ارسالها: 200
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jul 2012
رتبه:
23
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
سلام دوست عزیز امسال خانم من از برندها هست من خودم هم پزشک عمومی هستم وقتی این نوشتهاتون رو خوندم منم مثل شما کلی دلم گرفت . البته من خیلی وقته که به این موضوع فکر میکنم و همیشه هم دوری از خانواده خیلی برام سخته ولی وقتی به این فکر میکنم که اگه ویزا بگیریم و کارمون درست بشه و بریم اونجا من و همسرم ادامه تحصیل میدیم و میتونیم با خیال راحت حتا برگردیم یه کم منو آروم میکنه البته باز هم دوری سخته ولی این نظر من کاملا شخصیه و در مورد افراد مختلف فرق میکنه
کیس: 2013AS000090XX مصاحبه : ابوظبی 22 جولای کلیر : 18 آگوست ویزا : 28 آگوست
تعداد افراد كيس: 2 نفر سفر اول به آمریکا: 19 feb دریافت گرین کارت : 3 april
ارسالها: 262
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: May 2012
رتبه:
72
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
دوستان عزیز به همه پیشنهاد میکنم از این فرصت های باقیمانده نهایت استفاده را بکنید سعی کنید تا میتوانید وقتتون را با خانواده سپری کنید
من به خاطر درسم و الان کارم نزدیک به 11 ساله که از خانوادم دورم وقتی دانشجو بودم چند ماه یک بار میتونستم سر بزنم و حالا ماهی یک بار یا 2 ماهی یک بار
الان یهو دلم گرفت و دلم واسشون تنگ شد گفتم بشما هایی که حداقل میتونید پیش خانوادتون باشید بگم قدر این لحظات رو بدونید
این انتظار هم تمام میشه با همه ی استرس ها و خاطره های خوب و بعضی اوقات سختش....
اکثریت بچه ها میرند دنبال آرزو هاشون و موفق میشند(از ته دل امیدوارم واسه همه این اتفاق بیفته)......
به هر حال دوستان عزیز ما هر جا که باشیم ایرانی هستیم با روحیاتی که فقط مختص کشور خودمونه احساسات و روابط خانوادگی که خودمون میفهمیمش.
وطن٬وطن
نظر فکن به من که من
به هر کجا٬غریب وار٬
که زیر آسمان دیگری غنوده ام
همیشه با تو بوده ام
همیشه با تو بوده ام
اگر که حال پرسی ام
تو نیک می شناسی ام
من از درون قصه ها و غصه ها بر آمدم
چه غمگنانه سال ها
که بال ها
زدم به روی بحر بی کناره ات
که در خروش آمدی
به جنب و جوش آمدی
به اوج رفت موج های تو
که یاد باد اوج های تو!
کنون اگر که خنجری میان کتف خسته ام
اگر که ایستاده ام
و یا ز پا فتاده ام
برای تو٬ به راه تو شکسته ام
سپاه عشق در پی است
شرار و شور کارساز با وی است
دریچه های قلب باز کن
سرود شب شکاف آن ز چار سوی این جهان
کنون به گوش می رسد
من این سرود ناشنیده را
به خون خود سروده ام
وطن!وطن! وطن!وطن!
تو سبز جاودان بمان که من
پرنده ای مهاجرم که از فراز باغ با صفای تو
به دور دست مه گرفته پر گشوده ام
ارسالها: 182
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jun 2012
رتبه:
7
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
سلام بچه ها
من هم از تهرانم و 3 نفر
برنده شدن من هم خیلی درامه
آقا من ادمی هستم که پول بی خودی بگو یه 100 تومانی به ادامس البته اگه العان ادامس بدن با 100 تومن خرج نمیکنم ولی به موقعش خوب خرج میکنم حالا.........
آقا پارسال دوستم امد گفت بریم خانه ما ثبت نام گفتم باشه برادارم زنگ زد گفت منم می یام کفت عکس گرفتید گفتیم ننننننننه
ای با با عکس باشه بریم عکس بگیریم رفتیم عکاسی 20000 تومان سه نفر من باز جا زدم گفتم برو بابا 20000 تومن پول عکس که آیا قبول بشیم یا نشیم من نیستم خلاصه دعوایی شد دوستم گفت بابا جان من پول عکسو میدم با من (البته ما خیلی با هم رفیق هستیم از این کارا برا هم زیاد میکنیم) اقا 40000 تومن عکس ما و خودشان شد بعد رفتیم خانه برای ثبت نام
همه ثبت نام کردیم حالا جالب اینجا من کلی مشکل هم داشتم
آقا یک سال بعد روز 5 شنبه بود این رفیق من زنگ زد کلی دادو بیدادو........... که اقا پول عکسامو بده ما همه رد شدیم تو برنده شدی من پول عکسامو به میلیون میخوام 20000000 تومان باید بدی آقا من باورم نشد گفت بیایید اینجا من هم با خانم و بچه رفتیم دیدیم بله بابا ما قبول شدیم اون بنده خداها رد شدن خلاصه این موضوع کلی برا ما خاطره شد
شماره کیس:2013AS59XX رویت قبولی :1می 2012
کنسولگری:ابوظبی محل مورد نظر:ویریجینیا-ویزا یک ضرب
كيس دو نفرو نصفي . 9/8/2013 تاریخ ورود
ارسالها: 494
موضوعها: 1
تاریخ عضویت: May 2012
رتبه:
72
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
سلام دوستان
حق با افشین، هم در مورد امیر و هم در مورد فیلم Pursuit of Happyness، وقتی این فیلم رو با بازی ویل اسمیت و پسرش (Jayden) میبینید ایمان میارید که با تلاش و کوشش در اون کشور به همه چیزی که میخواهید، میرسید. البته معمولاً با دیدن فیلم اونقدر احساساتی خواهید شد که پیامی از فیلم رو که صحبتش رو افشین عزیز کرد فراموش میکنید.
امیدوارم همه عزیزان بتونن در بدو ورود با شرایطی روبرو بشن که از همون لحظه تلاش برای موفقیت کلید بخوره. فکر میکنم بد نباشه اگر دوستان در خصوص کاری که علاقه دارن اونجا بهش برسن صحبت کنند (هم کاری که رویای اون رو در سر دارن و هم کاری که در صورت لزوم ترجیح میدن انجام بدن، البته مطرح کردن کاری که رویای اون رو داریم شاید خیلی خصوصی باشه و بعضی از شما عزیزان قصد نداشته باشید در موردش صحبت کنید). من از خودم شروع میکنم : از اونجایی که از بچگی به سینمای هالیوود علاقه داشتم و در این مورد تقریباً نیمه حرفه ای هستم خیلی دوست دارم شرایطش پیش بیاد تا بتونم وارد این فیلد بشم هر چند که در انتخاب شهرهای مقصد من لس آنجلس گزینه 1 تا 3 نیست. ولی در واقعیت دوست دارم کار مرتبط با رشته تحصیلی خودمو داشته باشم (کاری که در حال حاضر انجام میدم کار در شرکت نیروگاهی و پالایشکاهی است و البته کار درافتینگ (ِDrafting) رو هم دوست دارم).
منتظر خواندن مطالب شما هم هستیم.
ممنون
ارسالها: 22
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: May 2012
رتبه:
0
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
سلام ( خاطره قبولی ما)
منو همسرم هم خیلی وقت بود برای رفتن به خارج از کشور تحقیق می کردیم اون زمانی که با هم تصمیم گرفتیم ازدواج کنیم همسرم در یکی از کشور های اروپایی درس می خوند ولی بعد از ازدواج تصمیم گرفت اینجا بمونه و بی خیال درس و مشق شد خلاصه 3 سالی بود هر تبلیغی برا هر کشوری می شد ما میرفتیم پیگیری ببینیم جریانش چیه مثلا یه مدت همش دنبال مالتا بودیم ولی به نتیجه ای نرسیدیم دلمونم راضی نمی شد برای کشوری مثل مالتا 15 ملیون پول دور بریزیم خلاصه گذشت تا من بالاخره یک جا کار پیدا کردم و رفتم توی شرکت خصوصی مشغول شدم یک ماهی بود میدیدم همه بچه های شرکت تو هول ولای لاتاری بودن یه روز از رو بیکاری به همسرم گفتم میخوای اسممونو تو سایتش بنویسم اونم موافقت کرد یادمه با کلی بد خلقی رفت یدونه عکس گرفت کلیم سر زنه عکاسه غر زد بعدم سی دی عکس ها رو داد به من و رفت گفت هر کاری خودت بلدی بکن !
منم نشستم برای اولین بار اسممونو نوشتم حتی الان یادم نمیاد چی نوشتم تو اون فرمها !!!!!!
خلاصه بگذریم از اینکه کلی خواب امریکا دیدیم این وسط وخودمونو هی امیدوار میکردیم که شاید اسممون دربیاد تو ماه می بود که سایتو چک کردم دیدم اسم خودم که در نیومده گفتم بی خیال بعدی بزن حالا هر چی مال همسرمو میزدم می گفت اشتباهه چون با دست کدامون رو نوشته بودم هر چی حرف و عدد بود زدم امتحان کردم بعد 5 بار زدن دیدم یه صفحه ای باز شد که ...... دیگه بگزریم از این که فقط جیغ می کشیدیم پشت تلفن و این حرف ها !!!!!!
حالا ما مونده بودیم یه نی نی کوچولو که الان هنوز به دنیا نیومده و کلی کار که همش با هم قاطی پاتی میشه چون هم کیس نامبرمون سه رقمی زود اسممون در میاد هم اینکه بچه هم دقیقا اول اکتبر بدنیا میاد!!!!!
از اون طرفم تو امریکا فامیل و دوست زیاد داریم ولی هیچ کدومشون صمیمی نیستن حالا موندیم کجا می خوایم بریم با یه کوچولو !!!!!!!!!
به هیچ کسم نگفتیم موندیم سیسمونی برای کوچولو چی بخریم تا کی هستیم اصلا بهمون ویزا میدن یا نه و..........
راستی من بعد از این ثبت نام لاتاری اصلا از اون شرکت بیرون اومدم و دیگم اونجا نرفتم فکر میکنم قسمت بود فقط اسممونو برا لاتاری اونجا بنویسم!!!!!
امیدوارم همه موفق بشید.