ارسالها: 673
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Mar 2012
رتبه:
28
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
2012-10-08 ساعت 01:40
(آخرین تغییر در ارسال: 2012-10-08 ساعت 01:43 توسط shabnam.84.)
من بهت تبریک میگم بابت این همه استواری و کنار اومدن با سختی های زیاد. درست میگی کامیلا جان. ما آدما طاقتمون کمه و دوست داریم زود فرار کنیم از
زیر بار مشکلات و این خاصیت آدمیه. اما به قول شما همه ی این روزهای سخت هم میگذره و آینده بیشتر قدر آدم هایی که تو زندگیمون هستن مخصوصا عشقمون رو میدونیم. خوبیش به اینکه میگذره. و به امیدخدا برای همه به خوشی باشه. ممنون از حرف های امیدوار کننده و مثبتت. شاد باشی همیشه کنار خانواده ت. به قول انگلیسی ها time flies
غمم از وحشت پوسیدن نیست/
غمم از زیستن بی تو در این لحظه ی پر دلهره است...
ارسالها: 1,021
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Sep 2011
رتبه:
24
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
الاهه جان من که خودم 90% میگم دختر بد دلی نبوده..به قول تو یا روش نمیشده واضح به رویا بگه یا همسرش این کار رو کرده...من هم فکر کردم و گفتم مگه ادم چقدر میتونه بیکار و مریض باشه!!!!!ادم عاقلی هم به نظر میومد....من چند بار باهاش با ایمیل حرف زدم دختر بدی نبود..البته من هم گفتم درصدی ممکنه کار خودش باشه و ازش واقعا ترسیدم و دلیتش کردم....چون من حوصله کلنجار رو ندارم.....ولی هربار دربارش فکر کردم 90% گفتم قصد بدی نداشته....کاش خانم لیلی اسمش رو به بچه ها نمیگفت و خودش حذفش میکرد...اگر لیلی اسمش رو نمیبرد کمتر تشنج توی مهاجرسرا ایجاد میشد ومن هم الان بهش حس بدی پیدا نمیکردم...دلم سوخت براش و در عین حال ازش ترسیدم.....ولی بچه ها قضاوت نکنیم......شاید بیگناه باشه و مارو نبخشه
ارسالها: 1,159
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Apr 2011
رتبه:
33
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
سلام نیلو جان . مرسی که به فکرمی عزیزم. منم خیلی تو فکرت بودم و نگرانت شدم که سر نمیزدی.. عزیزم درکت میکنم. واقعا شرایط سختیه.. عدم تو این موقعیت نمیدونه باید صبر کنه یا فراموش کنه! انتظاری که ما میکشیم تکلیفش معلومه ولی تو... عزیزم یه روزی یهو به خودت میای میبینی که واقعا دیگه به هیچی فکر نمیکنی و از نظر فکری آزادی اون روز میرسه ولی باید به خودت زمان بعدی.. اصلا به خودت فشار نعیار که فراموش کنی .. به مرور زمان خودبخود همه چیز فراموش میشه.. امیدوارم هر چیزی که به صلاحت وسعت پیش بیاد عزیزم.. ولی اینو بدونم که پایان شب سیه سپید است ؛)
کامیلا جان واقعا شرایطت خیلی سخت بوده. حتما نوشتههای مارو که میخونی پیش خودت میگی این خوشی زده زیر دلشون! پیش تو واقعا نباید حرفی از سختی بزنیم، خواهر من واسه زایمانش فقط میخوردو میخبیدو بچهرو شیر میداد همهٔ کارای خودش و بچهرو من انجام میدادم ولی وقتی از زایمانش یاد میکنه میگه عجب زایمان سختی داشتم دیگه بچه نمیخوام )))))))))))) الان حرفای تورو که خوندم فمیدم که چقدر لووووسه...... واقعا به همسرت تبریک میگم بابت انتخابش و به تو یه آفرین بزرگ
نوع ویزا:CR1/اپروال:jun.2011/تکمیل:november.2012/مصاحبه:13.feb.2013/دریافت ویزا:16.feb
خدا جون خوش به حالت که همه جا هستی، ما که هرجا هستیم دلمون واسه یه جا دیگه تنگ میشه!
ارسالها: 2,356
موضوعها: 6
تاریخ عضویت: Mar 2012
رتبه:
49
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
البته کاملا جان لیلی با مشورت تیم مدیریت این کارو کرد و شاید مسایلی بوده که ما خبر نداریم.
به هر حال تموم شد و دیگه حرفشو نزنیم
ویزا ازدواجی/اقدام اول ژانویه 2012/ اپروو: اول جون/گرفتن کیس نامبر آخر جولای/تکمیل مدارک در NVC: سوم ژانویه 2013/مصاحبه: آخر اپریل 2013/ویزا یکضرب از ابوظبی
ارسالها: 1,021
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Sep 2011
رتبه:
24
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
گرل عزیز ازت ممنونم....خیلی وقت بود میخواستم بیام و از سرگذشتم بگم....ولی خوب من بچه دارم و وقت ازادم کمه..الانم خوابه که تونستم.من نمیگم که شماها سختی نمیکشید....اینکه ادم از شوهرش دور باشه خیلیییییییی سخته..ادم وقتی که شوهرش در کنارش باشه سخت ترین موقعیت هارو هم تحمل میکنه..ولی وقتی شوهرش نباشه از بهترین موقعیت ها هم ناراضی هست...من اینو خوب درک میکنم چون بودم توی این شرایط....من فقط اینارو گفتم که بگم منی که توی شرایط بدتر از شما بودم هم این روزها رو گذروندم....میدونی میخام چی بگم؟؟؟؟بالاخره تموم شد!!!!امیدوار باشید.شما هم سختی میکشید ...حرف مفت فامیل و دروهمسایه اعصاب ادمو بهم میریزه....ولی اگه امید داشته باشید و با عشق به هم این روزها رو سپری کنید حرف مردم هیچ اهمیتی براتون نداره.
ارسالها: 2,286
موضوعها: 6
تاریخ عضویت: May 2009
رتبه:
127
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
(2012-10-08 ساعت 02:29)kamela نوشته: کاش خانم لیلی اسمش رو به بچه ها نمیگفت و خودش حذفش میکرد...اگر لیلی اسمش رو نمیبرد کمتر تشنج توی مهاجرسرا ایجاد میشد ومن هم الان بهش حس بدی پیدا نمیکردم...دلم سوخت براش و در عین حال ازش ترسیدم.....ولی بچه ها قضاوت نکنیم......شاید بیگناه باشه و مارو نبخشه
من اگه اسمش رو نمیاوردم اگه مشکلی برای هر کدوم از شما ایجاد میشد مسئولیت اخلاقیش به گردن من بود که فهمیده بودم یه آدم دو رو و بیکار و بیمار بین شماهاست و داره از دوستی هاتون سوء استفاده میکنه و شما ها هم از همه جا بی خبر همه ی اطلاعات زندگیتون رو در اختیارش قرار میدین بدون اینکه بدونین ممکنه بعدها چه اعصابی از تک تک تون خورد بشه ...
اگه واقعا بعد از این همه اتفاقاتی که افتاد و اینهمه دری وری که گفت هنوز شما فکر میکنید که ممکنه ایشون بیگناه باشه پس لزومی نداره که ازش بترسید و دوستی هاتون رو باهاش قطع کنید ..
برای من مهم نیست که بیگناه بوده یا نه ..مهم اینه که یه آدمی با دو تا آی دی مختلف اومده بود و داشت نظم تاپیک رو به هم میریخت و با اعصاب بچه ها بازی میکرد و من بهترین کار رو انجام دادم .
خانم کاملا برای من خیلی راحت بود که این کاری که شما پیشنهاد دادید رو بکنم و بدون اینکه اسم شخص خاطی رو بیارم و خودم رو با چندین کاربر درگیر کنم و مورد قضاوت چندین و چند نفر از جمله شما قرار بگیرم بیام و این آدم رو بن کنم ولی آیا فکر کردین که اگه من این کار رو میکردم ممکن بود چه بلائی این شخص یا همون خانم رویا با شما و girl و بقیه انجام بده ؟؟
در هر صورت بازم میگم من اصلا برام مهم نی دیگران چی فکر میکنند مهم کاریه که فکر میکردم درسته و انجام دادم ..
اگه هم این شخص بیگناه باشه که به نظر من حتی یک درصد هم امکانش وجود نداره گناهش رو خودم به گردن میگیرم و به نظر من گناه بن شدن و رفتن یه نفر خیلی کمتر از گناه به هم خوردن زندگی چندین نفره !!!!
دوستان از این به یعد تمام ارسالهائی که مربوط به این شخص خاص و ماجرای این چند وقت اخیر باشه رو با کمال شرمندگی پاک میکنم من سر این جریان خیلی زیاد انرژی و وقت گذاشتم و دیگه نمیخوام ادامه اش بدم .اگه سوال یا مشکل یا انتقاد یا پیشنهادی دارین با پیام خصوصی بهم بگین .
جهت تبلیغات در سایت با رایانامه ads@mohajersara.com تماس بگیرید.
ارسالها: 1,159
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Apr 2011
رتبه:
33
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
آخی. چه بد! عزیزم هیچکی بهتر از خودت نمیتونه بهت کمک کنه.. من اینجور موقع میشینم دست بندی میکنم.. اینجوری که کدوم کار از همه مهمتره و کدوم یکی مهم نیست.. کلا به نظر من و کسایی که رفتن اونجا و بهاشون صحبت کردم زبان یاد گرفتن تو ایران کار درستی نیست یعنی اگه بلد باشی که چه بهتر ولی تو این شرایط روحیه تو کمک نمیکنه هیچ تازه ممکن باعث شه زده بشی.. اینکه به من گفتن نرو کلاس بخاطر لهجه بود.. میگفتن تو ایران لهجه رو اشتباه آموزش میدان شما عادت میکنید بد دیگه سخت میشه درست یاد بگیرید! لباس گرم هم فک نمیکنم واقعا مشکله بزرگی باشه در نهیات یه پالتو همراهت میبری دیگه.. تازه اگه قراره تو آمریکا هم به دردت بخور که چه بهتر.. منم این موضوع کلی حالمو گرفته بود که چرا برم پالتو بخرم و به دردم نخوره چون من میرم فلوریدا اونجا گرم الانم که اهوزم اینجا هم زمستون سردی نداریم واسه همین تصمیم گرفتم از یکی از دوستم که مراتب سفر میکنه بگیرم واسه همون ۵ روز تو هم اگه شرایطت مس من همین کارو کن.. من پر رو هنوز تاریخ مصاحبم مشخسم نشده دارم واسه خودم برنامه ریزی میکنم )))
عزیزم واقعا سعی کن به خودت استرس وارد نکنی.. ماها به اندازه کافی اعصابمون خورد هست و استرس داریم.. تاریخ مصاحبت واسه کی مشخص شده؟!!!
نوع ویزا:CR1/اپروال:jun.2011/تکمیل:november.2012/مصاحبه:13.feb.2013/دریافت ویزا:16.feb
خدا جون خوش به حالت که همه جا هستی، ما که هرجا هستیم دلمون واسه یه جا دیگه تنگ میشه!
ارسالها: 2,356
موضوعها: 6
تاریخ عضویت: Mar 2012
رتبه:
49
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
مرسده، تو از اون دسته آدماهایی هستی که کلا مسایلو واسه خودت خیلی بزرگ میکنی. حواست باشه دختر، اگه انقدر مسایلو واسه خودت بزرگ کنی، توی آمریکا خیلی زود جا میزنی.
ویزا ازدواجی/اقدام اول ژانویه 2012/ اپروو: اول جون/گرفتن کیس نامبر آخر جولای/تکمیل مدارک در NVC: سوم ژانویه 2013/مصاحبه: آخر اپریل 2013/ویزا یکضرب از ابوظبی
ارسالها: 1,159
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Apr 2011
رتبه:
33
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
وای خوش به حالت.. خدا روزی منو الاهه کنه بگن اصلا ۱ سال جلوتر افتاده.. ما که حرفی نداریم (( خدایا چرا این لطفتو شامل حال ماها که دوس داریم نمیکنی آخه.. الان استرس مرسده بیشتر شد ولی اگه به من این خبر بدن از خوشحالی سکته میکنم میمیرم.. فکر کنم الاهه هم مثل منه..ای خدااا
عزیزم اصلا سخت نیست.. فقط سعی کن آرامشتو حفظ کنی و با فکر باز برنامه ریزی کنی
نوع ویزا:CR1/اپروال:jun.2011/تکمیل:november.2012/مصاحبه:13.feb.2013/دریافت ویزا:16.feb
خدا جون خوش به حالت که همه جا هستی، ما که هرجا هستیم دلمون واسه یه جا دیگه تنگ میشه!
ارسالها: 2,356
موضوعها: 6
تاریخ عضویت: Mar 2012
رتبه:
49
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
آخ گفتی جودی
ویزا ازدواجی/اقدام اول ژانویه 2012/ اپروو: اول جون/گرفتن کیس نامبر آخر جولای/تکمیل مدارک در NVC: سوم ژانویه 2013/مصاحبه: آخر اپریل 2013/ویزا یکضرب از ابوظبی
ارسالها: 673
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Mar 2012
رتبه:
28
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
(2012-10-11 ساعت 17:38)mercedeh2011 نوشته: این حرفها چیه بچه ها ؛ دیدی گفتم ؛ دیدی گفتم دلم شور میزنه ؛ ای خـــــــــــــــــــــــــدا
من نمی دونم الان چیکار باید بکنم
همین الان از کنسولگری ایمیل زدن که وقت مصاحبه 2 ماه جلوتر افتاده یعنی حدود 2 هفته دیگه ؛ اوایل آبان ماه
یا اباالفضل
فکر کن تو این اوضاع و توی این شرایط روحی باید برم یه مهمونی که هیچکدوم خبر ندارن و من دارم سکته می کنم
فعلا بای
بچه ها می رم و میام باهاتون صحبت می کنم (((((((((((((((
مرسده جون تبریک. این که خبر خوبیه. همه ی این دلشوره ها بی مورد ِ. به امید خدا بری و یک ضرب ویزات رو بگیری. بابت این مسائل پیش پا افتاده اعصابت و بهم بریزی که دیگه کارت تو زندگی زار میشه. خبرای خوب برای ما بیار
غمم از وحشت پوسیدن نیست/
غمم از زیستن بی تو در این لحظه ی پر دلهره است...
ارسالها: 475
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Mar 2011
رتبه:
22
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
ممنون دوستای عزیز؛ به خدا فقط با شماهاس که میتونم اینقدر راحت راجع به این مسائل حرف بزنم؛
نامزدنگ که اونقدر بیخیاله که نگید ...
طفلکی پدرشوهر و مادرشوهرم ؛ اون بندگان همه اش دلشوره دارن
خب ببین من باید اول مغزم مرتب بشه؛ شنبه صبح اول وقت برم انستیتو پاستور ؛ بعدش هم اقدام کنم برای تهیه هتل و بلیط ...
بچه ها اون هفته ای من از اونجایی که دلم میخواست جلوتر و زودتر از موعد تحقیق کرده باشم از چندتا آژانس در مورد قیمتها پرسیدم در مورد بلیط و هتل که تقریبا همه شون یکی بودن ولی جزیره بهشت میگفت پکیج کلینیک دارم 60 دلار که ترانسفر از فرودگاه تا هتل و تمام کارهای کلینیک رو هم می برتتون و میاره و جواب رو براتون میگیره میاره ؛ که آژانسهای دیگه این رقم رو 100 دلار میگفتن که من فکر می کردم توی سرمای ژانویه این بد نیست
نمی دونم حالا چی
خب بچه ها برم این دکتر اونگان رو چک کنم؛ فردا جون می گفت که باید اول بلیط هواپیما رو رزرو کنم بعد دکتر اونگان
ناخودآگاه رو باید تربیتش کرد
هر آنچه دلش بخواد فکر می کنه و عملی می کنه
دیر و زود داره ولی سوخت و سوز نداره
ارسالها: 2,286
موضوعها: 6
تاریخ عضویت: May 2009
رتبه:
127
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
فکر نکنم احتیاج به پکیج کلینیک داشته باشی ..خودت از سایت دکتر اونگان وقت بگیر و با تاکسی برو اونجا و همه ی کارهات و خودشون انجام میدن بعد هم بهت میگه فردا یا پس فرداش بری جوابت و بگیری ..60 دلار رو هم بذار تو جیبت
جهت تبلیغات در سایت با رایانامه ads@mohajersara.com تماس بگیرید.