ارسالها: 765
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jan 2013
رتبه:
52
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
سلام دوستای خوبم مرسی بابت تبریکتون.جای همتون خالی طفلکی مامانم برام سنگ تمام گذاشته بود.من یکساله ازدواج کردم یعنی جشن عروسی گرفتیم.2ساله که عقد کردم.وقتی عقد کردم پرونده تشکیل دادیم.بازم از همتون ممنونم.امیدوارم این هفته هفته خوبی برای هممون باشه به امید خدا
خدایا فقط به تو پناه میارم خودت دستمو بگیر .آمین
ارسالها: 1,159
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Apr 2011
رتبه:
33
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
2013-05-06 ساعت 01:43
(آخرین تغییر در ارسال: 2013-05-06 ساعت 01:44 توسط girl.)
برعکس دختر خواهر من وقتی میپیچوندیمش میرفتیم بیرون ۲ روز تحویل نمیگرفت بد واسه همین تعریف میکرد رفتن بیرون با ماشین من موندم خون گریه کردم( با همون زبونه نصفه نیمش) ![Sad Sad](https://www.mohajersara.org/forum/images/smilies/sad.png)
الان هر روز میگم خدایا غلط کردم پیچوندمش.. دلم واسه اونو مامانم از همه بیشتر تنگ شده
هرموقع هم باهم حرف میزنیم میگه رفتی ترکیه یا آمریکا
)))))))))))))
قربونش برمممممممممممممممممم
نوع ویزا:CR1/اپروال:jun.2011/تکمیل:november.2012/مصاحبه:13.feb.2013/دریافت ویزا:16.feb
خدا جون خوش به حالت که همه جا هستی، ما که هرجا هستیم دلمون واسه یه جا دیگه تنگ میشه!
ارسالها: 128
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jun 2012
رتبه:
1
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
جودی جون برات خیلی خوشحالم. واقعا میگم. این اواخر برا همه خوشحالم الا خودم. چرا این آدم ترسو و اسلو موشن به راست من خورد؟ نمیخواد بیاد جایی. هر جا میخواد بیاد میزنن یه آمریکایی شمپت میشه. اینم می ترسه! میگه تو بیا که من مواظبت باشم. من هم هنوز به بابا نگفتم. اینجا هم همه چی از کار افتاده. یاهو هم از کار بیفته بیچاره میشم. به خدا خسته شدم. اصلا هیچ انگیزه ای واسه ادامه ی حیات ندارم.
داره سه سال میشه که همو دیدیم. موهام سفید شد تو 26 سالگی. استرس هم که خوراک هر روزمه. گاهی دلم میخواد همه ی آرامبخش ها مو یه جا بخورم. چرا من اینجوری یه لنگه پا موندم آخه؟ حتی وقتی تو خیابون راه میرم هم دارم با خودم دعا میکنم. پس چرا خدا جوابمو نمیده؟
ارسالها: 1,159
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Apr 2011
رتبه:
33
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
2013-05-06 ساعت 02:08
(آخرین تغییر در ارسال: 2013-05-06 ساعت 02:10 توسط girl.)
نیلو جونم میفهمم تو چه شرایط سختی هستی واقعا خیلی عذاب آور ولی حالا که اون تلاشی نمیکنه تو تلاش کن.. یادته همسر من چقدر ترسو بود الان خیلی پشیمونه میگه همه کارارو تو کردی تو خودتو آوردی اینجا من نیوردمت من فقط چندتا کاغذ پر کردم.. ببین اینکه از عمد اذیت نمیکرد منو نامزد تو هم همینطور از عمد که نمیخواد تورو ناراحت کنه تو تلاشتو بکن برو ببینش که زود اقدام کنید اینجوری خیلی بهتره تو خونهٔ خودش میبینیش با دوستاش آشنا میشی و با چشم بازتر تصمیمتو میگیری روحیت هم عوض میشه. من همیشه میگم اگه یه سفر اول میومدم بد واسه زندگی میومدم خیلی واسم بهتر بود
ایشالا سیمی جونم.. انقد الان شیرین زبون شده که حد نداره همش حرص میخورم میگم چرا من الان نباید پیشش باشم.. سر به سرش بذارم
نوع ویزا:CR1/اپروال:jun.2011/تکمیل:november.2012/مصاحبه:13.feb.2013/دریافت ویزا:16.feb
خدا جون خوش به حالت که همه جا هستی، ما که هرجا هستیم دلمون واسه یه جا دیگه تنگ میشه!
ارسالها: 1,021
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Sep 2011
رتبه:
24
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
2013-05-06 ساعت 02:11
(آخرین تغییر در ارسال: 2013-05-06 ساعت 02:13 توسط kamela.)
جودی جون میفهمم چی میگی..من که امریکا بودم یک روز نبود برای دختر خواهرم گریه نکنم..همیشه اول برای اون گریم میگرفت و بعد برای شوهرم...داشتم از دوریش میمردم...الان 9 سالشه و اون موقع 6 ساله بود..اونهم خیلی زیاد به من وابسطه هست و اونم حال خوبی نداشت...خلاصه یک بار هم نتونستم باهاش حرف بزنم چون صداش رو که میشنیدم چنان گریم میگرفت که قطع میکردم اون بچه ناراحت نشه.الان میدونم چه حالی داری...لعنت به این دوری ها
یلدا جون خیلی باهات موافقم....ماها همه هم دردیم و همدیگر رو درک میکنیم و دوستای خوبی میشیم که شاید در امریکا هم خیلی به درد هم بخوریم(حالا هر ایالتی که بودیم)من کاملا موافقم که حتی اگه کافی شاپ هم شد خوبه.ببینید بقیه نظرشون چی.
ارسالها: 1,159
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Apr 2011
رتبه:
33
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
آره دقیقا خیلی دیر به دیر حرف میزنم باهاش.. دیروز گریه کرده بود میخواست با من حرف بزنه وقتی گفت الو اصلا نمیتونستم حرف بزنم فقط گریه میکردم اونم مثلا منو دلداری میداد میگفت من خیلی خوبم مامانم بابام خیلی خوبن تو واسه من کفش پاشنه دار بخر من خوب میشم واااای دیگه دیوونه شدم اینارو که میگفت خیییلییییی شیرین زبونو زرنگه واقعا فکر نمیکنم اگه خودم بچهدار شم اینقد دوست داشته باشم بچّمو
نوع ویزا:CR1/اپروال:jun.2011/تکمیل:november.2012/مصاحبه:13.feb.2013/دریافت ویزا:16.feb
خدا جون خوش به حالت که همه جا هستی، ما که هرجا هستیم دلمون واسه یه جا دیگه تنگ میشه!
ارسالها: 1,021
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Sep 2011
رتبه:
24
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
سیمی جوووونم خدا نکنه..این حرفا چی......اره خداییش دخترم با نمکه(چقدر من از خودراضی تعریف کردم)ولی هرکی میبیندش میخاد با خودش ببرتش.سیمی جوووون تو نی نی بیاری میخااای چکار کنی؟ای جااان از اون مامانای با حوصله میشی ها...سیمی جونم من هم قبول دارم ولی ببین من چون خیلی میرم بام و از اوضاش خبر دارم توصیه میکنم جمعه نریم...جمعه هاش از دماغ ادم در میاد...وسط هفته ها باز بهتره..
ارسالها: 1,021
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Sep 2011
رتبه:
24
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
جودی جون ماشاالاه دختر بچه ها واقعا شیرین زبونن و خوب خودشونو جا میکنن..خدا حفظش کنه.وااای که من چقدر از این حرفا میزدم که اگه بچه دار بشم باز بچه خواهرم رو بیشتر دوست دارم...ولی جودی جون اصلا اینجوری نیست..با اینکه عاااشق بچه خواهرت هستی مال خودت یک چیز دیگست...من الان اگه یک روز دختر خواهرم رو نبینم روزم شب نمیشه...4شنبه ها میاد پیش من میخابه تا جمعه هم پیش منه از عشقمون..ولی وقتی عمیقا فکر میکنم دلم برای دختر خودم زیرو رو میشه...کلا الان اینجور فکر میکنی عزیزم
ارسالها: 1,159
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Apr 2011
رتبه:
33
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
2013-05-06 ساعت 02:28
(آخرین تغییر در ارسال: 2013-05-06 ساعت 02:31 توسط girl.)
ایشلااا.. باور نمیکنی چقدر خوشحالم که برگشتی مرتب اینجا سر بزن.. فکر نکن تنهایی شبنم هم هنوز اقدام نکرده و منتظره.. فکر نکن این موقعیت سخت فقط واسه تو پیش میاد بدون همیشه کسایی هستن که ممکن تو موقعیت بد تر هم باشن.. اینجا که بیای با بچها حرف بزنی و حرفاشونو بخونی دلگرم میشی و امیدوار ![Smile Smile](https://www.mohajersara.org/forum/images/smilies/smile.png)
عزیزم ![Smile Smile](https://www.mohajersara.org/forum/images/smilies/smile.png)
دخترت ماشالّا خیلی خوشگله.. خدا حفظش کنه
نوع ویزا:CR1/اپروال:jun.2011/تکمیل:november.2012/مصاحبه:13.feb.2013/دریافت ویزا:16.feb
خدا جون خوش به حالت که همه جا هستی، ما که هرجا هستیم دلمون واسه یه جا دیگه تنگ میشه!
ارسالها: 1,021
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Sep 2011
رتبه:
24
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
2013-05-06 ساعت 02:32
(آخرین تغییر در ارسال: 2013-05-06 ساعت 02:35 توسط kamela.)
نیلو جون به نظر من هم خودت دست به کار بشو...وقتی هردو همدیگر رو میخاین ومشکل فقط همینه پس اینکه کاری نداره....اگه بخای میتونی ببینیش.من اطمینان دارم...حالا بعضیا هستن رابطشون یک طرفست ادم میگه مثلا هر تلاشی بی فایدست..ولی واقعا اگه هردو همدیگرو میخاین خیلی راحت میتونین به هم برسین..چه تحملی داشتی تاحالا صبر کردی...خوب دست به کاااار شو دختر دیگه
ممنونم جودی جون...خدا همه بچه هارو سلامت نگه داره انشاالاه
ارسالها: 128
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jun 2012
رتبه:
1
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
اینجا تا اطلاع ثانوی ایران است و اختیار دخترای مجرد دست پدر! اما باید یه کارایی بکنم. این بیچاره میگه اگه من برم پول بلیط و ویزامو میده اونجا هم میرم خونه ی خودشون تا هتل نرم. خوب الان من اگه بخوام اقدام کنم چی کنم؟
راستی ویزیت ویزا بهتره یا اینکه اون میتونه واسم دعوت نامه بفرسته؟ برم آنکارا بهتره یا ارمنستان؟
الان دارم میرم لالا صبح میام میخونم. شما ها هم که اونورید روز خوبی داشته باشین.
ارسالها: 1,159
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Apr 2011
رتبه:
33
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
به نظر من اصلا نذار بفهمن اونجا با کسی رابطه داری که احتمال دادن ویزا خیلی کم میشه چون از نظر اونا ممکن بری و غیر قانونی بمونی.. ویزیت ویزا نمیدونم چیه!
نوع ویزا:CR1/اپروال:jun.2011/تکمیل:november.2012/مصاحبه:13.feb.2013/دریافت ویزا:16.feb
خدا جون خوش به حالت که همه جا هستی، ما که هرجا هستیم دلمون واسه یه جا دیگه تنگ میشه!