کانال تلگرام مهاجرسرا
https://t.me/mohajersara







##### هشدار #####
به تاریخ ارسال مطالب دقت فرمایید.
شرایط و وضعیت پروسه ویزا دائم در حال تغییر است و ممکن است مطالب قدیمی شامل تغییراتی باشد.
بر ما چه گذشت، چه می گذرد؟
امیدوارم همه به آرزوهاشون برسند و دوری ازهمسر و یا نامزد روی روحیه شون تاثیر منفی نگذاره.

قصد من از نوشتن این موضوع در این تاپیک، نسخه پیچی واسه کسی نیست. فقط نظرات شخصیه. من اینجا تازه واردم و به سهم خودم نظراتمو میگم.

یک مسافرت بهمراه نامزدتون یا همسرتون نزدیک عید نوروز میتونه خیلی از مشکلاتی که از دوری بوجود میان رو حل کنه. حالا این مسافرت میخواد تو ایران باشه یا هرجای دیگه.

به کسایی هم که رفتند و زندگی شونو شروع کردند تبریک میگم/
و به تمام کسانی هم که هنوز ایران هستند خسته نباشید میگم و امیدوارم هرچه زودتر کارشون درست شه.
بهترین کار اینه که روزا رو نشمرین. خودتونو مشغول کنید. مطالعه کتب مخصوصا رمان و تاریخی خیلی خوبه و شما رو تو یه فضای دیگه میبره که ادامه داره و فشار عصبی تونو کم میکنه.
راجع به خودم بگم که من بخاطر ویزا ازدواج نکردم و همسرم رو عاشقانه دوست دارم . اون هم همینطور. الان نی نی تو راه داریم و ما اولش همکار بودیم و چند تا مسافرت توی کشورهای نزدیک رفتیم و قبل از ازدواج کلی با هم حرف زدیم. من انقدر ازدواجم رو به تعویق انداختم تا خانمم خودش اعتراف کرد ازدواج من حقیقیه و بخاطر آمریکا رفتن نیست. من فکر میکنم بچه هایی که با همسرانشون مشکل دارند و گاه گدار میبینم خسته شدند و حرفها و منت هایی سر گرینکارت میشنوند قبل از ازدواج سنگ هاشونو وا نکنده اند یا زود نامزد کرده اند یا زود خواسته اند مدارک تکمیل کنند یا اینکه دوری داره مشکل ساز میشه. بهتره سریعا همدیگه رو ببینین وبرین مسافرت. من میدونم آمریکا جهان اوله و خوبه و گل و بلبله و از ایران خیلی خیلی خیلی بهتره اما من هیچ علاقه ای به آمریکا رفتن ندارم ولی دوست دارم یه بار اونجا رو ببینم بخاطر اینکه کنجکاوم چرا انقدر طرفدار داره
من از ابتدای ازدواج هم گفتم من ویزا نمیخوام برای اقامت (فقط یه بار توریستی کفایت میکنه) و امیدوار بودم خانومم ایران بمونه اما بعد از 2 الی 3 ماه رفت و گفت نمیتونه ایران زندگی کنه، از ایران خسته نشد بلکه دلش برای کشورش تنگ شد، بنابراین رفت و چند روز پیش برام کارامو درست کرد و مدارکمو فرستاد uscis. عید میاد 2 یا 3 ماه میمونه.
بنظر من دو حالت کلی وجود داره در قضیه بدبینی نسبت به ایرانی ها :

1-یکی اینکه حق بدیم به طرف آمریکایی مون که حق داره مشکوک باشه که بخاطر گرین کارتمورد سوء استفاده قرار نمیگیره. من راجع به ایرانی های مقیم آمریکا که با بچه های مهاجرسرا ازدواج کردند چیزی نمیدونم و اظهار نظر هم نمیکنم، اما چون همسرم آمریکاییه میتونم راجع به همسرم اظهارنظر کنم. یک فرد آمریکایی(بشرط داشتن یه خانواده خوب و تربیت وجایگاه اجتماعی خوب) از دیگاه من آدم ساده ایه و اهل مشکوک شدن و منت گذاشتن هم نیست. امیدوارم افرادی که موردمنت گذاری یا تهمت قرار میگیرند بشینند سر فرصت مفصل و حسابی باهمسرشون حرف بزنند. من قبل از ازدواج اینکارو کردم و به همسرم گفتم دوست ندارم چنین حرفایی تو زندگی مون باشه، با اعتماد کن یا اصلا باهام ازدواج نکن. با توضیحاتی که به همسرامون میدیم میتونیم اونا رو وادار به فکر کردن کنیم که ما هم حق داریم آرامش داشته باشیم و نباید همش تو این غصه باشیم که همسرانمون بهمون اعتماد ندارن یا بدرفتاری میکنن.

2-به ایرانی ها یعنی ماها که با یه آمریکایی یا حالا ایرانی-آمریکایی یا یه فرد بزرگ شده در آمریکا ازدواج میکنیم هم باید حق داد. خیلی از بچه های اینجا که به خاطر ویزا ازدواج نکردند که بخوان رو سرشون منت باشه یا مورد تهمت سوء استفاده کردن از گرین کارت قرار بگیرند. خیلی از بچه های اینجا حق دارند ناراحت باشند چون معادلات زندگیشون درست پیش نرفته و لطفا منو تو غم خودتون شریک بدونین. من درک تون میکنم.

بنظر من، بهترین راه یه مسافرت و نشستن و دوباره میگم (سنگ ها رو وا کندن) هستش. نترسید، زندگی ای که بخواد با یه حرف زدن از هم بپاشه بهتره زودتر بپاشه. افراد باید قادر باشند از شخصیت، حیثیت و داشته های خودشون دفاع کنند بدون اینکه از ویزا نگرفتن بترسن
حتی اگه ایرانی باشند در مقابل یک آمریکایی یا ایرانی مقیم امریکا. ما انسان هستیم همگی پس برابریم/ پوست و نژاد و کشور و دولت هامون هم نمیتونه تعیین کننده شخصیت ما باشه.
داشته های ما فراتر از مرزها و کشورهاست. و حرف زدن با همسرانمون میتونه به آسیب شناسی قضیه ویزا و ازدواج کمک زیادی کنه.

مردن روی پاهایم را ترجیح میدهم به زندگی نشسته.
خوش باشین. دوستتون دارم.
پاسخ
تشکر کنندگان: shabnam.84 ، mercedeh2011 ، girl ، الهه سابق ، naser1959
(2012-11-24 ساعت 06:44)mazlom khanom نوشته:  بچه‌ها من اصلا حال خوشی‌ ندارم. اومدن گرین کارت خیلی‌ طول کشیده . دیگه خسته شدم از انتظار. دلم می‌خواد برگردم . نظرتون چهٔ ؟ اوضاع تو ایران چطوره الان ؟ حس یه زندانی را دارم، نه کار گیر آوردم نه گرین کارت .

چی چی رو برگردم مگه رفتی میدون آزادی که دور بزنی برگردی؟ صبر کن دیگه یه کم. مگه تو برای کار و گرین کاردت رفتی آمریکا که یخوای بهمین راحتی برگردی تلاش کن کار هم گیرت میاد . گرین کارتت هم میاد. تلاش و صبر و تحمل رو اختراع کردن واسه همین مواقع دیگه.

به راه باديه رفتن به از نشستن باطل - كه گر مراد نيابم به قدر وسع بكوشم

تحمل کن بازم. ما بچه ها همه به یادت هستیم
پاسخ
تشکر کنندگان: shabnam.84 ، mercedeh2011 ، girl ، الهه سابق ، فردا ، mazlom khanom ، kamela ، Acaro
(2012-11-24 ساعت 06:44)mazlom khanom نوشته:  بچه‌ها من اصلا حال خوشی‌ ندارم. اومدن گرین کارت خیلی‌ طول کشیده . دیگه خسته شدم از انتظار. دلم می‌خواد برگردم . نظرتون چهٔ ؟ اوضاع تو ایران چطوره الان ؟ حس یه زندانی را دارم، نه کار گیر آوردم نه گرین کارت .

اوضاع ایران اصلا خوب نیست
همه در بدبختی ؛ فلاکت و بیچارگی و گرسنگی
نه آب نه برق ... همه داغون

شوخی کردم ولی جا نزن دیگه؛ کم نیار ... مقاومت و صبر رو اینجا به همه نشون بده
ناخودآگاه رو باید تربیتش کرد
هر آنچه دلش بخواد فکر می کنه و عملی می کنه
دیر و زود داره ولی سوخت و سوز نداره Cool
پاسخ
تشکر کنندگان: girl ، الهه سابق ، shabnam.84 ، mazlom khanom
(2012-11-24 ساعت 10:20)فردا نوشته:  گرل جااااان من نتونستم دقیقن بفهمم چی شد؟ویزا شدی و داری عروسی می گیری؟چه خبر اینجا؟
به هر حال هر چی هست خبر شادی و خوشحالی . عزیزم خوشبختیت آرزومِ.مبارک ک ک ک

فردا جان هنوز خبری نیست.. بچه ها لطف دارن پیشاپیش به من تبریک میگن.. خبری بشه اینقد تو مهاجر سرا جیغ و داد میزنم همه خبر دار بشنTongue
نوع ویزا:CR1/اپروال:jun.2011/تکمیل:november.2012/مصاحبه:13.feb.2013/دریافت ویزا:16.feb


خدا جون خوش به حالت که همه جا هستی‌، ما که هرجا هستیم دلمون واسه یه جا دیگه تنگ می‌شه!
پاسخ
تشکر کنندگان: الهه سابق ، shabnam.84 ، mercedeh2011 ، فردا ، arian307
بچه ها اینجا هر وقت که یه کمی میرم توی خودم و احساس دلتنگی می کنم میام مهاجر سرا و نوشته های قبلی رو می خونم،نوشته های بچه هایی رو هم که در انتظار هستن می خونم و یاد اون روزها ی سخت انتظار که می افتم دیگه بهونه گیری و دلتنگی رو می ذارم کنار و به ادامه راه و استفاده ازین فرصت بزرگ فکر می کنم.
می دونید یه چیزی توی وجود انسان هست که باعث میشه آدم خیلی زود به خوبی ها عادت کنه و شروع کنه به پیدا کردن کاستی ها.برای چند لحظه به خودم میام و می بینم که یادم رفته از کجا و چه مشکلاتی اومدم!به خودم می گم من فقط دو ماه اینجام پس چه جوری انقدر زود به شرایط اینجا عادت کردم و حالا یواش یواش ایراد هاشو می بینم! دارم به خودم یاد می دم نذارم به خوبی های اینجا عادت کنم ،نسبت بهشون بی تفاوت نشم تا بتونم بهترین استفاده رو به نفع خودم و اطرافیانم ببرم... پس دوباره به خودم میام ایراد گرفتن رو کنار می ذارم و تلاشم رو ادامه می دم ...
------------------------------------
در میان راه می‌بالد و به بار می‌نشیند،
دوستی ای که توانمان می‌دهد،تا برای دیگران مأمنی باشیم و یاوری.این است راه تو و من...
در وجود هرکس رازی بزرگ نهان است،داستانی، راهی، بیراهه‌ای
طرح‌افکندن این راز،راز من و راز تو،راز زندگی،پاداش بزرگ تلاشی پرحاصل است.
ویزا: CR1/ ارسال مدارک : جون۲۰۱۱ /مصاحبه،آنکارا : ۱۸ جون ۲۰۱۲ /کلیرنس: ۳۱ جولای 2012 /دریافت ویزا : ۱۵ آگوست Rolleyes تاریخ ورود به آمریکا :۱۳ سپتامبر ۲۰۱۲



پاسخ
تشکر کنندگان: omnia ، mercedeh2011 ، الهه سابق ، shabnam.84 ، girl ، kamela ، apoornaki ، saba.m ، bayat_r
این دو روزه من مریض بودم ...
الان بهترم دیگه ... خیلی مهم نبود؛ فقط باعث شده بود که از خونه تکون نخورم

تصمیم گرفتم کمی فیلم ببینم تا کمی فکرم رو از دنیای واقعی دور کنم ...
و امروز فیلم The reader رو دیدم ... قشنگ بود و تأثیرگذار ... 2 ساعت تمام
کیت وینسلت نقش اصلی اونه و جایزه اسکار گرفته
و کلی نامزدی برای جایزه اسکار
ضمن اینکه موسیقی فوق العاده زیبایی داشت ...
داستان یک زندگی پرفراز و نشیب یک زن ... و یک مرد
اینکه ما انسانها چجوری روی زندگی همدیگه میتونیم تأثیر داشته باشیم ... جالب بود
ناخودآگاه رو باید تربیتش کرد
هر آنچه دلش بخواد فکر می کنه و عملی می کنه
دیر و زود داره ولی سوخت و سوز نداره Cool
پاسخ
تشکر کنندگان: girl ، الهه سابق ، فردا ، apoornaki ، laili ، bayat_r
(2012-11-25 ساعت 20:40)mercedeh2011 نوشته:  این دو روزه من مریض بودم ...
الان بهترم دیگه ... خیلی مهم نبود؛ فقط باعث شده بود که از خونه تکون نخورم

تصمیم گرفتم کمی فیلم ببینم تا کمی فکرم رو از دنیای واقعی دور کنم ...
و امروز فیلم The reader رو دیدم ... قشنگ بود و تأثیرگذار ... 2 ساعت تمام
کیت وینسلت نقش اصلی اونه و جایزه اسکار گرفته
و کلی نامزدی برای جایزه اسکار
ضمن اینکه موسیقی فوق العاده زیبایی داشت ...
داستان یک زندگی پرفراز و نشیب یک زن ... و یک مرد
اینکه ما انسانها چجوری روی زندگی همدیگه میتونیم تأثیر داشته باشیم ... جالب بود
مرسده جون امیدوارم که خوب خوب شده باشی. وای اون فیلم معرکه است منم دیدم و کلی لذت بردم. این دختر خیلی خوب بازی می کنه.
پاسخ
تشکر کنندگان: mercedeh2011 ، الهه سابق ، apoornaki ، bayat_r
خوبم نگی جون؛ ممنون ...
گاهی خوبه خوب میشم
گاهی میشینم واسه مورچه ای که زیر پام مرده کلی گریه می کنم

دیگه زندگی الان هم یه جوراییه
ناخودآگاه رو باید تربیتش کرد
هر آنچه دلش بخواد فکر می کنه و عملی می کنه
دیر و زود داره ولی سوخت و سوز نداره Cool
پاسخ
تشکر کنندگان: girl ، الهه سابق ، shabnam.84 ، apoornaki
(2012-11-25 ساعت 20:40)mercedeh2011 نوشته:  این دو روزه من مریض بودم ...
تصمیم گرفتم کمی فیلم ببینم تا کمی فکرم رو از دنیای واقعی دور کنم ...
و امروز فیلم The reader رو دیدم ... قشنگ بود و تأثیرگذار ... 2 ساعت تمام
امیدوارم زودتر خوب شی.وقت داشتی مودیلیانی رو هم ببین.Modigliani
خیلی قشنگه + موسیقی متن بی نظیر و بازی عالی اندی گارسیا
ویزا: CR1/ ارسال مدارک : جون۲۰۱۱ /مصاحبه،آنکارا : ۱۸ جون ۲۰۱۲ /کلیرنس: ۳۱ جولای 2012 /دریافت ویزا : ۱۵ آگوست Rolleyes تاریخ ورود به آمریکا :۱۳ سپتامبر ۲۰۱۲



پاسخ
تشکر کنندگان: mercedeh2011 ، apoornaki ، الهه سابق
(2012-11-26 ساعت 10:04)فردا نوشته:  
(2012-11-25 ساعت 20:40)mercedeh2011 نوشته:  این دو روزه من مریض بودم ...
تصمیم گرفتم کمی فیلم ببینم تا کمی فکرم رو از دنیای واقعی دور کنم ...
و امروز فیلم The reader رو دیدم ... قشنگ بود و تأثیرگذار ... 2 ساعت تمام
امیدوارم زودتر خوب شی.وقت داشتی مودیلیانی رو هم ببین.Modigliani
خیلی قشنگه + موسیقی متن بی نظیر و بازی عالی اندی گارسیا

خوبم فردا جون ؛ اسم فیلم رفت تو لیست ...
ناخودآگاه رو باید تربیتش کرد
هر آنچه دلش بخواد فکر می کنه و عملی می کنه
دیر و زود داره ولی سوخت و سوز نداره Cool
پاسخ
تشکر کنندگان: فردا ، الهه سابق ، 3pideh
چه روزاي سختي .... Sad

بچه ها ياد زندانيايي افتادم كه روزاي اخر رو ميگذرونن ... رو ديوار خط ميكشن
||||| .... چند روز ديگه مونده ؟
ميگن پول رو هي بشماري كم ميشه، ما روزا رو بشمريم يا نه ؟
اين همكار كوفتي من از وقتي به طور قطع فهميده كه من دارم ميرم نميدوني چه شكلي شده ... رو به دق
براي هفته ديگه سه شنبه و چهارشنبه مرخصي رد كرده
ميخواد سر به تنم نباشه
منم اصلا انگار نه انگاربه روي خودم نميارم، تازه باهاش خوبم رفتار ميكنم ولي جو سنگينيه Sad
ناخودآگاه رو باید تربیتش کرد
هر آنچه دلش بخواد فکر می کنه و عملی می کنه
دیر و زود داره ولی سوخت و سوز نداره Cool
پاسخ
تشکر کنندگان: 3pideh ، girl ، الهه سابق ، shabnam.84
اره سخته. خیلی سخته. با ابنکه من اون مرحله سخت رو گذروندم ولی خیلی اذیتم.. دلتنگم Sad
چرا اینجوری شده عزیزم؟ ناراحته که میخوای بری یا حسودی میکنه؟
نوع ویزا:CR1/اپروال:jun.2011/تکمیل:november.2012/مصاحبه:13.feb.2013/دریافت ویزا:16.feb


خدا جون خوش به حالت که همه جا هستی‌، ما که هرجا هستیم دلمون واسه یه جا دیگه تنگ می‌شه!
پاسخ
تشکر کنندگان: الهه سابق ، shabnam.84 ، mercedeh2011
عزیزم کاملا مشخصه که برای چی حالش خرابه. حسودی میکنه. وگرنه باید با روی خوب با تو برخورد کنه و مثل یه دوست خوب باشه. این آدم ها رو فقط باید در حد سلام و خداحافظی باهاشون در ارتباط بود. این انتظار کم کم داره تموم میشه به سلامتی Smile



غمم از وحشت پوسیدن نیست/
غمم از زیستن بی تو در این لحظه ی پر دلهره است...
پاسخ
تشکر کنندگان: mercedeh2011 ، الهه سابق ، girl
بله خواهرها, امان از دست این آدم های حسود. یعنی دست خودشان هم که نیست و مثلا وقتی می فهمند که همکارشان دارد می رود امریکا انگار که پشتشان تیر می کشد و یک نفر راه گلوی آنها را گرفته است و نمی گذارد که نفس بکشند. بعد می روند پیش یک نفر سوم می نشینند و می گویند که دیدی فلانی از وقتی که ویزای امریکا را گرفته چطوری خودش را می گیرد؟ طرف می گوید نه مگر چه شده است؟ می گویند ای بابا همچین رفتار می کند که انگار ملکه زیبایی جهان شده است. بابا یک ویزای امریکا گرفتی دیگه. من خودم صد تا فامیل توی امریکا و کانادا و اروپا دارم همشون هزار بار اصرار کردند که کار من را درست کنند بروم خارج من خودم نرفتم. طرف می گوید خوب چرا نرفتی؟ می گویند معلوم است دیگر چون ایران را دوست دارم حالا فلانی فکر کرده امریکا چه خبر است بابا به خدا هیچ خبری نیست تازه اصلا معلوم نیست شوهرش کیه چیه چکاره است. همچین واسه من شوهرم شوهرم میکنه که فقط بیا و ببین. (بعد با غمیش پشت چشم نازک می کنند و به یک طرف دیگر نگاه می کنند و زیر لب می گویند ایش) طرف می گوید خوب بابا خوشحال است دیگر دارد می رود پیش شوهرش تو اگر خودت بودی خوشحال نمی شدی؟ آنها هم می گویند برو بینیم بابا و پا می شوند و می روند سراغ یک نفر دیگری که مثل خودشان حسود باشد و بتوانند حسابی کله پاچه طرف را بار بگذارند.

در امریکا هم این آدم های حسود زیاد هستند. یک بار همان اوایل که به امریکا آمده بودم و کار پیدا کرده بودم یک نفر به من گفت که آرش این قدر موفقیت هایت را به این و آن نگو چون تو آدم ساده ای هستی و فکر می کنی که همه از شنیدن خبرهای خوب تو خوشحال می شوند در حالی که این طوری نیست و بیشترشان نه تنها خوشحال نمی شوند بلکه حسودی هم می کنند و شروع می کنند به واکنش نشان دادن. خوب طرف سی سال در امریکا است و هنوز نتوانسته است زبان انگلیسی را یاد بگیرد و یک کار مناسب پیدا کند و همه جایش می سوزد وقتی می بیند که تو در شش ماه کار خوب پیدا کردی و فلان ماشین را خریدی و فلان کار را کردی. فکر کردی از خبر موفقیت تو خوشحال می شود؟ گفتم خوب پس من باید چکار کنم؟ گفت خوب تو هم باید مثل بقیه وقتی به یک جمع ایرانی می رسی شروع کنی به ذکر مصیبت خواندن و از بدبختی ها و بیچارگی های خودت بگویی. حتی اگر شده خالی هم ببندی بگو که واقعا شرایط دشواری داری و تحمل مهاجرت خیلی سخت است و سپس همه سرشان را به تصدیق تکان می دهند و با تو هم دردی می کنند. طرف پس از پانزده سال عملگی و کار غیر قانونی تازه پنج سال پیش گرین کارت گرفته و هنوز هم کار به درد بخوری پیدا نکرده آنوقت انتظار داری وقتی می شنود تو پس از شش ماه کار با حقوق فلان پیدا کردی خوشحال می شود و بشکن می زند؟

خلاصه خواهرها آدم بعضی وقت ها به این نتیجه می رسد که اصلا هیچ حرفی را در مورد خودش به اطرافیان نگوید. حتی اگر شوهر خوب هم کرده اید و دارید به امریکا می روید به اطرافیان خود بگویید که آن ذلیلمرده دارد من را از خانواده و دوستان خوبم که یکی از آنها هم شما باشید دور می کند. حیف که هیچ چاره ای ندارم اگرنه عطایش را به لقایش می بخشیدم و همین جا پیش شما می ماندم. آخر آدم برود آن ور دنیا چکار کند اه!
با آرزوی موفقیت برای شما
پاسخ
تشکر کنندگان: Ali Sepehr ، mercedeh2011 ، shabnam.84 ، laili ، EMS ، الهه سابق ، girl ، ParsTrader ، bayat_r ، ashkan1188 ، amir0_0amir
(2012-11-27 ساعت 23:15)rs232 نوشته:  بله خواهرها, امان از دست این آدم های حسود. یعنی دست خودشان هم که نیست و مثلا وقتی می فهمند که همکارشان دارد می رود آمریکا انگار که پشتشان تیر می کشد و یک نفر راه گلوی آنها را گرفته است و نمی گذارد که نفس بکشند. بعد می روند پیش یک نفر سوم می نشینند و می گویند که دیدی فلانی از وقتی که ویزای آمریکا را گرفته چطوری خودش را می گیرد؟ طرف می گوید نه مگر چه شده است؟ می گویند ای بابا همچین رفتار می کند که انگار ملکه زیبایی جهان شده است. بابا یک ویزای آمریکا گرفتی دیگه. من خودم صد تا فامیل توی آمریکا و کانادا و اروپا دارم همشون هزار بار اصرار کردند که کار من را درست کنند بروم خارج من خودم نرفتم. طرف می گوید خوب چرا نرفتی؟ می گویند معلوم است دیگر چون ایران را دوست دارم حالا فلانی فکر کرده آمریکا چه خبر است بابا به خدا هیچ خبری نیست تازه اصلا معلوم نیست شوهرش کیه چیه چکاره است. همچین واسه من شوهرم شوهرم میکنه که فقط بیا و ببین. (بعد با غمیش پشت چشم نازک می کنند و به یک طرف دیگر نگاه می کنند و زیر لب می گویند ایش) طرف می گوید خوب بابا خوشحال است دیگر دارد می رود پیش شوهرش تو اگر خودت بودی خوشحال نمی شدی؟ آنها هم می گویند برو بینیم بابا و پا می شوند و می روند سراغ یک نفر دیگری که مثل خودشان حسود باشد و بتوانند حسابی کله پاچه طرف را بار بگذارند.

در آمریکا هم این آدم های حسود زیاد هستند. یک بار همان اوایل که به آمریکا آمده بودم و کار پیدا کرده بودم یک نفر به من گفت که آرش این قدر موفقیت هایت را به این و آن نگو چون تو آدم ساده ای هستی و فکر می کنی که همه از شنیدن خبرهای خوب تو خوشحال می شوند در حالی که این طوری نیست و بیشترشان نه تنها خوشحال نمی شوند بلکه حسودی هم می کنند و شروع می کنند به واکنش نشان دادن. خوب طرف سی سال در آمریکا است و هنوز نتوانسته است زبان انگلیسی را یاد بگیرد و یک کار مناسب پیدا کند و همه جایش می سوزد وقتی می بیند که تو در شش ماه کار خوب پیدا کردی و فلان ماشین را خریدی و فلان کار را کردی. فکر کردی از خبر موفقیت تو خوشحال می شود؟ گفتم خوب پس من باید چکار کنم؟ گفت خوب تو هم باید مثل بقیه وقتی به یک جمع ایرانی می رسی شروع کنی به ذکر مصیبت خواندن و از بدبختی ها و بیچارگی های خودت بگویی. حتی اگر شده خالی هم ببندی بگو که واقعا شرایط دشواری داری و تحمل مهاجرت خیلی سخت است و سپس همه سرشان را به تصدیق تکان می دهند و با تو هم دردی می کنند. طرف پس از پانزده سال عملگی و کار غیر قانونی تازه پنج سال پیش گرین کارت گرفته و هنوز هم کار به درد بخوری پیدا نکرده آنوقت انتظار داری وقتی می شنود تو پس از شش ماه کار با حقوق فلان پیدا کردی خوشحال می شود و بشکن می زند؟
خلاصه خواهرها آدم بعضی وقت ها به این نتیجه می رسد که اصلا هیچ حرفی را در مورد خودش به اطرافیان نگوید. حتی اگر شوهر خوب هم کرده اید و دارید به آمریکا می روید به اطرافیان خود بگویید که آن زلیلمرده دارد من را از خانواده و دوستان خوبم که یکی از آنها هم شما باشید دور می کند. حیف که هیچ چاره ای ندارم اگرنه عطایش را به لقایش می بخشیدم و همین جا پیش شما می ماندم. آخر آدم برود آن ور دنیا چکار کند اه!

جانا سخن از زبان ما می گویی..

آرش جان خوشحالم که دوباره همون حس قدیمیم رو با خوندن نوشته ات بهم دادی و همزاد پنداری تونستم بکنم با شخصیت توی نوشتت Smile
سیدعلی سپهر
مدیر ارشد مهاجرسرا و مدیرعامل شرکت پاریز تراول
ali.sepehr@pariztravel.com


هر آنچه در مورد لاتاری بايد بدانيد.
https://telegram.me/pariztravel
پاسخ
تشکر کنندگان: rs232 ، mercedeh2011 ، الهه سابق ، girl ، bayat_r




کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان