بر ما چه گذشت، چه می گذرد؟

[Acaro]

مرسی آکارو عزیز
راستش خودم اصلا دوست ندارم با ایرانیای اونجا ارتباط داشته باشم. خوب چیزای خوبی ازشون نمیشنوم. ولی خیییلیییی دوست دارم جایی که زندگی میکنم ایرانی زیاد باشه. میدونی چیه؟ فقط دوست دارم باشن، دوست دارم راه میرم زبون فارسی بشنوم، سوپرمارکت ایرانی ببینم. ولی فقط دوست دارم باشن، همین، دوست ندارم باهاشون ارتباط داشته باشم

الهه جان پس باید کم کم برنامه ریزی کنید که به لس آنجلس بیایید احساس غریبی هم نمی کنید رانندگی ها هم یه جورایی با سبک تهران خودمونه با شدت کمتر محیط و مناظر هم به نظر من شبیه خانه دریا و خزر شهر است

[الهه سابق]

آخ من عاشق کالیفرنیا و بخصوص لوس آنجلسم. ولی چه کنم که دانشگاه شوهرم ایالت میزوریه
ایشالا سالهای بعد

---

جودی جونم خبری نشد؟ البته الان 1 ماه و 11 روز شده که کیست تکمیل شده. تا 1 ماه دیگه هم جا داره. پس نگران نباش.
میگم شاید اگه ایمیل بزنی و درخواست بدی وقت مصاحبه تو جلو بندازن، قبول کنن. ها؟ ضرری نداره که

[mercedeh2011]

بچه ها من بازم با ديدن خواب جنگ و تركيدن بمب و موشك، در نزديكيمون و ديدن ذوب شدن همه چيز با وحشت از خواب پريدم، بخدا نه تو اين زمينه فيلم ميبينم نه فكر ميكنم، اونقدر به اندازه كافي گرفتارم كه به اين يه قلم نميرسم كه اينم شبها ميبينم

[الهه سابق]

مرسده جان من این خوابو خیییلییی میبینم. همیشه هم هواپیماهای نحس آمریکاییو میبینم که توی آسمون تهران جولان میدنو تند تند مناطق مسکونیو میزنن.
عزیزم با اون شماره که نتیجه کلیرنسو میگه تماس گرفتی؟

[arian307]

ای بابا من میخوام برم امریکا ایرانی کمتر ببینم و یه خورده از فرهنگ شرقی دور شم و تجربه ی فرهنگ غربی رو هم چند وقتی داشته باشم.. حالا اونجا هم .....
ضمن این که 3 روز پیش یه غول بیابونی اومد تو محل کارم و با یه مشت بیل اسا !! انگشت من و شکوند.... چند روزی نبودم داشتم دوا درمون میکردم... انگشتم عین سوسیس آویزون شده بود... حالا تو امریکا هم باید این مردم خیلی خونسرد و منطقی رو زیارت کنیم

[mercedeh2011]

مرسده جان من این خوابو خیییلییی میبینم. همیشه هم هواپیماهای نحس آمریکاییو میبینم که توی آسمون تهران جولان میدنو تند تند مناطق مسکونیو میزنن.
عزیزم با اون شماره که نتیجه کلیرنسو میگه تماس گرفتی؟

به اون شماره زنگ زدم الهه جون، گفت پرونده هنوز درحال بررسيه
بعد به پدرشوهرم زنگ زدم و گفتم شماها هم بعدا زنگ بزنيد (چون هيچكدومشون خونه نبودن) ، فرداش اونا زنگ زدن بهم همه شون دعوام كردن، گفتن چرا زنگ زدي شايد حساس بشن و كار بيشتر طول بكشه
به جهنم اصلا، وا... تو اين سرما، حالا بايد برم تو سيبري ويزا بگيرم، اصلا درنياد تا بهار
داريم زندگيمونو ميكنيم
به اندازه كافي من اونقدر حساس هستم كه واسه اينم خودمو بكشم، ديروز داشتم تو پاركينگ اداره ميومدم يه ... انچنان پيچيد و من ترمز كردم تا مرز سكته رفتم، تا شب حالم بد بود

[girl]

---

جودی جونم خبری نشد؟ البته الان 1 ماه و 11 روز شده که کیست تکمیل شده. تا 1 ماه دیگه هم جا داره. پس نگران نباش.
میگم شاید اگه ایمیل بزنی و درخواست بدی وقت مصاحبه تو جلو بندازن، قبول کنن. ها؟ ضرری نداره که

عزیزم هیچ خبری نیست.. دویت دارم ایمیل بزنم ولی میترسم.. قبلا واست توضیح دادم. خسته شدم

[الهه سابق]

اماااان از این آمریکاییای ترسو. ایرانیای مقیم اونجا هم مثل آمریکاییا به مرور محتاط میشن. الان خونواده نامزد مرسده دعواش کردن که چرا زنگ زدی، شاید حساس بشن و... شوهر جودی هم همینطوره، شوهر منم همینطوره. همشون خیلی محتاطن

[girl]

کار اینا دیگه از احتیاط گذشته..

[mercedeh2011]

اینقدر از آدمهای ترسو بدم میاد که نگو ...
وقتی مادرشوهرم فرداصبحش زنگ زد من خواب بودم؛ در عالم خواب و بیداری مامان که گوشی رو داد دستم؛ شصتم خبردار شد که برای چی زنگ زده؛ منم با خونسردی و خنده برگزار کردم و گفتم نترسید اینجا همه زنگ میزنن ایمیل می زنن این کارا چیه ولی گفت پدرشوهرم اونقدر هول کرده حالش بده :-o
اصلا حالا که اینجوریه دلم نمیخواد اسمم حالا حالاها دربیاد ؛ خیلی هم داره بهم خوش می گذره

[girl]

من وقتی به شوهرم میگم اینجا همه زنگ میزنن میگه اونا مشکل داره پروندشون که زنگ میزنن ما که مشکلی ندارییییم ))))))))))) کلا خیلی به ایرانیا بد بینه! نمیدونم چرا! فکر میکنه همه میخوان بهش ضربه بزنن و منتظر یه فرصتن!

[kamela]

الاهه جان...واقعا ترسو بودن امریکایی ها روی اعصاب ادمه..تازه وقتی بری از همه حرکاتشون که با احتیاط هست حرس میخوری..جوری رانندگی میکنن که انگار دیروز گواهی نامه گرفتن..کلا ترسو هستن و واقعا درست گفتی....ایرانی هایی که اونجا زندگی میکنن بعد از یک مدت تقریبا مثل اونا محتاط میشن...امیدوارم من اینجوری نشم...الاهه جون اره این خیلی مهمه که وقتی میری امریکا اقلا یکی دوتا ایرانی دورو برت ببینی..به قول تو حتی با اینکه باهاشون ارتباط نداشته باشی...چون خودم توی همچین شرایطی که یک همزبون نبوده بودم و خیلی سختم بود..من هم ارتباط با ایرانی ها رو اصلا دوست ندارم چون جز ضرر هیچی نیست....ولی همین که دلت گرم باشه که دور خونت یکی دوتا ایرانی هست که فقط سلام میکنین خیلیییی خوبه....در مورد فروشگاه و رستوران ایرانی باید بگم که خیلی خوبه جایی که ادم هست فروشگاه و رستوران ایرانی باشه...ولی سعی کن موقت بری میزوری و بعد از چد سال بری جای دیگه انشا الاه..به نظر من مریلند بهترین جای امریکاست ..من اونجا بدنیا اومدم و الان فامیل هامون اونجان...ایرانی های خیلی پولداری داره که 40 ساله اونجان...واقعا ایرانی هاش با ایرانی های جاهای دیگه فرق میکنه..خیلی با کلاس و مادب هستن....جا افتاده هستن و مثل امریکایی ها به دور از حسادت و چشم به هم چشمی هستن..ما که به اونجا میریم.

[mercedeh2011]

جودی دقیقا مادرشوهر من هم همین رو میگه
اولا که از اون اول میگفت چون پرونده تو هیچ مشکلی نداره بهت سریع ویزا میدن
بعد که برگه آبی گرفتم گفت اصلا نگران نباش سر هفته اعلام میشه
بعد شد 4 هفته و خبری نشده
دیگه سر 6 هفته اینقدر به من زنگ زدن که چی شد چی شد
خودشون از یه طرف من رو هول می کنن وقتی من به تب و تاب میفتم و زنگ میزنم میگن نه ؛ تو نباید زنگ بزنی
همینجوری میشه که اینجا بهم بیشتر خوش میگذره دیگه
******
چقدر خوب کاملا جان؛ خوش باشی عزیزم

[shabnam.84]

بچه ها دقیقا همینه ها. هر وقت خیلی دنبال یه چیزی باشی انگار طولانی میشه و زمان زیادی میبره اما همچین که رهاش میکنی به زودی درست میشه. مرسده جون بی خیالی طی کن مطمئن باش اسمت به زودی در میاد. الهه و جودی هم همینطور. :*

[rs232]

شوهر هم شوهرهای قدیم که نمی گذاشتند آب توی دل همسرشان تکان بخورد. والله!
من هم وقتی منتظر وقت مصاحبه امریکا بودم اگر یک دری محکم بسته می شد می گفتم ددم وای بدبخت شدم حمله کردند و دیگر همه فرودگاه ها بسته شد و من نمی توانم بروم. هر شب خواب می دیدم که دارم در میان آتش خمپاره و رگبار مسلسل دشمن فرضی به صورت چهار دست و پا و سینه خیز از مرز رد می شوم تا بتوانم خودم را به قرار مصاحبه در سفارت برسانم. یک پرچم سفید هم دستم بود و آن را در هوا تکان می دادم و می گفتم نزنید لامذهب ها من خودی هستم و دارم می روم ویزا بگیرم. از آن زمان تا حالا شش سال گذشته است و هیچ طوری نشد. شما هم بد به دلتان راه ندهید و خیالتان راحت باشد که شش سال دیگر هم هیچ طوری نمی شود. ولی خوشحال باشید که لااقل یک آب باریکه ای از امید در اقبال شما وجود دارد که هزاران هزار جوان دیگر همین امید را هم ندارند و حسرت آن را می خورند. خداوند همه ما را قرین رحمت خود قرار دهد. آمین