بر ما چه گذشت، چه می گذرد؟

[kamela]

واقعااااااا..الاهه جون یعنی میای یا نمیای دیگه؟دلتنگتیم ((((

[arian307]

ای بابا نامردا کجایین؟؟؟ حالا که نوبت چک ما شد همه قهر کردن با هم... الاهه 2 روز پیش اومده سر زده رفته.... به جان خودم اگر تا فردا شب نیای اصلا اکانت خودم رو دی اکتیو میکنم بعد هم اعتصاب غذا میکنم..... مرسده هم که داره میره و دیگه اینجا واسش لطفی نداره... محمد هم که بابا شده و رقته دنبال خرید پوشک و اینجور چیزا..حتی نیومد اسم کوچولو رو بگه... باز دم جودی و کاملا و شبنم و نگی گرم.... دوستای جدیدمون هم دمشون گرم...منم که چک خوردم و نه الان سر کار میرم نه جایی... از صبح که پا میشم تا شب که میخوابم تو تختم و لپ تاپ رو شکمم.. شب تا صبح هم که باز تو تختم... کم کم دارم زخم بستر میگیرم...

[kamela]

خیلی مخلصم ارین...اره همه بی معرفت میشن..مرسده هم دیدی؟؟؟؟؟همش اینجا بود تا ویزا گرفت نمیاد که نمیاد..اونوقت ما میگیم چرا اونایی که میرن امریکا نمیان سر بزنن کمک کنن..ارین خااااان خودتم همینجوری میشی..ویزاتو که بگیری اصلا کاملا و جودی میشناسی؟؟نه!!!!!ماهم شاید بشیم اینجوری.حالا چرا ناراحتی پسر خوب؟؟؟چک خوردی 2ماه دیگه ویزات دستته..خوووووش به حالت.حالا من و جودی هنوز ویزا نگرفتیم که بریم پیدامون نشه میتونیم دردو دل کنیم غصه نخوووور

[arian307]

ارهه مرسدههههه هم خارجی شد دیگه....کاملا جون من قول میدم ویزام رو هم که گرفتم بیام اینجا.... قولللل...میام به تازه وارد ها کمک کنم.. چون یادمه خودم چقدر شوت بودم اون اولا (البته من شوت بودما منظورم به تازه وارد ها نیست)... ضمن این که تو هم یه عروسک 3 ساله داری که حوصلت سر نمیره.. جودی هم حوصلش سر بره میشینه راجع به بمب گذاری فکر میکنه....من 400 500 تا شکلات اوردم با خودم از ارمنستان هروقت حوصلم سر میره یه mars یا یه bounty یا یه sinkers میندازم بالا... کم کم دارم شبیه جزامی ها میشم... ..حالا ویزا به کنار موندم اینا تموم شد چی بخورم

[mercedeh2011]

کجا خارجی شدم
من هنوز نــــــــــــــــــــرفـــــــــــــــــــتـــــــــــــــــــــم
فکر نکنید من دست از سر شماها برمیدارما ؛ بازم برمیگردم

[dinadino228]

آرین.. چه خوبه که اینجا هستی و مینویسی، آدم شاد میشه با خوندن نوشته هات... مرسی....
تازه شدی مثل من از صبح تا شب تو خونه هستمممم.... همین و بس!
من خیلی داغونمممم... خسته شدم از انتظاررررر....
خدا رو شکر که همتون اوضاتون بهتر از منه و یه جوابی گرفتین.

[dinadino228]

یعنی میشه تا آخر این هفته یه چیزی بشه؟؟؟!
میشه من یه خبر خوب بشنوم؟؟؟؟؟!؟!
یعنی میشه بگن اپروو شدین، بزن بریم واسه مصاحبه؟؟

[kamela]

ارین جان چاکلتات هم که تموم شد بشین مثل من که الان دارم مرسی با یک قهوه داغ نوش جان میکنم مرسی چیزی نوش جان کن..درسته که قیمتاش توی ایران 100 برابر جاهای دیگس ولی اقلا هرچی بخایم هنوز هست.انشاالاه توهم زود یک عروسک بیاد بغلت تا اخرین لحظه زندگی کیف کنی...ممنونم

---

دینا جون والا ما هم هنوز جوابی که امیدوار کننده باشه نگرفتیم..ما هم منتظریم ببینیم بااااز ان وی سی چی میخاد ازمون تا عیدمونو خراب کنه...از من میشنوی اصلا منتظر خبر خوب ازشون نباش تا یک هو نا امید نشی..این بلا خیلی سر من اومده..الان یاد گرفتم امیدوار نباشم که اگرم خبر خوبی شنیدم کلی خوشحال شم...حتمااااا کارتون درست میشه ولی زیاد بهش فک نکن تا یکهو خوشحاااال شی

[arian307]

اتفاقا آنا هم بزرگترین اندازه ی مرسی رو گرفته واسم اما من دلم نمیاد بازش کنم..در واقع تقریبا همه ی چیزایی که داده بم تو این 4 5 سال دست بشون نزدم

[الهه سابق]

بچه ها حال و روز خوبی ندارم. فعلا که شوهرم راضی شد بمونه. ولی از اونجایی که هزار بار تصمیمش عوض میشه هیچ اعتباری به حرفش نیست.
بهش خیلی گفتم که اگه برگردی همونطور که این چند سال بخاطر مشکلات مالی و صدتا مشکل دیگه نشد تشکیل زندگی بدیم و اینه هیچ کدومون قرونی هم پول نداریم که بابت پول پیش خونه بخواهیم بدیم و اینکه شغلی نداره اینجا و هزارتا حرف دیگه، و اینکه اونجا حداقل آپارتمان دانشگاه رو واسه زندگی داریم و وام دانشجویی هم کفاف زندگیمونو میده و هزارتا دلیل دیگه که واسش آوردم، فعلا فعلا قبول کرد بمونه. من بهش گفتم اگه برگردی ایران باهات حرف نمیزنم تا روزی که با کلید یه آپارتمان اجاره ای بیای دم خونه بابام
بعد از 10 سال اوللللللللللین بار بود که باهاش قهر کردم. اونم فرداش گفت واقعا برگرده ایران خونه ای در کار نیست.
ولی شوهر من یهو میزنه به سرش. اگه یه بار دیگه دچار اون حالت افسردگی بشه قطعااااا برمیگرده و دیگه هیچی واسش مهم نیست.
انصرافم داده بود. ولی انصرافشو کنسل کرد. خلاصه که تا من ویزا نگیرم و نرم اونجا هیچ امیدی ندارم. حتی اگرم برم باز هم ممکنه برگرده و باز دوباره مساله کار و خونه و این چیزا مطرح میشه
من همه حرفم این بود 5 سالو دندون رو جیگر بذاریم و اونجا پول پس انداز کنیم که بعد از 5 سال که برگشتیم ایران بتونیم به خونه اجاره کنیم و اونم با دکتراش یه شغل خوب بگیره. به همین امیدا بود که اینهمه انتظارو تحمل کردم و توی این مدت هرچی پس انداز از زمان کارمندیم داشتم یعنی حدود 5000 دلار، همه رو خرج این پرونده لعنتی کردم. پول واسه اسپانسر و وکیل و کوفت و درد و زهرمار
قبل از این هم که بره و من خیلی التماس میکردم نره، برنامم این بود بیاد خونه ما زندگی کنه (هرچند خودمون مستاجریم) بعد بره سر کار و منم کار کنمو بعد از یکی 2 سال بتونیم خونه کرایه کنیم که فبول نکرد و گفت باید برم آمریکا دکترامو بگیرم
بچه ها حوصله ندارم اصلا
ببخشید منو
بعضی وقتا میام و نوشته هاتونو میخونم ولی دلو دماغ ندارم.
ببخشید

[kamela]

واااای شوهر منم هنوز شکلاتایی که از امریکا براش اوردم باز نکرده..میگم خراب میشه میگه خوب بشه میخام همیشه نگه دارم..بمیررررم براش الانم شمال هست دلم براش تنگ شد

[الهه سابق]

ولی آرین توی این هیر و وییری اون کلمه دووووششششوووووواریییی معروف و اون سفرنامه عاااالیت منو خیلی سرحال آ.رد. حداقل واسه چند دقیقه.
بچه ها خیلی دوستتون دارم

[kamela]

الاهه جون از این خوشحالم که شوهرت موند امریکا..انشاالاه توهم به زودی ویزا میگیری میری پیشش..وقتی بری پیشش اوضاع خیلی فررق میکنه...وقتی اونجا باشی شوهرت افسرده نمیشه و هزارت-ا انگیزه داره برای زندگی..میدونم که اگه بری هردوتون تشویق به موندن میشین و زندگیتون خیلی خوب میشه...خودتو ناراحت نکن..چیزی نشده که..همه چیز داره درست میشه..زندگی بالا و پایین زیاد داره..یک روز خبر خوب میشنوی یک روز بد...ولی فکر این باش که وقتی رفتی چقر همه چیز خوب میشه...ما همیشه به یادتیم..راستی همسرت میخونه اینارو؟

[arian307]

بچه ها حال و روز خوبی ندارم. فعلا که شوهرم راضی شد بمونه. ولی از اونجایی که هزار بار تصمیمش عوض میشه هیچ اعتباری به حرفش نیست.
بهش خیلی گفتم که اگه برگردی همونطور که این چند سال بخاطر مشکلات مالی و صدتا مشکل دیگه نشد تشکیل زندگی بدیم و اینه هیچ کدومون قرونی هم پول نداریم که بابت پول پیش خونه بخواهیم بدیم و اینکه شغلی نداره اینجا هزارتا حرف دیگه، و اینکه اونجا حداقل آپارتمان دانشگاه رو واسه زندگی داریم و وام دانشجویی هم کفاف زندگیمونو میده و هزارتا دلیل دیگه که واسش آوردم، فعلا فعلا قبول کرد بمونه. من بهش گفتم اگه برگردی ایران باهات حرف نمیزنم تا روزی که با کلید یه آپارتمان اجاره ای بیای دم خونه بابام
بعد از 10 سال اوللللللللللین بار بود که باهاش قهر کردم. اونم فرداش گفت واقعا برگرده ایران خونه ای در کار نیست.
ولی شوهر من یهو میزنه به سرش. اگه یه بار دیگه دچار اون حالت افسردگی بشه قطعااااا برمیگرده و دیگه هیچی واسش مهم نیست.
انصرافم داده بود. ولی انصرافشو کنسل کرد. خلاصه که تا من ویزا نگیرک و نرم اونجا هیچ امیدی ندارم. حتی اگرم برم باز هم ممکنه برگرده و باز دوباره مساله کار و خونه و این چیزا مطرح میشه
من همه حرفم این بود 5 سالو دندون رو جیگر بذاریم و اونجا پول پس انداز کنیم که بعد از 5 سال که برگشتیم ایران بتونیم به خونه اجاره کنیم و اونم با دکتراش یه شغل خوب بگیره
قبل از این هم که بره و من خیلی التماس میکردم نره، برنامم این بود بیاد خونه ما زندگی کنه (هرچند خودمون مستاجریم) بعد بره سر کار و منم کار کنمو بعد از یکی 2 سال بتونیم خونه کرایه کنیم که فبول نکرد و گفت باید برم آمریکا دکترامو بگیرم
بچه ها حوصله ندارم اصلا
ببخشید منو
بعضی وقتا میام و نوشته هاتونو میخونم ولی دلو دماغ ندارم.
ببخشید

ای بابا الاهه بیخیال دیگه.. بابا به خدا درست میشه... به شوهرت بگو بیاد اینجا عضو شه ما هم باش صحبت کنیم.. بش اطمینان بده که ما ایدز و هپاتیت نداریم و از ما نترسه... این و میگم هم واسه خودت هم واسه همسر محترمت... هر وقت این فکرا سراغتون اومد اول یه نگاهیی به اسم خودت تو این سایت بنداز ..
خانم پیشکسوت امیدوار بعد از این همه صبر کردن و انتظار کشیدن بی منطق ترین کاری که میتونین بکنین همینه... با این وضعیت ایران و شرایط خودت و همسرت توی ایران ( یه نظر من ) هیچ جایی واسه خوشبختی نیست... کیه که این روزا افسرده نباشه؟ کیه که دلتنگ نباشه و یا کیه که مشکلات مالی نداشته باشه...اینا دلایل خوبی واسه تصمیم گیری نیست... باید تحمل کرد دیگه...
الانم بی خیال این بحث ها شو.. خدا رو شکر که شرایط برگشت به حالت اولش...
فکر این و کن که باید بری ارمنستان مصاحبه..پیش اون دختر نامرده که به من چک داد..
بیا مثل همیشه همینجا باش.. همه ی تاپیک ها خوابیده بود وقتی نبودی

[kamela]

با ارین خیلی موافقم...همه این روزا هزارتا مشکل دارن..هرکی به یک نحوی..ولی نباید جا زد و باید درستش کرد...من زیاد خوشم نمیاد وقتی کسی ناراحته بشینم نصیحتش کنم..ولی میترسم تصمیم اشتباهی بگیرین..در این وضع و اوضاع بدترین کار موندن در ایرانه..روز به روز اجاره ها زیاد میشه..روز به روز شرایط سخت تر میشه...همه مردم گرفتار شدن..چطور ممکنه کسی اینجا ترقی کنه؟؟؟ولی اقلا امریکا هزینه ها ثابت هست..شرایط جوری هست که فشار رو ادم نیست...حتی 1% فکر موندن رو نکن...