مصاحبه
ارسالها: 1,504
موضوعها: 46
تاریخ عضویت: Nov 2009
رتبه:
55
تشکر: 0
3 تشکر در 0 ارسال
من عربي ام توي مدرسه افتضاح بود واقعا زبان سختيه.جالبه بدونين زبان چك هم مثل عربي بعضي از اسامي مونث و برخي مذكرن و يا تلفظ و ديگه كلماتي كه به جنس مونث مربوط ميشه با مذكر فرق ميكنه..حتي در اسم فاميل هم همينجوره.اگه پسر خونواده باشين يه جور تلفظ ميشه و اگه دختر جور ديگه.خلاصه اين زبان هم مصيبتيه
درباره زبان بدن(ترجمه جالبي از بادي لنگوئج بلد نبودم شرمنده)فكر ميكنم هندي ها بيشترين استفاده رو ازش مي كنن هيچ جاي دنيا نديدم زمان حرف زدن ملتي اينقد بال بال بزنه.واقعا پيچيده و جالب بنظر مياد
ارسالها: 871
موضوعها: 19
تاریخ عضویت: Oct 2009
رتبه:
45
تشکر: 0
4 تشکر در 0 ارسال
جالب اینه که در زبان اندامی هندی ها بیشترین استفاده را از سر و گردن میکنند و تمام حرکات آنها معانی خاصی دارد
این موضوع واقعا در هیچ ملت دیگری دیده نمیشود
به دلایل شخصی از مدیریت استعفا داده ام لطفا سولات مربوط به مدیریت را از من نپرسید
ارسالها: 322
موضوعها: 7
تاریخ عضویت: Oct 2008
رتبه:
18
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
2009-12-17 ساعت 01:22
(آخرین تغییر در ارسال: 2009-12-17 ساعت 01:23 توسط matrix.)
من یکبار جمعه شب (ساعت 8)داشتم بر می گشتم خونه که دقیقا جلوی کوچه یک بنده خدایی جلوی منو گرفت و محترمانه -البته با چاقو- ازم درخواست کرد محتویات جیبم و تحویلش بدم منم اومدم سوپر من بازی در بیارم دیدم یکی هم پشت سرم با چاقو وایساده!!! منم خیلی مودب و موقر با این برادرا همکاری کردم و هرچی داشتم با موبایل تحویل دادم!!! این اتفاق البته در یکی از محله های نسبتا خوب تهران افتاد ، تا اینجاش خیلی عجیب نیست!!! و اما بعد طبق روال معمول بنده از این برادرای مخلص شکایتی مختصر کردم که بعد از چند ماه دستگیر شدن، صبر کنید زود قضاوت نکنید!!! یه جورایی ازشون دستگیری شد چون بعد از اینکه توسط من و 15 نفر دیگه احراز هویت شدن به داد..سر.ا ارسال شده و بعد از 2 ماه نامه ای به ادرس من اومد که نامرد، بی چشم و رو، بی مرام!! اینا که تبرئه شدن هرچی هست زیر سر خود شماست!!! من هم از ن.ی.ر.وی همیشه در صحنه انتظ... کمال تشکر رو کردم( با پاره کردن نامه اطلاعیه!!) و بعدش به کمک عزیزان هم.ر.اه اولیه!! فهمیدم که موبایل منو یکی داره استفاده می کنه که تازه آدرسشم پیدا شده ولی خب برادرا خسته بودن دیگه بهشون زحمت ندادیم و خودشونم زیاد تمایل به زحمت کشی نداشتن و منم بی خیال شدم و گفتم حالا این بیچاره هم حتما داره با این موبایل نون زن و بچه رو میده، بهتره ما هم یه ثوابی ببریم!!!
البته این یکی از چند مورد بود!!! امیدوارم این دقت نظر و پیگیری توی آمریکا هم جا بیفته
Hope Never Die
شماره کیس: ***31
تاریخ دریافت نامه قبولی:may 2008
کنسولگری:abudhabi
تاریخ ارسال فرمهای سری اول: july 2008
تاریخ کارنت شدن کیس:May 2009
تاریخ دریافت نامه دوم:31 may
تاریخ مصاحبه:14 july
دریافت ویزا: 30 september (روز آخر)
ارسالها: 871
موضوعها: 19
تاریخ عضویت: Oct 2009
رتبه:
45
تشکر: 0
4 تشکر در 0 ارسال
یه چیز خنده دار (شاید هم گریه دار )در ایران بی توجهی کارمندان ادارات به ارباب رجوع است
مثلا برای کاری میروید شهرداری
سیستم شهرداری ایران هم مثل آمریکا تماما کامپیوتری است اما اپراتورهایش فرق دارند
میری قسمت تشکیل پرونده تا درخواست خودت را به خانم مسئول آن قسمت بدهی اما خانم تشریف ندارند
میپرسی کجا هستند میگویند رفته است صبحانه بخورد
نیم ساعت می ایستی تا سرکار خانم بیایند
درخواستت را میدهی ثبت میکند و میگوید بفرمائید طبقه بالا پیش معاونت فنی تا پاراف کنند
میروی طبقه بالا اما درب اتاق بسته است
_آقای رئیس کجا هستند ؟
_جلسه دارند صبر کنید
4 ساعت می ایستی و مینشینی تا جلسه تمام شود اما نمیشود
باید بروی و فردا مراجعه کنی
فردا قصه تکرار میشود منتها این بار کارشناس مسئول رفته بازدید و باز باید روز دیگر مراجعه کنی
خلاصه کاری را که میشود یک روزه تمام کرد شاید 2 ماه طول میکشد و باز هم تمام نمیشود
یه روز شانس میآوری و یه رفیق توی شهرداری پیدا میکنی و اون میره ظرف چند دقیقه کارت رو انجام میده و نجاتت میده
توی این مدت که تو توی شهرداری علاف بودی ارباب رجوع های خودت هم توی اداره شما سرگردان بوده اند و شما هم هر روز جیم شده ای و رفته ای شهرداری تا کارت رو انجام بدی
اون مسئول شهرداری هم که تو را معطل کرده بوده خودش توی این مدت توی یه اداره دیگه منتظر بوده
این دور باطل همه را سرگردان کرده و همه در انتها سر جای اول خود هستند و باز روز از نو روزی از نو
به این میگویند سیستم شرقی
به دلایل شخصی از مدیریت استعفا داده ام لطفا سولات مربوط به مدیریت را از من نپرسید
ارسالها: 51
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Nov 2009
رتبه:
1
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
البته اینم بگم نا شکری نکنید تو ایران هم امنیت هست
تو خود مشورهای اروپایی(البته همش نه) ساعت 9 به بعد خیابان ها نا امن میشه اما ایران ساعت 9 به بعد مردم تازه میریزن تو خیابان ها.
اما در بعضی موارد مثل زورگیری واقعا زیاد شده
ارسالها: 871
موضوعها: 19
تاریخ عضویت: Oct 2009
رتبه:
45
تشکر: 0
4 تشکر در 0 ارسال
میخواستم عرض کنم که امنیت اجتماعی را فقط دولت ها ایجاد نمیکنند
باید فرهنگ سازی شود
اگر در آمریکا امنیت اجتماعی هست بعلت ساختار اجتماعی آنهاست و اگر در ایران نیست خودمان هم مسئول هستیم
فرض کنید امور از فردا صبح اداره امور آمریکا را بدهند دست من و شما
چند ثانیه طول میکشد تا امنیت اجتماعی را در آن سامان ویران کنیم؟
مشکل از خود ماست و این مشکل حالا حالا ها پابرجاست
پس بهتر است قبل از رفتن خود را با سیستم آنها تطبیق دهیم
به دلایل شخصی از مدیریت استعفا داده ام لطفا سولات مربوط به مدیریت را از من نپرسید