ارسالها: 16
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Nov 2011
رتبه:
0
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
انتظار به نظر من مثل صبر برای اینکه طول درمان یک بیماری تمام بشه هست فقط باید صبور و امیدوار بود.
فکر نکنیم که طرفمون که اون ور هست بیخیاله چون واقعا اینطور نیست .
اگر نمی خواست ازدواج کنه نمی آمد کارهایی اداری را شروع کنه وبعد بخواد بیتفاوت بشه .
توی این مدت بیشتر به هم بگید که همو دوست دارید و این پروسه را به خوبی تحمل می کنید به امید روزی که کنار هم باشید.
ارسالها: 90
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: May 2012
رتبه:
0
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
اقاى اميد،فرمايش شما كاملا متين،ولى همين امريكايى ها تو زندگى مشترك اعتماد طرفين رو كليد اصلى ميدونن.وقتى يه اقا نميتونه به خانومش اعتماد كنه،حالا به هر دليلى،زيبايى،جوونى و هزار چيز ديگه،اين ازدواج محكوم به فناست،حالا يا الان،يا ده سال ديگه.چه بسا ازدواجاى توى ايران هم خيلياشون به خطر عدم اعتماد بهم ميخوره
ارسالها: 128
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jun 2012
رتبه:
1
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
بچه ها برام دعا کنید اوضاعم خیلی خیته.
ارسالها: 128
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jun 2012
رتبه:
1
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
نمیتونم بگم رویا جون. کجا بودی تو مردم از نگرانی. چند بار زنگ زدم بر نداشتی. الانم کارت تلفن ندارم. خوشحالم اومدی.
ارسالها: 128
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jun 2012
رتبه:
1
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
مسخره نکن دیگه. تو اون 11 سالی که منتظر بودی برام مشکل اساسی پیش نیومد که به دعا احتیاج داشته باشی؟
ارسالها: 1,159
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Apr 2011
رتبه:
33
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
ایشالا هرچی هست خیلی زود درست شه نیلو جون
نوع ویزا:CR1/اپروال:jun.2011/تکمیل:november.2012/مصاحبه:13.feb.2013/دریافت ویزا:16.feb
خدا جون خوش به حالت که همه جا هستی، ما که هرجا هستیم دلمون واسه یه جا دیگه تنگ میشه!
ارسالها: 90
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: May 2012
رتبه:
0
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
2012-09-08 ساعت 02:43
(آخرین تغییر در ارسال: 2012-09-08 ساعت 02:58 توسط Yasaman mc.)
ببين رويا جون،شما او من خيلى بزرگترى و من واقعا بهت احترام ميذارم،اين حرفايى هم كه بهت ميخوام بگم از چيزى جز علاقه نيست،از نيلو بپرس،من اصلا كلا walking tough love ام.
دختر چرا انقدر خودتو باختى؟از من بدبخت تر نيست يعنى چى؟ انقدر تمركز كردى رو چيزايى كه ندارى.بابا تو جونى،درس خوندى،پشت بانه تحصيلى دارى،كارى رو كردى كه خيليا ارزوشونه بكنن.چرا انقدر هى غم رو غمت ميذارى؟من درك ميكنم همه مثل من نيستن كه غم غربت نكشيده و راضى باشن،ولى توام به همه چى بدبينى.ببين همون قدر كه با كس ديگه اى زندگى كردن واسه تو جديد و سخته،واسه شوهرتم همينطور.با اين طرز تفكر تو كه هنوز دوسال نشده ناراضى و ميخواى برگردى شرايط و هم واسه خودت سخت كردى و هم واسه اون.من اصلا حق رو به اون نميدم،چون به نظر من مرد اگر سنگ صبور و نازكش زن نباشه بى خاصيته،ولى نميتونم حق و به تو بدم،چون تو از همون لحظه اى كه پروازت از ايران بلند شده با يه ذهنيت خيلى منفى وارد خونه ى اين مرد شدى.منم دلم واسه اون ايرانى كه توش بزرگ شدم و ازش اومدم خيلى تنگ شده،ولى يه چيزى رو فراموش كردى،بى سباطى ايرانو و ايرانيا رو روز به روز بدتر كرده.يعنى من نوعى كه دو ساله اومدم نميتونم بگم من اگر الان برگردم برم ايران،با همون افرادى كه دوست بودم ميتونم دوست باشم،يا همون جاهايى كه رفتم ميتونم برم يا هر كارى ميخوام ميتونم بكنم،ميدونى چى ميگم؟ الان اينجا كشور محل زندگى توه،بلاخره اينجا دارى زندگى ميكنى.به جاى اينكه همش تو فكر برگشتن باشى،سعى كن زندگيتو اينجا بسازى.ايران بايد براى تو اخرين گزينه باشه،نه يه ارزو.تو اول بايد ديدتو در مورد اين كشور عوض كنى،بعد شروع كنى رو رابطه ات كار كردن يا فكر كردن به برگشتن.امريكاييا ادماى خيلى خوبين،only IF به كشورشون احترام بذارى و تفاوت ها رو قبول كنى.من فكر ميكنم تو افسردگى مفرط دارى،به خاطر همين شرايط برات سخت تر از اون چيزى كه هست به نظر مياد.من بهت پيشنهاد ميكنم برى پيش يه مشاور ايرانى،اول تنهايى،بعد با شوهرت.بعدشم كتاب راز و بگير يا رو itunes بخر و هر روز بهش گوش كن.براى يه هفته به ايران فكر نكن،تمركزت رو بذار روى خودت.خوب بخور،خوب بخواب،خوب فكر كن.هر روز به راز گوش كن و به خاطر چيزايى كه دارى شكر گذار باش.چيزى كه به خود من كمك كرد سگ اوردن بود،اگر شوهرت راضيه يه توله سگ بيارين.گربه شعورش قد سگ نيست،به درد نميخوره.ولى خلاصه الان وضع تو اينه كه خودتو گذاشتى تو چرخ گوشت،هى دارى له ميكنى،يه ذره به خودت ازادى بده[/align]
ارسالها: 90
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: May 2012
رتبه:
0
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
2012-09-08 ساعت 04:23
(آخرین تغییر در ارسال: 2012-09-08 ساعت 04:24 توسط Yasaman mc.)
رويا جون،باشه،تو برو اينحا سر كار،مشكل من جدا شدن تو و اينا نيست،به هر حال هميشه كه همه چيز اونجورى كه ميخواى نميشه،ولى مشكل من طرز تفكر تو راجع به خودته.ببين تو ازدواج كرده بودى،تو ايران همه ميگفتن چرا زودتر نميره و ال و بل،فكر كن اگه جداشى برگردى چى ميشه.ببين تو واسه خودت برنامه داشته باش.اگر ميخواى حتما از اين مرد جداشى باشه،حرفى نيست،ولى به خودت برس.خودتو واسه زندگى ايندت اماده كن.من حس ميكنم تو الان حس ادمبرفى زير افتاب و دارى.هر روز دارى اب ميشى.در حالى كه بايد خودت و قوى كنى.اگر تا زمانى كه اماده جدا شدن شدى شوهرت خودشو عوض كرد و بهتر شد،كه چه بهتر،اگرم نه ميرى رو پاى خودت واى ميسى.تو به اين فكر كن كه از نظر روانى اگر همين امروز ميخواستى جدا شد و تنها زندگىكنى كجا ميبودى؟ببخشيدا گور باباى شوهرت،خودت بشين خوب زندگى كن،واسه خودت.حالا چون شوهر بيخودى دارى دليل نميشه در عرض دو سال ده سال خودتو پير كنى كه.تو اينجا كسى رو به جز خودت ندارى،بايد مواظب خودت باشى.راستى من به احتمال زياد ميام سن ديگو.من شوهرم ارتشيه،داريم منتقل ميشيم به يكى از بيس هاى اون دورور
استسوس از ويزاى نامزدى
دريافت پكيج:٣ ستامپر
دريافت ايميل از uscis : ٧ سپتامبر
ارسالها: 103
موضوعها: 1
تاریخ عضویت: Jul 2012
رتبه:
6
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
(2012-09-07 ساعت 23:22)Yasaman mc نوشته: اقاى اميد،فرمايش شما كاملا متين،ولى همين امريكايى ها تو زندگى مشترك اعتماد طرفين رو كليد اصلى ميدونن.وقتى يه اقا نميتونه به خانومش اعتماد كنه،حالا به هر دليلى،زيبايى،جوونى و هزار چيز ديگه،اين ازدواج محكوم به فناست،حالا يا الان،يا ده سال ديگه.چه بسا ازدواجاى توى ايران هم خيلياشون به خطر عدم اعتماد بهم ميخوره
من نگفتم که اعتماد پیدا نخواهد شد. فقط گفتم زمان میبره. برادر من سالها پیش با دختری عقد کرد و بعد از یکماه گفت که میخواد طلاق بده. به شدت به زنش (هنوز ازدواج نکرده بودند، فقط عقد محرمیت خونده بودند) بیاعتماد بود. حتی این موضوع به حال جنون فکری رسونده بودش. از طرف خانوادهٔ خودم طرد شد و .... بالاخره بعد از ۳ سال طلاق داد. بعد از اون، هم هم دختره و هم برادر من با افراد دیگهای ازدواج کردن و هر دو هم خوشبخت شدن. برادر من الان کاملا به زنش اعتماد داره و زندگی بسیار راحتی داره. شما همش فکر میکنید وقتی کسی اعتماد کامل نداره یعنی اینکه فکر میکنه همسرش تا از خونه میره بیرون به فکر داشتن ارتباط با افراد دیگه است. نه؛ اعتماد به دوست داشتن واقعی است نه به تعهد همسر به ازدواج. این رو خواستم بگم که اعتماد موقعی بوجود میآد که هر کدوم از طرفین بدونه که همسرش واقعا دوسش داره. دوست داشتن واقعی هم فقط در صوررت زندگی زیر یک سقف و محبتهای متوالی بدست میآد.
نوع ویزا: ازدواجی با سیتیزن/فرستادن مدارک: ۳۰ آگوست ۲۰۱۲/ پذیرش: ۲۶ نوامبر ۲۰۱۲/ دریافت کیس نامبر: ۷ دسامبر ۲۰۱۲/ مصاحبه: سپتامبر ۲۰۱۳/ کلیرنس: در حال انتظار
ارسالها: 90
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: May 2012
رتبه:
0
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
(2012-09-08 ساعت 10:29)omead نوشته: (2012-09-07 ساعت 23:22)Yasaman mc نوشته: اقاى اميد،فرمايش شما كاملا متين،ولى همين امريكايى ها تو زندگى مشترك اعتماد طرفين رو كليد اصلى ميدونن.وقتى يه اقا نميتونه به خانومش اعتماد كنه،حالا به هر دليلى،زيبايى،جوونى و هزار چيز ديگه،اين ازدواج محكوم به فناست،حالا يا الان،يا ده سال ديگه.چه بسا ازدواجاى توى ايران هم خيلياشون به خطر عدم اعتماد بهم ميخوره
من نگفتم که اعتماد پیدا نخواهد شد. فقط گفتم زمان میبره. برادر من سالها پیش با دختری عقد کرد و بعد از یکماه گفت که میخواد طلاق بده. به شدت به زنش (هنوز ازدواج نکرده بودند، فقط عقد محرمیت خونده بودند) بیاعتماد بود. حتی این موضوع به حال جنون فکری رسونده بودش. از طرف خانوادهٔ خودم طرد شد و .... بالاخره بعد از ۳ سال طلاق داد. بعد از اون، هم هم دختره و هم برادر من با افراد دیگهای ازدواج کردن و هر دو هم خوشبخت شدن. برادر من الان کاملا به زنش اعتماد داره و زندگی بسیار راحتی داره. شما همش فکر میکنید وقتی کسی اعتماد کامل نداره یعنی اینکه فکر میکنه همسرش تا از خونه میره بیرون به فکر داشتن ارتباط با افراد دیگه است. نه؛ اعتماد به دوست داشتن واقعی است نه به تعهد همسر به ازدواج. این رو خواستم بگم که اعتماد موقعی بوجود میآد که هر کدوم از طرفین بدونه که همسرش واقعا دوسش داره. دوست داشتن واقعی هم فقط در صوررت زندگی زیر یک سقف و محبتهای متوالی بدست میآد.
بله،ولى كسى كه به قدر كافى شناخت از كسى نداره ،به حدى كه نميتونه به اون فرد اعتماد كنه،عاقلانه ست كه اين فرد رو بياره به يه كشورى مثل امريكا ؟ اعتماد هر كس دست خودشه،من بعد از شيش ماه به شوهرم كه اون موقع نامزدم بود اعتماد پيدا كردم،شماى نوعى ده روز،ايشون دو هفته،ولى بحث اينه كه اعتماد نداشتن و مسائل مهاجرتى با توجه به سخت و وقتگير بودنشون اصلا قابل ميكس كردن نيستن.البته اينمم هست كه اعتماد نداشتن با بد دل بودن فرق داره.كسايى كه نگرانن كسايى كه قانون به عقد اونها در اومدن ممكنه بنا به دلايلى به جز علاقه باهاشون ازدواج كرده باشن بد دل هستن،نه بى اعتماد
استسوس از ويزاى نامزدى
دريافت پكيج:٣ ستامپر
دريافت ايميل از uscis : ٧ سپتامبر
ارسالها: 103
موضوعها: 1
تاریخ عضویت: Jul 2012
رتبه:
6
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
2012-09-09 ساعت 13:01
(آخرین تغییر در ارسال: 2012-09-09 ساعت 13:04 توسط omead.)
(2012-09-07 ساعت 23:22)Yasaman mc نوشته: بله،ولى كسى كه به قدر كافى شناخت از كسى نداره ،به حدى كه نميتونه به اون فرد اعتماد كنه،عاقلانه ست كه اين فرد رو بياره به يه كشورى مثل امريكا ؟ اعتماد هر كس دست خودشه،من بعد از شيش ماه به شوهرم كه اون موقع نامزدم بود اعتماد پيدا كردم،شماى نوعى ده روز،ايشون دو هفته،ولى بحث اينه كه اعتماد نداشتن و مسائل مهاجرتى با توجه به سخت و وقتگير بودنشون اصلا قابل ميكس كردن نيستن.البته اينمم هست كه اعتماد نداشتن با بد دل بودن فرق داره.كسايى كه نگرانن كسايى كه قانون به عقد اونها در اومدن ممكنه بنا به دلايلى به جز علاقه باهاشون ازدواج كرده باشن بد دل هستن،نه بى اعتماد
مسلما درست نیست. به همین ترتیب هم، اگر داشتن سگ، داشتن خانه، ماشین و یا هر چیز دیگر اولویت شما در زندگی هست، از قبل باید این مسائل را با نامزدتان مطرح کنید. با دید محدود خود از آمریکا، به عقد کسی در نیایید. فرد ایرانی سیتیزنی که برای ازدواج به ایران میاید، به احتمال زیاد هنوز پیوندهای فرهنگی زیادی با ایران دارد و ممکن است بعضی از مسائل (مانند نداشتن سگ، مصرف گوشت حلال، و یا حتی حجاب) برای او مهم باشد. اگر قرار بود فرهنگ او کاملا آمریکایی باشد، لزومی نداشت بیاید ایران و بدون شناخت کافی از نامزدش، با او ازدواج کند.
نوع ویزا: ازدواجی با سیتیزن/فرستادن مدارک: ۳۰ آگوست ۲۰۱۲/ پذیرش: ۲۶ نوامبر ۲۰۱۲/ دریافت کیس نامبر: ۷ دسامبر ۲۰۱۲/ مصاحبه: سپتامبر ۲۰۱۳/ کلیرنس: در حال انتظار