2012-08-29 ساعت 20:53
(2012-08-29 ساعت 20:43)rs232 نوشته: ببخشید من وسط بحث خانم ها سر زده وارد شدم. البته این چیزی که می خواهم بگویم یک مسئله کلی است و شاید هم زیاد ربطی به این تاپیک نداشته باشد ولی ممکن است یک مقداری به کسانی که درگیر یک رابطه احساسی هستند کمک کند تا بتوانند وضعیت خودشان را بهتر تجزیه و تحلیل کنند.
نکته ای که می خواهم به آن اشاره کنم تفاوت های اساسی است که میان "علاقه" و "وابستگی" وجود دارد.
علاقه و عشق ورزیدن یک منبع انرژی است که شما با آن همچون یک شمع نورافشانی می کنید و دیگران و یا آن فرد مورد نظر خودتان را از محبت سیراب می کنید. عشق کاملا مستقل از شرایط است و هیچ گونه نیازی به مواد اولیه برای تهیه آن ندارد. عشق مادر به فرزند و یا فرزند به مادر از همین نوع است و عشق و علاقه میان زن و شوهر و یا دو فردی که می خواهند با هم زندگی کنند چنین است. بهترین حالت در عشق دو طرفه این است که هر دو طرف هم منبع محبت باشند و هم گیرنده و دریافت کننده آن.
ولی وابستگی یک نوع تمایل شدیدی است که بر اساس نیاز پدید می آید. متاسفانه ظواهر عشق و وابستگی بسیار به هم نزدیک است و بسیاری از انسان ها نمی توانند آنها را از هم تشخیص دهند ولی ماهیت این دو حالت بسیار متفاوت است و در وابستگی بر خلاف عشق مواد اولیه که همان نیاز مادی و یا روحی انسان است نقش مهمی را در نوع رابطه و استحکام آن بازی می کند. وابستگی در یک فرد یک نوع عارضه و اختلال شخصیتی است که بر اثر نوع تربیت و شرایط اجتماعی و فرهنگی حاکم بر جامعه ایجاد می شود. وابستگی یک فرد به پدر و مادر در سنین بالا و یا وابستگی والدین به فرزند و یا زن و شوهر به یکدیگر نه تنها ربطی به عشق ندارد بلکه یک نوع بیماری روحی و یا عقب ماندگی اجتماعی است که در بسیاری از موارد باید با کمک یک روانپزشک درمان شود.
متاسفانه جامعه ما به گونه ای است که جوانان عزیز و مخصوصا دختران جوان کشور ما میدانی برای شکل دادن استقلال شخصیتی خود پیدا نمی کنند و برای همین حتی اگر چهل سال هم ازدواج نکنند همچنان آغوش گرم خانواده و پدر و مادر را به هر جای دیگری ترجیح می دهند. این حالت دقیقا مثل این است که ما در یک صبح سرد زمستانی اصلا دلمان نمی خواهد که رختخواب گرم و نرم خودمان را رها کرده و به دنبال زندگی روزانه خودمان برویم ولی یک آدم نرمال هرگز به خاطر گرم و نرمی و آسایش و راحتی رختخواب در آن باقی نمی ماند تا فرصت های زندگی خودش را از دست بدهد.
بنابراین اگر من با همین تجربه و طرز فکر فعلی یک دختر جوان خوش بر و رو و ترگل و ورگل مثل شما بودم اولویت اصلی زندگی خودم را بر پایه استقلال مالی و استقلال شخصیتی خودم بنا می کردم. در این حالت من اصلا دلم نمی خواست که به شوهر و یا خانواده چه از نظر مالی و چه از نظر عاطفی وابسته باشم بلکه دلم می خواست که منبع عشق و محبت باشم تا آنها خودشان برای بهره مند شدن از نیروی عشق در کنارم باشند. در این حالت اگر یک شوهر به بیراهه رفت این خودش است که ضرر خواهد کرد و من می توانستم بدون وابستگی مالی و یا عاطفی به زندگی خودم ادامه دهم و فرصت های دیگری برای خودم ایجاد نمایم.
دعای من برای شما این است که عاشق آزاده باشید.
درود بر شما برای این گفتار بسیار زیبا و درست. ای کاش که ما معنی درست عشق ورزیدن رو با " اعتیاد به عشق " میدانستیم.