ارسالها: 2,356
موضوعها: 6
تاریخ عضویت: Mar 2012
رتبه:
49
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
گرل جان چه خبر؟ نگرانم. ببین یه وقت نکنه به هم بزنیا. بابا شوهرت مرد بدی نیست. بهم نزنیا فقط قاطع وایسا و از کاری که کردی دفاع کن و نذار ازت طلبکار بشه. بهش حالی کن که حق طبیعی توئه که زنگ بزنیو از پروندت مطلع بشی. اگه شروع کرد اذیت و بد و بیراه گفتن هم بگو با بابام صحبت کن و قطع کن. من چند روز آینده به اینترنت دسترسی ندارم. ان شااله برگشتم خبرهای خوبی ازت بشنوم
ویزا ازدواجی/اقدام اول ژانویه 2012/ اپروو: اول جون/گرفتن کیس نامبر آخر جولای/تکمیل مدارک در NVC: سوم ژانویه 2013/مصاحبه: آخر اپریل 2013/ویزا یکضرب از ابوظبی
ارسالها: 2,356
موضوعها: 6
تاریخ عضویت: Mar 2012
رتبه:
49
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
چه بهتر بسپار دست بابات. فقط اگه دیدی بابات یه وقت از روی احساسات و عصبانیت میگه باید بهم بزنید، سعی کن آرومش کنی و ازش بخوای چند روز دیگه فکر کنه و حرف آخرشو چند روز دیگه بزنه.
بابا شوهرت لنگه شوهر منه به خدا! اینم تا وقتی که با من طرفه تا بخواد میتازونه، ولی یکی دوبار که پای بابامو کشیدم وسط، خودشو جمع و جور کرده
ویزا ازدواجی/اقدام اول ژانویه 2012/ اپروو: اول جون/گرفتن کیس نامبر آخر جولای/تکمیل مدارک در NVC: سوم ژانویه 2013/مصاحبه: آخر اپریل 2013/ویزا یکضرب از ابوظبی
ارسالها: 128
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jun 2012
رتبه:
1
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
عزیزم این زندگی تویه. خیلی خوبه که بابات پشتته اما این زندگی تویه. نمیشه خودت هیچ تصمیمی نگیری. شاید از ترس باشه. ترس اینکه اگه در هر دو صورت آخرش زبونم لال اون طوری که تو میخوای نشه چی میشه. و شاید اون موقع اگه خودت تصمیم نگرفته باشی بتونی از این و اون شاکی بشی که مثلا بابا تقصیر تو بود که من جدا شدم و اینجوری شد. و یا برعکس. اما اینو بدون حتی در اون صورت باز این زندگی تویه که تباه شده. مثلا خود منو ببین. با یک سری احساسات متناقض دارم زندگی میکنم. اگه حق انتخاب داشتم میگفتم دوست پسرم بیاد ایران زندگی کنه تا من مجبور نشم مامان و بابام رو تنها بذارم. دلمو خیلی شکسته جدایی از خونواده نرفته برام شده مثل مصیبت. مثل بلای آسمانی. یاسمن جونم دائم بهم اخطار میده که دختر حواستو جمع کن. (ازش ممنونم چون دوسم داره میگه میخواد چشامو باز کنم) اما آخرش که چی؟ فقط یه لحظه که میشینم فکر کنم شاید 1% بعدا پشیمون بشم باز کار خودمو میکنم. مسلما اگه الان به آسونی به هم زدم و بعد چه میدونم 2 سال یا 10 سال پشیمون شدم نمیتونم بیام بگم مامان بابا یاسی عمع دایی و هر کی تقصیر تو بود. تا جایی که من حق انتهاب دارم ازش استفاده میکنم. از دست دوست پسرم هم بیشتر از همین خاطر دلخورم که با انتهاب خودش حق انتخاب رو از من میگیره.
ارسالها: 220
موضوعها: 1
تاریخ عضویت: May 2012
رتبه:
8
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
گرل عزیز ! که الان شدی عزیز ترین دختر این خونه، چیزی رو که میگم واسه دل خوشیت نیست،تجربه 1/5سال زندگی با شوهرم توی ایرانه قبل ازینکه برگرده آمریکا.
اون اول ها زیاد از هم دلخور میشدیم و قهر میکردیم.یکبار یکی بهم گفت " اگه میخوای زندگیِ زناشوییت دوام داشته باشه،از مشکلات نه فرار کن و نه فراموششون کن.وایسا حلشون کن.البته تا وقتی این کارو بکن که ادامه این رابطه برات ارزش داره!"
همون شد که دیگه یاد گرفتم وایسم.اوایل با اعتراض و گریه ، بعدش با غرغر و لجبازی بعد با بحث ...و یواش یواش یاد گرفتم با مشکلات مشترکمون چه جوری کنار بیام.البته تو آروم هستی و خانم.من زبون دراز و پرو ام (به قول بابام و شوهرم که اون هم از بابام یاد گرفته)
تا جواب درست و حسابی نگیرم ول کن ماجرا نیستم.
همه این ها رو گفتم که بگم هر دفعه که مشکلی پیش میاد وقتی حل میشه متوجه میشی که چقدر از دفعه قبل به همسرت نزدیکتر شدی و چقدر بیشتر دوستش داری .تازه جای خوبش اینجاست که متقابل بودن این حس کاملن مشهودِ و این رو متوجه میشی که شوهرت هم احساس امنیت و راحتیه بیشتری نسبت به قبل داره.خیالت راحت این ماجرا که بگذره از قبل به هم نزدیک تر میشین وتازه رابطه تون هم تاحدی از روزمرگی درومده،از هم شناخت بیشتری پیدا کردین و تو هم یاد گرفتی وقتی چیزی،کاری یا رفتاری داره آزارت میده از ترس جنگ اعصاب و ناراحتی نادیدش نگیری.پس ازین به بعد صورت مساله رو پاک نکن حلش کن.بزرگ ترین فرق ما با امریکایی ها همینه!
ویزا: CR1/ ارسال مدارک : جون۲۰۱۱ /مصاحبه،آنکارا : ۱۸ جون ۲۰۱۲ /کلیرنس: ۳۱ جولای 2012 /دریافت ویزا : ۱۵ آگوست تاریخ ورود به آمریکا :۱۳ سپتامبر ۲۰۱۲
ارسالها: 90
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: May 2012
رتبه:
0
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
بر خلاف بقيه گرل جان،من فكر نميكنم شما بايد باهاش بمونى.اخه الهه جان چه خوبى داره اين مرد؟دو ساله اين دختر رو سر دوونده،كه حالا اينجورى بايد بياد واسش خط و نشون بكشه؟ اين دختر همسر اين مرده،شريك زنديگيشه،طبق قانون محل زندگى اين اقا باهم برابرن،اين مرد چه حقى داره كه اين جورى شاخ و شونه بكشه؟وقتى الان كه دورن گرل جون در الويت نيست،دل اين مرد نميلرزه واسش كه حالا اگه جنگ بشه،قحطى بشه،زلزله بشه زن من اونجا گيره،چى باعث ميشه فكر كنين وقتى بياد امريكا و زير سر اقا باشه و ايشون هم خيالش راحت اين دوست ما ميشه اولويت اين اقا؟اين كيس فقط كيس همسر گرل نيست.اون نصفشه،گرل جون هم نصف ديگش.بيشتر از هر كسى حق داره بدونه چرا كارش دو سال طول كشيده.عزيزم،گرل جون، از من ميشنوى،هيچ چيز رو از پدر مادرت قايم نكن.مامان من هم اينكارو كرد،سيزده سال تمام معايب بابامو لاپوشونى كرد،وقتى به همه گفت دارن جدا ميشن گفتن اااااا فلانى كه خيلى مرد مؤدب و خوبى بود،خودت تعريفش و ميكردى،حتما عيب از تو. حتما همه چى رو راست وحسينى به پدر مادرت بگو.پدر مادرا يه چيزايى رو ميبينن كه ما نميبينيم.تازه اگر خداى نكرده بياى و تو شرايط رويا جون قرار بگيرى اونوقت پدر و مادرت ميدونن و پشتتن
ارسالها: 2,356
موضوعها: 6
تاریخ عضویت: Mar 2012
رتبه:
49
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
آخه یاسی جون چیزایی که گرل میگه عین شوهر منه. شوهر من آدم خیلی خوبیه و من خیلی دوسش دارم. ولی عیبش اینه که همیشه میخواد خوشو ثابت کنه و بگه آره منم که تعیین میکنم طور چکار کنیو چکار نکنی. خوب اخلاقشه دیگه. هر کی یه عیبی داره. عوضش هزارتا حسن هم داره.
ولی جدا از همه این بحثا گرل جون باید با همسرش صحبت کنه و ازش توضیح بخواد که چرا تا حالا انقدر کارشو طول داده
ویزا ازدواجی/اقدام اول ژانویه 2012/ اپروو: اول جون/گرفتن کیس نامبر آخر جولای/تکمیل مدارک در NVC: سوم ژانویه 2013/مصاحبه: آخر اپریل 2013/ویزا یکضرب از ابوظبی
ارسالها: 2,356
موضوعها: 6
تاریخ عضویت: Mar 2012
رتبه:
49
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
بچه ها گرل جونم الان تحت شرایط روحی بدیه. حواسمون باشه چیزی نگیم که آتیششو تندتر کنیم. باید به آرامش دعوتش کنیم تا بتونه یه تصمیم منطقی بگیره.
ویزا ازدواجی/اقدام اول ژانویه 2012/ اپروو: اول جون/گرفتن کیس نامبر آخر جولای/تکمیل مدارک در NVC: سوم ژانویه 2013/مصاحبه: آخر اپریل 2013/ویزا یکضرب از ابوظبی
ارسالها: 220
موضوعها: 1
تاریخ عضویت: May 2012
رتبه:
8
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
هر دوتا تون درست میگید ولی این گرل طفلی الان چی کار کنه؟
همش هم میترسم یه چیزی بگیم کار و بد تر کنیم.
ای کاش بعضی از مردا می دونستن مرد بودن اول یک صفت انسانیه بعد اشاره به جنسیت.
مامانای ایرونی هم که فقط به پسراشون دومی رو یاد میدن ... پسرم مردِ نازِ شستش......
ویزا: CR1/ ارسال مدارک : جون۲۰۱۱ /مصاحبه،آنکارا : ۱۸ جون ۲۰۱۲ /کلیرنس: ۳۱ جولای 2012 /دریافت ویزا : ۱۵ آگوست تاریخ ورود به آمریکا :۱۳ سپتامبر ۲۰۱۲
ارسالها: 475
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Mar 2011
رتبه:
22
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
ولي گرل عزيز با شوهرش مشكل داره نه با دوست و نامزد و به نظر منم بايد نهايت تلاشش رو براي حفظ اين زندگي بكنه، هرچند كه يه جاهايي نيازه بزرگترا بيان وسط ولي بخدا بعضي از اون مردايي كه اونطرف هستن همين مدلي ميشن، عمه منم دقيقا همين مشكلات رو داشت و تازه وقتي هم رفت كمي باز مشكل داشت كه به قول فرداجون تا پاي جون ايستاد و حل كرد، الان يه زندگي داره فوق العاده … محكم باش عزيز، تصميم درست رو بگير
ناخودآگاه رو باید تربیتش کرد
هر آنچه دلش بخواد فکر می کنه و عملی می کنه
دیر و زود داره ولی سوخت و سوز نداره