کانال تلگرام مهاجرسرا
https://t.me/mohajersara







##### هشدار #####
به تاریخ ارسال مطالب دقت فرمایید.
شرایط و وضعیت پروسه ویزا دائم در حال تغییر است و ممکن است مطالب قدیمی شامل تغییراتی باشد.
سفرنامه و تجربه مصاحبه در آنکارا
با سلام به همه دوستان و مهاجر سرایی های گل مخصوصا دوستانی که بدون هیچ منتی به هم کمک میکنن تو این سایت و این پروسه رو برات آسون میکنن و همه جوره هوای همو دارن. واقعا اگه مهاجر سرا نبود من یکی کم میاوردم.
خلاصه وقت ادای دین رسیده ومن سعی میکنم بیشتر نکاتی رو بگم که مهم باشه مخصوصا واسه کسایی که مثل من شماره کیسشون بالاست
شرایط من: مجرد
شغل خصوصی
سربازی معاف
لیسانس فیزیک کاربردی
وقتی فهمیدم قبول شدم شروع کردم مرحله به مرحله کارا رو انجام دادن یعنی پر کردن فرمها وارسال با پست تی ان تی و گرفتن ایمیل تایید رسید فرمها به کی سی سی و چون اسپانسر داشتم خواستم مدارک رو واسم بفرستن که در ادامه توضیح میدم. خلاصه اصل قضیه وشروع استرسها از اینجا شروع شد که ما فهمیدیم آسیا ظرفیتش حدود 7900 تا ویزا هست و ایران هم 3500 نفر واسه ویزا ظرفیت داره (نه 3500 کیس) و وقتی این ظرفیت پر بشه پروسه واسه ایران متوقف میشه که بهش میگن اکسپت. سال 2013 حدود 10700 کیس در آسیا بود و ایران 6029 نفر قبولی داده بود که از همه کشورا تو آسیا بیشتر بود
شماره کیس من9100 بود حدودا و جزو آخریا بودم و وقتی فهمیدم که ویزا محدود هست همه جور حساب کتاب میکردم ببینم به ما میرسه یا نه و همیشه به این نتیجه میرسیدم که نه ما کارنت بشو نیسیم آقا.
حالا یه آمار بدم از سال 2012 که 4500نفر حدودا قبولی داشته و تعداد ویزاهایی که واسه ایران صادر شده به 2000 تا نمیرسه (اینو واسه آیندگان میگم) این نشونه خوبی بود واسه ما ها که آخریا بودیم چون نشون میده یه عدده که کم هم نیستن حالا یا اصلا نمیفهمن قبول شدن یا مشکل ماددی دارن یا کسیو اون ور ندارن یا ریجکت میشن خدای نکرده یا غیره.... به هر صورت اقدام نمیکنن و این واسه بقیه خوبه
اما امسال 6029 نفررررررر قبولی داده و دلیلش به نظرم این بوده که مقامات کی سی سی دیدن که سال 2012 کلی ویزا هنوز ایران جا داشته و حتی نصف قبولی ها هم اقدام نکردن , امسال اومدن قبولی رو بیشتر کردن که ایران به اون ظرفیت 3500 نزدیک بشه .البته این نظر منه.
خلاصه ما پیش خودمون گفتیم نکنه امسال که اینا قبولی رو بردن بالا از شانس ما همه بیان اقدام کنن. اقا خلاصه ما تو این چند ماه کلان قیافمون شده بود شبیه استرس. هی سایت ترکیه رو میدیدیم که هر ماه کلی کیس اعلام میکرد پیش خودم میگفتم تازه ایروان و ابوظبی هم هست واویلا
در کل نگران پر شدن سهمیه ایران بودیم امار هم که همه نامید کننده از نظر من . هر شب تو این سایتو تو اون سایت دنبال آمار گیریو حساب کتاب. هر ماه هم روند کارنتیها بیشتر میشد . ماهای آخر ما از یه هفته قبل از اعلام تو سایت بودیم از صبح تا شب . وقتی اعلام میشد اول نگا میکردیم ببینیم اکسپت جلو ایران نزده باشه بعد یه نفس راحت میکشیدیم. چقدر بعضی از دوستان تو این شرایط آرامش میدادن مثل امیر مهاجر که خودشم شمارش بالا بود و همش بهش میگفتم آقا من حساب کردم اوضاع خطریه اون میگفت به این آمارو حساب کتابا خودتو مشغول نکن هیچ سالی ظرفیت ایران پر نشده امسال هم نمیشه و راست میگفت وهر جا هست پیروز باشه. چقدر از بچه هایی که کارنت شده بودن به ما آخریا امید دادن دمشون گرم خداییش خیلی بامعرفت بودن نمیذاشتن انرژی منفی بهمون قلبه کنه کافیه یه سری به تاپیک کارنتیهای 2013 بزنبن مخصوصا آخراش میبینین چه جو باحالی بود
خلاصه کارنتیهای یه ماه مونده به ما یعنی کارنتیهای ماه می که مصاحبشون میشد ماه جون یهو کمتر اعلام شد نسبت به ماه قبل. آقا مارو میگی گفتم بد بخت شدیم تموم شد رفت
امممممممممممممما دوستان گل
همه این صحبتا و این حرفا رو زدم که برسم به اینجا که بگم بدونین ای آیندگان مخصوصا اونای که شمارهای آخرین, هم ما کارنت شدیم حتی اون دوستانی که شمارشون 10600 یا بیشتر بود واسه آگوست کارنت شدن یعنی ایران مثل هر سال همه کارنت شدن و من حالا میفهمم که هر چقدر قبولی رو بالا ببرن این کار بی برنامه نیست و خیالتون راحت باشه و به قول دوستمون هیچ سالی ویزا واسه ایران کم نیومده
باید یه تشکر ویژه کنم از دوستانی مثل عمو سعید و بیات عزیز وخیلی از دوستانی که اسمشون الان تو ذهنم نیست
که واقعا بی منت زحمت کشیدن و گل نهال عزیز که تقریبا تو یه زمان عضو شدیم و یادم میاد هر دو چقدر نگران بودیم و اون الان واسه خودش مدیر شده و ما همون اقایی که بودیم باقی موندیم

بعد از کارنت شدن نامه دوم ما اومد و آنکارا قطعی شد
حدود 20 روز قبل از مصاحبه مدارکو پست کردیم که شامل :
ترجمه و کپی: شناسنامه- کارت مللی- کارت معافی-دیپلم-پیش دانشگاهی-لیسانس
عکس 5*5 دو عدد
پرینت نامه دوم
اصل نامه تمکن مالی به مبلغ 90 ملیون تومن
کپی پاسپورت
پرینت csc
من مدارک اسپانسر شامل:فرم 1040 که حدود 20صفحه بود و فرم w2 واصل فرم i134 که باید اسپانسر امضا کنه و بفرسته چون باید امضا اصل باشه وکپی سیتیزن شیت یا کرین کارت و کپی صفحه اول پاسپورت اسپانسر رو داشتم
اما به توصیه بعضی دوستان که میگفتن تمکن مالیت کافیه و اسپانسر ممکن باعث کلیرنس خوردن یا طولانی شدن کلیرنس بشه و خیلی ها با تمکن کمتر از تو راحت ویزا گرفتن و این حرفا .... خلاصه ما مدارک اسپانسر رو نفرستادیم و بیخیال اسپانسر شدیم. حرف دوستان درسته اما نظر شخصی من اینه که اگه اسپانسر مدارکش کامل باشه و مشکلی نداشته باشه هیچ مشکلی پیش نمیاره و تاثیر مثبت هم داره چون من دقیقه 90 یعنی درست قبل از مصاحبه تو سالن سفارت که مدارکو میگیرن تصمیم گرفتم تحویل بدم و خوشحالم که این کارو کردم که بعد توضیح میدم

حدود 3 ماه قبل از مصاحبه رفتم واسه کارت واکسیناسیون که یه ماه مونده به مصاحبه آمپولی نزنم. کارت من شامل:
هپاتیت دو مرحله به فاصله یک ماه
mmr دو مرحله به فاصله یک ماه
td ( دیفتری و کزاز ) دو مرحله به فاصله یک ماه
آمفولانزا
تست آنتی بادی آبله مرغون هم ندادم چون میدونستم دکتر اونگان زیر بار نمیره و بالاخره یا تست یا آمپولو میکنه تو پاچه ملت.
من ماه جولای مصاحبم بود روز چهار شنبه و چون احتمال یه ضرب میدادم بلیط رو از ایران ایر سیستمی گرفتم 680 هزار تومن رفت یک شنبه ساعت 8 شب برگشت یک شنبه هفته بعدش 8:30 شب از آنکارا که اگه یه ضرب نگرفتم همون چهار شنبه که مصاحبه دارم برگردم یعنی برم دفتر ایران ایر روبرو سفارت و با 50 دلار جریمه همون چهار شنبه شب برگردم . هتل هم اتاپ بلوار واسه سه شب شبی 45 دلار از آزانس ایسان پرواز گرفتم و25 دلار بابت ترانسفر دادم که البته میتونستم با اتوبوس ego442 که 100 متر سمت راست از در فرودگاه که میرین بیرون هست برم تا میدون کیزلای که اینو از سفر نامه دوستان یاد گرفته بودم (با 5 لیر) اما راضیم بابت ترانسفر چون راحت تا در هتل میرین و من با دوستام تو ترانسفر آشنا شدم که خیلی کمکم کردن اونجا وتنها نموندم. من به توصیه یکی از دوستان ترانسفر گرفتم و ازش ممنونم بابت این پیشنهادش.
من اینطور حساب کردم که یکشنبه شب میرسم و فرداش دوشنبه صبح میرم دکتر و سه شنبه جوابو میگیرم و چهار شنبه صبح میرم مصاحبه به امید خدا پس رفتم تو سایت دکتر اونگان و واسه دوشنبه ساعت 9:30 وقت گرفتم و در ضمن ptt یا همون دفتر پستی رو هم اونی انتخاب کردم که شنبه ها هم بازه و مشخصاتش تو امضای آقای محمد فضلی هست تو تاپیک ثبت نام csc میشه پیداش کرد
مدارکی که من بردم شامل:
اصل پاسپورت و کپی
اصل شناسنامه و کارت ملی و کارت معافی وکپی
اصل مدارک تحصیلی:دیپلم دبیرستان و مدرک پیش دانشگاهی و لیسانس وکپی
یه سری دیگه از ترجمه ها که فرستاده بودم محض احتیاط(از ترجمه ها دوسری گرفته بودم)
مدارک اسپانسر که نفرستاده بودم اما همرام بود شاید لازم میشد
نامه تمکن مالی ( از اینم دوتا گرفته بودم)
وکلی کپی از همین مدارک و پرینت نامه دوم و CSC , و پرینت وقت دکتر
ریز نمرات و ترجمش محض احتیاط
کارت واکسیناسیون
عکس 5*5 به تعداد لازم یعنی 4 تا

پرواز سر ساعت 8 شب یکشنبه به وقت ایران انجام شد و ساعت 7:30 به وقت ترکیه رسیدیم و بعد از کارای ورود میرسیم به فری شاپ که دوستان همه شیرجه رفتن تو فری شاپ واسه خرید .... بعدشم که ترانسفر منتظر بود و ما رو تا در هتل برد و اتاقو تحویل داد و به اصطلاح chek in کردیم.
هتل اتاب از نظر موقعیت جای خوبیه 5 دقیقه تا سفارت و 15 دقیقه تا دکتر پیاده راهه. اما اتاقهاش خیلی معمولی هست و سیف باکس و اسپیلیتر داره و هتل صبحانه خوبیم داره واطرافش همه رستوران و بار هست و جلوشم بورس کتاب فروشاست. من از قبل تو گوگل مپ همه جاهای لازم رو سرچ کردم و یاد گرفتم البته خیلی راحت و سر راست هست و به لطف سفرنامه دوستان انگار بارها اونجا رفته بودم. از میدان کیزلای وارد بلوار اتاترک که میشیم یه کم سر بالایی هست و 10 دقیقه راهه پیاده تا سفارت که سمت راست میشه و 20 دقیقه تا دکتر که سمت چپ میشه از هرکی بپرسین american embassy یا آمریکن ایلچیلیقی همه نشون میدن خیلی راحته اگه با تاکسی هم میرین همینو بگین. بعد از سفارت در امتداد همون مسیر دکتر هست. واسه دکتر هم باید برسین به پارک قو یا کوگولو پارک به قول خودشون. یه نشونه خوب واسش اینه که اگه از سمت کیزلای میان به سمت پارک کوگولو دکتر سمت چپ هست نزدیک پارک حواستون به مغازه ها باشه تا کتاب فروشی که بالاش نوشته Dost (دوست) که کرکره هاش حالت حلالی داره رو ببینین. تا اینو دیدین کنارش یه فرو رفتگی هست که دکتر همونجاست برین تا آخرش که راهرو مانند هست سمت چپ آسانسورها مشخصه برین طبقه 4 پیش دکی اونگان. البته اگه با تاکسی میرین بگین کوگولو پارک یا دوزان لابراتواری چون به اسم دکتر اونگان تاکسی ها نمیشناسن.
اول یه چیزی بگم آقا به نظر من کارا خیلی سادس الکی پول به اینایی که میگن کاراتونو انجام میدن ندین.
منشی دکتر تا برین میکه پاسپورت و پرینت نامه مصاحبه و اصلا نامه وقت دکتر هم نخواست تا حدودی هم فارسی بلده اگه انگلیسیتون خوب نیست اصلا مهم نیست بعد صدا میزنه واسه عکس که خودش با وب کم میگیره من عکس داشتم ولی نگرفت وبعد گفت دنبالم بیا که ماهم رفتیم تو یه اتاق یه 15 دقیقه نشستیم تا خانوم اونگان اومدن وسلام کردیم و پرسید انگلیسی میتونی صحبت کنی گفتم یه کم و سوالات همیشگی که شغلت چیه و قد و وزن و سابقه بیماری خاص و واسم یه سری بیماری نام برد که هر جاشو نمیفهمیدم فارسی میگفت که منم میگفتم نه. کلن فارسی بلد بود تا حدی وبعدم رفتو با یه آمپول اومد ما هم که میدونستیم جریان چیه ازش پرسیدم این چیه گفت واریسیلا ( همون آبله مرغون) گفتم من گرفتم ولی چون میشناسمت تست میدم حداقل تست قیمتش نصف آمپول هست گفت اوکی و ما رو فرستاد پیش منشی و جواب خدافظی ما رو هم نداد شایدم نشنید. یه صد دلاری اینجا پیاده شدیمو رفتیم طبقه پنجم واسه آزمایش خون و عکس قفسه سینه که اونجا هم 100 دلار گرفت و فکر کنم 35 لیر پس داد یعنی کلا حدود 180 دلار دادیم و گفتن فردا ساعت 3 بیا جواب رو بگیر و فرداشم 3 رفتم و جوابو گرفتم که یه CD بود که گفت تو فرودگاه آ م ر ی کا تحویل بدین و یه پاکت که نباید بازش کنی و باید بدی به سفارت و تمام.

یکی از اتفاقات خوب این بود که من فهمیدم تو هتل ما آقای محمد فضلی عزیز هم حضور دارن (که واسه تاپیک CSC سنگ تموم گذاشتن) و من شب قبل مصاحبه تونستم یه ملاقاتی باهاشون داشته باشم که واسم قوت قلبی بود و از راهنمایی هاش استفاده کنم که از همین جا ازش تشکر میکنم
روز مصاحبه رسیدو من ساعت 7 صبح پیاده رفتم سفارت البته شب قبلش عجب شب سختی بود با اینکه 100 بار سوالات احتمالی رو با خودم تمرین کردم و به 10 نفر سپردم ساعت 6 بهم زنگ بزنن بازم نتونستم بخوابم و تا صبح 100 بار پریدم از خواب
خلاصه ما 7:5 دقیقه جلو سفارت بودیم و جزو اولین نفرات بودیم ومدارک تو یه پوشه که چند فایل داشت دسته بندی کرده بودم و موبایل و کیف هم نداشتم چون میدونستم نمیزارن ببری داخل. یه کم استرس هم داشتم که یهو بارون هم گرفتو ما هم دویدیم زیر یه درخت که نگو اونجا جای تشکیل صف بود. من فکر میکردم طبق صحبت دوستان ساعت 8 بیان واسه شروع کار اما 7:30 یه آقایی اومد بهم گفت گرین کارت؟ کفتم اره گفت بیا که یهو ملت دویدن واسه صف و من ناخداگاه نفر اول شدم. بعدش پاس رو گرفت و با لیستش چک کردو گفت برو داخل و بعدم چک امنیتی و بعدشم رفتیم توی یه محوطه باز پشت یه در که یه خانوم اومد درو باز کرد گفت بیاین تو یکی یکی ومن رفتم و خیلی خوش رو سلام کردو شروع کرد خواستن اصل مدارک:شناسنامه-کارت معافی پیش دانشکاهی و لیسانس پرینت نامه دوم و CSC اصل تمکن مالی که من پرینت نامه دوم و CSC اصل تمکن مالیرو فرستاده بودم ولی بازم دادم که بعدا پس دادن بهم
وگفت مدارک اسپانسر!!!! که میخواستم بگم همین تمکن مالی کافیه و اسپانسر ندارم مثل اکثر دوستان, که نمیدونم چی شد یهو گفتم اوکی ومدارکو دادم و پرسید فارسی یا انگلیسی که گفتم فارسی و یه شماره 400 بهم داد و وارد سالن شدم و از وقتی نشستم سر خودم غر زدم تا موقع مصاحبه, که آخه پسر تو که میخواستی مدارک اسپانسرو بدی چرا همون 20 روز پیش پست نکردی با بقیه مدارک که اینا وقت داشته باشن بخونن این مدارکو , حالا تو این چند دقیقه اینا چطور این همه مدرکو که حدود 30 صفحه میشد رو بخونن و حتما کلیرنس میخورمو آخه چرا مدارک اسپانسرو دادم و همون تمکن مالی کافی بود و یه ضربو پروندمو حتما واسه مطالعه این همه مدرک زمان لازم دارنو این حرفا....خلاصه گفتم اگه واسه رشتم کلیرنس نخورم واسه این کارم حتما کلیرنس میخورم و تو این فکرا بدم که یهو دینگگگ شمارمو دیدو رفتم باجه مربوطه که یه خانومی پرسید به فارسی که اصلاح دارین تو فرماتون که گفتم نه البته بد نیست اینو بگم که من تو فرمها اسم رشتمو نوشته بودم PRACTICAL PHYSIC اما دارترجمه اسم رشتمو ترجمه کرده بودAPPLIED PHYSIC و این منو نگران کرده بود و میخاستم تصحیح کنم روز مصاحبه یعنی همین الان که خانومه گفت تصحیح دارین, که در همون لحظه تصمیم گرفتم بگم نه و ولش کنم و حساسیت به وجود نیارم و اگه آفیسر پرسید توضیح بدم.
خلاصه آقا ما هر تصمیمی که از قبل گرفته بودیم در اون لحظه برعکسش عمل کردیم و به قول همشهریمون آقوی همساده زدیم له له کردیم خودمونو داغون داغون آقو شدیم رفت
رفتیم نشستیم و دوباره دینگ, انگشتنگاری و دوباره نشستیم و دوباره دینگ 330 دلار پول دادیم و نشستیم دوباره.
راستی اون روز فقط منو یکی یا دو خونواده ویه خانم مجرد کیس لاتاری بودیم و بقیه کیس خانوادگی یا ازدواج و نامزدی بودن که اون خانوم مجرد هم تمکن مالی داشت هم اسپانسر و کار هم نمیکرد ولیسانس بود که یه ضرب گرفت البته مصاحبش بعد من بود
من دوست داشتم آفیسرم خانومه باشه چون فکر میکردم طبق سفرنامه دوستان اون خانومه راحت تر مصاحبه میکنه و راحت تر یه ضرب میده که یهو دینگگگگ باجه 4 از دور دیدم به به همون اقا پسر معروف نشسته پیش خودم گفتم ای بابا همه چی به هم دست داده ما این کلیرنسو بخوریم. خلاصه بلند شدیم و رفتیم جلو و گفتیم خدایا به امید خودت ما رو دریاب.
رفتم جلو گفتم سلام . آفیسر واقعا صمیمی و خوش برخورده و کلی استرست رو کم میکنه
افیسر:سلام امیر دست راستتو ببر بالا و قسم بخور که راست میگی
من:قسم میخورم
افیسر: امیر تو زن داری؟
من: نه
افیسر:بچه داری؟
من: نه والا .ناخداگاه گفتم نه والا و افیسر خندید
افیسر:شغلت چیه؟
من: مربی وداور ورزشی هستم تو فلان رشته
افیسر:چرا این رشته ورزشی توضیح میدی؟
من:چون 20 ساله تو این رشته هستم از زمانی که بازیکن بودم تا الان که مربی هستم
من:تو یه باشگاه خصوصی کلاس دارم و آموزش میدم و واسه مسابقات بازیکنها رو تمرین میدم
افیسر:تو سربازی رفتی
من:نه معاف شدم
افیسر:چرا
من:کفالت وتک پسری ویه کم توضیح دادم
آفیسر بعد هر سوال یه چیزایی تایپ میکرد یهو رو به من کردو بی مقدمه پرسید
افیسر: چرا فیزیک
آقا ما رو میگی یهو از این مدل پرسیدنش قفل کردیم. من میدونستم چون کارم شفاف هستش و خصوصی و سربازیم معاف شدم شاید سوالات راجع به رشتم باشه واسه همین ریز نمرات هم با خودم بردم ولی لازم نشد
من:راستش تو کشور من پروسه ای هست به نام کنکور و من رشته دیگه ای دوست داشتم اما امتیازش رو نیاوردم و امتیازم فقط به این رشته میخورد و بعد فارق التحصیل شدن دیگه مدرکم رفت تو کمد تا الان که آوردمش اینجا
افیسر:میتونی انگلیسی صحبت کنی
من:a little
و شروع کرد انگلیسی صحبت کردن که اونجا چیکار میخوای بکنی ومن هم دستو پا شکسته جواب میدادم
هیچ سوالی در مورد مدارک مالی واسپانسر هم نپرسید و پیش خودم گفتم خوب در مورد اسپانسر میخوان تو زمانی که من کلیرنسم طی میشه مطالعه کنن.
با اینکه یه کم استرس داشتم اما خیلی ریلکس برخورد میکردم و با لبخند حرف میزدم
افیسر: امیر این شناسنامت و این مدرک لیسانست واین مدارک اضافیت, که میخواستم بگم میدونم یه پروسه اداری هستو هر وقت شمارمو دیدم بیام و....که یهو گفت پاسپورتت پیش من میمونه و 3 تا 5 روز کاری ................. آقا ما رو میگی انگلیسیو فارسیو شروع کردیم قاطی پاتی تشکر کردن و اونم هی میخندید
واقعا از خدا شاکرم و از خدا میخواهم این لحظه رو نصیب همتون بکنه که لحظه واقعا قشنگی هستش .
خلاصه ما اومدیم بیرون و شروع کردیم چک کردن سایت https://ceac.state.gov تا ببینیم کی Issued میزنه. واسه اون خانومه که یضرب گرفت همون عصرش Issued شد و فرداش رفت پست. منم از فرداش رفتم پست که دو روز بعد مصاحبه بسته مال منم اومد اما تا همین الان که 10 روز از مصاحبه میگذره واسه من زده Administrative Processing در صورتی که من همون روز دوم از پست گرفتم و همون روز دوم واسم از پست ایمیل اومد که بسته شما رسیده .
یه نکته هم بگم اینکه من بعد از یضرب گرفتن اومدم هتل که واسه 4 شب دیگه تمدید کنم اتاقم رو که هتل گفت شبی 55 دلار!!! ولی خود رسپشن هتل گفت برو از آژانسها بگیر ارزونتر هستش و منم این کارو کردم از آژانس تهران تراول روبرو هتل ددمان همون اتاق رو شبی 42 دلار تمدید کردم . البته دفتر ماهان هم همین حدود قیمت می داد و اونم خوب بود که آدرسش همون اطراف هتل ددمان یه 20 متر بالاتره و واسه هتل گرفتن این دفاتر از خود هتل به صرفه ترهستن.
خوب دوستان به امید ویزای یضرب واسه همتون اگه سوالی داشتین در خدمتم. در پناه خدا .
کیس نامبر:2013AS91XX _تعداد:1نفر _ ارسال مدارک:اکتبر2012 _تاریخ مصاحبه هفته سوم جولای نتیجه:یه ضرب سفرنامه
خُب بعد از گذشت قریب به 15 ماه از اعلام نتایج قرعه کشی سال 2013 نوبت به من رسید که به مصاحبه برم و به جرات میتونم بگم که از اعضای مهاجرسرا، آخرین فرد از اسامی دور اول بودم که به مصاحبه رفتم. البته بدون در نظر گرفتن مصاحبه های کیس های پایین که به دلایلی با تاخیر به مصاحبه میروند. هر چند، همه ی آنچه که دوستان باید در مورد آنکارا بدانند، به کررات و در پست های پیشین این تاپیک به طور مشروح توضیح داده شده و این ارسال من دردی را از کسی دوا نخواهد کرد، لیکن بنا به وظیفه و تعهدی که نسبت به این فروم عظیم دارم چند جمله ای مینویسم و امیدوارم که برای برخی از دوستان، حداقل در سال های آتی مورد استفاده قرار بگیره.

از اینجا شروع کنم که من برای بار 7 ام بود که به طور متوالی در قرعه کشی شرکت میکردم و سرانجام قرعه به نام من افتاد. به جرات میتونم بگم که کل برنامه زندگیمو عوض کرد. کم کم و با کمی گشت و گذار در اینترنت با سایت مهاجرسرا آشنا شدم و بعد از ارسال فرم ها، مطالب سایت را به طور مرتب بررسی میکردم و .... تا اینکه در ماه می 2013 شماره کیس من برای ماه جولای کارنت شد و بعد از دیدن نامه ی دوم متوجه شدم که در 30 جولای، یعنی آخرین روز ممکن برای کارنتی های جولای مصاحبه دارم! خُب اینم یکی از دلایلی که "مهاجر دقیقه 90" شده ام.

قریب به 3 سال هست که در ترکیه در حال تحصیل هستم. اواسط فروردین ماه به تهران رفتم برای سری اول واکسن ها. سری دوم را هم اواخر اردیبهشت ماه مراجعه کردم و منتظر مصاحبه شدم. کارت واکسنم را در عکس زیر میتونید ملاحظه کنید.

[عکس: attachment.php?aid=3165]

اگه دقت کنید، در مقابل واکسن varicella یا همون آبله مرغان یک مهر سیاه رنگ متعلق به جمهوری ترکیه را ملاحظه میکنید. چون اکثر دوستان بیان کرده بودن که دکتر اونگان به این واکسن و آنتی بادی ها حساسیت داره و این واکسن را تزریق میکنه، من پیش دستی کردم (مثلاً!) و حدود 35 روز مانده به مصاحبه با مراجعه به یک داروخانه در ترکیه اقدام به خرید و تزریق این واکسن به مبلغ 80 لیر ترک کردم. تزریق این واکسن را در مرکز بهداشت شهر محل اقامتم انجام دادم و بهشون توضیح دادم که این واکسن واسه چیه و چرا لازمش دارم و ... خلاصه قبول کردن که مهر اداره بهداشت با عبارت جمهوری ترکیه (همون T.C که در قسمت بالای مهر قابل رویت هست) را به کارت زرد من عنایت کنن. خلاصه کارت زرد واکسیناسیون من به شکلی که میبینین در اومد و منم خوشحال که بــــــــــــعله، اونگان رو پیچوندم! حیف از اون 80 لیره که دادمSad.

حدود 3 هفته مانده به مصاحبه با مراجعه به دادگستری شهر محل اقامتم، اقدام به تهیه گواهی عدم سوپیشینه نمودم که در عرض 5 دقیقه حاضر شد! گواهی مربوطه را در عکس زیر میتونین ملاحظه کنین.

[عکس: attachment.php?aid=3164]

دو هفته مانده به مصاحبه، مدارک درخواست شده را با PTT به آدرس سفارت ارسال کردم که هزینش 4 لیره شد. روزی که زمان مصاحبه تعیین شد، من اقدام به خرید بلیط هواپیما کردم. یعنی حدود دو ماه و نیم قبل از مصاحبه من بلیط خریدم به قیمت رفت و برگشت به ارزش 128 لیره که خیلی مناسب بود. روز 25 جولای پرواز داشتم به آنکارا و قرار بود که به خوابگاه دانشجویی برم ولی یکی از دوستان قدیمیم لطف کردن و اجازه دادن که چند شب در خونشون بمونم و به این ترتیب در هزینه های اقامتی من خیلی خیلی صرفه جویی شد و تونستم با حدود 100 لیره نزدیک به 1 هفته در آنکارا اقامت کنم ( که این 100 لیر هم هزینه ی خرید اقلام غذایی، بلیط اتوبوس و مترو و یکی دو قلم جنس دیگه شد). بعد از رسیدن و اسکان در آنکارا با "حامد"، ادمین صفحه فیض بوق مهاجرسرا که برای گرفتن ویزاهاشون اومده بود یه قرار ملاقات گذاشتیم و چند ساعتی را با هم مشغول قدم زدن بودیم. محل سفارت و مطب دکتر اونگان را قدم زنان ملاحظه کردیم و بعد از بازگشت به کیزیلای، شام مهمان حامد جان بودیم. جای دوستان خالی.

روز جمعه 26 جولای ساعت 9 صبح وقت دکتر داشتم و حوالی 9 رسیدم مطب دکتر و دیدم که از همه آخر رسیدم! مطب پر بود از ایرانی های عزیز که مدارک را تحویل داده بودن و منتظر بودن تا خانم منشی صداشون کنه. منم مدارکمو دادم و تو نوبت نشستم. حدود 20 دقیقه منتظر بودم که نوبت به من رسید. خانم منشی تا میخواست فارسی حرف بزنه گفتم من استانبولی بلدم و به این ترتیب با خیال راحت باقی مراحل را طی کردیم. افرادی که قبل از من مراجعه کرده بودند، همگی را به طبقه 5 و آزمایشگاه فرستاده بودن ولی من اول رفتم پیش دکتر. اونروز خانم دکتر خندان اونگان (Handan) تشریف داشتن و تا فهمید که استانبولی بلدم کلی با هم حرف زدیم و منم خوشحال که مخشو تیلیت کردم! رسیدیم به کارت واکسن و من بهش گفتم که ببین خانم جان، من این واکسن آبله مرغان رو تو همین مملکت خودتون تزریق کردم و اینم مهرش و ... با ذره بین به مهر و تاریخ نگاه کرد و پرسید کی زدی؟ منم گفتم 35 روز پیش! نشستم روی تخت و تست های بدن و کمر و گردن و .... انجام شد و آخر سر گفت که آبله مرغان باید دو بار تزریق بشه مثل ام ام آر! تا اومدم جواب بدم دیگه کار از کار گذشته بود و یک واکسن 80 سبزی دار بهم تزریق شده بود! خیلی شاکی بودم! اینهمه برنامه ریزی کرده بودم واسه این واکسن، حتی اجازه نداد تا بگم بنویس واسه تست آنتی بادی! اقلاً اون 50 سبزی بود Sad . خلاصه در مجموع 180 سبزی به خانم منشی عنایت کردم و رفتم طبقه 5 برای آزمایش خون و عکس قفسه سینه که 47.5 سبزی هم اونجا پیاده شدم و در مجموع حدود 230 سبزی برای مدیکال پرداخت کردم. اینو گفتم تا حساب کار دستتون بیاد که واکسن آبله مرغان جریانی هست واسه خودش و به این راحتی نمیشه پیچوندش. خلاصه بد جوری نامردی میکنن در این زمینه.

دوشنبه رفتم جواب مدیکال را گرفتم و سه شنبه صبح ساعت 7.45 دم در سفارت بودم. 3 نفر هموطن جلوتر از من بودن. نگهبان گفت که به همراه داشتن موبایل ممنوع هست و منم چون داشتم مجبور شدم به دکه ی روزنامه فروشی که همه میشناسنش، در ازای 5 لیره تحویل بدم . برگشتم به صف و الان 5 هموطن جلوتر از من بودن! خلاصه رفتیم داخل و اون خانم مو فرفری مدارکی را که لازم بود ازمون گرفت و یه شماره داد بهمون و رفتیم داخل سالن انتظار! کلاً هفت-هشت نفر ایرانی بودیم که اکثراً هم در مطب دکتر دیده بودمشون. سالن کم کم پر شد از ترکیه ای ها و نزدیک به 100 نفر آدم تو اون سالن نشسته بودیم! من اصلاً چنین انتظاری نداشتم که این همه آدم تو یه سفارت بشینن و پشت سر آدم هم مصاحبه باشه!!! دو-سه تا هم بچه بودن که از بس اون اسباب بازی های روی میز رو زمین کوبیدن و صداشو در آوردن که اعصابم خورد شد. متوجه شدم که سایر ایرانی های عزیز هم از این سر و صدا ناراحت و عصبی هستن ولی ترک ها عین خیالشون نبود! فکر کنم ایراد از ما بود چون به دلایلی که همه میدونیم، اعصابمون ضعیف شده و زود از کوره به در میریم.

حوالی ساعت 8.30 شماره من به باجه 8 راهنمایی شد. رفتم و پای فرم 122 را امضا کردم. حوالی ساعت 9 به باجه 7 برای انگشت نگاری رفتم و بلافاصله برای واریز وجه به باجه 4 رفتم. حدود 1 ساعت منتظر بودم و در این بین از جمعیت ترک ها کاسته میشد ولی از ایرانی ها فقط یک دختر خانم به مصاحبه رفته بود. فکر کنم نوع ویزای ایشون فرق داشت چون پولی واریز نکردن و بعد از انگشت نگاری مستقیم رفتن به مصاحبه. حوالی ساعت 10 صبح شماره من به باجه 6 فراخوانده شد و تا رسیدم آقای ریشوی معروف گفت که دست راست بالا و قسم ! چند لحظه ای تو اوراق من بالا و پایین میرفت و بعد یه باره گفت که شما دانشجوی دکتری هستی ؟ منم گفتم بله و ایشون گفتن که خُب دانشجوی دکتری باید بتونه انگلیسی صحبت کنه و شروع کرد به مصاحبه به زبان انگلیسی! منم کم نیاوردم و مصاحبه را به نحو احسن برگزار کردم  . از شهر محل اقامت، گواهی پلیس، رشته ی تحصیلی و 100 البته کارت پایان خدمت جدید و اینکه کجا خدمت کردی پرسید. پرسید که آیا کارت پایان خدمت قبلیمو دارم یا نه؟ که من گفتم قبلی را دادم و این جدید را گرفتم ولی ترجمه ی قبلیو دارم اگه میخوای بدم. گفت نه لازم نیست. سپاه بودی یا ارتش ؟ منم گفتم ارتش. پرسید کدوم نیرو بودی و منم جواب دادم . کلاً 60 درصد مصاحبه روی پایان خدمت مانور داد و بقیه موارد که گفتم خیلی گذرا سوال کرد. حتی به تمکن مالی اصلاً اشاره هم نکرد. خلاصه مدارک را یکی یکی تحویل داد بهم و پاسپورتم را نگه داشت! منم خیلی خوشحال بودم که آخ جون پاسمو نگه داشت Tongue . دو تا برگه زیر دستش بود که سفید بالا بود و صورتی پایین. اونارو از روی میز برداشت و اومد به سمت باجه و برگه سفید رو گذاشت پایین و صورتی اومد بالا! همراه با پاسپورت تحویلم داد و گفت که ظرف 48 ساعت یه ایمیل میاد بهت که باید به چند تا سوال پاسخ بدی تا پروندت دوباره به جریان بیافته. به سایت هم مرتب مراجعه کن تا هر وقت شمارتو دیدی بیا ویزاتو بگیر. بعدش گفت حتی لازم نیست خودت بیای چون ساکن ترکیه هستی با پست ارسال کن تا برات ویزا بزنیم! خلاصه اینم شد از مصاحبه ی من . چهارشنبه به شهر خودم برگشتم و شب چهارشنبه هم ایمیل برام اومد و منم شب یکشنبه ایمیل جواب را فرستادم و دیگه رسماً وارد منتظر سرا شدم و منتظر.... ولی چون میگذرد، ملالی نیست!

در اینجا جا داره از تک تک دوستان عزیزم در سایت مهاجرسرا تشکر کنم . افتخارداشتم تا از نزدیک دیداری با حامد عزیز و والنسیای خوبم داشته باشم. در صفحه ی فیض بوق هم با برخی از دوستان عضو هستیم و حداقل یه عکس واقعی به جای آواتار میشه دید و حس خوبی داره. از مدیران و پیشکسوتان عزیز هم کمال تشکر و قدردانی را دارم و با اجازه میخوام از برخی از اونها نام ببرم: اول از همه از فروزن مایند عزیز که جواب های کوتاه و مفیدی را به ما تازه کاری ها ارائه میدادند تشکر میکنم. شاید ایشون هرگز این ارسال را نبین ولی ادب حکم میکنه که از ایشون تشکر کنم. همچنین تشکر میکنم از امیرمهاجر عزیز، افشین گرامی، عمو سعید محترم، جناب بیات، محمد فضلی به خاطر ارسال های واقعاً مفید و نکته دار و کمک های بی دریغی که به 2013 ای ها کردن. همچنین از خانم ها سایه (مدیر سابق)، هستی بانو و خانم گل نهال هم کمال تشکر را دارم که دوشادوش سایر مدیران، در کنار دوستان 2013 بوده و هستند.
والسلام.
قسمت دوم:
بعد از گذشت 48 روز از مصاحبه، روز 17 سپتامبر کلیر شدم. شب سه شنبه بود و خیلی خوشحال بودم. آفیسر به من گفته بود اگه کلیر شدی خودت نیا، پاستو با پست بفرست تا ویزا بزنیم توش. منم صبح چهارشنبه پاسمو پست کردم ( ای کاش این کار رو نمیکردم و خودم میرفتم، در اینصورت 19 سپتامبر پاسمو تحویل میدادم ) و پاس من روز 20 سپتامبر ساعت 16 به وقت محلی، تحویل سفارت شده بود. شب جمعه اومدم خونه و خواستم سایت اعلام کلیرها رو چک کنم که یهو چشمام سیاهی رفت... نوشته بودن که از 20 به بعد ویزا نمیدن و سهمیه 3500 تایی ایران تموم شده. در مدت 2-3 روز، فراز و فرود را تجربه کردم. طبق قول و قرارهایی که گذاشتیم، با عده ای از دوستان مهاجرسرایی عازم آنکارا شدیم بلکه بتونیم کاری کنیم ولی دست از پا درازتر برگشتیم و 2 اکتبر هم پاسپورتم دستم رسید. بدون اینکه ویزایی توش باشه. کلی ایمیل و دوندگی کردیم ولی تنها جوابی که گرفتم این بود:
Dear Sir,
We have sent you a regret letter on September 26, 2013. Unfortunately your visa will not be issued.
Yours sincerely,
Immigrant Visa Unit

و بدینسان، یک سال و نیم انتظار و هزینه ظرف کمتر از 24 ساعت به پایان رسید. تنها اشتباهی که من انجام دادم این بود که پاسمو با پست فرستادم اگه خودم میرفتم 19 سپتامبر تحویل میدادم و این مورد برای من پیش نمی آمد. البته هیچ کس چنین انتظاری نداشت حتی کلیر نشده ها هم دلشون به این خوش بود که روزای آخر پاسشونو میدن سفارت و تا 30 سپتامبر ویزا میگیرن. چیزی که هرگز اتفاق نیافتاد.


فایل‌های پیوست پیش‌نمایش تصاویر

2013AS90xx≈فرم ها: ایمیل به (kccdv@state.gov)≈کارنت: 10 می≈مصاحبه: 30جولای، کلیرنس با فرم 9 سوالی≈کلیر: 17 سپتامبر≈مقصد: Urbana, IL بوذ! ≈هزینه ها: 1000 سبزی.
به تاریخ پیوستیم ...




کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان