ارسالها: 2,356
موضوعها: 6
تاریخ عضویت: Mar 2012
رتبه:
49
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
girl عزیزم. فکر نکنم دوری باعث این فکرا شده باشه. من واقعا هر چی بیشتر میگذره، بیشتر از رفتن بدم میاد. بخدا الان دارم گریه میکنم. آخه به چه حقی منو مجبور کرده برم جایی که نمیخوام؟ ها؟ ها؟
ویزا ازدواجی/اقدام اول ژانویه 2012/ اپروو: اول جون/گرفتن کیس نامبر آخر جولای/تکمیل مدارک در NVC: سوم ژانویه 2013/مصاحبه: آخر اپریل 2013/ویزا یکضرب از ابوظبی
ارسالها: 1,159
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Apr 2011
رتبه:
33
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
خوب دقیقا منم همینارو همیشه میگم ولی چاقو نذاشتن بیخ گلومون که! بیا یکم منطقی تر فکر کنیم. من بخاطر امریکا نخواستم که برم. همسر منم اول گفت نمیرم و اومدم به وطنم و کلی حرف تو همین مایه ها که همش دروغ بود. 1 هفته بعد از عقد گفت من نمی مونم ایران!!!! دنیا رو سرم خراب شد.. زندگی رو تلخ کرد میگفت اگه بمونیم ایران زندگیمون بدترم میشه خلاصه گفتم باشه ولی با همه اینا میتونستم بگم برو و بیخیالش شم. 3 ماه دیگه میشه 2 سال که رفته رابطمون روز به روز کمتر میشه خیلی ناراحتم و غصه میخورم ولی میخوام تا تهش برم چون انتخاب من بود و میشد انتخاب دیگه ای کرد.. اونم از احساس و موقعیت من سواستفاده کرد ولی واقعا گفتن این حرفا چیزیرو درست نمیکنه!!! تازه من این چیزارو به هیچکی نمیتونم بگم چون همه منتظرن ازدواج ما بهم بخوره...
نوع ویزا:CR1/اپروال:jun.2011/تکمیل:november.2012/مصاحبه:13.feb.2013/دریافت ویزا:16.feb
خدا جون خوش به حالت که همه جا هستی، ما که هرجا هستیم دلمون واسه یه جا دیگه تنگ میشه!
ارسالها: 220
موضوعها: 1
تاریخ عضویت: May 2012
رتبه:
8
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
حقیقت گرا نیز گاه به رویا گرفتار میآید / رویای حیاتی دیگر / حیاتی صلح آمیزتر / حیاتی که سر آغاز شدن دارد
حیاتی دیگرگون شده / و رویاهایی به مثابه حقیقت / و قطراتی که سنگ را تواند سفت /
و حقیقت گرا / دیگر باره به واقعیت باز میآید / به هُشیواری / تا رویایش را بشناسد / تا بتواند همچنان مسافر نیکبخت رویاها باشد
(مارگوت بیگل)
ویزا: CR1/ ارسال مدارک : جون۲۰۱۱ /مصاحبه،آنکارا : ۱۸ جون ۲۰۱۲ /کلیرنس: ۳۱ جولای 2012 /دریافت ویزا : ۱۵ آگوست تاریخ ورود به آمریکا :۱۳ سپتامبر ۲۰۱۲
ارسالها: 94
موضوعها: 2
تاریخ عضویت: Aug 2010
رتبه:
5
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
اینی که میگم شاید برای هممون خوب باشه بهترین کار اینه که اصلا به رفتن فکر نکنیم انگار که رفتنی در کار نیست. باید خودمون رو سرگرم کنیم تا موقعی که این انتظار تموم بشه چون زمان مثل برق داره میگذره. الهه جان اگر شوهرت هم ایالت با ما باشه شاید بشه برای اسپانسر کاری کرد.
در نگاه کسی که پرواز را نمی فهمد هر چه بیشتر اوج بگیری کوچتر می شوی. «آلبر کامو»
ارسالها: 1,159
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Apr 2011
رتبه:
33
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
باز خدارو شکر کن که الان پیشته من دلم لک زده واسه روزایی که اینجا بود. الان هفته ای 1 بار حرف میزنیم اونم در حد احوال پرسی. خودمم دیگه کششی ندارم به رابطمون چه بزسه به اون که الان کلی درگیر کار و زندگیه!!!
نوع ویزا:CR1/اپروال:jun.2011/تکمیل:november.2012/مصاحبه:13.feb.2013/دریافت ویزا:16.feb
خدا جون خوش به حالت که همه جا هستی، ما که هرجا هستیم دلمون واسه یه جا دیگه تنگ میشه!
ارسالها: 1,159
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Apr 2011
رتبه:
33
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
امیدوارم درست شه همه چیز عزیزم. در همیشه رو یه پاشنه نمیچرخه
نوع ویزا:CR1/اپروال:jun.2011/تکمیل:november.2012/مصاحبه:13.feb.2013/دریافت ویزا:16.feb
خدا جون خوش به حالت که همه جا هستی، ما که هرجا هستیم دلمون واسه یه جا دیگه تنگ میشه!
ارسالها: 220
موضوعها: 1
تاریخ عضویت: May 2012
رتبه:
8
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
2012-08-17 ساعت 18:05
(آخرین تغییر در ارسال: 2012-08-17 ساعت 18:12 توسط فردا.)
من هم دلم می خواد همه چیز درست شه.ولی گاهی اوقات معنای درست شدن شاید زیاد مثل فیلم هندی ها نباشه.خوبه که می تونیم اینجا حرف هایی رو بگیم که نمی تونیم هیچ جا بگیم . این انتظار انقدر آدم رو خسته و عصبی می کنه که آدم اعتماد به نفس و جسارتش رو از دست می ده.
الهه جان توی پست قبلی نوشتم که جدایی راه آخره. همیشه فرصت براش هست.هنوز هم همین رو میگم ولی با این چیزهایی که گفتی وجدانم اجازه نمی ده فقط به یک دلداری بسنده کنم.راستش مهمترین چیزی که میتونه منو در یک رابطه نگه داره احساس تعلق خاطر دوطرفه هست و اگه این نباشه یک دقیقه هم وای نمیستم.یعنی دیگه دلیلی برای وایستادن پیدا نمی کنم.گاهی وقتا یک رابطه قبل ازینکه پایانش اعلام بشه تموم میشه و خوب نباید ازش فرار کرد.بهتره آدم واقع بین باشه.اما یه چیز دیگه هم هست.شاید پیش خودت تصمیم نهایی رو گرفته باشی و رفتار شوهرت اونقدر دلت رو شکونده باشه که فقط به تموم شدن این رابطه فکر کنی.خوبه که تصمیمت رو گرفتی ولی اینجا اجراش نکن.شاید وفتی که رفتی مشکلاتی رو که این دوری به وجود آورده از بین بره و بتونید دوباره به روزهای خوبتون برگردین.این فرصت رو از خودت نگیر.به هرحال وقتی گرین کارتت رو گرفتی دو تا انتخاب واسه جای زندگی داری و این بهتر از یک انتخاب هست.
ویزا: CR1/ ارسال مدارک : جون۲۰۱۱ /مصاحبه،آنکارا : ۱۸ جون ۲۰۱۲ /کلیرنس: ۳۱ جولای 2012 /دریافت ویزا : ۱۵ آگوست تاریخ ورود به آمریکا :۱۳ سپتامبر ۲۰۱۲
ارسالها: 94
موضوعها: 2
تاریخ عضویت: Aug 2010
رتبه:
5
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
2012-08-17 ساعت 18:09
(آخرین تغییر در ارسال: 2012-08-17 ساعت 18:10 توسط shani.)
نامزد من در ایالت ایلینوی هست. ای کاش حتی نزدیک به اون ایالت بود که میتونست اسپانسر رو یک روز بره ببینه و آشنا بشه باهاش.
الهه جون من 6 ساله از آشنایی من و نامزدم میگذره. گاهی این اواخر که بحثمون میشد رابطه ما اینقدر سرد میشد که مثلا 2 هفته کاری به کار هم نداشتیم خیلی سختی ها کشیدم چون رابطه راه دوری بود و نمیشد توقع داشت مثل رابطه 2 نفر توی «شرایط عادی» با صلح و صفا پیش بره با اینکه همدیگه رو دوست داشتیم و کلی هم تفاهم. و همین دوست داشتنه نگذاشت آخرش جدا بشیم. این دفعه منو راضی کرد که ویزای نامزدی بگیریم وگرنه من حتی رفته بودم آلمان که پذیرش بگیرم واسه ترم زمستانی. حیفه یک رابطه سر دوری و مسائلی که متعاقبا به خاطر اون پیش میاد خراب بشه (مشکل قابل توجهی هست اما حاد نیست چون هر چیزی چاره داره) می خوام بگم این سرد شدنا و دلخوریا واسه همه پیش میاد و اصلا طبیعیه. همیشه همه چیز به خوبی و خوشی پیش نمیره. اندکی صبر سحر نزدیک است...
در نگاه کسی که پرواز را نمی فهمد هر چه بیشتر اوج بگیری کوچتر می شوی. «آلبر کامو»
ارسالها: 128
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jun 2012
رتبه:
1
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
هفته ای یک بار؟ یعنی شاخ در آوردم! اما از این حرفا بگذریم اولا یک تشکر ویژه از فردا جون دارم که این تاپیک رو راه انداخته چون اینجوری صحبت کردن به نظرم واسه هممون خوبه و آرامش خاطر به همراه داره.
دوم اینکه راس میگه فردا. شما برو اونجا الهه جان چند ماهی بمون اگه دیدی رابطتتون بهتر میشه یا به دوری عادت میکنی بمون اگه که نه برگرد و اون موقع تصمیم واسه جدایی بگبر. راستی مگه نمیگن فوقش 5 سال طول میکشه بتونی خوانوادت رو ببری اونجا؟ 5 سال زمان زیادی هست اما یک عمر نیست. شاید اون موقع همون خواهر کوچیکت بیشتر ازت ممنون باشه. البته من خودم مشکلات بسیاری با این 5 سال دارم اونم چون تک فرزندم و می ترسم مامان و بابام خیلی تنها بشن یا مثلا اگه من بچه دار بشم و اونا نتونن نوه شون رو ببینن ناراحت بشن و این چیزا. البته فکر کنم هممون از این بهانه ها واسه ترسیدن و جدایی داریم.
راستی شانی راس مسگه رابطه ی از راه دور خیلی سخته. مزخرف ترین رابطه تو دنیا به نظر من. خیلی از مشکلات ما از همین دوریه که باعث میشه دلمون زودتر بشکنه اما چه میشه کرد راهی یه چه بخوای چه نخوایم افتادیم توش نه راه پس داریم نه راه پیش. خودمون بسپاریم دست خدا ایشاالله که خیره.
ارسالها: 1,159
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Apr 2011
رتبه:
33
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
(2012-08-17 ساعت 18:09)shani نوشته: نامزد من در ایالت ایلینوی هست. ای کاش حتی نزدیک به اون ایالت بود که میتونست اسپانسر رو یک روز بره ببینه و آشنا بشه باهاش.
الهه جون من 6 ساله از آشنایی من و نامزدم میگذره. گاهی این اواخر که بحثمون میشد رابطه ما اینقدر سرد میشد که مثلا 2 هفته کاری به کار هم نداشتیم خیلی سختی ها کشیدم چون رابطه راه دوری بود و نمیشد توقع داشت مثل رابطه 2 نفر توی «شرایط عادی» با صلح و صفا پیش بره با اینکه همدیگه رو دوست داشتیم و کلی هم تفاهم. و همین دوست داشتنه نگذاشت آخرش جدا بشیم. این دفعه منو راضی کرد که ویزای نامزدی بگیریم وگرنه من حتی رفته بودم آلمان که پذیرش بگیرم واسه ترم زمستانی. حیفه یک رابطه سر دوری و مسائلی که متعاقبا به خاطر اون پیش میاد خراب بشه (مشکل قابل توجهی هست اما حاد نیست چون هر چیزی چاره داره) می خوام بگم این سرد شدنا و دلخوریا واسه همه پیش میاد و اصلا طبیعیه. همیشه همه چیز به خوبی و خوشی پیش نمیره. اندکی صبر سحر نزدیک است...
چقدر این پستت رو دوست داشتم شانی جان. خوشحال نمیشم که ببینم کسی مشکلات منو داره ولی وقتی میشنوم تجربه به کسی ثابت کرده که این فاصله ها قابل جبرانن خیلی امیدوار میشم
نوع ویزا:CR1/اپروال:jun.2011/تکمیل:november.2012/مصاحبه:13.feb.2013/دریافت ویزا:16.feb
خدا جون خوش به حالت که همه جا هستی، ما که هرجا هستیم دلمون واسه یه جا دیگه تنگ میشه!
ارسالها: 94
موضوعها: 2
تاریخ عضویت: Aug 2010
رتبه:
5
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
2012-08-17 ساعت 23:41
(آخرین تغییر در ارسال: 2012-08-17 ساعت 23:47 توسط shani.)
(2012-08-17 ساعت 21:52)girl نوشته: (2012-08-17 ساعت 18:09)shani نوشته: نامزد من در ایالت ایلینوی هست. ای کاش حتی نزدیک به اون ایالت بود که میتونست اسپانسر رو یک روز بره ببینه و آشنا بشه باهاش.
الهه جون من 6 ساله از آشنایی من و نامزدم میگذره. گاهی این اواخر که بحثمون میشد رابطه ما اینقدر سرد میشد که مثلا 2 هفته کاری به کار هم نداشتیم خیلی سختی ها کشیدم چون رابطه راه دوری بود و نمیشد توقع داشت مثل رابطه 2 نفر توی «شرایط عادی» با صلح و صفا پیش بره با اینکه همدیگه رو دوست داشتیم و کلی هم تفاهم. و همین دوست داشتنه نگذاشت آخرش جدا بشیم. این دفعه منو راضی کرد که ویزای نامزدی بگیریم وگرنه من حتی رفته بودم آلمان که پذیرش بگیرم واسه ترم زمستانی. حیفه یک رابطه سر دوری و مسائلی که متعاقبا به خاطر اون پیش میاد خراب بشه (مشکل قابل توجهی هست اما حاد نیست چون هر چیزی چاره داره) می خوام بگم این سرد شدنا و دلخوریا واسه همه پیش میاد و اصلا طبیعیه. همیشه همه چیز به خوبی و خوشی پیش نمیره. اندکی صبر سحر نزدیک است...
چقدر این پستت رو دوست داشتم شانی جان. خوشحال نمیشم که ببینم کسی مشکلات منو داره ولی وقتی میشنوم تجربه به کسی ثابت کرده که این فاصله ها قابل جبرانن خیلی امیدوار میشم
راستش یکی از سختی هایی باید تحمل کرد تنهاییه چون دوستان صمیمی شرایط ما رو ندارن و بالاخره همه پیش شوهر یا نامزدشون اینا هستن و روزای تعطیلی و توی قرار مدارای دسته جمعی هم همه دو تا دوتا هستن و کسی تنهایی پا نمیشه بره پس یه جورایی آدم اینگار از جمع دوستاش خواه ناخواه جدا می افته (چون هم تنها هستیم هم در واقع تنها نیستیم!). و باید یک مدت تقریبا طولانی رو فقط به دلتنگی پشت تلفن یا چت بسنده کنیم. بعد اون وقت وقتی میشنون که می خوای از طریق نامزدی بری میگن راحت ترین راه رو انتخاب کردی عزیزم!
در نگاه کسی که پرواز را نمی فهمد هر چه بیشتر اوج بگیری کوچتر می شوی. «آلبر کامو»
ارسالها: 1,159
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Apr 2011
رتبه:
33
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
وای دقیقا همینطوره!!!! خیلی واسم جالبه که اینقدر مشکلاتمون نزدیک به هم!! پس این احساسات بد فقط مال من نیستن. من فکر میکردم فقط من اینجوریم
نوع ویزا:CR1/اپروال:jun.2011/تکمیل:november.2012/مصاحبه:13.feb.2013/دریافت ویزا:16.feb
خدا جون خوش به حالت که همه جا هستی، ما که هرجا هستیم دلمون واسه یه جا دیگه تنگ میشه!