ارسالها: 94
موضوعها: 2
تاریخ عضویت: Aug 2010
رتبه:
5
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
2012-09-06 ساعت 22:41
(آخرین تغییر در ارسال: 2012-09-06 ساعت 22:47 توسط shani.)
(2012-09-06 ساعت 22:23)فردا نوشته: بچه ها متوجه هستین توی این تاپیک بیشتر، خانم ها هستن که مینویسن!
آقایونِ بنده خدا اگر هم بیان با کلی احتیاط میان و یه تشکری میذارن یا یک کامنت کوچولو مینویسن و میرن.
اونوقت میگن مردا حق خانم ها رو خوردن!!!!!
کاش بیشتر بیان و ما رو بیشتر از احوالات خودشون با خبر کنن.اینطوری ما هم روحیه آقایون رو بیشتر میشناسیم و شوهرامون رو کمتر اذیت می کنیم
شاید به خاطر اینه که بیشتر موارد توی ویزای نامزدی و ازدواج اینطوریه که مرد در امریکا و زن در ایران هست و و چون کارا بیشتر دست طرفی هست که توی امریکا هست و طرفی که تو ایرانه (beneficiary) باید تنها کاری که میکنه امضا بزنه و بعد بشینه صبر کنه، استرس بیشتری بهش وارد میاد. و این تاپیک هم واسه کم کردن استرس خیلی خوبه! و یکی از دلایل استرس هم اینه که کلا اون طرف هست که داره مهاجرت میکنه و زندگیش رو هواست یه جورایی. نمیدونه خونه اش ایرانه یا امریکا؟
اصلا هیچ کدوم از اینها نباشه به نظرم من استرس بیشتری نسبت به نامزدم دارم. احساس میکنم به من فشار بیشتری داره وارد میشه. با اینکه اونم صبرش نیست ویزا صادر بشه اما داره زندگیشو میکنه مثل من نیست که همه چیز به هم بریزه براش. احساس میکنم من بیشتر دارم سختی میکشم نسبت به اون.
در نگاه کسی که پرواز را نمی فهمد هر چه بیشتر اوج بگیری کوچتر می شوی. «آلبر کامو»
ارسالها: 1,061
موضوعها: 33
تاریخ عضویت: Sep 2009
رتبه:
205
تشکر: 0
21 تشکر در 0 ارسال
2012-09-06 ساعت 22:46
(آخرین تغییر در ارسال: 2012-09-06 ساعت 23:12 توسط rs232.)
یاالله. نامحرم نباشد. ببخشید من وسط مجلس خانم ها وارد شدم. یک چیزی ناگهان به مغزم خطور کرد که گفتم شما را هم از آن بی نصیب نگذارم. پروسه مهاجرت خانوادگی خیلی سخت و ناامید کننده و طولانی است. سخت ترین بخش آن انتظار است در حالی که شما حتی نمی دانید که پرونده شما چه زمانی درست خواهد شد. خوب شوهر و نامزد و دوست پسر شما هم در آن طرف دنیا همین وضعیت را دارد و هیچ کاری از دست او هم ساخته نیست. بعضی وقت ها اگر یک سری سوالات تکراری را از یک مرد بپرسید کم کم این سوال مثل یک مته در مغز او فرو می رود و باعث می شود که سیستم مغزی او مختل گردد. حتی ممکن است ناخداگاه شما به جای اینکه در مورد جا و وضعیت و حال عمومی او سوال کنید در مورد کیس سوال می کنید و این فکر ناخودآگاه در او شکل می گیرد که شما فقط نگران پرونده هستید نه نگران خود او و یا رابطه فیمابینتان. من خودم با وارد شدن یک فرد سوم در روابط دو نفر موافق نیستم حتی اگر آن فرد پدر و یا مادر باشد چون به هرحال در آینده این شما دو نفر هستید که باید مشکلات خودتان را با یکدیگر بر طرف کنید. ما باید یاد بگیریم که خونسرد باشیم, حرف بزنیم و حرف طرف مقابل را گوش کنیم. باید یاد بگیریم خودمان را در شرایط طرف مقابل خود قرار دهیم و آن وقت همه چیز را از آن طرف ببینیم. طرف صحبت ما یک نفر آدم است که ما او را دوست داریم و او هم ما را دوست دارد نه یک دشمنی که می خواهد سر ما را کلاه بگذارد. من چون مرد هستم و تمام این ماجراها را طی کرده ام خواستم شما را از سیستم مغزی یک مرد در این موارد آگاه کنم. سعی کنید به کلافگی خود مسلط شوید و با مهر و محبت همچنان دل طرف را به دست داشته باشید و نگذارید حرمت ها در میان شما شکسته شود.
یک نکته دیگر هم که می خواهم اضافه کنم این است که تمام انسان ها مهارت های کلامی ندارند و ممکن است نتوانند احساسات و یا منظور خودشان را به درستی بیان کنند. مردها معمولا در این جور موارد بسیار الکن هستند و نمی توانند میزان ناراحتی خودشان از دیر شدن پروسه و یا میزان محبت و علاقه خودشان را به شما بیان کنند. یا مثلا اگر یک سال پیش یک بار گفته اند که شما را دوست دارند گمان می کنند که دیگر نیازی به تکرار آن وجود ندارد و شما خودتان باید بدانید که ایشان شما را دوست دارد. در این جور موارد خانم ها می توانند ابتکار عمل را به دست بگیرند و با شگردهای زنانه پی به اعماق مغز یک مرد ببرند و انتظارات خودشان را با امکانات ذهنی و مغزی یک مرد منطبق کنند. همان طوری که یک زن نمی تواند به راحتی یک تبر را به دست بگیرد و یک درخت تنومند را قطع کند یک مرد هم ممکن است به راحتی نتواند در مورد احساسات خود حرف بزند و گاهی این عدم مراودات کلامی مخصوصا از راه دور موجب پدید آمدن سردی و تیرگی روابط می شود.
با آرزوی موفقیت برای شما
ارسالها: 1,159
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Apr 2011
رتبه:
33
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
الان من احساس کردم شما از طرف همسر من صحبت کردید )))))))
منم بدم میاد شخص سوم وارد رابطه شه ولی چون همیشه پدر من طرف همسرمو میگرفت همسرم با این دید خودش پای بابامو کشید وسط ... ولی کاملا باهاتون موافقم رابطه باید بین 2 طرف باشه فقط ولی یه وقتایی یه بزرگتر باید وساطت کنه که سوءتفاهمات بر طرف بشن..
نوع ویزا:CR1/اپروال:jun.2011/تکمیل:november.2012/مصاحبه:13.feb.2013/دریافت ویزا:16.feb
خدا جون خوش به حالت که همه جا هستی، ما که هرجا هستیم دلمون واسه یه جا دیگه تنگ میشه!
ارسالها: 673
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Mar 2012
رتبه:
28
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
من چند روزی نبودم. امروز اومدم و تمام این جریان هارو خوندم. گرل جان خوشحالم که از نظر روحی سبک شدی و از این بلاتکلیفی در اومدی.دعا میکنم
بقیه کارات هم به خوبی پیش بره و دیگه ناراحت و دلسرد نشی. امیدوارم یه روز همه ی دوستان از روزهای خوبی که تو زندگیشون دارن صحبت کنن و دلشون شاد باشه. داشتن دوستهای خوب نعمت بزرگیه. :*
ارسالها: 196
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Aug 2012
رتبه:
21
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
girlمشکلتون حل شد بالاخره؟!
ارسالها: 1,159
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Apr 2011
رتبه:
33
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
(2012-09-07 ساعت 14:22)اردوان نوشته: girlمشکلتون حل شد بالاخره؟!
فعلا اتش بسه... ببینیم در اینده چی پیش میاد. ایشالا که خیر باشه
نوع ویزا:CR1/اپروال:jun.2011/تکمیل:november.2012/مصاحبه:13.feb.2013/دریافت ویزا:16.feb
خدا جون خوش به حالت که همه جا هستی، ما که هرجا هستیم دلمون واسه یه جا دیگه تنگ میشه!
ارسالها: 16
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Nov 2011
رتبه:
0
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
گر صبر کنی ز غوره حلوا سازی ......
ارسالها: 103
موضوعها: 1
تاریخ عضویت: Jul 2012
رتبه:
6
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
گفتید که چرا آقایون در این تاپیک همکاری نمیکنند واسه همین با اجازه همه اولین پست این فرومم رو اینجا مینویسم. سعی میکنم طوری هم بنویسم که اطلاعاتی داشته باشه برای متقاضیان مهاجرت نه تنها بحث روابط بین زن و شوهر باشه که ربطی به این تالار نداره. خانم من سیتیزن هست و دارم از طریق اون برای گرینکارت اقدام میکنم. البته خودم ۲ سال کانادا بودم و به هر حال با شرایط اونجا آشنا هستم.
یکمین موضوعی که باید در نظر بگیریم اینه که اکثرا ۲ کار بسیار دشوار رو با هم داریم انجام میدیم: ۱- ازدواج ۲- مهاجرت. در این بین زمان طولانی انجام روند ویزا روی روابط تاثیر میزاره و ممکنه مشکلاتی بوجود بیاره. سعی میکنم خودم رو به جای یه آقای سیتیزن آمریکا در نظر بگیرم که بعد از سالها اومده ایران نامزد/ازدواج کرده و حالا برگشته و تقاضای ویزا برای نامزد/همسرش کرده. معمولا چنین مردهایی سنشون خیلی از نامزد/همسرشون بیشتره. اونقدر که شما خانمها تو رویاهاتون زندگی ایدهآل از این ازدواج و مهاجرت رو تصور کردید برای همسرتون/نامزدتون اینطوری نیست. اون هم فکر میکنه که از کجا معلوم شما (که هم احتمالا خیلی خوشکلتر و جوانتر از او هستید و طبق قواعد اجتماعی ایران در رتبه بالاتری از او هستید) بعد از مهاجرت به آمریکا و شهروند شدن از او جدا نشید و فقط به شکل یه پل برای رسیدن به آمریکا از اون استفاده کنید. برای مردها اعتماد در رابطه و قویشدن ارتباط طول میکشه اون هم تنها در یک ارتباط مستقیم زندگی زیر یک سقف. مردها سیستم دفاعی دارن که برای اینکه از نظر روحی ضربه نخورن خیلی احساساتشون رو بروز نمیدن. بنابراین اگر نامزد/شوهرتون خیلی احساسات نشون نمیده چیزبدی نیست. سعی کنید کمتر در مورد وضعیت پرونده ازش بپرسید و بیشتر دربارهٔ برنامههاتون برای زندگی مشترکتون صحبت کنید. سعی کنید این حس رو که شما تنها برای گرینکارت با اون ازدواج کردید ازش دور کنید.
دومین موضوع (که به خصوص در مورد خانم girl مطرح میکنم) اینه که در آمریکا اصل بر صداقت افراده. این روند در همه ارکان دولت و ملت آمریکا برقراره. مثلا خیلی از کارهای بانکی یا خرید از سایتها و غیره با کارت اعتباری انجام میشه و تنها شما اطلاعاتتون رو وارد یه سایت میکنید و یا با تلفن اون اطلاعات رو به کمپانی مورد نظر میدید و اونها خود به خود از حسابتون پول برداشت میکنن و کالا و یا خدمات رو برای شما ارسال میکنن. خیلی مواقع وقتی که زنگ میزنید یک یا دو سوال شخصی از شما میپرسند که اطمینان حاصل کنند که خود شما هستید. معمولا آدرس، شماره تلفن و یا تاریخ تولد و تاریخ انقضاء کارت اعتباری. بنابراین اصولا اطلاعات شخصی رو نباید به هر کسی داد چون به راحتی قابل سوءاستفاده است. اما در مورد همسر شما خانم girl، طبق حرفهای شما، مردی بسیار محتاطه، حتی خیلی بیشتر از خود آمریکاییهای اصیل که در این خصلت مشهور هستند. حتما دیدید که میگن آمریکاییها نسبت به اطرافیانشون بیتفاوت هستند، این موضوع دقیقا به خاطر محافظهکار بودنشونه که خودشون رو وارد هیچ موضوعی نمیکنن که احتمال دردسر داشته باشه. اما شوهر شما دیگه خیلی بیشتر از خود آمریکاییها محتاطه. باید درکش کنید. موبایلش رو از ترس نمیره بگیره و زنگ نمیزنه به NVC و غیره. اینها همش از محتاط بودنشه. اینها به دلیل بیعلاقهگی به شما نیست. تنها و تنها از محافظهکاری بیشازحد اونه. با درایت این موضوع رو جلو ببرید. سعی کنید در مورد هر کاری باهاش حرف بزنید و ترسش رو برطرف کنید. مثلا بگید خودم میخوام ایمیل بزنم. یه دفعه نگین که میخوام به یه نفر دیگه بگم که به جای من زنگ بزنه.
خانم دیگهای گله میکنه که چرا همسرم فقط انتظار داره تلفنی حرف بزنیم و من دوست دارم ویديواسکایپ کنیم. خیلی موضوع مهمی نیست. خوب بهش زنگ بزنید. باهاش یه برنامهای بزارید که مثلا هفتهای یکبار ویديواسکایپ کنید و بقیه مواقع زنگ بزنید. شاید خیلی اهل اینترنت نیست. حتما میدونین که میتونید از طریق اینترنت به صورت رایگان به هر تلفنی در آمریکا زنگ بزنید. اگر بلد نیستید بگید تا براتون روند این کار رو توضیح بدم.
در آخر هم ببخشید از این همه رودهدرازی
نوع ویزا: ازدواجی با سیتیزن/فرستادن مدارک: ۳۰ آگوست ۲۰۱۲/ پذیرش: ۲۶ نوامبر ۲۰۱۲/ دریافت کیس نامبر: ۷ دسامبر ۲۰۱۲/ مصاحبه: سپتامبر ۲۰۱۳/ کلیرنس: در حال انتظار