ارسالها: 1,061
موضوعها: 33
تاریخ عضویت: Sep 2009
رتبه:
205
تشکر: 0
21 تشکر در 0 ارسال
2009-12-22 ساعت 04:20
(آخرین تغییر در ارسال: 2009-12-23 ساعت 00:14 توسط rs232.)
دیروز و دیشب خیلی سرم شلوغ بود. چون داشتم ریل قطار اسباب بازی را وسط هال می چیدم و کارهای مربوط به کریسمس را انجام می دادم. ظاهرا این هم قسمتی از رسوم امریکاییها برای شب کریسمس است. دیروز صبح هم می خواستم بروم ماهیگیری ولی هر کاری کردم قایقم روشن نشد. فکر کنم که بعد از سه هفته که روشنش نکردم یا توی کاربراتورش آب جمع شده و یا اینکه شمع ها و یا دلکو خیس شده است. دیگر چون هوا هم سرد بود حوصله نداشتم که بازشون کنم و گذاشتمش برای هفته بعد که چهار روز پشت سر هم تعطیل هستیم.
[img]http://mohajersara.com/attachment.php?aid=731 style="float: left; margin-top: 0px; margin-right: 10px; margin-bottom: 10px; margin-left: 0px; cursor: pointer; width: 150px; height: 200px; "[/img]
شب شنبه هم که رفتم دنبال همخانه ام در یک بار کلابی که نزدیک خانه مان است و همان جا تا نصف شب گیر کردم. وقتی که توی ماشین منتظرش شدم و دیدم که نیامد رفتم تو و دیگر مشغول حرف زدن با دوستانش شدم و از ساعت یازده شب تا ساعت دو نصف شب همانجا بودم. اگر آدم زیاد مشروب نخورد, جای بدی برای دیدن و حرف زدن با مردم نیست. یک عکسی از خودم که مربوط به هالوین است برایتان گذاشتم. البته خودم به صورت معمولی اینجوری نیستم و در روز هالوین, لباس تهاجم فرهنگی پوشیده بودم.
امروز صبح هم سرم شلوغ بود. ولی الآن یک مقداری وقت آزاد پیدا کرده ام و می خواهم برایتان مطلبی بنویسم که ممکن است بدردتان بخورد. نکته ای که باید یادآوری کنم این است که مخاطبان من جوان های رده سنی بین 16 سال تا 28 سال هستند و اگر بزرگترها خواننده وبلاگ من هستند, من را به خاطر شیوه نگارش ساده و غیر پیچیده بودن آن ببخشند. وبلاگ من حاوی مطالب علمی و یا مقالات حرفه ای اجتماعی و روانشناسی نیست و من سعی می کنم که با ساده سازی مطالب, آن را برای جوان ها شیرین تر و گیرا تر نمایم.
حتما تا کنون در موارد زیادی شنیده اید که مثلا فرهنگ ما چنین و چنان است و فرهنگ خارجی ها از ما بهتر است. من قصد دارم که با همدیگر این مطلب را بشکافیم و ببینیم که آیا چنین چیزی واقعیت دارد و اگر دارد, چرا چنین اتفاقی در مملکت ما افتاده است.
اول بهتر است که ببینیم فرهنگ چیست و رابطه آن با قانون چگونه است. فرض کنید که ما مجموعه نحوه مراودات کلامی و عملکرد انسانهایی را که در یک جامعه زندگی می کنند را فرهنگ بنامیم. فراتر از مرز فرهنگ, قانون وارد عمل می شود و مثلا اگر یک نفر کسی را بکشد, نمی گوییم که آن شخص بی فرهنگ است بلکه آن فرد از نظر قانون مجرم است. و یا دزدی از نظر قانونی یک جرم محسوب می شود. هر کجا که قانون سست تر و عملکرد آن ضعیف تر باشد, دامنه فرهنگ به شدت وسعت پیدا می کند.
فرض کنید که ما می گوییم در ایران فرهنگ رانندگی بسیار ضعیف است. به نظر من علت این است که فرهنگ ما به محدوده ای گسترش پیدا کرده است که باید جولانگاه قانون باشد. اگر یک نفر بر روی خط رانندگی کند, این وظیفه قانون است که از آن جلوگیری کند و ربطی به فرهنگ ما و یا ربطی به عبارت من درآوردی "فرهنگ رانندگی" ندارد. قوانین رانندگی تعریف شده است و مردم یک جامعه موظف به رعایت آن هستند. اگر غیر از این باشد آنها باید با جریمه های سنگین, زندان و در نهایت محرومیت از رانندگی مواجه شوند.
در امریکا فرهنگ رانندگی بالا نیست و اصولا چیزی به نام فرهنگ رانندگی وجود ندارد. بلکه تنها اتفاقی که می افتد این است که یک نفر می داند که اگر ورود ممنوع برود و یا چراغ قرمز را رد کند به چنان مکافاتی دچار خواهد شد که دیگر یادش نمی رود. پس سعی می کند تا جایی که می تواند آن قانون را رعایت کند. در امریکا قطع کردن خط ممتد و سبقت گرفتن با دزدی و آدمکشی هیچ فرقی ندارد و فقط شدت جریمه و مجازات آن متفاوت است.
همچنین ما می گوییم که در ایران فرهنگ آپارتمان نشینی وجود ندارد. ولی آیا در امریکا فرهنگ آپارتمان نشینی وجود دارد؟ خیر. در امریکا چیزی به نام فرهنگ آپارتمان نشینی اصلا وجود خارجی ندارد. اگر شما برای همسایگانتان مزاحمت ایجاد کنید, دو بار توسط مدیر ساختمان به شما تذکر می دهند و بار سوم با دستبند شما را دستگیر می کنند تا در دادگاه توضیح دهید که چرا برای همسایگانتان مزاحمت ایجاد کردید و اگر دلیل موجهی نداشته باشید, روانه زندان می شوید. آیا اگر شما از ترس قانون, رعایت حقوق همسایگانتان را بکنید به این معنی است که فرهنگ آپارتمان نشینی شما بالا است؟
مثال دیگری که وجود دارد, تمیزی خیابان ها است. در امریکا اگر شما ته سیگار خود را از پنجره ماشین به بیرون پرت کنید 1000 دلار و معادل یک میلیون تومان جریمه خواهید شد. اگر چنین جریمه ای در ایران وجود داشته باشد و تحت کنترل و نظارت قانون در بیاید به شما قول خواهم داد که فرهنگ تمیزی خیابان های ما در یک مدت کوتاه از امریکا هم بالاتر خواهد رفت. اگر از یک امریکایی بپرسید که چرا زباله های خود را از پنجره به بیرون نمی اندازد نمی گوید چون فرهنگ من بالا است بلکه می گوید چون باید هزار دلار جریمه بدهم. البته جریمه های رانندگی باید همراه باشد با اصلاح ساختار نظارتی و حکومت قانون بر کل سیستم اجتماعی ایران. اگرنه آقای پلیس می گوید که اشکالی نداره, صد تومن به من بده تا من بی خیال خلافت بشم.
مثال دیگری که شاید ما زیاد شنیده باشیم, فرهنگ برخورد با مشتری در ادارات و مراکز سرویس دهی است. در ایران اگر یک ارباب رجوع به مدیر یک کارمند اداری مراجعه کند و از بدی رفتار او شکایت نماید, در بهترین حالت میشنود که آقا بی خیال. شما به بزرگواری خودت ببخش. اون آقا اعصابش خرابه و بعضی وقتها قاطی میکنه. و یا شاید حتی با برخورد بدتری هم مواجه شود و بشنود که آقا همینیه که هست. برو بیرون مزاحم نشو بابا حال داری! ولی در امریکا اگر دو شکایت از یک کارمند به خاطر اخلاق بد او باعث اخراجش نشود, در شکایت سوم حتما این اتفاق برایش خواهد افتاد. پس قانون به صورتی است که کارمندان از ترس اخراج نشدنشان مجبور هستند تا جایی که می توانند از مشتری خود حمایت کنند و با او با احترام برخورد کنند.
پس حتی این مورد هم به فرهنگ ما ربطی ندارد و باید در چارچوب و محدوده قانون قرار بگیرد. گستره فرهنگ باید فقط محدود باشد به آداب و سنن یک ملت و همچنین نحوه لباس پوشیدن, رفتار فردی و یا گفتگو کردن آنها. اگر ما در کشورمان فرهنگ زیرمیزی داریم, این مشکل هیچوقت با ارتقاء فرهنگ بهبود نمی یابد. چون اصولا این عمل مربوط به فرهنگ نیست و باید توسط قانون و اجرای صحیح آن اصلاح شود.
وقتی یک ایرانی وارد امریکا می شود, در عرض چند ماه فرهنگ رانندگی, فرهنگ آپارتمان نشینی و فرهنگ پاکیزگی خود را حتی بالاتر از عموم امریکاییان می برد. چرا؟ برای اینکه این رفتارهای اجتماعی توسط قانون برایش تعریف می شود و می داند که مثلا اگر کسی را در صف خرید نان هول بدهد, از نظر قانونی مجرم است و باید روانه زندان شود. من نمیتوانم تصور کنم که اگر فقط یک روز قانون را از امریکا بردارند و بگویند هر کس هر کاری را که می خواهد انجام دهد, چه اتفاقاتی خواهد افتاد ولی در آن زمان شما می توانید فرهنگ واقعی مردم امریکا را ببینید. واقعه ای که در نیویورک توسط قطع برق اتفاق افتاد و حمله مردم به فروشگاهها میتواند مثال خوبی برای نشان دادن این موضوع باشد.
از طرف دیگر برخلاف قانون یک کشور که واحد است, ما در کشور خود صدها فرهنگ متفاوت داریم و قوانین محلی و خانوادگی, بر قانون عمومی ما اولویت دارند. حتی هنوز در برخی از شهرها و روستاهای کوچک ما, اهالی محلی خودشان خاطی را بنا بر قوانین سنتی خودشان محاکمه می کنند. مثلا دخترهایی که از قوانین محلی و من درآوردی آنها تخطی کنند توسط ریش سفیدان آن ناحیه محاکمه می شوند و خود آنها هم دستور اجرای حکم را صادر می کنند. اگر قانون بتواند کارآمد و قابل اجرا باشد, دیگر فرهنگ بومی مردم نمی تواند وارد محدوده عملکرد قانون شود.
از مسائلی که مطرح کردم می توان چنین نتیجه گیری کرد که ما از نظر فرهنگی عقب افتاده نیستیم. بلکه از نظر قانونی و از نظر حکومت قانون بر جامعه مشکل داریم و پیشرفت بسیار اندکی در سالیان اخیر داشته ایم.
عامل بعدی که در کوچک شدن محدوده قانون و گسترش فرهنگ در جامعه دخالت دارد, ضعف اقتصادی است. البته رابطه اقتصاد و قانون, رابطه ای است که بصورت فیدبک عمل می کند. یعنی ضعف قانون, موجب ضعف اقتصاد می شود و ضعف اقتصاد هم موجب ضعف قانون است. اجرای امور اقتصادی بر پایه سلایق شخصی, نشانه سستی قوانین و گسترش فرهنگ در محدوده آن است که منتهی به ضعف اقتصاد در یک جامعه می گردد. در امریکا و یا دیگر کشورهای صنعتی, کلیه تغییرات اقتصادی بر پایه قوانین علمی حاکم بر آن مجموعه است و سلیقه شخصی که وابسته به فرهنگ یک مدیر تصمصم گیرنده است, کوچکترین دخالتی در آن ندارد.
امیدوارم که این نوشته به دردتان بخورد و شما هم نظرتان را بنویسید. من هم به کارم برسم. اگر نوشته هایم دیر شد نگرانم نشوید. هر موقعی که سرم خلوت شود برایتان می نویسم.
با آرزوی موفقیت برای شما