کانال تلگرام مهاجرسرا
https://t.me/mohajersara







##### هشدار #####
به تاریخ ارسال مطالب دقت فرمایید.
شرایط و وضعیت پروسه ویزا دائم در حال تغییر است و ممکن است مطالب قدیمی شامل تغییراتی باشد.
سفرنامه و تجربه مصاحبه در آنکارا
سفرنامه قسمت اول
سلام به مدیران ،دوستان مهاجر سرایی
پس از ارسال مدارک به کی سی سی توسط پست تی ان تی شروع کردم به روند عادی کارها
واکسنها
من از اویل خردادماه واکسنهای ام ام آر ،هپاتیت ،دیفتری و کزاز شروع کردم به علت مشغله کاریم نتونستم واکسن هپاتیت و ام ام آر به موقع بزنم تقریبا واکسن هپاتیت دو ماه دیرتر و ام ام آر فروردین ۹۲ زدم فروردین سال ۹۲ برای هپاتیت ام ام آر سری آخر رفتم که کارتمو تکمیل کنم با خانم دکتر طاهر نزاد(مرکز تجریش) صحبت کردم گفتم مصاحبم آنکاراست سرشو تکون داد گفت دکتر اونگان کاملا سلیقه ای عمل میکنه منم گفتم وای خدا رحم کنه خلاصه واکسنها تکمیل شد گفتم وارد کارت کنید(آنفولانزا هم نزدم) تاریخ پایان گذرنامه کمتر یک ساله تصمیم گرفتم برم گذرنامه عوض کنم که تقریبا ده روز طول کشید ، دوباره مراجعه کردم کارتمو با شماره گذرنامه جدید تعویض کردم
...................................................
تکمیل مدارک
برنده همسرم بود شروع کردم به جمع آوری مدارک جهت ترجمه
آخرین مدرک تحصیلی(لیسانس) به علاوه دیپلم (دنبال ریز نمرات نرفتیم) شناسنامه کارت ملی(نیازی به ترجمش نبود) سند ملکی که نام هر دوی ما داخلش هست(ارزش گذاری نکردم) سند ازدواج تمکین مالی از بانک سامان مبلغ ۶۵ میلیون (چون به زبان انگلیسی بود ترجمه نکردم)دو قطعه عکس ۵\۵ گواهی کار (دبیر زبان)
خودم آخرین مدرک تحصیلی کارت پایان خدمت به علاوه مدارک کاریم ۳۵ میلیون تومان تمکین مالی خودم
تمکیل مالی سه روز قبل سفر به آنکارا گرفتم
همشون فقط مهر و سر برگ مترجم داشت فاقد مهر دادگستری انجام دادم سه روز طول کشید
.............. ادامه دارد
سفر به آنكارا و استانبول
خريد بليط از اژانس ا ل ي ... و رزور هتل آنكارا از آژانس ج ز ب قيمت بليط هر نفر ٥٩٢ هزار تومان ( ماهان) رفت آنكارا برگشت از استانبول ١٣ مي رفت ١٦ مي برگشت ترانسفر فرودگاهي نفري حدود ٨ دلار يك طرفه هتل هم نوا پلاس دبل شبي هفتاد دلار و مراجعه به بانك ملت شعبه برق آلستوم جهت دريافت حواله سبزي به نرخ ٢٥٠٠ تومان ( قبلش هم عوارض خروج از كشور پرداخت كردم) صبح روز ١٣ مي با ماشين خودم رفتم فرودگاه ماشين تو پاركينگ رو بسته پرك كردم شبي ٥٥٠٠ تومان بعد اينكه بار تحويل دادم منتظر روزبه جان از بچه هاي گل مهاجر سرايي بودم كه به ما ملحق شد رفتيم به سمت سالن ترانزيت وقتي نوبت من شد افسره پاسپورت منو ديد بهم گفت برادر دوقلو داري گفتم نه يه دفعه بهم گفت اسم برادرات اينه منم شاخام زد بيرون بعد اينكه كالملا چك كرد مهر خروج زد خلاصه يه شوك بهم وارد شد وارد سالن ترانزيت شدم و رفتم به سمت گيشه بانك ملت جهت گرفتن سبزي مبلغ سيصد سبزي بابت هر نفر دريافت كردم مجموعا ششصد سبزي بعد ديدم تعداد زيادي زائر وارد سالن شدن و خيلي شلوغ شد يه دفعه صداي بلندي شنيديم با روبه رفتيم ببينيم چي شده ديديم دعوا براي گرفتن سبزي بوده كه يه گروه كه قبلا اشاره كرده بودم بهم ريخته بودن خلاصه رفتيم به سمت گيت خروجي هواپيما پرواز با نيم ساعت تاخيير پرواز كرد رسيدم به آنكارا هوا نسبتا خنك بود رفتيم به سمت فري شاپ فقط منو روزبه تو فري شاپ بوديم خلاصه دوتا زكريا خريديم اومديم چمدونها تحويل گرفتيم اومديم بيرون با ترانسفر رفتيم هتل نوا پلاس هتل تميز مرتبي بود اطاقها خوب و داري كتري برقي بود چون من چايي خور حسابي هستم يه استراحت كرديم رفتيم به سمت ميدان كيزلاي يكم خريد صرف شام برگشتيم به سمت هتل چون فرداش مديكالم بود زكريا نزدم برگشتيم به هتل و تماس تلفني با عليرضا ديبا كه واقعا ازش ممنونم كلي راهنماييم كرد آدرس دكتر بهم داد چون دير وقت بود گفتم فردا ميبينمت بعدش مدارك كارت زرد واكسن دوقطعه عكس كپي از صفحه اول پاسپورت پرينت وقت دكتر بعلاوه پاسپورت حاضر كردم ساعت موبايلمو تنظيم كردم ساعت ٩ بيدار شديم رفتيم صبحانه ميل كرديم رفتيم لباسهاي مرتب و دوش گرفتن با ادكلن به سمت مطب دكتر هوا نم بارون بود به همسرم گفتم پياده بريم هوا ميچسبه براي پياده روي از هتل اومديم بيرون به سمت راست يه سربالايي كوچيك بود خودمونو رسونديم به ابتداي خيابان تونالي دوباره سمت راست مستقيم تا پارك قو زماني كه رسيدم به پارك قو ساختماني نقره اي رنگ ديدم جلوشم يه بار بود كه زكريا ميفروخت كه يه راهروي كوچيكي جلوش بود كه چشمم به استند دكتر اونگان افتاد و وارد ساختمان شديم
مديكال
رفتيم طبقه چهارم خانمي خوش برخورد بهمون گفت پاسپورت و كارت زرد و كپي پاسپورت عكس از من نگرفت و پرسيد اولين باره اومديد گفتيم بله بعد من و بعدش همسرمو صدا كرد يه وب كم بود ازمون عكس گرفت بعد پاسپورت و معرفينامه بهما داد گفت بريد طبقه پايين براي آزمايش خون و عكس از قفسه سينه مداركو داديم هر نفر ٩٦ دلار ازمون گرفت بنشينيد تا صداتون كنم با يه كيس لاتاري برخورد كرديم كه مادر خانواده دچار سرماخوردگي شديد شده بود البته سه ماه پيش دچار شده بود كه زماني كه عكس از قفسه سينه گرفته بود يه لكه تو عكسش بود كه دكتر گير داده بود كه سل داريد خلاصه اوضاعي بود ولي فكر كنم كلي پيادشون كرده بود تا بهشون جواب مديكالشونو بده چون روز مصاحبه ديديمشون ولي جوري برخورد كردن منم روم نشد بپرسم چه قدر دكتر ازشون پول گرفت بگذريم
كار آزمايش خون و عكس از قفسه سينه انجام داديم رفتيم طبقه بالا خدمت خانم دكتر زماني كه منتظر بوديم كه صدامون كنه چشمم خور به عكس خانم دكتر و شوهرش و سفير آمريكا كه سفير لوح تقدير به زن و شوهر اونگان داده بود
اينجا جا داره از عمو سعيد تشكر كنم بابت راهنمايي كه چه طوري با دكتر برخورد كنم با خنده روي لب و انگليسي صحبت كنم و با تاخيير جواب بدم
اول منو صدا كرد رفتم داخل با خنده نشستم گفت ميتوني انگليسي صحبت كني گفتم بله تا حدودي منم ساكت نشسته بودم با خنده ولي پر از استرس بهم گفت حالت چطوره يدفعه منم با خنده شروع صحبت كردن هندونه گذاشتم زير بغلش و بهش گفتم چهره با محبتي دارين اونم خنديد شروع كرد سوال كردن ازدواج كردي گفتم بله همسرم بيرونه گفت اسمش چيه منم بهش گفتم بعد پرسيد سابقه خودكشي سابقه خوردن قرص آرامبخش سابقه جراحي و درنهايت پرسيد سيگار ميكشي گفتم نه مشروب اونم گفتم نه بعد گفت برو رو تخت پيراهنمو در آوردم گوشيشو گذاشت صداي قلبمو گوش كرد دو سه تا ضربه به بغل زدم گردنمو فشار داد بعد گفت بدن شما كاملا سالمه فقط يه واكسن بايد بزني منم خودمو زدم به كوچه علي چپ گفتم چي گفت به فارسي آبله مرغون منم بهش گفتم ( اينجاش از سعيد ياد گرفتم ) جاش هست و از مادرم هم پرسيدم گفت نه سالگي گرفته بودي با اينكه تو تجريش من آزمايش آبله داده بودم و نتيجش تو جيبم بود بهش نشون ندادم چون شنيدم به شدت شاكي ميشه ،خلاصه بهم گفت يا تست ياواكسنو بزنم تو دلم گفتم اگه به من نزني به همسرم ميزني و منم گفتم شما پزشكين هرچي كه شما صلاح ميدونيد اونم زدو بعد همسرم رفت داخل كلي طول كشيد منم نگران شدم بعد همسرم اومد بيرون بهش گفتم چي شد گفت كلي باهاش صحبت كردم از برنده شدن تو لاتاري تا چرا بچه نداريد چي كار ميكني ... كلي خوش بش بعد به دكتر گفت آبله گرفتم اونم براش تست نوشت خلاصه فرداش رفتيم نتيجه مديكالو گرفتيم حدود ساعت چهار بود پاكت حاوي عكس از قفسه سينه و سي دي و جدول واكسنهايي كه زديم بهمون گفت پاكت و مبلغ ٢٧٠ دلار بهش داديم
بديد سفارت سي دي زمان وروود به خاك آمريكا و جدول واكسنها براي خودتون ميباشد در ضمن من واكسن آنفولانزا نزدم دكتر هم نزد
چند نكته يكي مرتب بريد مطب دكتر چون نشانه شخصيت شما و احترام به دكتر ميباشد باهاش انگليسي صحبت كنيد تست آنفولانزا ايران بهش نشون نديد حتما يادتون باشه
روز مصاحبه
ساعت ٨/٣٠ وقت داشتم ٧ صبح بيدار شديم صبحانه سبك خورديم بعد آماده شديم براي رفتن به سفارت يه تاكسي گرفتيم تاكسي مستقيم برد جلوي درب سفارت ساعت ٨/٢٠ جلوي سفارت بوديم و يه گروه بودن تركها و چندت كيس خانوادگي ايراني راس ساعت ٨/٣٠ گفت كيس لاتاري بيان داخل ما هم رفتيم تو صف يه نفر با ليست اومد جلو و پاسپورتها نگاه كرد اجازه داد بياييم داخل و يه پليس اومد يه برگه پلاستيكي روي پاسپورت و مداركم كشيد كه جهت چك آلوده نبودن رفتيم داخل دوباره تو صف بازيد بدني و بعد خروج دوباره تو صف تحويل مدارك نوبت ما شد
اصل گذرنامه ، پوشه مديكال ، پرينت پست ptt اصل ديپلم و ليسانس (برنده) اصل سند ازدواج اصل شناسنامه ها اصل سند منزل كه به نام من و همسرم بود اصل برگه تمكين مالي ٦٥ ميليون همسرم ٣٥ ميليون خودم از من مدرك تحصيلي سابقه كار هم نخواست گفت نوع زبان همسرم گفت من انگليسي مسلطم همسرم كمتر گفت يه بادجه ميفرستم كه به هردو زبان مسلط باشه ساعت ١٠ شد صدامون كرد جهت انگشت نگاري و حدود ١٠/٣٠ بود كه دوباره شمارمون خوند براي پرداخت ٦٦٠سبزی منم(هر نفر ۳۳۰ سبزی) از قبل آمادش كرده بودم پول دادم ساعت ١١/٣٠ بود كه نوبت مصاحبه ما شد اول قسم بخوريد بعد از همسرم پرسيد كارتون چي گفت دبير زبان گفت مدرك شما با كارتون نميخونه گفت علاقه به زبان باعث شد كه دبير زبان شدم بعد ازشپرسيد آخرين سال فارغ التحصيلي شما كي بوده به لحاظ اينكه قبل مصاحبه جهت مطمئن شدن از تاريخهاي ترجمه شده تاريخها يادمون بود كه همسرم گفت ٠٠٠ بعد سرش تكون داد به معني اينكه درست گفتي سئوالات همين بود
چشمم افتاد برگه صورتی تو پرونده ام بود
از من پرسيد اصل كارت پايان خدمتتون ميتونم ببينم منم نشون دادم با كپيش مقايسه كرد بعد پرسيد كارتون چيه منم گفتم مغازه ... دارم گفت قبلش چي منظورش فهميدم كه شغل دولتي منم گفتم نه قبلش كارم .. به صورت مستقل ( دفتر فروش سيم كارت) بودم يه دفعه پرسيد شماتو سربازي دوره آموزشي هم ديدي منم ميدونستم سئوال كاملا گمراه كننده بود گفتم بله دو سال كامل خدمت كردم گفت شما مشكلي نداريد يه برگه صورتي داد گفت حداكثر سه ماه طول ميكشه هر موقع شماره كيستونو ديديد بياييد ويزاهاتونو بگيريد
ادامه دارد-.....
Ca no:2013AS68xx ، مصاحبه: آنکارا ١٦ مي نتيجه برگه صورتی
[[/color] سفرنامه کلیرنس ۱۶ آگوست ورود به امریکا ۶ اکتبر ۲۰۱۳
سلام به همه دوستان

راستش من دیر با مهاجر سرا آشنا شدم و خیلی نرسیدم مطالعه کنم واسه همین اگه مطلب تکراری مینویسم ببخشید فقط بغضی موارد که واسه خودم ایجاد استرس کرد رو اینجا بیان میکنم که در شرایط مشابه واسه دوستان کمک کننده باشه

١- من خیلی خیلی اتفاقی فهمیدم لاتاری برنده شدم حدودا آخرای آبان ، تا مدارک رو آماده کردم و فرستادم وسط آذر بود ، نمیدونستم میشه ایمیل کرد و پست کردم . شمارم حدود ٦٦٠٠ بود و نمیدونستم کی نوبتم میشه ، چون دیر متوجه شده بودم تا اومدم پرس و جو کنم حساب کتاب دستم بیاد طول کشید ، و با مهاجر سرا اسفند آشنا شدم .

2-هتل Rissis رو از booking رزرو کردم شبی ٧٠$ واسه دونفر . چند تا نکته در مورد این هتل: یک نفر به همراهان من اضافه شد روز قبل سفر ، و من نمیتونستم رزرو رو cancel کنم ، ایمیل زدم به هتل و درخواست تخته اضافه کردم، بهم گفتن باید اتاق رو از corner به standard تغیر بدم و شبی ١٦٠L پرداخت کنم . و اگر OK هستم اونها این کار رو برام انجام میدان ، من از booking چک کردم و دیدم هر کاری دیگه کنم هزینه بیشتر میشه واسه هتلهای ٤ستاره . خلاصه خواستم همون رو OK کنن .کل مکالمات در کمتر از یک روز انجام شد . هتل تمیزی هست ، پرسنل بسیار خوش برخورد ، همه انگلیسی بلدن . صبحانه خوب بود ، کتری برقی هم داشت . فقط چند تا اشکال داره. اول اینکه اتاقش کوچیکه و مثلا واسه ما که ٣ نفر بودیم واقعن فضا کم بود ، من به بچه دارها توصیه نمیکنم ، دسترسی بهش به نسبت سایر هتلها که بچه ها اینجا گفتن سخت تره ، پس اگه امکان پیادروی زیاد ندارین، من توصیه نمیکنم . اما اگه خواستین بیاین توصیه میکنم چای کیسه ای و یه بشقاب چاقو بیارید که اگه خواستین ی چای یا میوه بخورین اینجا نه چای کیسه ای هاست نه یک بشقاب که از یه هتل ٤ستاره بعیده ! البته که امکانات هتل به نظر من در حد یه هتل ٢ یا ٣ ستاره هست ولی تمیزبودنش واسه من خیلی ارزش داشت .

3- من آدرس DR از سایت اش برداشتم و از هتل گوگل کردم و در گوشیم سیو کردم ، چون تامی رسیدم هتل باید میرفتم دکتر ، بگم خدمتتون که من اصلا حواسم به توضیح دوستان در اینجا نبود و به آدرس google خیلی اعتماد داشتم ، لذا حدود یکساعت در زدمو چرخیدم تا بلاخره به لطف یکی از هموطنای عزیز که ترکی بلد بود و پا به پای من ٢٠ دقیقه چرخید آدرس دکتر رو پیدا کردم ! و جا داره که همون اندازه که بعضی هموطنامون در خارج از ایران ، هر گونه کمکی به آدم رو ندید میگیرن، از چنین آدمهایی هم یاد بشه که در کلام قابل قدردانی نیستن ، وقتی که پدر و مادر خانواده حدوده ٢٠ دقیقه در پارک منتظرموندن تا فرزندشون پا به پای من بیاد و به من کمک کنه ، امیدوارم که کارشون به خوبی پیش بره .

4- خلاصه بعد اینکه بلاخره من رسیدم به این مطب دکتر عزیز ، رفتم طبقه ٤ ، پاسپورت و گرفتن عکس ، فرستادن به طبقه ٣، تست خون و عکس ، دوباره طبقه ٤ ، خدمت خانم دکتر ، تست ابله ، دوباره طبقه ٣ ، برگشت به خونه و دریافت جواب در روز بعد . حالا چند تا نکته تکراری: اول اینکه من اصلان طبقه ٥ نرفتم، وقته من ١٢:١٠ بود و من ١:١٠ رسیدم ، عذر خواهی کردم و کارا انجام شد ، از من نپرسید خانم یا آقای دکتر ، خودش فرستاد منو پیش خانم دکتر ، خانم دکتر اومد من سلام کردم و پاشدم ، باهام سلام احوالپرسی کرد و گفت پس میتونی انگلیسی صحبت کنی ، منم گفتم اره ، شروع کرد همون سوالای تکراری ، معاینه ، و آخرش گفت just one shot ، منم پرسیدم چیه ؟ گفت ابله مرغان ، منم گفتم من ٩ سالگی گرفتم و ممنون میشم تست خون بدم گفت OK ، منم تشکر کردم و اومدم بیرون .

5-چند تا نکته هم که خیلی به من کمک کرد، یکی از دوستان ankara map ، گذشته بود من ریختم روی گوشیم ، KML viewr هم ریختم ، خیلی به من کمک کرد ، رو ipod هم ریختم که GPS خیلی خیلی بهم کمک کرد . حالا چون دوستان ممکنه دسترسی نداشته باشن ، من اینجا دقیق آدرس چند جایی که رفتمو میگم، که اگه این naghshe و GPS نبود ی چند باری گم میشدم ، حالا شاید دوستان دیگه هم گفته باشن بببخشید بابات تکراری بودن .

-آنکارا دو تا سرویس مترو داره خط سبز که تقریبا شرقی غربی هست ، و خط قرمز که از واسط خط سبز به اسم Kkizilay شروع میشه و به امتداد شمال غربی میره .هر کدوم از هتل های اطراف سفارت که هستین باید از ایستگاه مذکور سوار شین . اگه خواستین برین مقبره آتاتورک که سوار خط سبز بشین برین Tandogan پیاده شین . اشتباه منو نکنید با خط قرمز برید و ایستگاه ataturk پیاده شین !

-اگه خواستین برین Ankara mall که سوار خط قرمز شین ایستگاه Akoppru پیاده شید .

-اگه خواستین برین outlet mall ، دوستان اینجا پیشنهاده optimum outlet mall داده بودن ، واسه این منظور سوار خط قرمز میشین ایستگاه آخر پیاده میشین ، سوار اتوبوس ٢٤٥ میشین ، و زمانی که مال رو دیدین ایستگاه بعدش پیاده شین ، خیلی بزرگه و کاملا میبینید نگران نباشین، زمانی که دارین میرین در سمته چپ داخله ی اتوبان هست ، از جایی که پیاده میشین ١٠ min پیاده روی دارین، از هرکی هم بپرسین اسمشو بگین، راهنامایی میکنه، راه دیگه واسه رفتن به این مال اینکه ، سوار خط قرمز بشین ، ایستگاه ulus پیاده شین، سوار خط ٥٠٤ بشین که از sihhye میاد و به optimum میره ، روبروی مال ایستگاه داره ولی مسافت طولانی میشه چون کلی ایستگاه داره تا برسه به مال . من خودم وقت برگشت از ایستگاه جلو مال سوار این خط شدم و فکر کردم که ایستگاه اخر sihhiye هست که نبود کلی چرخید ، پس جواستون باشه که وقت برگشت اگه از این خط استفاده کردین به راننده بگین که ulus پیادتون کنه که از جایی که پیاده میشین تا ایستگاه مترو چند قدمی راه هست ، من اینکار رو نکردم و اشتباه کردم ! اما نکته مهم اینکه و قت برگشت که از این خط استفاده کردم ٢ یا ٣ تا outlet mall تو مسیر دیدم که میتونید به جات optimum به اونا سر بزنید . جاشو دقیق نمیتونم بگم ولی اگه از این خط واسه رفتن استفاده کنید ، در همون سمت راست که دارید میرد مال ها رو هم میبینید و وقتی دیدین میتونید از اتوبوس پیاده شین !

-من خیلی دنبال قونیه و رقص سماع بودم ، رقص سما شنبه شب ها برگزار میشه (whirling dervishes( پس اگه دوست دارید این مراسم رو ببینید باید شنبه شب اونجا باشید ، یکی از دوستان سفرنامه به قونیه گذشته اگه خواستین خودتون تشریف ببرید ، اگه خواستین از agency استفاده کنید، من به صورت خیلی اتفاقی از پیشه dr که برمیگشتم از پله ها اومدم پایین و طبقه دو یا اول ی agnecy ایرانی هاست که من اسمشو نمیگم که تبلیغ نشه والی ظاهر تور قونیه و کاپادوکیا میزاره ، احتمالا تور های دیگه هم داشت من فقط قونیه رو پرسیدم .تور ٥-٦ نفره ، هر نفر ٨٥$. حالا اگه خواستین پیشه dr که رفتن ی سر هم به اونا بزنید .

-در مرده مراکز خرید بگم که کلا خیلی چیزه خاصی نداشتن ، بیشتر اجناس خودشون بود ، من بار اول بود که ترکیه اومدم، جاهای دیگه رو ندیدم ، ولی ، اگه مرکز خریدی آنکارا رو با جاهای دیگه مثل دوبی بخوام مقایسه کنم، قابل مقایسه نیست ، البته احتمالا شهرای توریستی مثل ااستامبول اینطوری نیست .

6-من رفتم مصاحبه و برگه صورتی گرفتم . راستش ١% هم احتمال نمیدادم که برگه صورتی بگیرم .لذا باز به این نکته میرسیم که معلم نیست که پشته قضیه چی هست . من یخورده دیر رسیدم ولی کسانی که متوجه شدم همه برگه صورتی گرفتن ٢ تا آقای مجرد، ی خانم مجرد ، یک خانم متآهل و خودم همه صورتی گرفتیم . من خودم فوق برق دارم مجرد ، تا حالا ٤ بار رفتم با ویزا ی توریستی امریکا و به جز دفعه اول ، مابقی افعات رو بدون clearance ویزا گرفتم .مدتی خارج از ایران زندگی کردم و برای اون مدت هم background check آورده بودم . کار دولتی نداشته و ندارم ، انواع و اقسام ویزاها رو هم تا حالا داشتم . با اینکه درخواست مصاحبه فارسی کردم ولی خانم آفیسر بهم گفت بیا باهم انگلیسی صحبت کنیم ، منم گفتم OK و ادامه دادیم ، از همون اول که رفتم برگه صورتی بود ولی من مطمئن بودم که تبدیل به سفید میشه ولی زهی خیال باطل . من فکر میکنم تنها مشکل آفیسر با کار من بود چون از من فقط در مورد کار پرسید که چیکار میکنی و من خیلی ساده توضیح دادم و کار من جزو کارای خاص نیست به هیچ عنوان .بعد گفت چند بار رفتی آمریکا و چرا . و مصاحبه تمام .

یه مطلب هم که قبلا یادم رفت بگم این بود که من مدارک رو دیر فرستادم تقریبا ١٠ روز قبل ، و مشکلی پیش نیومد!
سلام به دوستان مهاجرسرا و تشکر از همه که تجربیات خوبی در اختیار ما قرار دادند . ما سعی کردیم سفرنامه رو تیتر وار و مختصر بنویسیم . امیدواریم مفید هم باشه .

وقت پزشکی :
یک ماه قبل از تاریخ مصاحبه از طریق وب سایت پزشک سفارت : ساعت ۱۰ و ۱۰:۰۵
صبح ۱۶ اردیبهشت

ارسال مدارک :
۲۹ فروردین پست TNT هزینه : ۹۳۰۰۰ تخفیف :۱۰ درصد(با کارت دانشجویی)=۸۳۷۰۰

خرید بلیط و رزرو هتل :
الی گشت پرواز چارتر ماهان ۱۵ اردیبهشت تا ۱۹ اردیبهشت : ۵۲۵۰۰۰*۲=۱۰۵۰۰۰۰
جریمه تعویض تاریخ فقط بار اول هر نفر ۳۵ دلار بار دوم رایگان
الی گشت هتل اتاپ بلوار ۳* دبل چهار شب : ۸۸۰۰۰۰ شب اضافه از ایران ۲۲۰۰۰۰ تومان
شب اضافه از انکارا ۵۵ دلار

پرداخت عوارض خروج
بانک ملی

گرفتن حواله ارز
از بانک ملت

پرواز ساعت ۷:۳۰ - ۱۵ اردیبهشت . ۲ ساعت پرواز ، فرود ساعت ۸ به وقت آنکارا

معاینات پزشکی ۱۶ اردیبهشت : تحویل مدارک به منشی ها ، آزمایش خون ، عکس قفسه سینه ، تست آنتی بادی ، معاینه ، واکسن ۱ ام ام ار به یک نفر ( در صورتیکه هر دو ماه پیش از مصاحبه زده بودیم !!!!)

جواب آزمایشات : ۱۷ اردیبهشت ۳ بعداز ظهر

وقت سفارت : ۸:۳۰ روز ۱۸ اردیبهشت
شرایط کیس ما :
تحصیلات هر دو گرافیک ، شغل هر دو گرافیست ، برنده اصلی نامه کاری از شرکت خصوصی به صورت پاره وقت و و همراه خوداشتغال
سربازی معاف
مدارک تحصیلی:‌آخرین مدارک تحصیلی ( لیسانس ) بدون ریز نمرات
مدارک مالی : مبایعه نامه آپارتمان - حساب بانکی ۱۲۰ ملیون تومان
اسپانسر با شرایط مناسب

سوالات آفیسر :
سلام و احوال پرسی دوستانه
آفیسر : میتونید انگلیسی صحبت کنید ؟
ما : بله ولی نه خیلی خوب ( با توجه به مدرک زبان که هر دو در مالزی گرفتیم و ارایه کردیم به سفارت با وجود اینکه مصاحبه فارسی خواسته بودیم ، فکر کردیم که این بهترین جوابه )
قسم می خورید که …..؟
ما : قبل از قسم ما میخواستیم نکته ای رو بگیم ، ما اطلاعات اولیه برای لاتاری رو از پاسپورت های قبلی مون گرفتیم
آفیسر : مشکلی نیست
ما : قسم می خوریم …..
شرکت در لاتاری ایده کدومتون بود ؟
ما : هر دو
کی ازدواج کردید ؟
‫……‬
چه جوری با هم آشنا شدید ؟
‫………‬
ماه عسل کجا رفتید ؟
‫……..‬
شرکتی که توش کار می کنید بزرگه ؟
بله ، ولی ما نیمه وقت کار میکنیم و فقط با ۱۰ نفر در ارتباطیم
دلیل معافیت از سربازی ؟
‫………‬
در آمریکا چه شغلی رو انتخاب می کنید ؟
شغل خودمون رو
و …. پاسپورت ها اینجا میمونه برای صدور ویزا ، به آمریکا خوش اومدید
ما : هورااااااااااااااااااااااااااا
فقط این پروسه ۵ روز کاری طول میکشه
ما : هورااااااااااااااااااااااااااا

به این نکته توجه کنید که جواب آفیسر رو کسی بده که مورد خطاب قرار گرفته ، توی حرف هم نپرید ، حتی اگر یکی از شما جواب کمی متفاوتی داد ( اگر مورد حساسی نبود ) اصلاحش نکنید .
کوتاه و مختصر جواب بدید .
لبخند بزنید .

صدور ویزا : ۲۵ اردیبهشت
تحویل از پست : ۲۶ اردیبهشت ساعت ۱۱
بدلیل تاریخ تولد اشتباه در یکی از ویزا ها تحویل هر دو پاسپورت به سفارت ساعت ۱۲
تحویل پاسپورت از سفارت ۲۷ اردیبهشت ساعت ۴، ویزاهای قبلی هردو باطل و ویزاهای جدید صادر شد

از ۲۶ ام تعویض هتل به دلیل پر بودن اتاق ها
هتل رویال کارینه ۴* هر شب اتاق دبل ۲۱۰۰۰۰ تومان
سوییت بزرگ و شیک و تمیز ولی در منطقه اولوس ( قسمت تاریخی شهر )
برای ما تنوع خوبی بود ( یه منطقه دیگه آنکارا و یه رستوران خوب به اسم مراد افندی) بعد از ۱۱ روز در بلوار آتاتورک چرخیدن و فست فود خوردن

تجربیات :
تو ایران تست آنتی بادی آبله مرغان انجام ندید ، تست ایران قابل قبول نیست .
اگر واکسن ام ام ار اخیرا زدید بگید که طرح همگانی نبوده و توسط متخصص اطفال بوده.
مدارکتون رو چند بار از روی لیست چک کنید تا چیزی جا نذارید.
همیشه چند ساعت زودتر تو فرودگاه باشید مخصوصا وقتی تو ایران هستید و حواله ارزی دارید ( ما نزدیک بود از پرواز جا بمونیم ) .
پرینت گرفتن ها و کپی ها و ترجمه ها رو تو ایران انجام بدید، اونجا هزینه هاش بالاست
داخل هتل اگه چیزی سفارش میدید حتما قیمت اون رو قبل از سفارش بپرسید
دوست های خوب و مثبت پیدا کنید و خوش بگذرونید
استرس رو مخصوصا روز مصاحبه تو سفارت از خودتون دور کنید
دقیقا مدارک خواسته شده رو همراه ببرید نه بیشتر نه کمتر
نکته آخر : از تجربیات دیگران استفاده کنید ، ولی در نظر بگیرید هر کس مشخصات خودشو داره
با سلام خدمت دوستان مهاجر سرايي
با اينكه كمي دير شد ولي همه اش به اين فكر بودم كه در اولين فرصت سفر نامه مون رو بنويسم تا دين خودم رو ادا كنم.
قبل از شروع مي خوام از همه ي دوستان عزيزي كه با راهنمايي ها شون كمكمون كردن تشكر كنم، ما در تاريخ Jan-21-2013 از قبوليمون با خبر شديم و كل پروسه سه ماه و اندي طول كشيد كه اگر كمك دوستان مهاجر سرا نبود ما تو اين زمان كم خيلي سخت بود كه به كارهامون برسيم.
پرواز ما روز يكشنبه ساعت ٥:٣٠ صبح از فرودگاه امام با تركيش بود بنابراين ما روز شنبه بعد از ظهر با ماشين خودمون از تبريز به سمت تهران حركت كرديم ساعت ١١:٣٠ 
رسيديم فرودگاه امام . 
زمان كافي تا پرواز داشتيم كمي استراحت كرديم و بعد كارت ها رو گرفتيم و رفتيم سالن ترانزيت
همسرم ارز ها رو ٥ دقيقه اي گرفت ، خيلي خلوت بود.
پروازمون به موقع بود و ما ساعت ٦:٣٠ به وقت تركيه رسيديم.
ترانسفر فرودگاهي داشتيم با ١٠ دقيقه تاخير اومدن دنبالمون .
هتل ما ددمان بود و ما از اين هتل راضي بوديم .
يه پيشنهادي كه واسه دوستان دارم اينه كه حتما هتل رو از طريق اژانس هاي مسافرتي رزرو كنيد چون خيلي به صرفه تره.
قيمتي كه تو booking نوشتن يا حتي خودشون ميدن نسبت به قيمتي كه اژانس ميگيره خيلي بالاتره.
چند روزي كه اونجا بوديم رفتم هتل هاي اطراف رو ديدم و قيمت گرفتم با اينكه كيفيتشون از هتل ما پايين تر بود ولي قيمتي كه ميدادن بالاتر از هتل ما بود تخفيف هم ميدادن اگه چونه ميزديد ولي بازم گرون بود.
روز اول كه انكارا بوديم يك شنبه بود و ما چون خسته بوديم تا عصر استراحت كرديم و شب رفتيم بيرون چرخي زديم و برگشتيم.
صبح دو شنبه ساعت٩:٢٠وقت دكتر داشتيم
از هتل با تاكسي ١٠ لير داديم و رفتيم دكتر
منشي پاسپورت و كيس نامبر رو گرفت و گفت منتظر باشيد تا صداتون
كنيم
بعد واسه عكس و امضا صدامون كرد 
مرحله ي بعد رفتيم طبقه پايين عكس قفسه ي سينه و نمونه خون
بعدش معاينه دكتر كه وقتي نوبت ما شد دكتر اونگان خودشون رفتن و فقط همسرشون بودن
اول همسرم رفت اتاق معاينه و بعد من
چون ما به زبان تركي مسلط بوديم براحتي با دكتر حرف زديم و مشكلي نبود
و فكر ميكنم به همين دليل زمان معاينه ما كمتر از بقيه طول كشيد چون به راحتي حرف هم ديگه رو متوجه ميشديم
البته ناگفته نماند كه به ما واكسني تزريق شد و ما نپرسيديم واكسن چيه و چرا تزريق ميكنيد!
هزينه دو نفر شد ٣٧٥ د ل ار
تا يادم نرفته : تو سفر نامه ي يكي از دوستان خونده بودم جلوي ميز منشي دكتر رو زمين دوربين هست ولي من دقت كردم اون دوربين نيست ترمز در بود
دوربين ها زير سقف نصب شدن.
برگشت از دكتر تا هتل رو پياده رفتيم و قرار شد فردا ساعت ٣ بريم و جواب رو بگيريم.
روز سه شنبه ظهر جواب رو گرفتيم و عصر هم رفتيم كيزيل اي و شب با اينكه سعي داشتيم زود بخوابيم ولي حدود ١:٣٠ بود كه خوابيديم
البته خيلي استرس داشتم و همه اش از خواب بيدار ميشدم و ساعت رو نگاه مي كردم.
صبح ٨:٣٠ وقت ما بود و ما بر خلاف اكثر دوستان كه ميگن سعي كنيد قبل از ٨ اونجا باشيد دقيقا سر ساعت ٨:٣٠ جلوي سفارت بوديم
از هتل تا سفارت با تاكسي رفتيم ١٠ لير گرفت
جلوي سفارت شلوغ بود و كسي رو صدا نكرده بودن بعد از كمي انتظار اول كساني رو كه ٨ مصاحبه داشتن رو به صف كردن و بعد ٨:٣٠
از درب ورودي پس از كنترل پاسمون وارد حياط باريك شديم پشت در منتظر مانديم تا اينكه خانمي درب رو با ز كردن و ما رفتيم تو
جلوي ورودي همون خانم پشت ميز با لحجه شيرين فارسي مدارك رو از ما گرفتن
بعضي از مداركي رو هم خواستن كه من خواستم بدم ولي كفتم اونها رو پست هم كرده بودم كه ديگه نخواستن
و اينجا بود كه زبان مصاحبه رو هم انتخاب كرديم: فارسي
شماره اي كه به ما دادن ٤ بار خوانده شد
١-كنترل فرمها و اينكه ايا اصلاحي داريد يا نه
٢-انگشت نگاري ( البته موقعي كه ما رو صدا كردن همسرم رفته بود دست شويي و من به افيسر گفتم و اون گفت مشكلي نيس برگشت بگيد بيان :-)
٣- پرداخت نفري ٣٣٠ د ل ار
٤- مصاحبه
اون روز باجه ٥ و ٦ واسه گرين كارت ايراني ها مصاحبه ميكرد
٦ افيسر جوان ريش دار بودن كه فارسي هم بلد نبود و اون طرف مترجم مي امد واسه كساني كه نمي تونستن انگليسي حرف بزنن
نوبت ما زماني رسيد كه فقط سه نفر مونده بود كه مصاحبه نشدن
اون روز تا قبل از نوبت ما فقط به كيسي كه دو نفره بودن و افيسر شون همون اقاي ريش دار بودن يك ضرب دادن 
بعد از اونها شماره ما رو خواستن ولي باجه ٥
افيسر ما خانمي جوان و خوش برخورد بودن كه خيلي خوب فارسي حرف ميزد
رفتيم جلوي باجه سلام كرديم 
بعد گفتن دست راستتون رو ببريد بالا و قسم ......
بعد فرم ها رو دادن امضا كرديم
از همسرم پرسيدن شغلتون چيه 
چه كاري دقيقا انجام ميديد
بعد پرسد خدمت نرفتيد كه همسرم گفت نه و خريد خدمتم
و كارت پايان خدمت رو خواست كه همسرم اشاره كرد اونجا جلوتون هست
چون قبلا تحويل داده بوديم
بعد از من پرسيد كارتون چيه
بعد گفت شما شرايط ورود به خاك ا م ري كا رو داريد
از اين جا به بعد من ديگه چيزي نميشنيدم
گفته بود پاس هاتون پيش ما مي مونه بعد از چند روز از پست بگيريد
در اخر هم عذر خواهي كرد به خاطر اين كه زياد منتظر  مونديم
كل مصاحبه ٣-٤ دقيقه طول كشيد
از سفارت اومديم بيرون و پياده رفتيم هتل تا فرداش هنوز باورمون نميشد كه يك ضرب گرفتيم
موقع برگشت جلوي هتل همون راننده تاكسي صبح رو ديديم كه ما رو صدا زد و گفت من صبح از شما زياد گرفتم بعدا متوجه شدم از اينجا تا سفارت ٦ ليره و ٤ لير بهمون پس داد كه من اونقدر هيجان زده بودم از مصاحبه كه پول رو ازش گرفتم بعدش همسر گرامي گفتن نبايد ميگرفتي.
٥ شنبه يعني فرداي مصاحبه issued شديم جمعه رفتيم ptt گفتن هنوز نيومده چون شنبه تعطيله اگه ميتونيد بعد از ظهر ساعت ٤ هم دوباره بياييد تا دو باره چك كنيد بعد از ظهر كه رفتيم پاس ها اومده بودن
و شنبه ساعت ١١:٣٠ شب برگشت داشتيم
اين دو روز بعد مصاحبه رو هم حسابي رفتم بازار گردي و خريد كردم
توفرود گاه امام موقع برگشت افسر گفت شما دو نفريد و ساكتون زياده كه با كمي توضيح كه فقط چند دست لباس خريديم و موقع رفتن هم وسايلمون زياد بود ... از باز كردن چمدان ها منصرف شد.
اميدوارم همگي بريد و به سلامت و با خبر هاي خوش برگرديد
اصلا استرس و نگراني نداشته باشيد.
كيس نامبر:3xxx,تعدادافراد كيس:2 نفر،تاريخ رويت قبولي: Jan-21-2013،ارسال مدارك:Jan-28-2013،دريافت نامه دوم Mar-13-2013، مصاحبه : هفته دوم مي- آنكارا، دريافت ويزا: يك ضربSmile، سفرنامه
با سلام و عرض ارادت همیشگی ... طبق وظیفه سفرنامه ام رو می نویسم ... قبل از شروع باید به عرض دوستان برسونم ... این سفرنامه در دو بخش مجزا : 1- قبل از مصاحبه و 2-بعد از مصاحبه نوشته خواهد شد ... به صورتی که قسمت اول را هم اکنون درج و قسمت دوم را به زودی در انتهای سفرنامه فعلی اضافه خواهم کرد .

قسمت اول - قبل از مصاحبه :

پرواز ما ماهان بود که راس ساعت 7:30 روز یکشنبه 12 خرداد ماه از فرودگاه امام بلند و در عرض 2:30 دقیقه در فرودگاه آنکارا به زمین نشست . لازم به ذکر است ما ساعت 2:30 از کرج راه افتادیم و با توجه به تجمع جمعیت ساعت 5:45 تونستیم وارد سالن ترانزیت بشیم .. و پس از دریافت ارز مسافرتی (300 دلار معروف) و صرف یک صبحانه مختصر ساعت 7:00 از گیت 12 سوار شدیم . کادر پرواز ماهان واقعا منظم و وظیفه شناس بودند و پرواز راس ساعت و بدون تاخیر انجام شد .
خوب این از این ...
پس از ورود با پرداخت مبلغ برای دو نفر7 لیر با اتوبوس های اگو 442 به شهر رفتیم ( بعد مسافت تقریبا با توجه به عدم وجود ترافیک حدود 45 دقیقه) در میدان کیزلای پیاده شدیم ... متاسفانه دقیقا پس از پیاده شدن در میدان شروع به گریه و سرفه کردیم Big Grin ... نه از خوشحالی به دلیل وجود گاز اشک آور Wink .. گویا قبل از ورود ما اونجا محل درگیری بود .. ما هم پر رو پر رو از وسط اون شلوغی راه افتادیم ... بعد از چند دقیقه پیاده روی دیدیم صلاح نیست پیاده ادامه بدیم ( جو یک مقدار متشنج بود) یک تاکسی گرفتیم و با دادن حدود 15 لیر .. که یه مقدار زیاد حساب کرد ... من هم چیزی نگفتم بهش . رفتیم دم نمایندگی ماهان روبروی هتل ددمان ... اما اصلا حواسمون نبود یکشنبه است و همه جا تعطیله ... خلاصه ... یادم افتاد دوست خوبم deineath که از بچه های خوب مهاجر سرا هم هست شماره همراه آقای مهرزاد از تورلیدر های ماهان رو گذاشته .. منم با همره اولم که با وودا فون رومینگ شده بود باهاشون تماس گرفتم (فکر کنم بدبخت شدم .. چون تقریبا 5 دقیقه باهاش صحبت کردم).. بعد از هماهنگی.. اتاق دابل هتل اتاپ بلوار رو با قیمت شبی 55 دلار با امکاناتی از قبیل یخچال ، تلویزیون ، سیفتی باکس و کولر گازی برامون در عرض 10 دقیقه که ما تا هتل تو راه بودیم رزرو کرد .. وقتی رسیدم در عرض 3 دقیقه اتاق تحویلمون شد .
اینم از این
امروز سوم جون یا همون سیزدم خرداد وقت مدیکال داشتیم .. به لطف دوستان مهاجر سرایی .. به راحتی آدرس مطب رو پیدا کردیم ... بعد از این که رسیدیم ... رفتیم طبقه چهارم ... پاسپورت ها را + نامه مصاحبه دادیم به منشی دکتر ... ( در ضمن یادآوری می کنم گویا دیگه واسه مدیکال عکس نمی خوان .. خودشون با وب کم عکس می گیرن ) و بعد از یک وقفه 30 دقیقه ای اول من و بعد خانمم رفتیم پیش دکتر برای معاینه . (من و همسرم هیچ کدوم واکسن ام ام آر نزده بودیم ) یه نکته جالب بگم .. وقتی منشی دکتر اسم منو صدا زد .. رفتم پیشش بهم گفت بفرمایید و یه خانمی رو نشون داد که جلوی در ورودی قسمت معاینه وایساده بود ... این خانم منو با خوشرویی تا داخل اتاق دکتر راهنمایی کرد . بعد خودش رفت جای دکتر نشست ؟ ؟ ؟ ؟ Rolleyes Sad بعد یهو دو زاری ایم افتاد که اه پس اینشون همون دکتر اونگان معروفه ... خلاصه ... ازم پرسید انگلیسی بلدی ؟ منم گفتم a little دیگه شروع کرد چی کاره ای ؟ منم گفتم .. قبلا معلم بودم .... و یه مدت فیلان وبیسار .... که یهو برگشت گفت معلمی رو دوست داری .. من گفتم نه بابا بچه ها پدر ادم رو در میارن Big Grin آدم زود پیر میشه ... (خلاصه کلی بگو و بخند کردیم با هم ) بر خلاف عقیده بعضی از دوستان سخت گیر که می گن دکتر خیلی بد اخلاقه به نظر من خیلی آدم مودب ، خوشرو و خوش خلقی بود .. شاید بعضی از دوستان توقع دارن دکتر براشون لنگ بندازه ... Big Grin .. بعد از این رفت سراغ مریضی ها و پرس و جو درباره سوابق جراحی... که همه رو تند و تند پرسید منم جواب دادم که آخراش گفت Chiken Pox منم یهو قفل کردم گفتم .. اینو گرفتم . بعد مثل اینکه زیاد با ایرانی ها سر و کله زده باشه و به این حالت که اصن حوصله چونه زدن نداره گفت : تست میدی یا واکسن بزنم ... منم دیدم داره وجه ایرانی جماعت خراب میشه .. تیریپ فداکار برداشتم Big Grin.. بهش گفتم : You are the Dr.If you recognize its necessary then so injec it . اونم مثل اینکه خوشش اومده باشه برگشت گفت جفتش مثله همه ... ولی تزریق کنید .. خیال من راحت تره ... خلاصه یه آبله و یه MMR به ما زد و بعد معاینه کامل کرد . واسه خانومم هم همینطور ( البته قبلش به خانومم هم گفته بودم زیاد با دکتر بحث نکنه ) مطب نسبتا شلوغ بود . بعد رفتیم پیش منشی ازمون 460 دلار بابت معاینه دونفر و واکسنها گرفت ( راستی این رو هم بگم منشی دکتر هم خانوم خوب ، محترم و مهربونی بود و باهامون شوخی هم کرد حتی ).. بعد رفتیم طبقه پنجم آزمایش خون + عکس قفسه سینه که اون هم جمعا شد 95 دلار (البته برای دو نفر) ... در نهایت هم برگشتیم پیش خانوم منشی .. که با یه لحجه خیلی با حال گفت .. فردا ساعت سه بیاین جواب رو بگیرین .. اینم از این ..
قسمت دوم - بعد از مصاحبه :
جا تون خالی فردا صبح پا شدیم رفتیم مقبره آتاترک... خیلی هم خوش گذشت .. وصف نمی کنم خودتون برید از نزدیک ببینید ، ظهر ساعت 2:30 رسیدیم هتل ، منم پریدم یه تاکسی گرفتم و رفتم مطب دکتر برای دریافت جواب .. راس ساعت سه رسیدم .. و دیدم همون دوستان روز قبل اونجا تشریف دارن و منتظر دریافت جوابن .. منشی به من هم گفت لطفا منتظر بنشینید .. نشستم تاشروع کرد به خوندن اسم ها .. وقتی اسم خانومم رذو خوند رفتم و جواب رو ازش گرفتم + مال خودمم رو هم همینطور .. و گیری هم نداد که خود خانومت کجاست . خلاصه ما فرداش مصاحبه داشتیم .شب عینهو خرس خوابیدم و صبح ساعت 6:30 از خواب بیدار شدم ... تیپ زدیم و با خانوم رفتیم برای صرف صبحانه . بعد یه صبحانه یه تاکسی گرفتیم از بر بلوار آتا ترک و با هزینه 5 لیر رسیدم در سفارت . از اینجا به بعد تیتر وار می گم :
- وارد صف مهاجرتی ها شدیم و بعد از چک امنیتی وارد حیاط شدیم
-از درب ساختمان وارد شده ، مدارک را به خانوم محترم و با ادب ایرانی تحویل و همچنین شماره جهت مصاحبه دریافت نمودیم
- بعد از 20 دقیقه به باجه 11 رفتیم و یک خانوم ازم خواست اصل کارت پایان خدمتم رو که تحویل نداده بودم بهشون بدم .
- دوباره بعد از 10 دقیقه یه باجه دیگه برای انگشت نگاری صدامون کرد یه آقای حدود 45 ، 50 ساله خیلی مودب و با حال بود .
-بعد دوباره بعد از 15 دقیقه یه باجه دیگه برای دریافت هزینه مصاحبه
-در انتها باجه دیگری صدامون کرد ، یه خانوم مودب ایرانی آمریکایی که فارسی رو خیلی سلیس صحبت می کرد یک کارت سفید بهم داد و از من خواست تا ساعت 2 برای مصاحبه برگردم .
- در ساعت دو و پس از ورود به سفارت : به فاصله 10 دقیقه به باجه مصاحبه دعوت شدیم .
آفیسر یه خانم خنده رو ، خوش اخلاق و مودب بود
-سلام خوش آمدید .
- میشه قسم بخوردی . بله (قسم خوردیم)
-بعد فرم ها رو داد امضا کردیم .
- شما تازه ازدواج کردیم (بله)
- کی با هم آشنا شدین ؟
- چند وقته رابطه دارین ؟
-چزی دارید که رابطه شما رو اثبات کنه ؟ (بله آلبوم عکس)
- رو به من : شما خدمت کجا بودی ؟
-اونجا چه کار می کردی ؟
- الان شاغلی Sadخیر)
-قبلا کجا کار می کردی و کارت چی بود ؟
-روبه خانومم : شما شاغلی ؟
- کجا کار می کنی و کارت چیه .
خیلی خوب شما پرونده تون کامله ولی یک سری روال اداری داره که باید طی بشه . این سایت رو چک کنید و بعد از این که شماره خودتون رو توش دیدین ، یکی تون با پاسپورت ها بیاد و ویزا رو دریافت کنه .
و تمام
در ضمن این روزها توی آنکا مال حراجیه .. حتما برای خرید برین .. مخصوصا برند هایی نظیر Colirzon , Jack & Jones , H&M , DeFacto ,Mavi تخفیف های تپلی میدن . ما یک روز کامل رو برای خرید اختصاص دادیم ... یعنی کلا از ساعت 11 صبح تا 10:30 شب داشتیم می گشتیم و انصافا خرید های خوبی هم کردیم با قیمت های خیلی مناسب ... در ضمن گفته باشم واقعا واقعا واقعا یک روز وقت اختصاص دادن برای گشتن آنکامال خیلی کمه .
نکات دیگه :
- پرواز برگشت افتضاح بود .. با اینکه همون ماهان و همون ایرباس 310 بود ولی خلبان افتضاح بود .. وقتی داشت می نشست .. اعصاب همه رو خورد کرد .. حتی توی یک لحظه صدای جیغ خانوم ها رو در آورد ... من که کلا زرد رنگ شده بودم .... توی یک لحظه فکر کنم حدود 10 متر ارتفا کم کرد .. که من احساس کردم رگ های سرم به شدت درد گرفت .. خلاصه خلبانه واقعا افتضاح بود .. و حتی از اول پرواز یک کلمه هم با مسافرین حرف نزد .
- اگر احیانا پنجشنبه توی آنکارا هستین با خط قرمز مترو به ایستگاه سی حیه برین .. یه ایستگاه راه هست تا کیزلای و از پنجشنبه بازار حتما بازدید کنید .. با اینکه خیلی شلم شور وا هست ولی میشه یه چیز هایی خرید .
- اگر احیانا روز شنبه اونجا هستید حتما حتما برای تماشای رقص سما + مقبره مولانا توی قونیه برین (رقص سما فقط شنبه ها بعد از ساعت نه شب اجرا میشه ).. برای رفتم می تونید از تور کمک بگیرید .. من و خانومم با تور (x)رفتیم نهار + سه محل تاریخی + رقص سما + نهار جمعا 65 دلار برای هر نفر (برای دریافت نام تور و شماره تماس پیغام خصوصی بدین )ولی جدا دیدنی و عالی بود ارزش خستگی اش رو داشت .
به امید کلیر شدن هر چه زودتر تمامی دوستان عزیز .. امیدوارم مفید باشد
شماره کیس: 8XXX|ارسال :20May|کارنت:10 April|مصاحبه :آنکارا-June W1
سفرنامه
وضعیت کیس:کلیر در تاریخ Aug16
مقصد :Sweet Home Alabama
سلام به همه دوستان عزیز. پیش از اینم نوشته بودم، بازم میگم، بسیار ممنونم از مدیران مهاجرسرا بابت ایجاد این محیط و البته جای تشکر داره از تمامه اعضا و تک تک اشخاصی که در این محیط فعالن و با تبادل نظراشون، راهنماییاشون و گفتن تجربیاتشون، راه رو واسه تازه واردها و کسایی که اطلاعات مناسبی ندارن، روشن می کنن. دروغ نیست اگه بگم، حدود 40% راهنمایی هامو در این راه از مهاجرسرا بدست آوردم، واسه همین تعلق خاطر زیادی نسبت بهش دارم و همیشه دوست داشتم ادای دین کنم به مهاجرسرا. فکر کنم این سفرنامه میتونه قسمت کوچیکی از همه این خوبیارو جبران کنه. پس شروع میکنم؛
من در اولین روز ماه may سال 2012 در کمال ناباوری (سر کار در دفترم بودم) با چک کردن سایت مربوطه، متوجه برنده شدنم در لاتاری 2013 شدم. فکر میکنم این 3 یا 4 امین مرتبه شرکت کردنم در لاتاری بود. یادم میاد حدودا 10 الی 15 روز طول کشید تا با مطالعه وب سایتی که در نامه معرفی شده بود، در کنار راهنمایی برخی دوستان و نزدیکان، آشنایی اولیه نسبت به جریان پیدا کردم. در این میون چیزی که بیش از پیش کمکم کرد، راهنمایی یکی از دوستانم بود که 2010 در لاتاری قبول شده و این راه رو رفته بود. مهاجرسرا رو در بین تمامه راهنمایی های خوبش که تا پایان کار هم ادامه داشت، از این دوست شناختم.
اولین چالش و شاید یکی از اصلیترین مسائلی که در این راه من و همسرم باهاش مواجه شدیم، وضعیت تاهل من بود. من سال 2011 مجرد ثبت نام کردم. 3 ماه قبل از قبولی رفته بودم خواستگاری. با مطالعه راهنمایی های داخل وب سایتهای مربوطه و صحبتهای اطرافیان، چیزیکه مسجل شده بود این بود که حتما بایستی بصورت رسمی عقد و ازدواج کنیم تا به عنوان همسر رسمی بتونم همسرمو جز فایل خودم وارد کنم. ولی مسئله ای که برام مبهم بود، این بود که آیا باید اول ازدواج کنیم و بعد مدارک سری اول را طبق دستورالعمل بفرستم و یا مدارک را بصورت مجردی بفرستم و بعد از ازدواج، دوباره مدارک را به روز کنمو به عنوان تغییر وضعیت تاهلم براشون بفرستم؟ در رابطه با این مسئله، چند مرتبه با KCC مکاتبه هم کردم ولی جواب قانع کننده ای نگرفتم. البته در این مکاتبات متوجه شدم که باید کپی عقدناممونو هم باید همراه مدارک مورد نیاز براشون پست کنم. نهایتا با تماس تلفنی که از دوستان ساکن آمریکام با KCC داشت، برام مسجل شد که بهتره اول عقد کنیمو بعد مدارک رو بفرستیم. این باید اضافه کنم که دو مورد، این جریان و انجام دادن مسئله رو واسمون حساس کرده بود، یکی اینکه مشخص نبود این "as soon as possible" که دستورالعمل ها واسه ارسال مدارک میگفت، چقدره؟ دوم اینکه ما میخواستیم یه جشن کوچیکی واسه ازدواجمون بگیریم و در نتیجه داشتن یه فرصت مناسب برامون اهمیت داشت، تمامه این مسائل نتیجش این شد که من آخر june مدارک رو همراه با کپی و اصل ترجمه عقد نامه (بدون تایید دادگستری و بدون برابر اصل شدن) بوسیله TNT ارسال کردم. طی مکاتبه (ایمیل) با KCC نهایتا حدود 6 هفته بعد از ارسال، تاییدیه رسید مدارک و کافی بودنشون رو از KCC گرفتم. با شروع ماه aug. و مرحله current شدن برای مصاحبه، نهایتا حدود 3 ماه زودتر از روز مصاحبه در بولتن current و 2 ماه زودتر از روز مصاحبه، نامه مصاحبمونو برای آخر ژانویه دریافت کردم. وقتی اسم همسرمو در نامه دیدم، خستگی و استرس تمامی این مدت که بابت مسئله تاهلم بود از تنم رفت. در مدت زمان مابین حدود مرداد ماه تا حدود دی ماه، کارهای مرتبت با این جریانو که انجام دادیم شامل؛ (1) انجام واکسیناسیون های اعلام شده در دستورالعملها و دریافت کارت بین المللی واکسیناسیون از انیستیتو پاستور، (2) ترجمه مدارک تحصیلی خودمو و مدارک شناساییمونو و ... و آماده کردن تمام موارد برای مصاحبه و (3) دومین مسئله تا حدودی استرس زا واسمون، مسئله "public charge provision" که در واقع قسمتی از مورد 2 بود. این مورد رو در بین مطالعه تمامه صفحات دستورالعمل در سایت مربوطه، در همون روزهای اول باهاش آشنا شده بودم. با یکی از آشناهای ساکن در آمریکامون مطرح کردم، برای ساپرت کردنمون خیلی استقبال کرد ولی بعد از ارسال فرم ها و دستورالعملهای مربوطه براش، یه روز بهم گفت که بنا به دلایلی نمیتونه اینکارو بکنه. از حدود خرداد ماه تا شهریور دنبال شخص دیگه ای بودم که چون پیدا نمیکردم کم کم به این رسیدم که از طریق "own found" و پسندازم انجام بدم. تنها یه مسئله و سوال در ذهنم بود که از هیچ طریق و حتی مکاتبه با kcc، جواب مناسبو نگرفتم، اینکه به ازای هر نفر چقدر پس انداز نیازه؟ و اینکه آیا تمام پس انداز باید حتما در یک حساب بانکی باشه؟ باید اینو اضافه کنم که kcc درباره این سوالات منو به سفارت آنکارا ارجاع داد که اونا هم جواب درستی ندادند. در حال آماده کردن مدارک مورد نیاز برای نشان دادن پس اندازم بودم که یکی از آشنایان ساپورتینگ مارو قبول کرد. باید بگم که من پس اندازم (حدودا 82 میلیون تومان) در دو حساب از دو بانک خصوصی بود که نهایتا همراه ساپورتینگ هر دو را ارائه دادم. اینرا هم باید اضافه کنم که تاریخ صدور تمکن مالی از پس اندازهایام 3 ماه قبل از تاریخ مصاحبه بود. تا قبل از مصاحبه تمام پس انداز ریالی ام رو به دلار تبدیل کردم، یعنی در واقع پس انداز ریالی ای در حسابهایم در زمان مصاحبه نداشتم.
ما 5 روز پیش از مصاحبه، روز 5 شنبه صبح ساعت 9 رسیدیم آنکارا. 1 ماه قبل، برای ساعت 11 صبح روز پنجشنبه قرار پزشکی در سایت دکتر اونگان گرفته بودم. هتل ما ETAP BULVAR بود. به شخصه از لحاظ تمیزی، قیمت، برخورد پرسنل، امنیت و دسترسی به سفارت و دکتر اونگان (برای شخصی که اهل پیاده روی هستند حداکثر 20 دقیقه) و بقیه مکانهای مورد نیاز، از این هتل بسیار راضی هستم. ساعت 10:30 دکتر اونگان رو پیدا کردیم. همون موقع ما ور پذیرش کردند. با دریافت مبلغ نقد و پر کردن فرمهای مربوطه و گرفتن کارتهای واکسن بین المللیمون، کار شروع شد و نمونه خون و عکس برداری از قفسه سینه همان روز انجام شد. صبح روز بعد با قرار خودشان رفتیمو با ملاقات خانم دکتر اونگان چکاب فیزیکی شدیم. از مسئله واکسن بگم که اول من با دکتر ملاقات کردم، اول از من در مورد سابقه و مشکلات بیماری احتمالی سوال کرد که چون برام این نوع سوال و فرم آشنا بود، اگرچه کاملا میشنیدم چه میپرسد ولی بصورت چشم بسته به همه سوالات پاسخ منفی میدادم چون واقعا هیچ مشکلی نداشتم ولی در آن بین، ابله مرغان رو هم پرسید که چون سریع جریان اتفاق افتاد به اون هم گفتم نه. اون لحظه زبونم نچرخید که اصلاح کنم، چون در کارته واکسنم اومده بود که آنتی بادیشو دارمو نیاز به واکسن ندارم. بعد از سوالها شورع به چک آپ فیزیکی کرد، همین که خواست دست به واکسن بشه عذرخواهی و شروع به توضیح دادن کردم که من بچگی آبله مرغون گرفتم و اما در موقع پرسیدن شما چون سریع اتفاق افتاد اونجوری جواب دادم و اینکه در کارت واکسنم هم اومده که من آنتی بادیشو دارم. گفت من از تو پرسیدم. نهایتا با کمی ناراحتی و بی میلی و بعد از اینکه در جواب سوالش که کی گرفته بودی و در چه حدی بوده و آیا جایی رو بدنت نشونه داری؟، گفتم کوچیک بودم یادم نمیاد و مادرم بهم گفته که خفیف بوده، پذیرفت و واکسن نزد. رفتم بیرون که همسرم بره داخل، همین که اومدم به خانومم جریانو بگم و بقیه منتظرا اومدن سوال کنن، منشی ها که ظاهرا جریانمو فهمیده بودنو ناراحت هم بودن، مرتب با گفتن اسمم تا وقتیکه خانومم کارش تموم شدو برگشت، نزاشتن لب از لب باز کنن و زیر چشی میپاییدنم. همون روز ساعت 3 ظهر CD ها و بقیه مدارک گرفتیم. اگرچه ازشون خواستیم ولی کارتای واکسن بین المللیمونو ندادن. موقع بیرون اومدن از دکتر وقتی با بقیه همراها دوره همی گپ میزدیم، اگرچه قبل از اون خیلی سر سری مسئله PTT رو شنیده بودم، بصورت جدی آشنا شدم و متوجه شدم که تا روز مصاحبه باید در سایت مربوطه مشخصش کنمو پرینتو واسشون ببرم. همون شب در هتل با خانومم پایه اینترنت رفتیم تو سایت csc و شروع به انجام دادن کردیم. چون با جریان آشنا نبودیمو یه مقدارم روند کارو مراحلی که بایستی به ترتیب طی میکردیم نا مفهوم بود، ناخواسته در قسمتی وارد شدیم که برای گرفتن وقت مصاحبه بود. اونجا یه تقویم بود که در در کمال تعجب تاریخ مصاحبمون غیر فعال بود. چون فکر میکردیم باید فعال باشه و اونجا هم به عنوان قسمتی از اطلاعاتمون وارد کنیم. برامون تعجبی بود که ما که وقت ملاقات داریمو و حالا چرا غیر فعاله و اگه غیر فعاله حتما باید این قسمت پر بشه یا نه؟ تو همین حالو سوالا بودیم که واقعا نمیدونم چطور، ولی دستم رفت روی تاریخی یک هفته بعد از تاریخ مصاحبمونو و تا اومدم به خودم بیام دیدم جلوم نوشته، وقت مصاحبه شما تایین شد و تاییدیه اون به ایمیلتون فرستاده شد که واقعا اینطور بود. استرس مارو گرفته بود که فقط خدا میدونه. تنها کاری که به ذهنمون و راهنمایی برخی دوستان در مهاجرسرا رسید، این بود که قرار اشتباهی رو کنسل کردیک که ایمیلشم اومد و یه ایمیل هم همون موقع به سفارت زدمو جریانو توضیح دادم. چیزیکه مسئله رو دوچندان استرسی میکرد این بود که اون شب جمعه بود و تا سه شنبه (دوشنبه تعطیل رسمی بود) همه روزا تعطیل بودند. فقط اینو میتونم بگم که تا روز مصاحبه و تا اون لحظه که دیدیم case number مونو تو لیست حراست ورودی سفارت به عنوان ملاقاتی تایید کردن، ناراحتی و بلاتکلیفی و یه عالمه سوال، دمقمون کرده بود. خداروشکر این مرحله هم به خوبی طی شد و تا ساعت 12 ظهر با انجام شدن مرحله به مرحله کارا داخل سفارت، مصاحبمون تموم شد. اول که اصل مدارکو و پرینت صفحه مشخص شده PTT رو تحویل خانم منشی دم در دادیم و خواستیم که مصاحبه فارسی باشه. اینم باید اضافه کنم که در جریان مشخص کردن شعبه PTT که ما شعبه YENISEHIR در MITHATPASHA در کیزیلایو (البته در آدرسه رسمی خودش نوشته بود که در CANCAYA هستش) انتخاب کردیم، از صفحه مربوطه نمیشد بصورت نرمال پرینت گرفت و مجبور شدم از صفحه image گرفتم و از اون پرینت گرفتم. با کمی انتظار برای انگشت نگاری رفتیم. بعد از کمی انتظار برای تحویل نفری 330 دلار به کیوسک مربوطه رفتم و در نهایت شمارمونو واسه مصاحبه صدا زدن. پسر جوان فارسی صحبت میکرد که در مقایسه با کیوسک بقلی که خانوم بود (صداشو میشنیدم) کمی تسلطش کمتر بود. اول قسم خوردیمو پایه فرمهایه I-230 مونو امضا کردیم. تنها سوالی که پرسید با توجه به مدارکمون و اینکه معلوم بود کاملا مطالعه کردنو اطلاع دارن، در رابطه با ازدواجمون پرسید. گفت که ظاهرا تابستون ازدواج کردین. آیا یه عقد ساده بود یا با مراسم کامل؟نحوه آشناییتون چطور بود؟ وقتی دیدم انقدر مشخصو دقیق می پرسه، با توجه به مکاتباتو تماسهایی که با kcc داشتیم، همه پیزو توضیح دادم که اونم با روی گشاده تبریک و تایید کردو نهایتا گفت که احتیاج به انجام مراحلی اداری داره پروندتون و لی واجد شرایط هستین. داشت یادم میرفت، همسره من در زمان ارسال مدارک اولی در حال گذروندن کارشناسی ارشدش بود و حدود 6 ماه بعد دفاع کردو وفارغ التحصیل شد. آفیسر ازش پرسید که قصد داری تحصیلتو درآمریکا ادامه بدی که همسرم گفت من مدرکمو گرفتمو احتمالا ادامه تحصیل ندم که اونم باز تبریک گفت. فقط گفت، دو روز بعد از این یه ایمیل برای همسرم میاد که چند سوال داره که اید جواب بدین و مشکل خاصی نیست. گفت که مراحل ارداری پروندتون 4 تا 6 هفته زمان می بره. برگه صورتی معروفو بهمون دادو گفت وقتی شماره پروندتونو در سایت دیدن برای گرفتن ویزا بیان. پرسیدمو و جواب داد که برای گرفتن ویزاها فقط من کافیم که بیام. ما دو روز بعد از مصاحبه برگشتیم، ایمیل چهارشنبه شب اومده بود. ما بعد از فراهم کردن تمامه جوابها، 3 روز بعد ایمیل رو جواب دادیم. اینم بگم که در ایمیل ازمون رزومه هامونم خواسته بود که پیوست کنیم که اینکارم کردیم. اولین بار بود که بعد از هر گونه ارسال که 2 تا 3 روز بعدش ایمیل تایید رسید میزدم، اینبار نزدم. با برگشتن از آنکارا هرچی روزها بیشتر میگذشت، با چک کردن هر هفته سایت آنکارا و ceac و مسئله آپدیت و ... که همه (بجز دوستای یه ضرب ویزا گرفته ) باهاش آشنا هستن، دلهره و فکر و خیالامون بیشتر وبیشتر میشد تا اینکه حدود 2 ماه بعد از مصاحبه به سفارت میل زدم که در فلان تاریخ فرم 9 سوالیو جواب دادیمو رزومه هارم فرستادیم، آفیسر گفته بود حداکثر 6 هفته میکشه، آیا ایمیلو دریافت کردین؟آیا کم و کسری هست؟ در کمال ناباوری 4 روز بعد جواب دادن که رزومه هاتونو نگرتیمو تا وقتیم که رزومه هارو نگیریم پروستون شروع میشه. با ناراحتی هرچه تمام چون مطمئن بودم که ایمیلم رسیده بوده، چون از 2 طریق (در سایت سفارت و آدرس ایمیلی که داده بودن) براشون فرستاده بودم، مجددا واسشون فرستادمو بعد از 2 روز تاییدیه رسیدشو گرفتم. بعد از این جریان فقط کار ما صبر بود که همه منتظرا باهاش آشنا هستن. تا روزیکه کلیر بشیم فقط بعد از گذشتن حدود 90 روز یه ایمیل زدمو پرسیدم که آیا کمو کسری نیست و از پروندمون چه خبر؟که جواب دادن مدرکی کم و کسر نیست و باید صبر کنید. مدت انتظار ما 106 روز کشید. اینو بگم که مثل خیلی از دوستان، هیچ نشونه مشخصی از دلایل کم و زیاد شدن مدت انتظار متوجه نشدم. با توجه به گفته های دوستان در مهاجرسرا، تنها موردیکه کمی برام مشخص شد که برای خدمونم اتفاق افتاد، این بود که (غالبا) در نزدیکی کلیر شدن، نفر اصلی پرونده نسبت به بقیه افراد، بیشتر و تندتر آپدیت می شود. ما پنجشنبه 8 may کلیر شدیم و به توصیه دوستان مهاجرسرایی میخواستم که فقط خودم دوشنبه هفته بعد برم آنکارا ولی با متوجه شدن اهمیت وکالتنامه در گرفتن بسته ویزای همسرم، یک هفته پروازمو عقب انداختمو با گرفتن وکالتنامه از همسرم و ترجمه به ترکی استانبولی، 10 روز بعد رفتم. اینو بگم که روزیکه کلیر شدم به سفارت ایمیل زدم که شمارمونو در سایت دیدیم، آیا تایید میکنین این مسئله رو و آیا من فقط میتونم که بیام؟ که 2 روز بعد جواب تاییدیه اومد. صبح دوشنبه ساعت 10 رسیدم ETAP BULVAR و سریع رفتم سفارت. فقط مدارکم از شناسنامه ها و کارت ملی ها و .... گرفته تا برگه صورتی و پاسپورتهاو پرینت برگه PTT که بعد از مصاحبه با کمی ور رفتن در سایت csc تونستم بصورت نرمال پرینت بگیرم رو در کیف کولیم داشتم که اجازه ورود کیف رو ندادن و منم مجبور شدم به دفتر ایران ایر که نزدیک سفارت هست بدم و فقط با مدارک مورد نیاز وارد بشم. روز 5 شنبه عصر بسته های مربوط رو با ویزاها از دفتر پست گرفتم.
امیدوارم سفرنامه مفیدی بوده باشه. اگه جایی کمو کاستی بود و یا سوالی داشتینف برای جواب دادن درخدمتتون هستم. امیدوارم همه دوستان سلامت و موفق باشن.
2013AS00003xxx ‫(٢ نفر)/ دیدن قبولی: 2012-05-01 / ارسال فرم‌ها: 2012-17-06 با TNT / سفارت: آنکارا / مصاحبه : اواخر ژانویه / كلير در May 8 / ایشیو: 22 MAY / دریافت ویزاها : 23 MAY
Exclamation 
کیس :2013EU00021XXX دونفر
بلیط ماهان: یکطرفه 300 هزار تومان نفری + 470 برگشت از استانبول نفری
ترجمه ها : حدود 200 هزار تومان
سفارت + پزشکی : 370+660 دلار
هتل : 390 دلار ( اتاق دبل )
هزینه آنکارا : حدود 1000 لیر نفری

ساعت 3 صبح بود که داشتم مدارک رو برای آخرین بار قبل از پرواز چک می کردم که فهمیدم شناسنامه همسرم نیست و این اولین باری نبود که یکی از مدرک ما بصورت خودجوش گم میشد . پس از گفتمان و یادآوری فهمیدیم که جایی جز خونه مادر همسرم نباید باشه ، با بستن چمدونها و وسایل نزدیک ساعت 4 بسوی شناسنامه حرکت کردیم . با زدن زنگ همسایه برای باز کردن درب ورودی و ایجاد کلی نگرانی برای بقیه ، شناسنامه رو پیدا کردیم و راه افتادیم به سمت فرودگاه ، با توجه به تجربه های قبلی که همیشه دیر میرسیدم ، گفتم که 7:30 پروازه تا 1 ساعت هم توی فرودگاه باشیم بد نیست . خلاصه که بعد از گذراندن 7-8 خان رستم ما 7:05 دقیقه جلوی ورودی فرودگاه بودیم . صفی مارپیچ تا بیرون از سالن (تا نزدیکی پارکینگ ) مارو شوکه کرده بود ، رفتم نزدیک اول صف بعد از نشون دادن بلیط گفتم که 20 دقیقه دیگه پرواز دارم و گذاشتن که برم داخل . وقتی به مسئول تحویل بار گفتم پرواز ماهان 7:30 گفت فردا انشالا .. گفتم نمیشه .. گفت الان اینجا ؟ هواپیما پر .. خلاصه با کلی درخواست و خواهش و تمنا حدود ساعت 7:25 دقیقه گذاشتن ما بریم و وارد گیت شدم .با بی خیال شدن از گرفتن 300 دلار مسافرتی رفتیم نشستیم توی اتوبوس پرواز ، حدود 30 دقیقه اونجا بودیم و 8 رفتیم توی هواپیما و نقصی که توی بار ها بودش باعث تاخیر شد . در نهایت پرواز ما با 2 ساعت تاخیر پرید .. همه چی دست در دست هم داد تا ما نفری 300 دلار رو نتونیم بگیریم ..
بعد از رسیدن به آنکارا با توجه به راهنمایی دوستان ، اتوبوس 442 رو یافتیم و رفتیم کیزلای . از اونجا با یه تاکسی 5 لیری خودمون رو رسوندیم به هتل اوزیلهان و بعد از تحویل اتاق ، به سمت مطب دکتر حرکت کردیم . بعد از تحویل مدارک رفتیم برای ایکس-ری و آزمایش خون و پرداخت 95 دلار ، و بعد از منتظر شدن حدود 1 ساعت دکتر معاینهء 5 دقیقه ای انجام داد و خودم گفتم که واکسن آبله مرغان بزنه چون نگرفته بودم . منشی گفت فردا ساعت 3 برای جواب بیاید . روز بعد هم کلا 280 دلار گرفت و پاکت و سی دی رو تحیل داد .
شب اول که 31 می بود تنها روزی بود که برای ما به آرامی گذشت و از صبح روز بعد شلوغی ها شروع شد . انگار تمام تجمعات و گردهمایی های دوستان انکارایی ما روبروی هتل اوزیلهان تا حد فاصل بلوار آتاتورک و اون سمت تا کیزلای بود . هر رفت و امد ما با گاز اشک آور و خیس شدن توسط ماشی آب پاش و .. همراه بود . روز دوم بعد از گرفتم جواب مدیکال با مترو بسمت مقبره آتاتورک رفتیم ، از آنجایی که کلا ما همجا دیر میرسیم ، گفتن که بازدید تا ساعت 5 انجام میشه و الان تعطیله . برگشتیم و توی متروی کیزلای با گاز اشک آور و در های بسته مترو روبرو شدیم . حدود 5 دقیقه توی مترو حبس بودیم تا یه راه خروج باز کردن و رفتیم توی خیابون و خودمون رو به هتل رسوندیم . حدود ساعت 3 صبح حدود هزار نفر روبروی هتل اوزیلهان مشغول به شعار دادن و شکستن شیشه های مغازه ها و بانک ها و آتیش زدن سطل زباله بودن که ما از خواب پریدیم و ناچار به تماشای این دوستان شدیم .

روز بعد ، پس از گذراندن چند ساعت توی کوچه های دور میدان کیزلای به سمت مقبره آتاتورک رفتیم . بعد از خوردن حسرت و گرفتن عکس برگشتیم به سمت هتل . بعد از آن در پی گشت و خرید از دست فروش ها سری به دوست خوبمون توی مهاجرسرا "گیون" عزیز ، که تازه از سفر رسیده بود و زحمت خریدن مقداری ارز رو برای ما که نتونسته بودیم ارز مسافرتی بگیریم رو کشیده بود ، بزنیم و پس از گفتمان در مورد مصاحبه و شهر و بقیه اتفاق ها بیرون آمدیم و برای خالی نبودن غریزه رفتیم توی تظاهرات شرکت کردیم تا حصلمون سر نره، البته از دور . آخر شب برگشتیم و مدارک رو برای مصاحبه آماده کردیم و به سختی از سر و صدای زیاد خوابیدیم .
صبح روز مصاحبه ، بعد از خوردن صبحانه با پرداخت 5 لیر با تاکسی به سفارت رفتیم . و با دیدن صف طولانی خیلی شوکه نشدیم و طبق عادت رفتیم آخر صف ، گفتن که گرین کارتی ها رو یکبار فرستادن تو و شما باید برید خارج از صف منتظر باشید . منم دیدم که دوستان ترکمون تعدادشون خیلی بالاس به چند تا از ایرانیای عزیز گفتم که بیان توی صف که تعداد گرین کارتی ها زیاد شه . نگهبان سفارت اومد و بعد از تعجب که چرا باز اینجا وایسادید! پاسپورت های مارو از سر ناچاری گرفت . بعد از وارد شدن خودم و همسرم (که بعد از کارنت شدن به کیس اضافه شده بود و اسمش توی لیست مراجعه کنندگان افیسر نگهبان جلوی در بود ) بعد از تحویل اصل مدارک شماره 412 نصیب ما شد ( به گفته عمو سعید 412 شانس داره Big Grin فکر کنم ماله خودشم همین بوده !! ) و حدود 30 دقیقه بعد شماره ما خوانده شد ، گفتن که کارت پایان خدمت داری؟ گفتم که بله تحویل دادم و پس از پیدا شدن کارت حدود یک ساعت نشستیم تا برای انگشت نگاری و پرداخت 660 دلار احضار شدیم . یه 10 دلاری از 660 دلار من مشکل داشت که مجبور به پرداخت 700 دلار شدم و افسیر اونجا بعد از 10 دقیقه بالا پایین کردن دلار های جیب ما صندوقش رو باز کرد و 40 دلار بقیه به ما داد . بماند که اون ده دلاری رو بعدا دادم به هتل . بعد از زدن چرت توی سالن انتظار حدود دو ساعت و نیم بعد مارو برای مصاحبه فرا خواندند . بعد از سوال در مورد شغل ، هدف و انگیزه ، منتظر سوال در مورد ازدواجم بودم که اصلا سوالی نپرسیدن از این مورد و با توجه به اینکه یکماه هم از تاریخ عقد ما نمی گذشت برام جالب بود . افیسر سوالاتی در مورد محل تولد من که استانبول بود پرسید و مدارکی از کشور ترکیه مبنی بر تولد من می خواست که من فقط شناسنامه ایرانی که قید شده بود شهر تولد استانبول رو داشتم و هیچ مدرکی جز اون نداشتم که مربوط به ترکیه و تولد من باشه . پس از چند بار رفت و امد گفت که مدارکت کامله و یک پروسه اداری هست که ...
جالب اینکه تمام مدارک من به علاوه پاسپورت من همون اول آماده برای برگردوندن بهم بودن و برگه صورتی جلوی افیسر . با توجه به مشکلاتی که دوستان برای استفاده از سهمیه اروپا به جای آسیا داشتن و رد شدن کیسشون رو بهمراه داشته ، از قبول کردن مدارک و گرفتن برگه صورتی کلی خوشحال شدم .

عصر روز مصاحبه به سمت آنکامال رفتیم و پس از تماشای تمام فروشگاه ها و ندیدن حتی یک فروشگاه که حراج زده باشه با تعجب فراوان به سمت هتل روانه شدیم و مانند شب های قبل با تظاهرات و خیابان های اطراف سرمون رو گرم کردیم . چیزی که مشخص بود آنکارا جو خشک تر و خاصی نسبت به استانبول داره و واقعا نمیشد یه سفر چند منظوره رو در اون شهر ترتیب داد . روز های بعد ما ، با پیاده روی در منتطقه اولوس و دیدن موزه های نقاشی و مجسمه و رفتن به شهر بازی و لونا پارک اولوس و توبه کردن بعد از سوار شدن اون سورتمه ای که فقط منتظر ایستادنش بودم ، گذشت . هتلمون رو این روز به اتپ بلوار عوض کردیم چون اوزیلهان نه سیف باکس داشت نه کولر و در مقابل 58 دلار به 55 دلار بود .
با توجه به تعطیلات تهران و نداشتن بلیط برگشت به تهران ، بدلیل اینکه می خواستیم بریم بعد از مصاحبه استانبول و چند روزی اونجا باشیم و اتفاقات ترکیه و شلوغی ها مانع این شد ، روزهای آخر همش استرس داشتیم و دیگه به برگشت با قطار و اتوبوس راضی شده بودیم .. بلیط هواپیما از 1.200.000 تا 1.700.000 متغییر بود ، حتی آژانسی که پرواز ماهان رفت رو گرفته بودیم و گفته بود با یه تلفن برگشت رو 300 تومان برایمون صادر می کنه هم قیمت نجومی به ما می داد. نمایندگی ماهان هم حدود 650 لیر برای هر نفر بلیط صادر می کرد . خلاصه که همه چی دست در دست هم داد تا ما یک بلیط از استانبول به تهران به مبلغ 470 تومان پیدا کنیم . از آنکارا به استانبول با اتوبوس شرکت مترو نفری 45 لیر و طی کردن حدود 400 کیلومتر و 6 ساعت رسیدیم به استانبول و با مترو به فرودگاه رفتیم ، پرواز که 8 شب بود با تاخیر 3 ساعته 11 از استانبول پرید تا در عین ناباوری آخرین ضربه رو هم اونجا دریافت کنیم !

اینکه میگن ، آسمان هر جا بری همین رنگ است ، برای من بی معنی شد . با تمام سختی های سفر ، دیر رسیدن ها ، شلوغی شهر ، برگه صورتی و ... آسمان شهر من فقط خاکستری بود ، هر کجا که دیدم سقف آسمانِ آبیش نزدیک تر ، جاده هایش رنگین تر ، مردمانش اگرچه نمی فهمیدمشان اما صمیمی تر بودند . فقط "ای کاش هایی" موند که باید تحقق یابد اما ای کاش همینجا ، این چنین .

ممنون از دوستانم در مهاجرسرا که بدون یاری آنها ، نمی دونم چقدر نگران تر و خسته تر می شدم .
2013EU21XX
ورود 22 نوامبر 2013
نیویورک
خب خب سلام به همه ی دوستان مهاجرسرایی عزیزم که هنوز قسمتشون نشده برن آنکارا برای مصاحبه ...
اول عذرخواهی کنم که من بعد از یک هفته که از آنکارا برگشتم الان تونستم با فراق بال بشینم سفرنامه ی آنکارام رو تایپ کنم .

خب از شب ورودمون به آنکارا شروع می کنم ، خودم تنهایی برنده شدم ولی اگر جاهایی از ضمیر جمع استفاده کردم دلیلش این هست که با پدرم رفته بودم آنکارا
یکشنبه شب ، شب ورود:
یکشنبه شب رسیدیم فرودگاه آنکارا و ترانسفر ایران ایر همونجور که از قبل تو ایران باهامون هماهنگ کرده بودن اومدن دنبالمون و ما رو بردن هتل Ozilhan . راجع به هتل اوزیلهان عرض کنم که هتل دو ستاره است که دو بخش داره ، یک بخش معمولی و یک بخش لوکس ... از لحاظ خدمات هر دو قسمتش تقریبا مثل همه . فقط اتاق های قسمت لوکسش گویا فقط سرویش بهداشتیش بهتره مثلا وان داره به جای زیردوشی Wink که اینش برای ما مهم نبود، در ضمن اتاق های معمولیش دابلش شبی 58 دلار بود ولی لوکسش شبی 75 دلار. هتلش فقط صبحانه داره و اینترنت وایرلس که وایرلسش تو طبقات پایین بهتر جواب می ده . ما اتاقمون طبقه اول قسمت معمولی بود .. خب من چون نمی خواستم زیاد از امکانات هتل استفاده کنم همینش برام راضی کننده بود.

اون شب رو بنا به سفارش آقا مجید ( که راهنمای من بود تو آنکارا) شب سعی کردیم بدون نگرانی بخوابیم.

روز دوشنبه ، روز مدیکال:
صبح بعد از خوزدن صبحانه ، حدودای ساعت 9 آقا مجید من رو برد مطب دکتر اونگان برای انجام کارهای مدیکال.. در ابتدا قبل از اومدن دکتر ، خانم منشی مشخصاتم رو گرفت (البته همش رو آقا مجید بهش می گفت Wink ) و با اینکه از قبل باید عکس می بردم ولی خودش با دوربین روی میزش عکس برای پروندم انداخت و من رو فرستاد قسمت X-ray و گرفتن خون . اونجا هم هر دو مسئولش دست و پا شکسته یه چند تا کلمه فارسی بلد بودن ، گرچه آقا مجید هم لطف کردن تو این مراحل هم من رو همراهی کردن !
بعد دوباره رفتیم طبقه ای که اتاق دکتر اونگان بود تا دکتر یک سری سوال بپرسه و معاینه کنه ... سوالاش خیلی ساده بود چیز خاصی نپرسید ، سوالایی مثل سیگار می کشی یا نه؟ عینک می زنی یا نه؟ بیماری مادر زادی داری یا نه ؟ جراحی داشتی تا بحال یا نه؟ و اینها ، که خب قاعدتا باید صادقانه جواب می دادم. بعد هم فقط با گوشی یه معاینه مختصر کرد و ازم پرسید واکسن آبله مرغون زدم یا نه . من هم به جای آبله مرغونم اشاره کردم و گفتم تو بچگی گرفتم ( البته من از ایران از انستیتو پاستور تست آنتی بادی برده بودم ولی آقا مجید بهم توصیه کرد که به دکتر نگم چون کلا دکتر اون تست رو قبول نمی کنه) . دکتر بهم گفت جای آبله مرغونش برام مهم نیست باید اینجا یا تست آنتی بادیش رو بزنی یا واکسنش رو .. من هم نمی دونم در اون لحظه برای خودم چه استدلالی داشتم که گفتم تستش رو می دم Big Grin البته از لحاظ هزینه واکسنش 60 دلار بود و تستش 67 لیر ، خب 67 لیر کمتر می شد ولی واکسن رو خود دکتر می زد و خلاص اما برای تستش باز رفتیم بخش آزمایشگاه و دوباره ازم خون گرفتن .
هزینه مدیکالم کلا شد یه چیزی حدود 200 دلار ..
خلاصه مدیکال تا تقریبا ظهر طول کشید و آقا مجید ما رو برگردوند هتل و رفتیم برای ناهار.

این رو همینجا بگم که روبروی هتل ما یه کافه رستوران بود که یه دختر مهربون ایرانی براشون کار می کرد ، انقدر روی خوش به ما نشون می دادن که ما تقریبا اونجا پاتوقمون شده بود Wink غذاهاش هم شامل غذاهای سنتی ترکیه و غذاهای ایرانی مثل جوجه کباب ، کبابو اینا بود که قیمتش هم با نوشیدنی از 10 لیر تا 20 لیر می شد .. خب بستگی داشت چی می خوردی Wink من و پدرم که معمولا یه غذا می گرفتیم واسه دو نفرمون کافی بود.
ولی تو مک دونالد و برگر کینگ با 7-8 لیر می شد یه مثلا مَک چیکن با نوشابه و سیب زمینی خورد که قیمتش مناسبتر تموم می شد . این رو هم اضافه کنم که فاصله هتل ما که تو آکای بلوار بود تا میدون کیزیلایِ معروف حدود 500 متر بود و تو میدون کیزیلای و جلوترش شونصد تا شعبه مک دونالد و برگر کینگ بود .. آقا اصن نمی دونم چجوریه اونجا همه فروشگاهای مارک دار و فست فودای زنجیره ای راه به نیمه راه شعبه داشتن


خلاصه سه شنبه که بیکار بودیم و روز قبل از مصاحبم بود با یکم دلشوره (که البته الان می فهمم کاملا بی مورد بود) گذشت .

روز چهارشنبه، روز مصاحبه:
آقا مجید سه شنبه شب به رسیپشن هتل سپرده بود که ساعت 6:30 زنگ بزنن اتاقمون و بیدارم کنن. که البته من کلا تمام شبش رو نخوابیده بودم و صبحش هم ساعت 5 بیدار شده بودم و راه افتاده بودم.. راستی این رو بگم که خیلی لازم نیست تیپ مجلسی بزنین برای مصاحبه ، فقط تر و تمیز و مرتب باشین. اونا زیاد به سر و وضعتون توجه نمی کنن . خودِ تُرکا که با شلوار لی و شلخته اومده بودن . البته نه مثل اونا باشین ولی خیلی هم نیاز به کراوات زدن یا برای خانوما کت و دامن پوشیدن هم اجباری نیست .. البته تو سفارت بین ایرانیا و تُرکا از این لحاظ تفاوت خیلی مشهوده Big Grin
خلاصه ساعت 7:30 بعد از خوردن صبحانه از در هتل اومدیم بیرون و رفتیم سمت سفارت که به هتلمون خیلی نزدیک بود ، پیاده حدود 10 دقیقه ولی ما اون روز رو آقا مجید برامون تاکسی گرفت و خودش هم باهامون اومد.. من مصاحبم اسماً ساعت 8:30 بود ولی من ساعت 8 رفتم تو صف وایسادم. اون روز خیلی شلوغ بود حالا نمی دونم روزهای دیگه چجوری بوده یا هست ! یه آقایی جلوی در سفارت پاسپورتا رو جمع می کرد و چک می کرد و موقع وارد شدن از درب اصلی سفارت پاسپورت رو تحویلمون می داد. ( من اینجا وارد جزئیات رد شدن از گیت کنترل تا خود مصاحبه با آفیسر نمیشم چون نمی دونم که این جزو مسائل سکیوریتی میشه یا نه :/ ) اگر دوستان گفتن اشکال نداره بعد اضافه می کنم .
ولی در کل اینو بگم که حتما یادتون باشه تو فُرمهای اولیه ای که برای سفارت فرستادین چیا نوشتین تا سوالهایی که ممکنه از اون فُرمها ازتون دوبار بپرسن با جواب شفاهی شما مغایرت نداشته باشه... اگر همونجور که ابتدای مصاحبه دست راستتون رو می برین بالا و قسم می خورین که راستش رو بگین صادقانه جواب بدین به آفیسرها ، آفیسرها خیلی انسانهای مهربونی می تونن براتون باشن ...
• اگر هم احیانا برگه صورتی مبنی بر نقصی پرونده یا انجام امور اداری (اف بی آی چک) دریافت کردین اصلا نترسین . چون قطعا ویزاتون رو می گیرین ولی بسته به مورد تیک خورده شده تو برگه صورتی معروف ممکنه پروسه گرفتن ویزاتون یکم طول بکشه.
در مورد خودم که من برگه صورتی رو دریافت کردم که یه لحظه شُک شدم ولی آفسیرم که یه خانوم مهربونی بود گفت که صفحه توضیحات شناسنامه ات با اینکه خالیه باید ترجمه می شده ، البته ترجمه که نه فقط مهر دارالترجمه باید می خورد که من نداشتم ، خودش هم بهم یه برگه حاوی لیست مترجم های مورد قبوا سفارت همون حوالی سفارت رو داد و گفت هرچه زودتر برامون این ترجمه رو بیاری زودتر ویزات issue میشه.
خلاصه خدافظی و تشکر کردم و اومدم بیرون و مشکلم رو به آقا مجید گفتم. ایشون هم فورا شناسنامم رو داد به یه مترجمی که خودش می شناخت و مورد تایید سفارت بود و قرار شد تا شبش تحویل بده . البته 50 لیر اینجا پیاده شدم که بازم گفتم عب نداره ، اشتباه از خودم و دارالترجمه ای بوده که تو تهران این اشتباه رو کرده.. Sad

• یه مورد دیگه رو هم اضافه کنم اینجا که ساعت 8:30 وقت مصاحبم بود ولی خب حدود ساعت 11:30 وقت مصاحبه به من رسید از بس سفارت شلوغ بود ... حواستون باشه اونجا که نشستین تا یکی مراحل مصاحبتون طی بشه مثل گرفتن اثر انگشت ، پرداخت 330 دلار و اینا ، اصلا استرس به خودتون راه ندین چون اونجا پُر از دوربین های مدار بسته است که صدا و تصویر شما رو ضبط می کنه. اصلا فکر کنین نشستین تو بانک می خواین حساب باز کنین Big Grin فقط حواستون با مانیتوری که شمارتون روش ظاهر میشه باشه. در ضمن ترجیحااااااااااااااا مصاحبتون رو فارسی انتخاب کنین ، مصاحبه فارسی باشه یا انگلیسی به نظر من هیچ تاثیری در روند ویزا گرفتنتون نداره !!

روز پنجشنبه:
پنجشنبه صبح ساعت 10:30 رفتیم سفارت که برگه صورتی و اصل شناسنامه و پاسپورتمو که روز مصاحبه یعنی روز قبلش بهم پس داده بودن و اصل و ترجمه شناسنامم رو تحویل سفارت بدم. البته دیگه به آفیسرها کاری نداشتم. فقط داخل قبل از درب سالن انتظار مدارکمو به متصدی مربوطه تحویل دادم و ازش پرسیدم آیا تا یکشنبه که پرواز برگشت به ایران دارم ویزامو می گیرم ، که گفت به احتمال خیلی ضعیف چون 5 روز کاری طول میکشه.

خب می ریم ادامه بدیم سفرنامه رو :
دوستان این وسطا یه زنگ تفریح بدم و از هزینه های اونجا بگم :
اول از همه آب معدنی چون یکی از واجباته... اگه می خواین صرفه جویی رو از اینجاها شروع کنین بهتون پیشنهاد می کنم آب معدنی 5 لیتری بخرین ، آب معدنی 5 لیتری 2.5 لیره ولی 1 لیتری 2 لیر .
اگر به فکر سوغاتی خریدن هستین و واجبه خریدنش ، بگم که جنسای خوب و مارک دار اگه گرونتر از تهران نباشه قطعا ارزونترم نیست !! ولی تو فصلی که من اونجا بودم یعنی هفته دوم خرداد اکثر فروشگاهاشون Sale خورده بودن یا به قول خودشون Indirim
کلا حد فاصل خیابون (یا بقول خودشون جاده) آکای Akay Cadesi تا بعد از میدون کیزیلای Kizilay ( تو بلوار آتاتورک) راه به نیمه راه فروشگاه های لباس فروشی هست که اکثرشونم مارک دارن .. ولی مناسب ترین فروشگاه به نظر LC Waikiki بود که قیمتاش مناسبتره .
من دو تا مجتمع خرید بزرگ اونجا رفتم که برای سرگرمی و اگه پولدارین برای خرید جای خوبی بود ، یکیش مرکز خرید کیزیلای تو خود میدون کیزیلای و یکی هم مرکز آنکامال بود که باید با مترو برین !! راستش من با یکی از دوستانی که تو هتل باهاش آشنا شده بودم رفتم و الان یادم نیست کدوم ایستگاه مترو باید پیاده بشین ، اما از هر کی سوال کنین این مرکز خرید رو می شناسن !
تو خیابون های فرعی بلوار آتاتورک و میدون کیزیلای پر از کافه است و توشون هم شلوووغ و همینطور پر از رستورانای فست فود زنجیره ای که توی اونا هم همیشه غلغله است..کلا مردمان بسیار خوشی هستن یا همش دارن خرید می کنن یا دارن تو کافه ها و رستورانا می خورن یاد همش تو پیاده رو دارن راه می رن ! من نمی دونم اصلا کسی هم کار می کنه ؟! من که هنوز می گم خوشی زده زیر دلشون که ترکیه رو شلوغ کردن Wink


خـــــــــــب از این آنتراک میام بیرون و میرم سر بقیه ماجرا :

جمعه :که در انتظار issue شدن ویزام گذشت . و تو سایت CEAC وضعیت ویزام Administrative Proccesing بود .

و اما شنبه :
شنبه صبح ویزام رو از همین سایت CEAC چک کردم و دیدم که زده Issued ، ولی خب باید برام ایمیلِ حاوی کد رهگیری برای دریافت پاسپورتم از پست هم میومد ... به هر حال با یه امیدِ کاذب شنبه رفتم PTT مِتات پاشا و امیدِ کاذبم نا امید شد و برگشتم.. خلاصه مجبور شدم بلیط خودم برای برگشت به تهران رو که یکشنبه شب بود بندازم برای 4 شنبه و 50 دلار هم پنالتی دادم.
چون ما با پرواز چارتر ایران ایر اومده بودیم دیگه قابل انتقال به تُرکیش هم نبود . و ناچارن پدرم یکشنبه برگشت ایران و من 3 روز باقیمانده رو تجربه تنها موندن در یک کشور دیگه رو رسما آغاز کردم .

یکشنبه:
یکشنبه که خب پست و سفارت تعطیل بود ، ولی خب خوشبختانه کد رهگیری رو از طریق ایمیل همین روز دریافت کردم .
دوشنبــــــــــــــه:
این روز خوب صبح ساعت 10:30 با خوشحالی رفتم PTT مِتات پاشا و با در دست داشتن پرینت ثبت نام csc یا همون PTT و کُد رهگیریم، پاسپورت (با پرینت ویزا) و شناسنامه و پاکت زرد رنگ که حاوی مدارک و مدارک پزشکی و کاملا محرمانه است و نباید باز بشه رو گرفتم

* یه نکته رو اینجا اشاره بکنم که اگر هی اسم PTT متات پاشا رو میارم واسه اینکه این دفتر پست گویا تنها دفتر پستی ای هست که شنبه ها تا 4 باز هستن و مهمتر از همه که بالاتر از میدون کیزیلای هست و تقریبا به اکثر هتل نسبتا نزدیکه !


خب دیگه تقریبا سفرنامه ام تموم شد ، چون دیگه گرفتن ویزام مهمترین بخشش بود ..بعدش هم که این 3 روز تا 4شنبه تقریبا خوب گذشت که حالا دوباره میام می گم که این 3 روز چه جوری سرمو گرم کردم
Case:7xxx- قبولی:٢می2012-سفارت:آنکارا-کارنتی:11مارچ2013-مصاحبه: آخر می2013*یکضرب*مقصد:ایشالابرای ساختن زندگی سن دیه گو!-سفرنامه آنکارا -ورود به آمریکا:17سپتامبر2013- سوشال:25سپتامبر2013- دریافت گرین کارت 21 اکنبر2013- مهاجرت نامه
سلام به همه بچه ها
من مصاحبه ام هفته دومه می بود ,من خیلی دیر دارم دارم این سفر نامه رو مینویسم از این بابات از شما دوستان معذرت میخوام.
من 9 می با ترکیش رفتم آنکارا صبح ساعت 7 رسیدم آنکارا چون با خواهرم بودم و میگفت خوابم میاد سواره یه تاکسی شدیم که 80 لیر گرفت ازمون,بعد فهمیدم چه کلاه بزرگی سرم گذاشته.چون مسیرشو دور کرد الکی واسه خاطره تاکسی مترش.
من سیاو بود ازشم راضی بودم.تو یه خیابونه فرعی پر از کافه و چیزای این جوری بود
سر صدای موسیقی های تو کافه ها شبا میومد.صبحونه هاش خوب نبود هتل اما از نظر موقعیتش به سفارت و کارای دیگه جای خوبی بود.
منم فردای روزی که رسیدم آنکارا صبحش رفتم مدیکال,وقته من ساعت 11:15 بود که من 10:15 یا 10:30 اونجا بودم.شانس اوردم زود رفتم آخه یک ربع بعدش جا دیگه نبود تو مطب.کسایی که با ماهان اومده بودند همون صبح بعد از فرودگاه با وسایل هاشون بعضی ها اومده بودند.
من دکتر خانم اونگان بود.با من ترکی حرف زد دید نمیتونم حرف بزنم کلمه های فارسی و انگلیسی میگفت.کلا فارسی بلد نبود.چون به من میگفت کجا رو عمل کردی من میگفتم روده ,اونم به من میگفت روده چیه؟ کیسه صفراست؟
بعد یه لیدری بود تو سالن رفت صداش کرد و اون ترجمه میکرد حرفای منو واسش به ترکی و ...
کلا هزینه مدیکاله من با توجه به دو تا واکسن شد 280 دلار
فرداش هم رفتم جواب گرفتم و اما روزه مصاحبه ...
شمارهای که به من دادند 406 بود .روی صندلی اول نشستم زیر تلویزیون,اول شماره همه خونده شد بعد از 50 دقیقه شماره من رو کانتر اومد رفتم یه آقای مو بلند گفت که اصل این مدرک (ترجمه ش رو نشونم داد-کارت معافیت سربازی بود) رو بهم بده منم تا دادم گفت برو بشین.اون مرد انگلیسی حرف میزد .منم رفتم روی همون صندلی نشستم
تقریبا یه 1 ساعت 20 دقیقه ای گذشت همه شماره هاشون خونده میشد مثلا من یکی از بچه ها اومد داشت رد میشد پرسیدم گفتم شماره تو رو چند بار خوندن گفت سه بار هم انگشت نگاری کردم هم پول ریختم منم تعجب کردم چرا شماره منو نمیخونند آخه همه کارای انگشت نگاری و پول رو انجام دادن سری ,اما ماله من طولانی شد.
بعد که شماره من واسه دومین بار خونده شد رفتم یه دختر 27,28 ساله بود با فارسی بهم گفت دست چپ رو بزار بعد دست راستو و ...
یک ربع بعد بازم شماره من خونده شد برای پول دادن,یه خانمی بود تا منو دید با خیلی سریع با لهجه خودش ازم خواست که 330 دلار بدم.انقدر سریع حرف زد من اصلا متوجه نشدم فقط چون میدونستم 330 دلار باید بدم بهش دادم .یه خانمی هم ایستاده بود بالای سر اون خانم که معلوم بود باهاش داشت حرف میزد وقتی پول رو دادم وایسادم گفتم نکنه الان رسیدشو بهم بده . همین حین اون خانم که ایستاده بود اومد سمته من و از پشت گیشه بهم گفت:
Do u have any questions
منم گفتم no i dont.بعد گفت برو بشین
10 دقیقه بعد شایدم کمتر شماره من واسه مصاحبه خونده شد
وقتی رفتم یه خانمه 37,38 ساله بود سلام علیک کرد گفت دست راستتو ...
قسم که خوردم تا 1 دقیقه شایدم بیشتر هیچ سوالی از من نمیپرسید.
منیتورشو نگاه میکرد فرم هامو میخوند منم سر پا وایسادم تا فرم هامو کامل بخونه,پاهام میلرزید,نمیدونم چرا آفیسر جلوی من داشت فرم هامو میخوند آخه من شنیده بودم آفیسر اطلاعات مربوط به هر شخصی رو میخونه بعد شمارشو صدا میکنه که ازش سوال کنه.
اولین سوالی که کرد این بود تو هنوز دانشجویی؟منم گفتم بله...
بعد اسم دانشگاه رو پرسید؟ منم جواب دادم ...
هر سوالی از من میپرسید یه چیزی اول تایپ میکرد بعد کلی مکث میکرد
بعد پرسید "کجا کار میکنی؟"منم اسم شرکت رو گفتم
پرسید این" شرکت کارش چیه؟" منم گفتم پروزه های آب فاضلاب انجام میده
بعد از تایپ و فکر زیاد گفت من نمیدونم فاضلاب چیه ,بهم توضیح میدی چیه؟
منم با مکث و تعجب تنها کلمه هایی که گفتم این بود که" شهرمون تهران رو دارن فاضلاب بندی میکنند یعنی فاضلاب نداره, نه نه ببخشید فاضلاب داره بیشتره جاهاش نداره الان دارن فاضلاب میکنن و اینکه فاضلاب لوله هایی که زیر زمین و یه شیبی هم بهش میدن که آب خونه ها دیگه نره تو جوب و بره تو اون لوله ها "
تا اینو گفتم آفیسر با تعجب یه لبخند زد بهم" چرا آمریکا رو انتخاب کردین؟"
منم جوابی نداشتم گفتم "خوب میخوام پیشرفت کنم" .
آفیسر خندید
گفتم پیشه خودم دیگه تموم شد قرمز رو بهم میده
کلی نشست تایپ کرد و مکث و فکر میکرد
ازم پرسید تو "تا حالا چند تا شرکت کار کردی؟" گفتم 3تا
گفت "اسمه جاهایی که کار کردی رو بگو؟"منم گفتم
پرسید سمت شما چی بود اونجا؟ ...
"تو خدمت نرفتی؟"
"چرا نرفتی خدمت؟"
دو تا سوال آخر رو که پرسید خودش جوابشو داد قبل از من
کجای آمریکا میخوای بری؟گفتم ویرجینیا
گفت "چرا ویرجینیا"؟تا خواستم بگم جوابو گفت "حتما فامیلی دوستی کسی رو داری "منم گفتم آره
بعد از کلی مکث و فکر چون دیگه چیزی تایپ نمیکرد پرسید" آمریکا هم که تا حالا نرفتی؟"گفتم نه
بعد از این سوال تقریبا 30 ثانیه هیچ کاری نمیکرد فقط داشت مونیتور و برگه ها رو زیر رو میکرد
اون موقع پیشه خودم میگفتم پسر فاضلاب رو خراب کردم.این چه جواب مسخره ای بود که دادم
مصاحبه منم نزدیکه 6 دقیقه ای طول کشید
خانم آفیسر واقعا نمیدونست چی کار کنه من اینو قشنگ حس میکردم.100 بار برگه هارو بالا پایین میکرد یه آن مکث کرد آخر سرشو اورد جلو گفت بهم تبریک میگم تو یکی از واجدین شرایط برای گرین کارت آمریکا هستید...
منم تنها چیزی که بهش گفتم " یک دنیا ممنون"
سلام به دوستان عزیزم که دیگه تا حالا بیشترشون تجربه سفر به آنکارا و مصاحبه تو سفارت را پیدا کرده اند و من بیشتر امیدوارم که سفرنامه ام برای سال بعدی ها بتواند مفید باشد.
مصاحبه من و همسر جان که برنده اصلی کیس است روز 5شنبه 6 جون یا 16 خرداد بود. ما از یک ماه قبل از مصاحبه بلیط خطوط هوایی ترکیه رو خریدیم . تاریخ رفت را برای سه شنبه 4 جون ساعت 5 صبح گرفتیم و با خوش بینی همیشگی خصوصا من برگشت مان را برای شنبه شب ساعت 23:30 گرفتیم. به این خیال که اولا؛ ما که حتما یکضرب می گیریم ، دوم؛ تا شنبه ویزای مان تو پاسپورت ها خورده و ما می توانیم شنبه شب برگردیم. هتل هم به دلیل حساسیت های همسر جان در یک جای نسبتا گران گرفتیم که طی توضیحات بعدی خواهم گفت که نسبت به هتل هایی که ما در روزهای بعدی که مجبور شدیم باز هم در آنکارا بمانیم و هتل های دیگر را هم قیمت کردیم انصافا می ارزید مخصوصا که اغلب هتل ها مسافر نداشتند و از خدایشان بود که تخفیف بدهند.
ارسال مدارک به آنکارا؛
ارسال مدارک از طریق پست "تی ان تی" صورت گرفت که در اصل همان تی پی جی است به مبلغ حدودی 140000 تومان. یعنی 19 می یا 29 اردیبهشت بیشتر ترجمه های مدارک همسرم را در یک پوشه که با ورق های نایلونی از هم جدا می شد، گذاشتم و ترجمه مدارک خودم را هم در پوشه دیگری با همان رنگ و مشخصات Smile) گذاشتم و به دست ابر و باد و باران ...و سپردم تا برساندشان به سفارتخانه توی آنکارا که خوشبختانه درست 5 روز طول کشید و 23 می یا 2 خرداد به مقصد رسید.
توضیح؛ دلیل اینکه نوشتم بیشتر مدارک را فرستادم ، و نه همه اش را این است که تصمیم گرفتم طبق سفارش دوستان مهاجرسرا بعضی از مدارک را تا لازم نباشد رو نکنم. مثلا سنوات بیمه. چون می دانستم علاوه بر اینکه برای بقیه دوستان بعد از ما دردسر می شود برای خودمان هم ممکن است این مشکل را ایجاد کند که از همسرم بپرسند که خب قبل از این سال ها کجا بودی و چه می کردی و چون هم من، هم همسرم در اداره دولتی کار کرده بودیم صلاح دیدم این مدرک را با خودم ببرم و نفرستم.
روز سفر؛
دوشنبه ساعت 2 نیمه شب یعنی سه شنبه صبح زود قرار بود راننده ای که از راننده های آشنا به فرودگاه امام است بیاید دنبال مان ولی ساعت 1:30 آمد چون می گفت بزرگراه قم به دلیل مراسم ارتحال شلوغ است و گیر می کنیم و از جاده ساوه ما را برد. که به موقع رسیدیم و چون هر کدام یک چمدان کابین سایز و کوچک داشتیم که می شد به داخل هواپیما ببریم معطلی نداشتیم. ولی ولی ... از آنجایی که اتفاقات ترکیه در حال وقوع بود پرواز ترکیش 2:30 تاخیر داشت و ما در فرودگاه روی تخت ها دراز کشیدیم و استراحت کردیم چون اینطور که معلوم بود قرار بود روز سختی در پیش داشته باشیم. چرا؟ چون وقت دکتر اونگان را برای همان روز گرفته بودیم و اینطوری می توانستیم دچار مشکل شویم. ولی می دانید زندگی به من یاد داده که تا مشکل پیش نیامده نباید نگران باشم و به این گفته که "تا قفل هست کلید هم هست" اعتماد کنم. پس گفتیم هروقت دیر رسیدیم یک کارش می کنیم. دردسرتان ندهم ما ساعت 6 به وقت ترکیه قرار بود به آنکارا برسیم ولی حدود 8:45 رسیدیم. ولی با خونسردی سوار اتوبوس های "هاواش" شدیم. من چون ترکی را نسبتا خوب صحبت می کنم از راننده پرسیدم تا ترمینال هاواش که توی شهر هست چقدر راهه گفت کمتر از نیم ساعت و ما هم ترجیح دادیم به جای تاکسی و یا اتوبوس های "اگو" که ایستگاه به ایستگاه می ایستد نفری 10 لیر که معادل 20000 تومان است بدهیم و نیم ساعته به ترمینال برسیم و آنجا هم با تاکسی هایی که به ردیف ایستاده اند تا هتل که در خیابان "تونس " بود با دادن 13 لیر که تاکسی متر نشان داد تا هتل برویم و چون در موقع رزرو هتل در قسمت "ترجیحات" درخواست داده بودیم که "ترجیح می دهیم اتاق مان را به جای 12 ظهر در ساعت 8 صبح تحویل بگیریم" اتاق مان آماده بود یعنی ساعت 9:45 ما وسایل مان را در اتاق گذاشتیم و آبی به سر و روی مان زدیم و ترجیح دادیم با وجود کوتاهی راه 10 لیر بدهیم و با تاکسی به مطب دکتر برویم.
آزمایشگاه:
در این قسمت چیز زیادی نسبت به بقیه سفرنامه ها ندارم که اضافه کنم. جز چند نکته که قبلا هم در چند تا "کامنت" نوشته بودم و حالا دوباره ذکر می کنم.
مراحل کار به این صورت است؛ گرفتن پاسپورت ها / انداختن عکس با دوربین متصل به کامپیوتر توسط منشی دکتر، پس دو تا عکس جدید منتفی است/ گرفتن 45 دلار از هر نفر بعد هم گرفتن خون –کاملا بدون درد و اذیت- / رادیولوژی- که اینجا باید به رختکن بروید و یک روپوش- که از سر به تن می کنید و کاملا پوشیده است – به تن کنید و مثل همه جا تمام چیزهای فلزی را از خود دور کنید و در اتاق اصلی از جهت پشت از شما عکس رادیولوژی قفسه سینه انداخته می شود./ بعد نوبت به دکتر اونگان می رسد. دکتر اونگان از من سوال های معمول را پرسید..سوال هایش را مسلسل وار و بدون اینکه منتظر جواب باشد می پرسید.مثلا؛ جراحی داشتی ، سیگار ،اعتیاد... و من هم تند تند جواب می دادم بله. نه . نه. ..و گاهی هم از جواب دادن جا می ماندم . چیزی که متوجه شدم یک جور ناقلاگری یا مچ گیری در این روش بود. انگار می خواست ببیند متوجه هستم که دارد چی می پرسد و الکی جواب نمی دهم.برای همین سعی کردم سرعت سوالش را در بعضی جاها کنترل کنم و توضیح مختصری بدهم. وقتی گفت عینک می زنی یا "چیکن پاکس" گرفته ای هم مکث کردم و گفتم بله عینک می زنم و آبله مرغان هم گرفته ام و کاملا یادم است که بقیه بچه ها هم گرفته بودند و چون ما خانواده بزرگی بودیم همه از هم گرفته بودیم.حالا نمی دانم آمپولی که به من زد چی بود. هر چی بود بعدش نه تبی بود نه دردی نه حتی بی حالی. ولی این را بگویم به هر صورت وقتی آدم سنی ازش گذشته باشد اینجا دارم شناسنامه را رو می کنم – عیبی نداره شما که غریبه نیستید! کلی درد و مرض سراغش می آید ما هم استثناء نیستیم. من راستش قبلا کمی نگران بودم که خب حالا که آنقدر ها سالم و تندرست نیستیم چه می شود. ولی بعد فکر کردم مگر قرار است ما برده زر خریدشان باشیم که سلامتی مان البته عیر از بیماری های مسری و اعتیاد،اهمیت داشته باشد و اصلا اگر این ها تاثیرگذار است این من هستم که آمریکا را نمی خواهم (حالا من یک چیزی گفتم شما باور نکنید) خلاصه با این فکرها نگرانی ام حل شد و اعتماد به نفس پیدا کردم و مشکلی هم ظاهرا پیش نیامد بعد از همه این ها بالاخره قرار شد فردایش ساعت 3 برویم برای جواب و در این مرحله 360 دلار دیگر هم پیاده شدیم.کار ما حدود ساعت 1 تمام شد.
بعد پیاده رفتیم هتل و چند ساعتی خوابیدیم و عصر به گردش در کوچه های اطراف و میدان کیزلای رفتیم. این کوچه های سراسر کافه و رستوران و کلوب و بار در چند کوچه طولانی موازی با بلوار آتاترک قرار دارد و خیابان دیگری عمود بر آتاترک بود که ما فقط یکبار به آن خیابان پایین میدان رفتیم (البته اگر بتوان جهت پایین و بالا را بدون دانستن شمال و جنوب به کار برد) که یک مسجد در آنجا بود و یک پارک که تره بار جالب با میوه های عالی و قیمت خوب داشت. میدان کیزلای درست در وسط و مرکزیت این دو خیابانِ عمود بر هم است، ما بیشتر در بخش بالایی میدان بودیم. یعنی همانجایی که کوچه های پر از هتل ها و رستوران ها به آنجا منتهی می شوند و ادامه می یابند. هتل ما "هالیدی این" بود و در خیابان (تونس) یعنی کوچه ای که روبروی هتل اوزیلهان است و ما بیشتر گردش ها و رفت و آمدهای مان را به همه جا از جمله سفارت با پای پیاده می رفتیم. ساختمان تجاری بر میدان که اسمش کیزلای آلیش وریش است و به معنی مرکز داد و ستد کیزلای است پاتوق اصلی ما بود. و تمام تظاهرات و راهپیمایی های آنکارا درست در مقابل این ساختمان بود. در طبقات پایینی این ساختمان فروشگاه های مختلف و در طبقات فوقانی پر است از رستوران های خوب که بهترین شان به نظر ما رستوران "منقل" بود با غذای ترکی "کوفته" آجیلی یا کوفته تند و کوفته ساده که در اصل چیزی مثل کباب لقمه ای ماست، آخر غذا هم برای تان چای خوشمزه و عالی ترکی و البته مجانی سرو می کنند.البته رستوران های دیگر هم این سنت را دارند. قیمت دو پرس غذای پر و پیمان با سالاد و نوشابه و مخلفات 28 لیر میشد که خیلی خیلی سالم تر و بهتر از مک دونالد و کینگ برگر است و قیمتش هم با توجه به ارزش غذایی اش تفاوت زیادی ندارد.جوجه و کباب چنجه هم دارد با همین قیمت ها حدودا. جای دیگری که می رفتیم آنکامال بود. برای رفتن به آنکامال که پاساژ چند طبقه و شیک با برندهای مختلف است از میدان کیزلای سوار مترو می شدیم و به طرف خط باتیکنت با دادن 7 لیر دوتا بلیط رفت و برگشت می گرفتیم و در ایستگاه(آ کوپرو) پیاده می شدیم. که جمعا 4 ایستگاه بود یعنی ایستگاه بعد از کیزلای ایستگاه صحیه / بعد تولوس/ بعد آتاترک کولچر یا - کالچر/ بعد هم آ کوپرو که به آلکامال می رسد.توجه کنید آنکامال تا جایی که ما تجربه کردیم زودتر از 10 باز نمی شود.
بیشتر تفریح و سرگرمی ما شاید باورتان نشود سرک کشیدن در تظاهرات و راهچیمایی مردم ترک بود. مخصوصا در پارک "کوگولو" یا همان کوچولو. این پارک درست چسبیده به مطب دکتر اونگان است. یک پارک با صفا که مردم از کوچک و بزرگ و معترضینی که دقیقا به شیوه "معترضین وال استریت" آنجا را تصرف کرده و چادر زده بودند و تابلوهای نسبتا هنری به همه جا آویزان بود دائما در این پارک جمع می شدند.گروه های سیاسی با خیرات نوشابه و خوراکی با همت عالی البته تصویر جالبی از اعتراض جوانان و دانشجویان را به نمایش گذاشته بودند. با مردم ترکیه بیشتر در این جا ها میشد آشنا شد. کلا جریانات این اعتراض ها پدیده جالبی بود. بیشتر شبیه کارناوال بود لااقل در آنکارا و چیزی که ما دیدیم . مردم هر شب در خیابان ها با زدن سوت و خواندن آواز و شعار دادن در همه جا سر وصدا راه می انداختند بالا پایین می پریدند و تا نیمه های شب به اینور و آنور می رفتند. گاهی شب ها پلیس همه جا بود و کاری نمی کرد. گاهی هیچ جا نبود گاهی هم بود و با یک حرکت مردم را فراری می داد به کوچه های اطراف. آن هم در حالیکه بسیاری از مردم در رستوران ها نشسته بودند و غذا می خوردند. خلاصه بساطی بود هر شب!
به نظرم می آید که خیلی وراجی کردم اصلا اصلا قصد نداشتم انقدر روده درازی کنم ولی خب، شد! قسمت بعدی در باره مصاحبه و نکات ریز درباره گرفتن راهنما و هتل هستش. امیدوارم خیلی خسته نشده باشید. تا بعد...
و اما ادامه ماجرا یعنی مصاحبه؛
دوستان عزیز می بخشید اگر انقدر فاصله بین قسمت اول و دوم سفرنامه ام افتاد نمی دانم چرا نمی شد شروعش کنم. هر وقت می آمدم به مهاجرسرا سر می زدم خیلی شرمنده می شدم، چون من واقعا همه چیز را مدیون دوستان مهاجرسرایی ام هستم.هر وقت سوالی داشتم دریغ نکردند و با حوصله جواب دادند و وقت هایی که نگران بودم برایم وقت گذاشتند و مثل یک دوست چندین ساله دلداریم دادند. از همه تان ممنونم.

همانطور که قبلا گفتم مصاحبه ما روز 5 شنبه بود و ما حدود ساعت 7:30 برای صبحانه رفتیم و حدود ساعت 8:20 پیاده خودمان را به سفارت رساندیم. دو صف به موازات دیوار سفارت کنار هم بود و بعضی ها هم ان طرف تر نزدیک دکه روزنامه فروشی ایستاده بودند .یکی از آن ها که گویا تورلیدر بود گفت آنها که تو صف هستند ساعت 8 مصاحبه دارند و شما اگر دیرتر هستید الان راه تان نمی دهند، خوب شد که توجهی به حرفش نکردیم و رفتیم توی صف. یک صف برای مهاجرتی ها بود(فارس و ترک) یک صف هم برای غیر مهاجرتی ها. راستش من فکر می کردم ترک ها و غیر ترک ها جدا می ایستند ولی انگار اون روز قاطی پاطی بود چون لااقل دو نفر که من مطمئنم ترکیه ای بودند تو صف ما ایستاده بودند. اول به قسمت بازرسی رفتیم و وسایل مان و خودمان از زیر دستگاه رد شدیم. ما با خودمون موبایل نبرده بودیم بنابراین خیلی نمی دانم دیگرانی که موبایل داشتند می توانستند موبایل شان را آنجا بسپارند یا نه. من که ندیدم ! وقتی رفتیم توی حیاط بادجه داخل حیاط که مخصوص ترک ها بود تقسیم بندی صف را جدا کرد ترک ها همان جا به بادجه داخل حیاط مدارک شان را نشان می دادند و شماره می گرفتند. ولی ما و تعداد دیگری که ایرانی بودیم در یک صف ایستادیم تا برویم به داخل راهرو، و وقتی از در رد می شدیم و به راهرو می رفتیم بادجه ای بود که یک خانم ایرانی مدارک ما را چک می کرد و به ما شماره ای می داد تا برویم داخل سالن.
داخل سالن تعداد زیادی صندلی پشت به بادجه های آفیسرها بود و عده زیادی زودتر از ما رفته بودند داخل. در این مرحله تنها کاری که باید بکنید این است که خونسرد باشید و حواستان به شماره ای که اعلام می شود باشد. همان جا هم معلوم می شود که به کدام بادجه بروید. شش تا بادجه برای مصاحبه است. چند تایی هم در قسمت دیگر سالن است برای انگشت نگاری و دادن مدارکی که احیانا در مقابل در از شما نگرفته اند و همین طور برای پرداخت 330 دلار...
ما که هر چه نگاه کردیم دیدیم شماره مان اعلام نمی شود. بیشتر ترک ها بودند که شماره شان اعلام می شد (البته چون بیشتر هم بودند)، به نظرم اینطور نبود که دوربین ها ما را زیر نظر داشته باشند – آخه در چند تا از کامنت ها خونده بودم مواظب رفتارمون باید باشیم چون ما رو زیر نظر دارن – نمی دانم به نظرم بهتر هستش که راحت باشیم . به هر حال... ما هم مراحل انگشت نگاری و دادن اصل مدرک معافی و پول را انجام دادیم تا اینکه نوبت به مصاحبه رسید. فکر می کنم غیر از ما فقط 3 یا 4 خانواده دیگر مانده بودند. یک خانواده که فکر می کنم کرد ترکیه بودند و خیلی پر جمعیت بودند و خیلی کارشان طول کشید. یک خانواده 3 نفره و یکی دیگر که 5 نفره بودند و هر دو ایرانی و لاتاری.
ما همزمان با آنها در بادجه دیگر داشتیم مصاحبه می شدیم. آفیسر ما طبق مشخصاتی که دوستان دیگر داده بودند همان آفیسر سرخ و سفید بود(اگر اشتباه نکنم) که کمی تا اندکی هم سرخ مو. صدای تیز و زمختی داشت و به نظر خیلی خشک می آمد . طوری که همسرم می گفت؛ "خدا کنه با این نیفتیم" ولی من با خوش بینی تمام Tongue می گفتم چکار به این داریم که چه کسی مصاحبه می کنه اتفاقا به نظرم خیلی هم خوبه و اتفاقا کارمان به همین آفیسر افتاد. به نظرم جوان خوبی آمد کمی هم خجالتی. اول از من سوال کرد که فارسی یا انگلیسی؟ گفتم فارسی ( چون خبر داشتم که بهتر است ما مسلط باشیم به مکالمه تا اون). ولی حقیقتش خیلی خوب نمی توانست فارسی حرف بزند. ما هم مشکلی نداشتیم برای انگلیسی حرف زدن ولی خب یک زرنگی ای که کردیم این بود که جاهایی که نمی خواستیم خیلی توضیح بدهیم فارسی می گفتیم آنوقت او که کمی هم خجالتی به نظر می رسید کم می آورد و مجبور بود رو کند که این کلمه را نمی داند. مثلا؛ اول از من شروع کرد که قبل از این 10 سال کجا کار می کردی؟ گفتم باز هم همین کار، گفت قبلش؟ گفتم وزارت... گفت چی؟ کمی توضیح دادم و گفتم اسم انگلیسی اش را نمی دانم Cool و خودم ادامه دادم که؛ البته مدت کوتاه و بعدش دانشگاه و بچه داری و ... بعدش هم شرکت خودم. فکر کرد که من با همسرم کار می کنم و همسرم میدان را دست گرفت که نه من هم شرکت خودم را دارم و ... اجازه نداد چیز بیشتری بپرسد و روی نقاط قدرت خود و کارش و سابقه اش مانور داد و مدارک نشان داد ... باور کنید انقدر با اعتماد به نفس این کار را کرد که آفیسر هیچ چیزی نگفت و یک لحظه هر دو ما احساس کردیم که کم آورد و وقتی همسرم خواست مدارک بیشتری نشان دهد گفت؛ باور کردم . نیازی نیست! بعد (نمی دونم شاید هم قبلش بود راستش یادم رفته) نه انگار قبل از این ها بود، وقتی خواست قسم مان بدهد من گفتم می خواهیم چند تا چیز را اصلاح کنیم. گفتیم و اصلاح کرد و قسم خوردیم. بعد از صحبت هایی که شد دیگه سوال خاصی نکرد فقط خیلی فرمالیته و انگار برای خالی نبودن عریضه، پرسید چرا بانک سپه را انتخاب کرده اید که همسرم گفت چون نزدیک محل کارم است . آفیسر هم گفت راست می گین این هم دلیل قابل قبولی ست. بعد از ما خواست اگر داریم کپی مدرک بانک مان را دوباره بدهیم چون برای پرونده لازم است. و کمی با هم گپ زدیم و شوخی کردیم. بعد هم گفت من پاسپورت های تان را نگه می دارم تا ویزای تان را بزنیم چند روزی طول می کشد اشکالی که ندارد. خواستم بگم چرا چند روز ؟ این کار تو مملکت ما خیلی زود انجام می شودTongueولی گفتم خجالتش ندهم. و عاقبت رفتیم بیرون. سبک و راحت. ولی روزهای بعدی باورمان نمی شد که باید تا چهارشنبه معطل بمانیم. فکر می کردیم شاید فرداش که جمعه بود کارمان انجام بشود و بتوانیم طبق برنامه مان شنبه شب برگردیم که البته، نشد که نشد و من هرشب در مهاجرسرا "ننه من غریبم بازی" در آوردم که چکار کنیم ... از کجا پیگیری کنیم... چقدر طول می کشد... و خلاصه آبروی نداشته ام را (که دیگران را دلداری می دادم و به صبر دعوت می کردم ) یکباره بر باد دادم Big Grin و واقعا با تمام وجود درک کردم که چشم انتظاری خیلی سخت است، خیلی! ولی خب از طرفی هم در مورد ما مهاجرین آینده ( منظورم همه مان است) این سختی مثل درد زایمان است که بعدش لذت زندگی نو و تغییر را به دنبال دارد، منتهی وقتی داریم درد می کشیم شاید فقط به دردش فکر می کنیم! ... به هر حال این درد به پایان رسید و البته کلی هزینه به هزینه های مان اضافه کرد چون هتل را چند روز دیگر هم تمدید کردیم. و مجبور شدیم برای دو بار تغییر پرواز نفری 100 دلار جریمه بدهیم. ما برای تمدید هتل با رسپشن حرف زدیم و گفتیم شاید 2 روز دیگر بمانیم به شرط اینکه تخفیف بدهید (معلوم بود که راضی می شوند چون به دلیل اتفاقات ترکیه توریست خیلی کم بود و هتل به نظر خالی می آمد، این را از صندلی های خالی سالن صبحانه می شد فهمید) ما مطمئن بودیم که اگر به پرستیژشان بر نمی خورد حتی 50 در صد هم پایین می آمدند ولی درنهایت حدود 35 درصد تخفیف دادند که باز هم بد نبود. قبل از اینکه با هتل خودمان صحبت کنیم به اصرار من رفتیم و چند هتل دیگر را هم که به ظاهر ارزان تر می آمدند دیدیم آن اطراف هتل های زیادی بود ولی خب غیر از چند تایی که خیلی لوکس بودند (ظاهرا) هیچ کدام از نظر امکانات با توجه به قیمتی که ما گرفتیم قابل مقایسه نبودند. مثلا ما به هتل اوزیلهان سر زدیم و دیدیم از نظر قیمت و کیفیت و سختی جابه جایی صرف نمی کند هتل مان را عوض کنیم.
بالاخره بعد از دو بار سر زدن به پستخانه ( عدلیه سرا) که در ساختمان دادگستری بود و از میدان کیزلای دو ایستگاه فاصله داشت فهمیدیم که باید اول ایمیل دریافت کنیم و بعد ... و ما هر روز به ساختمان تجاری برِ میدان کیزلای می رفتیم و در طبقه بالای بالا در کافی شاپی که در فضای باز بود با خوردن یک چایی یا بستنی ساعت ها بر بام آنکارا می نشستیم وگپ می زدیم و ایمیل های مان را دوباره و دوباره چک می کردیم و با خود فکر می کردیم چه دنیای عجیبی است که باید به آنکارا بیایی و باز هم شاهد "مرگ مرگ..." باشی. البته همانطور که قبلا هم گفتم چیزی که ما شاهدش بودیم کاملا متفاوت با هر آنچه که قبلا دیده بودیم بود. مردم شاد و سرخوشانه به خیابان ها می آمدند، هواری می زدند و کبابی می خوردند و بعد هم می رفتند گشتی می زدند و خندان و افتان به خانه برمی گشتند و باز فردا روز از نو و روزی از نو همه چیز دوباره شروع می شد. ولی داستان ما بالاخره به پایان خود نزدیک می شد و همین که دیدیم شماره پیگیری مان در صفحه ظاهر شد معطل نکردیم وسائل مان را بستیم و قرار شد اگر رفتیم و دیدیم پاس ها آمده برویم بلیط مان را تایید کنیم و برگردیم هتل استراحتکی بکنیم و چمدان ها را بگذاریم در رسپشن و برویم برای ناهار وخداحافظی با آنکارای مهربان و بعد هم پرواز به سوی ایران... که همین طور هم شد و ساعت پروازمان 8:30 به استانبول و بعد از یک ساعت و نیم توقف به سوی تهران... ولی یک ساعت تاخیر داشتیم و در استانبول هم فقط دویدیم و... پرواز دوم درست سر ساعت و ما 3:30 در فرودگاه امام بودیم و چون بار نداشتیم بلافاصله آمدیم بیرون و الان در خدمت شما هستیمWink
خب به قول یکی از دوستان ...و این بود انشای ما(این جمله خیلی باحاله مگه نه؟)

بعد نوشت؛ خیلی از دوستان از طریق تور ها اتاق می گیرند و تور هم هتل هایی را معرفی می کند که بی مشتری مانده اند و این میان در اصل از شرایط مسافر سوء استفاده می کنند و طوری وانمود می کنند که انگار جایی نمی توانند پیدا کنند در حالیکه باور کنید حتما حتما جا پیدا خواهید کرد !(البته قبول دارم در بعضی فصل ها و موقعیت ها مثل ژانویه و شاید تعطیلات خاص شرایط کمی سخت می شود) ولی آنکارا کمتر این طور است. تازه حتی اگر نگران این هستید که وقتی رسیدید درست همانروز سخت باشد با خانواده و بچه ها جا پیدا کنید می توانید یک شب را در هتلی که از طریق تور می گیرید بمانید تا بعد سر فرصت بگردید و جای بهتر و مناسب تری را که خودتان می بینید بگیرید. اگر هم نگران زبان و این حرف ها هستید بالاخره از همین جاها باید تمرین کنیم و با کتاب های ترکی در سفر یا انگلیسی در سفر و با زبان اشاره سعی مان را بکینم تا منظورمان را برسانیم این خودش تمرینی است برای رفتن به آمریکاTongue. در مورد استفاده از این تور لیدر ها برای کارهای سفارت هم همین طور، باور کنید کاری که آنها می کنند را به راحتی می توانید خودتان انجام دهید فقط اگر فکر نکنید که "زشت است اگر بلد نباشم"، همه چیز حل است. بابا همه که قرار نیست همه چیز را بلد باشند. مخلص شما!
2013
The tragedy of life is not death but what WE LET die inside of us while we live
با سلام
دست آخر قصه خواهر من و دخترش امروز پنجشنبه 23 جون با رد شدنش به پایان رسید . خیلی حس بدی هست . امیدوارم نصیب هیچکس نشه .
خواهرم تا یک قدمی ویزای یکضرب رفت و ریجکت شد . یکشنبه 30 جون که برگشت سفرنامه خلاصه ای مینویسم واستون . فقط بدونین که از صبح تا ساعت 3 بعدظهر نگه داشتنش و بارها و بارها صداش کردن هر بار یه سوال کردن و گفتن بشین صدات میکنیم و بلاخره هم تصمیم به رد شدنش گرفتن . با وجود سند یه خونه 900 میلیونی به نامش و 60 میلیون هم نامه بانکی ، بهش گفتن از نظر ما شما نمیتونید از پس هزینه های اقامت در آمریکا بر بیایید !!!


با سلام
قول داده بودم که خواهرم برگشت از آنکارا خلاصه ای از اتفاقات رو براتون بنویسم ، یه نکته هم اینکه تمام کارهای خواهرم از پر کردن فرم و فرستادنش گرفته تا گرفتن بلیط و رزرو هتل رو من با کمک مهاجرسرا انجام دادم ، به همین خاطر دینی دارم که باید ادا کنم ، هر چند که آخرش خوش نبود . در ضمن من خودم نرفتم باهاش آنکارا در نتیجه مطالبی که مینویسم عینا" نقل قول هست از زبان خودش ،
کیس خواهرم یه کیس دو نفره بود . خودش و دختر 19 ساله اش . اشتباه مهلک خواهرم برمیگرده به زمان ثبت نام اولیه اش که اسم دخترش رو ننوشته بود ولی جالب اینجاست که دلیل رد شدنش این نبود !!!
از پرواز و آزمایشهای پزشکی میگذرم . هتل رایسیس رو خودم با ایمیل با شبی 150 لیر رزرو کردم واسش. دکتر اونگان هم 366 دلار واسه دو نفر گرفته .
اما مصاحبه :
اون روز صبح میگفت خیلی شلوغ بود و 7-8 تا ایرانی دیگه هم بودن ولی کیس لاتاری نبوده و اگر هم بوده اون حداقل نفهمیده ولی روز قبلش یه دختر خانمی که باهاش آشنا شده مصاحبه داشته نقص مدرک خورده و گفتن بهش گفتن تا یکماه دیگه مدرک پیش دانشگاهیت رو بردار بیار .
اول که رفته تو یه خانمی اصل مدارک که شامل سابقه کار ( چون دیپلم نداشت )، شناسنامه ها وکارت ملی و گواهی فوت همسر رو گرفته .
شماره 407 رو بهش دادن ونشسته . بعد از یکساعت صدا کردن واسه انگشت نگاری ولی از دخترش انگشت نگاری نکردن!! اینجا بوده که فهمیده حتما" همون اول ب بسم الله ردش میکنن ولی اینطور نشده !
بعد از 2 ساعت حدودا" صداش کردن و یه آقای چشم زاغ که خیلی کم فارسی بلد بوده و برگه سفید دستش بوده ازش سوال کرده:
خانم ... کدوم هستین ؟
خواهرم : من هستم .
هدف شما از رفتن آمریکا چی هست ؟ ..... دخترم میخواد درس بخونه و خودم هم علاوه بر کاری که الان دارم نقاش تقریبا" ماهری هستم و تابلوهای زیادی کشیدم . گفته خیلی خوب بشینین دوباره صداتون میکنیم .

بعد از نیم ساعت دوباره صداش کردن اینبار یه خانم جوان و مهربان پشت باجه بوده و دوباره سوال کرده برای چی میخوای بری آمریکا ؟ و خواهرم دوباره همونا رو تکرار کرده ! بعد پرسیده
این دخترشماست ؟ ... بله .
به شوخی : تو دختر اونی یا اون دختر تو ؟
چند تا دختر داری ؟ ....2 تا
اون یکی هم همراهت هست ؟ .... بله تو هتله
چند سالشه ؟ 26 سال
کسی رو تو آمریکا داری که اسپانسرت بشه ؟ ..... نه من خودم از پس مخارجم بر میام . یه خونه دارم 900 میلیون می ارزه ، پول نقدم دارم ( 60 میلیون نامه تمکن بانکی )
خیلی خوب بشین صدات میکنیم دوباره !!

بعد از نیم ساعت دوباره صدا میکنن که اینبار اون آقا اولیه که خیلی هم خشک برخورد میکرده دوباره اومده ،
سوال : این دختر شماست ؟ .... بله دخترمه .
واسه چی اسمش رو ننوشتی تو ثبت نام پس ؟ .... خودش ثبت نام کرده وارد نبوده ، نوشته بوده اختیاری اونم ننوشته . در اینجا خواهرزادم خودش گفته من اشتباه کردم فکر کردم مهم نیست . خودمم جدا ثبت نام کردم .
خیلی خوب برین بشینین دوباره صداتون میکنیم .

بعد از نیم ساعت دوباره شماره رو صدا زدن .
همون آقا خشکه اومده گفته دستاتو ببره بالا قسم بخور ..... قسم خورده
قسم بخور که این دختر منه و حقیقت داره ! ..... قسم خورده
برو بشین صدات میکنیم !!!

بعد از یکربع دوباره صدا کردن همون آقاهه و یه خانمی که خیلی خوب فارسی صحبت میکرده به اون میگفته و اونم به خواهرم ترجمه میکرده :
ما خیلی بررسی کردیم که به شما و دخترتون ویزا بدیم ولی از نظر ما شما از عهده مخارج زندگی در آمریکا برنمیایید . و طبق قانون ما نمیتونیم به شما ویزا بدیم . ما نامه شما رو که برای ما مبنی بر اشتباهتون در ثبت نام اولیه نوشتین رو خوندیم و بررسی کردیم و قانع شدیم که این خانم دختر شماست !
از اینجا به بعد هر چقدر خواهرم گفته ما به امید اومدیم ، نا امیدمون نکنید ، (خواهرزادمم خفن در حال گریه ! ) جدای از هزینه خانواده هامون منتظر خبر قبولی ما هستن ، من از پس هزینه هام بر میام گفته این حال شما رو درک میکنم، حال تمام کسانی هست که میان اینجا و رد میشن همینطوره و طبیعیه . از اینجا بری بیرون خوب میشین !!!
همین و تمام !!
راستش من فکر میکردم که به احتمال 99 درصد به خاطر اشتباه در ثبت نام اولیه ردش کنن ولی نه به خاطر ساپورت مالی !!
من خیلی سفرنامه خونده بودم و خیلی موارد دیده بودم ولی اینجوری رد کردن به این مسخره ای رو تا حالا ندیده بودم .
خودم فکر میکنم شاید چون دیپلم نداشت و سابقه کار داد اینطور نتیجه گرفتن !! بهر حال خواست خدا این بود دیگه .
امیدوارم به عنوان یه مورد خاص مورد استفاده قرار بگیره ، از طرف خودم و خواهرم از همه کسانی که در مهاجر سرا بهمون کمک کردن تشکر میکنم .
در آخر دعا کنید اگه ثبت نام لاتاری ادامه داشت خودمم قبول بشم .


[font=Tahoma]سفرنامه ستاره دار![/font]

بعد از 213 روز انتظار5 جولای اعلام کلیرنس با ستاره در سایت انکارا
همون روز ایمیل زدم به سفارت و در مورد ستاره دار شدن و اینکه آیا صبر کنم با همسرم ویزا بگیرم وهمچنین مدیکال مجدد سوال کردم و چون جمعه بعدازظهر بود و 2 روز هم تعطیل بود روز دوشنبه جواب دادن به این شکل:

we urge you to come to the Embassy any Monday through Thursday between the hours of 10:30 a.m. and 12:00 p.m., together with the Refusal Worksheet, that was given to you during the final immigrant visa interview to avoid any other delays. Your medical report expired on 30 MAY 2013 please renew your medical report as well.

بنا به توصیه دوستان از دکتر دهقان کارت زرد مجدد بدون تزریق هیچ واکسن جدید گرفتم ، شایدم لازم نبود ولی 50000 تومان بابت صدور کارت مجدد نیازی به تفکرنداشت!
تصمیم گرفتیم هر دو نفر بریم چون بهرحال باید مدیکال مجدد انجام میشد
از سایت اونگان برای هر نفر جداگانه وقت و پرینت گرفتم
هتل انکارا پلازا و بلیط ایران ایر بدون ترانسفر برای 7 شب نفری 1500000 تومان از آژانس پارک سفر که نماینده راهواری تراول هست تهیه کردم و بنظر قیمتش از بقیه آژانسها مناسب تر بود
اینم لینک سایتشون http://www.park-travel.com/
(پ.ن. گل نهال مدیر مهربون چنانچه معرفی آژانس و سایت مورد اشکال است پاک بفرمایید.)
صبح دوشنبه ساعت 9 مطب بودیم و همون روال گذشته انجام شد. هزینه انجام تست خون و عکس و ویزیت و 1 واکسن برای 2 نفر شد 455 $ Sad
سه شنبه ساعت 11.15 جواب مدیکال گرفتم و بردم سفارت. خلوت بود. مدارک به خانم مسئول تحویل دادم و فیش UPS رو خودش از روی کارت هتل پر کرد و یک نسخه به من داد. از ایشون پرسیدم برای نفر دوم و زمان انتظار و ...... که پاسخ داد نمی تونیم به شما تاریخ مشخص بدیم و باید منتظر باشید و سایت چک کنید.
ساعت 4 همون روز در سیس اپدیت شدیم
چهارشنبه ظهر شماره من در سیس Issued شد و همسرم فقط اپدیت شد
پنجشنبه صبح ایمیل زدم به سفارت که من چه زمانی منتظر دریافت پاس باشم و دوباره پرسیدم امکان داره طی چند روز آینده AP همسرم تکمیل بشه؟ بعد از نیم ساعت جواب دادن که ویزای شما صادر شده و طی چند روز اینده میرسه ولی برای همسر مشخص نیست!
ساعت 10 صبح پنجشنبه همسرم رفت دفتر UPS بالای خیابان اکای که تا هتل ما 7-8 دقیقه راهه و فیش و کپی پاس منو نشون داده بود ولی گفته بودن اطلاع نداریم و هنوز تحویل پست نشده!
ساعت 11.30 از رسپشن هتل خواهش کردم به دفترمرکزی UPS زنگ بزنه و سوال کنه و اونا در جواب گفته بودن هنوز با این نام و شماره فیش اطلاعاتی نداریم و از فردا به بعد باید منتظر بسته پستی باشید!
با این اوصاف مطمئن شدم امروز از پست خبری نمی شه. دقیقا 10 دقیقه بعد با همسرم از در هتل رفتیم بیرون برای گشت و گذارکه ناگهان.......... ماشین ون سیاه رنگ UPS 50 متر جلوتر جلوی یک ساختمان اداری پارک کرده بود و راننده داخل ساختمان رفته بود منتظر شدیم راننده اومد و من دویدم جلو و فیش پستی و کپی پاسمو نشون دادم بلافاصله پرید از عقب ماشین بسته پستی که اسم من روش بود با پاسپورت تحویل داد و امضا گرفت و مبلغ 20 لیر هزینه پست باضافه مبلغی انعام بهش دادم.
حال من اونموقع گفتنی نیست..... در کمال ناباوری و تعجب از خوشحالی دویدم به رسپشن پاسمو نشون دادم و اونم هاج واج نگاه میکرد که چه اطلاعات غلطی پای تلفن بهش داده بودن!
اینا رو گفتم دوستان که بدونین رو هیچ چیز اونجا نمیشه حساب کرد. مراجعه حضوری همسرم به دفتر پست و تلفن رسپشن هتل برای پیگیری هیچکدام نتیجه درستی نداشت در حالی که بسته من هم تحویل پست شده بود و هم اماده تحویل به من بود. اگه من از هتل رفته بودم وماشین رو اتفاقی ندیده بودم، پست میومد و برمی گشت خدا میدونه دیگه کی میشد پیداش کنم.
به نظر میرسه همون چهارشنبه که ویزا صادر شده تحویل پست شده و پنجشنبه قبل از 12 هم خیلی اتفاقی و شانسی به دست من رسید.
خدا رو هزار بار شاکرم که بعد از 7 ماه انتظار برای کلیر شدن، حداقل گرفتن ویزا به بهترین شکل و کمترین زمان انجام شد.

[font=Tahoma]چکیده:[/font]

زمان کلیرنس من 1 جولای خورده و اسمم 5 جولای اعلام شد
پاکت زرد من به همون شکل لبه بریده و تمام مدارک ترجمه شده داخلش پیداست
خوشبختانه اطلاعات و مشخصات ویزا صحیح بود
اعتبار ویزا 6 ماه از تاریخ مدیکال مجددم هست
کل پروسه مدیکال مجدد و تحویل و دریافت پاس از دوشنبه تا پنجشنبه انجام شد
بقیه روزها به گشت و گذار و خرید گذشت
هوا روزها گرم و افتابی و 2-3 شب بارونی بود
با وجود ماه رمضان همه در حالت آزاد زندگی میکنند خورد و خوراک و تفریح و عبادت همه سر جاشه
دوستانی که مثل خودم به بیماری خرید مبتلا هستند اکثر فروشگاهها تخفیف 50% و 70% خورده که البته بازم برای ما تبدیل به ریال زیاد میشه ولی خوب مرضه دیگه کاریش نمیشه کرد!!!
از دوست عزیز mohammad_r که اطلاعات FORUM ANKARA OUTLET رو گذاشته بودن در سفرنامشون سپاسگزارم که به من خیلی کمک کرد.
با اتوبوس 263 نفری 2 لیر از ایستگاه اول خیابان مشروطیت سوار میشید و حدود 40-50 دقیقه میرسید. خارج از شهره ولی اگه اهل خرید کلان هستین و از اتوبوس سواری و دیدن شهر لذت میبرین و کمبود وقت ندارین امتحان کنین . بیشتر برند ها اونجا هست با قیمتهای تخفیف خورده خوب خرید کنین . فقطDOVIZ (صرافی ) نداره و حتما قبلا دلار به لیر چنج کنید.

از خدای بزرگ میخوام که در ادمه راه همچنان نظر لطف و کرمش رو شامل حالمون کنه.
سپاس از همه دوستان مهاجر و امید به موفقیت در این راه پر فراز و نشیب.
2013AS1###-ANK 2 Per-W1 Dec
Clearance: 5 Jul & 17 Sep
سفرنامه
با سلام خدمت دوستان گرام
یک هفته ای هست که از آنکارا برگشتم. به هزارو یک دلیل دستم به نوشتن نمیرفت. اما یه چیزی مجبورت میکنه حرفی بزنی شاید به یک هم میهن خصوصا متاهلین دارای فرزند در جهت سهل کردن مسیر کمک کنه . ویا اگه بشه حتی 100 دلار کمترازجیبشون بره به جیب .. ..برا آمریکا لازمشون میشه!
خلاصه هفته اول جون نامه ای اومد که اوایل جولای وقت مصاحبتون. بعد از هشت سال انتظار ،چون دختر کوچک دارم برای یک هفته قبل مصاحبه وقت دکتر گرفتم و برای صبح روزی که وقت دکتر داشتم هم بلیط چارتر ماهان 630 تومنی بزرگسال و 590 تومنی کودک گرفتم (ریسک کردم ولی بدلیل اختلاف ساعت جواب داد )برگشت دوروز بعد از مصاحبه افتاد. سه شنبه رفت – پنج شنبه هفته بعد برگشت.
برخورد دکتر و همکارانشون با این همه جمعیت قابل تقدیربود- باید چشمتو روی خیلی حرفا ئی که در مهاجر سرا میخونی ببندی – واکسن درست یا غلط باید به دکتر اعتماد کنی و بپذیری نظرشو. کارت واکسن کامل پاستور رو قبول کردن بدون تست آبله - کار خودشونو کردن. عکس هم قبول نمیکنن و خودشون عکس میندازن کلهم چهار نفری 980 دلار خرج شد(آزمایش –عکس قفسه سینه – تست دخترم و چهار واکسن )کارت واکسن پاستور رو دیگه پس نمیدن اگه میخواهین قبلش کپی کنین بجاش به همراه پاکت و سی دی برگه گواهی تکمیل بودن واکسناتونو با فرمت خودشون میدن که باید در فرودگاه مقصد در آمریکا حتما همراهتون باشه.
چند خونواده هم با راهنمای مثلا کار بلد امده بودن به خدا لازم نیست با این همه اطلاعاتی که در مهاجر سرا کسب میکنید از یک طرف و اینکه اینقدر شمرده و با حوصله توضیح میدن مراحل کاریتون رو که احتیاجی ندارین به راهنمای نمیدونم چند دلاری!
از اونجائی که من خوش خیال فکر میکردم ویزامو یکضرب میگیرم ودر این صورت پرواز برگشت بدلیل چارتر بودن باطل میشه و مجبورم پول5 شب هتل آپارتما ن اضافه بدم و نیز بلیط برگشت بخرم- که بعدا فهمیدم همچین چیزی نیست و میشه با دادن جریمه تاریخ بلیط چارتر رو هم عوض کرد- گفتم در مخارج صرفه جوئی کنم تا برای 5 روز اضافه برای طی پروسه PTTپول کم نیارم ،در نتیجه گفتم به خانمم بیا آپارتمان اجاره کنیم آشپز خونه داشته باشه پخت وپز کنیم هی نریم رستوران هر وعده 80 لیر با مخلفات مخصوص بابا پیاده شیم "چون این یک مسافرت کاری" باید رعایت کرد!!-خلاصه هتل آپارتمانی ازBOOKING.COM برا دوشب رزرو کردم شبی 92.5 دلار-تازه با تخفیف ویژه
خدائیش آپارتمانش و محلش محشر بود نوساز ودارای امنیت بالا-100 متر تا مطب و پارک و حدود 400 متر تا سفارت- آخر خیابون پاریس-(اگر چند روز در انکارا این ور و اون ور برین و نحوه استفاده از اتوبوس و مترو رو یاد بگیرین اصلا بعد مسافت براتون مهم نیست بهتره محله CANCAYA باشیم بقیش مهم نیست چون در مسیرهائی که شما گذرتون میافته اصلا ترافیکی نیست و پیچ وخمی نداره 1.5 خط مترو داره و شما با چهارتا خیابونم بیشتر سروکار ندارین.اتوبوسای 427 و 413 هم یادتون باشه –اگه از دکه ها کارت اتوبوس بخرین اتوبوسای کارتی رو سوارشین در غیر این صورت اتوبوسای پولی اگو– نفری 2 لیر – کودکان در همه جا رایگان تردد میکنن ، از فرودگاه هم چه رفت به شهر و چه برگشت به فرودگاه از اتوبوس 442 استفاده کردیم با یه وانت چمدون ، برا همه عادیه
داشتم میگفتم هتل آپارتمان رو حضوری شبی 76 دلار برای یک هفته تمدید کردم -خیلی به صرفه تر از رزرو بود. دو خوابه با کولر گازی – اینتر نت وای فای رایگان ، ماهواره و TVو ...با یک آشپز خانه اوپن کوچک به همراه گاز و یخچال و ظرف و قابلمه تازه اگر اشنای ترک زبان محلی داشتم ارزونتر هم میشد یه هندی ویک خانواده روس در هتل ما این کارو کرده بودن ظاهرا شبی 60 دلار باید بگم هتل اپارتمانها از قوانین هتلها پیروی میکنن وفرق دارن با اپارتمانهائی که شما میتونید در انکارا از اشخاص اجاره کنید که از شبی 60 دلار در محله های پرت شروع میشن و دومشکل بزرگ دارن-نظافت وامنیت و از این گذشته شما نمیتونین احراز مالکیت از فرد اجاره دهنده کنین اتفاقی هم بیفته پلیس توریسم مسئولیتی نداره.
خلاصه برنج و گوشت مرغ لبنیات سوسیس کالباس انواع نوشیدنی سبزیجات و... در یخچال پر شد اما چه فایده !- میوه و مواد غذائیشون فوق العاده تازه و خوشمزس- اگر از بازار قدیمی در منطقه اولوس خرید کنید که ارزونتر از محله کانکایاس شاید 10% بیشتر نه
القرض آخرشو بگم که شب آخر که فرداش قرار بود برگردیم ایران مجبور شدیم محتویات یخچال رو تا جائی که جا داشتیم بخوریم بقیشم گذاشتیم اومدیم. من تازه فهمیدم چرا مردم ترکیه – لااقل در آنکارا واستانبول –تمایل به رستوران دارن و هرکس موقع گرسنگی هر جا هست رو یه صندلی خالی در صدها رستوران موجود در جای جای شهر میشینه و غذاشو میخوره ، چون پخت وپز برای خیلیا اصلا به صرفه نیست!! مواد اولیه برای درست کردن یک غذا متنوع و شما باید همه رو بخری ، در نتیجه بعداز صرف یک وعده ، برای وعده بعدی بعضی از مواد اولیه غذائی زیاد داری وموادی نیز کم و این پروسه خرید هی ادامه داره... خلاصه ایده گرفتن آپارتمان خوب بود چون فضای زیادی داری و راحتی و لااقل صبحانه رو هر ساعتی و هر چی که دوست داشتی میخوری و قهوه و چائی رو خودت درست میکنی و پولی نمیدی ( که کم هم نیست)ولی پخت وپز نه ، چند وعده غذای سرد درست کردن خوبه ولی رستوران با قیمت مناسب پیدا کنین – اگر نوشابه خانواده و اب با خودتون ببرین – به صرفه تره –شبا در گوشه وگنار خیابون ومیدانهای کوچک دکه هائی هستند که ساندویچ کباب لقمه خوشمزه رو میدن 5 لیر-ما در طبقه منفی یک مرکز خرید کیزیلای بعنوان عصرانه ساندویچ هات داگ خوردیم دونه ای 1 لیر دوتاش میتونست یک وعده غذائی باشه
مثلا پیتزا هات یک لیوان معمولی نوشابه رو 5 لیر و اب رو 3 لیر حساب میکنه- نوشابه کوکاکولای یک لیتری در سوپر مارکتها 1.5 لیر و آب 1.5 لیتری 1 لیر هست
روزا ی انکارا به اندازه دو روز ایران !!چون کاری نداشتیم جز گشتن وخرید کردن هر جام که میرفتیم پر رستوران بود با بوی غذاهای متنوع به بچه هم که نمیتونی بگی نه- حتی به شکم خودت- خلاصه به خودمون اومدیم دیدیم هم خرید مواد اولیه غذائی میکنیم برا ناهارو صبحانه و هم شبا تو رستورانیم. بعضا پسر 16 ساله ماهم دست دخترمونو میگرفت میرفت پارک و نهار هم بیرون میخوردن-نوش جانشون ما تن ماهی بردیم بچه ها یک وعده با برنج (برنج که چه عرض کنم شفته میشه)خوردن دیگه نخوردن وکنسروا برگشت به میهن غزیز
ما یک روز رفتیم پارک ابی (آکوا پارک)برای شنا روزای کاری نفری 30 لیر روزای تعطیل 40 لیر با ترانسفر رایگان از میدان کیزلای - 20 دقیقه راه هست که با ون میبرن – سایت داره و اگر زنگ بزنید برا پرس و جو انگلیسی هم بلدن- البته طرفو صداش میکنن بیاد پای تلفن- میدان کیزیلای یه پارک کوچیک داره که متصل به ایستگاه مملو از مینی بوسهای خطی و ایستگاه پلیس ، که در پشت اون پارک اول یک خیابان فرعی ایستگاه سرویس آکوا پارک هست (المپیک پارک هم سرویس داره و ارزونتر هم هست حدود 5 لیر، ولی آکوا بهتره) کارمندای هر دور پارک ابی اول خیابون با برشور وایسادن تا مشتری جذب کنن سرویس اول هم ساعت 10:30 حرکت میکنه و دوباره برمیگرده برا بردن مهمان جدید-بردن غذا ، م ش ر و ب و آب غدغن و باید از بوفه با کارتی که اول شارژ میکنی خرید کنی- با شهر خیلی تفاوت قیمت نداره- صندوق امانات برا نگهداری مدارک و اشیاء باارزش مهمانان هم داره –یک کلید دست شما و یک کلید دست اونا میمونه-محیط شاد و خوبی داره موسیقی هم که آدمو کر میکنه با اون باندای غول پیکرش
سرتونو درد آوردم داستان خرید ،گشت و سفارتو در یک پست دیگه میگم

--------------------------------------------------------------------------------
مهاجر خانوادگی (F3) ساکن لانگ ایلند نیویورک و به زودی دالاس ، تقاضای اولیه سپتامبر 2002 - صدور ویزا نوامبر 2014
با سلام
به لطف پروردگار بزرگ و کمک شما سروران گرامی و راهنمائی شما استادان عزیز در مهاجر سرا بالاخره خانواده ما هم رخت سفر و مهاجرت را به تن کرد .خانواده ما (m@ry@m75) بعد از اینکه 2 می مصاحبه شد و به خاطر سربازی من کلیرنس شد روز 2 می یک آپدیت داشت. روز 8 می هم همگی یک آپدیت شدیم .روز 10 می من به تنهائی آپدیت شدم تا تاریخ 13 و14 ژوئن که باز من به تنهایی آپدیت شدم و در تاریخ 17 و 18 ژوئن هم همگی آپدیت شدیم و روز سه شنبه 18 ژوئن ساعت 11 صبح بعد از 47 روز انتظار به لطف خدا کلیر شدیم . من و پسرم خانه بودیم داخل مهاجر سرا و همسرم هم پشت در اتاق عمل برای عمل کمر مادرش بود که من بهش خبر دادم .( که همینجا ازش تشکرمیکنم که یک تنه با نگهداری از دو مریض و فرزندمان جور نبود من را کشید) همان موقع بلافاصله با آژانس دوستم تماس گرفتم و برای چهار شنبه ساعت 6 عصر یعنی فردای کلیر شدن بلیط رزرو کردم که کلا بلیط رفت و برگشت به شیراز و رفت وبرگشت تهران به آنکارا و 7 روز اقامت هتل اتاپ بلوار برای یک نفر شد 1890000 تومان .در فردوگاه امام دکتر مهدی و همسر گرامیشان دکتر Maryam3023 که خانواده بسیار دوست داشتنی و بسیار آرامی هستندرا ملاقات کردم .این عزیزان هم بعد ازاین که یک بار در ماه می کلیر شده بودند ولی متاسفانه بدون ویزا برگشته بودند دوباره کلیر شدند اینم از شانس خوب من بود که با این عزیزان همسفر شدم و امیدوارم که همیشه موفق و سرافراز باشند .ما ساعت 7.30 به آنکارا رسیدیم با اتوبوس 442 و هزینه هر نفر 5.5 لیر رفتیم میدان کیزیلای. از آنجا هم 5 دقیقه ای پیاده رفتیم هتل .تا اینجا همه چیز به خوبی پیش رفت .صبح پنجشنبه ساعت 10 به اتفاق همسفران عزیز راهی سفارت شدیم ساعت 10.30 وارد سفارت شدیم برگه صورتی و پاسپورت ها و برگی ptt ( من پست 6441 را نتخاب کرده بودم)را تحویل دادیم.
راهی هتل شدیم و رفتیم پای لب تاپ .ساعت 12 آنروز دوباره همگی آپدیت شدیم و صبح جمعه ساعت 8 دوباره همگی آپدیت شدیم و سا عت 4 به لطف خدا همگی ایشود شدیم من در لابی هتل بودم تعدادی ا ز مسافران عزیز که شامل کیس های لاتاری و خانوادگی و دانشجویی در کنارم بودند. من گریه ام گرفت آنها سعی میکردند من را آرام کنند چون احساس کردم بزرگ ترین بار زندگی و استرس از روی دوشم برداشته شده و همینجا دعا میکنم که تما م عزیزان منتظر این لحظه را تجربه کنند و به امید خدا کلیر بشوند امانکته بسیار جالب اینکه بیشتر عزیزان از سایت سیس خبر نداشتند و متعجب بودند که من چجوری متوجه تغییر پرونده ام از این سایت میشم و و قتی توضیح دادم که بچه های مهاجر سرا اینو کشف کردن همگی خواستار پیگیری پرونده شان بودند و کلا تا روز آخر کار من شده بود پیگیری سایت سیس برای دوستان . امامن در این سفر به 3 نکته خیلی مهم برخوردم که قابل بحث است یک خانم مسن با شوهرش کیس خانوادگی بودند و روز 20ژوئن مصاحبه داشتند آفیسر بهشون گفته بود که ویزای خانم آماده است ولی همسر ش کلیرنس شده است از من خواستند از طریق سایت سیس پرونده شان را نگاه کنم نکته بسیار جالب این بود که کیس خانمه 17 ژوئن یعنی 3 روز قبل از مصاحبه ایشود شده بود این خیلی جالبه شاید اصلا این خانم برای مصاحبه نیامده بود و خیلی سوالات دیگه ...........مثلا چجوری 3 روز قبل از مصاحبه ویزاشون پرینت شده ؟تازه خانومه گفته بود که من صبر میکنم باهمسرم ویزا بگیرم .البته با اصرار من و چند نفر دیگه و آوردن دلایل مختلف روز 2 شنبه رفت سفارت و ویزاشو گرفت .در این مورد ما هرچه بحث کردیم به نتیجه ای نرسیدیم اینم یکی از عجایب سفارت است. بالاخره من روز شنبه به اداره پست رفتم آنجا دو نفر از هم وطن های عزیز هم بودند که یکی از آنها دختر بسیار ساده پوش و خونگرمی بود که به گفته خودش در شرکتی در قبرس کار میکرد و حالا ویزای کار گرفته بود و به زبان ترکی و انگلیسی هم کاملا مسلط بود ساعت 4 دو عدد پاسپورت با ماشین پست رسید که یکی از آنها مال همسر من بود( 2 نکته اینجا لازمه بگم اینکه اول تو اداره پست شماره بارکد ندین چون میزنه تو کامپیوتر مگه هنوز نیامده شاید امده ولی توی کامپیوتر واردنکردند ولی وقتی اسم بگین تو دفتر نگاه میکنه دوم اینکه منتظر ایمیل پست نباشید روز بعد از ایشود شدن حتما پاسپورت شما تو اداره پست است من وقتی برگشتم ایران تازه ایمل پست آمده بود که بسته ها رسیده ). اینجا مامور پست گیر داد که خودش باید باشه تا تحویل بدم که این خانم برای من ترجمه کرد من هم وکالت ترکی را نشان دادم و مامور پست هم ازآن کپی گرفت و بسته را تحویل داد من هم نیمی خوشحال نیمی ناراحت آمدم بیرون .دوشنبه دوباره ساعت 12 مرا جعه کردم اتفاقا آن دختر خانم هم مراجعه کرده بودند اسامی را گفتم پاکت من و پسرم آمده بود که باز مامور پست گیر داد که پسرت کجاست بازم ترجمه شناسنامه را به ترکی نشان دادم آن را هم کپی گرفت و مدارک را داد داشتم مدارک را چک میکردم که دیدم دختر خانم داره گریه میکنه گفتم چی شده گفت اذیتم میکنن هی میگن برو فردا بیا . من بی اختیار مدارکم را ول کردم رفتم سراغ مامور پست سر و صدای ما که بلند شد رئیس قسمت آمد و موضوع را سوال کرد و مارا به آرامش دعوت کرد و برد داخل اتاق خودش و زنگ زد پیگیر کار شد و بعد مشخص شد که پاسپورت آن خانم به باجه قبلی رفته و به تغییر آدرس ایشان ترتیب اثر نداده بودند. ما هم آمدیم بیرون و خداحافظی کردیم برایش آرزوی موفقیت کردم . اینم نکته 2 بود که معمولا به تغییر آدرس پستی ترتیب اثر نمی دهند. من راهی هتل شدم که در بین راه همسفران عزیز را دیدم که خوشحال وخندان بسته ها را مانند کودک در بغل گرفته راهی سفارت بودند چون مامور باجه در حین باز کردن نایلون بسته پاکت را هم پاره کرده بود رفتند سفارت و پاکت را عوض کردند و من هم رفتم مسجد کوجا تپه نذری داشتم ادا کردم و برگشتم هتل که خوشحالیم با دیدن علی رضای عزیز این مرد بزرگ دو چندان شد . هم خوشحال شدم و هم ناراحت که این عزیز هنوز کلیر نشده البته ایشان کیس خانوادگی هستند و مدت اقامتش هم در ترکیه رو به اتمام بود و مجبور بود برای مدتی خاک ترکیه را ترک کند و امید وارم که هرچه زودتر کلیر بشه . 2 شنبه تا 4 شنبه که روز بازگشتم به ایران بود لحظه شماری میکردم واقعا بودن درکنار خانواده نعمتی است که من درا ین چند روز با تمام وجود احساسش کردم ( اینم یه نوع پاچه خواری است) .این چند روز کارم شده بود راهنمائی کردن دوستان و ساختن اکانت ptt که اکثر کیس ها خانوادگی از آن اطلاع ندارند .اما نکته سوم خانواده 3 نفری که اتفاقا همشهری من بودند مصاحبه داشتند که نقص مدرک هم داشتند یه سری از مدارک را ترجمه نکرده بودند روز سه شنبه رفتند مصاحبه ساعت 8 رفتند داخل .ساعت 9 مرد خانواده و برنده کیس را صدا زده بودند یه سری از مدارک را بهش داده بودند و گفته بودند سریع برو ترجمه کن بیاور. بنده خدا رفته بود تا ساعت 12 ترجمه کرده بود و برگشته بود و ساعت 12.30 مصاحبه شده بودند و شکر خدا یک ضرب گرفتند اینم جالب بود که کلیرنس بخاطر نقصی مدارک ندادند و همان موقوع خواستار تکمیل شدن مدارک شده بودند. من به این نکته پی بردم که کلیرنس شدن یا یک ضرب گرفتن از قبل مشخص شده و از آنجایی که این خانواده قرار بود یک ضرب بگیرند خود سفارت همان روز از آنها خواستند که بروند ترجمه هایشان را تکمیل کنند و بیاورند . بعد هم این عزیز حدود 10 نفر از هم هتلی ها را نهار مهمان کرد . جای همگی سبز!بالاخره ماجرای لاتاری 2013 برای من وخانواده ام تقریبا به آخر راه رسید .
من از همین جا دست تک تک شما سروران و عزیزان و استادان گرامی در مهاجر سرا را به گرمی می فشارم .سر تعظیم فرود می آورم بخاطر اینکه خیلی چیزها به من و همسرم آموختید یک سال ما راتحمل کردید و در کنارمان بودید من هم تا اخرین لحظه و دقایق لاتاری 2013 در کنارتان هستم و هرکمکی و راهنمائی از دستم بربیاد دریغ نمیکنم و از خداوند منان خواستارم تمام عزیران منتظر را شاد کند و عزیزانی هم که متاسفانه نتواستند ویزا بگیرند و ریجکت شدند خداوند آنقدر برایشان در زندگی موفقیت بیاورد که ناراحتی این موضوع را کاملا فراموش کنند و مطمئن باشند که خیر و صلاحی در این کار بوده.
به امید موفقیت روز افزون برای همگی




کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان