کانال تلگرام مهاجرسرا
https://t.me/mohajersara







##### هشدار #####
به تاریخ ارسال مطالب دقت فرمایید.
شرایط و وضعیت پروسه ویزا دائم در حال تغییر است و ممکن است مطالب قدیمی شامل تغییراتی باشد.
دیدگاه های آرش در مورد آمریکا
نوشته هاتون خیلی جالبه و در کل کارت عالیه، برام این سوال پیش امده که چگونه در مورد مسائل اطرافت ایقدر دقیق میشی و میتونی اینجور سلیس و روان شرحش بدی؟Wink

مخلصم

شماره کیس:2010AS27000
دریافت نامه قبولی:July 2009
ارسال نامه اول:July 11,2009
مصاحبه: آنکارا
کارنت شدن:June 10,2010
مصاحبه:Aug 26
كليرنس:20 Sep
ويزا:Sep 24
Big Grinورود به امریکاBig Grines 1Big Grin
گرین کارت:2 ماه بعد
سوشالBig Grines 15
جمع تقریبی هزینه ها:7.500.000تومان
پاسخ
تشکر کنندگان: maaref ، rs232 ، batis2010 ، امیر مهاجر ، ابی هانی ، armin021
ارش خان سلام .
چه ماجراهاي جالبي يك مجرد قديمي مي تواند داشته باشه .
اين دوستان جوان ايراني بازي بيخ ديواري - خر پليس - گانيه ( روي يك پا مبارزه كردن )- هفت سنگ - شوت يك ضرب - كمر بند . و.. مثل ان امريكايها نمي دانند . دنياي محل گذره .
پاسخ
ضمن تائید صحبتهای دوستان 1 نکته هم به نظر من میرسد و اون اینکه نوع مهاجرت هم گاهی تاثیر گذار هست. عده زیادی در جهان تقریبا به اجبار ترک وطن میکنن و از روی ناچاری و ناامیدی تمام و ترس جان یا غیره مهاجر یا پناهنده میشن و معمولا به کشورهای نزدیک موطن خود. اما وضعیت مهاجرت امثال ما کمی متفاوت هست و از روی اگاهی و برای پیشرفت. شما ببینید که اکثر ما چیزهای زیادی رو پشت سر رها کردیم و شاید عده زیادی قید شغل و خانواده و رفاه نسبی رو گه داشتند زدند.
بسیاری از ما امکان این رو داشتیم که دهها هزار دلار هزینه کردیم و به جاده زدیم حالا از هر راهی که بدست اوردیم مثل کار کردن خانواده ارث ... پس شرایط بحرانی نداشتیم و محتاج نان شب نبودیم والا چه کاریمان بود به مهاجرت. خیلیها هزاران دلار
برای فقط بردن وسایل خود هزینه کردن.
خب طبیعی هست که توقع انسان در این شرایط ناخوداگاه زیاد میشود و دائم 1 سری مسائل را با هم مقایسه میکند و به قول دوستمان فوری مشکلات گذشته فراموش و خوشیها هر چقدر اندک تداعی میشود و بر عکس مزایای زندگی جدید فراموش و بالعکس.
بهترین کار در این موارد یاداوری چندین باره اهداف به خود و نیز مدیریت احساسات و دلتنگیهاست. البته معتقدم که دلتنگی و داشتن عواطف اصلا چیز بدی نیست.
بله اینجا هر کس در 18 سالگی بسوی خود میرود و دلتنگ هم نیست.
اما اگر مقداری در شیوه زندگی مردم دقیق شوید عدم رضایت را در انها میبینید خصوصا در سنین میانسالی. من با بسیاری اینجا هم صحبت شده ام که رضایتی از نبود فرزندانشان نداشتند اما تن داده اند.
به هر شکل شاید ما رو اینجا با محیط مخلوط کنن 1 چیز معتدلی ازش در بیاید.
1 توصیه دیگه اینکه برای کمک به عدم احساس سر خوردگی و جلوگیری از فکر برگشت نابجا یک مقطع زمانی برای خود تعریف کنید مثلا بگویید من 3 سال میمانم
با همه بدبختیها احتمالی و دلتنگیها و سر 3 سال تصمیم میگیرم.
هر وقت فکر بد کردید به این روزشمار مراجعه کنید که بدانید وقتش نیست !
امید دارم همه در این راه سخت موفق باشیم. هرگز منکر سختیهای مهاجرت نشید
بلکه با واقع بینی و امید مشکلات را مدیریت کنید. به هر حال خداوند هم که این راه را نشان داده تنها مان نمیگذارد. البته دوستان مهاجر سرایی هم که جای خود.
آنکس که نداند و بداند که نداند
لنگان خرک خویش به مقصد برساند
پاسخ
تجربه جالبی بود.
I have a dream
حالا!!!
پاسخ
تشکر کنندگان: maaref ، rs232 ، batis2010 ، امیر مهاجر ، ابی هانی ، alirezanz
سلام به بچه های این انجمن
من همین 30 دقیقه پیش از طریق یکی از دوستان در سایت قیمتها با این سایت اشنا شدم. و همین چند دقیقه پیش هم عضو شدم.

این صحبت های ارش خان rs232 خیلی جالب بود. صحبت های ایشون با اون چیزی که من فکر میکردم زمین تا اسمون فرق میکرد. هنوزم یه جورایی در تعجبم /

ممنون ارش جان. مطالب مفیدی بود.
پاسخ
تشکر کنندگان: maaref ، rs232 ، Mehdiest ، batis2010 ، امیر مهاجر ، ابی هانی ، alirezanz
تصورات شیرین زندگی کردن در امریکا واقعا لذت بخش است زیرا آدم هر چیزی را که دلش می خواهد در رویایش می سازد و با آن کیف می کند. البته امریکا واقعا سرزمین رویاها است و هیچ محدودیتی برای کسی که بخواهد در زندگی, هنر, ورزش, علم و یا حتی اقتصاد پیشرفت کند وجود ندارد. ولی اصولا امریکا یک جایی در این کره خاکی است در حالی که رویاهای ما یک جایی در آسمان قرار دارد و طبیعی است که زندگی در کره خاکی با زندگی در آسمان قابل مقایسه نیست. مثلا فرض کنید که من یک تصور بسیار شیرینی از جزایر هاوایی دارم و در آن رویا خودم را می بینم که بر روی شن های ساحل دریا دراز کشیده ام و یک پری چهره هم برایم آب پرتقال خنک می آورد و من از صدای امواج دریا لذت می برم. حتی اگر در واقعیت به هاوایی سفر کنم و همه چیز همان طوری باشد که تصور کرده ام ممکن است که پس از یک ساعت ماندن در ساحل دریا مثلا سرم از تابش آفتاب درد بگیرد و به اطاقم در هتل بروم و بخوابم و یا شاید هم بعد از یک هفته همه چیز برایم عادی و کسل کننده شود. ولی من هیچ وقت نمی توانم در رویای خودم این چیزها را ببینم حتی اگر در آن رویا ساعت ها زیر نور مستقیم خورشید باشم خسته نمی شوم زیرا من دارم رویا می بینم که لذت ببرم و تمام چیزهای بد و یا آزار دهنده را به طور اتوماتیک از آن حذف می کنم. قبل از این که من به امریکا بیایم با اینکه بدترین حالات ممکن را هم در رویاهای خودم می دیدم ولی باز هم از دیدن آن لذت می بردم. مثلا حتی فرض می کردم که بی خانمان شده ام و شب ها بر روی چمن می خوابم ولی با این حال خوشحال هستم و از هوا لذت می برم و می گویم که به به من در امریکا هستم. زیرا در آن رویاها بودن فیزیکی من در امریکا خودش شادی آور بود و چگونگی حضورم اصلا برایم اهمیت نداشت.

تا زمانی که بتوانیم مرز میان رویاهای شیرین و واقعیت زندگی را از یکدیگر تشخیص دهیم من کاملا موافق رویاهای شیرین هستم و باور دارم که این رویاها می تواند ما را به آینده امیدوار کند و به ما شادی ببخشد. گرچه آگاهی از مصائب زندگی و یا مهاجرت سود بخش است و انسان می تواند خودش را برای رودررویی با آنها آماده کند ولی رویا دیدن و تصور احتمالات بد کاملا مخرب است و باعث تقلیل انرژی و امید به زندگی می شود. خوشبختانه زندگی کردن در امریکا آنقدر خوبی دارد که خوراک زیادی برای رویابینی در این مورد فراهم می شود و من هم همیشه در نوشته هایم کمک می کنم که رویاها به کام خواننده شیرین تر شود. ولی واقعیت این است که اگر بخواهیم که زندگی آسوده ای در امریکا داشته باشیم باید حتما از قبل زمینه های این کار را فراهم کنیم. مثل این است که شما بخواهید یک خانه درختی بسازید و تصورات شیرینی هم در ذهن شما شکل می گیرد ولی اگر واقعا بخواهید اقدام به این کار کنید باید از قبل مهارت های لازم را برای این کار کسب کنید اگرنه حتی اگر آن خانه را هم بسازید ممکن است که سقوط کند و فاجعه به بار بیاورد. مهارت های لازم برای زندگی در امریکا چند چیز است که قبلا هم گفته ام ولی بد نیست که دوباره آنها را برای شما دوستان عزیز تکرار کنم.

1- تسلط به زبان انگلیسی
اولین چیزی که در امریکا بسیار مهم است این است که شما بتوانید صحبت کنید و همچنین متوجه شوید که دیگران چه می گویند. با چهار تا کلاس زبان رفتن هم شما به این نقطه نمی رسید و اگر قصد آمدن به امریکا را دارید باید شب و روز زبان انگلیسی بخوانید و دقیقا مثل درس خواندن قبل از کنکور آن را جدی بگیرید در غیر اینصورت آمدن به امریکا چیزی جز علافی و سرگردانی برای شما در پی نخواهد داشت. فوقش این است که چند ماه را در خانه فامیل و یا آشنایان می مانید و سپس وقتی که مجبور می شوید روی پای خودتان باشید در می یابید که دست و پای شما برای کارهای اولیه خودتان هم بسته است چه برسد به این که کار پیدا کنید. اگر هم کاری برای شما پیدا شود یدی خواهد بود که نیازی به مکالمه نداشته باشد. خیلی از دوستان به من می گویند که ما داریم به امریکا می آییم و هیچی هم زبان بلد نیستیم. من نمی دانم که واقعا چه چیزی باید به این عزیزان بگویم ولی اگر که برنده لاتاری هستید بهتر است که فقط یک سفر برای فعال سازی گرین کارت خود به امریکا بیایید و سپس به ایران برگردید و شب و روز زبان بخوانید. امتحان کردن خودتان هم خیلی ساده است و فقط کافی است که یک فیلم سینمایی امریکایی را بگذارید و بجای حدس زدن و نگاه کردن به تصاویر ویدیویی به صدای آن گوش کنید و ببینید که تا چه حد متوجه مکالمات میان بازیگران فیلم می شوید.

2- تحصیلات عالیه
تحصیلات دانشگاهی برای پیدا کردن شغل در امریکا اصلا کافی نیست ولی به موفقیت مهاجر بسیار کمک می کند. دانستن علوم پایه در کارهای تخصصی امریکا یکی از ضروریات است زیرا در اینجا از تمامی علوم برای کارآفرینی استفاده می شود. در امریکا علم برای تولید است نه برای حفظ کردن و امتحان دادن. بنابراین تحصیلات دانشگاهی حداقل چیزی است که یک نفر برای پیدا کردن یک شغل خوب در امریکا به آن نیاز دارد. البته دانشگاه شما خیلی مهم نیست و بیشتر مهم این است که شما چقدر درس ها را یاد گرفته باشید و بتوانید از آنها در کارتان استفاده کنید. بنابراین اگر دیپلم و یا لیسانس علوم حوزوی دارید و می خواهید به امریکا بیایید باید حتما به فکر ادامه تحصیل در امریکا باشید زیرا در غیر این صورت برای ادامه بقا مجبور می شوید که به کارهای یدی روی بیاورید. حتی اگر هم مهارت کاری خاصی دارید مثل جوشکاری, تراشکاری, مکانیکی و غیره حتما باید دوره های خاص تحصیلی را در امریکا طی کنید اگرنه به شغل مورد نظر خودتان نخواهید رسید.

3- مهارت شغلی
یکی از فاکتورهای مهم موفقیت در مهاجرت به امریکا این است که شما در شغلی که انتخاب کرده اید استاد باشید. حتی اگر هم لیسانس آمار دارید باید طوری به محاسبات آماری و علوم مرتبط با آن تسلط داشته باشید که بتوانید در امریکا کار تولید کنید تا بابت آن کاری که تولید شده است به شما حقوق پرداخت کنند. در امریکا پول نفتی برای پرداخت حقوق صوری به کارمندان وجود ندارد و شما خودتان در محل کارتان متوجه خواهید شد که در مقابل پولی که دریافت می کنید چقدر سود آوری دارید. یک شرکت در امریکا در واقع محلی است که سرمایه و امکانات در اختیار شما قرار می دهد تا پول در بیاورید و یک مقداری از آن پولی را که درآورده اید به شما پرداخت می کنند. مدرک مهندسی و دکتری قاب شده در امریکا هیچ پولی در نمی آورد که بابت آن حقوق پرداخت کنند. در حالی که در ایران مثلا اگر شما مدرک داروسازی داشته باشید ممکن است که یک داروخانه برای گرفتن جواز کار بابت آن مدرک به شما پول پرداخت کند. بنابراین دوستان عزیزی که به امریکا می آیند فراموش نکنند که اینجا یک کشور کاملا سرمایه داری است و اگر شما کار خوب نداشته باشید یعنی اینکه زندگی خوبی هم نخواهید داشت.

4- تحمل دوره دگرگونی
یکی از چیزهایی که می تواند به موفقیت شما در مهاجرت به امریکا کمک کند میزان تحمل شما در محدوده زمانی تطبیق فرهنگی و کسب مهارت های اجتماعی است. طبیعی است که شما فقط زمانی می توانید این مهارت ها را کسب کنید که در امریکا حضور داشته باشید و نه تنها مجبور هستید که شوک فرهنگی را تحمل کنید بلکه باید بتوانید بیشترین تلاش خودتان را برای کسب مهارت های اجتماعی انجام دهید. به نظر من حداقل ده سال طول می کشد تا شما تا حدودی بتوانید خودتان را با جامعه جدید وفق دهید و در این زمان شما باید تحمل کنید که در جامعه امریکا یک آدم دیرفهم هستید. در امریکا یک بچه پنج ساله از شما راحت تر همه چیز را می فهمد و شما باید این واقعیت را قبول کنید و سعی کنید که هر چیزی را که می بینید یاد بگیرید. حتی تسلط کامل به زبان انگلیسی فقط بخش کوچکی از مهارت های اجتماعی است و ظرایف رفتاری و نوع مراودات با مردم بخش بزرگی از مهارت های اجتماعی را تشکیل می دهد که کسب آن برای یک مهاجر کار چند ماه و چند سال نیست. تحصیل کردن در امریکا به دریافت مهارت های اجتماعی بسیار کمک می کند زیرا شما فقط برای یاد گرفتن در آن مکان هستید و کسی از شما انتظار خاصی ندارد. من با این که شغل خوبی دارم و درآمدم هم رضایت بخش است ولی از نظر مهارت اجتماعی بسیار پایین تر از کسی هستم که مثلا شب ها اطاق کار من را تمیز می کند و شرکت را جارو می کشد. شاید کسانی که اختلاف فرهنگی, قومی و زبانی را در ایران تجربه کرده اند بهتر متوجه این منظور من می شوند.

5- شانس و اقبال
ممکن است که دوستان زیادی به این فاکتور باور نداشته باشند ولی من ترجیح می دهم که در محاسباتم یک بخشی از موفقیت را به شانس و بخت خوش آدم ها اختصاص دهم. واقعیت این است که در مورد خود من شانس و اقبال بسیار موثر بوده است و ممکن بود که من در زمان و مکان مناسب نتوانم جایگاه مورد نظر خودم را پیدا کنم. به نظر من شانس و اقبال نقش موثری در زندگی و موفقیت انسان ها دارد. به عنوان مثال ممکن است که فوتبالیست های زیادی در جهان وجود داشته باشند که بسیار بهتر از بازیکنان مطرح دنیا بازی کنند ولی هیچ وقت بخت و اقبال با آنها یار نبوده است که کسی بازی آنها را نگاه کند و پی به نبوغ آنها ببرد و برای همین درآمد و نوع زندگی آنها هم با ستارگان فوتبال قابل مقایسه نیست. در مورد پیدا کردن کار در امریکا هم مطمئن هستم که همین الآن بسیاری از هم رشته ای های من در امریکا وجود دارند که از نظر مهارت کاری و حتی تحصیلات و زبان انگلیسی از من برتر هستند ولی یا بیکار هستند و یا این که مجبور شدند در جایگاه شغلی پایین تر و درآمد کمتری مشغول به کار شوند. ولی من که از همان اول بیغ بودم و خبر از جایی نداشتم توانستم کار خوبی در امریکا پیدا کنم. البته ناگفته نماند که شانس فقط زمانی جواب می دهد که شما چیزی برای ارائه دادن داشته باشید و مثل دری است که برای شما باز می شود و فقط زمانی گشایش آن برای شما مفید است که بتوانید قدم بردارید و از آن عبور کنید اگرنه باز و بسته بودن بخت و اقبال فرق چندانی برای شما نخواهد داشت.

اگر این پنج مورد اشاره شده را در خود دارید و یا قابلیت کسب آن را در خود می بینید امریکا بهترین جا برای زندگی است. البته بهترین جا فقط از نظر فیزیکی اگرنه مسائل عاطفی و احساسی مقوله دیگری است که می شود در رابطه با آن هم بحث کرد. این احتمال هم وجود دارد که یک نفر به بهترین امکانات مالی و شغلی در امریکا برسد ولی به خاطر دلتنگی و یا حتی افسردگی قید همه چیز را بزند و به ایران بازگردد. بنابراین مهاجرت یک امر ساده نیست که بگوییم یا علی و کوله بار سفر ببندیم و فردا در فرودگاه سنفرانسیسکو باشیم. پول هم درد زیادی را در این راه دوا نخواهد کرد مگر اینکه کلان و در حد چند ملیون دلار باشد و شما تا آخر عمرتان نیازی به کار کردن نداشته باشید که در این صورت باز هم باید بیشتر فکر کنید چون ممکن است که مثلا شما در ایران با داشتن پنج میلیون دلار برای خودتان اربابی کنید ولی در امریکا با این پول کسی برای شما تره هم خورد نمی کند و تازه می شوید یکی از میلیون ها نفر آدمی که مثلا یک خانه در بالای تپه و یا یک مزرعه بزرگ دارند. البته طبیعی است که دغدغه مالی آنچنانی هم با پول کلان نخواهید داشت.

بهرحال ظاهر و باطن همین چیزهایی بود که به عقل من رسید و من هم آن را با شما در میان نهادم. وقتتان خوش باد
با آرزوی موفقیت برای شما
پاسخ
تشکر کنندگان: ParsTrader ، sasan_rock ، maxsupermax ، gadfly ، shr.jafari ، اليزا ، WIKIMAN ، admin ، soheilbadami ، AvRiMcM ، laili ، frozen mind ، anab ، matgogoia ، Linspire ، amir1345 ، mavarfan ، rahbar ، farzad24 ، hamed_gh ، GBUSA ، samadi2050 ، emankh101 ، kamyar_kh ، Hossein81 ، hooman421 ، Ali Sepehr ، Iman-gta ، mml ، babakped ، hanim ، satusa ، Ehaqiqi ، wushu kung fu ، ساشا ، parviz ، aNTea ، fgh747 ، Shiva7223 ، سروش سعیدی ، mohandes ، hamedrouhi ، User ، مسافرکوچولو ، kasra ، Donkey chance ، amirf_jesus ، saied-k ، arashmojtaba ، MPU ، chiva ، Omidooo ، mrhj50 ، امیر مهاجر ، zaherbin ، mohajer13 ، rira1982 ، m@ry@m75 ، naeiji1974 ، myfriendsmy2010 ، faridl14 ، hana_fd ، zohreh36 ، behrooz ramezani ، mdtrmd ، reza6966 ، safajoo ، azade1979 ، 3pideh ، behzadkhatari ، diaz ، niki shams ، ابی هانی ، HAZARA ، nooshshahnar ، leilaja ، yaser60 ، MasMM ، maryamkambiz ، roeentan ، saeed_gh ، yousef 62 ، Asy ، siakhatar666 ، pooryaaa ، پادتنش ، iman63ir ، Bald Eagle ، SabreAyob ، shadi79 ، mrbonbon ، ghafari88 ، Setare99 ، shovaleye ، آلیس-1980 ، زری وحدتی ، ALNB ، galiver ، adonis2006 ، Aghaman ، Memolk ، hb2489 ، shanks ، MJAVADIAN ، مریم فتوحی ، alitahus ، justusa ، erica ، barfi1 ، vahidbaq ، jupiterx ، sheinos ، جهان20 ، ben123 ، pasha_iv ، rouham ، mrlzdh ، tamana2016 ، sadegh_fojica ، alirezanz ، golia ، farid_ns ، alborzarya ، copol ، aram_hpanahi ، hsh85 ، ZHERZHIC ، M0HSeN_US ، Mani-usa ، metigor ، American Darlin
با سپاس فراوان از جناب آرش خان که همیشه اطلاعات مفیدی در باره مهاجرت ارسال میکنند من تقریبا 70-80% نوشته های شما رو خوندم همیشه به وب لاگتون هم سر میزنم . یک سوال داشتم آیا شما در بدو ورود به امریکا همه این موارد رو که در پست بالا نوشتین دارا بودید ؟ یا حداقل بگین چند درصد از شرایط فوق رو داشتین ؟ این سوال رو فقط برای ارزیابی موقعیت خودم پرسیدم . وگرنه این نوشته ارزش دیگری ندارد!
پاسخ
اناب جان
من سالها قبل تا ترم آخر کلاسهای جهاد دانشگاهی خوانده بودم و چون در یک شرکت کشتیرانی بین المللی کار می کردم سال ها با همکاران خارجی خود که بیشتر هندی و یا فیلیپینی بودند مکاتبه می کردم و یا صحبت می کردم. ولی وقتی که وارد امریکا شدم تازه فهمیدم که خیلی ضعیف هستم و اصلا نمی فهمیدم که مردم چه می گویند برای همین هم جواب های بی سر و ته می دادم. در ضمن صحبت کردن در مورد کار خیلی ساده است چون شما موضوع را می دانید و به اصطلاحات کار خودتان هم آشنا هستید ولی صحبت کردن برای زندگی و پیرامون مسائل مختلف خیلی دشوار است. مشکل من در زبان انگلیسی بیشتر این بود که اعتماد به نفس نداشتم و اگر یک امریکایی با من صحبت می کرد هول می شدم و اصلا دقت نمی کردم که چه می گوید.
در مورد تحصیلات عالیه من ریز نمراتم را داشتم ولی از آنجایی که با دانشگاه آزاد از نظر مالی مشکل داشتم و قصد ماندن هم نداشتم مدرکم را نگرفته بودم که ترجمه کنم و بیاورم. ولی همه جاهایی که برای مصاحبه رفتم حرف من را قبول کردند و از من مدرک تحصیلی نخواستند
شاید تنها نقطه قوتی که به من اعتماد به نفس می داد مهارت کاری بود و خودم اعتقاد داشتم که در کارم می توانم حرفی برای گفتن داشته باشم. ولی مشکل اینجا بود که چون به زبان انگلیسی مسلط نبودم نمی توانستم در مورد مهارت های کاری خودم سخنوری کنم ولی خوشبختانه در آزمون هایی که می گرفتند توانستم تا حدودی رضایت آنها را جلب کنم.
در مورد تحمل شرایط جدید باید بگویم که نه تنها در بدو ورودم بسیار سخت بود بلکه همین الآن هم هنوز باید خودم را آموزش دهم تا بتوانم خودم را با محیط و شرایط جدیدم هماهنگ کنم. من به خودم قول داده بودم که سختی ها را تحمل کنم و غر نزنم برای همین غرورم را شکستم و قبول کردم که در امریکا یک شهروند درجه سه هستم که تازه باید مثل یک بچه پنج ساله چیز یاد بگیرم. خیلی از این چیزهایی که می نویسم در واقع برای خودم است و مخاطب اصلی آن خودم هستم و می خواهم مسائل را یادآوری کنم که فراموشم نشود.
در آخر هم باید بگویم که شانس و اقبال نقش خیلی زیادی برای من داشت و اگر داستانهای مهاجرتی من را بخوانید متوجه می شوید که بخت یارم بوده است اگرنه من در همان سه ماه اول به ایران بر می گشتم و حتی توان مالی و حوصله و مرخصی کاری برای سفر دوباره به امریکا را هم نداشتم و گرین کارتم هم تا حالا ده بار باطل شده بود.
با آرزوی موفقیت برای شما
پاسخ
طبق معمول عالی بود.باید به شما تبریک گفت بخاطر قدرت دسته بندی و نتیجه گیریتون.
با هر 5 مورد هم موافقم. یه کم رو یه جمله شک دارم."امریکا بهترین جا برای زندگی است"
شاید زود باشه که به این نتیجه برسم اما فکر می کنم امریکا فقط استاد تبلیغاته. اینجا هم آدم خوب و بد داره , اینجا هم سیستم اداری مشکل داره و ...... اما در امریکا بهتر از ایران میشه زندگی کرد اگر 5 موردی که فرمودین وجودداشته باشه( البته معتقدم برای موفقیت در ایران هم این 5 اصل وجود داره اما در سطوح متفاوت)

اما "شانس "که شاید بشه ترجمه کرد به" خواست خدا" باید بیاد اول لیست که 4 تای دیگه را بشه استفاده کرد.
راستی یعنی روزی میرسه که دیگه آدم دیرفهم اجتماع نباشم ؟ Rolleyes( سخت ترین قسمت مهاجرت!)

بخت یارت!
پاسخ
(2011-04-01 ساعت 20:49)shahrzad_a نوشته:  راستی یعنی روزی میرسه که دیگه آدم دیرفهم اجتماع نباشم ؟ Rolleyes( سخت ترین قسمت مهاجرت!)

آره بابا! چرا نمیشه؟ ما اینجا یه چارلز داریم همه دستش میندازن. در صورتی که متولد آمریکاس و همکار قدیمی تری از منه. الان من با اینکه جدیدم و خارجی با همکارام بیشتر رفیقم تا چارلز! Wink
پاسخ
محسن جان اتفاقا من هم یک همسایه دارم که پسرش منگوله و هر زمانی که او را می بینم کلی به خودم امیدوار می شوم. دیروز عصر که داشتم ماشینم را پارک می کردم آمد و گفت که می تواند آشغالش را در سطل زباله من بریزد! اتفاقا وقتی که با او صحبت می کنم خیلی مواظبم چون او متوجه نمی شود که من خارجی هستم و اگر اشتباه کنم ممکن است که فکر کند دارم مسخره و یا اذیتش می کنم و بعد مثل فیلم نمکی بیفتد به جانم!
گادفلای جان
البته "دقت در جزئیات" خیلی مهم است ولی اگر تیر و تخته به هم چفت نشود امورات خیلی سخت می شود. زندگی به نظر من مثل بازی تخته نرد است و شما می توانید با هر تاسی که می آورید بهترین بازی را بکنید ولی خوب بعضی وقت ها هم چندین تاس بد پشت سر هم می آید و کاری هم از دست ما ساخته نیست. مهم این است که ما همیشه بهترین بازی را بکنیم حتی اگر بدترین تاس را آورده باشیم.
با آرزوی موفقیت برای شما
پاسخ
(2011-04-02 ساعت 00:50)msnazi نوشته:  آره بابا! چرا نمیشه؟ ما اینجا یه چارلز داریم همه دستش میندازن. در صورتی که متولد آمریکاس و همکار قدیمی تری از منه. الان من با اینکه جدیدم و خارجی با همکارام بیشتر رفیقم تا چارلز! Wink

رفاقت بحثش جداس. تشخیص این که شما آدم خوبی هستین کار سختی نیست و این برای رفاقت کافیه. اما اگه اشتباه نکنم یه جاایشون نوشته بودن وقتی با دوستانشون بیرون میرن و اونا از خاطرات دوران مدرسه تعریف می کنن فقط نگاهشون می کنن و الکی می خندن.من که شکر خدا در هر موردی صحبت شه عین خلها فقط می خندم. الان که پای صحبتهای دختر ایرانی که چند ماهه پیش دبستانی میره می شینم انقدر همش برام عجیبه که همش فکر می کنم چطور ممکنه بتونم کسی که سالها اینجا برزگ شده یا به دنیا اومده را درک کنم ؟ هیچ اشتراکی بین منی که تو این سن و سال (منظورم 14 سال و خورده ای هستاBig Grin) اومدم و آدمای اینجا نیست و این کم کم منو منزوی می کنه یا به سمت امثال خودم سوق میده و خلاصه از اجتماع واقعی دورم می کنه و باعث میشه تا ابد خارجی بمونم( کاش تو ایران خارجی بودم اقلا کلاس داشت!) نکنه برداشت من از انسان دیر فهم اجتماع اشتباه بود؟؟

Gadfly فرمایش استاد درست و قشنگه. اما می دونین من چطور کار پیدا کردم ؟ تو یه مهمونی یکی گفت کار پیدا کردی؟ گفتم نه. یکی دیگه اونجا بود و پرسید مگه چه کاره ای؟؟ وقتی گفتم گفت فلانی دنبال یه نفر می گرده با این مشخصات رزومه بده.رفتم مصاحبه و قبول شدم.اگر اون شب اون آدم جلوی اون یکی آدم از من این سوال رونمی پرسید یا اگه اون موقع صدای اون یکی رو نمی شنید شاید من الان ایران بودم!
پاسخ
سلام
من هم میخواستم تشکر کنم و بگم این مطالب واقعا تلنگر خوبی هست و با اینکه شاید همه اش رو میدونیم بازم یکجوری قلقلکمون میده.
من اگه بودم اولویت 4 رو با 2 عوض میکردم. یعنی واسه امثال خودم شاید. در ضمن فاکتور سن و سال رو هم از فرعی به اصلی میاوردم. فکر میکنم اگر کسی با سن و سال بیشتر میاد برای اینده بچه هاش و خیلی چیز ها رو جا میگذاره و 1 زندگی جا افتاده رو از خیرش میگذره فکر نکنه که عمده کار انجام شده نه -باید خودش رو برای هزینه های بیشتری آماده کنه چه مادی و چه معنوی. شاید یک تطابق ساده چند سال طول بکشه و شاید نتونه هر شغلی رو مثلا قبول کنه و .... پس باید با جیب پرتری تشریف بیاره !یا چیزی رو داری یا نداری باید بخریش !
موفق باشید . آدمی به امید زنده هست.
آنکس که نداند و بداند که نداند
لنگان خرک خویش به مقصد برساند
پاسخ
اگر بخواهیم طبق شرایطی که آرش زحمت کشیده و لیست کرده تصمیم بگیریم شاید بیش از 50% بچه های لاتاری و حتی مهاجرت های خانوادگی باید از آمدن منصرف بشن و این البته آدم رو کمی گیج میکنه. اولا همه میخوان خودشون تجربه کنند و دوم هم این که همون یک ذره امید و شانس و یا خواست خدا و ... آدم رو قلقلک میده به مهاجرت فکر کنه. مثلا روش کار پیدا کردن شهرزاد خودش یک نمونه از این دست هست. متاسفانه تو مهاجر سرا بچه هایی که موفق نشدند مثلا در مدت 6-12 ماه کار پیدا کنند یا به علت مشکلات پیش آمده برگشتند ایران مطلب نمیذارند که آدم بتونه یه مقایسه آماری داشته باشه. بچه ها خواهش میکنم این گفتگو رو ادامه بدید.
پاسخ
میدونید به نظر من آمریکا بهترین جا نیست، اما بهتر از جاهای دیگس!
آرش جان لطف کردن بعضی نکات رو بیان کردن، اما اینها کلی نیست، منظورم اینه برای هر فردی با شرایطی متفاوت، اتفاقات متفاوتی میافته!
شانس خیلی دخیله، اما همه چیز نیست، مهارت مهمه اما باز هم همه چیز نیست ...
از بلندای صخره به ژرفنای پرواز کن! در بین راه بال‌هایت را بساز!

_ ری برد بری
پاسخ




کاربران در حال بازدید این موضوع: 2 مهمان