ارسالها: 2,286
موضوعها: 6
تاریخ عضویت: May 2009
رتبه:
127
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
امروز صبح داشتم یه کم وبگردی میکردم این و دیدم خواستم با شما شریک بشم ..مدیرا اگه مشکل خاصی توش میبینین که من ندیدم از طرف من وکیلین حذفش کنین ..
محض رضای خدا قضیهی گریختنهای مردم ما را اینقدر فلسفیاش نکنید و در مقابلشان نگویید که من میمانم چون به اینجا اخت دارم چون ریشههایم اینجا هستند. باور کنید، همان ریشهها را همان انس و الفتها را همان همزبانی ها و نوستالژیها را ما هم داریم، همیشه داشتهایم. اما در مقام انسان بودن باید یک حداقل تفاوتهایی با درختان داشته باشیم و بتوانیم ریشهکن شدن را هم گاهی هر ازگاهی، برای فتح و ادراک دشتهای وسیع خدا، تاب بیاوریم. باید بشود در خاکهای جدید ریشههای جدید داد. شدنیست اگر نبود، من اینجا نفس نمیکشیدم همین الانی که اینها را مینویسم.
اما من؛ امروز اینجا از رفتن و بازگشتن میگویم. صرفاً در نقش یک آدم، فارغ از ملیت و نژاد و جنس و تبار. فرای تعصبات خونی و قبیلهای و عشیرهای. من از زیباییِ نهفته در نماندن؛ و زجر کشیدن برای بزرگ شدن در مسیر ترسناک و پُرمعمای هجرت، حرف میزنم. نه از فرار و گریختنهای بیهدف محض نماندن در جایی... میروی، رنگها میبینی که در رنگینترین رویاهایت هم هرگز ندیدهای، دلهایی را سر راه رفتنت به چشم میبینی که جنسشان عجیب تر از هر حریری و کشمیریست ، نگاههایی لمس خواهند کرد نگاهت را که حجم غم و اندوهشان، کمر امتداد نگاهت را میشکند. تعاریف آدمیان قبایل رنگارنگ را از خدا و بیخدایی میشنوی، رها کردن روح را از بند تن و بدن به سبک اقوام غریب این زمین شاهد میشوی. بوهایی را درک میکنی که بیاغراق لغت نامهی کوچک بوها در مغزت را شرم زده میکند از جهل دربارهی این همه ناشناختهی دلنشین و زیبا. تا انتهای غربت که بروی دیگر هیچ چیز نیست جز خودت و خدایی که هنوز در همین نزدیکیست. آرامش را میشود در همان تنهاییهای سهمگین دور از وطن جست و دست آخر برایش تعریف مناسبی پیدا کرد. خوب که رفتی، دور شدی و جستجو کردی و به رسم روزگار آیین دنیای بزرگ آدمهای دیگر را یاد گرفتی، آنوقت میتوانی به بازگشت فکر کنی، به موثر بودن به بخشیدن گذشتههای تلخی که وطنت بر تو تحمیل کرد به سبز کردن گیاه کوچک زندگی در خاک تفتهی سرزمین کودکیات... دیگر خودت بهتر از هر کسی میدانی که این توئی که از بازگشتن و ماندنِ بعدش حرف میزنی هیچ سنخیتی ندارد با آن کسی که از روز ازل، ندیده و نشناخته، سنگ ماندن و نرفتن به سینهی کم جان و نحیفش میکوبید. حالا محکم شدهای، آرام دارد جانت. در آن موضع اگر قرار گرفتی روزی، منطقیست که متنی بنویسی بلند بالا و رسا و معنیدار با این سرآغاز :
رفتم، دیدم، بازگشتم و در خانهی هرچند ویرانم میمانم چون...
جهت تبلیغات در سایت با رایانامه ads@mohajersara.com تماس بگیرید.
ارسالها: 1,061
موضوعها: 33
تاریخ عضویت: Sep 2009
رتبه:
205
تشکر: 0
21 تشکر در 0 ارسال
لیلی جان, به قول بچه ها شما وبلاگ نداری ما بیاییم و بخوانیم؟ من که تا به حال ملتفت چنین وجه علمی هنری قوی در شما نشده بودم و یک جورهایی از قلم گردانی شما شگفت زده شدم و چشمانم ورقلمبید.
پیرامون نوشته شما به زبان ساده تر اضافه کنم که تجربه مهاجرت به امریکا مثل تجربه سوار شدن به رولوکاستر یا همان ترن های هوایی است که بر روی هوا عملیات ژانگوله از خودشان در می کنند. آدم می رود و سوار می شود و در نهایت به جای خودش بر می گردد ولی آدمی که از رولوکاستر بر می گردد با آدمی که هنوز سوار آن نشده است خیلی فرق دارد. آدمی که می خواهد برای اولین بار سوار رولوکاستر بشود آدمی است با مقادیر متنابهی از ابهامات و هراس های متفاوت که در ذهنش خانه کرده است ولی کسی که از آن پیاده می شود به جای تمام آن مجهولات تجربه ای در درونش دارد که با هیچ کلام و یا نوشته ای قابل انتقال به دیگری نیست. زندگی انسان هم مجموعه ای از تجربیات است که از اولین لذت نوشیدن شیر مادر آغاز می شود و با تجربه مرگ خاتمه می یابد. افراد زیادی هستند که می گویند سوار شدن به رولوکاستر حماقت محض است و عده زیادی هم سوار شدن به آن را توصیه می کنند ولی تفاوت اصلی میان آنها نیست بلکه تفاوت اصلی میان کسانی است که آن را تجربه کرده اند و کسانی که آن را تجربه نکرده اند. کسی که مهاجرت را در زندگی خود تجربه کرده است با کسی که مهاجرت را تجربه نکرده است فرق می کند و این تجربه چه موفق باشد و چه ناموفق هرگز قابل انتقال به غیر نیست. البته خیلی چیزها را مثل دود و دم آدم نباید تجربه کند ولی مهاجرت از آن دسته کارهایی است که محاسن و معایب تجربه آن بر یکدیگر می چربند و اگر حساب شده و با تدبیر کافی صورت بگیرد حتی در صورت ناموفق بودن آن هم می تواند برای انسان مفید و سازنده باشد.
در کنار همه این حرف ها نیز باید اضافه کنم که بازگشتن به زادگاه هرگز نشانه ای از ناموفق بودن مهاجرت نیست زیرا اگر بخواهیم تمایل به بازگشتن را میزان موفقیت در مهاجرت فرض کنیم مجبور هستیم بگوییم که مهاجرت تمام انسان ها در طول تاریخ همواره ناموفق بوده است و خواهد بود.
با آرزوی موفقیت برای شما
ارسالها: 1,271
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jun 2012
رتبه:
166
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
هرشب پشیمان میشوم اما صبح که از خانه بیرون میرم دوباره میخوام برم
.از جاماندگان سابق لاتاری 2013
ارسالها: 33
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Dec 2012
رتبه:
0
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
من حدودا 47 سالمه و فوق لیسانس مخابراتم و کارمند..اما تلاش می کنم اگر موقعیتی پیش بیاد برم.چرا؟! به دلایل زیاد
1- آزادی......اینکه آنطور که می خوام فکر کنم و آنچه می خوام را ببینم.....شاید شما بگید دیگه از تو گذشته! اما باید بگم من دوست دارم وقتی تلویزیون را روشن می کنم احساس کنم به شعور من احترام گذاشتند. سانسوری در تلویزیون وجود نداره و من خودم نمی خواهم بر نامه ای خاص را ببینم نه اینکه وقتی می بینم حتی در فیلم های خارجی لباس مضحک رنگی تن هنرپیشه زن خارجی می کنند از خودم متنفر می شم. فکر می کنم حیوانی هستم که باید برام انتخاب کنند و من شعور انتخاب و اراده ندارم
2- صداقت...در اینجا صداقت بسیار بی رنگ شده ...هیچکس خودش نیست. اگر در کشور بیگانه به من فحش بدهند یا محبت کنند می فهمم که همراه صداقت است. چون دلیلی برای دروغ وجود ندارد ولی اینجا محبت ها هم رنگ ریا و دروغ می دهد.
3- آینده فرزندانم..... عدم برنامه ریزی صحیح ، هرروز یک بخشنامه جدید ، سردرگمی قوانین ، رابطه بازی برای ادامه تحصیل تکمیلی ، پشت سد کنکور برای رشته های مورد علاقه فرزندان و............
4-...5-.....بعضی از دلایل را نمی توان نوشت...
البته دلتنگی برای هر انسانی که از عزیزانش دورمی شه وجود داره وگرنه نمی توان به او گفت انسان...ولی بعضی وقتا لازمه شما داروی تلخی را که دکتر تجویز کرده بخوری تا بهبود یابی......... امید که تمامی عزیزان موفق و موید باشندو در سایه الطاف خداوند هر کجای زمین خدایید پیروز باشید.
ارسالها: 432
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jun 2012
رتبه:
35
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
از خوندن این بخش واقعا لذت بردم وکلی آرامش نصیبم شد
٠- بازمانده 2013AS6### آنکارا.
١- ارسال أي ١٣٠ :١٠/١٨/ ٢٠١٣ , PD: ١٠/٢١، اپروو:١١/٢٠، كيس نامبر:٢٠١٣/١٢/٢٠-YRV20138#
٢- يكسال و دو ماه سكوت مطلق و زجر آور و رتروگرس كردن بولتن،
٣- واريز ١٢٠ دلار: ٢٠١٥/٠٢ ، ٣٢٥$ :مارس، كارنت :٢٠١٥/٠٦
٤- مصاحبه:هفته اول جولاي
٥- فرآيند اداري:در هفته اول چهار بار آپديت، هفته دوم سه بار، ٣ آگوست ٢٠١٥ و تقريبا يكسال بعد ٢١و ٢٧و ٢٨ ژوئن ٢٠١٦
٦- كليرنس: بعد ٣٦٤ روز در ٢٩ ژوئن or شد و كليير
٧- آزمايش مجدد ٦ جولاي، تحويل مدارك مالياتي و پزشكي به پست ٧ جولاي، انگشت نگاري و تكميل مجدد فرم ٢٦٠ در ١١ جولاي ٢٠١٦
٨- صدور ويزا 12 جولاي ٢٠١٦، تحويل پاس و بسته مهاجرتي ١٣ جولاي ٢٠١٦ پس از سه سال
٩- ورود ٢٦
ارسالها: 3
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Nov 2012
رتبه:
0
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
کسی که با چشم باز انتخاب کرده و رفته پشیمون نمیشه
ارسالها: 65
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jun 2012
رتبه:
6
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
یکی از دوستانم حرف خوبی زد: ما درصورتی پیروز می شویم که همان احساس خوشحالی برنده شدن در لاتاری را حفظ کنیم دراینصورت نه تنها اون لحظه موفقیت آنی را فراموش نخواهیم کرد بلکه با حفظ اون خاطره وموفقیت هر لحظه انرژی جدیدکسب می کنیم.
ما برندگان کمی ناشکر هستیم کمی از مرز کشورمان عبور کنیم عده ای هستند در کنار خیابان وپشت درهای بسته مانده اند ودر حسرت یک کلمه اوکی یک دربان امورپناهندگان میباشندو...
شماره کیس :2012AS00062xxx
تاریخ ارسال فرمهاشنبه 10تیر91
کنسولگری: ANKARA
یکضرب
تعداد :1نفر
ارسالها: 395
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: May 2012
رتبه:
59
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
2013-02-05 ساعت 18:52
(آخرین تغییر در ارسال: 2013-03-08 ساعت 04:06 توسط usa lover.)
(2013-02-05 ساعت 17:53)yashim نوشته: (2012-12-27 ساعت 02:50)iranian1 نوشته: یکی از دوستانم حرف خوبی زد: ما درصورتی پیروز می شویم که همان احساس خوشحالی برنده شدن در لاتاری را حفظ کنیم دراینصورت نه تنها اون لحظه موفقیت آنی را فراموش نخواهیم کرد بلکه با حفظ اون خاطره وموفقیت هر لحظه انرژی جدیدکسب می کنیم.
ما برندگان کمی ناشکر هستیم کمی از مرز کشورمان عبور کنیم عده ای هستند در کنار خیابان وپشت درهای بسته مانده اند ودر حسرت یک کلمه اوکی یک دربان امورپناهندگان میباشندو...
واي خدا. من كلير بشم بايد برم ويزا بگيرم. 100 در 100 پشيمونم. اين مطالب خوندم و با بسياري از دوستان و اشناياني كه در امريكا هستند صحبت كردم دقيقا همين حرفهارو ميزدن و همه پشيمون. بهتره اصلا ديگه جلو نرم مثل باتلاق هر چي دست و پا بزنم بيشتر فرو ميرم. من ترسيدم والا.تازه با 16 سال سن.
من به تو چی بگم آخه دختر خوب
اوکی شما تصمیمت رو عوض می کنی و نمی ری بعدش چی 2 سال دیگه در بهترین حالت با تلاش زیاد از صد کنکور رد میشی و دانشگاه شریف قبول میشی
درست تموم میشه و میوفتی دنبال پذیرش جی آر ای تافل... میری مصاحبه آمریکا ....
رسیدی کجا؟ جایی که الان هستی
یک لحظه از تصمیمی که گرفتی مردد نشو هر چند که قلبا دوست ندارم نابغه های کشورم رو تشویق به رفتن کنم ولی مگه راه دیگه ای هست؟؟؟
تو اولین تفری نیستی که تو این سن می خواهی بری قطعا آخرین نفر هم نخواهی بود
ممکن سختی های زیادی داشته باشه ولی بهت اطمینان می دم که ارزشش رو داره
هر شهری که بری مطمئن باش می تونی رو کمک بچه های مهاجرسرا حساب کنی پس صبر کن تا کلیرت بیاد و به امید خدا بری به سرزمین فرصت ها
کیس نامبر:2013AS8900/تعداد افراد کیس:3 نفر/اورنج کانتی کالیفرنیا