ارسالها: 2,356
موضوعها: 6
تاریخ عضویت: Mar 2012
رتبه:
49
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
2012-09-19 ساعت 04:05
(آخرین تغییر در ارسال: 2012-09-19 ساعت 04:18 توسط الهه سابق.)
راستش در این مورد نمیتونم نظری بدم. اینا کاراشون خیلی هردمبیله آخه. یه بار به جودی (منظورم girl) گفته بودن مدرکی بیار که نشون بده از 16 سالگی ایران زندگی میکردی. یه بار از شوهرش همینو خواستن. حالا هم که فرم نمیدونم چی چی ازش خواستن که تاحالا اسم این فرمه به گوشمم نخورده بود.
ولی خوشبین باش. فقط جودی طفلکی این بلاها سرش اومده، تا حالا هیچکی اینجوری نبوده.
آره خیلی خوبه که شوهرم ایرانه ولی خوب بازم مجبوره برگرده بخاطر درسش. این فامیل و دوست و آشنا هم که خوراک جدیدشون مهیا شده. میگن شوهره برگشته، از اول هم شاید اصلا نرفته بوده، لابد اینکه گفتن آمریکاست، ایران بوده و با هم قهر بودن بعد الکی به ما گفتن رفته آمریکا و......
وقتی هم که اونجا بود: آره شوهر فلانی ولش کرده رفته، سرکارش گذاشته، اینا طلاق گرفتنو ...............................
مردم دیوانن بخدا
ویزا ازدواجی/اقدام اول ژانویه 2012/ اپروو: اول جون/گرفتن کیس نامبر آخر جولای/تکمیل مدارک در NVC: سوم ژانویه 2013/مصاحبه: آخر اپریل 2013/ویزا یکضرب از ابوظبی
ارسالها: 2,356
موضوعها: 6
تاریخ عضویت: Mar 2012
رتبه:
49
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
2012-09-19 ساعت 04:18
(آخرین تغییر در ارسال: 2012-09-19 ساعت 04:23 توسط الهه سابق.)
من سر پرونده جودی خیلی تعجب میکنم. توی این سایت در جریان پرونده خیلی از بچه ها هستم. تا حالا هرگز این چیزا رو ندیده بودم. آخه اینکه مدرکی نشون بدی که از 16 سالگی ایران بودی خیلی مسخرست. جالب هم اینه که جودی واسشون آدرس خونشونو فرستاده و اونا هم قبول کردن!!! تازه از شوهرشم خواسته بودن بگه از 16 سالگی کجا بوده؟!!! خوب شوهر جودی که از بچگی آمریکا بوده، یعنی NVC نمیدونسته این آقا تمام این سالها آمریکا بوده؟!! یعنی چی آخه؟
یعنی از اول آدرس جودیو نداشتن؟ اصلا واسه من شده معما!!! بنظر من اگه از اول خودش پیگیری میکرد هیچ کدوم از این چیزا پیش نمیومد.
این که گفتم میل به کوبیدن سر بر دیوار درونم قل قل میزنه، بخاطر خودم نبود، راستش از هضم این قضیه جودی عاجزم. نمیفهمم، هیچ رقمه نمیفهمم
ویزا ازدواجی/اقدام اول ژانویه 2012/ اپروو: اول جون/گرفتن کیس نامبر آخر جولای/تکمیل مدارک در NVC: سوم ژانویه 2013/مصاحبه: آخر اپریل 2013/ویزا یکضرب از ابوظبی
ارسالها: 2,356
موضوعها: 6
تاریخ عضویت: Mar 2012
رتبه:
49
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
2012-09-19 ساعت 04:29
(آخرین تغییر در ارسال: 2012-09-19 ساعت 05:09 توسط الهه سابق.)
ببینم جودی، وقتی شوهرت گفت که گفتن یه مدرکی دال بر زندگی توی ایران واسشون بفرست، خودت مستقیما فرستادی NVC یا فرستادی واسه شوهرت تا اون بفرسته؟
بعدش یادمه چند وقت پیش مادر شوهرت گفته بود که NVC گفته 1 تا 3 ماه دیگه صبر کنید، این یعنی مدارک تکمیله و منتظر خبر بعدی باشید. در حالی که وقتی دوستت زنگ زد NVC اونا گفتن که این آقا کم کاره و چند وقت پیش ازش عکس و فرم خواستیم، نفرستاده. به نظرت اینا تناقض نداره؟
یا مثلا قضیه این آدرس فرستادن، خوب آدرس تو توی فرمها که بوده، یه آدرس فرستادن که باعث نمیشه اونا شکشون مبنی بر اینکه تو از 16 سالگی جاهایی خارج از ایران هم زندگی میکردی، برطرف بشه. اینطور نیست به نظرت؟
از حرفی که میخوام بزنم متنفرم ولی نمیتونم نگم. میگم نکنه شوهرت کارارو سپرده دست مادرش و مادرش هم داره این وسط شیطنت میکنه و اطلاعات دروغ به شوهرت و تو میده؟ خدایا منو ببخش ولی آخه یه کم فکر کن
حالا هم که قضیه بی سروته آفریقا و اوباما رو پیش کشیده. کاش اشتباه کنم جودی، کاش
جودی یه وقت نری این حرفا رو به شوهرت بزنیا. اینا همه حدسو گمانهای منه و شاید من خیلی بدبینم که اینطور دارم قضاوت میکنم. خودت خانواده شوهرتو بهتر میشناسی
ویزا ازدواجی/اقدام اول ژانویه 2012/ اپروو: اول جون/گرفتن کیس نامبر آخر جولای/تکمیل مدارک در NVC: سوم ژانویه 2013/مصاحبه: آخر اپریل 2013/ویزا یکضرب از ابوظبی
ارسالها: 1,021
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Sep 2011
رتبه:
24
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
گرل عزیز....میشه بگی همسرت چند وقته رفته؟اخه چرا گذاشتی بره؟؟؟؟؟؟؟چرا نمیاد ایران؟یعنی هیچ راهی به فکرت نمیرسه که بیاریش ایران؟اگر ایران باشه هم میتونید کار رو ادامه بدین که(مثل ما).....ببین خواهرانه بهت میگم..اشتباه کردی گذاشتی بره و حالا که این کارو کردی یجوری برش گردون تا زمان امریکا رفتن پیش هم باشید....البته من مطمینم که بهت سرد نشده....واقعا در امریکا اونقدر ادم سرش گرم کار و کار و کار میشه که همشون حس و حال کار دیگه ندارن....توروخداااااا کاری کن بیاد ایران...خیلی ببخشید ولی گور بابای امریکا همسرت پیشت باشه بهتر از اینه که برین به امریکا...به خدا از ته قلبم دعا میکنم کارات روبه راه بشه.
ارسالها: 1,159
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Apr 2011
رتبه:
33
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
2012-09-20 ساعت 03:28
(آخرین تغییر در ارسال: 2012-09-20 ساعت 04:09 توسط girl.)
شاید باورت نشه ولی بخدا آمریکا واسه من مهم نیست.. اگه دوست دارم برم بخاطر اینه که کنار همسرم باشم. آبان میشه ۲ سال که رفته.. بهش حق میدم بعد از این همه سرد شه.. الان از لحاظ احساسی واقعا هیچ وابستگی نیست بینمون... باورت میشه تلفنمون شده ۲ دقیقه.. هفتهای ۱ بار یا بعضی وقتا ۱۰ روز ۱ بار.. به قول تو اون سرش شلوغ به این چیزا فکر نمیکنه ولی من از لحظهای که بیدار میشم تا شب که میخوابم همش به این چیزا فکر میکنم.. هر کاری که فکر کنی کردم که بیاد. میگه نمیام، از ایران و آدماش متنفرم!!! خود احمقم بهش گفتم بره.. ولی اون موقع رفته بود رو مخم از صبح تا شب عصبی بود از همه ناراحت بود. اینجا بیکار بود..بهش گفتم اگه میخوای اونجا باشی من حرفی ندارم!! اون موقع فداکارترین و بهترین زن دنیا بودم ولی الان وقتی سراغ پروندمو میگیرم میشم بی درکترین و بی فرهنگترین زن دنیا!!
نوع ویزا:CR1/اپروال:jun.2011/تکمیل:november.2012/مصاحبه:13.feb.2013/دریافت ویزا:16.feb
خدا جون خوش به حالت که همه جا هستی، ما که هرجا هستیم دلمون واسه یه جا دیگه تنگ میشه!
ارسالها: 1,159
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Apr 2011
رتبه:
33
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
الان واقعا از حرفای من همچین برداشتی میشد که من دارم خودمو گول میزنم؟ شما حرفای منو به خودم تحویل دادید که!! من خودم نوشتم که سرد شده!! نوشتم نمیخوام من جا بزنم!!! در هر صورت مرسی.
نوع ویزا:CR1/اپروال:jun.2011/تکمیل:november.2012/مصاحبه:13.feb.2013/دریافت ویزا:16.feb
خدا جون خوش به حالت که همه جا هستی، ما که هرجا هستیم دلمون واسه یه جا دیگه تنگ میشه!
ارسالها: 2,356
موضوعها: 6
تاریخ عضویت: Mar 2012
رتبه:
49
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
جودی جان ناراحت نشو. اینجا بچه ها همشون واقعا نیتشون خیره و هرکی هر چیزی به نظرش برسه که ممکنه کمکت کنه میاد و میگه. بازم میگم در نهایت این تویی که همسرتو و خانوادشو خوب میشناسی و صحبتهای بچه ها فقط قضاوتیه که از حرفای خودت سرچشمه میگیره. پس اگه بچه ها چیزی میگن ناراحت نشو. و به خودت بگو که من شوهرمو میشناسم و این حرفا حقیقت نداره، یا برعکس بگو که بچه ها راست میگن. تویی که میتونی تشخیص بدی برداشت ما درسته یا غلط عزیزم
ویزا ازدواجی/اقدام اول ژانویه 2012/ اپروو: اول جون/گرفتن کیس نامبر آخر جولای/تکمیل مدارک در NVC: سوم ژانویه 2013/مصاحبه: آخر اپریل 2013/ویزا یکضرب از ابوظبی
ارسالها: 1,159
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Apr 2011
رتبه:
33
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
نه عزیزم. ناراحت نشدم. دوستان لطف میکنن وقت میذارن و باهم همدردی میکنن، همین یه دنیا ارزش داره واسه من.
نوع ویزا:CR1/اپروال:jun.2011/تکمیل:november.2012/مصاحبه:13.feb.2013/دریافت ویزا:16.feb
خدا جون خوش به حالت که همه جا هستی، ما که هرجا هستیم دلمون واسه یه جا دیگه تنگ میشه!
ارسالها: 103
موضوعها: 1
تاریخ عضویت: Jul 2012
رتبه:
6
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
(2012-09-21 ساعت 00:33)pepe نوشته: (2012-09-20 ساعت 03:28)girl نوشته: شاید باورت نشه ولی بخدا آمریکا واسه من مهم نیست..
گرل من فکر میکنم که نامزدت پشیمون شده و داره با این کارها تو را خسته میکنه که تو خودت بری.
girl نامزد نیست بلکه ازدواج کرده. این یه موضوع جهانیه که مردی که میخواد رابطهاش رو با دوستدخترش تموم کنه انقدر بیمحل میکنه که دختره خودش بره. خیلی این موضوع در مورد girl صدق نمیکنه، ولی حقیقت اینه که رابطهٔ عاطفی بینشون خیلی کمرنگ شده. بنابراین به نظر من مهمترین کار شما الان باید این باشد که رابطه را بازسازی کنید. یه کم به نظر من قویتر برخورد باید کنید. نه به این معنی که غدبازی دربیارید. بلکه باید شوهرت رو قانع کنی مثلا ۲ هفته بیاد دوبی و شما هم خانوادهات رو راضی کن که ۲ هفته بری دوبی تا یخهای رابطهتون آب بشه. سعی کنی یه مدت با هم باشید. شما الان یک زن متاهل هستید که قراره برید آمریکا و روی پای خودتون بایستید. این یک امتحان خوبه برای سنجش خودتون. سعی نکن مثل دخترای سنتی همه مشکلات رو از کانال «مادر شوهر» و «بابام» حل کنی.
نوع ویزا: ازدواجی با سیتیزن/فرستادن مدارک: ۳۰ آگوست ۲۰۱۲/ پذیرش: ۲۶ نوامبر ۲۰۱۲/ دریافت کیس نامبر: ۷ دسامبر ۲۰۱۲/ مصاحبه: سپتامبر ۲۰۱۳/ کلیرنس: در حال انتظار
ارسالها: 2,356
موضوعها: 6
تاریخ عضویت: Mar 2012
رتبه:
49
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
2012-09-22 ساعت 19:43
(آخرین تغییر در ارسال: 2012-09-22 ساعت 19:48 توسط الهه سابق.)
دقیقا حق با امیده. ببین جودی جان تو میگی که هفته ای یک بار تماس تلفنی دارید؟ این خیلی خیلی غیر عادیه. من شوهرم که اونجا بود روزی 5-6 بار باهاش تماس میگرفتم. 90درصد تماسها هم از طرف من بود. خوب اون دانشگاه بود و سرش شلوغ بود، عیب نداره، من که توی خونه بیکار بودم. تند تند زنگ میزدم. هر دفعه هم کلی تحویلم میگرفت، میخوام بگم باعث نمیشد غرورم شکسته بشه. تازه خیلی وقتا که با اسکایپ با هم حرف میزدیم، یدفعه وسط حرفامون بابا مامانش میومدن اسکایپ و تا چراغشون روشن میشد شوهرم از من خداحافظی میکردو میگفت: "بابام اومد، بابام اومد، برم باهاش حرف بزنم، بعدا با تو صحبت میکنم". با اینکه باباش اینا هر روز، بدون استثنا هررررر روز باهاش اسکایپ میکردن و هر دفعه هم حدود 2.5 ساعت طول میکشید اسکایپشون، ولی روی من قطع میکرد که بدو بدو بره با اونا صحبت کنه. من خیلی ناراحت میشدم ولی اصلا به روی خودم نمیاوردم و بازم زنگ میزدم. نمیذاشتم رابطم خراب بشه. میخوام بگم اگه یه جاهایی آدم مجبور بشه غرورشو زیر پا بذاره، همیشه هم بد نیست و گاهی نتیجه مثبت هم داره. مثلا واسه من نتیجش این بود که نذاشتم رابطمون کمرنگ بشه، درسته خانوادشو ترجیح میداد و هیچ وقت روی اونا قطع نمیکرد و بگه "الهه اومد روی خط، من برم باهش حرف بزنم"، ولی من اهمیت نمیدادم.
ویزا ازدواجی/اقدام اول ژانویه 2012/ اپروو: اول جون/گرفتن کیس نامبر آخر جولای/تکمیل مدارک در NVC: سوم ژانویه 2013/مصاحبه: آخر اپریل 2013/ویزا یکضرب از ابوظبی