ارسالها: 2,356
موضوعها: 6
تاریخ عضویت: Mar 2012
رتبه:
49
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
2013-01-19 ساعت 23:39
(آخرین تغییر در ارسال: 2013-01-20 ساعت 00:51 توسط الهه سابق.)
شبنم جون میزوری هستش شوهرم. میگم خداروشکر بعد از درسش برمیگردیم ایران
قبول دارم که دیدم خیلی منفیه. اصلا همش دارم حرص میخورم. پریروز سر قیمت بیمه توی آمریکا خیلی اعصابم بهم ریخت. آخه این آمریکا چه مملکتیه که با این همه ادعا و اینهمه ثروت باید مردمش از لحاظ هزینه های پزشکی و بیمه اینهمه در مضیقه باشن. واقعا سردرنمیارم.
بابا ایران با این اقتصاد دااااغون و با این گرونی و رشد اقتصادی منفی اش، کلیه خدمات پزشکی برای دارندگان دفترچه های تامین اجتماعی رایگانه. حق بیمه هم بسیار پایین
اونوقت آمریکا با این ثروت..... نمیفهمم واقعا
ولش کن کلا من فاز منفیم. بهتره در این موارد حرف نزنم اصلا
ویزا ازدواجی/اقدام اول ژانویه 2012/ اپروو: اول جون/گرفتن کیس نامبر آخر جولای/تکمیل مدارک در NVC: سوم ژانویه 2013/مصاحبه: آخر اپریل 2013/ویزا یکضرب از ابوظبی
ارسالها: 1,021
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Sep 2011
رتبه:
24
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
2013-01-20 ساعت 03:31
(آخرین تغییر در ارسال: 2013-01-20 ساعت 03:34 توسط kamela.)
الاهه جون واقعا وضعیت بیمه های امریکا افتضاح هست...خخیلی خیلی گرون..همه شاکی هستن از این وضعیت..ولی اگه پول توی بانک انچنانی نگذاری و کار پر درامدی هم نداشته باشین دولت مجانی بیمه میکنه...من رفتم گفتم شوهرم نیست...کار نمیکنم و انچنان پولی هم در بانک ندارم(مخصوصا در بانک پول نگذاشته بودم)دولت در عرض یک هفته من رو چنان بیمه ای کرد که باورت نمیشه....تمام هزینه های بیمارستان برای زایمانم رو داد(یک بیمارستان که هرچی از خوبیش بگم کم گفتم)تمام هزینه های داروهای قبل از زایمان مثل ویتامین هاو....رو داد..قبل و بعد از زایمان هم ماهی 400 دلار بهم میدادن..پوشک بچه و....خلاصه یک سوال بکن ببین شهر شوهر شما هم از این بیمه ها میکنه!!!!
الاهه جون یک راهکار بهتون میگم ولی قول بدین بهم نخندینااااا..تا رسیدین امریکا یک نی نی بیارین...میدونین چرااااا؟ببین الان همه چیز شما خانواده و پدر مادرتون هست...ادم انگار مرگشه که بخاد مادر پدرشو که عاشقشونه ول کنه بره....ولی اگه نی نی بیارین احساساتتون خیلی زیاد کشیده میشه به سمت اون..احساس میکنید خودتون دیگه کم کم خانوادتون بزرگ شده...یک حس عجیبی به نی نی و رسیدگی به اون پیدا میکنید که اولا کمتر وقت دلتنگی دارین و دوما احساس تنهاییتون کمتر میشه..من وقتی ازدواج کردم تا چند ماه هرروز میرفتم خونه پدریم و مینشستم روی تختم و گریه میکردم..اینقدر از شب تا صبح دلم برای مادرم تنگ میشد که باورتون نمیشه..به یاد روزایی که با دوستام داشتم و...!من عااااشق شوهرم هستم اونقدر که کمتر کسی رو مثل خودم دیدم.ولی وقتی نی نی اومد دیدم خیلی بیشتر عاشق دخترم هستم..یعنی الان بهتون بگم تنها دلیل من برای مهاجرت دخترم هست..دلم میخاد جایی باشه که بتونه موفق بشه..و اگر دخترم نبود هرگز نمیرفتم..الان احساس میکنم با وجود دخترم اصلا تنها نیستم..با اینکه شوهرم هم در امریکا کنار من هست ولی به هر حال سر کار میره و دایم که خونه نیست..ولی دخترم تکه ای از وجودمه که میدونم اونجا مثل دوتا دوست که عااااشق همیم تنها نیستیم..از وقتی دخترم اومد دلتنگیم نسبت به مادرم خیلی خیلی کمتر شده....نی نی بیارین بشینین من رو دعااااا کنید..
ارسالها: 1,021
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Sep 2011
رتبه:
24
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
الاهه جون حتماااااا و حتماااا قبل از رفتن به امریکا رانندگی یاد بگیر و گواهی نامت رو بین المللی کن....ببین اگر این کار رو نکنی صد در صد هر چند وقتی که امریکا هستی توی خونه گیری و این بدترین نوع افسردگی رو میاره...نمیدونی این موضوع چقدرررر واجبه..مخصوصا برای جایی که تاکسی نیست...مطمین باش مراکز خرید هم بهتون دوره...اقلا اگر رانندگی بلد باشی میتونی بری جایی کار کنی یا کلاسی چیزی بری...من خیلی سعی میکنم واقع بین باشم برای همین واقعیت رو بهت میگم....بعضی ایالات امریکا از دهات های ایران دق اور تره به خداااا..میتونی تصور کنی که مدتها جایی نری؟من همین الان اگه فقط 1 روز خرید نرم دق میکنم..تنها موضوعی هم که کمی از وضعیت افسردگی من در امریکا کم کرد همین بود که ماشین داشتم...یک مدتی که اونجا ماشین نداشتم برام مرگ بود...باز هم میگم همین فردا برو دنبال گواهی نامه
ارسالها: 2,356
موضوعها: 6
تاریخ عضویت: Mar 2012
رتبه:
49
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
2013-01-20 ساعت 05:03
(آخرین تغییر در ارسال: 2013-01-20 ساعت 05:13 توسط الهه سابق.)
مرسی کاملا جونم.
من از رانندگی خییلییی میترسم. اصن ی وضی. ووووووویییییییییییییی. ولی خوب بالاخره باید یه کاریش بکنم دیگه
در مورد بچه صد در صد حق با توئه ولی خوب ما اصلا تصمیم نداریم بچه داشته باشیم. اصلا اصلا اصلا. دلایلشم راستش اینجا نگم بهتره چون تبدیل میشه به بحث
ولی من مشکلم فقط دلتنگی نیست. مشکل اصلیم زبونم لال زبونم لال بیماری یا خدایی نکرده......... میدونم الان میگی ایران هم باشی این اتفاق میفته، آره ولی وحشت و استرسی که آدم وقتی دور از خانوادست، داره، خیلی بیشتره
متاسفانه همسرم هم دقیقا مثل منه. هم دفعه پیش که رفته بود و هم الان تماااام مدت وحشت چنین چیزیو داره. هر رووووز با خانوادش اسکایپه و میگه هر روز که میام اسکایپ با این فکر میام که الان یه خبر خیلی بد بهم بدن.
من معتقدم آدم از هر چی بترسه سرش میاد و خوب متاسفانه من و شوهرم خیلی از این موضوع میترسیم
اصلا نسبت به همم کلی نگرانی داریم. قبل از خواب باید به هم اطلاع بدیم، از خواب بیدار میشیم باید اطلاع بدیم و......... خدانکنه 1 بار زنگ بزنه من برندارم یا برعکس، بددددترین افکار میاد سراغمون و دور از جون درجا فکر میکنیم طرف مقابل مرده که گوشیو جواب نداد
میدونم دیوونه ایم ولی اینجوریه دیگه. همیشه بدددترین فکر ممکن رو میکنیم و عجیبه که کاملا شبیه هم هستیم در این مورد
ویزا ازدواجی/اقدام اول ژانویه 2012/ اپروو: اول جون/گرفتن کیس نامبر آخر جولای/تکمیل مدارک در NVC: سوم ژانویه 2013/مصاحبه: آخر اپریل 2013/ویزا یکضرب از ابوظبی
ارسالها: 475
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Mar 2011
رتبه:
22
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
الهه جون از تو بعيييييييييييييده
ناخودآگاه رو باید تربیتش کرد
هر آنچه دلش بخواد فکر می کنه و عملی می کنه
دیر و زود داره ولی سوخت و سوز نداره
ارسالها: 426
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jul 2010
رتبه:
15
تشکر: 1
2 تشکر در 2 ارسال
وااااای مرسی دوستای نازنینم!!! خیلی منو خجالت زده کردید ... من متعلق به همه شمام ... لول اگه لقب دومی هم در کار بود، بزارید نگی خوشبخت، به خاطر داشتن شماها!
ارسالها: 266
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jan 2013
رتبه:
17
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
ببخشیدااا.... اگه *باوفا* تثبیت شد، پس جایزهء من فراموش نشه لطفأ.... ;-)
وفادار هم از اون الهام گرفته دیگه.... ;-)
یوهاهاها... من جایزه میخواممم......
نوع ویزا : K1
سرویس سنتر: Vermont
رسید مدارک(سری اول) : (22may2012)
رسید مدارک بیشتر 7january2013)
تاریخ اپروو: (february\2013)
زمان مصاحبه : may 2013 دریافت ویزا : تقریبا یه ضرب
ارسالها: 1,021
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Sep 2011
رتبه:
24
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
الاهه جون با ترست مبارزه کن...اخهههههه مگه ترس داره؟؟؟؟؟خیلی به رانندگی احتیاج داری..درضمن کافی فقط 1 بار تنها رانندگی کنی...بیا بشین پیش خودم 1ساعته رانندت میکنم..جدی میگم به خدااااااااااا...من عاشق رانندگی هستم..اصلا عاشق هااااااااااا.به نظر خیلی شجاع میای پس چرا میترسی؟
ارسالها: 673
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Mar 2012
رتبه:
28
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
والا کاملا آدم اعصابش با این رانندگی ها و ترافیک میریزه بهم. امادرست میگی رانندگی واقعا خوبه. به درد میخوره وقتی خونه ماشین هست کسی نیست ببره آدم و بیرون وکار واجب داری اون وقت میفهمی که چقدر اشتباه کردی. تازه به قول خودت هم که اونجا مسافت زیاده و نمیشه هرجا پیاده و یا با تاکسی رفت
الهه قبل رفتن باید گواهینامه بگیری
غمم از وحشت پوسیدن نیست/
غمم از زیستن بی تو در این لحظه ی پر دلهره است...
ارسالها: 1,159
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Apr 2011
رتبه:
33
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
دوستای خوبم از همتون ممنونم..
خدارو شکر لحظه به لحظه این حس بد کم میشه و امید به اینده جاشو میگیره ولی خوب دلهره ولم نمیکنه که فکر میکنم بعد از مصاحبه بهتر بشم..
نوع ویزا:CR1/اپروال:jun.2011/تکمیل:november.2012/مصاحبه:13.feb.2013/دریافت ویزا:16.feb
خدا جون خوش به حالت که همه جا هستی، ما که هرجا هستیم دلمون واسه یه جا دیگه تنگ میشه!
ارسالها: 1,159
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Apr 2011
رتبه:
33
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
عزیزم دعا میکنم خیلی زود نامه مصاحبتو بگیری و خیالت راحت بشه. البته هر مرحله دل نگرانیهای خاص خودشو داره که کاریشم نمیشه کرد ولی همین که بدونی کارت داره به نتیجه میرسه کلی ارومت میکنه
من پررو وسیله های بالای کمدمو اوردم پایین دارم میندازم دور ))))))
یعنی اینقدر مطمینم یکضرب ویزا میگیرم :p
از همین الان دارم خودمو اماده میکنم واسه سفر امریکاااا.. اگه چک بخورم دیگه روم نمیشه بیام خونه ))))
همونجا میمونم تا ویزامو بدن :p
نوع ویزا:CR1/اپروال:jun.2011/تکمیل:november.2012/مصاحبه:13.feb.2013/دریافت ویزا:16.feb
خدا جون خوش به حالت که همه جا هستی، ما که هرجا هستیم دلمون واسه یه جا دیگه تنگ میشه!