بر ما چه گذشت، چه می گذرد؟

[kamela]

ارین جان اون کیسه شکلاتات هست؟؟؟ینی اون مبل مادر گشته نقش کمد رو داشت..خوب شد زود برگشتی وگرنه دیگه اونجا جای زندگی نبود..ولی ابروت جلو ما نرفتاااااااااا ما همه خودمونی هستیم..چرا پسرا اینقدر مرتبن من در شگفتم!

[arian307]

اتفاقا شاد زاد جان.. من نه تنها دلم واسه خانوادم تنگ میشه که برای همه چیز ایران تنگ میشه.... دوستان معدودی که در جریانن میدونن که من بیشتر از همه ی شما ضربه خورده به زندگیم اینجا... اما کشورمه و کاریش نمیتونم بکنم.... درسته که فرهنگ غالب بی فرهنگیه ! درسته که مشکلات زیاده و ..... اما تو خوب بودن این خاک شکی نیست... خاک که خاکه مهم اون خونیه که هزاران سال ریخته شده پای این خاک و این خاک شده خاک خوب...فضای پیشرفت به شدت پایینه و اما به هر روی که تقدیر جوری چرخید که وقت ازدواج نه تنها وارد مرحله ی جدیدی میشیم بلکه وارد کشور جدید هم شدیم که خوبی ها و بدی های خودش رو داره...
من موزیک مورد علاقم راک و متاله... سالهایت که شب موقع خواب ، زمان رانندگی ، موقع عصبانیت و شنا و همه چیززززززز موزیک راک تو گوشمه... اما اگر تا اخر عمرم هم از این موزیک لذت ببرم هیچ وقت اون حسی رو بم نمیده که مثلا تو یه فضای خاص اونور دنیا بشینم شجریان گوش کنم که میگه
بُـود آيـا كـه در مـيكده ها بـگشايند ....... گـره از كـار فـروبـستـه مـا بگشايند
اگر از بـهر دل زاهـد خـود بـين بسـتند ...... دل قـوي دار كـه از بهر خـدا بگشايند

این رو هیچ امریکایی نمیتونه بفهمه.. چون در میکده هاشون قرن هاست که بازه.... این و فقط یه ایرانی میفهمه ....
فرهنگ فقط نوروز و سوری و سیزده نیست.... وطن دوستی هم فقط چهار تا ستون تخت جمشید نیست که این روز ها همه شدن عاشقش!!! .. بعضی وقت ها همچین میاد سراغ ادم که احساس خفگی بش دست میده.... یا اقلا در مورد من که این طوره.... توی تهران هم که هستم گهگداری احساس خفگی بم دست میده ... نه به خاطر هوای داغونش به خاطر این که خودم رو دور از ایران اونم نه دوریه دبی و ترکیه ( که باز این بغل هستن ) بلکه دوری 14 هزار کیلومتری حس میکنم...به هر حال مشکلات مهاجرت هم زیاده اما به نتیجه اش باید نگاه کرد...من هم برم شاید تا 10 سال بر نگردم اما واسه من اقلا اینجور نیست که دلم تنگ نشه....اما از ته دلم میخوام که هر چه زود تر برم که هم زندگیم رو شروع کنم هم از امکانات اونجا برای بالا بردن کیفیت زندگیم و پیشرفت استفاده کرده باشم// بالاخره باید با دلتنگی هم کنار اومد
چقدر حرف زدم

---

ارین جان اون کیسه شکلاتات هست؟؟؟ینی اون مبل مادر گشته نقش کمد رو داشت..خوب شد زود برگشتی وگرنه دیگه اونجا جای زندگی نبود..ولی ابروت جلو ما نرفتاااااااااا ما همه خودمونی هستیم..چرا پسرا اینقدر مرتبن من در شگفتم!

نه بابا اون یه ذره که چیزی توش جا نمیشد... یه چمدون پر از شکلات اوردم.. اگز خواستی عکس چمدون رو بندازم
بابا مرتبه دیگه... چشه مگه؟... اونی که شما بش میگین مرت از نظر من به هم ریختگیه... باور کن اون اتاق رو مرتب !!! میکردن من همه ی وسایلم رو گم میکردم

[kamela]

بچه ها مرسده درست میگه..یکی از چیزایی که منو خیلی ازار میداد و خیلی شک شده بودم و اول بسم الاه از امریکا بدم اومد کثیفی و هپلی بودنشون بود..یعنی به قول مرسده باید باشین اونجا تا ببینین..من با چند تا خانواده امریکایی در ارتباط بودم و ماه ها با یک خونواده امریکایی زندگی کردم..حاضر بودم توی کوچه بخابم دبگه اونجا نمونم..از اینکه حتی لبهای گربه و سگ رو بوس میکنن بگذریم همه چیشون ازار میداد..بهتون بگم سالی یک بار دستمال ور نمیدارن دستی به خونشون بکشن..قسم میخورم ندیدم کسی جاروبرقی بکشه خونش رو..اشغال گنده هارو با دست بر میدارن..نمیگن اقلا این موی سگ و گربه رو از فرش جارو کنیم.من خونه خودم هفته ای یک بار ملافه های تخت رو میشورم..به خداااااااا ندیدم هیچ کدومشون این کارو بکنن.دیگه از لباس پوشیدن توی خیابونشون نگم بهتره..مرسده الان میدونه..انگار از رخت خواب درومدن اومدن توی خیابون...مگر اینکه مثلا یک ایرانی توی یک خانواده امریکایی باشه که یکم اون خونه تمیزتر باشه...الان مرسده همه جارو مثل گل کرده حتما...والا به خدا اینا چیزایی بود که دیدم..خدا ازم نگذره اگه یکیشو بیخود گفته باشم.منو ببخشین اگه نظرتون با من موافق نیست...ولی به خدا همیشه میگم خدایا شکرت که ماها اینقدر با سلیقه و تمیزیم..ادم توی خونه هر ایرانی که میره مثل گل میمونه و ادم کیف میکنه.خدایا ایرانیا لیاقتشون خیلی بالاتر از این حرفاست خودت کمکشون کن

[arian307]

بچه ها مرسده درست میگه..یکی از چیزایی که منو خیلی ازار میداد و خیلی شک شده بودم و اول بسم الاه از آمریکا بدم اومد کثیفی و هپلی بودنشون بود..یعنی به قول مرسده باید باشین اونجا تا ببینین..من با چند تا خانواده آمریکایی در ارتباط بودم و ماه ها با یک خونواده آمریکایی زندگی کردم..حاضر بودم توی کوچه بخابم دبگه اونجا نمونم..از اینکه حتی لبهای گربه و سگ رو بوس میکنن بگذریم همه چیشون ازار میداد..بهتون بگم سالی یک بار دستمال ور نمیدارن دستی به خونشون بکشن..قسم میخورم ندیدم کسی جاروبرقی بکشه خونش رو..اشغال گنده هارو با دست بر میدارن..نمیگن اقلا این موی سگ و گربه رو از فرش جارو کنیم.من خونه خودم هفته ای یک بار ملافه های تخت رو میشورم..به خداااااااا ندیدم هیچ کدومشون این کارو بکنن.دیگه از لباس پوشیدن توی خیابونشون نگم بهتره..مرسده الان میدونه..انگار از رخت خواب درومدن اومدن توی خیابون...مگر اینکه مثلا یک ایرانی توی یک خانواده آمریکایی باشه که یکم اون خونه تمیزتر باشه...الان مرسده همه جارو مثل گل کرده حتما...والا به خدا اینا چیزایی بود که دیدم..خدا ازم نگذره اگه یکیشو بیخود گفته باشم.منو ببخشین اگه نظرتون با من موافق نیست...ولی به خدا همیشه میگم خدایا شکرت که ماها اینقدر با سلیقه و تمیزیم..ادم توی خونه هر ایرانی که میره مثل گل میمونه و ادم کیف میکنه.خدایا ایرانیا لیاقتشون خیلی بالاتر از این حرفاست خودت کمکشون کن

واقعا؟؟؟ من فکر میکردم به جز این که توالت هاشون اب نداره باقی چیزاشون تمیز و اکیه.... این همه تو فیلماشون شیک پوش و خوش چهره اند .. این همه وسایل بهداشتی صادر میکنن... اگه اینجوریه چه بد که انقدر کثیفن ... همچین مدیکال میگیرن از ما انگار اونجا چه خبره

[kamela]

شادزاد جان...من خودم به شخصه اونجا بودم دیگه..نه تنها دلم برای خانوادم تنگ شده بود بلکه برای تک تک کوچه های محلمون و برای همه چیز ایران تنگ شده بود..نمیدونم شاید ادما با هم فرق دارن و هرکسی یک جور فکر میکنه....ولی من برای همه چیز ایران (البته چیزای نا معقولش نه هااااا)دلم تنگ شده بود

---

ارین جان اونا فقط تو فیلماست..شوهر من هم خیلی اهل فیلم هست ..هر فیلم و سریالی بگی دیده...اصلا یک چیزی میگم یک چیزی میشنوی ها..همیشه به من میگه خونه ها به این تمیزی تو چرا میگی کثیفن...من بهش گفتم ببین بزار وقتی رفتیم خودت قضاوت کن.من دیگه بهش نمیگم تا ببینه خودش...ما ایرانی ها اینقدر تمیزیم که اونا رو میبینیم شک میشیم..چه میدونم شاید مثلا یک المانی بره اونقدر شک نشه که ما میشیم.البته بگم ها..هرجا که وارد میشی از این کف ها هست که دستت رو باهاش ضدعفونی کنی.همه جا هم بهترین مواد تمیز کننده گذاشتن..منظورم جاهای عمومی مثل جیم و بانک و استخر و ....

[shadzad]

آرین جان حرفاتو می فهمم ولی حرف من این نیست که کشورم رو دوست ندارم، من همیشه با افتخار گفتم ایرانیم، حتی سمینار های فرهنگی زیادی خودم بیرون از ایران در مورد ایران سخنرانی داشتم و همیشه چشام برق زده وقتی از وطنم حرف زدم، یه حس طبیعیه در مورد هر انسانی، اونایی هم که به هر دلیلی مجبور می شن برن، لحظه آخر همیشه یه آهی می کشن و ته دلشون می گن ای کاش شرایط طوری بود که می تونستن زندگی ای که می خوان و تو کشور خودشون داشته باشن کنار کسایی که دوست دارن.
حرف از خاک زدی، من به مرزهای فیزیکی اعتقاد ندارم، انسان ها همه جا هم نوعن، هر انسانی که درستکاره و به بقیه و حقوقشون احترام می ذاره قابل احترامه و برای من این ها اولویته، شاید اگه زن نبودم خیلی به چشمم نمیومد این چیزا، قطعا خانومایی هم هستن که مثل من فکر نمی کنن چون این مسائل آزارشون نداده، به خاطر همون تجربه حسیه که گفتم تو ایران امکانش نیست. آرین چون آقایی حست فرق داره و هر چقدر هم سعی کنم سخته برای یه مرد ایرانی اینو توضیح بدم، همیشه با برادرم در موردش که حرف می زنیم اینو حس می کنم، اونم با اینکه سالهاست رفته و شرایط عالی داره همش حرف از دلتنگی می زنه ولی با این حال برگشتن برای همیشه براش منطقی نیست. اما خواهرم و دوستای دخترم دقیقا حس منو تایید می کنن.

نامزدم هم با اینکه ایران زندگی نکرده جز چند ماه با من، با اینکه درسش که تموم شه با مدرکش اینجا شاید یک بیستم درآمد داشته باشه(تازه اگه بتونه کاری پیدا کنه چون فارسی که بلد نیست)، حاضره اگه من بخوام بر گردیم ایران و همیشه نگرانه که من دلتنگ شم، ولی من بهر حال برای تحصیل داشتم می رفتم آمریکا پیش خواهرم که بعد از تصمیم به ازدواجمون و اینکه ایالتی که من پذیرش گرفتم با نامزدم فرق داشت و دیگه دوری تو خود آمریکا واقعا برامون سخت بود پذیرشمو کنسل کردم. حرفم اینه که موافقم آرین جان ازدواج اینقدر تصمیم بزرگیه که می تونه برنامه هاتو عوض کنه حالا در مورد من یه کوچولو عوض شد ولی برای خیلیا زیاد، واسه همین ایشالا که بهترین تقدیر باشه برات و دلتنگ نشی زیاد. آدم پر انرزی ای هستی و این جور آدم ها همیشه انطباق پذیرن

---

شادزاد جان...من خودم به شخصه اونجا بودم دیگه..نه تنها دلم برای خانوادم تنگ شده بود بلکه برای تک تک کوچه های محلمون و برای همه چیز ایران تنگ شده بود..نمیدونم شاید ادما با هم فرق دارن و هرکسی یک جور فکر میکنه....ولی من برای همه چیز ایران (البته چیزای نا معقولش نه هااااا)دلم تنگ شده بود

---

آره عزیزم درجش واسه افراد فرق داره، منم بیرون از ایران زندگی کردم و الان دلم واسه خونه اونجام تنگ می شه مثلا، حالا اگه بیشتر ایران باشی بیشتر واسه اینجا ولی اینا چیزایی نیست که باعث شه نکات منفیو فراموش کنی و ذره ای از رفتنت پشیمون شی. وگرنه آدمه و عادتش.

[NedaE]

قطعا کسی که اونجا بوده بهتر میتونه نظر بده راجع به اکثریت.ولی به خداا نامزد من خیلییییییییییی تمیزه.هقته ای 2 3 بار همه جا رو جاروبرقی میکنه و طی میکشه.آخر هفته هم یخچال و سینک و حمام رو با ضدعفونی کننده میشوره.تو مسافرت هم همیشه همین بوده.خودشم که همیشه برق میزنه از بس هر روزم صبحانه نخورده اول دوش میگره.من الان هنگ کزدم نوشته های شما رو خوندم دچار هنگولیدن شدم.دارم فکر میکنم اگه امریکایی ها اینجوریند و این آقای ما اینجوریه،پس لابد یه بیماری وسواس خیلییی شدید محسوب میشه ) لوول
ولی مطمئنین کثیف اند؟ :/ تمیزناا.مامانشم همین قدر تمیزه!

[kamela]

ندا جون خیلی شاااااانس اووردی..خوب همه جا استثنا هم هست..اره ببین همشون بدون استثنا هر روز دوش میگیرن ..ولی اینکه میگی خونه رو خیلی تمیز میکنه من ندیدم تاحالا و باید بهت بگم خداییش شانس اووردی..خیلی عالی....هیچی بهتر از تمیزی نیست.

[omead]

همه ما ذهنیتی که از آمریکا داریم اینه که همه مردها با کت و شلوار و کراوات، و زنها بسیار شیک‌پوش هستند و همه بسیار خوش‌هیکل هستند، درحالی که در واقعیت این طور نیست. مردم ایران بسیار خوش‌پوش‌تر و خوش‌هیکل‌تر از آمریکاییها هستند. اصولا آمریکاییها هرجور که راحت باشند لباس می‌پوشند و رفتار می‌کنن (در چیزهایی که به خودشون ربط داره، نه در ارتباط با دیگران). آرایش زنها تنها محدود میشه به زمان نوجوونی (۱۴-۱۷ سالگی) و آرایش خیلی جزئی تنها برای جشن‌های خاص. حتی آرایش عروسیشون هم خیلی جزئیه، چون معتقدند باید عکس‌هاشون چهرهٔ واقعی باشه. (مثل ایرانیها نیستند که شوهر کنن هلو، بچه بیارن لولو). ولی خوب مثل هرجای دیگه بعضی‌هاشون هم هستند که خیلی مرتب و منظم هستند (ولی کم هستند). کنسرت ایرانی برید تا ببینید همه چقدر آرایش می‌کنن و کلاس میزارن در حالیکه کنسرتهای خارجی اصلا اینجور نیست.
در مورد سگ و گربه بگم که ما انسانها هم اصولن حیواناتی هستیم که تعداد زیادی میکروب و باکتری در دهان و همه جای بدنمون وجود داره. اگر ما داروهای ضدانگل مصرف نکرده بودیم میدیدید که چقدر انگل داشتیم و به همین ترتیب سگ‌های خانگی خارجی تمیز هستند. یه سگ یکسال همه آب به تنش نخوره بو نمیده ولی یه آدم یکماه حموم نره از ۱۰ متریش نمیشه رد شد.(سگ‌ها عرق نمی‌کنن و به خاطر همین هم هست که باید گرمای بدنشون رو از زبونشون خارج کنند) چون از کوچیکی به ما گفتن که موی سگ و گربه نجسه، تو ناخودآگاهمون رفته که اینطوره در حالیکه من، به عنوان فشن‌ترین عضو خانواده، همرده یه خرس گریزلی مو تو خونه تولید می‌کنم به طوریکه بعضی وقتها خودم حالم به هم میخوره. قبلا که خارج بودم هم‌خونه‌ام یه گربه داشت که راهش نمیدادم تو اتاقم ولی بعد از یکماه میمومد پیشم میخوابید.
در کل اینطوری بگم که ما ایرانیها خیلی به ظواهر زندگی اهمیت میدیم (من خودم متعادلش رو دوست دارم) در حالیکه خارجیها اصلا اینجوری نیستند.

[arian307]

شادزاد جان بات موافقم و باید اعتراف کنم بیشتر از این که با پسرا بزرگ شده باشم با خانم ها بزرگ شدم در نتیجه از مشکلاتشون کاملا مطلعم هر چند که واقعا اون دست از مشکلات رو فقط یه زن میتونه حس کنه.. اما در مورد مرز بندی دنیا من بات موافق نیستم.. جهان بدون مرز یا جهان انترناسونال که توسط یه فیلسوف یونانی به اسم دیوژن نزدیک به 2 هزار سال پیش مطرح شد نقطه ی مقابل ناسونالیزمه.....که معنیش برابری انسان ها نیست دوست من...این ها تبلیغات رهبران جنین جنبش هاییه... معنیش چیره شدن فرهنگ قالب به فرهنگ مقلوبه... دیگه نوروز نیست ژانویه است... ریال نیست دلاره... چهارشنبه سوری و سیزده نیست هالووین و تنکس گیوینگه... یا حتی فارسی نیست یه چیز دیگست...
این ها همه اثرات انترناسوناله که موافق هاش کلامی ازش به زبان نمیارن تا طرفدارهای خودشون رو تو کشور های داری منابعی مثل ایران و ... بیشتر کنن و وعده ی آزادی و آزادگی میدن... و مخالف هاش هم به قانون نا نوشته تعبیرش میکنن...
تعابیر آزادی و آزادگی برای همه زیباست... همه ی س ی اس ت مدار ها و قدرتمند ها حرف ازش میزنن... میخواد توی لیبی باشه یا امریکا..فرقی نمیکنه......
من از ته دلم امیدوارم ایران روزی از نظر آزادی و پیشرفت و بستر های اجتماعیش شبیه به امریکا باشه که همه ی ماها ، تک تکمون از زندگی کردن تو کشورمون لذت ببریم اما تا اون روز چاره ای جز مهاجرت نیست به خصوص این که همسرامون هم به واسطه ی همون مشکلات سال ها پیش مهاجرت کردن و ما هم عطای اینجا رو به لقاش بخشیدم...

[payamkj]

هنوز رفتنی نشدم ، ولی نمیدونم چرا انقدر دلم گرفته ، میگم نکنه دوری از مامانم رو تحمل نکنم ،یا اون طاقت دوریم رو نداشته باشه ، آخه مامانم تنهاست ، بچه ها میگم نکنه انتخابم یا تصمیمم اشتباه بوده باشه
عین بچه ننه ها شدم ، ببخشید

[arian307]

نوشی میگم ارکیده بیاد سراغتا

[dinadino228]

ها ها ها.......
آررررین.... خوب بوداااااا

[sara mas]

بچه‌ها هیچ هتلی جا نداره. الان دیگه گریم میگیره مثل اینکه آخر هفتهٔ دیگه دبی‌ نمایشگاه هست و همهٔ هتل‌ها پر شدن. اونایی هم که جا دارن قیمت‌هاشون سر به فلک می‌زنه آخر کاری چه شکی‌ وارد شد بهم!!!

[dinadino228]

نمیتونی به این تورها بگی؟؟ اونا نمیتونن پیدا کنن؟؟؟
من شنیدم که آپارتمانهای کوچیکی هم اونجا هست
مثل پانسیون فکر میکنم، که اجاره میدن ،
ولی چه جوریشو نمیدونم