ارسالها: 1,159
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Apr 2011
رتبه:
33
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
آره سیمی جونم اسمش همینه. خیلی بدم میاد از اینجوری حیوونا. الهه جونم الان ببینمشون گریم میگیره برای همین نمیخوام فعلا ببینمشون. تو این ۲ روز که رسیدم ۳ بار رفتم مال ۲ بار والمارت هی منو میبرن که سرم گرم بشه ولی این چیزا باعث نمیشن به دلتنگی فکر نکنم.. البته خدارو شکر میکنم که الان تکلیف زندگیمو میدونم و نه شکری نمیکنم ولی دلتنگی رو هم باید تحمل کرد
نوع ویزا:CR1/اپروال:jun.2011/تکمیل:november.2012/مصاحبه:13.feb.2013/دریافت ویزا:16.feb
خدا جون خوش به حالت که همه جا هستی، ما که هرجا هستیم دلمون واسه یه جا دیگه تنگ میشه!
ارسالها: 338
موضوعها: 1
تاریخ عضویت: May 2012
رتبه:
22
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
جودی برات پیام گذاشتم. گفتم شاید زیاد نمیای مهاجرسرا چک نکنی و متوجه نشی. اگه دیدی این پیامو لطفا پیام خصوصی گذاشتم سوال پرسیدم بهم جواب بده مرسی
ارسالها: 1,021
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Sep 2011
رتبه:
24
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
2013-03-01 ساعت 01:49
(آخرین تغییر در ارسال: 2013-03-01 ساعت 01:54 توسط kamela.)
جودی جون...هرچقدر هم سرگرم باشی تا 6 ماه خیلی دلتنگی.ولی بعد از 6 ماه ازین رو به اون رو میشی...البته که اگه سرگرم باشی برات بهتره.واقعا خدارو شکر که الان پیش شوهرتی...قدر این روزا رو بدون
الاهه جون یعنی یلدا فرم 864 رو نباید پر میکرده چون کار مال خود شوهرش بوده؟یا اینکه اشتباه پر کردن نوشته های فرم رو؟....ببین عزیزم همه توی کشورشون سفارت امریکا دارن جز ما...اگر ما هم سفارت داشتیم اینقدر حرسمون در نمیومد از اینکه به خاطر یک فرم باید بریم و دوباره بیایم...من میگم اونا کارشون شایدم درسته و این ماییم که همه چیزمون خرابه
ارسالها: 673
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Mar 2012
رتبه:
28
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
جودی جونم به سلامتی رسیدی. خدا رو شکر که خوشت اومده از اونجا.
ایشالا زندگی خوبی رو شروع کنی و خوشبخت بشی عزیزم
با دلتنگی هم کم کم کنار میای و الان هم که دیگه راحت میشه هر روز حرف زد و همدیگر و از طریق این برنامه ها دید. به زودی سرگرم زندگیت میشی و
کمنر وقت برای این مسائل میاری. چشم بهم بزنی هم چند ماه دیگه میای خانواده رو میبینی. برات خوشحالم :*
غمم از وحشت پوسیدن نیست/
غمم از زیستن بی تو در این لحظه ی پر دلهره است...
ارسالها: 1,159
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Apr 2011
رتبه:
33
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
محمد جان جواب دادم. سیمی جونم خیلی خوشحال میشم ببینمت عزیزم. اتفاقا امروز که رفتم خرید کلی خرید کردم واسشون حالا پول نداریم واسه خریدای اصلیمون :پ
کاملیا جونم واقعا خدارو شکر الان کنار همسرم هستم. شبنم جونم مرسی عزیزم ایشالا روزی تو که هرچه زودتر بیعی کنار نامزدت. خیلی دوست دارم همتون زودتر این مراحل مسخررو راد کنید واقعا اینا اذیت میکنن همرو
نوع ویزا:CR1/اپروال:jun.2011/تکمیل:november.2012/مصاحبه:13.feb.2013/دریافت ویزا:16.feb
خدا جون خوش به حالت که همه جا هستی، ما که هرجا هستیم دلمون واسه یه جا دیگه تنگ میشه!
ارسالها: 2,356
موضوعها: 6
تاریخ عضویت: Mar 2012
رتبه:
49
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
2013-03-01 ساعت 03:01
(آخرین تغییر در ارسال: 2013-03-01 ساعت 03:07 توسط الهه سابق.)
کاملا جان منم سردرنیاوردم قضیه فرمش چی بود بالاخره
ببین NVC مدارک مالی شوهرشو و فرم رو اوکی کرده که نامه تکمیل مدارک داده دیگه، حالا که NVC اوکی کرده، سفارت ول نمیکنه.
ببین توی نامه مصاحبه نامزدیا قشننننگ مینویسن که چه چیزایی روز مصاحبه باید ببرن ولی واسه ما اینجوری نیست و هر آن ممکنه به چیزی که قبلا توی NVC اوکی شده بوده، گیر بدن! خوب مسخرست دیگه
بعد تازه ایشون میگه 3 ماه!!! طول کشیده تا نامه مصاحبه بدن بهش!! خیییلیی دیره. خوب توی این مدت سفارت فرصت کاااافی داشته که یه ایمیل ناقابل بزنه که بابا حالا که داری میای فلان چیز و بهمان چیز رو هم بیار
جودی عزیزم خداروشکر که بالاخره اون کابوسها تموم شد. به 2 ماه پیش فکر کن، که چجور منتظر نامه مصاحبه بودی، به 3 ماه پیش فکر کن که تصور میکردی حالا حالاها در خدمت NVC هستی. الان همه چی خداروشکر داره واست عاااالی پیش میره. ولی دلتنگی خیلی بده و با این دلداریا ذره ای هم درمان نمیشه . فقط باید صبر کرد، صبر...... کاری که همیشه کردی
ویزا ازدواجی/اقدام اول ژانویه 2012/ اپروو: اول جون/گرفتن کیس نامبر آخر جولای/تکمیل مدارک در NVC: سوم ژانویه 2013/مصاحبه: آخر اپریل 2013/ویزا یکضرب از ابوظبی
ارسالها: 2,356
موضوعها: 6
تاریخ عضویت: Mar 2012
رتبه:
49
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
بلللللله
روسیاهی به ذغال موند
ویزا ازدواجی/اقدام اول ژانویه 2012/ اپروو: اول جون/گرفتن کیس نامبر آخر جولای/تکمیل مدارک در NVC: سوم ژانویه 2013/مصاحبه: آخر اپریل 2013/ویزا یکضرب از ابوظبی
ارسالها: 1,159
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Apr 2011
رتبه:
33
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
بله واقعا.. برای شوهرم تعریف کردم این جریانارو کلی خندید.. بچها من چه فکرایی میکردم دربارش الان اومدم اینجا دیدم چقدر بدبین بودم نسبت بهش واقعا از دست خودم ناراحتم که اذیتش میکردم.. فکر میکردم نمیخواد من بیام ولی الان میبینم چقدر خوشحاله و تلاش میکنه منو راضی نگاه داره.. خدا منو ببخشه که اینقدر غیبتشو میکردم البته همرو بهش گفتم و اونم گفت حق داشتی ولی با این حل فکر میکنم زیادی بزرگش کرده بودم مشکلمو
نوع ویزا:CR1/اپروال:jun.2011/تکمیل:november.2012/مصاحبه:13.feb.2013/دریافت ویزا:16.feb
خدا جون خوش به حالت که همه جا هستی، ما که هرجا هستیم دلمون واسه یه جا دیگه تنگ میشه!
ارسالها: 2,356
موضوعها: 6
تاریخ عضویت: Mar 2012
رتبه:
49
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
دیدی چقدر بهت میگفتم جودی. یادته میگفتم تا وقتی باهاش زندگی نکردیو از نزدیک خودت اخلاقاشو ندیدی نباید قضاوتش کنی. بهت میگفتم غصه چیزی رو که هنوز بهت ثابت نشده که ماهیت اصلیش چیه، نخور.
خداروشکر عزیزم
همیشه هم بهت گفته بودم که شوهرت از دوری تو و فشاری که از ناحیه تو بهش میاد، بی حوصله شده.
حالا اونایی که توی فامیل و دوست و آشنا همش دم گوشت خوندن که شوهرت اله و بله، بیان و از حسادت بترکن
ویزا ازدواجی/اقدام اول ژانویه 2012/ اپروو: اول جون/گرفتن کیس نامبر آخر جولای/تکمیل مدارک در NVC: سوم ژانویه 2013/مصاحبه: آخر اپریل 2013/ویزا یکضرب از ابوظبی
ارسالها: 168
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Oct 2012
رتبه:
12
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
[quote='mercedeh2011' pid='284825' dateline='1362114177']
سلام بچه ها خوبید؟
چقدر تعداد صفحات اونقدر زیاد شده که نتونستم همه رو بخونم
فقط عروس خانم رو دیدم که اومده فلوریدا ... من کالیفرنیا هستم عزیزکم
جودی جون تبریک میگم بهت
الان رونقشه دیدم ... مادرشوهرم هم گفت که جای خیلی سرسبز و قشنگی رفتی.
بچه ها چه خبر ...
منم خوبم ؛ اوضاع کم کم داره بهتر و رو به راه میشه ...
منم این مدت همش هی رفتم این فروشگاههاشون ... وای که نگو که چه خبره از وفور نعمت
منم کم کم دارم دلتنگ میشم برای خانوادم
برای پدرم
برای مادرم
برای همه شون
با اینکه تازه تو تنگو و اسکایپ همدیگه رو می بینیم
------------------------------
مرسده جون خودتو یه جوری مشغول کن یه موقع دلتنگی باعث نشه خونه نشین بشی ها یا خدا نکرده افسرده بشی ، ایشاالله به زودی شرایطی پیش بیاد که مامانت اینا بتونن بیان ببیننت ، مراقب خودت باش
نا امیدی
همان امید است
که بوی "نا" میگیرد
از بس که میماند ته دل...