کانال تلگرام مهاجرسرا
https://t.me/mohajersara







##### هشدار #####
به تاریخ ارسال مطالب دقت فرمایید.
شرایط و وضعیت پروسه ویزا دائم در حال تغییر است و ممکن است مطالب قدیمی شامل تغییراتی باشد.
تا حالا پشیمون شدید از رفتن؟
سلام
اسم این تاپیک : «تا حالا پشیمون شدید از رفتن ؟ » است ولی به محض اینکه کسی میاد و پشیمونی خودش رو از رفتن بیان می کنه همه صداشون در میاد و یه جوری حرصشون می گیره . انگار تو دلشون می گن : ببین چه کسایی برنده شدن و رفتن اگه من می رفتم الان حال می کردم از این شانس نهایت استفاده رو می کردم ... و ... .
ولی دوستان خوب مهاجر سراییم بیایید به این دوستان پشیمون هم اجازه بدیم تا حرفهاشون رو بزنن و پست های بیشتری بزنن . شاید حق داشته باشند. شاید چیز جدیدی برای گفتن به ما وجود داشته باشه که دوستانی که رفتن و خیلی از محاسن اونجا گفتن برای ما بیان نکرده باشن. این اجازه رو بدین تا این حرف ها و درد دلها کامل شه !!
البته منم فکر می کنم کسانی که برای گرفتن ویزا و اولین سفر به امریکا 20 میلیون تومن خرج می کنن ، احتمالا وضع مالی خوب و در امد ثابت بالایی دارند ( احتمالا بالای ماهی 5 میلیون تومان ) ، شاید هم این مبلغ رو برای کار خاصی پس انداز کرده بودن و الان گذاشتن برای بهترین مسافرت عمرشون !!! ولی همه اینها باعث نمیشه فکر کنیم ایشون خیلی جزو مرفهین بی درد هستند و از اول به نیت مسافرت تفریحی در لاتاری ثبت نام کردند . مطمئن هستنم دیدگاه ایشون هم مثل همه ما بر تلاش روی مهاجرت بوده حالا باید دید اونجا چه حسی کردن که می خوان برگردند . شاید پلهای پشت سرشون رو خراب نکردند و یا شاید موقعیتشون اینجا اونقدر خوبه که پلهای پشت سرشون با دینامیت هم منفجر نمیشه !! از ایشون خواهش می کنم باز هم بنویسن و تو این روز هایی که اونجا هستند بیشتر از جزییات بگن و سعی کنن از دریچه ذهن ما به قضایا نگاه کنند شاید نظرات خودشون هم بررسی و تغییر و تحولی یافت ...

من هفته پیش دو سه ساعتی میزبان یکی از دوستان خوب و دوست داشتنی مهاجرسراییمان بودم که در ایالت تگزاس مقیم شده اند و دو سه سالی است که در انجا بسر می برند.ایشون یک سفر کوتاه به تهران داشتند و به من هم لطف داشتند و سر زدند . من در این 3 ساعت ایشون رو سوال پیچ کرده بودم و خیلی خیلی دلم می خواست بدونم واقعا ته دلش چی میگذره ؟
می دونید از پس اون ظاهر متین و موقر ایشون و در ته چشمانشون و البته در حرفهاشون می شد پشیمونی از مهاجرت رو دید . ولی نه پشیمونی که منجر به جا زدن بشه یا پشیمونی که تمرکز ایشون رو ازشون بگیره . ایشون بخاطر اینده فرزندانشون و خانواده شون تصمیم گرفتند که هر جور شده مهاجرت رو کامل کنند و این امکان بزرگ یعنی زندگی و رشد در محیط باز و مدرن امریکا رو از بچه هاشون نگیرند. شاید من هم پس از مهاجرت پشیمون بشم و بگم وای در ایران چه موقعیتی رو داشتم ولی قول میدم فقط و فقط برای اینده سورنا ( پسر کوچولوی 2 ساله من ) هم که شده همه اینها رو تحمل کنم . برای منی که سی سال جوونیم تو این مملکت گذشت و واقعا خوش نگذشت و همش منتظر یه تغییر و تحول و کمی شادی و ازادی بودم ، واقعا چه فرقی می کنه که سی سال بعدیش چه جوری باشه ؟ واقعا ایا زندگی در امریکا بزرگترین کشور مهاجر پذیر اونقدر سخته که من نتونم بخاطر بچه هام تحملش کنم و برگردم و پسرم تو 20 سالگی یا بعد با لیسانس و ... بره سربازی مفتی و .... بقیش رو خودتون می دونید ....

شاید بزرگترین عاملی که واقعا باید ازش پشیمون باشیم بدنیا اومدن در کشوری مثل ایرانه که نمیتونه انتظارات جوانان و مردمان خودش رو بر اورده کنه و اونها رو مدام روانه این در و اون در میکنه .......

.

.

پاسخ
تشکر کنندگان: masih sh ، M.Haghighi ، Hediyeh ، laili ، ghorbat ، Dr.Fox ، dr.sami ، ronmony ، Iranian ، soheilbadami ، sadafsetareh ، rs232 ، Shezem ، MPU ، parsush ، roze ، el333 ، indmehdi ، mitme ، talayeh2013 ، amir0_0amir ، ensan ، dove ، alirezanz
مسیح جان خیلی خوب است که شما این ظرز تفکر را دارید . ولی این را مد نظر قرار دهید که بیشتر پشیمانها زنان و مردانی هستند که در ایران از سی - چهل سالگی فراتر هستند و در امریکا نه دیسکو و بار و ... می تونه خیلی براشون جذاب باشه نه دیگه از نظر احساسی و روحی امکان عقب گرد و شروع دوباره رو ندارن . برای نوجوونها و جوانها که اصلا خواندن این جور تاپیک ها نیاز نیست . این وقتی که در این تاپیک می ذارید را به یاد گرفتن زبان اختصاص دهید. Big Grin
برای کسانی که در جوانی و نوجوانی ( زیر 22 سال ) مهاجرت می کنند ... پشیمونی و داغ وطن و اینا زیاد معنی نداره .....


شاد باشید و ازاد .
پاسخ
تشکر کنندگان: teoden ، ghorbat ، ronmony ، amir2640 ، nora ، alirezanz
(2012-05-28 ساعت 20:48)masih sh نوشته:  به قول ANAMAL
ما میریم اگه خوشمون نیامد ، سفر به امریکا رو به پای مسافرت میذاریم.
ضرر که نداره Big GrinBig Grin

این طرز فکرتون به هیچ وجه درست نیست

ممکن هستش خیلی ها واقعا احتیاج به رفتن داشته باشن اما با امثال چنین فکر هایی خیلی فرصت ها رو از دست میدن / ایشالله که همیشه خوش باشید
Tampa.Floorida.Usa
پاسخ
تشکر کنندگان: masih sh ، saied-k ، M.Haghighi ، ghorbat ، ronmony ، Shezem ، nora ، 3pideh ، alirezanz
(2011-01-24 ساعت 18:47)Classic نوشته:  جدا تا حالا پشیمون شدید یا نه از وقتی که رفتین امریکا ؟

با دلتنگی چیکار میکنید ؟

نه تنها پشیموم نیستم. خیلی هم خوشحالم. من قبل از مهاجرت به دلتنگی و خیلی چیزهای دیگه فکر کردم و با خودم حساب این رو داشتم که در اضای چیزهایی که به دست میارم حتما چیزهایی رو هم از دست میدم. خب! من تصمیم گرفتم مهاجرت کنم. تو این مدت هنوز دلتنگی سراغم نیومده Smile
پاسخ
تشکر کنندگان: saied-k ، laili ، M.Haghighi ، teoden ، SH1A2R3 ، ghorbat ، Rainy ، rs232 ، ronmony ، wushu kung fu ، Classic ، Hediyeh ، Shezem ، ASALI ، nora ، parsush ، 3pideh ، alirezanz
(2012-05-28 ساعت 13:21)M.Haghighi نوشته:  [quote='ANAMAL' pid='177263' dateline='1338182289']
دوستان عزیز من و همسرم از12 می 2012 اومدیم ویرجینیا و منتظر گرین کارت و سوشیالمونیم.اینجا اسپانسرمون واسمون یه خونه با تمام وسایل تهیه کرده و چیزی کم نداریم................و با چشم بسته پاشدیم اومدیم اینجا.البته دیدن آمریکا حتی واسه تفریح آرزوی هر کسیه و ما این رو می ذاریم به حساب یه مسافرت خارج از کشور. تورو خدا قبل از اومدن همه چیزو خوب بسنجید .اینو به عنوان برادر کوچکترتون می گم(من 32 سالمه.حالا هرکی کوچکتر از منه !!!) دوستتون دارم.موفق باشید.
با سلام دوست عزیز ما باید چه موضوعی رو خوب بسنجیم ؟؟ من مهاجرت میکنم که همیشه آرزوم بود ....و الان در اوج تجربه و پختگی اینکار رو میکنم ...میرم که بمونم از صفر دوباره شروع کنم ..کار کنم مدرک تحصیلی ام رو بهبود بدم و صد البته از امکان زندگی در یک کشور مدرن استفاده کنم . من وهمسرم میریم که بمونیم وبرنگردیم این تصمیم رو قبل از رفتن گرفته ایم ......دوست عزیز آیا شما رفته بودید که اونجا بمانید یا از اول می خواستید برگردید؟!!........

با سلام به تمام دوستانم که پا در راه مهاجرت گذاشتن و دارن از داشته هاشون در این خاک به نوعی میگذرن... این روزهای آخر خیلی سخت است و ما در مسیری جدید از هر لحاظ در زندگی.....و محتاج قوت قلب .... بله محتاج قوت قلب و کسب انرژی مثبت... مثل یک کوهنوردی که خونه گرم ونرمش رو ترک میکنه و قصد سفر به قله کوه ای را داره که تاکنون ندیده و مسلما در تهدید خطرات ... او باید کوهپایه ها و مسیر های شیب دار رو بالا بره و در هوای رقیق از نفس بیفته تا به جایی برسه که اگر در خونه مونده بود هیچ وقت به اون درجه از رضایت خاطر نمیرسید و تنها داشته اش یک روز شبیه روزها دیگه بود... من دوست داشتم این روزها طرفم یک کوهنورد بود که استقامت طی مسیر رو داشت نه اینکه از اول قصد رفتن نداشت... یاد این گفته" نیچه" افتادم که " لذت و ناخشنودی چنان به هم وابسته اند که اگر کسی قصد حداکثر بهره مندی از لذت رو داشته باشد ناگزیر است بیش ترین مقدار ممکن از ناخشنودی را بچشد.... "




کیس نامبر: ***2012AS00012
تاریخ مصاحبه:20 ژانویه
تاریخ دریافت ویزا:22Feb
تاریخ ورود به آمریکا:june 21 2012Wink
تاریخ گرفتن گرین کارت:July 26 2012
پاسخ
تشکر کنندگان: teoden ، SH1A2R3 ، nahid.t ، saied-k ، Hediyeh ، ghorbat ، leilit ، rs232 ، ASALI ، ronmony ، pr.kia ، Classic ، Omidooo ، Shezem ، Saina ، parsush ، پروا ، saher ، Seyedehsanhosseini ، alirezanz
(2012-05-28 ساعت 09:48)ANAMAL نوشته:  دوستان عزیز من و همسرم از12 می 2012 اومدیم ویرجینیا و منتظر گرین کارت و سوشیالمونیم.اینجا اسپانسرمون واسمون یه خونه با تمام وسایل تهیه کرده و چیزی کم نداریم.حتی چون ایشون رستوران داره ما مشکل غذا هم نداریم.اما ما تصمیم گرفتیم برگردیم ایران و تا آخر عمر همونجا زندگی کنیم.چون اونجا مدرک تحصیلی خوب ، کار ، خونه ، خانواده ، دوستان و... رو داریم.اما اینجا باید زبان بخونیم و تافل بگیریم بعدش واسه ادامه تحصیل بریم دانشگاه و بعد از فارغ التحصیلی بریم دنبال یه کار خوب که همه اینا چندین سال طول می کشه درصورتیکه همه اینارو تو ایران داشتیم و با چشم بسته پاشدیم اومدیم اینجا.البته دیدن آمریکا حتی واسه تفریح آرزوی هر کسیه و ما این رو می ذاریم به حساب یه مسافرت خارج از کشور. تورو خدا قبل از اومدن همه چیزو خوب بسنجید .اینو به عنوان برادر کوچکترتون می گم(من 32 سالمه.حالا هرکی کوچکتر از منه !!!) دوستتون دارم.موفق باشید.

سلام برادر گرامی.
نمیدونم از چی بگم و از کجا بگم.
دوست عزیز آیا به نظر شما بهتر نبود اصلا قبل از ثبت نام به این مسائل و موارد خودتون بیشتر فکر میکردید و یه تصمیم معقولانه تر میگرفتید که حتی شاید ثبت نام هم نمیکردید؟
دوست گرامی ثبت نام حق هر کسی از جمله شما میباشد و قبول شدن نیز همچنین.
که از این بابت ( قبول شدنتان )بهتون تبریک میگم.
وقتی این مباحث رو میبینم انچنان قلبم فشار میاد که نگو که بعضی دوستان این چنین ثبت نام میکنن وقبول میشن و به راحتی همه چیزو ول میکنن و برمیگردن و بعضیها از جمله من حاظرن همه سرمایه مادیشون رو بدن و قبول شن و .......
چه خوب بود که مدیران سایت و افراد بسیار فعال سایت به جای اینکه یه تکه شعر به عنوان امضا خودشون بزارن در چند جمله از دوستان میخواستن که بیشتر به این کاری ( ثبت نام ) که دارن میکنن فکر کنن.
عزیزان ترا به همون خداییکه میپرستید و نمیپرستید قبل از ثبت نام فکراتون و بکنید .
ترا بخدا برا اینکه مثلا دختر همسایتون ازتون خوشش بیاد تا حتی گربشون رو ثبت نام نکنید .
طرف میاد برا 20 نفر از خانوادش ثبت نام میکنه و یا براخود ثبت نام میکنه بدون فکر و تامق واخرش میشه اینکه از اون 20 نفر 18 اشون بالای 60 سالشونه و اصلا حاظر نیستن محلشونو ترک کنن چه برسه به مملکت.....
او یکی هم میاد مهاجرت میکنه و برمیگرده و یه جورایی با اینده خودش و بقیه که میشدقبول بشن و نشدن بازی میکنه.
البته گفتم که ثبت نام حق هر کسی هست اما لطفا با چشم باز این کار رو انجام بدید و فرض نکنید که این یه قرعه کشی بانک هست و اگه قبول شدید یه چیزی بهتون میدن.نه برا اونهایی که برنامه ای ندارن یه چیزی که بهتون نمیدن هیچ بلکه خیلی چیزها رو هم از دست میدین که کوچکترینش مسائل مالی هست.
اگه تصور میکنید که میرید اونجا و بعد 5 سال سیتیزن میشید و کلاس داره والا فقط برای ایران و ایرانی کلاس داره که جمعتیش 70 میلیون از 7 میلیارد کره زمینه یعنی 1 درصد که تازه از این 70 میلیون یه 30 تاییش اصلا نمیدونن امریکا چیه.
دوستان عزیز چیزی که من از چند بار سفرم به اونجا متوجه شدم اینه که (( همه چیز آرومه من چقدر خوشحالم )) هست ولی درمقابل این شکل فریبنده یک دنیای بدون نرمش و کرنش وجود داره.
اگه تلاش کنی واقعا میتونی سناتور بشی و بری برا ریاست جمهوری و اگه بخوای کاهلی کنی مثل اب خوردن کارتون خواب میشی.
همه چیز رو حساب و کتابه زحمت بکشی در رفاهی و بدون زحمت باد هوا فقط گیرت میاد.
شاید از بعضی از دوستان شنیده باشید که طرف با پارتی رفت سر کار . خوب اون کار سطحش پایینه و یا اگه خوبه و خود طرف هم میدونه حقش اون سمت نیست مطمعن باشه که یه عمر تو اون سمت دست و پا میزنه و میمونه چون پایه هایی که روش این مورد رو ساخته سست هستند.
این کشور به درد دو دسته آدم بیشتر نمیخوره
1- یا یکی دو میلیارد پول داشته باشی و بزاری تو بانک ایران و هر برج 15000 دلار برات بفرستن بری حالشوببری.
2- یا اینکه اومده باشی اینجا برا جون کندن .نه جون کندن که مثلا کار سخت انجام بدی.یعنی اینکه بیای زحمت زیاد بکشی برا به دست آوردن چیزهایی که میخوای.زحمت بکشی کار کنی بعدبری کلاس زبان بعد یه کلاس موسیقی بری برا اعصاب بعد پولاتو جمع کنی برا ادام تحصیل بعد کار کنی وادامه تحصیل بدی بعد با مدرک جدیدت بری سر کار بهتر ومزایای بیشتر بعد تلاش بیشتر در مقیاسهای وسیع تر بعد ......

محکمی این کشور رو در قانون من فقط میتونم با المان شرقی سابق مقایسه کنم.
نه ترحمی نه دلسوزی نه پول مفت نه پارتی انچنانی نه .....
این اون کشوریه که من عاشقشم . هرکی هر جایی هست به همون مقدار عرضه داشته حتما.
در آخر بگم که دوست گرامی اصلا روی سخنم مستقیما به شما نبود و ای کاش بقیه دوستان هم مثل شما جرات داشن و بگن که عقب نشینی کردن که عقب نشینی در موقعیت بحرانی دست کمی از پیروزی نداره که امیدورم یه دورخیز دیگه بکنی و ایندفعه بری و موفق بشی و نور چشم ما باشی.
خیلی پرگویی کردم و امیدوارم دوستان به بزرگی خودشون بببخشن.این پستها رو که میبینم به وجود عدل الهی شک میکنم.
پایدار باشید .

پاسخ
تشکر کنندگان: M.Haghighi ، zaherbin ، SH1A2R3 ، laili ، sib 24 ، nahid.t ، saied-k ، Hediyeh ، ghorbat ، leilit ، rs232 ، behzadb57 ، ronmony ، pr.kia ، faranak.n ، Classic ، Shezem ، ASALI ، nora ، smmyp ، MPU ، ابی22 ، parsush ، roze ، el333 ، 3pideh ، پروا ، rira1982 ، even ، Seyedehsanhosseini ، alirezanz ، saeed8990
(2011-01-24 ساعت 18:47)Classic نوشته:  جدا تا حالا پشیمون شدید یا نه از وقتی که رفتین امریکا ؟

با دلتنگی چیکار میکنید ؟

راستش قبل از اومدن به دلتنگی فکر نمیکردم.بعد که اومدم تا ١،٢ ماه اول بخاطر سختی های اولیه مهاجرت دو به شک بودم برگردم ایران ولی خانوادم در ایران بهم اعتماد به نفس میدادن و میگفتن تو نمیفهمی چه لطف الهی نصیبت شده.با سختی ها مبارزه کن.١سال بعد ورودم رفتم ایران و تازه فهمیدم که اگه بشه بهشت روزمین رو توصیف کرد اسمش آمریکاست.منتهی باید هدف داشت.مزایای این کشور با نگاه سطحی نمیشه دید.هرچی که به جلو میره آدم پی به مزایاش میرسه.امسال سال دومی هست که آمریکام و اصلا دلم واسه ایران تنگ نیست.اگه بشه ١سال دیگه میرم ایران.دلم واسه خود آدمها تنگ شده اگه اونها میتونستن بیان دیگه نمیرفتم حالا حالا ها.الان با اینهمه تکنولوژی دلتنگیم خیلی کم شده چون هر روز خانوادم رو میبینم.در حالیکه تو ایران که بودم انقدر سرگرم کارهام بودم که وقت نمیشود گاهی هر روز با پدر مادرم صحبت کنم.
ارسال مدارک F2A (همسرم): 4Sep ,2013, رسید مدارک: 9Sep, 2013,  اپرو: 9Oct, 2013 , دریافت کیس نامبر (سفارت ابوظبی): 18Nov, 2013
پرداخت 22Nov, 2013: DS 261 $88  ,پرداخت 230$ :2013, Dec 11, ارسال مدارک: 2013, 19 Dec , تکمیل پرونده: 2014, 27 NVC) Jan). تاریخ مصاحبه 2015, Jun 3 , کلیر 1Sep, 2015Big Grin، تاریخ ویزا 2015, 9Sep
سفرنامه
لیست تمام مدارک ارسالی به USCIS , NVC ,و مدارک مدیکال و روز مصاحبه ویزای ازدواج Interview Questions+


پاسخ
تشکر کنندگان: teoden ، mml ، M.Haghighi ، nahid.t ، saied-k ، Hediyeh ، SH1A2R3 ، ghorbat ، leilit ، rs232 ، Spiritual ، Parniyan ، hitab ، behzadb57 ، laili ، shahrzad_a ، ronmony ، pr.kia ، faranak.n ، Classic ، Omidooo ، Shezem ، ابی22 ، ASALI ، nora ، smmyp ، alirezagh ، MPU ، el333 ، پروا ، saher ، mazy ، dove ، Seyedehsanhosseini ، alirezanz ، Pedraaam
عموی من در سن 20 سالگی سال 1354 به همراه دوست صمیمی اش رامین برای تحصیل به آمریکا رفتند. شش ماه اول رامین به علت مشکلات مهاجرت از جمله زبان و تحصیل و بی پولی و دلتنگی جا می زنه و عزم خودش رو جزم می کنه تا برگرده عموی من هم با تمام تلاشی که میکنه موفق نمی شه منصرفش کنه حتی میگه برای اینکه تشویقش کنم بمونه یه دوست دختر خوب براش پیدا کردم ولی باز هم بی فایده بود تا اینکه یه روز صبح که بطور جدی وسایلش رو برای برگشتن به ایران جمع می کرده.عموی من عصبانی میشه و پاسپورت ایشون رو قایم می کنه.... در حال حاضر رامین ساکن شیکاگو است و مدیر یک شرکت فعال در زمینه تجهیزات پزشکی و هفت هشت سال پیش یک خونه سه میلیون دلاری خرید دخترش هم وکیل است و با یه آمریکایی ازدواج کرده و جالبه رامین طی این سالها کاملا از جامعه ایران فاصله گرفته بطوریکه سال قبل عموی من به ایشون زنگ زد گفت من عید نوروز می رم ایران رامین گفته بود عید نوروز کی هست؟! ... نتیجه اینکه ما آدمها تمایل زیادی به فرار از مشکلات داریم ولی گاهی ایستادن جلو این مشکلات حتی اگر به زور هم باشه بعدا می تونه برامون به فرصت تبدیل بشه
پاسخ
(2011-01-26 ساعت 10:31)nefarioos نوشته:  
(2011-01-26 ساعت 09:00)mahdis نوشته:  سلام همه دوستان
من پشیمون شدم آره ولی از بعد از فوت مامان . یعنی دقیقا" شبی که برادرم زنگ زد گفت اگه میتونی زودتر بیا کلی به خودم بد و بیراه گفتم که چرا اومدم چون میدونستم مامان خیلی غصه میخوره . که متاسفانه اینطوری هم شد و الانم بارها پشیمان شدم از اینکه اومدم و به خودم میگم من به بهای از دست دادنِ مامان اینجا رو دارم .... آیا این خوبه ؟؟؟؟!!!!!!!!
کاش نمی اومدم
میدونم خیلی ها سرزنشم میکنید ولی خب این ذهنیتمِ .... متأسفانه
با آرزوی بهترینها برای همه
این اولین پستم بد از ۶ماه که اومدن اینجا
نمیخواستم چیزی بنویسم ولی‌ حرفت خلییی غصه دارم کردSad
خدا بهت صبر بده مهدیس
دارد غربت و از دست دادن به‌ یه عزیز خیلی سخته
ولی‌ فک نکنم این دلیل از دست رفتن مادرت باشه
هر کسی‌ یه سرنوشتی داری
خودتو سر زنش نکن
Sad

بسیار بسیار بهتون تسلیت میگم به خاطر از دست دادن مادرتون
این، بدبختی ما جهان سومی‌هاست که همیشه باید انتخاب کنیم! حتی بین زندگی و خانوادمون Sad

ولی از طرف دیگه بهتون تبریک میگم که «نسلتون رو نجات دادید»
2013AS84xx, Abu Dhabi, w2 June, ویزای یک‌ضرب, مدارک مصاحبه, csc, سفرنامه‌ی من
مراحل آمدن Green Card
پاسخ
تشکر کنندگان: storagemeter ، tandoreh ، ghorbat ، manila ، vm1974 ، houmanes ، Tomas ، ASALI ، SH1A2R3 ، 3pideh ، parsush ، mori5050 ، alirezanz
دوست عزیزم بهتون تسلیت میگم و براتون آرزوی آرامش دارم. اگر بخوای با این تفکر توی غربت زندگی کنی خیلی سختر بهتون میگذره! غربت و دوری خودش به نتهایی افسرده گی می آره! به فرصت هایی که میتونی اینجا برای نزدیکانت در آینده به وجود بیاری فکر کن.
باور کن اگر ایران هم بودی این اتفاق می افتاد.
در تایید دوستم نسترن ما جهان سومی ها خیلی انتخاب سختی داریم!! به نسل بعد از خودت فکر کن...............
شماره کیس: 2012AS00026xxx
کنسولگری: ابوظبی
تاریخ ارسال فرمهای سری اول: 2011 10,Aug
تاریخ کارنت شدن کیس: احتمالا March 2012
تاریخ مصاحبه:11 March
تاریخ دریافت کلیرنس:یک ضرب :Big Grin
جمع تقریبی هزینه ها:
تعداد همراهان: 1 نفر

پاسخ
تشکر کنندگان: ghorbat ، houmanes ، naarestan ، Tomas ، SH1A2R3
همه چیز بستگی داره به اینکه زندگی رو چطور ببینی و چی ازش بخوای
به نظر من کسی موقعیت مالی خوبی داره از لحاظ ÷یشرفت و تحصیل مشکلی نداره همین ایران بهترین جاست
ولی برای کسی که اینجا چیزی برای از دست دادن نداره و هیچ پلی نیست که بخواد با رفتنش خرابش کنه امریکا خوبه
به قول دوستم امریکاا سختی های خودشو داره ایرانم سختی های خودشو
ولی با این تفاوت که تو ایران برای رسیدن به اونجایی که میخوای اگه سی سال باید تلاش کنی تو امریکا پنج ساله میرسی
با تشکر از همه دوستان.
پاسخ
تشکر کنندگان: masih sh ، Tomas ، ghorbat ، nora ، behzadb57 ، sib 24 ، الهه سابق ، 3pideh ، imojen ، Seyedehsanhosseini
یک نکته کوچکی که به ذهنم رسید این است که ما نباید آب ریخته را نذر امامزاده کنیم. کسی که در ایران درس نخوانده است و بیکار است و هیچ حرفه ای هم بلد نیست اگر به امریکا بیاید هم بعید است که معجزه ای برای او اتفاق بیفتد. ولی در عوض کسی که در ایران درس خوانده است و کار می کند و جایگاه خودش را در جامعه به دست آورده است اگر به امریکا بیاید در قبال تلاشی که کرده است ممکن است زندگی بهتری به دست بیاورد که این هم باز بستگی دارد که ما زندگی بهتر را چگونه تعریف کنیم. بنابراین یک مهاجر موفق همیشه چیزهای زیادی برای ریسک کردن بر روی آنها دارد.
با آرزوی موفقیت برای شما
پاسخ
(2012-06-08 ساعت 14:10)ezatolah نوشته:  عموی من در سن 20 سالگی سال 1354 به همراه دوست صمیمی اش رامین برای تحصیل به آمریکا رفتند. شش ماه اول رامین به علت مشکلات مهاجرت از جمله زبان و تحصیل و بی پولی و دلتنگی جا می زنه و عزم خودش رو جزم می کنه تا برگرده عموی من هم با تمام تلاشی که میکنه موفق نمی شه منصرفش کنه حتی میگه برای اینکه تشویقش کنم بمونه یه دوست دختر خوب براش پیدا کردم ولی باز هم بی فایده بود تا اینکه یه روز صبح که بطور جدی وسایلش رو برای برگشتن به ایران جمع می کرده.عموی من عصبانی میشه و پاسپورت ایشون رو قایم می کنه.... در حال حاضر رامین ساکن شیکاگو است و مدیر یک شرکت فعال در زمینه تجهیزات پزشکی و هفت هشت سال پیش یک خونه سه میلیون دلاری خرید دخترش هم وکیل است و با یه آمریکایی ازدواج کرده و جالبه رامین طی این سالها کاملا از جامعه ایران فاصله گرفته بطوریکه سال قبل عموی من به ایشون زنگ زد گفت من عید نوروز می رم ایران رامین گفته بود عید نوروز کی هست؟! ... نتیجه اینکه ما آدمها تمایل زیادی به فرار از مشکلات داریم ولی گاهی ایستادن جلو این مشکلات حتی اگر به زور هم باشه بعدا می تونه برامون به فرصت تبدیل بشه
راستش من اگه جای رامین بودم عموتان را روی سرم میگذاشتم که باعث چنین موفقیتی برام شده Big Grin
از شوخی گذشته من که تازه در ابتدای راهم و از قبولی های 2013 هستم و نمیدونم خدا برام چی بخواد .راستش این 14 صفحه را به دقت خوندم از موفقیت دوستان خوشحال شدم از غم دوستان غمگین .اما بیش از همه مثل همیشه با نظر آرش عزیز موافق بودم که هر چیزی بهایی دارد .و البته برای بدست آوردن موقعیت زندگی در امریکا باید خیلی چیزها در وطن را پشت سر گذاشت که فکر کنم مهمترین آن برای همه ما گرمی آغوش خانواده است .اما من هم مثل خیلی ها این بها را بخاطر پسر عزیزم خواهم پرداخت به امید این که آینده ای بهتر برای او رقم بخورد .
امیدوارم همگی هر جا هستید شادو تندرست باشید .
کیس نامبر :2013AS000068XX---تاریخ کارنت شدن :11 مارچ ---تاریخ مصاحبه :2 می ---محل مصاحبه :آنکارا -کلیرنس :2 می -تاریخ کلیر شدن : 18 june-مقصد :دالاس



پاسخ
تشکر کنندگان: el333 ، rezapr2 ، ASALI ، نازنین 932 ، nahid.t ، afshin_m7 ، 3pideh ، roze ، hassan1358arab ، mitme ، Seyedehsanhosseini ، alirezanz
سلام به همه دوستان.
اگه تشریف بیارین کالیفرنیا (البته بیشتر اینجا) میبینین که جامعه هندی اینجا بیداد میکنه. تقریبا اگه نگم ۸۰ درصد ولی همین حدود هندی (و البته مهاجرین دیگه) اینجا زندگی و کار میکنن. میدونین چرا جمعیتشون زیاد میشه؟ چون همه اینا که اینجا تمام سعیشون رو میکنن که خانواده ها و برادر و خواهر مادر همه کس و کارشون رو بیارن اینجا. بگذریم از اون دسته که اینجا بچه دار میشن و ... خلاصه کولونی این هندی ها زیاده. حالا چرا این حرف رو زدم؟
من الان ۲ ماه و خورده ای هستش که اینجام. دفعه پیش اومدم برای محک زدن و این دفعه اومدم که بمونم. تو این ۲ ماه بار ها و بارها پشیمون شدم. اما باز به خودم فرصت دادم تا ببینم بالاخره میتونم یه کار پیدا کنم یا خیر. حالا دلتنگی های ما در چه حده؟ دلتنگی برای عمو و خاله و دایی یا دلتنگی برای پدر و مادر و نهایتا برای برادر و خواهر؟
یا شاید یکی بگه برای دوست. اما من این ها رو اولویت بندی میکنم و پدر و مادر رو میذارم تو دسته اولویت های اول و باقی بستگان و دوستان رو میذارم اولویت دوم. حالا شما اگه واقعا بتونین اینجا یه مدت تحمل کنین تا بال و پر بگیرین به راحتی میتونین برای پدر و مادر خودتون دعوتنامه بفرستین و اونا رو بیارین اینجا تا بتونن تو آرامش زندگی کنن. برای اولویت دوم هم که فکر کنم همون سالی ۱ بار دیدنشون کافی باشه. (اینا همه نظر منه امیدوارم که جسارت نباشه به کسی)
حالا مثال ما چرا نتونه مثال هندی ها باشه؟ چرا نیایم اینجا و تمام سعیمون رو نکنیم (که هندیه میکنه) به جاها و رتبه های بالا و حقوق های ۱۰ هزار دلاری در ماه نرسیم (که هندیه میرسه) و پدر و مادرمون رو نیاریم اینجا (که باز هم هندیه میاره).. خوب اگه زاویه دید رو عوض کنیم میبینیم که شاید بعد از ۲ سال بازم یه خانواده کنار هم هستیم و تو یه جای به هر حال کم استرس تر.

به هر شکل اینا تراوشات ذهن منه که بسیار بسیار درگیره. به نظر من دلتنگی مهاجر میتونی متاثر از تنهایی که اینجا درگیرش میشه باشه. و اگه مثل من شانس بیاره و از اولین روز ورود دوست پیدا کنه و شبکه دوستها و اطرافیانش رو گسترده تر کنه شاید کمتر طعم دلتنگی رو بچشه. البته که دلتنگ میشه. منم دلتنگم و گهگاهی پشیمون.
از شما چه پنهون همین الان هم با خانم بحث پشیمونی و انجام دادیم. ولی هنوز به خودمون در حال فرصت دادنیم.
شماره کیس: 2011as00020000
کنسولگری: آنکارا
مصاحبه: MAY 3
کلیرنس: 25 JULY
ويزا: 4 AUG
جمع هزینه ها: فعلا 7.320.000 تومان برای ۲ نفر
پاسخ
تشکر کنندگان: 3pideh ، ابی22 ، masih sh ، 2013selectee ، gol1 ، parsush ، nahid.t ، milad_aae ، alirezanz
سلام به همه دوستان کسائیکه پشیمونند و کسائیکه پشیمون نیستند
ما تو ایران زندگی خوبی داریم دوتا آپارتمان تو بهترین نقطه تهران و کار خوب و . . . ولی کار ما آزاده یک تجارت کوچیک خانوادگی والا به خدا پدر ما رو درآوردن بیمه، مالیات، ارزش افزوده، نوسانات دلار و تغییر قوانین گمرکی و کوفت زهرمار که هیچ کدوم هم منطق و قانون درست و حسابی نداره یه روز از تعزیرات میان یه رو از اتحادیه یه روز از اداره اطلاعات . .. خداییش ما اهل کار بودیم من وهمسرم از زیر صفر شروع کردیم هرچی داریم براش زحمت کشیدیم آدمهای دقیقی هستیم همیشه به موقع مالیات دادیم وهمه چیز های دیگه ولی این قدر دردسر برامون درست کردن که 2 سال پیش به طور جدی به دنبال مهاجرت بودیم و به چند تا وکیل هم سر زدیم ولی تهیه مدارک و امتیاز و این ها خیلی برا ما سخت بود چون خیلی هم درگیر کار بودیم وقت نمی شد تا زد و لاتاری برنده شدیم
حالا می خواهیم به امید خدا بیایم اونجا تا دوباره از صفر یا حتی از زیر صفر شروع کنیم اوایل خیلی به فکر کار پیدا کردن نبودیم بعد که وضع دلار این جوری شد خیلی دپرس شدیم و ترسیدیم از بی پولی و بی کاری و . . در امریکا ولی بعد دوباره تصمیم گرفتیم بیایم و به هیچ عنوان هم روی درامد ایران حساب نکنیم از صفر شروع کنیم
من فکر میکنم دوستانی که پشیمون می شن مشکلات اینجا رو فراموش می کنن
من خودم هم می ترسم می ترسم از این که این بدبختی های یادم بره و به دلیل دلتنگی یا فرار از سختی های منطقی مهاجرت پشیمون بشم
پاسخ
تشکر کنندگان: sib 24 ، asal1907 ، el333 ، laili ، parsush ، frozen mind ، امیر مهاجر ، پروا ، ali234 ، Seyedehsanhosseini




کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان