کانال تلگرام مهاجرسرا
https://t.me/mohajersara







##### هشدار #####
به تاریخ ارسال مطالب دقت فرمایید.
شرایط و وضعیت پروسه ویزا دائم در حال تغییر است و ممکن است مطالب قدیمی شامل تغییراتی باشد.
دیدگاه های آرش در مورد آمریکا
امروز می خواهم برای شما از سیستم کاری امریکا بنویسم. معمولا چون ذهن ما بعد از ورود به امریکا فقط درگیر جستجو و پیدا کردن یک کار است, کمتر به ساختار گردش سازمانی و نحوه چینش آنها توجه می کنیم.

اگر به من بگویند که در یک عبارت کوتاه سیستم کاری امریکا را تشریح کن می گویم که شرکتهای امریکایی دقیقا مجموعه هایی هستند مانند لیگ های فوتبال برتر اروپا.

اگر رونالدو باشید, آنها برای بدست آوردن شما سر و دست می شکانند و هزینه های گزاف پرداخت می کنند و اگر غلامپور باشید, می خواهند به هر نحوی که شده از شر شما خلاص شوند. تمام کسانی که بازیکنان معمولی هستند هم در این محدوده می گنجند و هرچه تواناتر باشند, خواهان بیشتری پیدا کرده و شرایط بهتری را مهیا می کنند.

ممکن است در یک روستای دور افتاده, فردی پیدا شود که بازی او از رونالدو هم بهتر باشد ولی باشگاه ها حاضر نیستد که یک هزارم رونالدو هم به او پول بدهند و حتی اگر مجانی هم بازی کند او را به لیگ حرفه ای راه نمی دهند. اصولا آن فرد بازیکن بدون طی مراحل مشخص و بازی در لیگهای رده پایین تر اصلا راهی به تیم بارسلونا پیدا نمی کند که بتواند توانایی خود را اثبات کند.

پس تا اینجا فهمیدیم که دو عامل مهم در پیدا کردن یک کار خوب در امریکا موثر است. اول توانایی فرد و دوم تجربه کار در یک شرکت معتبر امریکایی و یا تحصیلات در یک دانشگاه شناخته شده امریکایی. عامل سومی هم وجود دارد که من اسم آن را شانس می گذارم. مثلا ممکن است مربی یک تیم بزرگ بطور اتفاقی بازی کسی را ببیند و در همان موقع هم نیاز مبرمی به آن فرد داشته باشد. بقول معروف باید در زمان و مکان مناسب, توسط فرد مناسبی دیده شوید.

ولی اگر نمیتوانید شوت بزنید, وجود هزاران پارتی گردن کلفت فقط می تواند شما را به آنجا برساند که به آن شرکت رفته و مصاحبه کنید. اگر در فاصله دو قدمی دروازه توپ را به هوا بشوتید, در همان دقیقه عذر شما خواسته خواهد شد. البته ناگفته نماند که در بسیاری از مواقع ما توپ را به هوا می شوتیم و سپس پیش خودمان فکر می کنیم که عجب شوت عالی زدیم. سپس وقتی جواب نه را شنیدیم می گوییم که آنها نژاد پرست هستند و فقط بخاطر لهجه و یا مذهبم من را رد کردند.

حالا فرض کنید که شما این مراحل را پشت سر گذاشته اید و در یک شرکت متوسط و در یک پست کاری استخدام شدید. اول از همه بگویم که در امریکا چیزی به نام کارمند به آن شکلی که شما در ایران می شناسید وجود ندارد. مثل این می ماند که دروازه بان تیم منچستر یونایتد بگوید که خوب من استخدام شده ام که هر روز توی دروازه بایستم و توپ بگیرم من هم دارم به وظیفه ام عمل می کنم. شما بهتر می دانید که دروازه بان چنین تیمی شدن بسیار بیشتر از یک کارمندی و یک کار روتین هر روزه است.

در امریکا شغلی که در یک اداره بنشینید تا ارباب رجوع به شما مراجعه کند و شما زیر برگه او را امضاء کنید وجود ندارد. در امریکا شغلی که معادل معاون دفتری مدیر اداره هماهنگی گسترش وزارت فلان و بهمان باشد نیست و اگر هم باشد به درد ما نمی خورد و آن را به ما نمی دهند. در اینجا باید کار انجام شود و به اندازه ارزش کاری که انجام می شود به شما حقوق پرداخت می کنند.

هر شش ماه یک بار و در برخی از شرکت ها هر سه ماه یک بار پرونده کاری شما توسط مدیرتان بازنگری می شود. اگر از کار شما راضی باشند, از شما تشکر می کنند و مقداری هم به شما اضافه حقوق می دهند و اگر از کار شما راضی نباشند می گویند که شما از فردا دیگر تشریف نیاورید.

فرمهای ارزیابی معمولا حاوی ده تا بیست آیتم مختلف است که شما برای هر کدام از آنها امتیاز می گیرید. مثلا شرکت ما فرمهایی دارد که بیست مورد مختلف دارد و رئیس هرکس باید هر شش ماه یک بار آن را پر کند و در پرونده کاری شخص قرار دهد. چون حدود شش ماه است که رئیس من بازخرید شده است, من مستقیما به وایزپرزیدنت شرکت گزارش می دهم و حدود شش نفر دیگر هم به من گزارش می دهند. اینجا از کلمه رئیس استفاده نمی کنند و فقط می گویند که چه کسی به چه کسی گزارش می دهد. همیشه آن کسی که فقط گزارش می دهد و گزارش نمی گیرد, مسئولیت کمتری دارد چون مثلا من باید گزارش کاری هفت نفر را به وایزپرزیدنت کمپانی بدهم.

در امریکا حتی ممکن است کسی که گزارش می گیرد حقوق کمتری از کسی که گزارش می دهد داشته باشد. این فقط بستگی به بازار آن حرفه و میزان عرضه و تقاضا و یا کلیدی بودن آن شغل بخصوص دارد. مثلا خیلی از بازیکنان فوتبال پول بیشتری از مربی های خودشان می گیرند در حالی که وظیفه دارند به او گزارش بدهند و از دستوراتش اطاعت کنند.

محدوده حقوق معمولا توسط بازار کار مشخص می شود. به عنوان مثال میانگین حقوق یک تکنسین برق سالی چهل و پنج هزار تومان است ولی ممکن است کسی چهل هزار دلار بگیرد و کسی پنجاه هزار دلار و این بستگی به اندازه تجربه کاری و میزان نیاز متقاضی دارد.

همانگونه که در لیگهای برتر اروپا و یا لیگهای بسکتبال و یا فوتبال امریکا خرید و فروش و انتقال بازیکنان انجام می شود, در شرکتهای امریکایی نیز این عمل انجام می گیرد. اگر یک شرکت رقیب از کار شما خوشش بیاید, به شما پیشنهاد کار با حقوق بالاتر می دهد. سپس شما آن پیشنهاد را به مدیر خودتان نشان می دهید و او تصمیم می گیرد که آیا آن حقوق بالاتر را به شما پرداخت کند و یا اینگه بگذارد که شما بروید. هیچ چیز مخفی در این گونه روابط وجود ندارد و حق هر کسی است که محل کار خود را تغییر دهد و در جایی کار کند که حقوق بیشتری پرداخت می کنند. اینجا بی چشم و رویی و آی من به او محبت کردم و از کوچه و خیابان جمعش کردم و نون و نمک و این چیزها وجود ندارد.

می توان نتیجه گرفت که کار در امریکا حرفه ای است و افراد همواره نکات بارز کاری خودشان را در اینترنت به نمایش می گذارند تا بتوانند پیشنهاد های بهتر و جذاب تری را از دیگران دریافت نمایند. در امریکا کسی شکسته نفسی نمی کند و سعی می کنند برتری ها و یا نکات مثبت خودشان را به بهترین نحو جلوه دهند. اسم این کار در امریکا یک ارائه کاری و یا یک رزومه خوب است.

متاسفانه من هنوز در این جور موارد بیغ هستم و به همان روش ایران عمل می کنم. برای من خیلی سخت است که در مراحلی که کار خیلی موثری برای شرکت انجام داده ام تقاضای اضافه حقوق کنم و دیگران هم به من می گویند که تو احمق هستی. البته مدیران شرکت هم از این حالت من تعجب می کنند و خودشان در این دوسال سعی کرده اند یک جورهایی حقوق من را افزایش دهند. این شیوه کاری من اصلا ره به جایی نمی برد و وقتی من بخواهم به شرکت دیگری بروم اولین سوالی که از من می کنند این است که چرا اگر بازنگری کاریت اینقدر خوب بوده است پول کمی در این دو سال به حقوقت اضافه شده است!

در واقع مدیرهای اینجا با کارکنانشان بازی می کنند و مثل فنون ماهیگیری, اگر شما بکشید آنها شل می کنند و اگر شما شل کنید آنها می کشند. البته اگر شما زیاد بکشید حتی ممکن نخ پاره شود! من چون هنوز به قواعد این بازی ها وارد نیستم ترجیح می دهم که سرم را بیاندازم پایین و کارم را بکنم تا یک موقع من را با اردنگی از شرکت نیاندازند بیرون.

روابط کاری هم معمولا صمیمی است و شما به ندرت نحوه برخورد رئیس و مرئوسی را که در ایران رواج دارد می بینید. البته در امریکا به سکشوال هرسمنت و یا آزار جنسی بسیار حساس هستند و با کوچکترین مشکلی شما را اخراج می کنند و در پرونده کاری شما هم درج خواهد شد. در روزی که شما را استخدام می کنند خیلی واضح و روشن این مسئله را به شما تذکر می دهند. من دقیقا محدوده آن را نمی دانم برای همین هیچ وقت به هیچ کس در محیط کار دست نمیزنم. اینجا دیدن آزاد است ولی مثل موزه ها نباید به چیزی دست بزنید!!! البته خود من در موارد زیادی مورد آزار جنسی دختران شرکت قرار گرفته ام! ولی لابد آنها میدانند که چگونه باید عمل کنند تا مشکلی برایشان پیش نیاید.

بهرحال در امریکا برای حفظ کار باید مطالعه کرد و هر چند وقت یکبار باید نوآوری کرد. من کارهای بسیار ساده ای را که از دید خودم بی اهمیت است انجام می دهم ولی شرکت بخاطر آن جشن می گیرد و از من تشکر می کند. در ضمن من هیچوقت در مواقع بیکاری هوا را نگاه نمی کنم و یا با همکارانم صحبت نمیکنم بلکه در پشت کامپیوترم مطلب می نویسم. برای همین همه فکر می کنند که من سرم واقعا خیلی شلوغ است. اینها هم نکات جزئی هستند که باید آنها را رعایت کنیم.

امیدوارم که این اطلاعات به دردتان بخورد.
با آرزوی موفقیت برای شما
پاسخ
تشکر کنندگان: kavoshgarnet ، babakped ، maryamjay ، Ali Sepehr ، hvm ، leili ، WIKIMAN ، merdax ، agadondol ، lexington ، indmehdi ، rasarasa ، matrix ، mohsen324 ، parmida.722 ، ChairMan ، admin ، zohre ، farzad24 ، m.memari ، Mohammad5 ، honareirani ، seravin ، homeless ، سارا کوچولو ، SamiraN ، Ashkan78 ، afsan2010 ، Monica ، Bahar JJ ، meweadl ، tehranipoor ، shahram1347 ، hassan1358arab ، sanaz2010 ، espahbod ، Hossein81 ، saeed42 ، comrun ، Pedram.mt ، saied-k ، majid89 ، sinswimer ، maaref ، miha ، perna ، Yashar1989 ، faranak.n ، leaden_boy ، nimar123 ، lun_john_silver ، ali1981 ، amiry ، Mehdiest ، ahmadzareii ، Pay ، dear selected ، outlaw ، majidusa01 ، MPU ، gol1 ، GreenRoad ، batis2010 ، Amir.Mansoury ، ساری ، Hediyeh ، shaahinh66 ، Omidooo ، mrhj50 ، امیر مهاجر ، amir0_0amir ، zaherbin ، ehsan_ati ، mohajer13 ، ensan ، rira1982 ، m@ry@m75 ، houmanes ، byousefi_p ، vm1974 ، naeiji1974 ، victorygo ، myfriendsmy2010 ، Danoosh ، m0riiii ، faridl14 ، hana_fd ، SAEED 60 ، behrooz ramezani ، mdtrmd ، reza6966 ، 3pideh ، safajoo ، kasrafo ، farshid.ok1 ، armaghani ، ابی هانی ، HAZARA ، nooshshahnar ، leilaja ، roeentan ، iman63ir ، yousef 62 ، maryamkambiz ، saeed_gh ، amin_sh ، Mr.Akbari ، hosein1204 ، sir vahid ، Asy ، Zahra13134 ، siakhatar666 ، vahid_7 ، پادتنش ، Rouzbeh1976 ، Rock ، SabreAyob ، mrbonbon ، Hedieh20 ، shadi79 ، hushmandco ، arahata ، اسمان ابی ، mohammadrezah ، mohssen ، shovaleye ، moein_sg ، New York ، آلیس-1980 ، mhz_ir ، ALNB ، ebi1988 ، bahram2014 ، galiver ، am4366 ، adonis2006 ، m.amin ، Aghaman ، عسلبانو ، armin021 ، Memolk ، shanks ، حاجی واشنگتن ، MJAVADIAN ، مریم فتوحی ، alitahus ، justusa ، feidom30 ، نیما394 ، barfi1 ، Abdorrezaa ، vahidbaq ، jupiterx ، farzad parsa ، arman2015 ، behniaahmadi ، ziba62ka ، hamid87 ، salar3d ، sheinos ، AliReza.Sh ، جهان20 ، ben123 ، mrlzdh ، Kia robani ، Interuniversal ، mfarazz ، tamana2016 ، sadegh_fojica ، hamidzxc ، alirezanz ، algh90 ، amirsalehish ، نسل سوخته ، farid_ns ، alborzarya ، copol ، ELNAZ21 ، aram_hpanahi ، kamali2025 ، mostafa2017 ، hsh85 ، ssalahi ، leader-m ، ZHERZHIC ، M0HSeN_US ، biparva ، American Darlin ، ali258 ، omid66 ، metigor ، Mani-usa
محسن جان, زیاد نگران این قضایا نباش. در امریکا تر و خشک با هم نمی سوزند و شما مشکلی در امریکا نخواهد داشت. البته ما از این مسائل خجالت می کشیم و از خودمان شرمگین می شویم ولی امریکا کشور بزرگی است و بسیاری از مردم امریکا هیچوقت اخبار نگاه نمی کنند و اگر هم آن خبر را بخوانند پس از دو روز فراموش می کنند. بهرحال حتی واقعه سهمگین یازده سپتامبر هم نتوانست شکاف عمیق و دراز مدت در روابط امریکاییان با مهاجران مسلمان ایجاد کند و آنها همچنان مسلمانان را با تمام خطرات احتمالیشان به سیاهپوستان, سرخپوستان, مکزیکی ها و حتی یهودیان ترجیح می دهند.
با آرزوی موفقیت برای شما
پاسخ
آرش جان به نکته ای اشاره کردند که برمیگردد به همان بی رودروایستی بودن آمریکاییها. بله اینجا حتی اگر رفیق و دوست خانوادگی چندین و چندساله با رئیس و مافوق خود باشید ، هر زمان که به نتیجه برسند که شما را نیاز ندارند،و یا کسی ماهرتر و حتی در مواردی کسی با حقوق دریافتی کمتر(به صرفه تر) خواهان کار در آن سمت باشد؛ تعارف ندارند و بطور محترمانه، از شما میخواهند که دیگر تشریف نیاورید.

هرچند که شما حق دارید علت را جویا بشوید، امــّا در غالب قراردادهایی که با شما میبندند، این حق را برای خود محفوظ میدارند که از زمانی که به شما دیگر نیاز نداشته باشند و یا مسولان تشخیص بدهند که به شما نیاز ندارند، شما باید قبول کنید.

مسئله ی دیگری که آرش خان فرمودند: مسئله ی جنسی و روابط جنسی است. یکی از مواردی که بدون هیچگونه چون وچرا ، باعث اخراج افراد خواهد شد، وجود رفتاری است که بیانگر چشم داشتن شخص کارمند به زن و یا مردی در محیط کار است.

به این معنی که حتی یک شوخی، یا به پشت کسی زدن(چه برسد به موارد بسیار جدی تر و توجیه ناپذیر) ، میتواند ضمن مطرح شدن با مدیر شخص، باعث از دست دادن شغل او بشود.

و صد البته اگر همیشه خود را مشغول(بقول معروف دستم بنده) جلوه دهید و هرکاری را که کردید ؛ در بوغ و کرنا کردن ، عامل بسیار مهمی است در پایداری موقعیتی که دارید. شاید باور نکنید که یکی از همکاران من، دائم دست به دوربین است و همینکه جواب سلام یک مشتری را میدهد، چندتایی عکس میگیرد و با پرینت گرفتن آنها، همه ی دیگر همکاران (چه برسد به مدیران) را به هر بهانه ای هم که شده، به زیارت آن عکس ها وا میدارد.

در مقابل به من اعتراض دارد که چرا فعالیتهایی را که دارم ؛ به گوش بزرگتر ها نمیرسانم و بماند که سوای روحیه ی شخصی و ایرانی وارم، من همیشه با خودم فکر میکنم که این کار و آن کارم چیز قابل ذکری نیست و .... در حالیکه یکی از عادتهای کارمندی آمریکاییها این است که دائم خود را خسته و داغون از کار زیاد و ... جلوه بدهند.

خب مثل اینکه سخن طولانی شد . پس بدون هیچ سخن اضافی ، بدرود
دوستان گرامی، برای خواندن نوشته های بیشتری از اینجانب، میتوانید با کلیک کردن در«اینجــا- از دیار نجف آباد تا آمریکای جهانخوار»به وبلاگ شخصی ام تشریف بیاورند تا بیشتر درخدمتتان باشم..... موفق و پیروز باشید. ارادتمند حمید
پاسخ
راستش من چند وقته دارم رزومه می فرستم و دو سه تا وقت مصاحبه هم گرفتم و همه رو کنسل کردم گفتم نمی تونم بیام! Big Grin این کار را براین این می کنم که یاد بگیرم چطور مکاتبه کاری بکنم و چطور رزومه بنویسم. مثلاً یک بار رزومه به عنوان وب دیزاینر فرستادم، یک بار به عنوان فلش کار، یک بار به عنوان گرافیست و فتوشاپ کار... البته همه این کار هارا وقعاً بلد هستم و در رزومه چیز دروغ ننوشتم. حتی در یک رزومه نوشتم که زبان گفتاری انگلیسی ام بیسیک است.
آیا دادن پیشنهاد حقوق کمتر باعث شده که من اینهمه وقت مصاحبه(دو سه تا) بگیرم تا الآن؟! Tongue
پاسخ
(2009-12-30 ساعت 00:03)rs232 نوشته:  محدوده حقوق معمولا توسط بازار کار مشخص می شود. به عنوان مثال میانگین حقوق یک تکنسین برق سالی چهل و پنج هزار تومان است ولی ممکن است کسی چهل هزار دلار بگیرد و کسی پنجاه هزار دلار و این بستگی به اندازه تجربه کاری و میزان نیاز متقاضی دارد.

البته خود من در موارد زیادی مورد آزار جنسی دختران شرکت قرار گرفته ام! ولی لابد آنها میدانند که چگونه باید عمل کنند تا مشکلی برایشان پیش نیاید.
چند نکته:
یک : آرش جان زمان شاه هست ؟
دو :خیلی حقوق رنج پایینی است Wink
سه:مهندس برق اونجا کارش چیه ؟ باید چه کار کنه؟

و در مورد آزار و اذیت :

چند سوال داشتم که اول اینکه : آیا از لحاظ روحی ضربه نخوردی ا قصد خود کشی نداشتی ؟

--

سه: آرش جان به زور مورد عنایت قرار گرفتید یا با میل شخصی؟

چهار :ای کلک درباره اینا که گزارش ننوشتی !!!!

مدیران عزیز اگر پست من مورد دارد ویرایش بفرمایید
پاسخ
(2009-12-30 ساعت 00:12)rs232 نوشته:  محسن جان, زیاد نگران این قضایا نباش. در امریکا تر و خشک با هم نمی سوزند و شما مشکلی در امریکا نخواهد داشت. البته ما از این مسائل خجالت می کشیم و از خودمان شرمگین می شویم ولی امریکا کشور بزرگی است و بسیاری از مردم امریکا هیچوقت اخبار نگاه نمی کنند و اگر هم آن خبر را بخوانند پس از دو روز فراموش می کنند. بهرحال حتی واقعه سهمگین یازده سپتامبر هم نتوانست شکاف عمیق و دراز مدت در روابط امریکاییان با مهاجران مسلمان ایجاد کند و آنها همچنان مسلمانان را با تمام خطرات احتمالیشان به سیاهپوستان, سرخپوستان, مکزیکی ها و حتی یهودیان ترجیح می دهند.

دوست خوب همه ما
خیلی ممنون که مارو هیچوقت تنها نمیگذارین وبفکرمون هستین و با مقاله های متنوع و جالبتون مارو راهنمایی می کنین و با کمک آنها از تکرار وتکرار اشتباهات جلوگیری می کنین.
باتشکر از وقتی که صرف نوشتن این مقاله ها کردین.
بازم ازاین کارا بکنین Big Grin Big Grin Big Grin

Smile
Smile
پاسخ
(2009-12-30 ساعت 14:16)msnazi نوشته:  راستش من چند وقته دارم رزومه می فرستم و دو سه تا وقت مصاحبه هم گرفتم و همه رو کنسل کردم گفتم نمی تونم بیام! Big Grin این کار را براین این می کنم که یاد بگیرم چطور مکاتبه کاری بکنم و چطور رزومه بنویسم. مثلاً یک بار رزومه به عنوان وب دیزاینر فرستادم، یک بار به عنوان فلش کار، یک بار به عنوان گرافیست و فتوشاپ کار... البته همه این کار هارا وقعاً بلد هستم و در رزومه چیز دروغ ننوشتم. حتی در یک رزومه نوشتم که زبان گفتاری انگلیسی ام بیسیک است.
آیا دادن پیشنهاد حقوق کمتر باعث شده که من اینهمه وقت مصاحبه(دو سه تا) بگیرم تا الآن؟! Tongue
***** نه محسن جان. واقعا به تخصصت در امریکا احتیاج دارند و میتوانی راحت کار پیدا کنی. کسی برای سرگرمی و یا حقوق پایین کسی را استخدام نمیکند و یا برایش وقت مصاحبه نمیگذارند چون اگر بهت احتیاج نداشته باشند یک دلار حقوق هم برایشان زیاد است.
(2009-12-30 ساعت 14:51)NAV!D نوشته:  
(2009-12-30 ساعت 00:03)rs232 نوشته:  محدوده حقوق معمولا توسط بازار کار مشخص می شود. به عنوان مثال میانگین حقوق یک تکنسین برق سالی چهل و پنج هزار تومان است ولی ممکن است کسی چهل هزار دلار بگیرد و کسی پنجاه هزار دلار و این بستگی به اندازه تجربه کاری و میزان نیاز متقاضی دارد.

البته خود من در موارد زیادی مورد آزار جنسی دختران شرکت قرار گرفته ام! ولی لابد آنها میدانند که چگونه باید عمل کنند تا مشکلی برایشان پیش نیاید.
چند نکته:
یک : آرش جان زمان شاه هست ؟
دو :خیلی حقوق رنج پایینی است Wink
سه:مهندس برق اونجا کارش چیه ؟ باید چه کار کنه؟
***** نوید جان سوالات صندلی داغ کم است اینجا هم سوال پیچم میکنی؟! منظورم دلار بود نه تومن ولی مهندس برق کارش برق است. دقیقا نمیدانم چکار میکند.
و در مورد آزار و اذیت :

چند سوال داشتم که اول اینکه : آیا از لحاظ روحی ضربه نخوردی ا قصد خود کشی نداشتی ؟
***** وقتی مورد آزار جنسی قرار گرفتم؟ نه بابا چه ضربه ای! اصولا چون زبان بسته بودم فکر میکردند که هیچی حالیم نیست و هی سیخم میزدند.
--

سه: آرش جان به زور مورد عنایت قرار گرفتید یا با میل شخصی؟
***** دو رو یادت رفت! مورد عنایت قرار نگرفتم فقط بهم سیخ میزدند که این کار در قوانین کار ممنوع است. بیشتر دستمالی میکردند و یا اینکه مواضع استراتژیکشون رو به من میچسباندند. مخصوصا در محیط کار قبلیم یه دختر عرب امریکایی بود که بدجوری به من گیر داده بود و فقط مونده بود که شصت پایش را در سوراخ دماغم فرو کند!
چهار :ای کلک درباره اینا که گزارش ننوشتی !!!!
بعدا مینویسم!
مدیران عزیز اگر پست من مورد دارد ویرایش بفرمایید
با آرزوی موفقیت برای شما
پاسخ
امروز می خواهم برای شما کمی از تجربه های خودم در مورد زندگی مشترک با یک نفر دیگر در یک خانه بنویسم. من زندگی مشترک در امریکا را به دو بخش تقسیم میکنم.
1- زندگی مشترک بدون روابط دیپلماتیک.
2- زندگی مشترک با روابط دیپلماتیک

در زندگی مشترک بدون روابط دیپلماتیک, دو نفر تصمیم می گیرند که برای تامین هزینه های مسکن و یا تنها نبودن, یک همخانه برای خود انتخاب کرده و با او زندگی کنند. ممکن است افرادی که خانه می خرند و از توان مالی بالایی برخوردار نیستند, یکی از اطاقهای خانه خود را به فرد دیگری اجاره دهند تا بتوانند اقساط خانه خودشان را تامین کنند. و یا ممکن است دو نفر با یکدیگر یک خانه دو اطاق خوابه را اجاره کنند. در برخی از خانه های بزرگ هم ممکن است مثلا پنج نفر زندگی کنند که هر کدام صاحب یک اطاق هستند.

وقتی شما یک اطاقی را در یک خانه اجاره می کنید, در واقع شما جزوی از اعضای آن خانه می شوید و مسئولیت هایی دارید که باید به آن عمل نمایید. در حالی که فضای سالن, آشپزخانه و حیاط, عمومی است و همه می توانند از آن استفاده کنند, هر کس می تواند در اطاق خودش به اندازه کافی حریم خصوصی داشته باشد. هر خانه ای هم برای خودش قوانینی دارد که همه باید به آن احترام بگذارند.

من خودم ترجیح می دهم در خانه ای زندگی کنم که در آن زن و یا بچه ای باشد ولی خیلی ها دوست دارند که با پسران و دختران جوان زندگی کنند. هر کسی می تواند نسبت به سبک زندگی خود, همخانه خودش را انتخاب کند به گونه ای که زندگی آنها تداخلی در یکدیگر نداشته باشد و بتوانند از ساعاتی که با یکدیگر هستند لذت ببرند. بسیاری از افراد از جمله خود من ترجیح می دهند که همخانه ای با جنس مخالف خود داشته باشند تا فضای زندگی آنها جذاب تر شود.

لازم به ذکر است که دختران در امریکا از اینکه یک همخانه پسر داشته باشند, هیچ گونه مشکلی ندارند چون قانون در این کشور به گونه ای است که یک زن از امنیت کامل برخوردار است و هیچ کس جرات این را ندارد که به او تعرض کند. مثلا اگر شما همخانه یک دختر خانم هستید و یک روز به سالن بروید و ببینید که او برهنه بر روی کاناپه خوابیده است, شما هم میتوانید آنجا بنشینید و یا به کار خودتان بپردازید ولی اگر کوچکترین تماس فیزیکی با او برقرار کنید, نه تنها به زندان می افتید بلکه باید خسارت آن را هم پرداخت کنید.

در امریکا بر خلاف ایران دست به مهره, بازی است یعنی اینکه اگر شما به کسی دست زدید باید با همان مهره بازی کنید و عواقب مادی و معنوی آن را تا انتها بپذیرید. آن طور نیست که هر کسی را که خواستید دستمالی کنید و بعد اگر خوشتان نیامد بروید سراغ یک نفر دیگر. برای همین اگر شما بخواهید روابط دیپلماتیک با همخانه خود داشته باشید, یعنی اینکه شما قرارداد نوع اول همخانگی را فسق کرده و قرارداد جدیدی را برای زندگی مشترک با روابط دیپلماتیک وضع می کنید و کلیه طبعات آن را هم می پذیرید.

معمولا مخارج مشترکی که در یک خانه است مثل آب, برق, تلفن و تلویزیون را تقسیم بر تعداد نفراتی می کنند که در آن خانه زندگی می کنند و هر کس باید سهم خود و یا کسی را که کفیل او است را بپردازد. شما برای خودتان یک یخچال جداگانه خواهید داشت و یا یک طبقه از یخچال و بخشی از فیریزر را به شما اختصاص می دهند و هیچکسی به مواد داخل آن دست نمی زند. در ضمن شما در آشپزخانه هم یک کابینت خواهید داشت که می توانید وسایل خود را در آن بگذارید. ماشین لباسشویی و ظرفشویی هم بین همه مشترک است و هرکسی تمیزکننده خودش را دارد و یا نوبنی هر دفعه یک نفر آن را می خرد.

اما زندگی مشترک نوع دوم و یا زندگی مشترک همراه با روابط دیپلماتیک, شامل هرگونه زندگی مشترکی میشود که دو طرف علاوه بر مسئولیت های نوع اول, از نظر عاطفی و دیپلماتیک نیز نسبت به یکدیگر متعهد می گردند. زن و شوهر, دوست پسر و دوست دختر و یا زوج های همجنسگرا از این گروه هستند.

در نوع دوم همخانگی, دو طرف یک اطاق خواب مشترک دارند و کلیه مسئولیتهای خانه بر طبق توافق طرفین بین آنها بطور مساوی تقسیم می شود. لازم به ذکر است که همخوابگی, قوانین و مقررات همخانگی را ملغی نمیکند وهمخانگی با روابط دیپلماتیک زیر مجموعه ای است از نوع اول همخانگی بدون روابط دیپلماتیک. اگر فردی از عشق و روابط عاطفی برای تغییر قوانین همخانگی به نفع خودش استفاده کند, آن فرد در جامعه امریکا بعنوان یک ابیوزر و یا سوء استفاده کننده شناخته می شود.

بله. در امریکا تعریف زن و شوهر با آنچه که ما در ایران داریم زمین تا آسمان فرق می کند. در امریکا زن و شوهر همخانه هایی هستند که بطور رسمی, حقوقی در زندگی یکدیگر دارند و در عمل هیچ فرقی با دوست پسر, دوست دختر و یا دو همخانه که دارای روابط دیپلماتیک هستند ندارد. برای همین عزیزانی که از ایران به امریکا مهاجرت می کنند پس از مدت زمان کوتاهی دچار تقارن در مفاهیم اولیه خوددشان و اختلال در هماهنگی با جامعه امریکا می شوند. می توان از این اختلاف به عنوان اولین شوک فرهنگی نام برد که یک مهاجر در بدو ورودش با آن مواجه می شود. یک زن در امریکا می تواند با هر کسی که دوست دارد حرف بزند و با هر کسی که دوست داشت بیرون برود و تا هر زمانی که دلش خواست بماند همانطوری که یک شوهر این حق را دارد.

در مجموع می توانم بگویم که جدا از مسائل دیپلماتیک, فرهنگ همخانگی و با هم زیستن در امریکا جا افتاده است و هر کسی مسئولیتهای خودش را می داند و در کنار آن سعی می کند که فضا و محیط شادی را برای همخانه و اطرافیان خود ایجاد نماید. شما می توانید با توافق همخانه خود مهمانی برگزار نمایید و یا دکوراسیون خانه را تغییر دهید, تلویزیون تماشا کنید و یا برنامه های تفریحی دیگری را انجام دهید.

معمولا وقتی که یک اطاق اجاره می کنید, از شما پول پیش می گیرند و در روزی که بخواهید آنجا را ترک کنید آن پول را به شما بازمی گردانند ولی باید حتما آن پول توسط چک پرداخت شود و یک کپی هم از آن داشته باشید اگرنه امریکاییها بدشان نمی آید که پول شما را بخورند. کاری که من می کنم این است که بجای پول پیش با اجاره دهنده توافق می کنم که یک ماه آخر اجاره را پیش پرداخت کنم. بنابراین شما از زمانی که اعلام به رفتن می کنید, نیازی به پرداخت اجاره ندارید و در ضمن پولی هم طلب نخواهید داشت.

امیدوارم که این اطلاعات بدردتان بخورد
با آرزوی موفقیت برای شما
پاسخ
تشکر کنندگان: hvm ، Ali Sepehr ، farzad24 ، ana ، babakped ، kavoshgarnet ، Hamid55 ، royal ، mohsen324 ، WIKIMAN ، سارا کوچولو ، leili ، shr.jafari ، farzaddv2009 ، maryamjay ، Monica ، honareirani ، indmehdi ، parsa ، mary joon ، meweadl ، agadondol ، m.memari ، N.D ، masood_mj ، Hossein81 ، zara man ، mavarfan ، ary ، Pedram.mt ، saied-k ، majid89 ، sinswimer ، maaref ، miha ، perna ، parto ، leaden_boy ، nimar123 ، ali1981 ، amiry ، Mehdiest ، Pay ، MPU ، gol1 ، GreenRoad ، batis2010 ، Afies ، davoood63 ، Amir.Mansoury ، ساری ، Hediyeh ، schaghayegh ، teoden ، shaahinh66 ، Omidooo ، mrhj50 ، امیر مهاجر ، mohajer13 ، rira1982 ، mahdi/sh ، m@ry@m75 ، houmanes ، byousefi_p ، victorygo ، blackseven ، myfriendsmy2010 ، Danoosh ، m0riiii ، hana_fd ، zohreh36 ، behrooz ramezani ، mdtrmd ، 3pideh ، safajoo ، farshid.ok1 ، DEMAR001 ، niki shams ، ابی هانی ، HAZARA ، leilaja ، roeentan ، NedaE ، iman63ir ، yousef 62 ، maryamkambiz ، saeed_gh ، amin_sh ، Mr.Akbari ، sir vahid ، Asy ، Zahra13134 ، siakhatar666 ، mino2013 ، Bald Eagle ، Rock ، SabreAyob ، mrbonbon ، Hedieh20 ، shadi79 ، اسمان ابی ، ghafari88 ، mohammadrezah ، shovaleye ، New York ، آلیس-1980 ، mhz_ir ، ALNB ، ebi1988 ، bahram2014 ، am4366 ، Aghaman ، armin021 ، Memolk ، hb2489 ، shanks ، حاجی واشنگتن ، Loosia ، MJAVADIAN ، مریم فتوحی ، ٍٍEmad Armin ، alitahus ، justusa ، erica ، barfi1 ، Abdorrezaa ، vahidbaq ، jupiterx ، farzad parsa ، ali diana ، hamid87 ، salar3d ، sheinos ، simsim2016 ، جهان20 ، ben123 ، abonayer ، mrlzdh ، Interuniversal ، mfarazz ، fa15 ، tamana2016 ، sadegh_fojica ، hamidzxc ، alirezanz ، amirsalehish ، نسل سوخته ، farid_ns ، copol ، salimi66 ، aram_hpanahi ، Pedraaam ، kamali2025 ، hsh85 ، ssalahi ، leader-m ، ZHERZHIC ، American Darlin ، ali258 ، omid66 ، metigor ، Mani-usa
مرسی آرش جان
به لطف تو کمی از حال و هوای بد روزهایمان بیرون می آییم

به دلایل شخصی از مدیریت استعفا داده ام لطفا سولات مربوط به مدیریت را از من نپرسید
پاسخ
سوال شماره دو رو مدیران ویرایش کردنند بعدا برات پیام خصوصی میکنم .
پاسخ
تشکر کنندگان: batis2010 ، امیر مهاجر ، mohammadrezah
برای مصاحبه ورودی به یک مرتبه شغلی منابع انسانی با کاندید مصاحبه میکنه یا مدیر بخشی که به اون نیرو احتیاج داره یا هر دو جداگانه؟

برای غذا خوردن در سر کار، آیا باید غذا با خود برد یا خود شرکت میده. یا اینکه همه میرن رستوران نزدیک شرکت؟

شنیدم که استراحت نیمروزی دارن. مثلا 15 دقیقه Coffee break دارن. این عامه هست یا تابع قوانین شرکته؟
راهنمای خرید چمدان

10AS6000
قبولی:May 24, 09
کنسول:Ankara
ارسال فرم اول:June08,09
کارنت:Sep.09
نامه دوم:Oct1709
مصاحبه:Nov.09
کلیرBig Grinec.09
هزینه:3.800$-یکنفر

We The People
پاسخ
تشکر کنندگان: honareirani ، rs232 ، maaref ، batis2010 ، امیر مهاجر ، HAZARA ، mohammadrezah ، erica ، kaziar ، mrlzdh ، Mani-usa
با اجازه آرش جان....بسته به نوع ، بزرگی شرکت و شغلی که براش مصاحبه میکنید ممکنه فقط با یک یا هردو بطور همزمان یا جداگانه مصاحبه شوید.. قانونی خاصی وجود نداره. ولی نها یتا در مورد حقوق و مزایا و قرارداد با مسول نیرو انسانی یا HR باید توافق کنید.
در مورد غذا همه این حالتها ممکن است ....اگر شرکتی غذا بده مجانی نیست و یه مبلغی که کمتر از رستورانهای بیرون هست شارژ میکنن.
شماره کیس: 2009AS15xxx
تاریخ نامه قبولی: May 2008
کنسولگری: Mumbai
تاریخ ارسال فرمهای سری اول: 15Aug 2009
تاریخ مصاحبه: May 2010
دریافت ویزا: 9June 2010
-------------------------------
پاسخ
حتما تا به حال دیده اید که در ایران و در یک اتوبوس شلوغ وقتی که یک مرد و یا زن کهن سال وارد می شود, یک جوان از صندلی خود بلند شده و جایش را به او می دهد. ممکن است خود شما هم بارها این عمل را انجام داده باشید. وقتی که ما چنین کاری را انجام می دهیم احساس افتخار می کنیم و ممکن است حتی انتظار داشته باشیم که تمام مسافران اتوبوس برای ما کف بزنند.

ما این عمل را به فرهنگ چند هزار ساله, احادیث و آموزه های دینی و تربیت خانوادگی و یا سنت های اجتماعی نسبت می دهیم و گمان می کنیم که برای انجام چنین کاری نیاز به هزاران سال سابقه تاریخی درخشان و یا هزاران سال تجربه مذهبی وجود دارد. ولی در امریکا این مسئله توسط یک قانون ساده حل شده است و تمام مردم با هر نوع مذهب و یا اندیشه اجتماعی موظف به انجام آن هستند. کسی هم از انجام این کار به وجد نمی آید و فرد کهن سال هم احساس کوچکی نمی کند و زیر بار منت نمی رود. قانون نحوه عملکرد را مشخص کرده است و آنها فقط مجبور هستند به قانون عمل کنند.

با این مقدمه می خواهم برای شما کمی از شرایط سالمندان و افرادی که از نظر جسمی ناتوان هستند صحبت کنم.

یکی از مشکلاتی که همه سالمندان و کهن سالان کم و بیش با آن دست و پنجه نرم می کنند دردها و ناتوانی های جسمی است. یک فرد سالمند نسبت به یک فرد جوان مسافت کم تری را می تواند بدون مشکل طی کند و از پله های کم تری هم می تواند بالا برود. افراد ناتوان جسمی هم نسبت به افراد معمولی جامعه از قدرت مانور کمتری برخوردار هستند و حتی ممکن است مجبور باشند با صندلی چرخ دار حرکت کنند. از آنجایی که قانون در امریکا برای همه افراد جامعه وضع شده است, تسهیلاتی برای این افراد وجود دارد که بخشی از آن را برای شما خواهم گفت.

بر طبق قانون در تمام پیاده رو ها, ورودی ساختمان های عمومی و خصوصی, مراکز خرید و حمل و نقل و اصولا هر جایی که یک آدم معمولی بتواند به آنجا برود, راه هایی وجود دارد که یک نفر بتواند با صندلی چرخ دار وارد آن شود. اگر شما با صندلی چرخدار وارد خیابان شوید و مکانی را پیدا کنید که یک نفر آدم معمولی وارد شده است و شما نتوانسته اید به آن وارد شوید, باید بسیار خوشحال شوید چون آینده مالی شما تامین خواهد بود!

در تمام پارکینگ هایی که در مراکز عمومی و یا مجتمع های مسکونی وجود دارد, بر طبق یک جدول محاسباتی باید تعدادی از نزدیک ترین و سهل الوصول ترین پارکینگ ها به افراد ناتوان و سالمند اختصاص داده شود و فقط ماشین هایی می توانند در آن مکان ها پارک نمایند که علامت مخصوص آبی رنگ را بر روی ماشین خود داشته باشند. تعداد این پارکینگ های مخصوص حدود دو درصد است ولی من از میزان دقیق آن اطلاعی ندارم. فقط می دانم که اگر شما در یک جایی سه تا محل پارک ماشین داشته باشید حتما یکی از آنها باید مخصوص افراد ناتوان و سالمند باشد. پس نتیجه می گیریم که کسر اعشار درصد مزبور به یک عدد بالاتر گرد می شود. مثلا اگر 60 تا پارکینگ وجود داشته باشد باید دو تای آنها به معلولین و سالمندان اختصاص داده شود.

در مراکزی که برای نشستن مردم صندلی وجود دارد, باید تعدادی از راحت ترین آنها توسط آرم مخصوص افراد مسن مشخص شوند و بر طبق قانون اگر کسی روی آن نشسته باشد, به محض ورود یک فرد مسن باید آن محل را خالی کند. رستوران ها , سالن های انتظار, قطار, مترو, اتوبوس و مراکز عمومی دیگر مجبور هستند تا این قانون را اجرا کنند. اگر فرد جوانی بر روی صندلی نشسته باشد و از بلند شدن خودداری نماید, پلیس بلافاصله او را به جرم تمرد از قانون بازداشت می کند.

وسایل نقلیه عمومی علاوه بر اختصاص صندلی, طوری طراحی شده اند که یک معلول با صندلی چرخ دار و یا یک فرد کهن سال به سادگی بتواند از آن استفاده نماید. اتوبوسها وقتی در ایستگاه می ایستند قبل از هر فرد دیگری, فردی را که در صندلی چرخدار نشسته است سوار می کند. برای اینکار توسط یک دگمه برقی, سطح اتوبوس را پایین می آورد تا هم سطح پیاده رو شود. سپس آن فرد با صندلی چرخ دار خود روی پله اتوبوس قرار می گیرد. سپس با یک دگمه دیگر, پله مانند آسانسور بالا می آید و هم سطح اتوبوس می شود. راننده از جای خود بلند می شود و مطمئن می شود که صندلی چرخ دار به جای مخصوص خود رفته است و در آنجا قفل شده است. سپس به آن فرد کمک می کند که کمربند ایمنی خود را هم ببندد. بعد از همه این کارها دوباره پله را پایین می برد تا بقیه مردم سوار شوند.

راننده اتوبوس این کار را برای افراد خیلی مسن و کسانی که نمی توانند از پله بالا بروند هم انجام می دهد و پیاده کردن آنها هم دقیقا به همین صورت است. در قطار و مترو هم جای مخصوصی برای صندلی چرخدار وجود دارد و هیچ مشکلی وجود ندارد. حتی تاکسی های مخصوصی برای افراد معلول وجود دارد که می توانند با صندلی چرخ دار خود سوار و پیاده شوند و نیازی به کمک کسی ندارند.

زنگ ها, دگمه های آسانسور, خودپردازها و ابزار عمومی دیگر در ارتفاعی طراحی شده اند که یک نفر با صندلی چرخدار خود بتواند به آنها دسترسی داشته باشد. در سینما ها نه تنها صندلی مخصوص برای افراد مسن و معلولین وجود دارد بلکه عینک های مخصوصی هم برای افراد ناشنوا وجود دارد که می توانند زیر نویس فیلم را بخوانند. در تقاطع هایی که چراغ قرمز وجود دارد وقتی چراغ عابر پیاده سبز می شود, صداهایی از آن ایجاد می شود که شبیه جیک جیک یک گنجشگ است و یک فرد نابینا توسط آن متوجه سبز شدن چراغ عابر پیاده می شود.

دارو و دکتر برای افراد مسن بالاتر از 67 سال در امریکا مجانی است و آنها هر ماه حقوقی دریافت می کنند که می توانند با آن مخارج خودشان را بپردازند. اجاره خانه برای آنها بسیار ارزان تر است و کلیه وسایل نقلیه عمومی درون شهری برای آنها تقریبا مجانی است. تسهیلات زیاد دیگری هم برای آنها وجود دارد که در مجموع زندگی یک فرد مسن را برای او راحت و دلپذیر می کند. البته افراد مسن در امریکا بسیار تنها هستند و از این مسئله رنج می برند ولی لااقل از نظر مالی محتاج نیستند.

برای معلولین هم صندلی های چرخ دار برقی بسیار جالبی وجود دارد که باعث می شود آنها خیلی سریع تر از افراد عادی در پیاده روها حرکت کنند و به کارهای خودشان برسند. من آن اوایل که به امریکا آمده بودم و مجبور بودم مسافت زیادی را برای رسیدن به مترو پیاده بروم همیشه حسرت آن افراد را می خوردم که با سرعت از کنار من رد می شدند و می رفتند! حیف که پر رو نبودم اگر نه حاضر بودم که به آنها یک دلار بدهم تا من را هم ترک صندلی خودشان سوار کنند! این چرخ های برقی تقریبا برای افراد مسن مجانی در می آید و سازندگان پول آن را از بیمه می گیرند.

ولی در ایران یک فرد معلول بر روی صندلی چرخ دار به هیچ کجا نمی تواند برود و حتما باید یک نفر به او کمک کند. هر کسی هم که او را می بیند فقط دلسوزی بی خود می کند و میگوید آخی حیوونی طفلکی. و این احساس ترحم و دلسوزی را هم جزو نکات درخشان فرهنگ خودمان می دانیم بدون اینکه متوجه شویم که این رفتارها چه تاثیر بدی در یک فرد معلول می گذارد. یک فرد مسن اگر بخواهد با یک وسیله نقلیه به جایی برود باید چشمش به این و آن باشد تا بلکه یک نفر دلش بسوزد و منت بگذارد و جای خودش را به او بدهد. آن فرد مسن هم باید از هفت جد آن فرد تشکر کند و آنها را دعا نماید. اگر یک فرد نابینا بخواهد از چراغ قرمز رد شود حتما یک نفر باید دست او را بگیرد و به آنطرف خیابان ببرد و بعد می گوییم که ببینید ما ایرانی ها چقدر آدم های با محبت و انسان دوستی هستیم. اگر ما انسان دوست و با محبت بودیم زمانی که چراغ راهنما را نصب می کردیم کمی هم به فکر نابینایان بودیم. و یا ساختمان اداری را طوری می ساختیم که چهار نفر مجبور نباشند یک فرد معلول را بغل کنند و به داخل آن ساختمان ببرند.

یکی دیگر از افتخارات ما این است که می گوییم ما افراد مسن را به خانه سالمندان نمیگذاریم و آنها را پیش خودمان نگه می داریم. فقط کافی است که نگاهی به مجتمع مخصوص سالمندان در امریکا بیاندازید تا بدانید چرا افراد مسن ترجیح می دهند به آن مراکز بروند. من به طور اتفاقی به یکی از شهرک های این اطراف رفتم و نمی دانستم که مخصوص سالمندان است. آنقدر از آنجا خوشم آمد که می خواستم یک آپارتمان در آنجا اجاره کنم ولی گفتند که حتما باید سن من بالاتر از 55 سال باشد. آن شهرک آنقدر زیبا و تمیز و ارزان است که خود سالمند از خدا می خواهد که به آن جا برود. برنامه های روزانه و تورهای مسافرتی و صدها برنامه تفریحی دیگر نیز برای سالمندان در امریکا وجود دارد که قابل مقایسه با تصور ما از خانه سالمندان نیست.

به امید آن روز که سالمندان و معلولین ما هم بتوانند از حقوق و شرایط مناسبی در جامعه برخوردار باشند.
با آرزوی موفقیت برای شما
پاسخ
تشکر کنندگان: hvm ، merdax ، admin ، indmehdi ، parmida.722 ، laili ، SamiraN ، Hamid55 ، parsa ، mohsen324 ، sh-b ، babakped ، WIKIMAN ، honareirani ، Ali Sepehr ، farzad24 ، farzaddv2009 ، kavoshgarnet ، lexington ، hoda_ch ، سارا کوچولو ، یه مهاجر ، nnazi_2005 ، meweadl ، leili ، saeed42 ، OverLord ، Linspire ، maaref ، DLT ، shahrzad_a ، AvRiMcM ، New York ، Pedram.mt ، saied-k ، majid89 ، sinswimer ، miha ، perna ، Yashar1989 ، faranak.n ، funnybluesolea ، parto ، birahe ، nimar123 ، ali1981 ، barsa ، Pay ، dear selected ، MPU ، GreenRoad ، batis2010 ، Amir.Mansoury ، ساری ، Hediyeh ، schaghayegh ، shaahinh66 ، *Mohsen* ، Omidooo ، nahid.t ، امیر مهاجر ، کهکشان ، ehsan_ati ، mohajer13 ، ensan ، سمانه777 ، mahdi/sh ، m@ry@m75 ، houmanes ، vm1974 ، victorygo ، myfriendsmy2010 ، Danoosh ، hana_fd ، zohreh36 ، mdtrmd ، reza6966 ، 3pideh ، safajoo ، ابی هانی ، HAZARA ، nooshshahnar ، leilaja ، roeentan ، maryamkambiz ، amin_sh ، Mr.Akbari ، sir vahid ، Asy ، iman63ir ، Zahra13134 ، siakhatar666 ، Bald Eagle ، mrbonbon ، Hedieh20 ، shadi79 ، اسمان ابی ، ghafari88 ، mohammadrezah ، shovaleye ، paral ، mhz_ir ، آلیس-1980 ، javad1990 ، am4366 ، ALNB ، aaraam ، ebi1988 ، bahram2014 ، Aghaman ، عسلبانو ، Memolk ، hb2489 ، Nosy jon ، shanks ، MJAVADIAN ، مریم فتوحی ، alitahus ، erica ، barfi1 ، vahidbaq ، jupiterx ، farzad parsa ، hamid87 ، salar3d ، sheinos ، جهان20 ، mrlzdh ، mfarazz ، sadegh_fojica ، hamidzxc ، alirezanz ، amirsalehish ، نسل سوخته ، farid_ns ، copol ، Moody ، nightowl ، aram_hpanahi ، kamali2025 ، hsh85 ، leader-m ، ZHERZHIC ، M0HSeN_US ، American Darlin ، ali258 ، metigor ، Mani-usa
آرش عزیز من واقعاً به واقع بینی شما قبطه می خورم. ایکاش ما همیشه بتونیم از نعمت هایی که خدا بهمون میده اینطور آگاه (حالا نه لروماً شکر گذاز بلکه آگاه) باشیم. یکی از مشکلاتی که ما ایرانی ها در آمریکا داریم عدم رضایت از وضع موجود است. در صورتی که هیچ وقت این مقایسه ها رو که شما می کنید رو نمی کنیم و فقط به کاستی ها توجه می کنیم. این نوع بینش شما که بعد از سه - چهار سال همچنان وضع زندگی در ایران را فراموش نکردید و با مقایسه وضع زندگی جاری تان با وضع قبلی به طور واقع گرایانه هم به خودتان و هم به ما (با سخاوتمندی بسیار) امید و احساس رضایتمندی می دهید، ستودنی است.

من هروقت نوشته های شما را می خوانم به خودم می گویم ایکاش اگر من هم به آمریکا رسیدم بجای اینکه دلم برای مامان جانم (که خدا بیامرزدش!) تنگ شود به این نکته ها و تفاوت ها نگاه کنم و از زندگی ام لذت ببرم.
پاسخ
(2010-01-05 ساعت 03:18)rs232 نوشته:  برای معلولین هم صندلی های چرخ دار برقی بسیار جالبی وجود دارد که باعث می شود آنها خیلی سریع تر از افراد عادی در پیاده روها حرکت کنند و به کارهای خودشان برسند. من آن اوایل که به امریکا آمده بودم و مجبور بودم مسافت زیادی را برای رسیدن به مترو پیاده بروم همیشه حسرت آن افراد را می خوردم که با سرعت از کنار من رد می شدند و می رفتند! حیف که پر رو نبودم اگر نه حاضر بودم که به آنها یک دلار بدهم تا من را هم ترک صندلی خودشان سوار کنند! این چرخ های برقی تقریبا برای افراد مسن مجانی در می آید و سازندگان پول آن را از بیمه می گیرند.

آرش جان در ایران هم برای معلولین همچین صندلی های برقی وجود داره ، من از هزینه و ... اطلاع ندارم ، مطمئنا گرون تره و هر کسی نمی تونه پول خریدش رو بده ولی به هر حال هست :)

ولی واقعا ارزش انسان اونجا بسیار بالاست ولی اینجا ... !!!
از پاسخ به پیام خصوصی معذورم. Shy
شماره کیس:‌ 2011AS18XXX
دریافت نامه قبولی: May/2010/19
ارسال فرم : June 6
نامه دوم : 4 April 2011
مصاحبه: آنکارا- 25 April 2011
کلیرنس :‌ June 2011 9
دریافت ویزا :‌ 15 June 2011
تاریخ پرواز : 8 July 2011
پاسخ




کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان