کانال تلگرام مهاجرسرا
https://t.me/mohajersara







##### هشدار #####
به تاریخ ارسال مطالب دقت فرمایید.
شرایط و وضعیت پروسه ویزا دائم در حال تغییر است و ممکن است مطالب قدیمی شامل تغییراتی باشد.
دیدگاه های آرش در مورد آمریکا
(2012-05-18 ساعت 19:22)rs232 نوشته:  
(2012-05-18 ساعت 14:59)RunnerNewAge نوشته:  ارش جان خیلی ممنون از پستای عالیت من که خیلی استفاده می کنم .
یه راهنمایی ازت میخام من گرین کارت برنده شدم و می خام بیام بلاد کفر پیش شما .منتها نمی دونم باید از کدوم شهر شروع کنم . من مسه خودت مهندس نرم افزارم و سابقه 5 , 4سال هم دارم تو رشتم .28 سالمه مجردم.هدف اصلیمم پیدا کردن کار هر چه سریعتره خودم یکم تحقیق کردم تو نت به سن خوزه رسیدم منتها میخام از پیشنهادها و راهنماییهای شما استفاده کنم لطفا؟
دوست مجرد بیست و هشت ساله مهندس کامپیوتر من. راستش وضعیت کار طوری است که نمی شود گفت کجا بهتر کار پیدا می شود. باید برای کار در همه جا اقدام کنید و در هر شهری که کار گیر آوردید به همان جا بروید. من هم اگر فردا بیکار شوم و مثلا یک کار در نیویورک و یا شیکاگو پیدا کنم بند و بساطم را جمع می کنم و به همان جا می روم.
آرش جان فرمایشت درست ولی از کجا شروع کنم ؟ اول کدوم شهر برم برای شروع؟
یعنی میگید از ایران اقدام کنم برای کار؟ میشه یکم راهنماییهای بفرمایید .
پاسخ
تشکر کنندگان: rs232 ، SH1A2R3 ، batis2010 ، زری وحدتی ، armin021 ، mrlzdh ، aram_hpanahi
سلام اقا ارش من حدودا 15 صفحه از مطالب را خوندم . و دوتا سوال ازتون دارم اگه جواب سوالاتم تو صفحات نخونده باشه پیشاپیش از شما عذر خواهی میکنم.سوال اولم اینکه واقعا در زندگی یک خانواده امریکایی چه میگذره که بچه ها بلدن خودشونو سر گرم کنن و اینقدر به پدر و مادر گیرندن والا بچه های ما با این همه اسباب بازی ودوچرخه و اسکیت و... همیشه ور دل ما نشستن و توی خونه ما هر جا میریم دنبالمون راه می افتن . 2 .ایا بچه های اونها واقعا اینقدر که تو فیلما نشون میده گوش به حرف میدن ؟ بچه من را که همه فامیل ازش تعریف می کنن و میگن بچه گوش به حرف کنی است مثلا در مورد مسواک زدن هر شب باید یاداوری کنم که مسواک نزده به رختخواب نره و در مورد خوابیدن هر شب با اکراه که انگار خیلی داره در حقش ظلم میشه ساعت 12 به رختخواب میره
....
شنيده ام كه در بلاد كفر آدميان ديندارترند.
پاسخ
لیلا چهل و دوی عزیز.

در امریکا بچه ها فقط کارهایی را انجام می دهد که طبق قانون متناسب با رده سنی خودشان باشد و به مرور یاد می گیرد که مثلا فقط فیلم هایی را نگاه کند که پی جی ترتین هستند و اگر نباشد خودش پا می شود و می رود و یا فقط کتاب هایی را می خواند که مربوط به رده سنی او باشد. بنابراین زندگی بزرگ تر ها به کل از بچه ها جدا است و آنها به بزرگ ترها نمی چسبند چون کارهایی که بزرگ ترها انجام می دهند برای آنها غیر قانونی است و این مسئله برای بچه ها قابل درک است. اگر در امریکا یک کتاب یا اسباب بازی خارج از رده سنی کودک باشد والدین اجازه خریدن آن را برای فرزندشان ندارند و اگر آن را بخرند و اتفاقی برای کودک بیفتد آنها زندانی می شوند و حتی ممکن است بچه را از آنها بگیرند بنابراین قوانین در مورد بچه ها و تربیت آنها واقعا جدی است و در ضمن برای تمام کودکان یکسان است.

ولی در شرق به جای استفاده از علوم تربیتی مدرن مرجع وضع تمام قوانین خانواده خود ما هستیم. مثلا در ایران تمام قوانین خانواده آبدوغ خیاری است و به سلیقه والدین وضع می شود. یک روز می گوییم این کار را نکن یک روز می گوییم آن کار را بکن. و هیچ دلیل علمی و منطقی هم برای اعتقادات و دستورات چرت و پرت خودمان نداریم و فقط گوش بچه ها را با اراجیف مختلف پر می کنیم. بچه ها منطق بسیار قوی دارند و به سادگی متوجه تناقضات می شوند و معمولا دستورالعمل های من درآوردی پر از تناقضات مختلف است که اغلب از چشم بزرگ ترها پنهان می ماند. در ضمن قوانین خانواده ما با همسایه و فامیل فرق دارد و کودک خیلی زود متوجه می شود که یک جای کار در این قوانین می لنگد. بنابراین قوانین تربیتی ما مورد قبول بچه ها نیست و آنها هم از هر فرصتی برای شکستن آن استفاده می کنند.

متاسفانه پس از اینکه این بچه ها بزرگ می شوند نسبت به قوانین کشور خود هم برخورد مشابهی خواهند داشت. زیرا همان قوانین آبدوغ خیاری و تناقضات و تبعیض ها در سطح کلان باعث می شود که تخطی از قانون برای او موجه جلوه کند و به تدریج قانون در سطح جامعه کم رنگ شده و مناسبات سنتی و قبیله ای جایگزین آن می گردد.

ولی به طور خاص اگر بچه های شما از قوانین بهداشتی و قوانین خوابیدن شما تبعیت نمی کنند مطمئن باشید که در یک جایی خود شما و یا پدر بچه ها این قوانین را شکسته اید و مثلا گفته اید حالا اشکال ندارد امشب بیدار باشید و یا مسواک نزنید. احتمالا شما از نظر علمی آگاه نبودید که حتی یک بار نقض قانون به کودک یاد می دهد که قانون شکستنی است و می شود آن را زیر سیبیلی رد کرد و بنابراین هر بار سعی می کند تا از روش های گوناگون برای گریز از قانون استفاده کند زیرا از نظر غریزی کودک متمایل به کسب لذت است و بسیاری از قانون ها لذت او را محدود می کنند.

به نظر من یک مشاور تربیتی خوب می تواند به شما کمک کند که تربیت بچه ها را دوباره به مسیر علمی خودشان بازگردانید.
با آرزوی موفقیت برای شما
پاسخ
ارش جان من فکر میکنم که علاوه بر مشکلات فرهنگی که ما داریم مثلا هر حرفی از هر جایی و هر حرفی را جلو بچه ها بیان میکنیم یا مثلا اگه مشکلی توی خونه باشه بچه ها به واسطه بزرگتر ها از جیکوپک آن خبردار میشن معماری خانه ها مون هم مزید بر علت میشه اینجا توی یه خونه 100 متری هم اتاق ها به هم خیلی نزدیکند وکلا افراد در فواصل کمی به هم زندگی میکنند و بیشتر با هم مواجه میشن در حالیکه در آنجا معمولا خانه ها بیشتر از یک طبقه هستند با اتاق های بزرگتر و فضای حیاط برای انها دلچسب و امن است پس وقت بیشتری را به بازی در انجا میگذرانند تا مثلا حیاط شخصی خانه ما که بچه من به خاطر دزدی هایی که در محله مان شده اصلا آنجا نمیرود.مشتاق خواندن نظر شما هستم. ممنونم
شنيده ام كه در بلاد كفر آدميان ديندارترند.
پاسخ
تشکر کنندگان: rs232 ، batis2010 ، hoda2012 ، apoornaki ، امیر مهاجر ، NarcisJ ، HAZARA ، qeshmi ، mrlzdh ، M0HSeN_US
ارش جان خیلی دوست داشتم زودتر نوشته های شما رو میخوندم و میتونستم من هم نظر بدم تا الان 23 صفحه از نوشته های شما رو خوندم و باز شما و دوستان ببخشید که اگر دارم خارج از حوصله و تکراری حرف میزنم .ارش جان شما از اون دسته ادم هایی هستید که عنصر عشق و دوست داشتن انسان ها و زندگی درخمیر مایه وجودیتان به وفور یافت میشود با اینکه من ازدواج را نه تنها راه تکامل و پیشرفت نمیدانم و اصلا معتقدم که برخی از انسان ها هیچ وقت نباید ازدواج کنندولی برای زنان و مردانی از دسته شما که عشق دادن انها را راضی میکنند و انرزیشان را مضاعف میکندبسیار هم توصیه میکنم .به نظر من حیف است کلام و تفکر حامی و خوشفکری مردی یا زنی پشت دیگری نباشد و کسی که توانایی پرورش و تصمییم گیری برای همه امور یک فرزند را که از وجود خودش است را دارد ان را از خود دریغ کند من با ترس ها و بیم ها وامید ها و شادی های داشتن فرزند و زندگی زناشویی کاملا اشنا هستم ولی فکر میکنم تحمل ناکامیها و ناراحتیهای در یک رابطه خوب بودن بسیار راحتتر از تنهایی است .( که ایجاد رابطه خوب هم گاهی کار یکی دو سال نبوده و زمان میبرد .)
اون روزهایی که در زندگی ادمی افسرده میشه که خیلی هم عادیست و زیاد پیش میاد و اصلا روانشناس ها ان را به سرماخوردگی روانی تعبیر میکنند اگه شرایطی فراهم بشه و بتونی در یک کمک داوطلبانه به افرادی که حتی اونها را نمیشناسی شرکت کنی میبینی چقدر حالت بهتر میشه .پس چرا این تحمل سختی و مشقت را برای خودت و برای زندگی خودت انجام ندی تا برات ماندگار بشه و همه عمرت بهش ببالی و ازش لذت ببری.خلاصه اقا ارش تو حیفی که همسر نشی حیفه که بابا نشی عزیز دل خواهر.
شنيده ام كه در بلاد كفر آدميان ديندارترند.
پاسخ
ممنونم لیلی جان. مگر این که شما به فکر من باشید Smile
مشکل اصلی من در اینجا است که قیافه و هیکل و قد و بالای درست و حسابی ندارم و از طرفی هم کمی در انتخاب ظاهری سخت گیر هستم که خوب دست خودم هم نیست. بنابراین کسی که من از او خوشم بیاید معمولا از من خوشش نمی آید چون افراد بسیار بهتر از من می تواند پیدا کند. من هم راستش حوصله پیگیری و سماجت ندارم و با هر جواب نه که بشنوم دمم را می گذارم روی کولم و می روم. البته هنوز که پس از طلاقم از کسی خواستگاری نکردم و همسر سابقم هم اولین نفری بود که به صورت جدی به خواستگاریش رفته بودم ولی به هرحال شرایط غیر قابل پیش بینی نیست. تازه الآن دیگر با چهل و دو سال سن آن شادابی و جوانی گذشته را ندارم و زپرتم زود غمسول می شود. سه سال پیش هم یک دوست دختر فرانسوی داشتم که چنان از نظر روحی و جسمی به من فشار آورده بود که نزدیک بود گریپاچ کنم طوری که در اداره فقط می خواستم سرم را یک جا بگذارم و پنج دقیقه بخوابم. آخرش هم از دستش فرار کردم و تا مدت زیادی به خودم می گفتم که من دیگر غلط بکنم دوست دختر بگیرم و همین شد که الآن سه سال است که تنها هستم.
حالا باید چند سفر به لس آنجلس و یا ایران بروم و یک بررسی اجمالی بکنم تا بلکه فرجی حاصل شود..
با آرزوی موفقیت برای شما
پاسخ
(2012-05-23 ساعت 04:37)rs232 نوشته:  لیلا چهل و دوی عزیز.

در امریکا بچه ها فقط کارهایی را انجام می دهد که طبق قانون متناسب با رده سنی خودشان باشد و به مرور یاد می گیرد که مثلا فقط فیلم هایی را نگاه کند که پی جی ترتین هستند و اگر نباشد خودش پا می شود و می رود و یا فقط کتاب هایی را می خواند که مربوط به رده سنی او باشد. ...

گویا اهالی بلاد کفر در زمینه تربیت کودکان اختلاف نظر دارن. دیدگاه آرش عزیز را با شخصی که ۳۴ سال در آمریکا زندگی می کنه در میان گذاشتم. جوابش این بود:
نقل قول:والّا تا آنجا که من دیده‌ام و به عقیده‌ام، درصد بسیار بسیار کوچکی از بچه ها بله، " کارهایی را انجام می دهد که طبق قانون متناسب با رده سنی خودشان باشد" و قس علیهذا... . یعنی آنانی که دارند در یک خانواده به اصطلاح «عرفی» بار می‌آیند و اکثریتشان را میتوان در میان کودکان نسل اولی مهاجرین پیدا کرد.
ولی عواملی شامل از بی بند وباری ناشی از جوانی و خام بودن خود والدین که بزرگ شدند ولی بچه ماندند، فقر رایج که یا هر دو والدین را مجبور به کار تمام وقت کرده و یا مردم را عایدی بگیر دولت Welfare و منگ و بی‌خیال کرده، تک والد/ه بودن انبوه عظیمی از خانوارها که اکثرا در آنان مادر است که باید امرار معیشت خود و بچه/هایش را بکند و زیاد توان باقی و وقت تربیت ندارد، تابوشکنی که سرگرمی جهانی بچه‌ها است، اینکه دست روی بچه بلند کردن جرم است، وعوامل دیگر، برای چنان تصویر خوشبینانه‌ای که دوست ما ترسیم نموده متاسفانه واقعیت چنان منسجمی باقی نمی‌گذارد.
بی‌دلیل نیست که عقب‌افتادگی فرهنگی و آکادمیک بچه های آمریکا (در قیاس با حتی کشورهای مثلا جهان سوم که فغان خود مسئولین و رؤسای جمهور آمریکا را نیز درآورده) و زوال وضعیت کل بهداشت و سلامت جسمی و روانی شان (چاقی مفرط گسترده، اعتیاد به سیگار واستفاده بسیار زودهنگام به ا.لکل و مواد مخد.ر، بار.دار شدن دختران نوجوان، رواج امراض مقا.ربتی، ارتکاب جرائم، جنایت و خشونت و ...) را به نحو فزاینده‌ای در دهه‌های اخیر شاهد بوده‌ایم.
البته درست است که قوانین زیادی وجود دارند که با نیت خیر و مصلحت کودکان و در جهت مسئول نگه داشتن والی و والدینشان تالیف و در کتب قانون گنجانده شده اند و خاطیان نیز به شرط پیدا و شناسانده‌شدن به تناسب متحمل مجازات می‌شوند، ولی سیستم قضایی هم به نظرم در این جهت نیز مدت هاست که کمر خم کرده...
[en] PD: Jan. 6, 2001
Visa: July 2012
F4
[/en]
پاسخ
سلام

من هم از خواندن مطالبی که ارش جان در این مورد نوشتند تعجب کردم . البته فکر می کنم منظور ایشان بیان عمومی شرایط در حالت ایده ال ان است . یعنی ان چیزی که قانون یا عرف تعریف می کند و الزاما بدین معنی نمی باشد که تمام و کمال توسط جامعه اجرا می شود.
از جهت دیگر فکر می کنم ارش عزیز ما به دلایل مختلف در نواحی که زندگی می کند و یا دوستان و خانواده هایی که با انها سر و کار دارد دچار خوش شانسی مانند انچه خودش در مورد یافتن کار و عواقب مهاجرت می نامد شده است .
حدودیک ماه پیش یکی از بستگان نزدیک که دوست صمیمی پدر من هم بود را در اخرین سفرش به تهران ملاقات کردم. چون دیدن ایرانی مهاجر برای من این روزها بسیار جذاب است این فرصت طلایی را ازدست ندادم و تا جایی که می توانستم از ایشان سوال پرسیدم ! در مورد بچه ها و تفاوت های بچه های اینجا و انجا پرسیدم و البته ایشان شناخت کافی از بچه های امروز ایران نداشتند و فکر می کردند هنوز بچه های ایرانی افتاب و مهتاب ندیده اند و مثل قدیمها تا 17 یا 18 سالگی صبر می کنند تا بزرگ شوند ... به هر حال ایشان با داشتن دو بچه نوجوان متولد امریکا نگرانی عجیبی در مورد این داشتند که این دو فرزند با چه گروه هایی قاطی شوند و به چه راه هایی بروند. و بزرگ ترین خطر را فروشندگان مواد مخدر در گروه های دوستان اعلام کردند. البته ایشان مهندس عالی رتبه و ادم با فرهنگی است و همسرش هم برای بچه ها کم نذاشته و بچه های معقولی هم دارند . ولی ایا تمام بچه های این سن و سال دارای این شرایط از نظر خانوادگی و مالی هستند .


زیاد بحث رو خسته کننده نکنم ...من فکر می کنم دیدگاه ارش جان در این مورد یه کمی رویایی است و نباید بر این اساس انتظار دیدن این همه کودک رویایی رو در جامعه امریکا داشته باشیم. ولی با اینکه بچه ها از ایران مستقل تر و دست و پا دار تر هستند موافقم و این هم کاملا با تربیت حساب شده و اصولی شدنی است.

طبق معمول من برای این بحث هم کتاب معرفی می کنم امیدوارم مفید باشه.

عنوان: چگونه با کودکم رفتار کنم؟
نویسنده: گاربر،استيفن / دانيلز گاربر، ماريان/ فريدمن، روبين
مترجمان: خزعلی،شاهين / حسينی نيک، هومن / شريف تبريزی، احمد
تعداد صفحات:508 ص
موضوع: راه کار عملي و موثر براي مشکلات کودکان
فهرست مطالب: مراحل تغيير دادن رفتار کودکان، روشهاي اصلي تربيت، مشکلات صبحگاهي، مشکلات شبانگاهي، مشکلات هر روزه، ابتدايي ترين مشکلات دوران کودکي،‌ مشکلات توالت رفتن، کج خلقي و رفتارهاي منفي ديگر، مشکلات بهداشتي، بيرون از خانه، مشکلات مدرسه و تحصيل، عادت هاي عصبي، مشکلات کودک با همسالان و خواهر و برادرها، ترس ها، مسائل ويژه رفتاري، مشکلاتي که کتاب نمي تواند آنها را حل کند، چگونه از متخصصان کمک بگيريم؟‌

در بخش مراحل تغيير دادن رفتار کودکان چنين آمده است:
کودکان و والديني که از هر نظر کامل باشند، وجود ندارند. کودکان هميشه آن طور که والدين مي خواهند رفتار نمي کنند و وقتي والدين احساس مي کنند نمي توانند عادات و رفتار فرزندان خود را تغيير دهند، درمانده و آشفته مي شوند و اعتماد به نفس خود را از دست مي دهند. به خاطر داشته باشيد که نبايد در کوتاه مدت انتظار پيشرفت زيادي داشته باشيد. اهداف خود را متناسب با سن، شخصيت، توانايي ها، جنس و ميزان رشد عقلي فرزندانتان تعيين کنيد. همه کودکان در يک سن مشخص وارد مرحله ايي مشابه نمي شوند.
مشکل را تشريح کنيد
پيش از هر اقدامي بايد رفتارهايي را که مي خواهيد تغيير دهيد، دقيقا مشخص کنيد. اين که به کودک برچسب شيطان، وحشي، لجباز يا حرف نشنو بزنيم، کمکي به حل مسئله نخواهد کرد.
در هر زمان بر روي يک مشکل تمرکز کنيد
سخت نگيريد
هماهنگ و ثابت قدم باشيد
با ديد مثبت نگاه کنيد
بگذاريد بچه ها بدانند منتظر چه بايد باشند

در بخش روشهاي اصلي تربيت به توضيح روشهايي چون تحسين کردن، ناديده گرفتن، روشهاي کسب آرامش،‌ استفاده از جداول، روش «سوزن گرامافون گير کرده» و ... پرداخته شده است.
در بخشهاي ديگر راه حل هاي متعددي براي مشکلاتي چون بدخوابي، دروغ گويي، ترس، لکنت زبان، تنبلي، شب ادراري و ... ارائه گرديده است.

نظر شخصی: ويژگي مهم اين کتاب به عقيده من توضيح درمورد نحوه برخورد با مشکلات رفتاري بچه هاست. ضمن اين که با ارائه راه حل هاي متعدد امکان انتخاب راه حل مناسب براي هر کودکي را فراهم مي سازد. هم چنين با الهام از راه حلهاي موجود در کتاب خود نيز مي توانيم راه هاي ديگري را ابداع کنيم.
اين کتاب به عنوان مرجعي براي دستيابي به راه حل هاي عملي، راه گشاي والدين است.

شاد باشیم و مهاجر سرایی حتی اگر مهاجر هم نشدیم .....Cool
پاسخ
از متن های خوبی که نوشتید سپاسگزارم.
فروزن مایند عزیز.
متنی که من نوشتم فقط در پاسخ به این سوال بود که چرا بچه های امریکایی به والدینشان نمی چسبند و بچه های ایرانی به والدینشان می چسبند. این مسئله تعریف کردن از کسی و یا معیار خوبی و بدی مردم نیست بلکه یک واقعیت اجتماعی است و ما می خواهیم دلیل چیزی را که می بینیم بررسی کنیم. بنابراین برای این کار ما مجبوریم عموم مردم دو جامعه را در نظر بگیریم و پرداختن به بخش بزهکار جامعه ما را به جواب درستی نمی رساند. علت این که بسیاری از بچه های ایرانی بسیار لوس بار می آیند و به والدین خود می چسبند و رفتار و صداهای عجیب و غیر عادی از خودشان در می آورند و یا در مقابل حرف عادی از خودشان خشونت نشان می دهند و جیغ می کشند و داد و فریاد می زنند نشانه عدم وجود الگوی تربیتی صحیح در جامعه است و همان طوری که گفتم به نظر من روش های تربیتی ما سلیقه ای و غیر علمی است.
سعید جان
از کتابی که معرفی کردی بسیار سپاسگزارم و مطمئن هستم خواندن آن به افرادی که فرزند دارند بسیار کمک می کند. ولی مسائل تربیتی که برای مهاجران ایرانی مقیم امریکا وجود دارد بسیار متفاوت و پیچیده است. در لس آنجلس و در جمع آشنایان و فامیل هایی که من تا کنون به خانه آنها رفته ام برخی از بچه ها چنان نامیزان هستند و ریپ می زنند که تحمل کردن آنها حتی برای یک ساعت هم شاهکار است. ایرانی های مقیم امریکا نه تنها شیوه سنتی و سلیقه ای خود را در تربیت بچه دارند بلکه به خاطر تقارن فرهنگی مشکلات بیشمار دیگری هم به آن اضافه می شود.

ولی یک مسئله دیگر هم وجود دارد که دوست دارم دوستان عزیزم به آن دقت کنند.

در امریکا خلاف کار زیاد است ولی عمل خلاف با آگاهی و به قصد انجام یک عمل خلاف صورت می گیرد.

ولی در ایران خلافکار زیاد است با این تفاوت که در بسیاری از موارد اصلا اراده ای به انجام یک عمل خلاف وجود ندارد و یا اصولا خلافکار از خلاف بودن آن عمل آگاهی ندارد.

به عنوان مثال, آزار جنسی در امریکا با آگاهی از خلاف بودن آن و به قصد ارتکاب جرم انجام می گیرد و طبیعی است که در صورت کشف آن بازتاب خبری پیدا می کند و همه از آن آگاه می شوند. ولی در ایران اصلا آزار جنسی و مرزهای آن تعریف شده نیست بنابراین آزار جنسی در جامعه به طور بسیار گسترده و در مقابل دیدگان عموم صورت می گیرد بدون اینکه حتی مجرم از جرم بودن عمل خود آگاهی داشته باشد.

اگر به مسائل تربیتی کودکان برگردیم متوجه می شویم که بسیاری از رفتارهایی که ما با کودکان خود انجام می دهیم نیز در واقع جرم است و ما از آن آگاه نیستیم. کتک زدن کودک, فشار روانی وارد کردن به کودک, در معرض خطر قرار دادن کودک, آموزش های ناصحصح و غیر علمی به کودک و بسیاری از کارهای روزمره ای که ما از روی نادانی انجام می دهیم در علم نوین تربیتی نادرست و حتی جرم محسوب می شود و در کشورهای پیشرفته شاید به خاطر ارتکاب آن والدین را روانه زندان کنند.
با آرزوی موفقیت برای شما
پاسخ
(2012-05-24 ساعت 22:05)masih sh نوشته:  آرش جان
وضعیت مالی برای افراد جامعه به طور کلی چه طور است.آیا واقعا با درآمدشان میتوانند به خواسته های منطقی خود برسند ؟آیا همزمان میتونند قسط یه ماشین متوسط و یه خونه متوسط و هزینه های اجباری زندگی رو بدهند؟
(حداقل در محل زندگی شما)
اگر کار داشته باشند و یا اگر قبلا کار کرده باشند و الآن حقوق بیکاری می گیرند بله می توانند از پس مخارج اولیه خودشان بر بیایند. ولی اگر بیکار باشند و قبلا هم سابقه پرداخت مالیات و بیمه سوشیال سکوریتی نداشته باشند نمی توانند. در امریکا کسی که نتواند از پس مخارج اولیه خود برآید خیلی زود بی خانمان می شود و مجبور است شبها در ماشین و یا در پیاده رو و یا شلتر بخوابد. متاسفانه در بحران اقتصادی اخیر در اطراف من افراد زیادی دچار مشکلات اقتصادی شدند و یا خانه و مغازه خودشان را از دست دادند ولی من هیچکدام را نمی شناسم که در این مدت بی خانمان شده باشد. بی خانمان هایی که من دیده ام از مدت ها قبل بی خانمان بوده اند و اصولا از کار کردن خوششان نمی آید. شلتر و غذا و نوشابه برای آنها هست و من از همان بی خانمان معروف که پرسیدم گفت مشکل خاصی وجود ندارد فقط شبهایی که سرد است باید زودتر به پناهگاه بروند زیرا آنها نمی توانند تخت خود را رزرو کنند و جای خواب آنها زود اشغال می شود. صبحانه و نهار و شام هم به آنها داده می شود و شکایتی از غذا نداشت. البته در شهرهای بزرگ مثل نیویورک و شیکاگو جمعیت بی خانمان ها بسیار بیشتر و وضعیت آنها به مراتب سخت تر است. ولی چون اینجا کوچک است تعداد زیادی هم بی خانمان ندارد و بسیاری از آنها هم بی خانمان های گذری هستند که از این شهر به شهر دیگر می روند.
با آرزوی موفقیت برای شما
پاسخ
سلام

آرش جان لطفا یک شماره حساب و اطلاعات حساب خود را برای من بفرست تا هزینه اجاره تاپیک دیدگاه های ارش را پرداخت کنم .. .Big Grin
من وقتی داخل این تاپیک میشم بخاطر بار معنایی بالایی که داره جو گیر شده و افاضات فضل بی حساب می نمایم و خودم هم متوجه هستم که گاهی به مانند پا برهنه پریدن در میان حرفهای شماست. از این بابت متاسفم و از شما حلالیت می طلبم...

اخرین مطلبی که در وبلاگت نوشته بودی ( روز قیامت و .... ) اونقدر عالی بود که من چندین بار انرا خواندم و از خنده روده بر شدم. یک سوال برایم پیش امده . ایا در فرهنگ امریکا هم اعتقاد به منجی اخر زمان ( اگر اشتباه نکنم مسیحی ها هم همین ادعا را دارند برای عیسی مسیح ) به شدت مسلمانان وجود دارد و در میان عموم مردم جایی دارد ؟؟
پاسخ
تشکر کنندگان: SH1A2R3 ، nahid.t ، storagemeter ، rs232 ، Hediyeh ، apoornaki ، ronmony ، امیر مهاجر ، HAZARA ، Asy ، American Darlin
(2012-05-25 ساعت 11:31)saied-k نوشته:  سلام

آرش جان لطفا یک شماره حساب و اطلاعات حساب خود را برای من بفرست تا هزینه اجاره تاپیک دیدگاه های ارش را پرداخت کنم .. .Big Grin
من وقتی داخل این تاپیک میشم بخاطر بار معنایی بالایی که داره جو گیر شده و افاضات فضل بی حساب می نمایم و خودم هم متوجه هستم که گاهی به مانند پا برهنه پریدن در میان حرفهای شماست. از این بابت متاسفم و از شما حلالیت می طلبم...

اخرین مطلبی که در وبلاگت نوشته بودی ( روز قیامت و .... ) اونقدر عالی بود که من چندین بار انرا خواندم و از خنده روده بر شدم. یک سوال برایم پیش امده . ایا در فرهنگ امریکا هم اعتقاد به منجی اخر زمان ( اگر اشتباه نکنم مسیحی ها هم همین ادعا را دارند برای عیسی مسیح ) به شدت مسلمانان وجود دارد و در میان عموم مردم جایی دارد ؟؟
ممنون سعید جان. اختیار دارید افاضات شما صائب است.
بله. در واقع منجی بشریت همان سوشیانت است که اگر اشتباه نکنم از میتراییسم به زرتشت منتقل شده و بعد به ادیان ابراهیمی سرایت کرده است. به هرحال قدمت این تفکر بیش از پنج هزار سال است و شاخه ای از مسیحیان و یهودیان نیز به منجی اعتقاد دارند. ولی اصولا در امریکا خرافات بسیار پر رنگ تر از مذهب است. مثلا از زیر نردبان رد نشدن یا در شیشه شکسته نگاه نکردن و یا پا بر روی ترک کاشی نگذاشتن و به تخته زدن و بر روی پا جارو نکشیدن و غیره.
با آرزوی موفقیت برای شما
پاسخ
سلام آرش جان .
اینطور که متوجه شدم مثل اینکه در سانفرانسیسکو پلی هست که گلدن گیت نام داره . (( اگر اشتباه میکنم تصحیح بفرمایید))
از قرار معلوم امروز صبح شما میشه 75 سالگی این پل.حالا داداش اگه از اونورا رد شدی با اون دوربین قشنگت یه دو تا عکس از جشنش بندازی و بفرستی برا ملت شهید پرور ممنونت میشم.
با تشکر برادر گرامی.
پاسخ
تشکر کنندگان: masih sh ، SH1A2R3 ، ARASH@MH ، roze ، rs232 ، golesang ، batis2010 ، ronmony ، امیر مهاجر ، behzadkhatari ، armin021
آقا من همیجا اعلام میکنم که هیچ نقشی ( چه مستقیم و چه غیر مستقیم ) در مفقود شدن آرش خان نداشتم و امیدوارم هر چه زو تر این عزیز رو ببینیم تا از این عذاب وجدان من کاسته شود.
من فقط گفتم بره پل گلدن گیت یه عکسی بگیره و والا قصد ترور ایشون نبود.
خدایا سپردمش به خودت.آقا عکس نگیر نخواستیم برگرد.
میترسم اینطوری که پیش بره سالگرد 750 سالگی این پل هم بشه و خبری از این داداشمون نشه.
شاید هم تو این دوره 750 ساله سانفرانسیسکو حرکت زمین شناختی کنه و بره بچسبه به اونطرف ژاپن که دیگه برا ارش هم سوژه برا نوشتنش کلی بوجود میاد که از چشم بادامیها بگه.
آرش قول میدم دیگه برات کامنت نزارم فقط جون من بیا و یه باردیگه خودتو نشون بده تا ملت مهاجرسرا منو دار نزدن به جرم قتل یو.
برگرد خودم میرم عکس میگیرم.
(:
پاسخ
تشکر کنندگان: masih sh ، seidi_f84 ، rs232 ، golesang ، Omidooo ، mavarfan ، batis2010 ، ronmony ، roeentan ، armin021 ، nightowl
با سلام ، آقا آرش منم مثه خیلی های دیگه تصورم این بود که اگه یک مدتی تو یه محیط انگلیسی زبان زندگی کنم کامل به انگلیسی مسلط میشم ولی با توجه به مطالب شما متوجه شدم این مسئله درست نیست . به نظر شما ما که هنوز ایرانیم چیکار کنیم و با چه سیستمی یاد بگیریم تا وقتی اومدیم اونجا راحتتر ارتباط برقرار کنیم. من تا حالا بیشتر انگلیسی آکادمیک مثه تافل و آیلتس خوندم. ممنون
پاسخ
تشکر کنندگان: rs232 ، golesang ، batis2010 ، ronmony ، امیر مهاجر ، armin021




کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان