ارسالها: 1,159
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Apr 2011
رتبه:
33
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
این حرف رو هم بگیم باز اونا این منتو میذارن. همسر من هرچی میشد میگفت دارم میبرمت آمریکااااااا!!!!! 1 بار بهش گفتم نمیام. زنگ بزن کنسل کن. اونقدر سر حرفم موندم تا قول داد دیگه نگه و نگفت ... ولی میدونم اونجا که برم سر این موضوع ممکنه دچار مشکل شیم چون اونا فکر میکنن ایران مثل جهنمه و ما از خدامونه که بریم! در حالی که به نظر من ایران با تمام ایرادایی که داره از اونجا بهتره.
نوع ویزا:CR1/اپروال:jun.2011/تکمیل:november.2012/مصاحبه:13.feb.2013/دریافت ویزا:16.feb
خدا جون خوش به حالت که همه جا هستی، ما که هرجا هستیم دلمون واسه یه جا دیگه تنگ میشه!
ارسالها: 220
موضوعها: 1
تاریخ عضویت: May 2012
رتبه:
8
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
همراهان مهربان
مدتی هست که به این مطلب زیاد فکر می کنم : هر کدوم از ما که امروز به خاطر مسایل و مشکلات مشترک اینجا جمع شدیم و یه جورایی شدیم رفیق روزگار همدیگه ، چندبار توی خیابون های شهرمون از کنار هم گذشتیم بدون اینکه همدیگه رو بشناسیم.بدون اینکه بدونیم اینکه رد شد "نگی " بود یا "الهه". شاید هم "سهیل". یا شاید چند سال پیش ها یکی دو باری "فروزن مایند" از کنارمون رد شده باشه!
خب این که اینجا یکی از خواصش همین ناشناس بودن اغلب اعضا نسبت به هم هست ،بد نیست.خودش یه جورایی باعث امنیت خاطر میشه که راحت تر از درونیات و واقعیات جاری در زندگی مون بگیم.
اما یک سوال دوم هم هست!
اینکه وقتی از ایران رفتیم چندبار ممکن از کنار هم رد بشم و ندونیم کسی که رد شد همونی بود که تو دنیای مجازی چیزی از رفاقت کم نذاشت ... و در حالی که دلمون لک زده با یه هم خاطرمون به زبان پارسی حرف بزنیم ، این فرصت رو در فاصله یک عبور از دست می دیم. اونوقته که "خیلی حیف میشه........."
مهم نیست که دلمون می خواد درباره چی حرف بزنیم،غیبت کنیم،درد دل کنیم یا شاید در مورد کارتون واتو واتو و خونه مادربزرگه حرف بزنیم.
مهم اینه که توی غربت، شنیدن چند کلمه به زبون مادری ، مثل یه کاسه آش رشته داغ ،تو چلۀ زمستون ،خیییلی می چسبه !
ویزا: CR1/ ارسال مدارک : جون۲۰۱۱ /مصاحبه،آنکارا : ۱۸ جون ۲۰۱۲ /کلیرنس: ۳۱ جولای 2012 /دریافت ویزا : ۱۵ آگوست تاریخ ورود به آمریکا :۱۳ سپتامبر ۲۰۱۲
ارسالها: 1,159
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Apr 2011
رتبه:
33
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
قطعا همینطوره. ولی همونطور که گفتم اینقدر ما ایرانیارو بد بخت جلوه میدن که اینا قکر می کنن ما ارزو داریم از اینجا بریم ولی به روی خودمون نمیاریم!!! گاهی وقتا باید خیلی جدی با یه مسأله برخورد بشه که دیگه تکرار نشه و به واسطه ابن مشکل مشکلات و ناراحتیای دیگه ای ایجاد نشه!!!
نوع ویزا:CR1/اپروال:jun.2011/تکمیل:november.2012/مصاحبه:13.feb.2013/دریافت ویزا:16.feb
خدا جون خوش به حالت که همه جا هستی، ما که هرجا هستیم دلمون واسه یه جا دیگه تنگ میشه!
ارسالها: 1,159
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Apr 2011
رتبه:
33
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
ای بابا! ایشالا وقتی کارت درست شدو رفتی بهشون ثابت میشه که اینطور نبوده و اشتباه میکردن
نوع ویزا:CR1/اپروال:jun.2011/تکمیل:november.2012/مصاحبه:13.feb.2013/دریافت ویزا:16.feb
خدا جون خوش به حالت که همه جا هستی، ما که هرجا هستیم دلمون واسه یه جا دیگه تنگ میشه!
ارسالها: 1,061
موضوعها: 33
تاریخ عضویت: Sep 2009
رتبه:
205
تشکر: 0
21 تشکر در 0 ارسال
2012-08-03 ساعت 01:46
(آخرین تغییر در ارسال: 2012-08-03 ساعت 01:49 توسط rs232.)
من هنوز فکر می کنم که خیلی از ما داریم خودمان را گول می زنیم. اگر خود من از امریکا رفتن بدم می آمد مگر ابله بودم که با یک نفر که پاسپورت امریکایی دارد ازدواج کنم؟ مگر چند نفر دختر و پسر مجرد در ایران پاسپورت امریکایی دارند که این واقعه کاملا شانسی بوده باشد. البته بعدا عشق هم به وجود می آید ولی هر کسی که خربزه می خورد باید پای لرز آن هم بنشیند و عواقب آن را هم بپذیرد. به فرض این که من از امریکا بدم می آمده است می بایست از همان روز اول به خانم سابق خودم می گفتم که من با تو ازدواج می کنم به شرط این که هرگز به امریکا رفتن فکر نکنی. به نظر من بیشتر ما فقط فیلم هندی بازی می کنیم اگرنه باید در درون خودمان قبول کنیم که تا حدودی به خاطر پاسپورت امریکایی با آنها ازدواج کردیم و یا نامزد شدیم. اگر این را قبول کنیم پیامدهای بعدی آن را راحت تر می پذیریم و از کنار آنها به سادگی می گذریم ولی اگر خودمان را گول بزنیم و خیال کنیم که در جریان یک عشق آتشین با آنها ازدواج کردیم و بعد یکهو همسرمان پس از چند سال گفت که من پاسپورت امریکایی دارم و می خواهم بروم امریکا آیا تو هم با من می آیی و بعد ما هم به ناچار و از روی عشق او قبول کردیم که به امریکا برویم به نظر من یک مقداری تلقین چیزهای غیر واقعی به خود است.
البته شنیدن متلک ها و زخم زبان ها بسیار سخت است و شاید حتی در نهایت به جدایی بکشد ولی خودکرده را تدبیر نیست.
این چیزهایی که نوشتم فقط مربوط به ازدواج و شخص خودم است و امیدوارم که دیگران طور دیگری باشند.
با آرزوی موفقیت برای شما
ارسالها: 128
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jun 2012
رتبه:
1
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
یعنی چی آخه این کارا؟ حالا نمیگم اینجا بهتره یا نه ولی این بشر ها فکر میکنن جدایی از پدر و مادر و دوست و آشنا آسونه و خیلی ما خوشحالیم از این بابت ؟! نامزد من(هنوز ما همو از نزدیک ندیدیم و اقداماتمون رو شروع نکردیم قراره پاییز بیاد و بنا به دلایل دیگه که میدونید دارم از واژه ی نامزد استفاده میکنم) با اینکه آمریکاییه اما فعلا که از این حرفا نگفته خدا رو شکر. یعنی بگه هم مستقیم همین جوابو بهش میدم. میگم حالا که اینطوره تو از خانواده و دوستات بگذر و بیا ایران! ببینم اون موقع چی میگه.
امشب مامانم موند خونه ی خاله ام که صبح کمکش کنه ظرفای افطاری رو بشورن اومدنی گرفت 200 بار منو بوسید منم یاد این افتادم که بسم الله حالا دارم میرم خونه ی خودمون ظهر میای، اون موقع که دارم واسه همیشه (یا دست کم 5 سال تا وقتی سیتیزن شم و شما هم بیاین) برم چه میکنی و الان یه عذاب شدید دارم میکشم. با همه ی اینا که مطمئنم واسه هممون هست بعدش اینا برگردن به آدم بگن تو داری واسه آمریکا رفتن ازدواج میکنی یعنی کاملا آدم اون لحظه از عصبانیت دیوونه میشه!
ارسالها: 426
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jul 2010
رتبه:
15
تشکر: 1
2 تشکر در 2 ارسال
دوستای بسیار بسیار خوب مهاجرسرایی من،
اصلا نمی دونم الآن چی تو فکرم هست و چی می خوام براتون بنویسم!! فقط انقدر من به همه شماها و نوشته هاتون وابسته شدم که هر وقتی که بتونم خودم رو مجاب می بینم که حتما یه سری بهتون بزنم. من دوشنبه پرواز دارم به آمریکا و مطمئن هستم که اونجا هم برسم مثل «علیرضا» حتما سنگر رو حفظ می کنم و باهاتون خواهم بود. شما مهاجرسرایی ها عضو لاینفک زندگی من شدید.
خدا را شکر (تا الآن) مشکلی از لحاظ خانواده خودم یا نامزدم نداشتم و حرف و حدیثی نشنیدم. جز اینکه تمام خانواده من به جز ۲-۳ تا دختر عمه و پسر عمویی که توی آمریکا دارم همه ایران هستند و تمام خانواده نامزدم آمریکا و این دلیل تنها سوالی که خیلی ازم پرسیده می شه شده که عروسی کجاست؟؟ لول ...
به هر حال تنها دغدغه فکری و آرزوی قلبیم برای خودم و همه شما خواهر برادرای مهاجرسراییم اینه که به معنای واقعی خوشبخت باشیم و آخر این راهی که پر از سختی و دوری و تنهایی برامون بوده، پر از خوشبختی و سربلندی باشه تا هم جبران این ماههای سخت رو بکنه و هم جبران دوریمون رو برای پدر و مادر و بقیه خانواده.
همیشه مدیون کمکها و دلداریهای همتون هستم و همیشه در کنارتون خواهم بود، حتی اگر به قول «فردا» به صورت مجازی!!
نگی
ارسالها: 1,159
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Apr 2011
رتبه:
33
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
نمیدونم والا! ولی من هیچوقت بخاطر امریکا ازدواج نکردم و امیدوارم هیچکس هم همچین کاری با زندگیش نکنه که هم خودش بدبخت میشه هم یکی دیگرو بدبخت میکنه!!! همسر من روز اول گفت پامو دیگه از ایران بیرون نمی ذارم و بعد از عقد نظر خودش و منو عوض کرد.. پس دلیلی نمی بینم خودمو گول بزنم!!! بخاطر دل خودمه که سختیشو تحمل می کنم نه اون پس دیگه هیچ دلیلی واسه گول زدن خودم یا اون نمی بینم.
نوع ویزا:CR1/اپروال:jun.2011/تکمیل:november.2012/مصاحبه:13.feb.2013/دریافت ویزا:16.feb
خدا جون خوش به حالت که همه جا هستی، ما که هرجا هستیم دلمون واسه یه جا دیگه تنگ میشه!
ارسالها: 2,356
موضوعها: 6
تاریخ عضویت: Mar 2012
رتبه:
49
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
آرش عزیز
همیشه اینطور که شما میگید نیست
من خودمو مثال میزنم: 11 سال پیش که با همسرم توی دانشگاه آشنا شدم اصلا روحم هم خبر نداشت که ایشون پاس آمریکایی داره. ایشون هم از طرفداران دو آتیشه زندگی توی ایران بود و با اینکه اونجا متولد شده بود ولی از بچگی که اومده بودن ایران نه خودش نه خانوادش یک بار هم نرفتن آمریکا.
تا مدتها بعد از آشناییمون من فکر میکردم ایشون متولد تهرانه تا یه روز که عکسای بچگیاشو آورد دیدم اون عکسا توی آمریکا گرفته شده. تازه اونجا بود که من فهمیدم ایشون سیتیزنه و از اونجاییکه نه من و نه ایشون اصلا تو فکر زندگی خارج از کشور نبودیم، من حتی نمیدونستم که یه سیتیزن میتونه واسه همسرش اقدام کنه و اونو ببره. تا اینکه ازدواج کردیم. خانوادش هم میدونستن که ما اصلا قصد اینکه از ایران بریمو نداریم. ولی فکر میکردن من ازدواج کردم تا ایشونو وادارذ کنم از همینجا واسم اقدام کنه و بعدش طلاقمو بگیرمو به ریش همشون بخندم!!!
تا اینکه پارسال همسرم واسه ادامه تحصیل تصمیم گرفت بره. بماند که چقدر با هم سر این مساله مشکل داشتیمو داریم.
تا پارسال من اصلا نمیدونستم که شخصی که همسرش سیتیزنه واسه ورود به آمریکا باید حتما گرین کارت داشته باشه. واسه همین بعد از اینکه ایشون رفت، من واسه توریستی اقدام کردم. برناممون این بود که من مدتی با توریستی اونجا بمونم و یه مدت با توریستی بیامو برم، بعد اگه همسرم اونجا موندنی شد و دید که میتونه غربتو تحمل کنه بعد من اقدام کنم.
تا اینکه رفتم دبی واسه توریستی که طبیعتا ریجکت شدم. بعدشم اقدام کردیم
حالا قسمت خنده دار قضیه اینه که اولا من اگه میخواستم گرین کارت بگیرم همون چندسال پیش اقدام میکردم. بعدشم خانواده همسرم اخلاقشو میدونستن و میدونستن اهل آمریکا رفتن نیست و جالبه که همیشه همسرم بهشون میگفت الهه خیلی مخالف رفتنه.
ولی اونا در جواب میگفتن پسره ساده! اون داره نقش بازی میکنه. و وقتی هم شوهرم میگفت اگه میخواست گرین کارت بگیره از چند سال قبل از من میخواست که واسش اقدام کنم، بازم میگفتن تو ساده ای! اینا همش نقششه و ...!!!!!!
حالا شما میگی هر کی خربزه میخوره پای لرزش میشینه! میگی دارم خودمو گول میزنمو فیلم هندی بازی میکنم؟!!
ویزا ازدواجی/اقدام اول ژانویه 2012/ اپروو: اول جون/گرفتن کیس نامبر آخر جولای/تکمیل مدارک در NVC: سوم ژانویه 2013/مصاحبه: آخر اپریل 2013/ویزا یکضرب از ابوظبی
ارسالها: 2,356
موضوعها: 6
تاریخ عضویت: Mar 2012
رتبه:
49
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
بعدش هم آرش جان این که میگید مگه چندتا دختر و پسر توی ایران هستن که پاسپورت آمریکایی دارن؟ باید بگم همچین هم تعدادشون کم نیست.
توی دانشکده ما پسری بود به اسم امین که متولد آمریکا بود و سالها هم ایران زندگی میکرد. با یکی از دخترای دانشکده ازدواج کرد و چندسال بعد ز ازدواجشون واسه دکتری رفتن آمریکا.
یه دختر دیگه هم توی دانشگامون بود که سارا بود اسمش و متولد آمریکا بود ولی فکر کنم 17 سالگی اومده بود ایران و داشت توی دانشکده ما درس میخوند. خیلی هم محجبه بود بعدشم ازدواج کردو دوباره رفت آمریکا.
افراد زیادیو سراغ دارم که پاس آمریکایی دارن ولی ایران زندگی میکنن، چون میگن اینجا واسه زندگی بهتره. و دختر و پسرهایی هم پاس آمریکایی دارن و ساکن ایرانن، عموما کسایی هستن که پدر یا مادرشون توی آمریکا دانشجو بودن و اونا اونجا متولد شدن و بعدش اومدن ایران.
چندتا از استادای خود من سیتیزن بودن و بچه هاشونم اونجا متولد شده بودن ولی ایران زندگی میکردن
ویزا ازدواجی/اقدام اول ژانویه 2012/ اپروو: اول جون/گرفتن کیس نامبر آخر جولای/تکمیل مدارک در NVC: سوم ژانویه 2013/مصاحبه: آخر اپریل 2013/ویزا یکضرب از ابوظبی
ارسالها: 1,159
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Apr 2011
رتبه:
33
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
خوب ایشون همرو با خودشون مقایسه کردن! گفتن خودشون اینجوری تصمیم گرفتن حتما بقیه هم اینجوریین!!
نوع ویزا:CR1/اپروال:jun.2011/تکمیل:november.2012/مصاحبه:13.feb.2013/دریافت ویزا:16.feb
خدا جون خوش به حالت که همه جا هستی، ما که هرجا هستیم دلمون واسه یه جا دیگه تنگ میشه!
ارسالها: 2,356
موضوعها: 6
تاریخ عضویت: Mar 2012
رتبه:
49
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
ایشون قبلا گفته بودن از طریق لاتاری رفتن آمریکا. پس جریان چیه؟
ویزا ازدواجی/اقدام اول ژانویه 2012/ اپروو: اول جون/گرفتن کیس نامبر آخر جولای/تکمیل مدارک در NVC: سوم ژانویه 2013/مصاحبه: آخر اپریل 2013/ویزا یکضرب از ابوظبی
ارسالها: 179
موضوعها: 1
تاریخ عضویت: Sep 2009
رتبه:
46
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
خانوم elahenadafy2 منظور آرش جان کلی بود و به شخص شما نبود ...
آرش از طریق همسرشون رفتن و یک چیزی که توی مدت سالها از دنبال کردن مطالب و آشنایی با آقا آرش فهمیدم اینه که هیچ وقت برای کسی به قاضی نمیره حالا چه یکطرفه چه دو طرفه ! ... اینو میگم که یک موقع سوء تفاهمی پیش نیاد چون خیلی از دوستان مهاجر سرایی و بیرون از اینجا مسیر آیندشونو که بعضاً تاریک و پر از مجهولاته با تحلیل فکری همین دوستمون روشن میکنن ... موضوع فقط مساله مهاجرت نیست بلکه دید بازتری به تمام موضوعات زندگی دارن ... دلیل پاک کردن پست صفحه اول من هم نوشتن پست کامل آقا آرش بود ...