سفرنامه قسمت اول
سلام به مدیران ،دوستان مهاجر سرایی
پس از ارسال مدارک به کی سی سی توسط پست تی ان تی شروع کردم به روند عادی کارها
واکسنها
من از اویل خردادماه واکسنهای ام ام آر ،هپاتیت ،دیفتری و کزاز شروع کردم به علت مشغله کاریم نتونستم واکسن هپاتیت و ام ام آر به موقع بزنم تقریبا واکسن هپاتیت دو ماه دیرتر و ام ام آر فروردین ۹۲ زدم فروردین سال ۹۲ برای هپاتیت ام ام آر سری آخر رفتم که کارتمو تکمیل کنم با خانم دکتر طاهر نزاد(مرکز تجریش) صحبت کردم گفتم مصاحبم آنکاراست سرشو تکون داد گفت دکتر اونگان کاملا سلیقه ای عمل میکنه منم گفتم وای خدا رحم کنه خلاصه واکسنها تکمیل شد گفتم وارد کارت کنید(آنفولانزا هم نزدم) تاریخ پایان گذرنامه کمتر یک ساله تصمیم گرفتم برم گذرنامه عوض کنم که تقریبا ده روز طول کشید ، دوباره مراجعه کردم کارتمو با شماره گذرنامه جدید تعویض کردم
...................................................
تکمیل مدارک
برنده همسرم بود شروع کردم به جمع آوری مدارک جهت ترجمه
آخرین مدرک تحصیلی(لیسانس) به علاوه دیپلم (دنبال ریز نمرات نرفتیم) شناسنامه کارت ملی(نیازی به ترجمش نبود) سند ملکی که نام هر دوی ما داخلش هست(ارزش گذاری نکردم) سند ازدواج تمکین مالی از بانک سامان مبلغ ۶۵ میلیون (چون به زبان انگلیسی بود ترجمه نکردم)دو قطعه عکس ۵\۵ گواهی کار (دبیر زبان)
خودم آخرین مدرک تحصیلی کارت پایان خدمت به علاوه مدارک کاریم ۳۵ میلیون تومان تمکین مالی خودم
تمکیل مالی سه روز قبل سفر به آنکارا گرفتم
همشون فقط مهر و سر برگ مترجم داشت فاقد مهر دادگستری انجام دادم سه روز طول کشید
.............. ادامه دارد
سفر به آنكارا و استانبول
خريد بليط از اژانس ا ل ي ... و رزور هتل آنكارا از آژانس ج ز ب قيمت بليط هر نفر ٥٩٢ هزار تومان ( ماهان) رفت آنكارا برگشت از استانبول ١٣ مي رفت ١٦ مي برگشت ترانسفر فرودگاهي نفري حدود ٨ دلار يك طرفه هتل هم نوا پلاس دبل شبي هفتاد دلار و مراجعه به بانك ملت شعبه برق آلستوم جهت دريافت حواله سبزي به نرخ ٢٥٠٠ تومان ( قبلش هم عوارض خروج از كشور پرداخت كردم) صبح روز ١٣ مي با ماشين خودم رفتم فرودگاه ماشين تو پاركينگ رو بسته پرك كردم شبي ٥٥٠٠ تومان بعد اينكه بار تحويل دادم منتظر روزبه جان از بچه هاي گل مهاجر سرايي بودم كه به ما ملحق شد رفتيم به سمت سالن ترانزيت وقتي نوبت من شد افسره پاسپورت منو ديد بهم گفت برادر دوقلو داري گفتم نه يه دفعه بهم گفت اسم برادرات اينه منم شاخام زد بيرون بعد اينكه كالملا چك كرد مهر خروج زد خلاصه يه شوك بهم وارد شد وارد سالن ترانزيت شدم و رفتم به سمت گيشه بانك ملت جهت گرفتن سبزي مبلغ سيصد سبزي بابت هر نفر دريافت كردم مجموعا ششصد سبزي بعد ديدم تعداد زيادي زائر وارد سالن شدن و خيلي شلوغ شد يه دفعه صداي بلندي شنيديم با روبه رفتيم ببينيم چي شده ديديم دعوا براي گرفتن سبزي بوده كه يه گروه كه قبلا اشاره كرده بودم بهم ريخته بودن خلاصه رفتيم به سمت گيت خروجي هواپيما پرواز با نيم ساعت تاخيير پرواز كرد رسيدم به آنكارا هوا نسبتا خنك بود رفتيم به سمت فري شاپ فقط منو روزبه تو فري شاپ بوديم خلاصه دوتا زكريا خريديم اومديم چمدونها تحويل گرفتيم اومديم بيرون با ترانسفر رفتيم هتل نوا پلاس هتل تميز مرتبي بود اطاقها خوب و داري كتري برقي بود چون من چايي خور حسابي هستم يه استراحت كرديم رفتيم به سمت ميدان كيزلاي يكم خريد صرف شام برگشتيم به سمت هتل چون فرداش مديكالم بود زكريا نزدم برگشتيم به هتل و تماس تلفني با عليرضا ديبا كه واقعا ازش ممنونم كلي راهنماييم كرد آدرس دكتر بهم داد چون دير وقت بود گفتم فردا ميبينمت بعدش مدارك كارت زرد واكسن دوقطعه عكس كپي از صفحه اول پاسپورت پرينت وقت دكتر بعلاوه پاسپورت حاضر كردم ساعت موبايلمو تنظيم كردم ساعت ٩ بيدار شديم رفتيم صبحانه ميل كرديم رفتيم لباسهاي مرتب و دوش گرفتن با ادكلن به سمت مطب دكتر هوا نم بارون بود به همسرم گفتم پياده بريم هوا ميچسبه براي پياده روي از هتل اومديم بيرون به سمت راست يه سربالايي كوچيك بود خودمونو رسونديم به ابتداي خيابان تونالي دوباره سمت راست مستقيم تا پارك قو زماني كه رسيدم به پارك قو ساختماني نقره اي رنگ ديدم جلوشم يه بار بود كه زكريا ميفروخت كه يه راهروي كوچيكي جلوش بود كه چشمم به استند دكتر اونگان افتاد و وارد ساختمان شديم
مديكال
رفتيم طبقه چهارم خانمي خوش برخورد بهمون گفت پاسپورت و كارت زرد و كپي پاسپورت عكس از من نگرفت و پرسيد اولين باره اومديد گفتيم بله بعد من و بعدش همسرمو صدا كرد يه وب كم بود ازمون عكس گرفت بعد پاسپورت و معرفينامه بهما داد گفت بريد طبقه پايين براي آزمايش خون و عكس از قفسه سينه مداركو داديم هر نفر ٩٦ دلار ازمون گرفت بنشينيد تا صداتون كنم با يه كيس لاتاري برخورد كرديم كه مادر خانواده دچار سرماخوردگي شديد شده بود البته سه ماه پيش دچار شده بود كه زماني كه عكس از قفسه سينه گرفته بود يه لكه تو عكسش بود كه دكتر گير داده بود كه سل داريد خلاصه اوضاعي بود ولي فكر كنم كلي پيادشون كرده بود تا بهشون جواب مديكالشونو بده چون روز مصاحبه ديديمشون ولي جوري برخورد كردن منم روم نشد بپرسم چه قدر دكتر ازشون پول گرفت بگذريم
كار آزمايش خون و عكس از قفسه سينه انجام داديم رفتيم طبقه بالا خدمت خانم دكتر زماني كه منتظر بوديم كه صدامون كنه چشمم خور به عكس خانم دكتر و شوهرش و سفير آمريكا كه سفير لوح تقدير به زن و شوهر اونگان داده بود
اينجا جا داره از عمو سعيد تشكر كنم بابت راهنمايي كه چه طوري با دكتر برخورد كنم با خنده روي لب و انگليسي صحبت كنم و با تاخيير جواب بدم
اول منو صدا كرد رفتم داخل با خنده نشستم گفت ميتوني انگليسي صحبت كني گفتم بله تا حدودي منم ساكت نشسته بودم با خنده ولي پر از استرس بهم گفت حالت چطوره يدفعه منم با خنده شروع صحبت كردن هندونه گذاشتم زير بغلش و بهش گفتم چهره با محبتي دارين اونم خنديد شروع كرد سوال كردن ازدواج كردي گفتم بله همسرم بيرونه گفت اسمش چيه منم بهش گفتم بعد پرسيد سابقه خودكشي سابقه خوردن قرص آرامبخش سابقه جراحي و درنهايت پرسيد سيگار ميكشي گفتم نه مشروب اونم گفتم نه بعد گفت برو رو تخت پيراهنمو در آوردم گوشيشو گذاشت صداي قلبمو گوش كرد دو سه تا ضربه به بغل زدم گردنمو فشار داد بعد گفت بدن شما كاملا سالمه فقط يه واكسن بايد بزني منم خودمو زدم به كوچه علي چپ گفتم چي گفت به فارسي آبله مرغون منم بهش گفتم ( اينجاش از سعيد ياد گرفتم ) جاش هست و از مادرم هم پرسيدم گفت نه سالگي گرفته بودي با اينكه تو تجريش من آزمايش آبله داده بودم و نتيجش تو جيبم بود بهش نشون ندادم چون شنيدم به شدت شاكي ميشه ،خلاصه بهم گفت يا تست ياواكسنو بزنم تو دلم گفتم اگه به من نزني به همسرم ميزني و منم گفتم شما پزشكين هرچي كه شما صلاح ميدونيد اونم زدو بعد همسرم رفت داخل كلي طول كشيد منم نگران شدم بعد همسرم اومد بيرون بهش گفتم چي شد گفت كلي باهاش صحبت كردم از برنده شدن تو لاتاري تا چرا بچه نداريد چي كار ميكني ... كلي خوش بش بعد به دكتر گفت آبله گرفتم اونم براش تست نوشت خلاصه فرداش رفتيم نتيجه مديكالو گرفتيم حدود ساعت چهار بود پاكت حاوي عكس از قفسه سينه و سي دي و جدول واكسنهايي كه زديم بهمون گفت پاكت و مبلغ ٢٧٠ دلار بهش داديم
بديد سفارت سي دي زمان وروود به خاك آمريكا و جدول واكسنها براي خودتون ميباشد در ضمن من واكسن آنفولانزا نزدم دكتر هم نزد
چند نكته يكي مرتب بريد مطب دكتر چون نشانه شخصيت شما و احترام به دكتر ميباشد باهاش انگليسي صحبت كنيد تست آنفولانزا ايران بهش نشون نديد حتما يادتون باشه
روز مصاحبه
ساعت ٨/٣٠ وقت داشتم ٧ صبح بيدار شديم صبحانه سبك خورديم بعد آماده شديم براي رفتن به سفارت يه تاكسي گرفتيم تاكسي مستقيم برد جلوي درب سفارت ساعت ٨/٢٠ جلوي سفارت بوديم و يه گروه بودن تركها و چندت كيس خانوادگي ايراني راس ساعت ٨/٣٠ گفت كيس لاتاري بيان داخل ما هم رفتيم تو صف يه نفر با ليست اومد جلو و پاسپورتها نگاه كرد اجازه داد بياييم داخل و يه پليس اومد يه برگه پلاستيكي روي پاسپورت و مداركم كشيد كه جهت چك آلوده نبودن رفتيم داخل دوباره تو صف بازيد بدني و بعد خروج دوباره تو صف تحويل مدارك نوبت ما شد
اصل گذرنامه ، پوشه مديكال ، پرينت پست ptt اصل ديپلم و ليسانس (برنده) اصل سند ازدواج اصل شناسنامه ها اصل سند منزل كه به نام من و همسرم بود اصل برگه تمكين مالي ٦٥ ميليون همسرم ٣٥ ميليون خودم از من مدرك تحصيلي سابقه كار هم نخواست گفت نوع زبان همسرم گفت من انگليسي مسلطم همسرم كمتر گفت يه بادجه ميفرستم كه به هردو زبان مسلط باشه ساعت ١٠ شد صدامون كرد جهت انگشت نگاري و حدود ١٠/٣٠ بود كه دوباره شمارمون خوند براي پرداخت ٦٦٠سبزی منم(هر نفر ۳۳۰ سبزی) از قبل آمادش كرده بودم پول دادم ساعت ١١/٣٠ بود كه نوبت مصاحبه ما شد اول قسم بخوريد بعد از همسرم پرسيد كارتون چي گفت دبير زبان گفت مدرك شما با كارتون نميخونه گفت علاقه به زبان باعث شد كه دبير زبان شدم بعد ازشپرسيد آخرين سال فارغ التحصيلي شما كي بوده به لحاظ اينكه قبل مصاحبه جهت مطمئن شدن از تاريخهاي ترجمه شده تاريخها يادمون بود كه همسرم گفت ٠٠٠ بعد سرش تكون داد به معني اينكه درست گفتي سئوالات همين بود
چشمم افتاد برگه صورتی تو پرونده ام بود
از من پرسيد اصل كارت پايان خدمتتون ميتونم ببينم منم نشون دادم با كپيش مقايسه كرد بعد پرسيد كارتون چيه منم گفتم مغازه ... دارم گفت قبلش چي منظورش فهميدم كه شغل دولتي منم گفتم نه قبلش كارم .. به صورت مستقل ( دفتر فروش سيم كارت) بودم يه دفعه پرسيد شماتو سربازي دوره آموزشي هم ديدي منم ميدونستم سئوال كاملا گمراه كننده بود گفتم بله دو سال كامل خدمت كردم گفت شما مشكلي نداريد يه برگه صورتي داد گفت حداكثر سه ماه طول ميكشه هر موقع شماره كيستونو ديديد بياييد ويزاهاتونو بگيريد
ادامه دارد-.....
سلام به مدیران ،دوستان مهاجر سرایی
پس از ارسال مدارک به کی سی سی توسط پست تی ان تی شروع کردم به روند عادی کارها
واکسنها
من از اویل خردادماه واکسنهای ام ام آر ،هپاتیت ،دیفتری و کزاز شروع کردم به علت مشغله کاریم نتونستم واکسن هپاتیت و ام ام آر به موقع بزنم تقریبا واکسن هپاتیت دو ماه دیرتر و ام ام آر فروردین ۹۲ زدم فروردین سال ۹۲ برای هپاتیت ام ام آر سری آخر رفتم که کارتمو تکمیل کنم با خانم دکتر طاهر نزاد(مرکز تجریش) صحبت کردم گفتم مصاحبم آنکاراست سرشو تکون داد گفت دکتر اونگان کاملا سلیقه ای عمل میکنه منم گفتم وای خدا رحم کنه خلاصه واکسنها تکمیل شد گفتم وارد کارت کنید(آنفولانزا هم نزدم) تاریخ پایان گذرنامه کمتر یک ساله تصمیم گرفتم برم گذرنامه عوض کنم که تقریبا ده روز طول کشید ، دوباره مراجعه کردم کارتمو با شماره گذرنامه جدید تعویض کردم
...................................................
تکمیل مدارک
برنده همسرم بود شروع کردم به جمع آوری مدارک جهت ترجمه
آخرین مدرک تحصیلی(لیسانس) به علاوه دیپلم (دنبال ریز نمرات نرفتیم) شناسنامه کارت ملی(نیازی به ترجمش نبود) سند ملکی که نام هر دوی ما داخلش هست(ارزش گذاری نکردم) سند ازدواج تمکین مالی از بانک سامان مبلغ ۶۵ میلیون (چون به زبان انگلیسی بود ترجمه نکردم)دو قطعه عکس ۵\۵ گواهی کار (دبیر زبان)
خودم آخرین مدرک تحصیلی کارت پایان خدمت به علاوه مدارک کاریم ۳۵ میلیون تومان تمکین مالی خودم
تمکیل مالی سه روز قبل سفر به آنکارا گرفتم
همشون فقط مهر و سر برگ مترجم داشت فاقد مهر دادگستری انجام دادم سه روز طول کشید
.............. ادامه دارد
سفر به آنكارا و استانبول
خريد بليط از اژانس ا ل ي ... و رزور هتل آنكارا از آژانس ج ز ب قيمت بليط هر نفر ٥٩٢ هزار تومان ( ماهان) رفت آنكارا برگشت از استانبول ١٣ مي رفت ١٦ مي برگشت ترانسفر فرودگاهي نفري حدود ٨ دلار يك طرفه هتل هم نوا پلاس دبل شبي هفتاد دلار و مراجعه به بانك ملت شعبه برق آلستوم جهت دريافت حواله سبزي به نرخ ٢٥٠٠ تومان ( قبلش هم عوارض خروج از كشور پرداخت كردم) صبح روز ١٣ مي با ماشين خودم رفتم فرودگاه ماشين تو پاركينگ رو بسته پرك كردم شبي ٥٥٠٠ تومان بعد اينكه بار تحويل دادم منتظر روزبه جان از بچه هاي گل مهاجر سرايي بودم كه به ما ملحق شد رفتيم به سمت سالن ترانزيت وقتي نوبت من شد افسره پاسپورت منو ديد بهم گفت برادر دوقلو داري گفتم نه يه دفعه بهم گفت اسم برادرات اينه منم شاخام زد بيرون بعد اينكه كالملا چك كرد مهر خروج زد خلاصه يه شوك بهم وارد شد وارد سالن ترانزيت شدم و رفتم به سمت گيشه بانك ملت جهت گرفتن سبزي مبلغ سيصد سبزي بابت هر نفر دريافت كردم مجموعا ششصد سبزي بعد ديدم تعداد زيادي زائر وارد سالن شدن و خيلي شلوغ شد يه دفعه صداي بلندي شنيديم با روبه رفتيم ببينيم چي شده ديديم دعوا براي گرفتن سبزي بوده كه يه گروه كه قبلا اشاره كرده بودم بهم ريخته بودن خلاصه رفتيم به سمت گيت خروجي هواپيما پرواز با نيم ساعت تاخيير پرواز كرد رسيدم به آنكارا هوا نسبتا خنك بود رفتيم به سمت فري شاپ فقط منو روزبه تو فري شاپ بوديم خلاصه دوتا زكريا خريديم اومديم چمدونها تحويل گرفتيم اومديم بيرون با ترانسفر رفتيم هتل نوا پلاس هتل تميز مرتبي بود اطاقها خوب و داري كتري برقي بود چون من چايي خور حسابي هستم يه استراحت كرديم رفتيم به سمت ميدان كيزلاي يكم خريد صرف شام برگشتيم به سمت هتل چون فرداش مديكالم بود زكريا نزدم برگشتيم به هتل و تماس تلفني با عليرضا ديبا كه واقعا ازش ممنونم كلي راهنماييم كرد آدرس دكتر بهم داد چون دير وقت بود گفتم فردا ميبينمت بعدش مدارك كارت زرد واكسن دوقطعه عكس كپي از صفحه اول پاسپورت پرينت وقت دكتر بعلاوه پاسپورت حاضر كردم ساعت موبايلمو تنظيم كردم ساعت ٩ بيدار شديم رفتيم صبحانه ميل كرديم رفتيم لباسهاي مرتب و دوش گرفتن با ادكلن به سمت مطب دكتر هوا نم بارون بود به همسرم گفتم پياده بريم هوا ميچسبه براي پياده روي از هتل اومديم بيرون به سمت راست يه سربالايي كوچيك بود خودمونو رسونديم به ابتداي خيابان تونالي دوباره سمت راست مستقيم تا پارك قو زماني كه رسيدم به پارك قو ساختماني نقره اي رنگ ديدم جلوشم يه بار بود كه زكريا ميفروخت كه يه راهروي كوچيكي جلوش بود كه چشمم به استند دكتر اونگان افتاد و وارد ساختمان شديم
مديكال
رفتيم طبقه چهارم خانمي خوش برخورد بهمون گفت پاسپورت و كارت زرد و كپي پاسپورت عكس از من نگرفت و پرسيد اولين باره اومديد گفتيم بله بعد من و بعدش همسرمو صدا كرد يه وب كم بود ازمون عكس گرفت بعد پاسپورت و معرفينامه بهما داد گفت بريد طبقه پايين براي آزمايش خون و عكس از قفسه سينه مداركو داديم هر نفر ٩٦ دلار ازمون گرفت بنشينيد تا صداتون كنم با يه كيس لاتاري برخورد كرديم كه مادر خانواده دچار سرماخوردگي شديد شده بود البته سه ماه پيش دچار شده بود كه زماني كه عكس از قفسه سينه گرفته بود يه لكه تو عكسش بود كه دكتر گير داده بود كه سل داريد خلاصه اوضاعي بود ولي فكر كنم كلي پيادشون كرده بود تا بهشون جواب مديكالشونو بده چون روز مصاحبه ديديمشون ولي جوري برخورد كردن منم روم نشد بپرسم چه قدر دكتر ازشون پول گرفت بگذريم
كار آزمايش خون و عكس از قفسه سينه انجام داديم رفتيم طبقه بالا خدمت خانم دكتر زماني كه منتظر بوديم كه صدامون كنه چشمم خور به عكس خانم دكتر و شوهرش و سفير آمريكا كه سفير لوح تقدير به زن و شوهر اونگان داده بود
اينجا جا داره از عمو سعيد تشكر كنم بابت راهنمايي كه چه طوري با دكتر برخورد كنم با خنده روي لب و انگليسي صحبت كنم و با تاخيير جواب بدم
اول منو صدا كرد رفتم داخل با خنده نشستم گفت ميتوني انگليسي صحبت كني گفتم بله تا حدودي منم ساكت نشسته بودم با خنده ولي پر از استرس بهم گفت حالت چطوره يدفعه منم با خنده شروع صحبت كردن هندونه گذاشتم زير بغلش و بهش گفتم چهره با محبتي دارين اونم خنديد شروع كرد سوال كردن ازدواج كردي گفتم بله همسرم بيرونه گفت اسمش چيه منم بهش گفتم بعد پرسيد سابقه خودكشي سابقه خوردن قرص آرامبخش سابقه جراحي و درنهايت پرسيد سيگار ميكشي گفتم نه مشروب اونم گفتم نه بعد گفت برو رو تخت پيراهنمو در آوردم گوشيشو گذاشت صداي قلبمو گوش كرد دو سه تا ضربه به بغل زدم گردنمو فشار داد بعد گفت بدن شما كاملا سالمه فقط يه واكسن بايد بزني منم خودمو زدم به كوچه علي چپ گفتم چي گفت به فارسي آبله مرغون منم بهش گفتم ( اينجاش از سعيد ياد گرفتم ) جاش هست و از مادرم هم پرسيدم گفت نه سالگي گرفته بودي با اينكه تو تجريش من آزمايش آبله داده بودم و نتيجش تو جيبم بود بهش نشون ندادم چون شنيدم به شدت شاكي ميشه ،خلاصه بهم گفت يا تست ياواكسنو بزنم تو دلم گفتم اگه به من نزني به همسرم ميزني و منم گفتم شما پزشكين هرچي كه شما صلاح ميدونيد اونم زدو بعد همسرم رفت داخل كلي طول كشيد منم نگران شدم بعد همسرم اومد بيرون بهش گفتم چي شد گفت كلي باهاش صحبت كردم از برنده شدن تو لاتاري تا چرا بچه نداريد چي كار ميكني ... كلي خوش بش بعد به دكتر گفت آبله گرفتم اونم براش تست نوشت خلاصه فرداش رفتيم نتيجه مديكالو گرفتيم حدود ساعت چهار بود پاكت حاوي عكس از قفسه سينه و سي دي و جدول واكسنهايي كه زديم بهمون گفت پاكت و مبلغ ٢٧٠ دلار بهش داديم
بديد سفارت سي دي زمان وروود به خاك آمريكا و جدول واكسنها براي خودتون ميباشد در ضمن من واكسن آنفولانزا نزدم دكتر هم نزد
چند نكته يكي مرتب بريد مطب دكتر چون نشانه شخصيت شما و احترام به دكتر ميباشد باهاش انگليسي صحبت كنيد تست آنفولانزا ايران بهش نشون نديد حتما يادتون باشه
روز مصاحبه
ساعت ٨/٣٠ وقت داشتم ٧ صبح بيدار شديم صبحانه سبك خورديم بعد آماده شديم براي رفتن به سفارت يه تاكسي گرفتيم تاكسي مستقيم برد جلوي درب سفارت ساعت ٨/٢٠ جلوي سفارت بوديم و يه گروه بودن تركها و چندت كيس خانوادگي ايراني راس ساعت ٨/٣٠ گفت كيس لاتاري بيان داخل ما هم رفتيم تو صف يه نفر با ليست اومد جلو و پاسپورتها نگاه كرد اجازه داد بياييم داخل و يه پليس اومد يه برگه پلاستيكي روي پاسپورت و مداركم كشيد كه جهت چك آلوده نبودن رفتيم داخل دوباره تو صف بازيد بدني و بعد خروج دوباره تو صف تحويل مدارك نوبت ما شد
اصل گذرنامه ، پوشه مديكال ، پرينت پست ptt اصل ديپلم و ليسانس (برنده) اصل سند ازدواج اصل شناسنامه ها اصل سند منزل كه به نام من و همسرم بود اصل برگه تمكين مالي ٦٥ ميليون همسرم ٣٥ ميليون خودم از من مدرك تحصيلي سابقه كار هم نخواست گفت نوع زبان همسرم گفت من انگليسي مسلطم همسرم كمتر گفت يه بادجه ميفرستم كه به هردو زبان مسلط باشه ساعت ١٠ شد صدامون كرد جهت انگشت نگاري و حدود ١٠/٣٠ بود كه دوباره شمارمون خوند براي پرداخت ٦٦٠سبزی منم(هر نفر ۳۳۰ سبزی) از قبل آمادش كرده بودم پول دادم ساعت ١١/٣٠ بود كه نوبت مصاحبه ما شد اول قسم بخوريد بعد از همسرم پرسيد كارتون چي گفت دبير زبان گفت مدرك شما با كارتون نميخونه گفت علاقه به زبان باعث شد كه دبير زبان شدم بعد ازشپرسيد آخرين سال فارغ التحصيلي شما كي بوده به لحاظ اينكه قبل مصاحبه جهت مطمئن شدن از تاريخهاي ترجمه شده تاريخها يادمون بود كه همسرم گفت ٠٠٠ بعد سرش تكون داد به معني اينكه درست گفتي سئوالات همين بود
چشمم افتاد برگه صورتی تو پرونده ام بود
از من پرسيد اصل كارت پايان خدمتتون ميتونم ببينم منم نشون دادم با كپيش مقايسه كرد بعد پرسيد كارتون چيه منم گفتم مغازه ... دارم گفت قبلش چي منظورش فهميدم كه شغل دولتي منم گفتم نه قبلش كارم .. به صورت مستقل ( دفتر فروش سيم كارت) بودم يه دفعه پرسيد شماتو سربازي دوره آموزشي هم ديدي منم ميدونستم سئوال كاملا گمراه كننده بود گفتم بله دو سال كامل خدمت كردم گفت شما مشكلي نداريد يه برگه صورتي داد گفت حداكثر سه ماه طول ميكشه هر موقع شماره كيستونو ديديد بياييد ويزاهاتونو بگيريد
ادامه دارد-.....
Ca no:2013AS68xx ، مصاحبه: آنکارا ١٦ مي نتيجه برگه صورتی
[[/color] سفرنامه کلیرنس ۱۶ آگوست ورود به امریکا ۶ اکتبر ۲۰۱۳
[[/color] سفرنامه کلیرنس ۱۶ آگوست ورود به امریکا ۶ اکتبر ۲۰۱۳












،
... نه از خوشحالی به دلیل وجود گاز اشک آور
.. گویا قبل از ورود ما اونجا محل درگیری بود .. ما هم پر رو پر رو از وسط اون شلوغی راه افتادیم ... بعد از چند دقیقه پیاده روی دیدیم صلاح نیست پیاده ادامه بدیم ( جو یک مقدار متشنج بود) یک تاکسی گرفتیم و با دادن حدود 15 لیر .. که یه مقدار زیاد حساب کرد ... من هم چیزی نگفتم بهش . رفتیم دم نمایندگی ماهان روبروی هتل ددمان ... اما اصلا حواسمون نبود یکشنبه است و همه جا تعطیله ... خلاصه ... یادم افتاد دوست خوبم deineath که از بچه های خوب مهاجر سرا هم هست شماره همراه آقای مهرزاد از تورلیدر های ماهان رو گذاشته .. منم با همره اولم که با وودا فون رومینگ شده بود باهاشون تماس گرفتم (فکر کنم بدبخت شدم .. چون تقریبا 5 دقیقه باهاش صحبت کردم).. بعد از هماهنگی.. اتاق دابل هتل اتاپ بلوار رو با قیمت شبی 55 دلار با امکاناتی از قبیل یخچال ، تلویزیون ، سیفتی باکس و کولر گازی برامون در عرض 10 دقیقه که ما تا هتل تو راه بودیم رزرو کرد .. وقتی رسیدم در عرض 3 دقیقه اتاق تحویلمون شد .
بعد یهو دو زاری ایم افتاد که اه پس اینشون همون دکتر اونگان معروفه ... خلاصه ... ازم پرسید انگلیسی بلدی ؟ منم گفتم a little دیگه شروع کرد چی کاره ای ؟ منم گفتم .. قبلا معلم بودم .... و یه مدت فیلان وبیسار .... که یهو برگشت گفت معلمی رو دوست داری .. من گفتم نه بابا بچه ها پدر ادم رو در میارن
می گفتم چکار به این داریم که چه کسی مصاحبه می کنه اتفاقا به نظرم خیلی هم خوبه و اتفاقا کارمان به همین آفیسر افتاد. به نظرم جوان خوبی آمد کمی هم خجالتی. اول از من سوال کرد که فارسی یا انگلیسی؟ گفتم فارسی ( چون خبر داشتم که بهتر است ما مسلط باشیم به مکالمه تا اون). ولی حقیقتش خیلی خوب نمی توانست فارسی حرف بزند. ما هم مشکلی نداشتیم برای انگلیسی حرف زدن ولی خب یک زرنگی ای که کردیم این بود که جاهایی که نمی خواستیم خیلی توضیح بدهیم فارسی می گفتیم آنوقت او که کمی هم خجالتی به نظر می رسید کم می آورد و مجبور بود رو کند که این کلمه را نمی داند. مثلا؛ اول از من شروع کرد که قبل از این 10 سال کجا کار می کردی؟ گفتم باز هم همین کار، گفت قبلش؟ گفتم وزارت... گفت چی؟ کمی توضیح دادم و گفتم اسم انگلیسی اش را نمی دانم
و خودم ادامه دادم که؛ البته مدت کوتاه و بعدش دانشگاه و بچه داری و ... بعدش هم شرکت خودم. فکر کرد که من با همسرم کار می کنم و همسرم میدان را دست گرفت که نه من هم شرکت خودم را دارم و ... اجازه نداد چیز بیشتری بپرسد و روی نقاط قدرت خود و کارش و سابقه اش مانور داد و مدارک نشان داد ... باور کنید انقدر با اعتماد به نفس این کار را کرد که آفیسر هیچ چیزی نگفت و یک لحظه هر دو ما احساس کردیم که کم آورد و وقتی همسرم خواست مدارک بیشتری نشان دهد گفت؛ باور کردم . نیازی نیست! بعد (نمی دونم شاید هم قبلش بود راستش یادم رفته) نه انگار قبل از این ها بود، وقتی خواست قسم مان بدهد من گفتم می خواهیم چند تا چیز را اصلاح کنیم. گفتیم و اصلاح کرد و قسم خوردیم. بعد از صحبت هایی که شد دیگه سوال خاصی نکرد فقط خیلی فرمالیته و انگار برای خالی نبودن عریضه، پرسید چرا بانک سپه را انتخاب کرده اید که همسرم گفت چون نزدیک محل کارم است . آفیسر هم گفت راست می گین این هم دلیل قابل قبولی ست. بعد از ما خواست اگر داریم کپی مدرک بانک مان را دوباره بدهیم چون برای پرونده لازم است. و کمی با هم گپ زدیم و شوخی کردیم. بعد هم گفت من پاسپورت های تان را نگه می دارم تا ویزای تان را بزنیم چند روزی طول می کشد اشکالی که ندارد. خواستم بگم چرا چند روز ؟ این کار تو مملکت ما خیلی زود انجام می شود