بر ما چه گذشت، چه می گذرد؟

[girl]

عزیم اگه میشه انگلیسیشو بنویس که به همسرم اس برم بپرسم

[الهه سابق]

deductible
مرسی عزیزم خیلی لطف میکنی. حالا که داری زحمت میکشی، میشه بپرسی که جدا جدا هم میشه بیمه کنیم یا مجبوریم دونفری اپلای کنیم؟
مرسی گلم
بچه ها من واقعا دیگه برم بخوابم
الانم با شوهرم اسکایپ بودم، چشمام دیگه واقعا باز نمیشه
شب خوششششششششش

[kamela]

بچه ها ماجرای این شهر جن زده چی هست؟؟چرا من این چیزا رو نمیتونم ببینم که بخونم؟؟در ضمن من هم شلغم دوست دارم...همه جورش رو..باورتون نمیشه که دختر 3سالم ماشاالاه مثل تانک شلغم میخوره...به نظر من خیلی چیز خوبی..من هر وقت سرما میخورم خیلی زود خوبم میکنه...شوهر من هم 2 روزه شدیدا سرما خورده و من هم شدیداااا در حال رسیدگی بهش...ولی از دیروز اینقدر بهش شلغم دادم که الان دیگه خوووووبه خوبه..بچه ها به محض اینکه احساس سرما خوردگی میکنید و یا به محض اینکه امپول انفولانزا زدید(حتی قبل از زدن واکسنش)سریعا دوتا ادلت کلد با هم بخورید..باور کنید کاملا پیش گیری میکنه...من الان مدت هاست با این روش گووووش شیطون کرررر سرما نخوردم...همین 2روز پیش تا شوهرم سرما خورد من 2تا باهم خوردم تا ازش نگیرم...به دخترم هم شربتش رو میدم..مرسده جوون من دیکشنری سخن گو دارم...خیلی بهت کمک میکنه و جاهایی که در امریکا گیر میکنی کمک خیلی خوبی هست...به همه پیشنهاد میکنم قبل از رفتن یکی بگیرن.....گررررل عزیزم چه احساس قشنگیی...یاد روزای اول دوستیم با شوهرم افتادم که حتی اسمش رو روم نمیشد صدا بزنم.....ولی مطمین باش این خجالت حداکثر مال 2 روزه...

---

الاهه جون شدیدا استراحت کن و امیدوارم زود خوب بشی عزیزم

[NedaE]

1-همانا هیچی بدتر از این نیست که نامزد آدم فرسنگ ها اون طرف تر،یه آدمِ ساده و مهربون آمریکایی باشه که دروغ هم بلد نیست ولی یکی از دوستای
صمیمی اش یه دختر ایرانی حسود , ع و ض ی باشه :| :| :| دور از جون دوستای گل مهاجرسرایی،آخه چرا بیشتر دخترای ایرانی اینهمههههه عقده دارن :'( :'(
خدا رو شکر که از اصالت ایرانی فقط دروغگویی و غیبت و بدجنسی رو حفظ میکنن از آمریکایی شدن هم فقط طرز لباس پوشیدن و ارایش کردنِ یه طبقه ی خاص بی کلاس رو یاد میگیرن. ببخشید بچه ها اعصابم خیلی داغووون بود :|

2-آرین تاریخ بیشتر میگی بهم از پروسه ات؟ کی و بعد از چند ماه پرونده ات در uscis اپرو شد؟ یا امضات رو کامل کن
عکست خیلی خوب شده ))

3-جووودی واست دعا میکنم یک ضرب بگیری ویزارو :*

4-مرسده تا May میتونی بری بعد از May اونوقت ویزای 3 ماهه داری؟

آی گفتی ندا. دور از جون بچه های اینجا این چیزایی که میگی خصلت خیلی ها هستش. خدا رو شکر خیالم از نامزدم راحته. انقدر بهش اعتماد دارم.
توهم مطمئن باش و خیالت راحت از نامزدت چون وقتی کسی و انتخاب میکنن
و تصمیم به ازدواج میگیرن دیکه کسی نمیتونه دلشون و ببره

نه از نامزدم که مطمئن هستم.موضوع اینه که دختره هی‌ تلاش می‌کنه هر روز به نحوی منو اذیت کنه تو دلمو خالی‌ کنه.باید یه کاری کنم تأثیره حرفاش کم بشه تو ذهنم :'(

---

الهه جان صبح بشه نامزدم بیدار شه ازش میپرسم اگه می‌دونست میگم بهت

[payamkj]

1-همانا هیچی بدتر از این نیست که نامزد آدم فرسنگ ها اون طرف تر،یه آدمِ ساده و مهربون آمریکایی باشه که دروغ هم بلد نیست ولی یکی از دوستای
صمیمی اش یه دختر ایرانی حسود , ع و ض ی باشه :| :| :| دور از جون دوستای گل مهاجرسرایی،آخه چرا بیشتر دخترای ایرانی اینهمههههه عقده دارن :'( :'(
خدا رو شکر که از اصالت ایرانی فقط دروغگویی و غیبت و بدجنسی رو حفظ میکنن از آمریکایی شدن هم فقط طرز لباس پوشیدن و ارایش کردنِ یه طبقه ی خاص بی کلاس رو یاد میگیرن. ببخشید بچه ها اعصابم خیلی داغووون بود :|

2-آرین تاریخ بیشتر میگی بهم از پروسه ات؟ کی و بعد از چند ماه پرونده ات در uscis اپرو شد؟ یا امضات رو کامل کن
عکست خیلی خوب شده ))

3-جووودی واست دعا میکنم یک ضرب بگیری ویزارو :*

4-مرسده تا May میتونی بری بعد از May اونوقت ویزای 3 ماهه داری؟

آی گفتی ندا. دور از جون بچه های اینجا این چیزایی که میگی خصلت خیلی ها هستش. خدا رو شکر خیالم از نامزدم راحته. انقدر بهش اعتماد دارم.
توهم مطمئن باش و خیالت راحت از نامزدت چون وقتی کسی و انتخاب میکنن
و تصمیم به ازدواج میگیرن دیکه کسی نمیتونه دلشون و ببره

نه از نامزدم که مطمئن هستم.موضوع اینه که دختره هی‌ تلاش می‌کنه هر روز به نحوی منو اذیت کنه تو دلمو خالی‌ کنه.باید یه کاری کنم تأثیره حرفاش کم بشه تو ذهنم :'(

---

الهه جان صبح بشه نامزدم بیدار شه ازش میپرسم اگه می‌دونست میگم بهت

ندا جون من اصلا به دوستام نگفتم ، یعنی راستش هنوز به خیلی از فامیلام هم نگفتم ، نامزدم هم هی غر میزنه که چرا اونو مخفی میکنم ، فکر میکنه شاید بازم خواستگار دارم یا ........... نمیدونم چی تو ذهنشه ، بهش حق میدم ولی انقدر از دوست و فامیل بهم ضربه خورده که اینبار گفتم میرم اونجا ازدواج کردم به مامانم میگم به بقیه اونایی که نمیدونن بگه همونجا یکی رو دید و ازدواج کرد ، از دوستای خوبم هم که نگم بهتره ، به ظاهر همه آرزوی خوشبختیت رو دارن ولی به محض اینکه میفهمن خوشحالی و داری به خوشبختی نزدیک میشی .........................
ای وای از این روزگار بد

---

deductible
مرسی عزیزم خیلی لطف میکنی. حالا که داری زحمت میکشی، میشه بپرسی که جدا جدا هم میشه بیمه کنیم یا مجبوریم دونفری اپلای کنیم؟
مرسی گلم
بچه ها من واقعا دیگه برم بخوابم
الانم با شوهرم اسکایپ بودم، چشمام دیگه واقعا باز نمیشه
شب خوششششششششش

الهه جون منم نامزدم بیدار شد ازش میپرسم اگه میدونست حتما خبرت میکنم

[girl]

الهه جون بهش اس دادم ولی فکر کنم خطش مشکل داره نمیتونه جواب بده تا شب صحبت میکنیم حتما, بازم میپرسم ازش.

[NedaE]

ندا جون من اصلا به دوستام نگفتم ، یعنی راستش هنوز به خیلی از فامیلام هم نگفتم ، نامزدم هم هی غر میزنه که چرا اونو مخفی میکنم ، فکر میکنه شاید بازم خواستگار دارم یا ........... نمیدونم چی تو ذهنشه ، بهش حق میدم ولی انقدر از دوست و فامیل بهم ضربه خورده که اینبار گفتم میرم اونجا ازدواج کردم به مامانم میگم به بقیه اونایی که نمیدونن بگه همونجا یکی رو دید و ازدواج کرد ، از دوستای خوبم هم که نگم بهتره ، به ظاهر همه آرزوی خوشبختیت رو دارن ولی به محض اینکه میفهمن خوشحالی و داری به خوشبختی نزدیک میشی .........................
ای وای از این روزگار بد
.........................................
ایشون دوست من نیستند،دوست نامزدمه.
منم به بیشترِ دوستام و فامیل هنوز نگفتم ولی از طرفی هم هرچی فکر میکنم نمیشه از اون روش استفاده کنم که برم و... بعدا خانواده ام به بقیه همینجوری بگن همونجا یکی رو دید ازدواج کرد. به قول rs عزیز،فقط کافیه مثلا بگی پذیرش دانشگاه گرفتی،ملت همه کار و زندگی رو رها میکنن میگردن ببینن اسمت تو کدوم دانشگاه است!! )
من واقعا هنوز هیچ ایده ای ندارم که چجوری بگم بهتره. آخه فامیلای نزدیکمم اکثرشون ببخشید فضول هستند و به همه کارری کار دارن :| شرایط بدی شده که توضیحشم سخته!

[girl]

ما هم مچبور بودیم به همه بگیم و واقعااااا دیوونم کردن تو این 2 سال. اول که نامزد شدیم همه گفتن بخاطر امریکا شوهر کرد بعد که شوهرم رفت برای من اپلای کنه گفتن ولش کرد رفت و دیگه نمیاد و چقدرررر با تمسخر با من حرف زدن چقدر حرف شنیدم.. حرفایی که یه زندگی رو از هم میپاشه, ناراحتم میشدم گریه میکردم ولی هدف داشتم و اونم این بود که یه زندگی خوب با شوهرم داشته باشم.. هیچوقت اون حرفارو بهش انتقال ندادم ولی خوب اخلاقم باهاش تغییر میکرد ودست خودمم نبود.. ولی میگذره. فقط تنها کاری که باید کنید اینه که بزنید تو پرشون و در جواب حرفاشون ناراحتشون کنید.. مثلا خاله من هر بار منو میدید ازم میپرسید شوهرت دوست داره؟ حالا فکر میکنی رفتی اونجا میتونی دووم بیاری تنهات نمیذاره شوهرت؟ یبار بهش گفتم خاله من تا حالا تو زندگی شما دخالت کردم؟ سؤال شما خیلی خصوصیه و من به مامانم اجازه پرسیدن همچین سؤالی نمیدم... خیلی بهش بر خورد ولی از اون به بعد دیگه هیچی نپرسید و من دیگه از دیدنش ناراحت نمیشدم..
اجازه ندید چیزی یا کسی از اینی که هستید بیشتر ناراحتتون کنه.. الان به اندازه کافی همه دارید فشار دوری رو تحمل میکنید.

[NedaE]

هر کی یه جوری درگیر شده با این مسئله.جودی تو گفتی و دچار این مشکلات شدی،منم یه جورِ دیگه.من نگفتم که مثلا دچار این حرف و حدیث ها و فضولی ها نشم،ولی حالا بعد از 3 سال دوستی،هر چی به ازدواج نزدیک تر میشیم،مشغولیت ذهنی منم بیشتر میشه که چجوری به فامیل و دوستان بگم.لابد میخوان برگردن بگم یکی رو تو 2 3 ماه دیدی چطوری سریع جواب بله دادی،لابد میگن به خاطر آمریکا رفتن بوده و .... :|
از طرفی میدونم که جلوی حرف مردم رو در هیچ شرایطی نمیشه گرفت و نباید اهمیت داد ولی در عمل نمیشه با این فامیل و دوستان درگیر نشد.متنفررررم از این ارتباط ها و دخالت های بی جایی که تو فرهنگ ما هستش.
من الان واقعا موندم که چجوری باید به خاله،عمه،عمو ... بگم که کمترین اذیت رو بشم از حرف های بعدش!

[girl]

مجبور نیستی یهو بگی من دارم ازدواج میکنم! اول بگو یه خاستگار دارم که شرایطش اینه دارم فکر میکنم ولی نظر کسی رو نپرس. بعد بگو میخوام قبول کنم.. کم کم بگو بهشون که شوک نشن.. فراموش نکن که تو و نامزدت از همه مهمترین و اصلا اصلا مهم نیست اونا چه فکری میکنن

[NedaE]

مجبور نیستی یهو بگی من دارم ازدواج میکنم! اول بگو یه خاستگار دارم که شرایطش اینه دارم فکر میکنم ولی نظر کسی رو نپرس. بعد بگو میخوام قبول کنم.. کم کم بگو بهشون که شوک نشن.. فراموش نکن که تو و نامزدت از همه مهمترین و اصلا اصلا مهم نیست اونا چه فکری میکنن

آخه طرف که نمیتونه ویزای ایران رو بگیری،چجوری بگم اومده خواستگاری
2 ساله دارم خودمو میکشم بازم نتونستیم کاری کنیم ویزا بگیره.همش مجبور بودیم جاهای دیگه همدیگرو ببینیم.که تااااااازه از هییییچ کدوم از اون سفر های من هم خبر ندارن فامیل و دوستان ))
اصن یه وضی کاراگاه بازی شده!

[girl]

خوب اصلا چرا باید اونا از سفرات بیخبر باشن؟ بخاطر اینکه حرف در میارن؟ بگو اشناست همدیگرو از طریق اینترنت دیدیم.. الان خیلیا اینجوری اشنا میشن و ازدواج میکنن. البته من تو شرایط شما نیستم ولی هر چیزی یه راه حلی داره و راه حلش جلو چشم ماست ولی ما انقدر اون دور دورا دنبال او راه حلیم که یادمون میره نزدیک خودمونو یه نگاه بندازیم

[سانازی]

هر کی یه جوری درگیر شده با این مسئله.جودی تو گفتی و دچار این مشکلات شدی،منم یه جورِ دیگه.من نگفتم که مثلا دچار این حرف و حدیث ها و فضولی ها نشم،ولی حالا بعد از 3 سال دوستی،هر چی به ازدواج نزدیک تر میشیم،مشغولیت ذهنی منم بیشتر میشه که چجوری به فامیل و دوستان بگم.لابد میخوان برگردن بگم یکی رو تو 2 3 ماه دیدی چطوری سریع جواب بله دادی،لابد میگن به خاطر آمریکا رفتن بوده و .... :|
از طرفی میدونم که جلوی حرف مردم رو در هیچ شرایطی نمیشه گرفت و نباید اهمیت داد ولی در عمل نمیشه با این فامیل و دوستان درگیر نشد.متنفررررم از این ارتباط ها و دخالت های بی جایی که تو فرهنگ ما هستش.
من الان واقعا موندم که چجوری باید به خاله،عمه،عمو ... بگم که کمترین اذیت رو بشم از حرف های بعدش!

سلام ندا جان
من هم مثل شما بودم
از 2009 که ترکیه همدیگرو دیدیم
به بعد من هم همین دغدغه ر داشتم نمیگی به اطرافیان یه جور اذیت می شی نمیگی یه جور.ما هم سعی کرده بودیم نگیم ولی خوب خاله .دایی اینا میدونستن.ولی اطرافیا که نمی دونستن مثلا میدیدی خواستگار در میومد اخه چقدر بهونه اخرش مامانم که دید ولکن نیستن مجبور شد به همکارش بگه.این جوری هی می پرسن هان چه خبر؟چی شد پس؟والا خواستگارا هم وقتی خوب میشن مردم میگن اخه واسه چی این دختره ازدواج نمیکنه.نامزده منم همش ناراحت میشد.
اره دوست منم میگه تو انگار دوسش ندار ی که همه چیش بهت بر می خوره.به خاطر امریکا میری.در حالی که انقدر که قدیما ذوق داشتم الان ندارم.وای من باید برم پیش روانشناس.خوب راهنمایی می کنن؟

[girl]

حالا شما خوبه نامزد هستید ما که عقدیم چند بار منو خاستگاری میکردن مامانم میگفت عقده قراره بره پیش شوهرش بعد میگفتن مگه هنوز باهمن؟ ما شنیدیم به هم خورده!!!!!!!!!!! چقدر حرص خوردم بخاطر این چیزاااا.. یکی بود بهم گفت تو که معلوم نیست کارت به کجا میرسه اگه نشد من میام!!!!! تا این حد مطمین بودن بهم میخوره و چقد میترسیدم, میگفتم نکنه یه چیزی هست من نمیدونم اینا میدونن.. چند بار از مادر شوهرم پرسیدم شما چیزی گفتید به کسی؟! ولی یه گوشتون در باشه یه گوش دروازه.. هرکی هرچی میگه فقط بخاطر حسادته.. من الان به هیچکس نگفتم دارم میرم مصاحبه میخوام یهو بشنون رفتم مصاحبه چون حوصله سؤالای جدید رو واقعا ندارم. حالا بری چی میشه؟ بعد کی میری؟ شوهرت کی میاد؟ اگه بهت ویزا ندادن چی؟ اگه ردت کردن چی؟ و...

[سانازی]

ما هم مچبور بودیم به همه بگیم و واقعااااا دیوونم کردن تو این 2 سال. اول که نامزد شدیم همه گفتن بخاطر آمریکا شوهر کرد بعد که شوهرم رفت برای من اپلای کنه گفتن ولش کرد رفت و دیگه نمیاد و چقدرررر با تمسخر با من حرف زدن چقدر حرف شنیدم.. حرفایی که یه زندگی رو از هم میپاشه, ناراحتم میشدم گریه میکردم ولی هدف داشتم و اونم این بود که یه زندگی خوب با شوهرم داشته باشم.. هیچوقت اون حرفارو بهش انتقال ندادم ولی خوب اخلاقم باهاش تغییر میکرد ودست خودمم نبود.. ولی میگذره. فقط تنها کاری که باید کنید اینه که بزنید تو پرشون و در جواب حرفاشون ناراحتشون کنید.. مثلا خاله من هر بار منو میدید ازم میپرسید شوهرت دوست داره؟ حالا فکر میکنی رفتی اونجا میتونی دووم بیاری تنهات نمیذاره شوهرت؟ یبار بهش گفتم خاله من تا حالا تو زندگی شما دخالت کردم؟ سؤال شما خیلی خصوصیه و من به مامانم اجازه پرسیدن همچین سؤالی نمیدم... خیلی بهش بر خورد ولی از اون به بعد دیگه هیچی نپرسید و من دیگه از دیدنش ناراحت نمیشدم..
اجازه ندید چیزی یا کسی از اینی که هستید بیشتر ناراحتتون کنه.. الان به اندازه کافی همه دارید فشار دوری رو تحمل میکنید.

جودی جان هتلwww.hoteletapbulvar.comهم هتل ترو تمیزی بود3ستاره بود ولی خوب بود من اکثرا هتل های 5یا 4 ستاره موندم این هتل خیلی تمیز بودهتل ددمان که فکر کنم 4 یا 5ستاره اس میگن مفت گرونه و ارزش نداره و وقت دکتر رو هم از سایت خود دکتر خیلی اسون و 2 دقیقه طول نمیکشه.
عروسی هم جودی جان هم زیاد حرص نخوره من در ارز 2و3هفته عروسی گرفتیم.همه هم وقتی کارتو میبردم میگفتن کارت کیه؟!می گفتم خودم!
تعجب میکردن گفتیم که با هم اشنا بودیم و در این مدت همدیگرو میشناختیم.این جوری من با نامزدم همش قهرو اشتی می کردیم و من گفتم بیا ایران یه بارم من فکرامو بکنم مامانم گفت دیگه امده یه جشنم بگیریم.نمیدو نم بعضی وقتی وقتا که حرفمون میشه میگم کاش عروسی نمیکردم.خلاصه این جوری.
ایشاالله که همه چی واست خوب باشه