ارسالها: 130
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jun 2012
رتبه:
43
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
با سلام دوباره
آقا آرش با نظر شما کاملا موافقم ما ایرانی ها همیشه خود را درگیر رودر بایستی ها و تعارفاتی میکنیم که متاسفانه در واقع هیچکدام حقیقت ندارند .والبته این موضوع بخاطر این است که ما از این که طرف مقابلمان رک و راست به خواسته ما نه بگوید متنفریم و در مقابل خودمان هم سعی میکنیم که هیچوقت به کسی نه نگوییم و در قالب تعارفات و وعده های بیجا هم خودمان و هم طرف مقابل را دچار مشکل کنیم .من یک عادت خوب را در بعضی از کسانی که مدت زیادی در خارج از ایران زندگی کرده اند دیده ام که به نظر من برگرفته از فرهنگ بقول معروف بیگانه است که همان رک گویی و استفاده نکردن از تعارفات بی جاست و بقولی ظاهر و باطنشان یکیست .اما متاسفانه خیلی از ماها در ظاهر قول مساعدت میدهیم اما در خفا زیر آب زنی میکنیم و این مختص مهاجرت هم نیست در همین ایران در محیط های کاری من خودم به شخصه دوستانی را دیده ام که در ظاهر جان فدای یکدیگر میکنند اما پشت سر ریشه طرف را می زنند .امیدوارم همه ما از جمله خود من به جای شنیدن وعده های دروغین تحمل نه شنیدن را پیدا کنیم.
کیس نامبر :2013AS000068XX---تاریخ کارنت شدن :11 مارچ ---تاریخ مصاحبه :2 می ---محل مصاحبه :آنکارا -کلیرنس :2 می -تاریخ کلیر شدن : 18 june-مقصد :دالاس
ارسالها: 282
موضوعها: 3
تاریخ عضویت: Dec 2010
رتبه:
15
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
آرش جان ، شما چرا نویسنده نمیشی ؟ چنان این جملات رو گفتی ها تو گوشت و خون آدم میره اون دو تا ابر رو مخصوصا و باور کن اگر آ.. بودی صد تا منبر حسابی داشتی !!!
ارسالها: 222
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: May 2012
رتبه:
47
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
2012-07-25 ساعت 02:10
(آخرین تغییر در ارسال: 2012-07-25 ساعت 02:12 توسط el333.)
ال سیصد و سی و سه عزیز, از این که نظرات خودتان را به زیبایی نوشتید سپاسگزارم. ولی حالا که اشاره به روابط ایرانی ها با همدیگر نمودید اجازه بدهید که من هم برداشت خودم را در این مورد بنویسم. خوب راستش من تا حالا ندیده ام که یک ایرانی از این که ببیند یک هم وطن خودش موفق است و...
آقا آرش ممنون از توضیحات کاملتون و اینکه فکر میکنم نتوانستم منظورم را به درستی بیان کنم،نوشته ی من کلا در مورد ایرانیهای خارج از کشور بود..
سپس او هورا می کشد و شادی می کند و می گوید چه خوب شد و چقدر شانس آوردی و بیا پیش خودم عزیزم اینجا پیش من بمان و اصلا غمت نباشد و خیالت راحت باشد. خلاصه بعد از این که کلی حرف زدند و تلفن را قطع کردند طرف در امریکا تازه به خودش می آید و پشت لبش را گاز می گیرد و میزند پشت دستش و می گوید این چه حرف هایی بود من زدم! ...
پس باز هم دم دوست و آشناهای ما گرم که از همون اول موضع خودشون را مشخص کردن و به ما وعده و وعیدهای الکی ندادند.
2013AS63xx*کارنت:March *مصاحبه: 23اپريلYerevan*كلير 14 JUN*دريافت ويزا 26 JUN
ارسالها: 145
موضوعها: 1
تاریخ عضویت: Aug 2011
رتبه:
6
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
(2012-07-24 ساعت 23:55)Blaze نوشته: آرش جان ، شما چرا نویسنده نمیشی ؟ چنان این جملات رو گفتی ها تو گوشت و خون آدم میره اون دو تا ابر رو مخصوصا و باور کن اگر آ.. بودی صد تا منبر حسابی داشتی !!!
نویسنده؟؟؟ بنده حتی پیشنهاد عضویت در فرهنگستان زبان را هم دادم به علت معادل یابی های دقیق، آرش خودش قبول نکرد. گفت ارزونی کش لقمه سازان.
2012AS58XXX
آنکارا
مصاحبه:June 13 - برگه آبی
کلیرنس:Sep. 25
ورود به امریکا: 15 نوامبر. ویرجینیا
سوشیال: 8 روز بعد- ویرجینیا
گرین کارت:12 روز بعد ایندیانا !
ارسالها: 1,061
موضوعها: 33
تاریخ عضویت: Sep 2009
رتبه:
205
تشکر: 0
21 تشکر در 0 ارسال
وقتی که از من تعریف می کنید شبیه گربه ام ببو می شوم زمانی که زیر چانه اش را می خارانم و او خودش را کش و غوس می دهد! چند وقت پیش یک مقاله از یک نویسنده فیلسوف خواندم که نوشته بود امان از این مهندسان آی تی! می گفت ما خودمان را می کشیم و ده روز برای یک مقاله وقت صرف می کنیم و آن را با وسواس در تارنمای خودمان چاپ می کنیم و ده نفر هم آن را نمی خوانند در حالی که این مهندسان آی تی زمین و زمان را به هم می بافند و در باب روانشناسی و جامعه شناسی و علوم و نجوم و سیاست سخنرانی می کنند و صدها نفر در روز آنها را می خوانند و قربان و صدقه آنها می روند. بعد نوشته بود آخر من مانده ام که این مهندسان آی تی اصلا برای چه از اول مهندس شده اند و برای چه نرفته اند در یکی از علوم انسانی ادامه تحصیل بدهند. در آخر هم خودش به این نتیجه می رسد که احتمالا خانواده ها آنها را مجبور کرده اند که یک رشته نان و آب دار انتخاب کنند و از ابتدا به سلیقه و استعداد آنها بهایی نداده اند. البته بگذریم که همین مطلب را هم من خیلی روان تر از آن نویسنده فیلسوف نوشته ام زیرا خواندن نوشته او مثل این بود که بخواهیم یک مشت پسته را با پوست بجویم و فرو دهیم.
من هم در نوجوانی خیلی به رشته ادبیات علاقه داشتم و دلم می خواست نویسنده شوم. نمره ادبیات من همیشه بالا بود و وقتی انشاء می گفتند من به جای آن رمان می نوشتم و همه بچه های مدرسه آن را دست به دست می چرخاندند و می خواندند. تا جایی که ناظم دبیرستان من را ممنوع الانشاء کرد که به قول خودش به جای نوشتن آن مزخرفات درس بخوانم! به من می گفت بدبخت آخرش یا توپالیست میشوی یا حمال!
این شد که من هم رفتم به رشته آی تی! البته بعدها که کار آی تی کفاف خرج را نمی داد در کنار قاچاق پرینتر کمی هم سعی کردم کار حرفه ای نویسندگی کنم که خدا را شکر به خیر گذشت و سر سبز را بر باد نداد. ولی الآن خیلی خوشحالم که مجبور نیستم از راه نوشتن پول در بیاورم. اصلا هنری که در خدمت امرار معاش باشد بو می دهد دقیقا مثل ماهی که قبل از پختن آن را در مخلوط پیاز و زعفران و آبلیمو نخوابانده باشید.
خلاصه این که من الآن سواد کلاسیک درست و حسابی در مورد ادبیات و نویسندگی ندارم و همان خر لنگ آی تی را هم به زور به مقصد می رسانم. بیشتر بحرالعلوم هستم تا نویسنده! از همان فیلسوف نماهایی هایی که از هر چیز یک چیزهایی می داند و در واقع چیزی نمی داند. فقط کافی است که یک نفر بگوید مگس تا من در مورد هدف از خلقت مگس در کائنات یک ساعت مطلب بنویسم. البته برای منبر خیلی خوب است و به قول دوستمان اگر زورو بودم حسابی پای منبرم آدم جمع می شد.
الآن هم اگر ولم کنید همین جور تا صبح خزعبلات به هم می بافم!
با آرزوی موفقیت برای شما
ارسالها: 305
موضوعها: 1
تاریخ عضویت: Jul 2011
رتبه:
12
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
سلام آرش جان
بالاخره من هم يه ماهي هست كه همشهري شما شدم
فعلا همه چي مرتبه نميدونم چرا اينجوري همه چي درست پيش ميره نه اينكه عادت نكرديم همش احساس ميكنيم يه هويي يه اتفاقي ميوفته
آخه آشنايان در اينجا قبلا به ما هي ميگفتن اينجا مشكلات خاصي داره و اول بدبختي هاتونه و نياييد و داريد زندگيتونو ميكنين و از اين مزخرفات
حالا دارم به اين فكر ميكنم كه همش به خاطر اين بوده كه ما رو پشيمون كنن و ساپورت نكنن كه البته به نتيجه هم رسيدم
بگذريم
من يه سوال دارم كه جواب به اون براي همه ميتونه مفيد باشه اينكه ما كه كلي نرم افزار كرك از ايران آورديم اصلا ميتونيم از اينا استفاده كنيم يا گير ميوفتيم؟؟
والله رفتم يه لپ تاپ خريدم گفت آفيس ميخواي گفتم چنده گفت صدو بيست دلار!! خداييش موندم
من آفيس هم آوردم ميخواستم ببينم نصب بكنم يا نه؟ آنتي ويروس هم همينطور
مرسي
کیس نامبر: 2012as2xxxx
کنسولگری:انکارا
مصاحبه: فبريوري ٢٠١٢
کلیرنس: مارچ ٢٠١٢
دريافت ويزا: آپريل ٢٠١٢
تاریخ ورود به آمريكا: جون ٢٠١٢
تعداد افراد در این کیس نامبر: 3 نفر
ارسالها: 504
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Aug 2011
رتبه:
23
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
سلام..برای اولین بار ورود به امریکا با خانواده (در ماه سپتامبر)و گرفتن گرین کارت کدام شهر را پیشنهاد می کنید؟از نظر هزینه-تفریحی و .....1- دالاس -(پلانو)2- اتلانتا (جورجیا) ..در دالاس یکی از دوستان صمیمی را دارم که 3 سالی است در امریکاست و در اتلانتا یکی از اقوام دور که 40 سالی است در امریکا زندگی می کنه....ممنونم
شماره کیس : 2012AS000200XX
کنسولگری: ANK
مصاحبه : 2012 /FEB دریافت آبی
دریافت کلیرنس:26 SٍEP با ستاره
دریافت وبزا: SEP 28
ورود به آمریکا : 2013/March
ارسالها: 366
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jul 2011
رتبه:
10
تشکر: 0
1 تشکر در 0 ارسال
(2012-07-27 ساعت 10:36)shahrzad_a نوشته: (2012-07-27 ساعت 00:30)ehsan99 نوشته: آرش جان واقعا عالی مينويسی.لذت بردم از خوندن پست هات...چون شما چند ساله اونجا هستی يه چند تا سوال کوچيک داشتم خوشحال ميشم نظرت رو بدونم چون کمک ميکنه مثل سفير سابق ايران تو برزيل قربانی تفاوت های فرهنگی نشيم
آرش رفته گل بچینه !
تا بیاد من فعلا یه کم مشکل شما رو حل کنم که شب خوابت ببره !
آخي عزيزم چرا در رو روت بسته؟ عجب آدمي بوده ... چقدر لج آدم در مياد باهاش همچين كاري بكنن ....
اما اون پليسه .. دمش گرم
CN:2012AS4xxxx
رویت قبولی:6/15
ارسال فرمها:6/19
آنکارا
کارنت:April
نامه2 :19April
مصاحبه:19 June
دریافت ویزا: 21 June
ورود: 16 Sep
شهر: لس آنجلس
دریافت گرین کارت:
دريافت سوشيال: Sep 23
1نفر
هزینه:20Pic +88DHL+75Pass+58V+397Ti+200Tr+220$ M+ 220$ H+ 330$ Visa + 913Ti
ارسالها: 1,061
موضوعها: 33
تاریخ عضویت: Sep 2009
رتبه:
205
تشکر: 0
21 تشکر در 0 ارسال
2012-07-27 ساعت 21:04
(آخرین تغییر در ارسال: 2012-07-27 ساعت 21:07 توسط rs232.)
در مورد نژاد پرستی در امریکا نظرات زیادی وجود دارد. ولی آن چیزی که برای من خیلی مهم است این است که قانون در امریکا بر علیه نژاد پرستی است و همان طوری که شهرزاد عزیز تعریف کرد پلیس و تمام عوامل دولتی موظف هستند که با هر گونه مصداق نژاد پرستی برخورد قاطع کنند. فراموش نکنید که ما نژادی به عنوان امریکایی نداریم و اگر هم باشد همان سرخپوستانی هستند که از قدیم در خاک امریکا زندگی می کردند. در امریکا نژادهای مختلفی وجود دارد و طبیعی است که هر انسانی به خاطر فطرت و غریزه های ذاتی, نژاد خودش را بیشتر دوست دارد. مثلا یک ایرلندی ممکن است نژاد خودش را بهتر بداند و یا یک آلمانی و یا افریقایی نژاد خودش را بیشتر دوست داشته باشد. ما ممکن است هرگز متوجه نشویم که وقتی دو تا سوئدی با خودشان صحبت می کنند چه چیزی در مورد نژاد ایرانی یا نژاد تیره پوست بگویند ولی رفتار آنها در جامعه امریکا طوری است که سعی می کنند تمایلات ذاتی خودشان را مخفی کنند و رفتار یکسانی با نژادهای دیگر داشته باشند زیرا امریکا جامعه ای است که آنها را به این سمت سوق می دهد. ولی چون من حرف های ایرانی ها را متوجه می شوم می فهمم که ایرانی های امریکا هم نژاد پرست هستند و مثلا می گویند مکزیکی ها آدم نیستند سیاهپوستان بو می دهند, آسیایی ها کودن هستند و از این حرف ها ولی همین ایرانی ها هم مجبور هستند در امریکا با احترام نسبت به همه نژادها برخورد کنند طوری که آنها متوجه این باور در ایرانی ها نشوند. اصلا اساس و پایه کشور امریکا بر روی همزیستی مسالمت آمیز نژادهای مختلف است اگرنه تا کنون به صدها تکه تبدیل شده بود و همه به جان یکدیگر می افتادند.
آن چیزی که برای من بسیار عجیب است این است که با این که ایران بر خلاف بسیاری از کشورها از نژادهای مختلف تشکیل شده است ولی ما هنوز نتوانسته ایم فرهنگ عدم تبعیض نژادی را در میان خودمان جا دهیم. من خودم هم از زمانی که به امریکا آمدم تازه متوجه شدم و یاد گرفتم که انسان هرگز نباید از روی لهجه, رنگ پوست, مذهب و زبان کسی پیش داوری کند و او را نسبت به نژادش طبقه بندی کند.
با آرزوی موفقیت برای شما
ارسالها: 741
موضوعها: 14
تاریخ عضویت: Aug 2009
رتبه:
62
تشکر: 0
1 تشکر در 0 ارسال
2012-07-27 ساعت 21:59
(آخرین تغییر در ارسال: 2012-07-27 ساعت 22:00 توسط kavoshgarnet.)
به نظر من نژادپرستی در آمریکا بین مهاجرین خیلی بیشتر است و خود آمریکایی ها (کسانی که در آمریکا متولد شده اند) کمتر نژاد پرستند.
آمریکایی ها هرچه از نظر سواد و یا موقعیت اجتماعی بالاترند کمتر رفتارهای نژادپرستانه از خود بروز میدهند و مهاجرین و خارجی ها هرچه از فرهنگ ضعیف تری هستند بیشتر رفتارهایشان نژادپرستانه و بی ادبانه است.
درمورد سیاهپوستان موضوع کلا فرق دارد و تنوع این گروه نژادی از نظر رفتاری شاید از تنوع همه گروههای نژادی دیگر بیشتر باشد. به طوریکه سیاهپوستان با رفتار بسیار متمدن در بین اینها وجود دارد که نمونه اش را در بین خود آمریکاییان و آسیایی ها و اروپایی ها نمی بینیم.
من هر وقت گزینه انتخاب بین آفریقایی، آمریکایی و کارمندان از سایر نژادها را دارم، انتخاب اول من اگر آمریکایی لبخند به لب باشد اول است و بعد آفریقایی ولی برای سایر نژادها حتی گاهی کارم را رها می کنم و به یک اداره دیگر می روم. چون معمولا کارمندان سایر نژادها/کشورها که در شهر ما هستند معمولا سعی می کنند کار آدم را بپیچانند.
یک نکته که من دیده ام اینست که به نظر می رسد سیاهان زیاد با هیسپانیک ها میانه خوبی ندارند. چطور؟ مثلا قیافه من که به بعضی هیسپانیک ها می خورد گاهی در اولین برخورد رفتار خوبی ندارند ولی به محض اینکه متوجه می شوند من هیسپانیک نیستم به یکباره رفتارشان عوض می شود.
برای نمونه یک روز یک سیاهپوست آمد نزدیک من نشست و با صدای بلند شروع کرد به صحبت کردن در حالی که لابی آنجا خیلی بزرگ و خلوت بود و ادب و یا لااقل احتیاط حکم می کرد که کمی دورتر بنشیند یا کمی آهسته تر صحبت کند و کاملا مشخص بود برای عصبی کردن من اینکار را می کند. تا بعد از یک ربع که من خونسرد نشسته بودم تلفن من زنگ زد و مکالمه من فقط این بود: "سلام دارم می آم" و طرف سیاه پوست نمی دانم چطور شد که یکباره صدایش آرام شد، خیلی آرام، و بلند شد رفت، خیلی دور!
از این موارد خیلی زیاد دیده ام و وقتی که میبینم یک سیاهپوست قصد دارد کار مرا بپیچاند یک جوری حالیش می کنم که من ایرانی ام. مثلا می گویم "وای اینجا نسبت به کشور من، ایران، خیلی متفاوته" و معمولا در واکنش می پرسند واقعا؟ ایرانی هستی؟ . بعد دیگر کارها به خوبی و خوشی پیش می رود. (البته نه همیشه)
در مورد کشورهای همسایه مثل پاکستان و بننگلادش و مجموعه کشورهای این تیپی متاسفانه تقریبا همیشه کار مرا پیچانده اند و تا به حال آسیبهای خیلی زیادی از این گروه خورده ام و متاسفانه در منطقه ما این گروه زیاد هستند.
حالا فکر نکنید که من نژاد پرستم نه بلکه آنها نژاد پرستند و من ضمن اینکه همیشه با آنها محترمانه رفتار می کنم فقط به تازگی یاد گرفته ام از آنها دور باشم و در صورت داشتن حق انتخاب یک نفر دیگر را برای انجام کارهایم انتخاب کنم.
ارسالها: 187
موضوعها: 1
تاریخ عضویت: Feb 2011
رتبه:
16
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
2012-07-28 ساعت 03:51
(آخرین تغییر در ارسال: 2012-07-28 ساعت 04:55 توسط ehsan99.)
آرش جان درسته که در آمريکا نژادی بنام نژاد آمريکايی نداريم اما مشخصا منظور از نژاد پرستی ، سفيد اروپايی در مقابل نژاد های ديگست و نکته جالب اينجاست که اتفاقا آمريکايی که صاحبان اصليش سرخ پوست بودن برعکس کشور های اروپايی سابقه بسيار روشن و غير قابل انکاری در نژاد پرستی دارن
به هر حال ممنون هم از شما و هم کاوشگر عزيز.من بيشتر دوست داشتم تجربيات شخصيتون به عنوان يک مهاجر در رابطه و زندگی روزمرتون رو بدونم چون قوانين ضد نژاد پرستی سفت و سخت تری اينجا هست اما بحث مهاجرت هميشه در اين کشور های غربی بحث داغی بوده. در ضمن در چند سال گذشته با توجه به شرايط بد اقتصادی ، احساسات نژاد پرستانه و ضد مهاجرتی بيشتر شد که خوب مهمترين نشانش قدرت گرفتن حزب های راست گرای افراطی، سخت تر شدن قوانين مهاجرتی و خيلی چيز های ديگه بود
دوست داشتم بدونم مردم آمريکا با توجه به بحران های اقتصادی اخير چطور با مهاجرت کنار اومدن و تجربه شما چی بوده و مايی که داريم اونور ميآيم چه انتظاری بايد داشته باشيم که خوب تجربه شما ها گويا مثبت بوده.ممنون