کانال تلگرام مهاجرسرا
https://t.me/mohajersara







##### هشدار #####
به تاریخ ارسال مطالب دقت فرمایید.
شرایط و وضعیت پروسه ویزا دائم در حال تغییر است و ممکن است مطالب قدیمی شامل تغییراتی باشد.
دیدگاه های آرش در مورد آمریکا
سلام
به راستی شیوا و روان نوشته اید...
چیزی که وجود داره چند وقتی است فرصت نمی کنید مطلب بنویسید
ممنون می شم الان هم اگر فرصت کردین مطالب خودتون رو اینجا بگذارید
مطمئنا بچه ها استقبال خیلی زیادی می کنند Smile
پاسخ
تشکر کنندگان: rs232 ، Soap McTavish ، bayat_r ، parsush ، سمانه777 ، Tomas ، خشم شب ، saeed_gh ، mrr777 ، apoornaki ، kasrafo ، perna ، sce ، parisa656 ، erica
متوسط سن افراد در ایران رو در حدود 65تا 75 برآورد میکنند. با توجه به وضعیت زندگی ( بهداشت روحی و روانی - سلامتی جسمانی - تغذیه - امید به زندگی - اقتصادی و مجموعه ای از عوامل مختلف ...
)
وقتی خاطراتم رو مرور میکنم خیلی دلم به حال خودم میسوزه چون نصف عمرم در بهترین حالت طی شده و تو این مدت نتونستم به چیزایی که دلم می خواست ( آرزوها و رویاها ) برسم و میزان سرخوردگی ها و ناکامی ها بیشتر از کامیابی ها بوده و این موضوع اعتماد به نفس و توانم رو کم کرده .
این وضعیت روحی رو در اغلب افراد دور و برم میبینم و وضعیت کشورمون در این یکسال اخیر بیشتر به این قضیه دامن زده .
تا به حال چندین کسب و کار بسیار پر منفعت رو از صفر استارت زدم و موقع نتیجه گیری یه بحران یا وضعیت نابسامان همه رو به پشم تبدیل کرده که مطمئنم که اگر تو هر جای دیگری بود نتیجه ای دیگر به بار داشت .
یکی از راههای نجات در وضعیت موجود رو در مهاجرت میبینم ، چون با توجه به دورنمای این کشور و توانایی های خودم آینده جالبی اینجا برام نیست وضعیت رو رو به بهبودی نمیبینم.البته مهاجرت هم داستان ها و چالشهای خودش رو داره ولی این بر می گرده به میزان انگیزه شما که در نقطه تغییر و روبرویی با چالش های اون قرار گرفتید یا نه ، طبیعتا اگر در همین ایرانم بخواهید از یک شهر نقل مکان کرده و به شهری دیگر مثلا تهران تشریف ببرید با کلی مسایل جدید روبرو میشید چه برسد کشوری دیگر....
بنظرم اینجا کلا تنبان پاره شده چیزی که بعنوان هویت یا فرهنگ می شناسیم و کلی خاطرات هم براساس آن داریم در قیاس با 40 سال قبل با توجه به نظر افراد مختلف به قهقرا رفته و با استانداردهای انسانی حال حاضر هم اگر مورد ارزیابی قرار گیرد در رتبه های بسیار پایینی قرار خواهد گرفت و میبینید که جزو جوامع برتر از لحاظ کیفیت زندگی در هر عرصه ای نیستیم . به هر حال این نوع طرز تفکر و خلق و خوی موجود در جامعه ما را به این سطح از زندگی کشانده و برای کسانی که نمیتوانند با آن خو بگیرند راهی بجز تغییر نگذاشته است .
حالا اگر از روی منبر پایین بیایم و به کلی گویی روی بیاورم .....
مهاجرت سخته - دوری از خاطرات ، آشنایان و زادگاه سخته - حتی دوری از این جامعه پر هرج و مرج هم سخته
ولی ما که درخت نیستیم اگه جایی برامون خوب نیست باید عوضش کنیم
پاسخ
من حاضرم هر کاری بکنم که با همسرم بریم آمریکا. خدارو شکر از اینجا میتونم پول با خودم ببرم برای یک سال یا بیشتر اما این ویزای لعنتی گرفتنش سخته. دلم میخواد برم اونجا و کار کنم. هر کاریم که باشه انجام میدم. اینجا کارمندم خیر سرم. مسئول اداره انفورماتیک یه شرکت دولتی اما چه فایده؟! نه حقوق خوبی نه رفاه! تازه درسم میخونم. هم کاردانی IT دارم هم اینکه دارم عمران میخونم. خانمم هم شهرسازی میخونه. کاش میشد کسایی که اونجان با استفاده از پول امثال من که اینجان یه کاری راه بندازن با خود بچه های اینجا و براشون حداقل ویزای کار بگیرن. طرف صحبتم با آرش عزیز هست که تجربه خیلی خوبی داره و میتونه خیلی کمک کنه اما فکر کنم هر کی میره اونجا از اینجا و مردمش یادش میره. یکی کمکم کنه بگه چطور میتونم یه جایی پیدا کنم که بیام اونجا. من کارای کامپیوتریم خوبه و اندازه یه فوق لیسانس تجربه دارم چون الان 18 ساله که دارم با کامپیوتر کار میکنم و ازش استفاده میکنم. خیلی راحت و سریع مشکل یه کامپیوتر و تشخیص میدم اما اینجا انگار نه انگار. زبانمم بد نیست. یک UTM برای شرکت گرفتیم که من مجبور بودم با شرکت سازندش تماس بگیرم و راهش بندازم و این کارو کردم اما اینجا موندمو دارم میپوسم. حاضرم بیام اونجا توالت بشورم اما اینجا نمونم. یکی کمک کنه
پاسخ
تشکر کنندگان: niki shams ، ParsTrader ، kasrafo ، perna ، rs232 ، mrr777 ، ASALI ، omino ، parisa656 ، 3pideh ، vahid_7 ، armin021 ، erica ، mrlzdh ، alirezanz ، pishtaz611
(2013-03-26 ساعت 12:49)hajiarab نوشته:  من حاضرم هر کاری بکنم که با همسرم بریم آمریکا. خدارو شکر از اینجا میتونم پول با خودم ببرم برای یک سال یا بیشتر اما این ویزای لعنتی گرفتنش سخته. دلم میخواد برم اونجا و کار کنم. هر کاریم که باشه انجام میدم. اینجا کارمندم خیر سرم. مسئول اداره انفورماتیک یه شرکت دولتی اما چه فایده؟! نه حقوق خوبی نه رفاه! تازه درسم میخونم. هم کاردانی IT دارم هم اینکه دارم عمران میخونم. خانمم هم شهرسازی میخونه. کاش میشد کسایی که اونجان با استفاده از پول امثال من که اینجان یه کاری راه بندازن با خود بچه های اینجا و براشون حداقل ویزای کار بگیرن. طرف صحبتم با آرش عزیز هست که تجربه خیلی خوبی داره و میتونه خیلی کمک کنه اما فکر کنم هر کی میره اونجا از اینجا و مردمش یادش میره. یکی کمکم کنه بگه چطور میتونم یه جایی پیدا کنم که بیام اونجا. من کارای کامپیوتریم خوبه و اندازه یه فوق لیسانس تجربه دارم چون الان 18 ساله که دارم با کامپیوتر کار میکنم و ازش استفاده میکنم. خیلی راحت و سریع مشکل یه کامپیوتر و تشخیص میدم اما اینجا انگار نه انگار. زبانمم بد نیست. یک UTM برای شرکت گرفتیم که من مجبور بودم با شرکت سازندش تماس بگیرم و راهش بندازم و این کارو کردم اما اینجا موندمو دارم میپوسم. حاضرم بیام اونجا توالت بشورم اما اینجا نمونم. یکی کمک کنه

شما اینجا هستید مگید هر کاری میکنیم ولی وقتی این ویزا رو میگرید می ایید اونجا انتضارتون خیلی میره بالا . اونجا ایرانیها خیلی بهم کمک میکنن. بعضی ها از تجربه همدیگه استفاده می کنن و بعضی ها هم نه. میخواهند حرف خودشونو ثابت کنن . شما اینجا انتظار خودت از خودت خیلی بالاست. هرگز شما اونجا کاراهایی که می گی رو انجام نمیدی. نباید هم بکنی طبیعییی. عزیزم شما باید خودت بتونی بیایی اونجا . کسی نمیتونه شمارو بیاره اونجا مگر فامیل درجه یک ولی وقتی اومدی اونجا همه بهت کمک میکنن .
Case No:2013as18xx
Interview Date:w2 DEC
Status of clearance: 29 jan
Visa issud: 12 Feb 2013
پاسخ
تشکر کنندگان: Tomas ، ParsTrader ، kasrafo ، Blaze ، ابی هانی ، perna ، rs232 ، خوش شانس ، mrr777 ، parisa656 ، 3pideh ، Saiban ، armin021 ، erica ، alirezanz ، pishtaz611 ، omid66
(2013-03-26 ساعت 12:49)hajiarab نوشته:  من حاضرم هر کاری بکنم که با همسرم بریم آمریکا. خدارو شکر از اینجا میتونم پول با خودم ببرم برای یک سال یا بیشتر اما این ویزای لعنتی گرفتنش سخته. دلم میخواد برم اونجا و کار کنم. هر کاریم که باشه انجام میدم. اینجا کارمندم خیر سرم. مسئول اداره انفورماتیک یه شرکت دولتی اما چه فایده؟! نه حقوق خوبی نه رفاه! تازه درسم میخونم. هم کاردانی IT دارم هم اینکه دارم عمران میخونم. خانمم هم شهرسازی میخونه. کاش میشد کسایی که اونجان با استفاده از پول امثال من که اینجان یه کاری راه بندازن با خود بچه های اینجا و براشون حداقل ویزای کار بگیرن. طرف صحبتم با آرش عزیز هست که تجربه خیلی خوبی داره و میتونه خیلی کمک کنه اما فکر کنم هر کی میره اونجا از اینجا و مردمش یادش میره. یکی کمکم کنه بگه چطور میتونم یه جایی پیدا کنم که بیام اونجا. من کارای کامپیوتریم خوبه و اندازه یه فوق لیسانس تجربه دارم چون الان 18 ساله که دارم با کامپیوتر کار میکنم و ازش استفاده میکنم. خیلی راحت و سریع مشکل یه کامپیوتر و تشخیص میدم اما اینجا انگار نه انگار. زبانمم بد نیست. یک UTM برای شرکت گرفتیم که من مجبور بودم با شرکت سازندش تماس بگیرم و راهش بندازم و این کارو کردم اما اینجا موندمو دارم میپوسم. حاضرم بیام اونجا توالت بشورم اما اینجا نمونم. یکی کمک کنه

سلام
در مورد سطح زبان خودتون و همسرتون چیزی نگفتید . همچنین در مورد رشته همسرتون چیزی نگفتید .
اما اگر بتونید ایلتس 7 در هر 4 قسمت بگیرید می تونید برای استرالیا اپلای کنید . اینجا بازار کار کامپیوتر خوبه . هر چند شاید پیش خودتون بگید استرالیا کجا امریکا کجا اما واقعیت اینه که خیلی بهتر از اینه که الکی امیدوار به لاتاری و .... باشید .
با ارزوی موفقیت برای شما
آن مایه ز دنیا که خوری یا پوشی
معذوری اگر در طلبش میکوشی
باقی همه رایگان نیرزد هشدار
تا عمر گرانبها بدان نفروشی
پاسخ
(2013-03-26 ساعت 18:56)ParsTrader نوشته:  
(2013-03-26 ساعت 12:49)hajiarab نوشته:  من حاضرم هر کاری بکنم که با همسرم بریم آمریکا. خدارو شکر از اینجا میتونم پول با خودم ببرم برای یک سال یا بیشتر اما این ویزای لعنتی گرفتنش سخته. دلم میخواد برم اونجا و کار کنم. هر کاریم که باشه انجام میدم. اینجا کارمندم خیر سرم. مسئول اداره انفورماتیک یه شرکت دولتی اما چه فایده؟! نه حقوق خوبی نه رفاه! تازه درسم میخونم. هم کاردانی IT دارم هم اینکه دارم عمران میخونم. خانمم هم شهرسازی میخونه. کاش میشد کسایی که اونجان با استفاده از پول امثال من که اینجان یه کاری راه بندازن با خود بچه های اینجا و براشون حداقل ویزای کار بگیرن. طرف صحبتم با آرش عزیز هست که تجربه خیلی خوبی داره و میتونه خیلی کمک کنه اما فکر کنم هر کی میره اونجا از اینجا و مردمش یادش میره. یکی کمکم کنه بگه چطور میتونم یه جایی پیدا کنم که بیام اونجا. من کارای کامپیوتریم خوبه و اندازه یه فوق لیسانس تجربه دارم چون الان 18 ساله که دارم با کامپیوتر کار میکنم و ازش استفاده میکنم. خیلی راحت و سریع مشکل یه کامپیوتر و تشخیص میدم اما اینجا انگار نه انگار. زبانمم بد نیست. یک UTM برای شرکت گرفتیم که من مجبور بودم با شرکت سازندش تماس بگیرم و راهش بندازم و این کارو کردم اما اینجا موندمو دارم میپوسم. حاضرم بیام اونجا توالت بشورم اما اینجا نمونم. یکی کمک کنه

سلام
در مورد سطح زبان خودتون و همسرتون چیزی نگفتید . همچنین در مورد رشته همسرتون چیزی نگفتید .
اما اگر بتونید ایلتس 7 در هر 4 قسمت بگیرید می تونید برای استرالیا اپلای کنید . اینجا بازار کار کامپیوتر خوبه . هر چند شاید پیش خودتون بگید استرالیا کجا آمریکا کجا اما واقعیت اینه که خیلی بهتر از اینه که الکی امیدوار به لاتاری و .... باشید .
با ارزوی موفقیت برای شما

زبانم خوبه و میتونم تافل و آیلتس بگیرم. مشکلی ندارم. همسرم مهندسی شهرسازی میخونه. من زمانی که سنم کمتر بود با اینکه از لحاظ مالی مشکلی نداریم اما پدرم برای اینکه بهم بفهمونه کار عار نیست منو از چوپونی تا بنایی و هر کاری که فکرشو بکنین فرستاده. برای همین میدونم اونجا حاضرم هر کاری بکنم.من اینجا هم کار میکنم هم درس میخونم. 7 تا 14 سر کار. 15 تا 21 دانشگاه و بعدش هم تولیدیه عروسکمو دارم. روزای تعطیلمم وقتم به همون تولیدیم میگذره. فکر می کنین با این همه بازم نمیتونم اونجا کار کنم و توقعم از خودم بالاس؟ منظورم از کمکو گفتم. منظورم این بود که همین دوستان اینجا بیان با سرمایه ی کسایی مثله من که میخوان بیان اونجا یه شرکتی یا رستورانی یا چیزی بزنن و بعد از خودمون استفاده کنن تا ما بتونیم ویزای کار بگیریم
پاسخ
تشکر کنندگان: perna ، bayat_r ، rs232 ، mrr777 ، omino ، 3pideh ، ebi1988 ، armin021 ، مریم فتوحی ، mrlzdh ، alirezanz ، aram_hpanahi ، pishtaz611
(2013-03-27 ساعت 07:53)hajiarab نوشته:  
(2013-03-26 ساعت 18:56)ParsTrader نوشته:  
(2013-03-26 ساعت 12:49)hajiarab نوشته:  من حاضرم هر کاری بکنم که با همسرم بریم آمریکا. خدارو شکر از اینجا میتونم پول با خودم ببرم برای یک سال یا بیشتر اما این ویزای لعنتی گرفتنش سخته. دلم میخواد برم اونجا و کار کنم. هر کاریم که باشه انجام میدم. اینجا کارمندم خیر سرم. مسئول اداره انفورماتیک یه شرکت دولتی اما چه فایده؟! نه حقوق خوبی نه رفاه! تازه درسم میخونم. هم کاردانی IT دارم هم اینکه دارم عمران میخونم. خانمم هم شهرسازی میخونه. کاش میشد کسایی که اونجان با استفاده از پول امثال من که اینجان یه کاری راه بندازن با خود بچه های اینجا و براشون حداقل ویزای کار بگیرن. طرف صحبتم با آرش عزیز هست که تجربه خیلی خوبی داره و میتونه خیلی کمک کنه اما فکر کنم هر کی میره اونجا از اینجا و مردمش یادش میره. یکی کمکم کنه بگه چطور میتونم یه جایی پیدا کنم که بیام اونجا. من کارای کامپیوتریم خوبه و اندازه یه فوق لیسانس تجربه دارم چون الان 18 ساله که دارم با کامپیوتر کار میکنم و ازش استفاده میکنم. خیلی راحت و سریع مشکل یه کامپیوتر و تشخیص میدم اما اینجا انگار نه انگار. زبانمم بد نیست. یک UTM برای شرکت گرفتیم که من مجبور بودم با شرکت سازندش تماس بگیرم و راهش بندازم و این کارو کردم اما اینجا موندمو دارم میپوسم. حاضرم بیام اونجا توالت بشورم اما اینجا نمونم. یکی کمک کنه

سلام
در مورد سطح زبان خودتون و همسرتون چیزی نگفتید . همچنین در مورد رشته همسرتون چیزی نگفتید .
اما اگر بتونید ایلتس 7 در هر 4 قسمت بگیرید می تونید برای استرالیا اپلای کنید . اینجا بازار کار کامپیوتر خوبه . هر چند شاید پیش خودتون بگید استرالیا کجا آمریکا کجا اما واقعیت اینه که خیلی بهتر از اینه که الکی امیدوار به لاتاری و .... باشید .
با ارزوی موفقیت برای شما

زبانم خوبه و میتونم تافل و آیلتس بگیرم. مشکلی ندارم. همسرم مهندسی شهرسازی میخونه. من زمانی که سنم کمتر بود با اینکه از لحاظ مالی مشکلی نداریم اما پدرم برای اینکه بهم بفهمونه کار عار نیست منو از چوپونی تا بنایی و هر کاری که فکرشو بکنین فرستاده. برای همین میدونم اونجا حاضرم هر کاری بکنم.من اینجا هم کار میکنم هم درس میخونم. 7 تا 14 سر کار. 15 تا 21 دانشگاه و بعدش هم تولیدیه عروسکمو دارم. روزای تعطیلمم وقتم به همون تولیدیم میگذره. فکر می کنین با این همه بازم نمیتونم اونجا کار کنم و توقعم از خودم بالاس؟ منظورم از کمکو گفتم. منظورم این بود که همین دوستان اینجا بیان با سرمایه ی کسایی مثله من که میخوان بیان اونجا یه شرکتی یا رستورانی یا چیزی بزنن و بعد از خودمون استفاده کنن تا ما بتونیم ویزای کار بگیریم
سلام
همانطور که گفتم یکی از راههای مهاجرت برای شما گرفتن اقامت استرالیا به شکلی که گفتم بود . راه دیگر ان این است که خودتون ویا همسرتون در یکی از دانشگاههای کانادا در استانهای انتاریو(تورنتو) و مانیتوبا و یا بریتیش کلمبیا (ونکوور) مدرک فوق لیسانس بگیرید و به راحتی اقامت کانادا را بگیرید .
در مورد ویزایE2 امریکا من خودم چند وقت دنبالش بودم گرفتنش برای افراد مقیم نه اینکه غیر ممکن باشد که خیلی سخت است . اما اگر منظور شما ویزای کاری H1 بوده باشد که شرکتی که متقاضی ان است باید چندین سال ثبت شده باشد و سود اوری ان معلوم شده باشد و ..... که باز هم چندین سال باید برای ان وقت گذاشت. اگر هم خیلی وضع مالی خوبی دارید که می توانیدبا سرمایه گذاری 500.000 دلاری گرین کارت امریکا را بگیرید . که در اینترنت بگردید اطلاعات بسیار خوبی پیدا می کنید .
ولی بهترین مدل و روش از نظر من همان گرفتن فوق لیسانس در کانادا و به دست اوردن اقامت کانادا می باشد .
با ارزوی موفقیت برای همه
آن مایه ز دنیا که خوری یا پوشی
معذوری اگر در طلبش میکوشی
باقی همه رایگان نیرزد هشدار
تا عمر گرانبها بدان نفروشی
پاسخ
این چیز هایی که گفتی راجع به بند تنبان باعث شد تا کمی طرز فکرم نسبت به پدرم که بچه ی یکی از شهرستان های ایران هست و هنوز علاقه ی خودش رو به آنجا حفظ کرده تغییر بدم. نمی خوام که پدرم مثل کش تنبان پاره توی هوا باشه ، همین دیروز به من گفت که با هم بریم شهرستانشون و من جواب نه دادم ، سال هاست به خاطر خواست ما نمیره. امسال ایشالله میرم باهاش.

پست های الکی ای که می نویسی برای خیلی از خواننده ها مثل من جذابیت بیشتری از پست های مفید و این جور مطالب هستش. البته یه ماه شده که دیگه پست نذاشتی.

همان بهتر که توی امریکا هستید و از کمال همنشینی با فرزانه جان به دورید وگرنه باید حقوق کل ماهتون رو می دادید به صاحب خانه و برای شام مثل من دمپایی می خوردید ( دور از جون شما البته - اینجوری هم نگاه نکنید نون گرونه Wink )

سال نوی همتون هم مبارک باشه
پاسخ
تشکر کنندگان: bayat_r ، rs232 ، Asy ، shimoda ، mrr777 ، moon_rose ، omino ، 3pideh ، armin021 ، alirezanz
در اینجا هوا بس ناجوانمردانه خوب است. باید یک پروژه ای را تا سه هفته دیگر تحویل بدهم و هنوز خشت اول آن را هم نگذاشته ام. یک جورهایی سرجهازی شرکتی شده ام که در آن کار می کنم. حالا دیگر از قدیمی های اینجا به حساب می آیم و هر زمانی که صحبت از شش سال قبل می شود همه به من نگاه می کنند چون تقریبا همه آنهایی که آن زمان همکار من بوده اند به جای دیگری رفته اند و یا با اردنگی اخراج شده اند. هنوز هم خجالتی و منزوی هستم و کمتر از اطاق خودم بیرون می آیم. اطاق من برای همه اسرار آمیز است و حتی رئیس من هم نمی داند که من در پشت این همه صفحه نمایش و در طول روز چکار می کنم. ولی اگر هر کسی که مشکلی دارد به من مراجعه کند دست خالی بر نمی گردد و اموراتش به راه می افتد.یک ماشین دیگر هم خریده ایم که کوچک است و سقف آن کنار می رود و برای آب و هوای این منطقه بسیار خوب است. من معمولا با آن به سر کار می آیم و صبح ها به کله ام باد می خورد و خواب از سرم می پرد. قبلا که محل کارم به خانه نزدیک بود با موتور گازی به سر کار می رفتم ولی الآن دیگر نمی توانم با آن به سر کارم بیایم. امروز صبح وقتی از خانه بیرون آمدم یک گله بوقلمون وحشی در کوچه ما قدم می زدند و من مجبور بودم صبر کنم تا آنها کنار بروند. آهو و گوزن هم در منطقه ما زیاد است و گاهی وارد کوچه ها می شوند. اطراف خانه ما بسیار سرسبز و جنگلی است و جاهای زیادی برای پیاده روی و یا دوچرخه سواری دارد. البته من و اقدامات مقتضی کمی در استفاده از این امکانات طبیعی تنبل تشریف داریم و قدر آن را نمی دانیم. شنبه دو هفته پیش با اقدامان مقتضی به یکی از همین راه های جنگلی رفتیم و برای اولین بار چند ساعت پیاده روی کردیم و آخر سر به یک چشمه بسیار زیبا رسیدیم. اصلا باورم نمی شد که چسبیده به خانه ما چنین جای زیبایی وجود داشته است و ما از آن بی خبر بوده ایم. حالا قرار شده است که هر بار به یکی از این راه های جنگلی برویم و مناظر آن را کشف کنیم. چند دریاچه آب شیرین هم در نزدیکی محله ما است که در اطراف آن محل استراحت و کباب پزی درست کرده اند و بسیار جای چشم نواز و دلپذیری است.

وقتی که آدم در روستا زندگی کند مهم ترین اخباری که به او می رسد مثلا این است که گاو مش حسین زایید و یا اینکه فلانی آمد از نردبان بالا برود زمین خورد و دستش شکست. وضع کشاورزی و باران و نحوه کشت و کار هم از جمله حرف هایی است که روستاییان در برخوردهای روزانه به یکدیگر می زنند. وقتی که ایران بودم عیدها به روستاها می رفتم و از دیدن مردم آنجا لذت می بردم و به زندگی آنها حسرت می خوردم. به خودم می گفتم آیا می شود یک روزی برسد که من هم در چنین هوای پاک و لطیفی زندگی کنم و هیچ خیالی هم به جز رسیدن به زمین کشاورزی و دوشیدن شیر از آن زبان بسته ها نداشته باشم. البته بگذریم که الآن زندگی روستاییان هم آلوده به هزاران مشکلات زندگی امروزی شده است و دغدغه های معیشتی آنها هم کمتر از شهرنشین ها نیست. ولی الآن در اینجا من تقریبا به آرزوی خودم رسیده ام و یک زندگی کاملا روستایی دارم. حتی طوری شده ام که وقتی برای کاری به شهر سنفرانسیسکو می روم از دیدن ماشین های زیاد و ساختمان های بلند و تراکم آدم ها سرم گیج می رود و سرسام می گیرم. اقدامات مقتضی هم در خانه است و آشپزی می کند و به خانه می رسد و گاهی هم بر روی صندلی راحتی که در جلوی در خانه و در کنار چمن و درختان گذاشته ایم می نشیند و کتاب می خواند و رهگذرانی را که از آنجا قدم می زنند تماشا می کند. گاهی هم خودش قدم می زند و کسانی را که در مقابل خانه هایشان نشسته اند و آفتاب می گیرند نگاه می کند. مردم محله ما مثل روستاییان هستند و تقریبا همه یکدیگر را می شناسند و با هم احوالپرسی می کنند.البته مشکلی که شهرهای شمالی سنفرانسیسکو دارد این است که برعکس شهرهای جنوبی و سن حوزه زیادی سفید نشین است و کمتر آدم افراد افریقایی و یا اسپانیایی تبار می بیند. ایرانی هم مخصوصا در شهر ما بسیار کم است و به ندرت آدم به کسی برخورد می کند که فارسی حرف بزند. در حالی که در سن حوزه و یا حتی در شهرهای شرقی سنفرانسیسکو مثل برکلی و یا والناتکریک ایرانی زیاد است و همیشه در طول روز با چند نفر از آنها در جاهای عمومی برخورد می کنید. این مسئله یک مقداری برای پیدا کردن دوست خانوادگی مشکل است و اقدامات مقتضی هم نمی تواند به خاطر زبان با دوستان امریکایی من به خوبی ارتباط برقرار کند و برای همین یک مقداری منزوی شده است.

هفته پیش هفتمین سالگرد ورود من به امریکا بود و این طولانی ترین سفر سه ماهه ای بوده است که تاکنون رفته ام. نه تنها در طول این مدت به ایران نرفته ام بلکه حتی از شهر خودم هم به ندرت خارج شده ام و فقط یک بار به مدت یک هفته به کانادا رفتم. من اصولا آدم ساکنی هستم و هر جایی که تالاپ شوم همانجا سکنی می گزینم و دیگر به سختی می شود من را از جایم تکان داد. الآن سفر کردن به ایران برایم یک پروژه بسیار بزرگ و دست نیافتنی است و سخت تر از همه گرفتن یک ماه مرخصی از محل کارم است. تا زمانی که جا نیفتاده بودم از ترس اخراج شدن نمی توانستم مرخصی بگیرم و الآن هم که دیگر انگیزه هایم را برای یک مسافرت طولانی از دست داده ام. آخر بروم ایران چکار کنم؟ همه چیز در آنجا عوض شده است و من کاملا غریبه هستم. هر کسی گرفتار زندگی خودش است و حتی وقتی تلفنی با آنها صحبت می کنم دیگر جز پرسیدن قیمت پسته و پرتقال حرف دیگری برای گفتن ندارم. آنها که تغییری نکرده اند جز اینکه بضاعتشان از قبل هم کمتر شده است ولی ظاهرا این من هستم که تغییر کرده ام. خوب دست خودم که نیست چون مسیر زندگی من تغییر کرده است و از من یک آدم دیگری ساخته است. البته من از خودم در زمانی که ایران بودم خیلی بیشتر خوشم می آمد چون آدم بسیار فعالی بودم و از صبح از خانه بیرون می رفتم و تا شب با مشکلات مختلف مبارزه می کردم و در ضمن به فکر دیگران هم بودم و تا جایی که می توانستم باری را از دوش اطرافیان بر می داشتم ولی از زمانی که به امر.یکا آمده ام به مرور تبدیل به یک آدمی شده ام که قابلیت مقابله با سختی های زندگی را از دست داده است. خوب وقتی که در ایران بودم اگر می خواستم از جایی به آن طرف خیابان بروم شش دنگ حواسم جمع بود و حتی پس کله ام هم چهار تا چشم داشت که دزدان کیف قاپ و ماشینهای ویراژی را بپایم و اگر هم ماشینی می خواست به من بزند مثل نینجا به هوا می پریدم و جاخالی می دادم ولی الآن در اینجا مثل بز سرم را به پایین می اندازم و از خیابان رد می شوم چون خیالم راحت است که در خط عابر پیاده هیچ ماشینی به من نمی زند. خوب معلوم است که اگر ابه ایران بروم احتمالا آنقدر پپه بازی در می آورم که همان روز اول در زیر چرخ تیلی ده چرخ له می شوم و بیغم در می آید.

من باید بروم جای شما خالی نهار بخورم. بعدا می آیم و ادامه این داستان را برایتان می گویم.
با آرزوی موفقیت برای شما
پاسخ
ماشین نو مبارک آقا آرش.
خوش به حالتون که جای به این زیبایی زندگی میکنید، ما که تو دود گیر کردیم...
DV-2013
DV-2014
DV-2015
DV-2016
DV-2017
DV-2018
DV-2019
DV-2020
DV-2021--> STOPPED
DV-2022
DV-2023
DV-2024
DV-2025

مهاجرت به امریکا از طریق تحصیل - آگست ۲۰۲۲
🎈🎈🎈
پاسخ
تشکر کنندگان: apoornaki ، bayat_r ، rs232 ، Blaze ، omino ، New York ، 3pideh ، athenaa ، erica ، alirezanz ، omid66
سلام.

ارش جان اگه امکانش هست لا به لای نوشته هات چند تا عکس هم بزار خیلی جالب میشه.

برام جالبه که چند وقت یه بار با ایران تماس میگیری ؟

بیصبرانه منتظر بقیه داستان هستم.

مرسی
پاسخ
تشکر کنندگان: bayat_r ، apoornaki ، rs232 ، m0riiii ، Blaze ، erica ، alirezanz ، omid66
(2013-02-26 ساعت 02:28)rs232 نوشته:  وقتی که هفت سال پیش از خانه خارج شدم با ناباوری و تردید به آینده ای مبهم می نگریستم و به همگان و به خودم می گفتم که من بعد از سه ماه بر می گردم زیرا باورم نمی شد که بتوانم کار پیدا کنم و بمانم. حتی به فرض این که کار پیدا می کردم مطمئن نبودم که بتوانم دوری از زادگاه خودم را تحمل کنم و به محیط جدید خو بگیرم.
از روزی که من از خانه خارج شدم چهار ماه و اندی میگذرد. من هم به همه گفتم که سه ماه یا زودتر بر میگردم. به دلیل شرایط خاص، خودم هم میدانستم که دروغ میگویم و اگر به دلخواه من باشد بر نمیگردم که خود داستان مفصلی است و منظورم از این حرف تکرار بدگویی ها از شرایط داخل ایران و ... نیست.
از روزی که در لاتاری برنده شدم و بارها برای سوالهای ضروری و اورژانسی مزاحم آرش شدم دو سال میگذرد. همیشه نظرات آرش برایم تعیین کننده بود به دلیل نوع نگاه سیستماتیک و جامعش. حالا بیشتر از هر چیز با این سخن آرش موافقم که اینجا زمان خیلی به سرعت میگذرد. این فقط حرف من یا آرش نیست، با هر کسی اینجا هم صحبت شده ام مخلص کلامش همین بوده است. شاید علتش در حال کشیده شدن همان کش تنبان باشد، یعنی نه به خانه خود برگشته ای و نه از خان و مان ات بریده ای. همین وضعیت فوق العاده ( به معنای غیر طبیعی ) است که گذر زمان را سریعتر می نمایاند.
من به عنوان یک کش تنبان هنوز در مراحل ابتدایی کشش هستم....
.
.
از روزی که من از خانه خارج شدم، بیش از چهار ماه میگذرد.... .
2012AS58XXX
آنکارا
مصاحبه:June 13 - برگه آبی
کلیرنس:Sep. 25
ورود به امریکا: 15 نوامبر. ویرجینیا
سوشیال: 8 روز بعد- ویرجینیا
گرین کارت:12 روز بعد ایندیانا !
پاسخ
با سلام به اقا ارش و بقيه دوستان من چند ماه هست که با مهاجرسرا آشنا شدم وبسیار از مطالب نوشته شده توسط شما لذت بردم و از اگاهی دهی شما بهره مند شدم بعد از چند ماه که تونستم مطالب این تاپیک و نوشته ها وتجربیات آرش عزیز رو خوندم ازش یه تشکر درست و حسابی نکنم.ممنون از اینکه تجربیات و اطلاعات مفیدی كه در اختیار ما قرار دادید.
راستى ارش جان منم بچه نظام اباد هستم والان هم هفت حوض هستم.
دمت گرم.
پاسخ
تشکر کنندگان: apoornaki ، amiry ، itsmasoud ، rs232 ، omino ، vahid605 ، 3pideh ، sadeghi897 ، sce ، athenaa ، armin021 ، mrlzdh ، alirezanz
سلام و درود به آرش عزیز که اگه نوشته هاشو جمع کنه کتاب کنه من حتما یکیشو می خرم
راستش نوشته های آرش آدمو به عمق زندگی می بره به اینکه هدف از زندگی چی هست. یه جورایی تفکر منو به زندگی عوض می کنه می دونید آدم در هر دوره زندگی از یه چیزایی لذت می بره شاید تلاش آدم برای رسیدن به هدف لذتش بهتره از بعد از بدست آوردن اون . آرش جان داشتن کار خونه و یه ماشین خوب لازمه و بعد به نظر من باید از هر چی که دوست داری لذت ببری ما همه روی کره زمین زندگی می کنیم مرزها چیزایی هستن که که آدما رو کاغذ کشیدن شما اونجا برو کنار نهر آب زیر سایه درخت بشین رو چمن آ حالشو ببر ماهم جون می کنیم به این چیزا برسیم.
پاسخ
آرش عزیز بسیار از شما سپاسگذارم. با دوستمون M0TRIX موافقم حتما عکس از آنجا بگذارید که حداقل از لذت دیدن عکسها محروم نشویم. حتما به ایران بیایید با این بی ارزشی ریال سفر به ایران بسیار راحتتر از گذشته است. خیلی خیلی ممنون از نوشته های قشنگ و مفید شما.
پاسخ
تشکر کنندگان: vahid605 ، Asy ، shiraz ، rs232 ، daad ، زری وحدتی ، armin021




کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان