کانال تلگرام مهاجرسرا
https://t.me/mohajersara







##### هشدار #####
به تاریخ ارسال مطالب دقت فرمایید.
شرایط و وضعیت پروسه ویزا دائم در حال تغییر است و ممکن است مطالب قدیمی شامل تغییراتی باشد.
بر ما چه گذشت، چه می گذرد؟
دوستای خوبم به نظرم اومد از هم دلخور شدید.البته این رو هم از دوستی نمیشه جدا کرد.
ولی من هم احساس کردم rs232 مخاطب مشخصی نداشت و منظورشون به سمت سویی نمی رفت.
همه ما نظرمون رو گفتیم ایشون هم گفتن.فقط با دیدگاه ما متفاوت بود.شاید بین همه کسایی که مثل ما ازدواج یا نامزد کردن یک نفر پیدا بشه که نیم نگاهی به پاسپورت همسرش داشته باشه.
خب ابراز همین نظر متفاوت هم جرات می خواد. فکر می کنم این اختلاف نظرها و تضاد آرا واقعا عالیه.چون در غیر این صورت هیچ چیز جدیدی به وجود نمیاد.فقط با یک اختلاف از هم دلخور نشیم و خوبی های هم دیگه رو همچنان به یاد داشته باشیم.
اسم rs232 آرش هست؟ منم یاد گرفتم.
ویزا: CR1/ ارسال مدارک : جون۲۰۱۱ /مصاحبه،آنکارا : ۱۸ جون ۲۰۱۲ /کلیرنس: ۳۱ جولای 2012 /دریافت ویزا : ۱۵ آگوست Rolleyes تاریخ ورود به آمریکا :۱۳ سپتامبر ۲۰۱۲



پاسخ
تشکر کنندگان: negi ، الهه سابق ، rs232 ، frozen mind ، online27H ، humsun ، SAEED 60 ، smmyp ، msar
(2012-08-01 ساعت 00:54)manoun نوشته:  بله فردا جون معلومه که خوشحال شدم.
خوب پس خدا رو شکر. راستی من اونجا نگران تنهایی خودم نیستم. ماشاالله این خونواده ی نامزدم اونقدررررررررررررررررررررررررر پر جمیعت هست که نگو. من نمیخوام مامان و بابام اینجا تنها باشن. چون فقط منو دارن. از همون بچگی حالم از تک فرزندی به هم میخورد آخرشم اینجوری شد الان بیشتر از همیشه مخالف تک فرزندی شدم.
مخالف تک فرزندی نباش، ما یه پسر 14 ساله داریم و اصلا پشیمون نیستیم و از وقتی بچه بود بهش گفتیم که تو تا 18 سالگی میتونی با ما زندگی کنی و بعدش باید بری دنبال زندگی خودت، میتونی روی کمک ما حساب کنی و زن و شریک زندگیت انتخابش با خودته اما از تجربه و نظر ما هم میتونی استفاده کنی.
برناممون کاملا این بود که توی ایران 18 سالش که شد 6 ماه مجردی زندگی کنه که خوشبختاته داریم میریم از ایران.
خوشبختانه کاملا مستقله، البته احساس همدردی و دلسوزیشم داره و خیلی پیش اومده که پولمون کم بوده پیشنهاد داده که از پولش به ما بده یا میره بیرون و میاد مثلا مرغ میخره و پولشو با کارت خودش میده.
بنابراین بنظر من تک فرزندی یه هیچ عنوان بد نیست
مصاحبه:6/28/12
مشاهده کلیرنس:8/8
تحویل پاسپورت به سفارت:8/13
دریافت ویزا:8/15
تاریخ رفتن:9/18
اپلای برای سیتیزن: 12/30/17 بصورت آنلاین https://www.uscis.gov/file-online/log-online-filing

مهمه که قبل از اومدن بدونی چیکار میکنی.

http://www.mohajersara.com/thread-4459.html
پاسخ
تشکر کنندگان: فردا ، cmbt ، rs232 ، SAEED 60 ، msar
(2012-08-03 ساعت 01:46)rs232 نوشته:  من هنوز فکر می کنم که خیلی از ما داریم خودمان را گول می زنیم. اگر خود من از امریکا رفتن بدم می آمد مگر ابله بودم که با یک نفر که پاسپورت امریکایی دارد ازدواج کنم؟ مگر چند نفر دختر و پسر مجرد در ایران پاسپورت امریکایی دارند که این واقعه کاملا شانسی بوده باشد. البته بعدا عشق هم به وجود می آید ولی هر کسی که خربزه می خورد باید پای لرز آن هم بنشیند و عواقب آن را هم بپذیرد. به فرض این که من از امریکا بدم می آمده است می بایست از همان روز اول به خانم سابق خودم می گفتم که من با تو ازدواج می کنم به شرط این که هرگز به امریکا رفتن فکر نکنی. به نظر من بیشتر ما فقط فیلم هندی بازی می کنیم اگرنه باید در درون خودمان قبول کنیم که تا حدودی به خاطر پاسپورت امریکایی با آنها ازدواج کردیم و یا نامزد شدیم. اگر این را قبول کنیم پیامدهای بعدی آن را راحت تر می پذیریم و از کنار آنها به سادگی می گذریم ولی اگر خودمان را گول بزنیم و خیال کنیم که در جریان یک عشق آتشین با آنها ازدواج کردیم و بعد یکهو همسرمان پس از چند سال گفت که من پاسپورت امریکایی دارم و می خواهم بروم امریکا آیا تو هم با من می آیی و بعد ما هم به ناچار و از روی عشق او قبول کردیم که به امریکا برویم به نظر من یک مقداری تلقین چیزهای غیر واقعی به خود است.
البته شنیدن متلک ها و زخم زبان ها بسیار سخت است و شاید حتی در نهایت به جدایی بکشد ولی خودکرده را تدبیر نیست.
این چیزهایی که نوشتم فقط مربوط به ازدواج و شخص خودم است و امیدوارم که دیگران طور دیگری باشند.
راستش من نه از آمریکا و نه از هیچ کشور پیشرفته دیگه ای بدم نمیاد .توی هر کدومش هم که بهم اجازه بدن ، دوست دارم یه مدتی زندگی کنم.ولی مساله اینه،که وقتی داری با دل کندن و رفتن و مسایل اینچنینی کنار میای و کلی هم حالت خرابه ، حتی اگه یه گوشه چشمی هم به پاسپورت همسرت داشتی، خیلی آزار دهندست که یکی بیاد همچین منتی سرت بذاره.دست کم بهتره توی شرایط مناسبتری این کار انجام بشه !
از این هم که بگذریم ، کلن منت گذاشتن کار بدیه به نظرم.اگه رابطه بخواد اینجوری پیش بره اونوقتِ که قاعده بازی بهم می خوره و منت گذاشتن ها شروع میشه.یکی خوشگله،یکی پول دار ،یکی تحصیلات بالا داره ... حالا یکی من بگو یکی تو بگو ....کار بالا میگیره و همون پاسپورت قشنگه میشه بلای جون صاحبانش ! Cool
امان از دست امریکا.راست میگن شیطان بزرگِ.
ولی تا باشه ازین شیطونا باشهBig Grin
ویزا: CR1/ ارسال مدارک : جون۲۰۱۱ /مصاحبه،آنکارا : ۱۸ جون ۲۰۱۲ /کلیرنس: ۳۱ جولای 2012 /دریافت ویزا : ۱۵ آگوست Rolleyes تاریخ ورود به آمریکا :۱۳ سپتامبر ۲۰۱۲



پاسخ
تشکر کنندگان: الهه سابق ، rs232 ، laili ، humsun ، SAEED 60 ، denag ، msar
(2012-08-03 ساعت 12:56)j1970 نوشته:  
(2012-08-01 ساعت 00:54)manoun نوشته:  بله فردا جون معلومه که خوشحال شدم.
خوب پس خدا رو شکر. راستی من اونجا نگران تنهایی خودم نیستم. ماشاالله این خونواده ی نامزدم اونقدررررررررررررررررررررررررر پر جمیعت هست که نگو. من نمیخوام مامان و بابام اینجا تنها باشن. چون فقط منو دارن. از همون بچگی حالم از تک فرزندی به هم میخورد آخرشم اینجوری شد الان بیشتر از همیشه مخالف تک فرزندی شدم.
مخالف تک فرزندی نباش، ما یه پسر 14 ساله داریم و اصلا پشیمون نیستیم و از وقتی بچه بود بهش گفتیم که تو تا 18 سالگی میتونی با ما زندگی کنی و بعدش باید بری دنبال زندگی خودت، میتونی روی کمک ما حساب کنی و زن و شریک زندگیت انتخابش با خودته اما از تجربه و نظر ما هم میتونی استفاده کنی.
برناممون کاملا این بود که توی ایران 18 سالش که شد 6 ماه مجردی زندگی کنه که خوشبختاته داریم میریم از ایران.
خوشبختانه کاملا مستقله، البته احساس همدردی و دلسوزیشم داره و خیلی پیش اومده که پولمون کم بوده پیشنهاد داده که از پولش به ما بده یا میره بیرون و میاد مثلا مرغ میخره و پولشو با کارت خودش میده.
بنابراین بنظر من تک فرزندی یه هیچ عنوان بد نیست

شما هم آدمای فوق العاده قوی هستین و هم بچتون رو خخیلی خوب بزرگ کردین. مشکل من اینه که من دارم میرم از پیش پدر و مادرم. نه یه خیابون اون ورتر. دارم میرم اون سر دنیا. اون هم با این همه اما و اگری که میگن. این که بهشون ویزیت ویزا نمیدن و مسافرت گرین کارتی ها خیلی اما و اگر داره وگرنه دیر سیتیزن میشن و اینجور چیزا. من برا خودم نگران نیستم. برا مامانم نگرانم. (اگه دقت کرده باشین همیشه میگم مامان چون بابام قوی هست اما مامانم نه. مامانم حساسه. زود افسرده میشه. زود حسرت میخوره. مثلا فردا من بچه دار میشم میدوتم میشینه غصه میخوره که نمیتونه نوه اش رو بغل کنه و باهاش بازی کنه. و این چیزا). من اگه مطمئن باشم که مثلا 5 سال بعد اینکه رسیدم امریکا میتونم واسه اونا هم اقدام کنم مشکلی ندارم. اما میترسم مامانم دق کنه اگه بیشتر بشه. واقعا نگران سلامتیش هستم.
اینا رو یه بار به یکی گفتم پیشنهاد داد بیخیال نامزدم بشم! خوب ببینید نمیشه که این هم. این هم نشد راه حل. اگه میتونستم که دیگه خودم اون کارو میکردم لازم نبود به این همه نگرانی.
پاسخ
تشکر کنندگان: الهه سابق ، rs232 ، laili ، msar
(2012-08-03 ساعت 13:19)فردا نوشته:  راستش من نه از آمریکا و نه از هیچ کشور پیشرفته دیگه ای بدم نمیاد .توی هر کدومش هم که بهم اجازه بدن ، دوست دارم یه مدتی زندگی کنم.ولی مساله اینه،که وقتی داری با دل کندن و رفتن و مسایل اینچنینی کنار میای و کلی هم حالت خرابه ، حتی اگه یه گوشه چشمی هم به پاسپورت همسرت داشتی، خیلی آزار دهندست که یکی بیاد همچین منتی سرت بذاره.دست کم بهتره توی شرایط مناسبتری این کار انجام بشه !
از این هم که بگذریم ، کلن منت گذاشتن کار بدیه به نظرم.اگه رابطه بخواد اینجوری پیش بره اونوقتِ که قاعده بازی بهم می خوره و منت گذاشتن ها شروع میشه.یکی خوشگله،یکی پول دار ،یکی تحصیلات بالا داره ... حالا یکی من بگو یکی تو بگو ....کار بالا میگیره و همون پاسپورت قشنگه میشه بلای جون صاحبانش ! Cool
امان از دست امریکا.راست میگن شیطان بزرگِ.
ولی تا باشه ازین شیطونا باشهBig Grin
من وضعیت شما رو ندارم و واقعا نمیتونم درک کنم، شاید به این خاطر که کلا روشم فرق میکنه. اگه کسی واسه من بخواد کاری کنه و منتی بذاره قطع به یقین ایگنورش میکنم، خواه این فرد خانواده باشه، خواه دوست یا همسر!
بهمین خاطر اگه کاری بکنم بهیچ عنوان منت نمیذارم و اگه کسی بگه کاری واسه من انجام میده فقط ازش تشکر میکنم.
واسه همین راستش خیلی عالم منت گذاری رو نمیفهمم و به نظرم کسی که منت میذاره آدم کوچیکیه.
اگه شما خیلی با منت مشکل داری بنظرم خیلی صریح و مستقیم این موضوع رو بگو و ببین آیا اون طرفی که شما باهاش ازدواج میکنی این جربزه و همیت رو داره که نذاره خونوادش اینکارو باهات بکنن یا نه و فقط طفلیه که به لحاظ فیزیکی بزرگ شده و هنوز حرف پدر، مادر، خواهر و برادر واسش وحی منزله
(2012-08-03 ساعت 13:30)manoun نوشته:  شما هم آدمای فوق العاده قوی هستین و هم بچتون رو خخیلی خوب بزرگ کردین. مشکل من اینه که من دارم میرم از پیش پدر و مادرم. نه یه خیابون اون ورتر. دارم میرم اون سر دنیا. اون هم با این همه اما و اگری که میگن. این که بهشون ویزیت ویزا نمیدن و مسافرت گرین کارتی ها خیلی اما و اگر داره وگرنه دیر سیتیزن میشن و اینجور چیزا. من برا خودم نگران نیستم. برا مامانم نگرانم. (اگه دقت کرده باشین همیشه میگم مامان چون بابام قوی هست اما مامانم نه. مامانم حساسه. زود افسرده میشه. زود حسرت میخوره. مثلا فردا من بچه دار میشم میدوتم میشینه غصه میخوره که نمیتونه نوه اش رو بغل کنه و باهاش بازی کنه. و این چیزا). من اگه مطمئن باشم که مثلا 5 سال بعد اینکه رسیدم امریکا میتونم واسه اونا هم اقدام کنم مشکلی ندارم. اما میترسم مامانم دق کنه اگه بیشتر بشه. واقعا نگران سلامتیش هستم.
اینا رو یه بار به یکی گفتم پیشنهاد داد بیخیال نامزدم بشم! خوب ببینید نمیشه که این هم. این هم نشد راه حل. اگه میتونستم که دیگه خودم اون کارو میکردم لازم نبود به این همه نگرانی.
نگران نباش، مامانت دق نمیکنه و تو هم تلاشتو بکن ببریشون آمریکا. میبخشی اینو میگم، اما اونا اگه واقعا دوست داشته باشن و بدونن خوشحالی و راضی میشی میتونن تحمل کنن اما اگه متاسفانه منظور از دوست داشتن در اختیار داشتنه که کاریش نمیشه کرد. اینو میگم چون خیلی از دوست داشتنا متاسفانه روال معکوس رو رفته و طرف رو بخاطر خودش میخواد نه بخاطر طرف و اونقد از اینجور دوس داشتنا دیدم که مادر عمدا کاری میکرد که مجلس خواستگاری دخترش بهم بخوره تا دخترش عروس نشه!!! باور کنید هست و من چندین بار دیدم.
من نه روانشناسم، نه بلدم، نه تحصیلاتی دارم تو این زمینه. فقط چیزی که تجربه کردم رو میگم و اونم اینه که کاری رو انجام نده و اگه خواستی انجام بدی حتما انجامش بده.
اگه بخاطر پدر و مادرت این ازدواج رو بیخیال شی، مطمئن باش چند سال دیگه متاسف میشی و میگی کاش اینکار رو کرده بودم (البته عکسشم صادقه)
مهمترین چیز تصمیم گرفتن منطقی و بدور از احساسات زیاده و هر دو طرفشم امکان برد یا باخت هست.
یه نکته واسه من محرزه و اون اینه که شما هنوز اونقدر طرفتو نمیخای یا بهش اعتماد نداری که بخوای بیخیال یک سری مسائل شی.
برای یک زن و شوهر هیچ کس یا چیزی موندگار نیس الا خودشون (پدر و مادرت خودشون رو دارن)

اضافه:
اتفاقا دوست حرف خوبی زده که گفته بیخیال نامزدت شو.
شما نمیتونی هم تو رختخوابت استراحت کنی هم بری ماهیگیری و لذت ببری. یا باید ایستاد یا باید رفت و هر کدومش معایب و مزایای خودشو داره. اگه فکر میکنی زندگیت اونوره پس برو و الا بمون و کنار مادرت بمون.
میبخشی بابت لحنم، اما معتقدم این موضوعات جدیه و با الهی بمیرم برات هیچ مشکلی حل نمیشه.
امیدوارم بتونین تصمیم درست رو بگیرین
مصاحبه:6/28/12
مشاهده کلیرنس:8/8
تحویل پاسپورت به سفارت:8/13
دریافت ویزا:8/15
تاریخ رفتن:9/18
اپلای برای سیتیزن: 12/30/17 بصورت آنلاین https://www.uscis.gov/file-online/log-online-filing

مهمه که قبل از اومدن بدونی چیکار میکنی.

http://www.mohajersara.com/thread-4459.html
پاسخ
تشکر کنندگان: rs232 ، laili ، smmyp ، denag ، msar
(2012-08-03 ساعت 13:32)j1970 نوشته:  
(2012-08-03 ساعت 13:19)فردا نوشته:  ولی تا باشه ازین شیطونا باشهBig Grin
اگه شما خیلی با منت مشکل داری بنظرم خیلی صریح و مستقیم این موضوع رو بگو و ببین آیا اون طرفی که شما باهاش ازدواج میکنی این جربزه و همیت رو داره که نذاره خونوادش اینکارو باهات بکنن یا نه و فقط طفلیه که به لحاظ فیزیکی بزرگ شده و هنوز حرف پدر، مادر، خواهر و برادر واسش وحی منزله
(2012-08-03 ساعت 13:30)manoun نوشته:  شما هم آدمای فوق العاده قوی هستین و هم بچتون رو خخیلی خوب بزرگ کردین. مشکل من اینه که من دارم میرم از پیش پدر و مادرم. نه یه خیابون اون ورتر. دارم میرم اون سر دنیا. اون هم با این همه اما و اگری که میگن. این که بهشون ویزیت ویزا نمیدن و مسافرت گرین کارتی ها خیلی اما و اگر داره وگرنه دیر سیتیزن میشن و اینجور چیزا. من برا خودم نگران نیستم. برا مامانم نگرانم. (اگه دقت کرده باشین همیشه میگم مامان چون بابام قوی هست اما مامانم نه. مامانم حساسه. زود افسرده میشه. زود حسرت میخوره. مثلا فردا من بچه دار میشم میدوتم میشینه غصه میخوره که نمیتونه نوه اش رو بغل کنه و باهاش بازی کنه. و این چیزا). من اگه مطمئن باشم که مثلا 5 سال بعد اینکه رسیدم امریکا میتونم واسه اونا هم اقدام کنم مشکلی ندارم. اما میترسم مامانم دق کنه اگه بیشتر بشه. واقعا نگران سلامتیش هستم.
اینا رو یه بار به یکی گفتم پیشنهاد داد بیخیال نامزدم بشم! خوب ببینید نمیشه که این هم. این هم نشد راه حل. اگه میتونستم که دیگه خودم اون کارو میکردم لازم نبود به این همه نگرانی.
نگران نباش، مامانت دق نمیکنه و تو هم تلاشتو بکن ببریشون آمریکا. میبخشی اینو میگم، اما اونا اگه واقعا دوست داشته باشن و بدونن خوشحالی و راضی میشی میتونن تحمل کنن اما اگه متاسفانه منظور از دوست داشتن در اختیار داشتنه که کاریش نمیشه کرد. اینو میگم چون خیلی از دوست داشتنا متاسفانه روال معکوس رو رفته و طرف رو بخاطر خودش میخواد نه بخاطر طرف و اونقد از اینجور دوس داشتنا دیدم که مادر عمدا کاری میکرد که مجلس خواستگاری دخترش بهم بخوره تا دخترش عروس نشه!!! باور کنید هست و من چندین بار دیدم.
من نه روانشناسم، نه بلدم، نه تحصیلاتی دارم تو این زمینه. فقط چیزی که تجربه کردم رو میگم و اونم اینه که کاری رو انجام نده و اگه خواستی انجام بدی حتما انجامش بده.
اگه بخاطر پدر و مادرت این ازدواج رو بیخیال شی، مطمئن باش چند سال دیگه متاسف میشی و میگی کاش اینکار رو کرده بودم (البته عکسشم صادقه)
مهمترین چیز تصمیم گرفتن منطقی و بدور از احساسات زیاده و هر دو طرفشم امکان برد یا باخت هست.
یه نکته واسه من محرزه و اون اینه که شما هنوز اونقدر طرفتو نمیخای یا بهش اعتماد نداری که بخوای بیخیال یک سری مسائل شی.
برای یک زن و شوهر هیچ کس یا چیزی موندگار نیس الا خودشون (پدر و مادرت خودشون رو دارن)

من طرفم رو میخوام اما دروغ چرا بس که لاکپشت وار حرکت میکنه منم یه جوریم میشه. الان دوساله ما رابطه داریم و هنوز داره زور میزنه بیاد! کلا برخلاف من که آدم عجله ای هستم این خیلی آسته آسته اس. مامان من میگه تو برو و من بدونم تو خوشحالی برام کافیه و این حرفا اما گاهی وسط حرفاشم میگه که حالا نمیشد تو مثل بقیه ازدواج میکردی؟! (به حالت گله که یعنی چرا اونجوری نشده. وگرنه کاری با من نداره.) من سال پیش این مراحل رو میگذروندم برام آسونتر بود فکر کنم از فکر و خیال زیاد کمی هنگ کردم. البته همچین یه کم بیشتر از کمی.
(2012-08-03 ساعت 13:32)j1970 نوشته:  
(2012-08-03 ساعت 13:19)فردا نوشته:  ولی تا باشه ازین شیطونا باشهBig Grin
واسش وحی منزله
(2012-08-03 ساعت 13:30)manoun نوشته:  پیشنهاد داد بیخیال نامزدم بشم! خوب ببینید نمیشه که این هم. این هم نشد راه حل. اگه میتونستم که دیگه خودم اون کارو میکردم لازم نبود به این همه نگرانی.
نگران نباش، مامانت دق نمیکنه و تو هم تلاشتو بکن ببریشون آمریکا. میبخشی اینو میگم، اما اونا اگه واقعا دوست داشته باشن و بدونن خوشحالی و راضی میشی میتونن تحمل کنن اما اگه متاسفانه منظور از دوست داشتن در اختیار داشتنه که کاریش نمیشه کرد. اینو میگم چون خیلی از دوست داشتنا متاسفانه روال معکوس رو رفته و طرف رو بخاطر خودش میخواد نه بخاطر طرف و اونقد از اینجور دوس داشتنا دیدم که مادر عمدا کاری میکرد که مجلس خواستگاری دخترش بهم بخوره تا دخترش عروس نشه!!! باور کنید هست و من چندین بار دیدم.
من نه روانشناسم، نه بلدم، نه تحصیلاتی دارم تو این زمینه. فقط چیزی که تجربه کردم رو میگم و اونم اینه که کاری رو انجام نده و اگه خواستی انجام بدی حتما انجامش بده.
اگه بخاطر پدر و مادرت این ازدواج رو بیخیال شی، مطمئن باش چند سال دیگه متاسف میشی و میگی کاش اینکار رو کرده بودم (البته عکسشم صادقه)
مهمترین چیز تصمیم گرفتن منطقی و بدور از احساسات زیاده و هر دو طرفشم امکان برد یا باخت هست.
یه نکته واسه من محرزه و اون اینه که شما هنوز اونقدر طرفتو نمیخای یا بهش اعتماد نداری که بخوای بیخیال یک سری مسائل شی.
برای یک زن و شوهر هیچ کس یا چیزی موندگار نیس الا خودشون (پدر و مادرت خودشون رو دارن)

اضافه:
اتفاقا دوست حرف خوبی زده که گفته بیخیال نامزدت شو.
شما نمیتونی هم تو رختخوابت استراحت کنی هم بری ماهیگیری و لذت ببری. یا باید ایستاد یا باید رفت و هر کدومش معایب و مزایای خودشو داره. اگه فکر میکنی زندگیت اونوره پس برو و الا بمون و کنار مادرت بمون.
میبخشی بابت لحنم، اما معتقدم این موضوعات جدیه و با الهی بمیرم برات هیچ مشکلی حل نمیشه.
امیدوارم بتونین تصمیم درست رو بگیرین
نه بابا. من با این حرفا ناراحت نمیشم. مرسی از راهنمایی هاتون. برم باز فکر کنم.
پاسخ
تشکر کنندگان: j1970 ، فردا ، rs232 ، denag ، msar
آره فردا جان. اسم rs232، آرش هستش و توی این سایت مخاطب خیلی بالایی دارن. یه تاپیک هست به نام دیدگاههای آرش در مورد آمریکا، حتما بخونش.
من بیشتر وقتا پست های آرشو میخونم و خیلی هم نوشته هاشو دوست دارم. و همیشه هم دیدم که واقعا یکی از خصلتهای آرش اینه که دیگرانو قضاوت نمیکنه.
واسه همین خیلی جا خوردم وقتی دیدم اون پستو دادن.
به هر حال، به قول شما نظرا متفاوته Smile
ویزا ازدواجی/اقدام اول ژانویه 2012/ اپروو: اول جون/گرفتن کیس نامبر آخر جولای/تکمیل مدارک در NVC: سوم ژانویه 2013/مصاحبه: آخر اپریل 2013/ویزا یکضرب از ابوظبی
پاسخ
تشکر کنندگان: rs232 ، فردا ، online27H ، SAEED 60 ، denag ، msar
(2012-08-03 ساعت 16:49)elahenadafy2 نوشته:  آره فردا جان. اسم rs232، آرش هستش و توی این سایت مخاطب خیلی بالایی دارن. یه تاپیک هست به نام دیدگاههای آرش در مورد آمریکا، حتما بخونش.
من بیشتر وقتا پست های آرشو میخونم و خیلی هم نوشته هاشو دوست دارم. و همیشه هم دیدم که واقعا یکی از خصلتهای آرش اینه که دیگرانو قضاوت نمیکنه.
واسه همین خیلی جا خوردم وقتی دیدم اون پستو دادن.
به هر حال، به قول شما نظرا متفاوته Smile
بنظر من آرش بیطرف حرف زد و کلی، اما آدما تو موقعیت‌های مختلف ممکنه رنجور باشناز چیزی (گوینده یا شنونده) و حتی گاهی آدما دنبال راه‌حل هم ممکنه نباشن و فقط بخوان کمی درددل کنن، واسه همین حرف کلی رو ممکنه رو خودشون بسط بدن. این قضیه برای همه پیش میاد، برای منم پیش اومده و بعد از گذشتن اون حالت دیدم که موضوع زیاد هم مستقیم به سمت من اشاره نداشته و کلیت داره.
برای همه آرزوی موفقیت دارم
مصاحبه:6/28/12
مشاهده کلیرنس:8/8
تحویل پاسپورت به سفارت:8/13
دریافت ویزا:8/15
تاریخ رفتن:9/18
اپلای برای سیتیزن: 12/30/17 بصورت آنلاین https://www.uscis.gov/file-online/log-online-filing

مهمه که قبل از اومدن بدونی چیکار میکنی.

http://www.mohajersara.com/thread-4459.html
پاسخ
تشکر کنندگان: الهه سابق ، فردا ، rs232 ، frozen mind ، online27H ، msar
بی طرف یا با طرف. خوبه که حرفامونو مزه مزه کنیم بعد بگیم... اینجوری سوءتفاهمات هم کمتر میشن. اگه 1 بار دیگه پستشونو بخونید متوجه میشید که به همه ما گفتن دارید فیلم بازی میکنید که میگید پاس همسرمون مهم نیست. من بحث رو نمی خوام کش بدم ولی همه دوستانی که اینجا هستن نباید به خاطر اینکه قدیمی تر هستن به خودشون این اجازرو بدن که به بقیه توهین کنن و بقیه هم بیان به همون دلیل قدیمی بودن طرفداری کنن ازشون!!! بهتره که همینجا این بحثو تمومش کنیم که کمتر از همدیگه دلخور شیم.
نوع ویزا:CR1/اپروال:jun.2011/تکمیل:november.2012/مصاحبه:13.feb.2013/دریافت ویزا:16.feb


خدا جون خوش به حالت که همه جا هستی‌، ما که هرجا هستیم دلمون واسه یه جا دیگه تنگ می‌شه!
پاسخ
تشکر کنندگان: rs232 ، الهه سابق ، shani ، golesang ، msar
(2012-08-03 ساعت 18:44)girl نوشته:  بی طرف یا با طرف. خوبه که حرفامونو مزه مزه کنیم بعد بگیم... اینجوری سوءتفاهمات هم کمتر میشن. اگه 1 بار دیگه پستشونو بخونید متوجه میشید که به همه ما گفتن دارید فیلم بازی میکنید که میگید پاس همسرمون مهم نیست. من بحث رو نمی خوام کش بدم ولی همه دوستانی که اینجا هستن نباید به خاطر اینکه قدیمی تر هستن به خودشون این اجازرو بدن که به بقیه توهین کنن و بقیه هم بیان به همون دلیل قدیمی بودن طرفداری کنن ازشون!!! بهتره که همینجا این بحثو تمومش کنیم که کمتر از همدیگه دلخور شیم.

خیلی خوبه.منم موافقم که همینجا تمومش کنیم.مررررسی Smile


(2012-08-03 ساعت 16:49)elahenadafy2 نوشته:  آره فردا جان. اسم rs232، آرش هستش و توی این سایت مخاطب خیلی بالایی دارن. یه تاپیک هست به نام دیدگاههای آرش در مورد آمریکا، حتما بخونش.
من بیشتر وقتا پست های آرشو میخونم و خیلی هم نوشته هاشو دوست دارم. و همیشه هم دیدم که واقعا یکی از خصلتهای آرش اینه که دیگرانو قضاوت نمیکنه.
واسه همین خیلی جا خوردم وقتی دیدم اون پستو دادن.
به هر حال، به قول شما نظرا متفاوته Smile

مرسی از راهنمایی تون حتمن می خونم.Wink
ویزا: CR1/ ارسال مدارک : جون۲۰۱۱ /مصاحبه،آنکارا : ۱۸ جون ۲۰۱۲ /کلیرنس: ۳۱ جولای 2012 /دریافت ویزا : ۱۵ آگوست Rolleyes تاریخ ورود به آمریکا :۱۳ سپتامبر ۲۰۱۲



پاسخ
تشکر کنندگان: girl ، rs232 ، الهه سابق ، msar
سلام دوستان ما با ویزای نامزدی اقدام کردیم. نامزدم آمریکاست و 6ساله که اونجا زندگی می کنه. اخلاق خودش با خانوادش خیلی فرق می کنه. بعضی وقتها با خودم میگم تو اگر قرار بود با این خانم تو ایران و کنار خانوادش زندگی کنی آیا حاضر به این ازدواج می شدی؟ جوابم منفیه، یعنی من از اخلاق خانوادش خوشم نمیاد و خوشحالم که اونها ساکن ایرانند. به نظر شما طرز فکرم درسته؟
یک سوال جانبی: ممنون میشم اگه کسی اطلاع داره کمکم کنه: من 3ماه دیگه وقت مصاحبه دارم در آنکارا، زبان انگیلیسیم متوسطه، میخواستم ببینم اونجا مصاحبه فارسی هم داره؟ و اینکه اگر مصاحبه فارسی انتخاب کنم از نظر آفیسر یک امتیاز منفی نیست برای منی که میخوام برم تو کشور انگلیسی زبان زندگی کنم؟؟؟؟ مرسی از همه دوستان
پاسخ
تشکر کنندگان: rs232 ، الهه سابق ، laili ، فردا ، msar
(2012-08-03 ساعت 13:30)manoun نوشته:  
(2012-08-03 ساعت 12:56)j1970 نوشته:  
(2012-08-01 ساعت 00:54)manoun نوشته:  بله فردا جون معلومه که خوشحال شدم.
خوب پس خدا رو شکر. راستی من اونجا نگران تنهایی خودم نیستم. ماشاالله این خونواده ی نامزدم اونقدررررررررررررررررررررررررر پر جمیعت هست که نگو. من نمیخوام مامان و بابام اینجا تنها باشن. چون فقط منو دارن. از همون بچگی حالم از تک فرزندی به هم میخورد آخرشم اینجوری شد الان بیشتر از همیشه مخالف تک فرزندی شدم.
مخالف تک فرزندی نباش، ما یه پسر 14 ساله داریم و اصلا پشیمون نیستیم و از وقتی بچه بود بهش گفتیم که تو تا 18 سالگی میتونی با ما زندگی کنی و بعدش باید بری دنبال زندگی خودت، میتونی روی کمک ما حساب کنی و زن و شریک زندگیت انتخابش با خودته اما از تجربه و نظر ما هم میتونی استفاده کنی.
برناممون کاملا این بود که توی ایران 18 سالش که شد 6 ماه مجردی زندگی کنه که خوشبختاته داریم میریم از ایران.
خوشبختانه کاملا مستقله، البته احساس همدردی و دلسوزیشم داره و خیلی پیش اومده که پولمون کم بوده پیشنهاد داده که از پولش به ما بده یا میره بیرون و میاد مثلا مرغ میخره و پولشو با کارت خودش میده.
بنابراین بنظر من تک فرزندی یه هیچ عنوان بد نیست

شما هم آدمای فوق العاده قوی هستین و هم بچتون رو خخیلی خوب بزرگ کردین. مشکل من اینه که من دارم میرم از پیش پدر و مادرم. نه یه خیابون اون ورتر. دارم میرم اون سر دنیا. اون هم با این همه اما و اگری که میگن. این که بهشون ویزیت ویزا نمیدن و مسافرت گرین کارتی ها خیلی اما و اگر داره وگرنه دیر سیتیزن میشن و اینجور چیزا. من برا خودم نگران نیستم. برا مامانم نگرانم. (اگه دقت کرده باشین همیشه میگم مامان چون بابام قوی هست اما مامانم نه. مامانم حساسه. زود افسرده میشه. زود حسرت میخوره. مثلا فردا من بچه دار میشم میدوتم میشینه غصه میخوره که نمیتونه نوه اش رو بغل کنه و باهاش بازی کنه. و این چیزا). من اگه مطمئن باشم که مثلا 5 سال بعد اینکه رسیدم امریکا میتونم واسه اونا هم اقدام کنم مشکلی ندارم. اما میترسم مامانم دق کنه اگه بیشتر بشه. واقعا نگران سلامتیش هستم.
اینا رو یه بار به یکی گفتم پیشنهاد داد بیخیال نامزدم بشم! خوب ببینید نمیشه که این هم. این هم نشد راه حل. اگه میتونستم که دیگه خودم اون کارو میکردم لازم نبود به این همه نگرانی.
دوست عزیزم همه مون همیشه تجربه کردیم که برای داشتن چیزی ، باید از یه چیز دیگه ای بگذریم.که به احتمال زیاد مقیاس عزیز بودن هردوشون برامون برابره.انگار این شده یک قانون نانوشته در زندگی مون.
اگر اجازه بدی می خوام بگم ،من اگه جای شما باشم سعی می کنم یکی یکی به مسایل رسیدگی کنم که کمتر اذیت بشم.به ترتیب اولویت زمانی ،مشکلی رو در حد توانم حل کنم و بعد برم سر بعدی.
البته وقتی آدم داره به مساله اول رسیدگی میکنه هیچ تضمینی نیست که تا مدتی بعد هم راه حل هایی که برای مشکل دوم وجود داشته ، مثل گذشته باقی بمونه.ولی چاره ای هم نیست.اینجوری دست کم میشه از حل شدن یکی از مشکلات مطمئن شد.در غیر اینصورت آدم می مونه با کلی اضطراب و افکار گره خورده که رو سرش آوار میشن و جز خستگی و پیش نرفتن هیچ کاری ، چیزی باقی نمی مونه.
البته واقعیت اینکه من جای شما نیستم و فقط می تونم سختی های شما رو فرض کنم.ولی اگر درصدی هم دیدگاه من به کارتون بیاد باز هم به هردو مون کمک شده Smile
راستی یه چیز دیگه.فکر نکن چون پدرت منطقی هستن کمتر از مامانت نگران احوالت هستن،نه.
مطمئن باش پدرت اگر بیشتر ار مامانت نگران نباشن کمتر نیستن.فقط خانم ها در مورد احساس شون صحبت می کنن ولی مردها بر عکس،اون رو میپوشونن.اتفاقا به حال پدرت زیاد توجه کن.

ویزا: CR1/ ارسال مدارک : جون۲۰۱۱ /مصاحبه،آنکارا : ۱۸ جون ۲۰۱۲ /کلیرنس: ۳۱ جولای 2012 /دریافت ویزا : ۱۵ آگوست Rolleyes تاریخ ورود به آمریکا :۱۳ سپتامبر ۲۰۱۲



پاسخ
تشکر کنندگان: rs232 ، الهه سابق ، manoun ، online27H ، msar
(2012-08-03 ساعت 19:56)mehrannn نوشته:  سلام دوستان ما با ویزای نامزدی اقدام کردیم. نامزدم آمریکاست و 6ساله که اونجا زندگی می کنه. اخلاق خودش با خانوادش خیلی فرق می کنه. بعضی وقتها با خودم میگم تو اگر قرار بود با این خانم تو ایران و کنار خانوادش زندگی کنی آیا حاضر به این ازدواج می شدی؟ جوابم منفیه، یعنی من از اخلاق خانوادش خوشم نمیاد و خوشحالم که اونها ساکن ایرانند. به نظر شما طرز فکرم درسته؟
یک سوال جانبی: ممنون میشم اگه کسی اطلاع داره کمکم کنه: من 3ماه دیگه وقت مصاحبه دارم در آنکارا، زبان انگیلیسیم متوسطه، میخواستم ببینم اونجا مصاحبه فارسی هم داره؟ و اینکه اگر مصاحبه فارسی انتخاب کنم از نظر آفیسر یک امتیاز منفی نیست برای منی که میخوام برم تو کشور انگلیسی زبان زندگی کنم؟؟؟؟ مرسی از همه دوستان

سلام mehrannn

اگر نظر من رو بخواین میزان درست یا اشتباه بودن رفتاری ، اول از همه به احساس خودمون برمی گرده. و چیزی که مهم هست اینکه در مورد احساسمون با خودمون رو راست باشیم و خودمون رو توجیه نکنیم.که ظاهرا شما با خودت رودربایستی نداری.ما ادم ها حق داریم از بعضی چیزها خوشمون بیاد و از بعضی چیزها نه و بر مبنای همین ها هم فکر کنیم،انتخاب کنیم و رفتار کنیم.(البته تا مرزی که موجب لطمه زدن به کسی نشیم)

اما در مورد سوال دوم.شما می تونید فارسی رو انتخاب کنید و مشکلی هم نیست چون کیس تون نامزدیه.از متقاضیان ویزای دانشجویی انتظار دارن که انگلیسی مصاحبه بشن یا کسانی که نامزد /همسرشون امریکایی هست.
توی یک تاپیک دیگه هم دیدم که شما سوالی در مورد آنکارا رفتن و مصاحبه داشتید و اونجا هم بهتون پیشنهاد دادم سفرنامه هایی رو که نوشتیم بخونید.هنوزهم همین پیشنهاد رو براتون دارم.مطمئنم بی فایده نیست.من با همین سفر نامه ها از سردر گمی بیرون اومدم و اطلاعاتش توی آنکارا خیلی بدردم خورد.
موفق باشید.

ویزا: CR1/ ارسال مدارک : جون۲۰۱۱ /مصاحبه،آنکارا : ۱۸ جون ۲۰۱۲ /کلیرنس: ۳۱ جولای 2012 /دریافت ویزا : ۱۵ آگوست Rolleyes تاریخ ورود به آمریکا :۱۳ سپتامبر ۲۰۱۲



پاسخ
تشکر کنندگان: rs232 ، الهه سابق ، online27H ، laili ، msar
دوستان خوبم. می دانم که به خاطر نوشته ام از من ناراحت شدید. ولی واقعیت این است که من دلم نمی خواهد که شما چیزهایی که من تجربه کرده ام را تجربه کنید حتی اگر نوشته ام ناراحت کننده و آزاردهنده باشد. من آخر این راه هستم و شما هنور اول راه هستید. ازدواج کردن با یک فردی که پاسپورت امریکایی دارد مشکلات خاص خودش را دارد. ازدواج من پس از ده سال به شکست خورد ولی لااقل مهاجرت کردم. من هم اصلا دلم نمی خواست جدا شوم و حتی می خواستم برگردم ولی این دیوار از اول کج بود و هر چه زمان می گذشت کج بودن آن بیشتر نمایان می شد. من هم یادم رفته بود که اصلا پاسپورت امریکایی در میان است و فقط برای عشق و علاقه زندگی می کردم و تا هفت سال هم در ایران زندگی کردیم. ولی بعدها که خودم و زندگی خودم را تجزیه و تحلیل کردم متوجه شدم که این طورها هم که من فکر می کردم نبوده است. اگر نطفه و ذهنیت آمدن به امریکا از بچگی در من شکل نگرفته بود اصلا مسیر زندگی من از اول می توانست متفاوت باشد. به هر حال من از اینکه نوشتید مورد شما متفاوت است و فرق می کند نه تنها ناراحت نیستم بلکه خیلی هم خوشحال هستم که آمدن به امریکا هیچ تاثیری در انتخاب شما نداشته است.
متاسفانه من به غیر از خودم موارد بسیار زیادی دیده ام که از این طریق به امریکا آمده اند و به مشکل خانوادگی برخورده اند. آنها به خاطر این که من این تجربه را گذرانده ام با من تماس می گیرند و راهنمایی می خواهند. دیگر نمی دانند که خودم هم در این ماجرا وا مانده ام و کمکی از دست من بر نمی آید. بیشتر آنها یا کاربران همین سایت بوده اند که نوشته های پرشور آنها در پست های قدیمی موجود است و یا خواننده وبلاگ من بوده اند. متاسفانه حجب و حیا و یا ترس از آبرو هم اجازه نمی دهد که آنها بیایند و ماجراهای خودشان در چند سال گذشته که پایشان به امریکا رسیده است را به طور شفاف بنویسند. برای همین من اصولا نسبت به این نوع ازدواج بدبین شده ام مگر این که آمدن به امریکا مد نظر باشد. ولی شاید بسیار آدم های زیادی هم باشند که به مشکل بر نمی خورند و کاری هم با من ندارند! به هر حال آرزو می کنم که همه شما هم از همان دسته از کسانی باشید که با آگاهی از مشکلات و با چشمان باز تمام این سختی ها را پشت سر بگذارید و پس از مدتی به یک زندگی شیرین و دلخواه خودتان دست پیدا کنید.
با آرزوی موفقیت برای شما
پاسخ
(2012-08-03 ساعت 19:56)فردا نوشته:  
(2012-08-03 ساعت 13:30)manoun نوشته:  
(2012-08-03 ساعت 12:56)j1970 نوشته:  
(2012-08-01 ساعت 00:54)manoun نوشته:  

بنابراین بنظر من تک فرزندی یه هیچ عنوان بد نیست

اینا رو یه بار به یکی گفتم پیشنهاد داد بیخیال نامزدم بشم! خوب ببینید نمیشه که این هم. این هم نشد راه حل. اگه میتونستم که دیگه خودم اون کارو میکردم لازم نبود به این همه نگرانی.
دوست عزیزم همه مون همیشه تجربه کردیم که برای داشتن چیزی ، باید از یه چیز دیگه ای بگذریم.که به احتمال زیاد مقیاس عزیز بودن هردوشون برامون برابره.انگار این شده یک قانون نانوشته در زندگی مون.
فقط می تونم سختی های شما رو فرض کنم.ولی اگر درصدی هم دیدگاه من به کارتون بیاد باز هم به هردو مون کمک شده Smile
راستی یه چیز دیگه.فکر نکن چون پدرت منطقی هستن کمتر از مامانت نگران احوالت هستن،نه.
مطمئن باش پدرت اگر بیشتر ار مامانت نگران نباشن کمتر نیستن.فقط خانم ها در مورد احساس شون صحبت می کنن ولی مردها بر عکس،اون رو میپوشونن.اتفاقا به حال پدرت زیاد توجه کن.
شما درست می فرمایید. سعی میکنم به حرفاتون گوش بدم. حالا چند درصد موفق خواهم شد نمیدونم. در مورد پدرم هم حق با شماست و من از این موضوع آگاهم. منتها بنده خودم مامانی تشریف دارم!
پاسخ
تشکر کنندگان: فردا ، msar




کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان