کانال تلگرام مهاجرسرا
https://t.me/mohajersara







##### هشدار #####
به تاریخ ارسال مطالب دقت فرمایید.
شرایط و وضعیت پروسه ویزا دائم در حال تغییر است و ممکن است مطالب قدیمی شامل تغییراتی باشد.
دیدگاه های آرش در مورد آمریکا
معمولا احساس رضایت پس از برآورده شدن نیاز های ما حاصل میشود و همانگونه که نیازهای ما دو نوع هستند احساس رضایتمندی نیز به دو شکل مختلف پدید می آید
نیازهای اولیه (یا جسمی)شامل مواردی از قبیل نیاز به غذا/آب/هوا/روابط ج ن سی....
نیازهای ثانویه شامل نیاز به محبت/امنیت/عشق/شهرت...
رضایتمندی ما بر حسب دستیابی به خواسته هایمان به دو شکل موقتی و دائمی دسته بندی میشوند
احساس رضایتی که پس از غذا خوردن یا روابط جنسی بدست می آید بسیار زود از دست میرود اما احساس رضایت بعد از رسیدن به نیازهای ثانویه بسیار پایدار است
مثلا معمولا تا وقتی مورد محبت قرار دارید یا در امنیت هستید این رضایتمندی در شما وجود خواهد داشت و پیدایش نارضایتی نشانه ایجاد اختلال در روان شماست و باید برای رفع آن به دنبال پیدا کردن آن علت بود
در اغلب موارد عدم دستیابی کامل به نیاز های اولیه را میتوان جبران کرد مثلا شما گرسنه هستید و دلتان خورشت قورمه سبزی یا شیشلیک میخواهد و چون نمیتوانید آنها را بدست بیاورید نان و پنیر میخورید و سیر میشوید
درست است که نیاز شما کاملا برآورده نشده است اما چون سیر شده اید بزودی خورشت و شیشلیک را فراموش میکنید وامکان ندارد در حالی که شکم خود را با نان و پنیر سیر کرده اید هوس شیشلیک کنید
اما در مورد نیازهای ثانویه اینگونه نیست و شما که دوست داشته اید یک ماشین بخرید با خریدن دوچرخه هنوز دلتان ماشین را میخواهد
در جامعه ما (ایران)نیازهای جسمی به صورت کامل یا ناقص برطرف (یا سرکوب )میشوند اما نیازهای ثانویه در اغلب موارد برآورده نمیشوند
احترام متقابل /امنیت واقعی/احترام و بیشتر نیازهایی از این دست معمولا تامین نمیشوند و عده ای به دنبال دستیابی به این نیازها راه مهاجرت در پیش میگیرند و این موضوعی است که در طول تاریخ باعث پیشرفت انسانها شده است
مثل مهاجرت آریائیها (در سطح بزرگ)
و مهاجرت مسلمانها (از مکه به مدینه )

اما به نظر من این نیاز ها در هیچ جای دنیا به طور کامل تامین نخواهد شد و نهایتا انسان مجبور خواهد شد با کم کردن توقعات سطح مطالبات خود را کنترل کند

به دلایل شخصی از مدیریت استعفا داده ام لطفا سولات مربوط به مدیریت را از من نپرسید
پاسخ
(2009-12-18 ساعت 01:21)hvm نوشته:  روا.بط ج.ن.س.ی....

به قول آرش روابط دیپلماتیک!!!
من هر موقع این رو میبینم که آرش نوشته میمیرم از خنده !!!!
پاسخ
من فکر می کنم البته کما بیش آسمان همه جا ابی رنگه!! نه اینکه بگم ا.ی.ر.ا.ن گل و بلبل و زندگی راحته، ولی معتقدم این رضایت از زندگی کاملا به خود فرد بستگی داره، به ایده- طرز فکر- انتظارات - خواسته ها و رضایت از خود. حالا این آدم ناراضیه قصه ما اینجا باشه، اروپا باشه یا وسط خاک پاک آمر.یکا باشه بازم غر می زنه و ناله می کنه!!!

من شخصا سعی می کنم + نگر باشم و در حد امکان تلاشم رو بکنم که حداقل اگه به نتیجه نرسیدم دیگه دست کم سر خودم غر نزنم ، اینجوری می تونم همه تقصیر ها رو بندازم گردن زمین و زمان!!!Big Grin

ولی واقعا یک لحظه به چیزی که باعث ناراحتی تون میشه این شکلی فکر کنید که این مساله 5 سال یا 10 سال یا 20 سال دیگه چقدر اهمیت داره !!؟؟؟ اونوقت راحت تر با مشکل کنار می آیدSmile
Hope Never Die


شماره کیس: ***31
تاریخ دریافت نامه قبولی:may 2008
کنسولگری:abudhabi
تاریخ ارسال فرمهای سری اول: july 2008
تاریخ کارنت شدن کیس:May 2009
تاریخ دریافت نامه دوم:31 may
تاریخ مصاحبه:14 july
دریافت ویزا: 30 september (روز آخر)
پاسخ
تشکر کنندگان: hvm ، rs232 ، sh-b ، kasra ، zara man ، maaref ، Mehdiest ، delir ، MPU ، batis2010 ، amir82 ، HAZARA ، leilaja ، mohammadrezah ، armin021 ، farzad parsa ، alirezanz
یه آمپول کافی نیست
آمپولهای زیادی لازم است که به این کشور بزنیم
مثلا آمپول صبر و تحمل
آمپول فرهنگ
آمپول به طبیعت(برای تبدیل فضای بیابانی به سبزی و خرمی)
آمپول ضد دروغگویی
آمپول ضد غیبت
...
Big Grin

به دلایل شخصی از مدیریت استعفا داده ام لطفا سولات مربوط به مدیریت را از من نپرسید
پاسخ
آمپول ضد فضولی
آمپول انتقاد پذیری
آمپول رعایت حقوق دیگران
آمپول شنیدن نظر مخالف
آمپول قبول داشتن عیسی به دین خود ..موسی به دین خود
جهت تبلیغات در سایت با رایانامه ads@mohajersara.com تماس بگیرید.
پاسخ
بهترین آمپول برای برخی از مردم ایران، آمپول هواست.
پاسخ
(2009-12-18 ساعت 02:06)matrix نوشته:  من فکر می کنم البته کما بیش آسمان همه جا ابی رنگه!!

استادی داشتم که می گفت بله آسمان همه جا همین رنگه اما رنگ زمین همه جا یکی نیست!!!!
این جمله جای تامل دارهRolleyes
سیدعلی سپهر
مدیر ارشد مهاجرسرا و مدیرعامل شرکت پاریز تراول
ali.sepehr@pariztravel.com


هر آنچه در مورد لاتاری بايد بدانيد.
https://telegram.me/pariztravel
پاسخ
(2009-12-18 ساعت 08:20)payam_prz نوشته:  بهترین آمپول برای برخی از مردم ایران، آمپول هواست.

100 امتياز مثبت از نمره كل 100 به بهترين پاسخ
يه تير و دو نشون هم هست علاوه بر اينكه يه پاكسازي اساسي فرهنگي صوت مي گيره بلكه جمعيت هم به تعادل ميرسه،ايران در حال انفجاره جمعيته من موندم مردم عجب دل خجسته اي دارن با اين همه مشكل و بدبختي در ايران چند تا انسان ديگه رو هم به جمع بدبختا اضافه مي كنن.دوستم ميگه اين از خصلت اجتماعي بودن ما ايراني ها سرچشمه مي گيره و دوست داريم در همه چيز با ديگران سهيم باشيمBig Grin
پاسخ
صدرا منظورت همون معلم نقاشی شکم گنده کچل سال سوم دبستان هست ؟
که یکی از بچه ها گفت آقا چه جوری کره زمین رو بکشیم ؟
پاسخ
تشکر کنندگان: honareirani ، batis2010 ، امیر مهاجر ، 3pideh ، HAZARA ، mohammadrezah ، alirezanz
(2009-12-17 ساعت 23:20)laili نوشته:  1-فرهنگ غلط همیشه نالان آنها
2- ناشکر بودن آنها


راه حل:
1-ندارد
2-ندارد


خيلي باحال گفتي ليلي.يكي از راه هاي تشخيص ايراني ها در غربت هم همينه.50 سال هم در يه كشور پيشرفته زندگي كنن باز اين خصلتها رو دارن به اضافه طلبكار بودن از همه دنيا و اينكه هميشه خودشون محق هستن و كل دنيا دارن حرف مفت ميزنن
(2009-12-18 ساعت 02:06)matrix نوشته:  من فکر می کنم البته کما بیش آسمان همه جا ابی رنگه!! نه اینکه بگم ا.ی.ر.ا.ن گل و بلبل و زندگی راحته، ولی معتقدم این رضایت از زندگی کاملا به خود فرد بستگی داره، به ایده- طرز فکر- انتظارات - خواسته ها و رضایت از خود. حالا این آدم ناراضیه قصه ما اینجا باشه، اروپا باشه یا وسط خاک پاک آمر.یکا باشه بازم غر می زنه و ناله می کنه!!!

من شخصا سعی می کنم + نگر باشم و در حد امکان تلاشم رو بکنم که حداقل اگه به نتیجه نرسیدم دیگه دست کم سر خودم غر نزنم ، اینجوری می تونم همه تقصیر ها رو بندازم گردن زمین و زمان!!!Big Grin

ولی واقعا یک لحظه به چیزی که باعث ناراحتی تون میشه این شکلی فکر کنید که این مساله 5 سال یا 10 سال یا 20 سال دیگه چقدر اهمیت داره !!؟؟؟ اونوقت راحت تر با مشکل کنار می آیدSmile

از زاويه اي كه من به اين صحبتت نگاه ميكنم با اين حرفت خيلي موافق نيستم ماتريكس جان.كلا با اين جمله يه رنگ بودن اسمون در همه جاي دنيا موافق نيستم والا تهران بوديم اسمون خاكستري بود و در طول سال 3 4 روز بيشتر هواي پاك نداشتيم و از اينكه امروز زنده ام بسي خرسندم...

بنظرم ادم بايد واقع بين باشه نه مثبت انديش يا خوش بين.چرا؟؟؟ چون مثبت انديشي تدريجا ادمو به سمت روياپردازي سوق ميده و خودتو متقاعد ميكني خب حالا كه من در جامعه خوبي زندگي نمي كنم اما بذار چشمم رو ببندم و تصور كنم كه در بهشتم تا كمتر حرص بخورم.

بيشتر افرادي كه مهاجرت مي كنن و تاب نابساماني هاي وطنشون رو ندارن افرادي هستن كه خوب و با دقت همه چيزو مي بينن و واقع بين هستن

بحث ناله هم چيزي جداي از اين بحثه چون اين يه فرهنگ نهادينه بين ما شده و بيشتر ما ايراني ها هر جا باشيم نالانيم حالا اگه جائي زندگي كنيم كه از اسمونش پول بباره و بادمون بزنن و هر روز يه مشت عسل هم تو حلقمون بكنن باز ايراد ميگيريم اااااااا اين عسلش درجه يك نبودا

در مورد بخش اخر صحبتت اين مسئله مربوط به بالا رفتن سن و تغيير و تعديل طرز فكرها و تمايلات.با بالا رفتن سن يه سري از مسايل براي ادم كم اهميت تر ميشه .مثلا يه دختر نوجوون شايد يه پسر بهش بگه چه دختر زشتي خيلي ناراحت شه و كلي هوار بزنه اما همين دختر وقتي يه زن 30 ساله شد كلي به اين طرز فكر 15 سال پيش خودش ميخنده.اين تغيير نگرشها شامل همه مشكلات نميشه مثلا اينجوري نيست كه امروز ضايع شدن حقوق فرديت در جامعه تو رو ناراحت كنه اما 20 سال ديگه برات مهم نباشه بگي اشكال نداره كه يه ادم رواني حقم رو ضايع كرد بعدم كلي فحش و ناسزا گفت و رفت
پاسخ
شيما جان گل گفتي.مخصوصا درباره عسل.
پاسخ
تشکر کنندگان: honareirani ، batis2010 ، امیر مهاجر ، mohammadrezah
دیروز و دیشب خیلی سرم شلوغ بود. چون داشتم ریل قطار اسباب بازی را وسط هال می چیدم و کارهای مربوط به کریسمس را انجام می دادم. ظاهرا این هم قسمتی از رسوم امریکاییها برای شب کریسمس است. دیروز صبح هم می خواستم بروم ماهیگیری ولی هر کاری کردم قایقم روشن نشد. فکر کنم که بعد از سه هفته که روشنش نکردم یا توی کاربراتورش آب جمع شده و یا اینکه شمع ها و یا دلکو خیس شده است. دیگر چون هوا هم سرد بود حوصله نداشتم که بازشون کنم و گذاشتمش برای هفته بعد که چهار روز پشت سر هم تعطیل هستیم.

[img]http://mohajersara.com/attachment.php?aid=731 style="float: left; margin-top: 0px; margin-right: 10px; margin-bottom: 10px; margin-left: 0px; cursor: pointer; width: 150px; height: 200px; "[/img]

شب شنبه هم که رفتم دنبال همخانه ام در یک بار کلابی که نزدیک خانه مان است و همان جا تا نصف شب گیر کردم. وقتی که توی ماشین منتظرش شدم و دیدم که نیامد رفتم تو و دیگر مشغول حرف زدن با دوستانش شدم و از ساعت یازده شب تا ساعت دو نصف شب همانجا بودم. اگر آدم زیاد مشروب نخورد, جای بدی برای دیدن و حرف زدن با مردم نیست. یک عکسی از خودم که مربوط به هالوین است برایتان گذاشتم. البته خودم به صورت معمولی اینجوری نیستم و در روز هالوین, لباس تهاجم فرهنگی پوشیده بودم.

امروز صبح هم سرم شلوغ بود. ولی الآن یک مقداری وقت آزاد پیدا کرده ام و می خواهم برایتان مطلبی بنویسم که ممکن است بدردتان بخورد. نکته ای که باید یادآوری کنم این است که مخاطبان من جوان های رده سنی بین 16 سال تا 28 سال هستند و اگر بزرگترها خواننده وبلاگ من هستند, من را به خاطر شیوه نگارش ساده و غیر پیچیده بودن آن ببخشند. وبلاگ من حاوی مطالب علمی و یا مقالات حرفه ای اجتماعی و روانشناسی نیست و من سعی می کنم که با ساده سازی مطالب, آن را برای جوان ها شیرین تر و گیرا تر نمایم.

حتما تا کنون در موارد زیادی شنیده اید که مثلا فرهنگ ما چنین و چنان است و فرهنگ خارجی ها از ما بهتر است. من قصد دارم که با همدیگر این مطلب را بشکافیم و ببینیم که آیا چنین چیزی واقعیت دارد و اگر دارد, چرا چنین اتفاقی در مملکت ما افتاده است.



اول بهتر است که ببینیم فرهنگ چیست و رابطه آن با قانون چگونه است. فرض کنید که ما مجموعه نحوه مراودات کلامی و عملکرد انسانهایی را که در یک جامعه زندگی می کنند را فرهنگ بنامیم. فراتر از مرز فرهنگ, قانون وارد عمل می شود و مثلا اگر یک نفر کسی را بکشد, نمی گوییم که آن شخص بی فرهنگ است بلکه آن فرد از نظر قانون مجرم است. و یا دزدی از نظر قانونی یک جرم محسوب می شود. هر کجا که قانون سست تر و عملکرد آن ضعیف تر باشد, دامنه فرهنگ به شدت وسعت پیدا می کند.

فرض کنید که ما می گوییم در ایران فرهنگ رانندگی بسیار ضعیف است. به نظر من علت این است که فرهنگ ما به محدوده ای گسترش پیدا کرده است که باید جولانگاه قانون باشد. اگر یک نفر بر روی خط رانندگی کند, این وظیفه قانون است که از آن جلوگیری کند و ربطی به فرهنگ ما و یا ربطی به عبارت من درآوردی "فرهنگ رانندگی" ندارد. قوانین رانندگی تعریف شده است و مردم یک جامعه موظف به رعایت آن هستند. اگر غیر از این باشد آنها باید با جریمه های سنگین, زندان و در نهایت محرومیت از رانندگی مواجه شوند.

در امریکا فرهنگ رانندگی بالا نیست و اصولا چیزی به نام فرهنگ رانندگی وجود ندارد. بلکه تنها اتفاقی که می افتد این است که یک نفر می داند که اگر ورود ممنوع برود و یا چراغ قرمز را رد کند به چنان مکافاتی دچار خواهد شد که دیگر یادش نمی رود. پس سعی می کند تا جایی که می تواند آن قانون را رعایت کند. در امریکا قطع کردن خط ممتد و سبقت گرفتن با دزدی و آدمکشی هیچ فرقی ندارد و فقط شدت جریمه و مجازات آن متفاوت است.



همچنین ما می گوییم که در ایران فرهنگ آپارتمان نشینی وجود ندارد. ولی آیا در امریکا فرهنگ آپارتمان نشینی وجود دارد؟ خیر. در امریکا چیزی به نام فرهنگ آپارتمان نشینی اصلا وجود خارجی ندارد. اگر شما برای همسایگانتان مزاحمت ایجاد کنید, دو بار توسط مدیر ساختمان به شما تذکر می دهند و بار سوم با دستبند شما را دستگیر می کنند تا در دادگاه توضیح دهید که چرا برای همسایگانتان مزاحمت ایجاد کردید و اگر دلیل موجهی نداشته باشید, روانه زندان می شوید. آیا اگر شما از ترس قانون, رعایت حقوق همسایگانتان را بکنید به این معنی است که فرهنگ آپارتمان نشینی شما بالا است؟

مثال دیگری که وجود دارد, تمیزی خیابان ها است. در امریکا اگر شما ته سیگار خود را از پنجره ماشین به بیرون پرت کنید 1000 دلار و معادل یک میلیون تومان جریمه خواهید شد. اگر چنین جریمه ای در ایران وجود داشته باشد و تحت کنترل و نظارت قانون در بیاید به شما قول خواهم داد که فرهنگ تمیزی خیابان های ما در یک مدت کوتاه از امریکا هم بالاتر خواهد رفت. اگر از یک امریکایی بپرسید که چرا زباله های خود را از پنجره به بیرون نمی اندازد نمی گوید چون فرهنگ من بالا است بلکه می گوید چون باید هزار دلار جریمه بدهم. البته جریمه های رانندگی باید همراه باشد با اصلاح ساختار نظارتی و حکومت قانون بر کل سیستم اجتماعی ایران. اگرنه آقای پلیس می گوید که اشکالی نداره, صد تومن به من بده تا من بی خیال خلافت بشم.



مثال دیگری که شاید ما زیاد شنیده باشیم, فرهنگ برخورد با مشتری در ادارات و مراکز سرویس دهی است. در ایران اگر یک ارباب رجوع به مدیر یک کارمند اداری مراجعه کند و از بدی رفتار او شکایت نماید, در بهترین حالت میشنود که آقا بی خیال. شما به بزرگواری خودت ببخش. اون آقا اعصابش خرابه و بعضی وقتها قاطی میکنه. و یا شاید حتی با برخورد بدتری هم مواجه شود و بشنود که آقا همینیه که هست. برو بیرون مزاحم نشو بابا حال داری! ولی در امریکا اگر دو شکایت از یک کارمند به خاطر اخلاق بد او باعث اخراجش نشود, در شکایت سوم حتما این اتفاق برایش خواهد افتاد. پس قانون به صورتی است که کارمندان از ترس اخراج نشدنشان مجبور هستند تا جایی که می توانند از مشتری خود حمایت کنند و با او با احترام برخورد کنند.

پس حتی این مورد هم به فرهنگ ما ربطی ندارد و باید در چارچوب و محدوده قانون قرار بگیرد. گستره فرهنگ باید فقط محدود باشد به آداب و سنن یک ملت و همچنین نحوه لباس پوشیدن, رفتار فردی و یا گفتگو کردن آنها. اگر ما در کشورمان فرهنگ زیرمیزی داریم, این مشکل هیچوقت با ارتقاء فرهنگ بهبود نمی یابد. چون اصولا این عمل مربوط به فرهنگ نیست و باید توسط قانون و اجرای صحیح آن اصلاح شود.


وقتی یک ایرانی وارد امریکا می شود, در عرض چند ماه فرهنگ رانندگی, فرهنگ آپارتمان نشینی و فرهنگ پاکیزگی خود را حتی بالاتر از عموم امریکاییان می برد. چرا؟ برای اینکه این رفتارهای اجتماعی توسط قانون برایش تعریف می شود و می داند که مثلا اگر کسی را در صف خرید نان هول بدهد, از نظر قانونی مجرم است و باید روانه زندان شود. من نمیتوانم تصور کنم که اگر فقط یک روز قانون را از امریکا بردارند و بگویند هر کس هر کاری را که می خواهد انجام دهد, چه اتفاقاتی خواهد افتاد ولی در آن زمان شما می توانید فرهنگ واقعی مردم امریکا را ببینید. واقعه ای که در نیویورک توسط قطع برق اتفاق افتاد و حمله مردم به فروشگاهها میتواند مثال خوبی برای نشان دادن این موضوع باشد.

از طرف دیگر برخلاف قانون یک کشور که واحد است, ما در کشور خود صدها فرهنگ متفاوت داریم و قوانین محلی و خانوادگی, بر قانون عمومی ما اولویت دارند. حتی هنوز در برخی از شهرها و روستاهای کوچک ما, اهالی محلی خودشان خاطی را بنا بر قوانین سنتی خودشان محاکمه می کنند. مثلا دخترهایی که از قوانین محلی و من درآوردی آنها تخطی کنند توسط ریش سفیدان آن ناحیه محاکمه می شوند و خود آنها هم دستور اجرای حکم را صادر می کنند. اگر قانون بتواند کارآمد و قابل اجرا باشد, دیگر فرهنگ بومی مردم نمی تواند وارد محدوده عملکرد قانون شود.


از مسائلی که مطرح کردم می توان چنین نتیجه گیری کرد که ما از نظر فرهنگی عقب افتاده نیستیم. بلکه از نظر قانونی و از نظر حکومت قانون بر جامعه مشکل داریم و پیشرفت بسیار اندکی در سالیان اخیر داشته ایم.

عامل بعدی که در کوچک شدن محدوده قانون و گسترش فرهنگ در جامعه دخالت دارد, ضعف اقتصادی است. البته رابطه اقتصاد و قانون, رابطه ای است که بصورت فیدبک عمل می کند. یعنی ضعف قانون, موجب ضعف اقتصاد می شود و ضعف اقتصاد هم موجب ضعف قانون است. اجرای امور اقتصادی بر پایه سلایق شخصی, نشانه سستی قوانین و گسترش فرهنگ در محدوده آن است که منتهی به ضعف اقتصاد در یک جامعه می گردد. در امریکا و یا دیگر کشورهای صنعتی, کلیه تغییرات اقتصادی بر پایه قوانین علمی حاکم بر آن مجموعه است و سلیقه شخصی که وابسته به فرهنگ یک مدیر تصمصم گیرنده است, کوچکترین دخالتی در آن ندارد.

امیدوارم که این نوشته به دردتان بخورد و شما هم نظرتان را بنویسید. من هم به کارم برسم. اگر نوشته هایم دیر شد نگرانم نشوید. هر موقعی که سرم خلوت شود برایتان می نویسم.
با آرزوی موفقیت برای شما
پاسخ
تشکر کنندگان: Ashkan78 ، agadondol ، maryamjay ، indmehdi ، payam_prz ، Ali Sepehr ، homeless ، royal ، nicole.gemini ، honareirani ، kavoshgarnet ، parmida.722 ، WIKIMAN ، farzad24 ، leili ، hvm ، Sarah.m ، laili ، Monica ، m.memari ، lexington ، سارا کوچولو ، SamiraN ، hassan1358arab ، Hojjat ، Lithium ، Hossein81 ، saeed42 ، Pedram.mt ، saied-k ، majid89 ، sinswimer ، maaref ، miha ، perna ، Yashar1989 ، faranak.n ، nimar123 ، lun_john_silver ، ali1981 ، Mehdiest ، Pay ، arashmojtaba ، mohammadm64 ، USA Citizen ، dear selected ، MPU ، gol1 ، GreenRoad ، batis2010 ، Amir.Mansoury ، Hediyeh ، ساری ، schaghayegh ، teoden ، shaahinh66 ، amir_arian ، star4631 ، روبینا ، Omidooo ، mrhj50 ، star63 ، امیر مهاجر ، amir0_0amir ، ehsan_ati ، mohajer13 ، ensan ، mahdi/sh ، m@ry@m75 ، HRSH ، myfriendsmy2010 ، Danoosh ، m0riiii ، hana_fd ، 3pideh ، mdtrmd ، matrix2010 ، safajoo ، DEMAR001 ، armaghani ، behzadkhatari ، ابی هانی ، HAZARA ، nooshshahnar ، leilaja ، roeentan ، iman63ir ، yousef 62 ، maryamkambiz ، saeed_gh ، amin_sh ، Asy ، usa lover ، Zahra13134 ، siakhatar666 ، پادتنش ، berkeley ، Rouzbeh1976 ، Bald Eagle ، Rock ، SabreAyob ، Hedieh20 ، اسمان ابی ، ghafari88 ، mohammadrezah ، shovaleye ، moein_sg ، godot ، mhz_ir ، آلیس-1980 ، ebi1988 ، am4366 ، adonis2006 ، DELPHI5 ، Aghaman ، armin021 ، hb2489 ، Nosy jon ، shanks ، حاجی واشنگتن ، MJAVADIAN ، مریم فتوحی ، alitahus ، erica ، barfi1 ، vahidbaq ، jupiterx ، farzad parsa ، behniaahmadi ، hamid87 ، AliReza.Sh ، جهان20 ، ben123 ، abonayer ، mrlzdh ، Interuniversal ، mfarazz ، fa15 ، Leo.faridar ، tamana2016 ، sadegh_fojica ، hamidzxc ، alirezanz ، نسل سوخته ، golia ، farid_ns ، alborzarya ، ELNAZ21 ، aram_hpanahi ، kamali2025 ، hsh85 ، ssalahi ، leader-m ، ZHERZHIC ، M0HSeN_US ، American Darlin ، metigor ، Mani-usa
ممنون
ولی در یک اجتماع وقتی اکثریت موضوعی رو رعایت می کنند اقلیت قانون شکن به راحتی قابل شناسایی و جریمه و تنبیه هستند و لی اگر اکثریت قانون شکنی کنند کاری از دست کسی بر نمی آید.
مثلا" در صف صبحگاهی مدارس وقتی همه ساکت بودند و یکی دو نفر حرف می زدند ناظم یا مدیر به راحتی اونها رو پیدا می کرد و از صف بیرون می آورد و ... ولی وقتی کل مدرسه حرف میزدند فقط می ایستاد و نگاه می کرد یا الکی آنقدر داد می زد تا گلوش درد یگیره!
شماره کیس: 2010AS5000
تاریخ دریافت نامه قبولی: May/2009
کنسولگری : Ankara
تاریخ ارسال فرمهای سری اول : 2nd June/2009
تاریخ کارنت شدن کیس: sep/2009
تاریخ دریافت نامه دوم: 1st oct
تاریخ مصاحبه: 21Oct 2009
تاریخ دریافت کلیرنس:6Nov , 2009
تاریخ دریافت ویزا: 14Nov , 2009
ورود به آمریکا: 14feb , 2010
پاسخ
ممنون آرش

من تمام نوشته های وبلاگ شما رو آماده ی پرینت کردم تا اعضای خونوادم اون رو به عنوان "مرجع زندگی در امریکا" مطالعه کنن و با اوضاع بیشتر آشنا بشن.

من با اینکه قانون بعد از مدتی میتونه فرهنگ رو ایجاد کنه موافقم. یعنی بر خلاف چیزی که گفتید فکر نمیکنم اگه یک روز در امریکا قانون برداشته بشه و جریمه ای در کار نباشه, اتفاق اونچنان بدی بیفته. چون مردم بعد از سالها زیر نظر قانون زندگی کردن دیگه عادت کردن طبق اون روال درستی که قانون براشون مشخص کرده زندگی کنن.

از طرف دیگه توی جایی مثل امریکا که همتون میگید همه چیز بر اساس اعتماد انجام میشه فکر نکنم شکستن قانون خیلی سخت باشه.

به همین دلیل به نظر من شاید قانون برای شروع ایجاد فرهنگ مهمترین نقش رو ایجاد کنه اما بعد از سالها فرهنگ بوجود میاد و قانون نقشش نسبت به فرهنگ کمرنگتر میشه (و البته مسلمه که هیچوقت بی تاثیر نمیشه)

اینم اضافه کنم که نوشته های شما بیشتر از اون چیزی که فکر کنی برای ماهایی که قصد اومدن به امریکا رو داریم مفیده و خوندن این مطالب فوق العاده لذت بخشه. مثل مادری که یک هفته قبل از مهر برای بچه ی اول دبستانیش از خرید لوازم مدرسه مثل کیف و دفتر نقاشی و مدادرنگی و .... تعریف میکنه! :d (البته همونطور که گفتم نوشته های شما جدا از لذت بخش بودن واقعا برای ماها مفید و تاثیر گذار هستن)

ممنون
پاسخ
به نظر من اگه ما بستر مناسبی برای انجام امورات نداشته باشیم، نباید و نمیتونیم که قوانین رو اجرا و جرائم رو سخت کنیم.
مثلاً وقتی ما پارکینگ و فضای مناسب برای پارک کردن خودروها نساخته باشیم، و از اون طرف خودرو سازی رو بی رویه ادامه بدیم، نمیشه جریمه پارک نامناسب رو افزایش داد. وقتی جای پارک مناسب نباشه، خیابونها پر از خودروهایی میشه که بد پارک کردند.
عدم اشتغال زایی باعث افزایش بیکاری و به تبع اون بزهکاری میشه.
به هر حال فرهنگ و قانون و اقتصاد، سه حلقه یک زنجیرن که همگی به دولت و حکومت متصلند.
برنده گرین کارت لاتاری 2010.
ساکن لوس آنجلس، کالیفرنیا.
پاسخ




کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان