2010-06-12 ساعت 20:45
زندگی بهتر!
کانال تلگرام مهاجرسرا |
---|
دیدگاه های آرش در مورد آمریکا
|
2010-06-12 ساعت 20:45
زندگی بهتر!
2010-06-12 ساعت 21:26
هر انسانی با برنامه ریزی روی اهدافش میتواند موفق باشد.
2010-06-24 ساعت 02:18
آرش جان چرا من عکست رو نمی تونم ببینم ؟ اون آدرس برام باز نمی شه.
تشکر کنندگان: Iman-gta ، rs232 ، eblam ، batis2010 ، امیر مهاجر ، adonis2006
2010-06-25 ساعت 04:42
امی جان, این فایل خیلی قدیمیه و در آن زمان محدودیت فضا داشتیم و مجبور شدم پاکش کنم.
(2010-06-24 ساعت 02:18)امی نوشته: آرش جان چرا من عکست رو نمی تونم ببینم ؟ اون آدرس برام باز نمی شه.
با آرزوی موفقیت برای شما
تشکر کنندگان: امی ، eblam ، OverLord ، Iman-gta ، maaref ، batis2010 ، امیر مهاجر ، adonis2006 ، alirezanz
2010-07-08 ساعت 23:24
در مطالب قدیمی گفته ام که مهاجرت یک فرآیند پیچیده و زمان بری است که برخلاف نظر عموم تازه از زمانی شروع می شود که شما به مکان جدید خود مهاجرت کرده اید. گرفتن ویزا و گرین کارت و خریدن بلیط و پیاده شدن در یکی فرودگاه های امریکا و امور اداری و پیدا کردن کار و ماشین و خانه در روند مهاجرت مثل این است که شما قصد رفتن به شمال را داشته باشید و از خانه خودتان خارج شده و با ماشین از شهر تهران نیز خارج شوید. فرض کنید که اگر برای موفقیت در مهاجرت نیاز به طی کردن صد واحد و یا درجه مشخص باشد, با رسیدن به امریکا و جا افتادن در آنجا تازه شما سی واحد را پشت سر گذاشته اید. هفتاد واحد دیگر آن شاید بیست و یا سی سال از زمان ورود شما به امریکا طول بکشد.
مهاجرت همیشه تفاوت و گوناگونی را بدنبال خود دارد و گوناگونی نیز یکی از عوامل مهم شناخت است. اگر ما وارد یک جمع شویم و احساس کنیم که با دیگران فرق می کنیم شروع خواهیم کرد به بررسی و شناخت خودمان تا بتوانیم عامل مشخص کننده خودمان را کشف کنیم. در این بررسی ما متوجه بسیاری از نکات جزئی نیز در مورد خودمان خواهیم شد که ممکن است تا آن زمان به آن توجهی نکرده باشیم. مثلا وقتی بچه ها متوجه تفاوتهای بدنی خودشان با جنس مخالف می شوند تازه شروع می کنند به بررسی و شناخت جزئیات بدن خودشان و مثلا سوال می کنند که چرا فلانی شمبول دارد و من ندارم. وقتی که ما مهاجرت می کنیم اولین چیزی که فکر ما را به خود مشغول خواهد کرد این است که من با دیگران فرق دارم. نژاد, رنگ پوست, چهره ظاهری, زبان, فرهنگ, پوشش و آداب معاشرت ما با آنها فرق می کند و ما تازه متوجه می شویم که برای اینکه بتوانیم در آن جامعه زندگی کنیم باید تا اندازه ممکن خودمان را با آنها همرنگ کنیم. واقعیت این است که انطباق فرهنگی بسیار مشکل و یا حتی در بسیاری از موارد نشدنی و ناممکن است. ایرانی های زیادی هستند که سالهای دراز در کشورهای غربی زندگی کرده اند و هنوز نتوانسته اند خود را با آن جامعه وفق دهند. جالب اینجا است که آنها این ضعف خود را به حساب یکی از صفات خوب و پسندیده خودشان می دانند و می گویند که من فرهنگ خودم را حفظ کرده ام و یک ایرانی اصیل هستم. البته یک ایرانی اصیل بودن نه تنها بد نیست بلکه خیلی هم خوب است ولی موضوع اینجا است که یک ایرانی برای اینکه یک ایرانی اصیل بماند نیازی نیست که کوچک ترین زحمتی به خود بدهد و چهل سال هم که بگذرد همان چیزی که قبلا بوده است خواهد ماند. ولی اگر بخواهد خودش را با محیط تطبیق دهد نیاز به کار و تلاش و دانش مضاعف دارد و نتیجه آن هم معلوم نیست که موفقیت آمیز باشد با نه. اگر ما واقعا بخواهیم در جامعه امریکا زندگی کنیم و دوستان و آشنایان ما محدود به اندک ایرانی های اطراف ما نباشد باید تلاش کنیم که خودمان را در جهت روند مهاجرت تغییر دهیم و برای این کار ابتدا باید خودمان را به درستی بشناسیم. شناختن خود بر خلاف ظاهر آن کار ساده ای نیست و بسیار پیچیده و مشکل است. مغز ما با مهارت هرچه تمام تر نقایص ما را پوشش می دهد و نمی گذارد که ما از آنها آگاه شویم. مغز ما به این شیوه عمل می کند که اگر یک نفر کار بدی را مرتکب شود و تحلیل مغز ما در مورد آن منفی باشد, از همان شیوه تحلیل برای ارتکاب احتمالی آن عمل از جانب ما استفاده نخواهد کرد. بنابراین ما به کمک عملکرد پوششی مغز, خودمان را بی عیب و نقص می دانیم و فقط از طریق بازخوردها می توانیم در مورد خودمان قضاوت نسبتا درستی داشته باشیم. بنابراین ما اگر واقعا قصد داشته باشیم که نقاط خاصی را در خودمان بشناسیم باید برای آنها تله بگذاریم و آنها را قافلگیر کنیم. در برنامه نویسی از این روش برای رفع ایراد برنامه استفاده می شود و بدین ترتیب است که شما در یک بخشی از برنامه خود که انتظار ندارید وارد آن بشود, یک تله و یا نقطه توقف و کنترل می گذارید تا اگر برنامه اشتباهی وارد آن قسمت شد خرخره اش را بچسبد و آن را به شما نشان دهد. بنابراین در مرحله نخست پروسه مهاجرت من باید تمام نقاط کنترلی را که انتظار ندارم مغز من وارد آن بخش شود و آن را نکات مغایر با پروسه مهاجرت می دانم مشخص کنم و به آن یک شماره بدهم. نکته ای که بسیار مهم است این است که آن نقاط کنترل باید کاملا از نظر شما موردی باشد که بخواهید تغییرش دهید و مثلا اگر سیگار می کشید و آن را دوست دارید نمی توانید آن را جزو نقاط کنترل بیاورید. این نقاط کنترل نباید مجازی و بر مبنای اخلاقیات و قضاوت دیگران باشد بلکه حتما باید بر مبنای هدف انطباق برای مهاجرت انجام بگیرد. مثلا موارد زیر نمونه ای از چیزهایی است که من در بدو ورودم متوجه آن شدم و قسمت روبروی آن چیزی است که در این چند سال به آن رسیده ام و یا اینکه قصد دارم در آینده به آن برسم. 1- من در موقع رانندگی خلاف می کنم. - من به هیچ وجه خلاف رانندگی نمی کنم 2- من هفته ای دو بار به حمام می روم. - من هر روز صبح به حمام می روم 3- من به بهانه مصلحت دروغ می گویم. - من به هیچ وجه دروغ نمی گویم و اگر مصلحت نباشد اصلا در مورد آن حرف نمی زنم. 4- من اگر دیگران نبینند آشغال بر زمین می ریزم. - من به هیچ وجه آشغال را به هیچ جایی غیر از سطل آشغال نمی اندازم 5- من حتما باید با آفتابه و یا شلنگ آب کونم را بشویم. - من به آفتابه وابسته نیستم و می توانم با روشهای جایگزین به دستشویی بروم 6- من به سر تا پای همه مردم خیره می شوم و آنها را بررسی می کنم - من به هیچ کس نگاه نمی کنم مگر اینکه با او حرف بزنم و یا به او لبخند بزنم 7- من در محیط کار بداخلاق و اخمو هستم - من در محیط کار خوش اخلاق هستم و همیشه لبخند می زنم 8- من فقط گهگاهی صفحه حوادث روزنامه را می خوانم. - من خودم را موظف می کنم که حتما روزی یک ساعت مطالعه کنم 9- من لب به مشروب نمی زنم - من گهگاهی مشروب می خورم 10- من زن را به چشم جنس دوم نگاه می کنم - من جنسیت و نژاد فرد مقابل برایم اهمیتی ندارد. 11- من همجنس گرایان را آدمهای مریض و بیخودی می دانم. - من جنسیت و نژاد فرد مقابل برایم اهمیتی ندارد 12- من اگر با یک نفر صحبت کنم که لهجه دارد کمتر تحویلش می گیرم. - من جنسیت و نژاد فرد مقابل برایم اهمیتی ندارد. 13- من در عملیات دیپلماتیک تفاوت غرایز دیپلماتیک برایم اهمیتی ندارد. - من در روابط دیپلماتیک به تفاوتهای غرایز اهمیت می دهم. 14- من موقع غذا خوردن حرف می زنم و یا دهانم صدا می دهد. - من در موقع غذا خوردن حرف نمی زنم و دهانم را هم باز نمی کنم و صدا هم نمی دهد. 15- من با صدای بلند با تلفن صحبت می کنم - من با صدای آهسته با تلفن صحبت می کنم 16- من برای صحبت کردن, حرف طرف مقابل را قطع می کنم. - من حرف طرف مقابل را کامل گوش می دهم و سپس صحبت می کنم 17- من پیوسته حرف می زنم و نمی گذارم که طرف مقابل حرف بزند. - من بین جملاتم مکث می کنم تا به طرف مقابل هم اجازه حرف زدن بدهم 18- من بچه ها را دستمالی و تف مالی می کنم. - من به بدن بچه ها احترام می گذارم و آنها را آبلمبو نمی کنم. 19- من از حیوانات بدم می آید و آنها را با لگد از خودم می رانم. - من حیوانات را دوست دارم و به آنها اجازه می دهم در کنارم زندگی کنند 20- من از روی حیا نمی توانم حرف خودم را بزنم. - من حرف خودم را در هر حالتی می زنم. 21- من قادر نیستم که احساسات خودم را بیان کنم. - من یاد گرفته ام که احساسات واقعی خود را بیان کنم. 22- من به خودم به اندازه کافی اهمیت نمی دهم و جمع برای من مهم است. - من بیشتر از دیگران برای خودم اهمیت قائل هستم و به خودم احترام می گذارم. 23- من در هر کاری عجله می کنم و بدون مطالعه آن را انجام می دهم. - من با مطالعه قبلی و بدون عجله هر کاری را انجام می دهم. 24- من وقتی یک امریکایی را می بینم دست و پایم را گم می کنم. - من به نژاد و جنسیت طرف مقابل اهمیتی نمی دهم. 25- من برای خودشیرینی پاچه خواری می کنم. - من هرگز خودشیرینی و تملق نمی کنم 26- اگر کسی در مورد خطوط قرمز من حرف بزند عصبانی می شوم. - من خطوط قرمزی ندارم و در مورد هر مسئله ای گفتگو می کنم 28- من آدم غیرتی و متعصبی هستم. - من غیرت و تعصب ندارم و اساس فکرم منطق و اندیشه است. 29- من با شیشه از یخچال آب می خورم. - من از لیوان خودم برای نوشیدنی استفاده می کنم 30- من در انجام کارهایم وسواس دارم. - من همیشه درصدی از خطا را برای خودم قابل قبول می دانم 31- من همیشه نگران هستم و اضطراب دارم. - من آدم ریلکسی هستم و اگر احساس بد در من ایجاد شود به روانپزشک می روم. 32- من نسبت به بعضی از کارهایم بی خیال هستم و کا ر امروز را به فردا می اندازم. - من هر کاری را در زمان خودش انجام می دهم. 33- من وقتم را بیخودی هدر می دهم. - من برای وقتم برنامه ریزی می کنم ...... اگر بخواهم همه چیزها را بنویسم تا فردا صبح طول می کشد بنابراین شما خودتان می توانید نکات مربوط به خودتان را بنویسید و در جهت رسیدن به چیزی که برای یک مهاجرت موق لازم است اقدام کنید. نکته ای که می خواهم به آن اشاره کنم این است که لیست من دلیل بر این نیست که امریکاییها دارای آن صفات خوب هستند و یا ایرانیها همه صفات بد را دارند. ولی ما که نمی خواهیم خودمان را با یک امریکایی بی خانمان معتاد و همیشه مست تطبیق دهیم بلکه می خواهیم تا جایی که ممکن است صفاتی از آنها را که به نظرمان خوب می آید یاد بگیریم تا بتوانیم از مرتبه اجتماعی بهتری در محیط بعد از مهاجرت دست پیدا کنیم. ولی این کار ساده نیست و احتیاج به ممارست و تلاش زیادی دارد. خود من امید زیادی ندارم که در نهایت بتوانم خودم را طوری در این جامعه جا بیاندازم که از نگاه آنها متفاوت نباشم. نکاتی که به آنها اشاره کرده ام فقط جزئیات هستند و مبارزه اصلی برای من فقط در سه چیز خلاصه می شود. 1- زیان انگلیسی, طوری که مانند زبان مادری من شود. - رسیدن به آن برای من غیر ممکن است 2- تغییر کلی روحیه از passive aggressive به active که باز رسیدن به آن برای من بسیار دشوار و غیر ممکن به نظر می رسد. 3- ایجاد شبکه جدید دوستان و قطع ارتباط با گذشته و آشنایان و فامیل که باز هم برای من بسیار دشوار است. البته اگر تصمیم به ماندن در امریکا را داشته باشم باید برای رسیدن به آن چیزی که مورد نظر من است حداقل برای خودم پانزده سال زمان بگذارم و اگر در این مدت به نقطه مورد نظر رسیده باشم خودم را موفق می دانم. بدی این برنامه برای من فقط این است که در آن زمان هم کم کم وقت خداحافظی و رفع زحمت است و باید موفقیت را با خودم به دنیای بعدی منتقل کنم!
با آرزوی موفقیت برای شما
تشکر کنندگان: ahmad2020 ، kianoush ، laili ، ParsTrader ،
2010-07-28 ساعت 03:23
من نمیدونم چرا این ایرانیها همه جا باید این مشکلات رو با خودشون یدک بکشن ! برای همینه که هیچ وقت اتحادی یا اجتماع خاصی رو نمیتونن باهم بسازن !
2010-07-28 ساعت 03:31
آرش جان این برای همه این سوال پیش و رو هستش که ماههای اول بیشتر در محل های ایرانی نشین باشن که کمتر مشکلات زندگی ( ضعیف بودن زبان ، مشکل غربت ، انطباق پذیری با جامعه و ...) روشون تاثیر بزاره ...
سوال من این بود که این امکان هست که بودن با ایرانیان مقیم در آمریکا براشون مشکل ساز بشه ... منظورم از مشکل بوجود اومدن خسارتهای و ضررهای مالی و روحیه ؟! ممنون بابت وصف صریح و زیبات
2010-07-28 ساعت 04:51
آنچه که تجربه ی منه !!! چون اقلیت ایرانی نسبت به خود آمریکاییها و دیگر ملیتها خیلی کمه؛ و روزهای اوّل مهاجرت هرکسی در به در میگرده تا یه همزبون پیدا کنه؛ این باعث میشه که بدیهای آنان نسبت به ایرانیان داخل که 70 میلیونند بیشتر جلوه کنه.
البته بزرگترین مشکلی که هست اینه که بیشتر ایرانیان دارای سن بالایی هستند و سالهاست که از محیط ایرانی و تغییرات فرهنگی حاکم بر جامعه دورند. برای همین نمیتوان بخوبی یک ایرانی که چند سال بیشتر نیست از ایران آمده ارتباط برقرار کرد... یکی از سرگرمیهای رایج ایرانیان که بازمانده از افکار فسیل شده ی آنان است این که: چون خودشان روزگاری از نادر خارج نشینان بوده اند؛ همیشه ی عمر بادی به گلو دارند و عجیب مغرورند و کم مانده «خدایی» نیز بکنند. آنقدر که همان رفتارهای گذشته را از خودشان بروز میدهند: دست انداختن؛ جوک های مسئله دار و توهین به دیگران، بدنبال سوژه ای تازه گشتن و مخصوصاً شنیدن تلفظ اشتباه یک کلمه ی انگلیسی از فردی و از کاه کوه ساختن و .... با این همه همانطور که بعضی دوستان معتقدند برای فرد تازه وارد راهی نیست جز پناه بردن و راهنمایی خواست از دیگر هموطنانی که سالهاست در آمریکا زندگی میکنند و به نظر من تنها پیشنهادی که میتوان داد این است که تا حدّ امکان بجز از موارد ضروری از آنها کمک نگیرید و مشکلات خود را با مشورت با خود آمریکایییها بهتر میتوانید حل کنید.... تا بدینوسیله یک منتی تا آخر عمر روی دوش شما و پشت سر شما نباشد
دوستان گرامی، برای خواندن نوشته های بیشتری از اینجانب، میتوانید با کلیک کردن در«اینجــا- از دیار نجف آباد تا آمریکای جهانخوار»به وبلاگ شخصی ام تشریف بیاورند تا بیشتر درخدمتتان باشم..... موفق و پیروز باشید. ارادتمند حمید
تشکر کنندگان: online27H ، shahram1347 ، nicole.gemini ، hasti_banoo ، laili ، mohsen324 ، kianoush ، farzad24 ، Ali Sepehr ، Hossein81 ، iliad ، nefarioos ، honareirani ، alireza.nayyeri ، AvRiMcM ، sinswimer ، maaref ، perna ، Mehdiest ، batis2010 ، ساری ، Hediyeh ، mrr777 ، امیر مهاجر ، mahdi/sh ، behrooz ramezani ، mdtrmd ، safajoo ، ابی هانی ،
2010-07-28 ساعت 12:02
آقا حمید خیلی باهتون موافقم.
درسته که آمریکاییهای خیلی خوبی ممکنه تو آمریکا باشن و دوست داشته باشن به آدم کمک کنند. اما وقتی زبونشون رو نفهمی تو موارد محدودی میتونند کمکت کنند و ارتباط برقرار کردن باهاشون سخته. برای روزهای اول ایرانیها بهترند. حالا اون پیرمرد و پیرزن های بنده خدا شاید تو توهماتی باشن که ما نپسندیم. اما بالاخره فارسی بلد هستند و همون آدم بدها میتونند راهنمایی کنند آدم رو. تشکر کنندگان: farzad24 ، online27H ، iliad ، nefarioos ، maaref ، Mehdiest ، batis2010 ، امیر مهاجر ، ابی هانی ، alborzarya ، American Darlin
2010-07-28 ساعت 19:37
آرش جان
ممنون از تعریف این تجربه گرانبهای شما..(من تمام پستهای شمارو به دقت خوندم و چون حرفات از دل میاد دلنشین و تاثیرگذاره.) متاسفانه یا خوشبختانه منم مسافر همون منطقه هستم و خیلی موارد منفی ازون دست ایرانیهای ساکن LA شنیدم ولی در عین حال شنیدم ایرانیهایی که 10 سال اخیر وارد اونجا شدن اوضاع و احوال بهتری دارن و قابل درک ترهستند. به نظرم دسته اول که تقریبا در حال فسیل شدن هستند تضاد فرهنگی پیدا کردند نه امریکن هستن و نه ایرانی و چون اکثرا تحصیلات خاصی ندارن و دریه بازه زمانی خاصی هم ازایران خارج شدن چیزی به جز پول و املاک و ماشین و...برای به رخ کشیدن به دیگران پیدا نمیکنن که البته موارد استثنا هم وجود داره. در کل خدا به خیر کنه Lottery 2010
U.S Citizen Los Angeles, CA Nothing is impossible تشکر کنندگان: laili ، online27H ، سارا کوچولو ، Iman-gta ، Linspire ، mavarfan ، sarah_xzx ، maaref ، erica ، barfi1 ، mrlzdh ، alborzarya ، Mani-usa ، American Darlin
2010-08-31 ساعت 07:44
سلام دوستان عزیز, ممکن است اینجا جای مناسبی برای این مطلب نباشد ولی می خواهم بگویم که لطفا با برنامه ریزی و با مقدار کافی پول به امریکا بیایید. به این امید نباشید که با 500 دلار خودتان را به امریکا برسانید و در همان هفته اول کار بگیرید زیرا چنین چیزی محال است و شما آواره خیابانها می شوید. لااقل برخی از خاطرات من را بخوانید تا شاید تجربه شود. من اگر با 3000 دلار آمدم به خاطر این بود که فقط می خواستم سه ماه بمانم و تفریح کنم و مدارکم را بگیرم و برگردم و اصلا انتظار نداشتم که در آن مدت کار بگیرم و ماندگار شوم. یکی از دوستان عزیز با مقدار کمی پول و بدون اینکه آشنایی داشته باشد به اینجا آمده است و شرایطش طوری بود که وقتی برای من نوشت فکر کردم دارد من را مسخره می کند و یا قصد آزار دارد ولی متاسفانه ظاهرا واقعیت دارد و من واقعا نگران او شده ام چون حتی آن طوری که می گوید جای خوابیدن هم ندارد و قاعدتا پولی هم نباید داشته باشد. لطفا هرگز به اینصورت به امریکا نیایید چون اگر متوجه شوند که شما آدرس و مکان و پولی ندارید حتی ممکن است گرین کارت خود را هم از دست بدهید. لااقل اگر پول کافی ندارید قبل از آمدنتان با چند نفر مشورت کنید که شاید بشود برای شما برنامه ریزی مناسبی کرد که به مشکل اساسی برخورد نکنید.
متاسفانه من هم در حال حاضر یک اطاق بیشتر ندارم و نمی توانم کسی را پیش خود بیاورم ولی نمی توانم بی تفاوت باشم و ببینم که یک نفر از هموطنانم شب را در خیابان بخوابد و واقعا از این وضعیت ناراحت و عصبانی هستم.
با آرزوی موفقیت برای شما
تشکر کنندگان: seravin ، farzad24 ، R.F ، hasti_banoo ، indmehdi ، hamedj2 ، babak2010 ، kianoush ، azin ، User ، هموطن ، frozen mind ، pashaneco ، laili ، wushu kung fu ، Ali Sepehr ، GBUSA ، hamed2010 ، megaholding ، Hossein81 ، admin ، maxsupermax ، Ashkan78 ،
2010-08-31 ساعت 09:19
(آخرین تغییر در ارسال: 2010-08-31 ساعت 09:27 توسط nicole.gemini.)
.. این آقا در چه شهر و ایالتی هستند؟؟ شاید از دوستان کسی بتونه کمکی بکنه....
One day your life will flash before your eyes, make sure it's worth watching.
تشکر کنندگان: babak2010 ، mohsen324 ، laili ، wushu kung fu ، Ali Sepehr ، hamed2010 ، admin ، rs232 ، kianoush ، OverLord ، Farshid22 ، sinswimer ، batis2010 ، امیر مهاجر ، ابی هانی ،
2010-08-31 ساعت 14:03
آرش راست میگی اگه کسی تو خیابون بخوابه گرین کارتشو از دست میده؟؟؟
ما می خواستیم همین کارو کنیم( البته وقتی که پولمون تموم شد) فامیل می گفتند خوب وقتی پولتون تموم شد می خواید چی کار کنید؟؟؟؟؟؟ ما هم سریع گفتیم بابا پارکا رو که خراب نکردن
یه تصمیم یه هدف یا شکست یا پیروزی .... در جاده ی موفقیت دور زدن ممنوع
تشکر کنندگان: rs232 ، Farshid22 ، maaref ، batis2010 ، امیر مهاجر ، Danoosh ، safajoo ،
2010-08-31 ساعت 14:52
درسته. آرش جان پس یه کاری بکن. مشکل این دوستمونو که سعی کنید حل کنید اگه میتونید. ولی در مورد حداقل پولی که باید آورد من تاپیکی ندیدم. اگه واقعا نیست یه تاپیک درست کنید بد نیستا. (حداقل ها رو هم بنویسید. به صورت کلی-- چون فک کنم به صورت ریز میشه قیمت مثلاً خونه و غذا و ... رو پیدا کرد، ولی تو پستای جدا هستن. اگه یه قیمت کلی بدین دست ملت بهتره .)
Whatever the mind can conceive and believe, the mind can achieve with PMA
PMA: Positive Mind Attitude W.Clement Stone تشکر کنندگان: maxsupermax ، rs232 ، zara man ، Farshid22 ، maaref ، batis2010 ، امیر مهاجر ، ابی هانی ،
ایشان در سن حوزه کالیفرنیا هستند. از ایشان شماره تلفنش را خواستم که با او صحبت کنم ولی هنوز جواب ایمیل من را نداده است. خوشبختانه وقتی ایمیل پنگلیش او را دوباره خواندم فهمیدم که نوشته است جای خواب دارد ولی پولش تمام شده است. من فکر کرده بودم که نوشته جای خواب ندارد و خیلی نگران شدم ولی بی پولی هم دست کمی از بی جای خوابی ندارد. او در بدو ورود به امریکا همینطوری آدرس صندوق پستی یک شرکت را داده است و من نمی دانم که چطوری می خواهد گرین کارت خودش را بگیرد. امیدوارم بلیطی که برای امریکا خریده است رفت و برگشت باشد اگرنه به دردسر می افتد.
به نظر من اگر برای کمتر از یک سال ماندن خود پول می آورید سعی کنید که بلیط خود را حتما رفت و برگشت بگیرید تا خیالتان راحت باشد. و تاریخ برگشت را همان تاریخی بگیرید که پیش بینی می کنید پولتان تمام میشود خبر جدید: با او تلفنی صحبت کردم و در کتابخانه بود و می توانست از اینترنت آنجا استفاده کند. در یک ماهی که در امریکا بوده است در لابلای بی خانمان ها بلایایی بر سرش آمده است که من از شنیدنش وحشت کردم. دوست دارم که خودش ماجراهایش را برای شما بنویسد ولی اگر نخواست آیدیش را شما بدانید من بعدا آن را می نویسم. فعلا خوشبختانه یک مکانی پیدا کرده است که توسط یک مرد سیاهپوست امریکایی مهربان به او داده شده است با اینکه تا سن حوزه چندین ساعت رانندگی است ولی سعی می کنم این آخر هفته به دیدنش بروم. از آنجایی که ریز نمرات فوق لیسانسش را آورده است امیدوارم که بتواند زودتر از یک دانشگاه برای مستر پذیرش بگیرد تا به او وام دانشجویی بدهند. بنابراین فعلا جای نگرانی نیست و امیدوارم که مشکلاتش زودتر حل شود
با آرزوی موفقیت برای شما
تشکر کنندگان: nicole.gemini ، laili ، hasti_banoo ، kianoush ، khashayar6310 ، farzad24 ، maxsupermax ، wushu kung fu ، اليزا ، OverLord ، mahmood_eng ، GBUSA ، seravin ، ShabPareyeMohajer ، nnazi_2005 ، Hamid55 ، honareirani ، سارا کوچولو ، zara man ، Farshid22 ، mavarfan ، 0037 ، meweadl ، oghab ، kasra ، سروش سعیدی ، Pedram.mt ،
|