2012-07-18 ساعت 17:43
(2012-07-18 ساعت 11:03)sayeh_m نوشته: 5-همسرم میگه هر موقع ویزا رو گرفتیم باید سریع بریم ...وسط سال چطوری بچه رو از مدرسه در بیارم ببرم یه کشوری که هیچ چیزی ازش نمیدونه ؟10 روز آنکارا رو چیکار کنم ؟اصلا" فکر میکنین بچه من میتونه توی اون سال درس بخونه ؟!؟!؟!
(2012-07-18 ساعت 12:09)m@ry@m75 نوشته: ... من هم مثل سایه جان فکر میکنم این سال تحصیلی برای پسرم خیلی باری نداشته باشه راستش من همیشه از قبل سال تحصیلی کلی براش برنامه ریزی داشتم حتی تابستون هم چند تا کلاس براش میگرفتم اما الان فقط کلاس زبانشو میره . خدا کنه اگه قسمتون باشیم بریم اونور بچه هامون خیلی زود بتونن توی درساشون جا بیفتن .به امید موفقیت همه بچه ها .
(2012-07-18 ساعت 12:36)bayat_r نوشته: 1- شما درباره مدرسه اونجا تحقیق کردید؟
2- من شنیدم حداقل یکسال میرن غقب تر
...و من به شما قول میدم -با توجه به چند ماه زندگی خارج از ایران- بچه هامون زودتر از خودمون راه میوفتند و موفق تر از خودمون میشند و بهترین شرایط رو براشون ایجاد کرده ایم - اگر ویزا بدند
(2012-07-18 ساعت 12:48)m@ry@m75 نوشته: راستش دوست گرامی من از کسانی که اونجا هستند پرسیدم گفتند بچه ها تعیین سطح می شوند شاید هم یکسال عقب نیفتند مخصوصا دبستان که حجم درس ها خیلی بالا نیست .
در ضمن همان طور که شما گفتید بچه ها اونجا خیلی سریع تر از ما راه می افتند .
(2012-07-18 ساعت 12:49)sayeh_m نوشته: ... ولی اصلا" به این فکر نکردم که ممکنه یکسال عقبتر بره از همین الان جستجو رو شروع میکنم اگر کسی از دوستان اطلاعاتی داره و یا لینکی در این مورد دیده ممنون میشم که بگه
(2012-07-18 ساعت 13:50)ehsan99 نوشته: بچه ها که خيلی سريع راه ميفتن ..من پسر خواهرم 4،5 سالش بود و يک سالی مهد ميرفت..بعد از يکسال ،حالا خوشبختانه در آمريکا تفاوت لهجه ها زياد نيست، آنچنان يورکشيری غليط حرف ميزد که فکر ميکردی تا 10 پشت همه تخم و ترکش يورکشرينیکی از اقوام نزدیک ما در وینی پگ کانادا زندگی می کنه. چند سال پیش بعد از این که دکتراشو از دانشگاه تربیت مدرس گرفت هر چی این در اون در زد تا از دانشگاه زاهدان منتقل بشه به دانشگاه مشهد نشد که نشد. اونم با خانمش و یک دختر کوچولوی 3-4 ساله از اینجا مهاجرت کرد و رفت. سه چهار سال پیش که دوباره دیدمش چیزهایی از سیستم آموزشی کانادا تعریف می کرد که من فقط از شنیدنش لذت می بردم. می گفت اونجا تا سال پنجم یا ششم ابتدایی از امتحان هیچ خبری نیست. معتقدند نباید به بچه ها استرس وارد شه!!! اصلا درس و کلاس و میز و نیمکت به مفهوم مملکت ما در اونجا وجود نداره. بچه ها میشینن روی زمین دور هم و با شعر و بازی مطالب علمی رو یاد می گیرن. می گفت چون برای کارهای تحقیقاتیشون از دولت پول می گیرن موظفند در طول سال تحصیلی دانش آموزان مدارس مختلف رو دعوت کنن بیان آزمایشگاه بیوشیمی شون و کارهای تحقیقاتیشون رو با زبون خیلی ساده براشون توضیح بدن تا اگر کسی علاقمند شد از همون سنین پایین تکلیفش معلوم بشه که در آینده می خواد چیکاره بشه. جالبه که می گفت دخترش اصلاً به کار باباش علاقه نداره و گفته می خواد آشپز بشه!!! هیچ کس هم از انتخاب دختر خانمش تعجب نکرده و خیلی هم با دیده احترام به تصمیمات بچه ها نگاه می کنن. بعدها که من به علت مشغله ی خانمم یکی دو بار رفتم جلسه اولیا و مربیان مدرسه دخترم دیدم همون سیستم کانادایی رو دارن تبلیغ می کنن و بهش میگن نظام توصیفی. آنچنان هم داد سخن میدن که انگار خودشون سال ها تحقیق کردن و این سیستم نتیجه ی تحقیقات چند ساله و از کشفیاتی که هیچ ملتی در عالم هستی بهش نائل نشده!!!.
اما خود بحث مدرسه يکی از اون دغدغه های اصلی پدر و مادر هاست.اينکه شما کجا زندگی کنی،حتی بعضی وقتا کار آدم ممکنه تحت تاثيير محل مدرسه رفتن بچه ها باشه ..بخصوص در آمريکا که وقتی ميگن دو شهر بهم چسبيدن ميبينی 70 مايل فاصله دارن
یک مورد دیگه این بود که وقتی بچه دنیا میاد یک حساب غیر قابل برداشت براش در یکی از بانک ها افتتاح میشه که پدر و مادر بچه موظفن هر ماه مبلغی رو طبق توانایی مالیشون به حساب بچه واریز کنن. هر چند دلار که والدین بذارن دولت دو برابرشو به حساب بچه واریز می کنه تا وقتی که بچه به سن قانونی (18 سال) برای برداشت پول از حساب برسه. یعنی همون اول زندگی برای این که هر کاری رو شروع کنه یه پول قلمبه در اختیارشه. ببینم این جریان به نظرتون آشنا نیست؟ یه کم فکر کنین....... آ باریکلا...زدین به هدف... همتون فهمیدین منظورم کیه... دمتون گرم...
این آشنای ما می گفت (نقل قوله، بهتون بر نخوره) تو کانادا اولویت ها به این ترتیبند: اول بچه ها، دوم خانم ها، سوم با عرض معذرت، گلاب به روتون، روم به دیوار سگ ها، و در نهایت هم آقایون!!.
حالا که طرف برای خودش کسی شده و سری تو سرها در آورده چند تا دانشگاه بزرگ ازش دعوت کردن برگرده و همینجا کار کنه. جالبه که خودش به برگشتن راضیه ولی نه خانمش بر می گرده و نه دخترش.
البته این مربوط به کاناداست که میگن از لحاظ کمک های تامین اجتماعی و بیمه های مختلف از آمریکا بهتره. هر چند احتمالاً تو آمریکا که برادر بزرگتره است هم داستان کمابیش مشابهی وجود داره.
من دو تا دختر هشت ساله و پنج ماهه دارم. اگر رفتنی شدیم کوچیکه که احتمالاً فقط انگلیسی آمریکایی با لهجه ی اوکلاهومایی (چه شودددد.....!!!) صحبت می کنه. بزرگه هم مطمئنم خیلی زود راه میوفته. میمونیم من و خانمم. خانمم که اولویت دومه و با توجه به رشته اش حتماً خیلی زود کار گیر میاره. می مونم خودم و خودم. فقط یادم باشه سگ نیارم تو خونه که تو جدول اولویت ها باز یک پله پایین تر میرم!!!. یه چیزی که یه کمی اذیتم می کنه و پکرم کرده اینه که با هر کی مشورت می کنی میگه برای بچه ها کشور عالییه ولی برای خودت یه ذره ممکنه دیر شده باشه!!!.
نتیجه این که دوستان:
نگران بچه ها نباشید... نگران ما پیرمردها باشید و دعا کنید این چند سال باقیمونده رو با عزت و آبرو طی کنیم.
مدارک مورد نیاز ویزای گوناگونی برای سفارت آنکارا/ایروان•سفرنامه اول•سفرنامه دوم•کاربر حرفه ای مهاجرسرا•پیگیری مراحل اداری پرونده های مهاجرتی با کمک سایت سیس •سفرنامه آمریکا: قسمت اول/قسمت دوم•بهترین پلن های پری پید تلفن همراه در آمریکا•ارزانترین پلن پری پید موبایل در آمریکا: لایکاموبایل•آگهی اجاره منزل در رالی