ارسالها: 286
موضوعها: 13
تاریخ عضویت: Apr 2009
رتبه:
50
تشکر: 0
1 تشکر در 0 ارسال
2010-01-14 ساعت 21:22
(آخرین تغییر در ارسال: 2010-01-14 ساعت 21:36 توسط lexington.)
یکی از روزهای تعطیل فدرال(سراسر) در آمریکا، مصادف است با دوشنبه 28 دیماه امسال ایران و بیشتر ادارات دولتی و مدارس تعطیل هستند و در بعضی مراکز آموزشی،مثل محل کار بنده،که بطور شبانه روزی دانشجویان تحصیل میکنند، فقط یک مراسم سخنرانی و تجلیل مختصری برگزار میشود و باید برگردیم به روال عادی.
گفتنی است که یک رسمی در آمریکا هست که گاهی پدران، بخاطر زنده نگهداشتن اسم خود و شاید هم از سرخودخواهی، اسم کوچک خود را به روی یکی از فرزندان خود میگذارند و مردم برای تشخیص اینکه منظورشان کیست؟ از کلمه ی«جونیورJunior» به معنی جوان و کوچکتر، استفاده میکنند. بهمین علت برای تشخیص اینکه منظور از مارتین لوترکینگ، خودش است نه پدرش؛ در ادامه ی اسم او حروف «Jr»را اضافه میکنند.
وی در یک خانواده ی متوسط در آتلانتای جورجیا به دنیا آمد . پدر و پدربزرگ وی از رهبران فرقه و کلیسای باپتیست (Babtistتعمیدگرا) بودند و همین تمایلات مذهبی موجب ادامه ی تحصیل وی در رشته ی علوم دینی شد.
در پی بازداشت رزا پارکس، زن سیاهپوستی که با بلند نشدن از روی صندلی یک اتوبوس عمومی برای نشستن یک سفیدپوست، زندانی شد، کینگ جوان رهبری جنبش سیاهپوستان را برعهده گرفت و به عنوان یک فعال مبارزه با تبعیض نژادی در سرتاسر آمریکا شهرت یافت.وی در سال ۱۹۵۷ به همراه ۶۰ رهبر سیاهپوست دیگر، سازمانی را بنیان گذاشت که بعدها به «کنفرانس رهبران مسیحی جنوب» شناخته شد.
او در مبارزه، علیه نژادپرستی از تعالیم مسیح و مهاتما گاندی(مبازات بی خشونت) پیروی میکرد و بهمین علـّت در سال ۱۹۶۳ به عنوان مرد سال از سوی مجله ی تایم برگزیده شد و یکسال بعد،به عنوان جوانترین فرد، جایزه ی صلح نوبل را دریافت کرد. اوج فعالیتهای مبارزاتی مارتین لوتر کینگ در دهه ۱۹۶۰ و برای تصویب قانون «حقوق مدنی» بود.
مارتین جوان در سال ۱۹۶۳ در گردهمایی بزرگ «طرفداران تساوی حقوق» که در برابر بنای یادبود آبراهام لینکلن در واشنگتن برگزار شد، معروفترین سخنرانی خود را انجام داد که از مهمترین سخنرانیها در تاریخ آمریکا بهشمار میآید. دکتر لوتر کینگ در این سخنرانی که در آن عبارت «I have a dream that...رویایی دارم» تکرار میشد، درباره آرزوهای خود سخن گفت و ابراز امیدواری کرد که زمانی فرارسد تا آمریکا طبق مرام و هدف از تاسیس خود، باتحقـّق مساوات و برابری ذاتی انسانها در جهان مشهور باشد.
دکتر مارتین لوتر کینگ جوان در ۴ آوریل ۱۹۶۸ در شهر ممفیس ایالت تنسی در حین سخنرانی برای کارگران ر ُفتگر که در یک راهپیمایی آرام شرکت کرده بودند، توسط یک سفید پوست نژادپرست، ترور شد و از سال ۱۹۸۶ به بعد،مقرر شد برای بزرگداشت یاد وی سومین دوشنبه ی ماه ژانویه، تعطیل رسمی اعلام شود.
تقریبا ً از آن زمان به بعد، بجای به کاربردن واژه ی «سیاه پوست» که یادآور دوران برده داری اجداد آنهاست، از عبارت « آفریقایی - آمریکایی» یا آفریقایی تبار، جهت توصیف آنها استفاده می شود و شما هم مواظب باشید آنها را نرنجانید؛ مخصوصا ً اکنون که یکی از آنها، ریئس جمهور ابرقدرت ترین کشورهاست.
پیروز %D
ارسالها: 120
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Aug 2009
رتبه:
9
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
آقا حمید من دنبال یک جائی هستم که هم شلوغ باشه هم دریاچه و هم جنگل داشته باشه .آخه من عاشق طبیعتم. کجا هر سه تای اینا هست دادا؟
خانه دوست کجاست...
ارسالها: 286
موضوعها: 13
تاریخ عضویت: Apr 2009
رتبه:
50
تشکر: 0
1 تشکر در 0 ارسال
سروش دادا،
تو بیا آمریکا آخه یه جا پیدا میکنیم که مثل سیستان و بلوچستان خودمون همه ی اینهایی که شمردی را داشته باشه. امــّا خارج از شوخی، جز مناطق کوهستانی مثل ویامینگ، به جرات میشه گفت که اگه تا پنج کیلومتر، از خونه ات چپ یا راست ، شمال یا جنوب بری، دریاچه ، ولو بصورت مصنوعی و ساخته شده را خواهی یافت؛ حتی اگر در پارک های شهر باشد.
در یک کلام، تقریبا ً همه ی آمریکا چیزی شبیه به پارک است و درخت و فضای سبز و چمن که در همه ی محله ها و خانه ها و خیابانها، وجود دارد و اگر در محله ای حداقل یک خانه ای،دارای دریاچه ی مصنوعی باشد، در پارک عمومی شهر میتوانی ببینی و کنار آن ورزش کنی و از فضای پاک و تمیز آن لذت ببرید.
ساخت شهری بیشتر شهرها، و حتی دهات، به این شکل است که فضای فشرده ی درختکاری شده(جنگلهای کوچک) در تمامی گوشه و کنار شهر وجود دارد و شاید مجبور باشی برای شکار و ... تا جنگلی و پارکی عمومی ومعروف یک تا دوساعت از شهرهای بزرگ، رانندگی کنید، ولی همان جنگلهای کوچک هم غنیمت است و حداقل آن، دیگه دنبال درخت و سبزی نخواهی گشت.
ارسالها: 832
موضوعها: 35
تاریخ عضویت: Jul 2008
رتبه:
34
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
ایالت میشیگان هم پیشنهاد خوبی برای این دوست ما است. این ایالت توسط دریاچههای خیلی بزرگی احاطه شده در فصول گرم سال آب و هوای مطلوب و پوشش سبز داره.
ارسالها: 52
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Nov 2009
رتبه:
2
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
با تشکر از حمید آقا
اگه راجع به آب وهوای دالاس اطلاعاتی دارید ممنون میشم
شماره کیس: 2010AS113XX
تاریخ دریافت نامه قبولی: Nov, 2009
کنسولگری: Kuala Lumpur
تاریخ ارسال فرمهای سری اول:2009, Nov
تاریخ کارنت شدن کیس: March
تاریخ دریافت نامه دوم: Feb 24
تاریخ مصاحبه: 6 April
تاریخ دریافت ویزا: Refusal
Nothing is impossible
ارسالها: 257
موضوعها: 3
تاریخ عضویت: Jan 2010
رتبه:
26
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
سلام
من چون آسم دارم جای شرجی نموتونم زندگی کنم
حالا خودم اورنج کنتی رو دوست دارم و سن دیگو ، اینا شرجی هستند یا مثل تهران هستند؟
کلا کالیفرنیا چجوریه؟
تنها چیزی که موفقیتهای ما را محدود میسازد، تفکری ست که به ما میگوید نمیتوانی موفق شوی
ارسالها: 286
موضوعها: 13
تاریخ عضویت: Apr 2009
رتبه:
50
تشکر: 0
1 تشکر در 0 ارسال
با سلام مجدد، اجازه میخوام که ضمن توضیح یک مطلب، چند نکته ی جدید را جهت اطلاع شما عزیزان، در این مکان اضافه کنم:
دوستی توسط ایمیل از من خواسته بود که بعضی دیگر نوشته هایم را که درباره ی زندگی در آمریکا و یا مهاجرتی نیست و در وبلاگم ارائه کردم را نیز در این مکان مجددا ً انتشار دهم و .... نظر شخصی من این است که بعضی از نوشته ها، ارزش یک بار انتشار هم ندارند ، چه برسد به مکانی تخصصی همچون مهاجرسرا. لذا دوستان عزیز زحمت بکشند و هر از چندگاهی در همان وبلاگ، جویای مطالب دیگر باشند. مهمتر از آن، میدانم که برای بیشتر افراد، مطالب تاریخی و یا جغرافیایی، مطلوب و دوست داشتنی نیست؛ امــّا معتقدم ،بهرحال دانستن اینگونه مطالب را که با جستجو در اینترنت و ترجمه، خدمت شما ارائه میکنم ؛ برای کسانی که قصد مهاجرت دارند لازم است و نه تنها باعث بالارفتن سطح اطلاعات شما میشود؛ بلکه باعث بهتر ارتباط برقرار کردن با آمریکاییهاست؛ مثلا ً:
همانگونه که در ایران، بجای اینکه از نام شهر محل تولد و سکونت شخص ذکری شود؛ از نام منطقه و ناحیه ای کلی و بزرگی که شخص در آن ناحیه زندگی میکند؛ نام میبرند، مثلا ً بچه ی شمال، مال جنوبه و ... آمریکا هم از این نظر به هفت منطقه Regions تقسیم میشود و هر از چند ایالت را شامل میشود که در زیر نام نواحی و چندتا از ایالت های مربوطه ، ذکر میشود:
1- انگلیس جدید New England شامل ماساچوست، نیوهمشیر،کانکتیکت و...
2-ساحل میانه ی اقیانوس اطلس Middle Atlantic مثل نیویورک،نیوجرسی،پنسیلواینا
3-جنوبی Southern : آلاباما، آر کانزاس، کنتاکی و ...
4-غرب میانه Midwestern : میزوری، نبراسکا، کنزاس و ...
5-کوههای راکی Rocky Mountain : آیداهو، نوادا، یوتا و ...
6-جنوب غربی Southwestern : آریزونا، اوکلا هما، تکزاس و ...
7-ساحل اقیانوس آرام Pacific Coast : آلاسکا، کالیفرنیا، واشنگتن و ...
نکته: هر ایالت پرچم مخصوص به خود را دارند و 52 ستاره ای که در پرچم ملی قرار دارد نشان از تعداد ایالتهاست. در هر مراسم رسمی؛ علاو ه بر پرچم ملی، و شاید هم ارتش و ... حتما ً از پرچم ایالتی نیز استفاده میشود.
نکته: رودخانه های بسیاری در آمریکا روانند و طولانی ترین روخانه ی مستقل، رود «می سی سی پی» Mississippi است که 3779 کیلومتر طول دارد و با پیوستن و امتداد یافتن رودهای دیگر همچون «میزوری» و « سنگ سرخ» Red Rock حدود 5971 کیلومتر از آمریکا را پوشش میدهند.
نکته: سه صحرا، در سطح آمریکا مشهورند و همه ی آنها نامی سرخپوستی و یا مکزیکی دارند. وسیعترین صحرا در آمریکا « چوآ آن» Chihuahuan نام دارد و 362598 کیلومتر مساحت دارد و سپس صحراهای « سوناران» Sonaran (181299 ) و «محاوی» ( Mojave (38850 قرار دارند.
نکته:هرچند در بیشتر سطح آمریکا، دریاچه به فراوانی وجود دارد؛ ولی ایالت « مینی سوتا» Minnesota بخاطر وجود فراوان آن، به سرزمین «هزار دریاچه» مشهور است و نیز دریاچه های بزرگی که اطراف ایالت میشیگان را احاطه کرده و به « دریاچه های اعظم/بزرگترین» Great Lakes مشهورند و از جمله:
1- Superior سوپریوربا 82413 کیلومتر مربع
2-Huron هیوران 59595
3- Michigon میشیگان 58016
4- Erie ا ِری 25719
5- Ontario آنتریو / ا ُنتاریو 19477
نکته: هرچند سلسله کوههای «راکی» داخل آمریکا مشهورند،ولی بلندترین قلـّه ها، در ایالت ناپیوسته ی آلاسکا قرار دارد و هنگام تلفظ نام هرکدام از عبارت اختصاری« Mt. » به معنی «کوه» استفاده میشود. در زیر نام 5 رشته کوه مشهور ذکر می شود:
1-McKinley مکینگلی با 6194 متر ارتفاع
2- Elias سنت(حضرت) الیاس 5489 متر
3- Forakerفورکر 5303 متر
4- Bona بونا 5029 متر
5-Blackburn بلک برن 4996 متر
در آخر امیدوارم که دیگر دوستان عزیز هم با ارائه ی اطلاعات خود، باعث غنی و جامع شدن بحث کمک کنند؛ تا شاید روزگاری مفید واقع شود. دوستانی هم که سوالاتی در ارسالهای قبلی پرسیده اند و پاسخ ندادم، دلیل آن فقط نداشتن تجربه و اطلاعات کافی بوده است و بس. پوزشم را بپذیرید
ارسالها: 88
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Oct 2009
رتبه:
34
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
استاد گرامی
با تشکر از اطلاعات جامعی که گردآوری نموده اید ، ممکن است خواهش کنم که مطلبی هم در مورد ایالت ویرجینیای غربی منظور بفرمایید ؟
ممنون
ارسالها: 286
موضوعها: 13
تاریخ عضویت: Apr 2009
رتبه:
50
تشکر: 0
1 تشکر در 0 ارسال
با عرض سلام، قبل از اینکه به مبحث اصلی بپردازم، ذکر این نکته ضروری است که بنده درحال فراهم نمودن یک سری اطلاعات عمومی در باره ی کلّ آمریکا هستم و از آنجاکه سرفصل بسیاری از آنها را تاکنون تهیّه دیده ام، فعلا ً ترجیح میدهم که همین نوشته ها را خدمتتان ارائه کنم و راستش را بخواهید، آنچنان هم وقت جستجوی جواب سوالات جزیی تر دوستان را ندارم . لذا ضمن پوزش، از دیگر دوستان خواهش میکنم سوای اینکه جهت پیشبرد و تکمیل مطلب، تجربیات و اطلاعات خود را به مشارکت میگذارند؛ چنانچه جواب سوالات دیگر دوستان را نیز میدانند؛ از ذکر آن خودداری نفرمایند. با تشکر
ساکنین امروزی ایالات متحّده ی آمریکا، سابقه ی ملـّی و فرهنگی متفاوتی دارند و شاید بیش از هر ملـت و کشور دیگری، از تنوّع قومی برخوردار است. اهالی اصلی قارّه ی آمریکا، سرخپوستانی بوده اند که سالیان دراز و قبل از آنکه این قارّه توسط اروپاییان، کشف شود در این منطقه میزیستند. حدود 400 سال پیش، که توسط کریستف کلمب ایتالیایی الاصل که برای دربار اسپانیا، کشتی رانی میکرد؛ این منطقه کشف شد، حدود 100 سال آنچنان، آمد و شدی جدی بین اروپا و آمریکا وحود نداشت و بیشتر به تاسیس قلعه های نظامی و روش حکومتی کشورهای اروپایی محدود میشد . تا اینکه در نیمه ی اوّل قرن هفدهم، جمعی از اهالی عادی انگلیس برای فرار از وضع بد اقتصادی ناشی از فشارهای متعصبّانه ی کلیسا و مذ.هب.یون به آمریکای شمالی مهاجرت کردند و زندگی جدیدی را در آمریکای آنروزها، شروع کردند و منطقه ای بنام انگلیس جدید New England را تحت سلطه ی حکومت انگلیس، ولی با آزادی بیشتری در امور دینی، تدارک دیدند.
دیری نگذشت که این تازه مهاجران که در اصل « رعایا»ی پادشاه انگلیس بودند، از تبعیـّت حکومت استعماری آن طرف اقیانوسها، ناراضی شدند و این عدم رضایت، آرام آرام به عدم اطاعت و سپس جنگهای انقلابی، علیه فرمانداران انتصابی انگلیس در آمریکا، انجامید و سرانجام این جنگهای 7ساله(1774-1781)، اعلام استقلال کشور بود. از آنجاکه اولین اتحاد بین ایالتهای 13گانه و تنظیم سند استقلال آمریکا در تاریخ 4 جولای 1776 بود؛ بهمین مناسبت هرساله، فورت آو جولای = 4th of July را بعنوان روز تاسیس چمهوری یا روز استقلال Independence Day جشن میگیرند و جای شما خالی است که ببینید چه نذری و چراغانی در کار است و هرکس بدنبال آن است که همدمی در«می» نوشی داشته باشد و سور و سوسات و آتش بازی هم که از هر طرف برپاست و خلاصه دو روزی از دست بوی باروت و صدای انفجار فشفشه ها، در امان نیستید.
از همان ابتدایی که مهاجرین، ساکن این قاره شدند، تقریبا ً 13 منطقه ی نسبتا ً مستقلی را تاسیس کرده بودند که در اصل مستعمره های انگلیس محسوب میشدند و البته گفتنی است که بعدا ً پای کشورهای دیگری همچون فرانسه و اسپانیا هم در ایجاد مستعمره(کانادا، مکزیک، برزیل و ...امروزی) باز شد که توضیح آن در این مبحث نمیگنجد. آنچه که مهم است، از همان ابتدا مهاجرین دلزده از هرگونه تعصّب، یکدل و یک صدا نهضت « س.ب.ز»ی را پایه گذاری کردند که حافظ استقلال فردی و مانع بروز استبداد بود و همین نکته را در اعلامیه ی استقلال، و اصل قانون اساسی جامعه ی آمریکا اینگونه گنجاندند:« این حقایق را بدیهی میدانیم که افراد بشر مساوی خلق شده اند و از طرف خداوند خالق، حقوق فردی مسـلـّمی به آنان اعطا شده است که از آن جمله است: حقّ حیات، حقّ آزادی و حقّ کسب سعادت. برای تامین این حقوق، «حکومت»، تاسیس گشته است و قدرت عادلانه ی آن هم از رضایت مردم سرچشمه میگیرد»= رضایت مردم، عامل اصلی مشروعیت حکومت است.
امـّا متاسفانه در این سرزمین جدید هم،«آ.ز.ا.د.ی» شامل حال همه ی مردم نبود و تجـّار دریانورد با این تفکر که سیاهان «انسان» نیستند، آنان را بعنوان برده از آفریقا برای کار در مزارع آمریکا منتقل کرده و میفروختند و از آنجاکه بیشتر ایالت های جنوبی، مزرعه دار بودند، این اندیشه کم کم چنان قوّت گرفت که آنان خود را مالک برده ها میدانستند. در مقابل، ایالتهای شمالی که بیشتر در کار صنعتی فعالیت میکردند، مخالف برده داری بودند و سرانجام این تضاد نظر، به جنگهایی داخلی( Civil War) به مدّت 3 سال از 1860 تا 1863 انجامید. قابل ذکر است که شروع جنگ از همین شهر کوچک محل سکونت بنده( Lexington میزوری)شروع شده و اکنون لکسینگتون بعنوان یک شهر تاریخی در آمریکا محسوب میشود. بگذریم؛ با پیروزی شمالی ها، دستور اصلاح قانون اساسی آمریکا و منع برده داری توسط آبراهام لینکل(ریئس جمهور 16هـُم) صادر گردید و با آنکه نزدیک به بیست سال زمان نیاز بود که نهضت اجتماعی - مبارزاتی جامعه ی آمریکا نسبت به برابری انسانها، به نتیجه برسد، حتّی امروزه هم کاملا ً اجرا نمیشود و شاید درسی باشد برای ماها، که«اص.لا.حات» بیش از اینها نیاز به هزینه و زمان دارد.
بعد از خاتمه ی جنگهای داخلی، آمریکاییان توسعه ی خود را جهت شناخت بیشتر سرزمین های کشف نشده، با استفاده از قایق رانی بر سطح طولانی ترین رودخانه ی آمریکا(می سی سی پی) به طرف غرب ادامه دادند و با کشف سرزمینهایی که بعدها ایالتهایی همچون آریزونا، کالیفرنیا، واشنگتن و نوادا و...را تشکیل داد؛ تمامی قاره را از اقیانوس اطلس تا اقیانوس کبیر در برگرفتند. افتتاح سرزمینهای جدید، سیل مهاجرین و پناهندگان را به این کشور جاری کرد و از اواخر قرن نوزدهم تا اوایل قرن 20 میلیونها نفر از ممالک مختلف به امید زندگی جـــــدید و بهتــــــر، وارد آن شدند. اکثر این مهاجران ترجیح میدادند در شهرهای بزرگی مانند نیویورک مستقرّ شوند، زیرا میپنداشتند که به آسایش و رفاه نزدیکتر خواهند بود، حال آنکه این استقرار افراطی در شهرها، ازدحام بیکاری و بدنبال آن اقسام جنایات و مشکلات بهداشتی و مسکن را ببار آورد.
البته بعضی ها هم ترجیح میدادند به مکانهایی خلوت تر مهاجرت کنند تا علاوه بر کاریابی آسان تر، از امنیت بیشتری برخوردار باشند و بعضی ها هم مثل من، اقتضای شغلی شان باعث شده است تا در شهر(دهات) خلوتی، ساکن شویم و اکنون براین نتیجه ام که برای شروع هرتازه مهاجری، حتی کسانی که اقوام و نزدیکانی دارند، تنهایی شهرها و دهات کوچک است که به آنان کمک کند تا با پیشرفت زبان و شناخت فرهنگ آمریکایی و رسم و رسومشان، بتوانند معنی واقعی زندگی برای خود و نه زندگی به خاطر دیگران و از ترس قضاوت دیگران را بچشند و ....
آخر سخن اینکه ، همین مهاجرت از کشورهای مختلف و فرهنگ های مختلف، نه تنها باعث ایجاد کشمکش و درگیری نشده است، بلکه چنان فرهنگی غنی و پرباری را به ارمغان داشته است که در سایر کشورهای جهان، نظیر آن را نمیتوانید پیدا کنید. اولین ارمغان این چندصدایی فرهنگها، ایجاد فرهنگ و تفکر «انسان مداری» است. به این معنی که اولین ارزش و نکته ی مهم، وجود خود انسان است و موارد دیگری همچون نژاد و رنگ و ... و حتی «د.ی.ن» از اهمیت اساسی در مناسبتهای زندگی عادی و کمال انسانی برخوردار نیستند. به امید آن زمانی که اینچنین اندیشه ای در سراسر جهان، اولین نیاز به ایجاد ارتباط و مناسبات زندگی و اقتصادی و ... باشد و ما نیز بتوانیم در کنار کسب قدرت اقتصادی شایسته ی ایران و ایرانی، اولین ها باشیم در انتقال مسولیت خودمان بعنوان میانجی صلح و محبّت.
بد نیست بدانید که:
______________
1- پایتخت آمریکا، شهر واشنگتن دی.سی و در شرق کشور است و نباید با ایالت واشنگتن که در شمال غرب آمریکا واقع شده است، اشتباه گرفته شود. البته با این هدف که پایتخت باید مستقل باشد؛ تقریبا ً ایالتی مستقل محسوب میشود که هیچ شهر و روستا و زیر مجموعه و نماینده ای نیز در کنگره ندارد و اداره ی مرکزی تمام ادارات رسمی دولتی و وزارتخانه ها در آن ناحیه وجود دارد.عبارت دی.سی که به همراه اسم واشنگتن ذکر میشود حروف خلاصه شده ای است که به معنی «بخش و ناحیه ی شهری کلمبیا» است و چون هسته ی اصلی این شهر از ضمیمه ی دو تکه از ایالتهای «مریلند» و «ویرجینیا» تشکیل شده است، این شهر را وابسته به «ناحیه ی شهری» کلمبیا(کرستف کلمب) منسوب میکنند تا با ایالت واشنگتن اشتباه نشود. = Distric of Columbia
2- همانگونه که شعار کشورمان اس.تق.لال ، آز.ادی و... است، در آمریکا نیز با وجود اندیشه ایی مذهبی که اولین مهاجران داشتند و معتقد بودند خداوند به آنها، اورشلیم جدید را که سرزمینی بهشتی همچون اورشلیم یهود است؛ وعده داده و آنان «زائران / زوّارن» آن سرزمین مقدس هستند، عبارت «به خداوند ایمان(باور) داریم In God We Trust » شعار آمریکاست و میتوانید این عبارت را روی اسکناس دلار ببینید.
3- حیوان و پرنده ی ملـّی این کشور که به نوعی سمبل آمریکا محسوب میشود؛ «عقاب سرسفید بی مو » است و شاید این نشان آمریکایی را در تابلوی سفارت دیده باشید؛ که عقابی در حال فرود از پرواز، را دربردارد و در دست چپ او سیزده تیر، به نشان 13 ایالت اولیه، و در دست راست او برگ زیتون به نشان صلح است و این پرنده در حالیکه نگاهش به دست چپ است، پارچه ای برمنقار خود دارد که عبارتی به لاتین بر روی آن نوشته شده: « E Pluribus Unum چندین، یکی را خلق میکند» و صد البته جمله هایی در زیر آن :« قویـّا ً خواهان صلح، امـّا همواره آماده ی جنگ A strong for peace, But always be ready for war ».
4- گـُل ملـّی و رسمی آمریکا، گـــُل « ر ُز قرمز» است.
5- نام سرود ملی آمریکا The Star - Spangled Banner و به معنی «پرچم پر ستاره» است و سروده ای است در مورد پایداری پرچم آمریکا در جنگ سال 1812 در قلعه ی «مک هنری» منطقه ی بالتیمور علیه توپخانه ی ناوهای انگلیسی.
6- جمعیـّت تخمینی آمریکا در سال گذشته، حدود 306 میلیون برآورد شده است. بزرگترین شهر« نیویورک»، درازترین/بزرگترین ایالت«آلاسکا»، کوچکترین ایالت« رود آیلند Rhode Island »در جوار نیویورک، بلندترین نقطه « قلّه ی کوه مک.کینلی» در آلاسکا با ارتفاع 6194 متر بالاتر از سطح دریا و پایین ترین نقطه ی آمریکا، «دره ی مرده Death Valley » در ایالت کالیفرنیا است که 86 متر پایین تر از سطح دریاست.
ابراز نظر و ذکر تجربه و پیشنهاد و انتقاد فراموش نشود. ارادتمند همیشگی حمید..................بدرود
ارسالها: 286
موضوعها: 13
تاریخ عضویت: Apr 2009
رتبه:
50
تشکر: 0
1 تشکر در 0 ارسال
با سلام
قبل از هرچیز، از دوستان مدیر و مسئول خواهش میکنم چنانچه این نوشته باید به مکان و زیر مجموعه ی دیگری منتقل شود؛ و همچنین اگر نیاز به ویرایش دارد؟ زحمت آنرا بکشند. و از دیگر دوستان عزیز عاجزانه درخواست میکنم در ابراز نظر خود، نسبت به موارد و خطرات احتمالی برای مهاجرسرا، دقت بیشتری داشته باشند.
این روزها دست و دلم به هیچ کاری نمیرود و سخت فکرم مشغول هموطنان داخل ایران است که با این سختی های روزگار و اقتصادی و ... چه میکنند؟؟ باورکنید گاهی وقتها، زمانیکه یکی از اقوام برایم از سخت شدن زندگی عادی و امور معیشتی خود و دیگران یاد میکنند؛ چنان به هم میریزم که آنها فکر میکنند من از دست آنان ناراحت شدم و یا اینکه خود در راحتی بسر میبرم و بی خیال آنان شده ام؟؟ امــّا واقعیت کلام این است که آن قدیمها کمی اهل دل و شعر و موسیقی بودیم و غربت هم با آن غم معروفش، کاری کرده که همچون بچهّ ها حسابی شکننده شوم و باشم و شبنم چشمانم، به هربهانه ای، بر گونه ام جاری باشد و بقول بازیگر مشهور فیلم «سوته دلان» ساخته ی شادروان علی حاتمی، ثوابش برسه به داداش حبیبم که اهل روضه و مسجد نیست.
این حرفهایی را که دارم مینویسم نه فقط به عنوان درددل است بلکه ذکر سوالی است که دائم در ذهنم میچرخد که «آیا واقعا ً ایران و ایرانی شایسته ی یک چنین روز و روزگاری است؟؟» من قصد ندارم به خاطر عواملی که همه ی شما میدانید صحبتی از «س.ی.ا.س.ت» بیاورم؛ بلکه ریشه ی اصلی آن را میجویم و افسوس میخورم؟ همانطور که میدانید، یکی از عوامل اصلی شکل گرفتن فرهنگ هر کشوری «م.ذ.ه.ب» بود و هست، ولی آیا چه عاملی باید سبب شود که فرهنگ غنی و چندهزارساله ی ایرانی که حتی بر مهاجمان تاثیر میگذاشت و زبان و فرهنگ فارسی و ایرانی را در سراسر دنیا، رواج میداد؛ امروزه به روزی افتاده باشد که عجیب ترین و غیرعقلی ترین خرافه ها، اینگونه در جان و پوست مرمانمان نفوذ کند؟ به حدّی که حتی بعد از کلـّی توجیه و روشنگری، باز ته ته ذهنشان به آن افکار پوچ باور داشته باشد.
هنوز که هنوز است میشنویم گاوی هنگام سربریده شدن، نام فلان کس را گفته است و در فلان شهر، دختربچه ای به فلان کس دشنام داد و به میمون تبدیل شد و .... آیا واقعا ً در قرن بیستم که علم و فناوری در اوج خود است هنوز باید آنقدر ساده اندیش باشیم و از نظر علمی ندانیم که برای وجود یک مومیایی ماهی نادر و عجیب اقیانوس ها در موزه ی شهر، تبدیل انسانی به حیوان در کار نبوده و نیست؟؟؟ جالب است اینگونه آدمها، وقتی صحبت از احتمال وجود اندیشه ی «داروینیسم»و تکمیل شامپانزه به انسان می شود؛ آن را به شدّت محکوم و حتی کفر میدانند و اگر هم از دستشان برآید، حکم «مُ.ح.ا.ر.ب» بودن دیگران را نیز صادر و اجرا هم میکند!!؟؟
باورم براین است که بسیاری از آدمهایی که چنین خرافه هایی را گسترش میدهند و بدنبال آن هستند که در گردی و سایه چاله های سطح ماه؛ فلان کس را نشان بجویند، کم ارزش ترینهای عالم خلقت هستند که مقام پست انسانی را از شان حیوان هم پایین تر برده اند. یاد آنانی گرامی که با سوختن وجودشان، باعث روشن ماندن چراغ اندیشه ی انسانها شدند و بقول شادروان شریعتی« اگر نمی توانی بالا بروی، سیب باش؛ تا اندیشه ای را بالا ببری». یاد آنانی گرامی باد که با خون خود درخت کهنسال وطنم را آبیاری کردند و میکنند؛ شاید ما نیز ذره ای میهن پرستی را از آنان بیاموزیم. سروده ی زیبای فردوسی پاکزاد، تقدیم شما باد
در این خاک زرخیز ایران زمین.............نبودند جز مردمی پاک دین
همه دینشان مردی و داد بود..............وز آن، کشور آزاد و آباد بود
چو مهر و وفا بود خود کیششان..........گنه بود آزار کس پیششان
همه بنده ی ناب یزدان پاک................همه دل، پر از مهر این آب و خاک
پدر در پدر آریایی نژاد ...................... ز پشت فریدون نیکو نهاد
«بزرگی» به مردی و فرهنگ بود .........گدایی در این بوم و بر ننگ بود
کجا رفت آن دانش و هوش ما ............که شد مهر میهن فراموش ما ؟
که؟انداخت آتش در این بوستان .........کز آن سوخت جان و دل دوستان
چه کردیم کین گونه گشتیم خار؟ .......خرد را فکندیم این سان زکار ؟
نبود این چنین کشور و دین ما ..........کجا رفت آیین دیرین ما؟
به یزدان که این کشور، آباد بود ..........همه(فقط)، جای مردان آزاد بود
در این کشور آزادگی ارز داشت ..........کشاورز خود خانه و مرز داشت
گرانمایه بود آنکه بودی دبیر................گرامی بـُد آنکس که بودی دلیر
نه دشمن دراین بوم و بر لانه داشت....نه بیگانه جایی دراین خانه داشت
از آنروز دشمن بما چیره گشت ..........که ما را روان و خرد تیره گشت
از آنروز این خانه ویرانه شد ...............که نان آورش مرد بیگانه شد
چو ناکس به ده کدخدایی کند...... .....کشاورز باید گدایی کند
به یزدان که گر ما خرد داشتیم...........کجا این سر انجام بد داشتیم
بسوزد در آتش گرت جان و تن ..........به از زندگی کردن و زیستن
اگر مایه زندگی بندگی است.............دو صد بار مردن به از زندگی است
بیا تا بکوشیم و جنگ آوریم..............برون سر از این بار ننگ آوریم
ارسالها: 871
موضوعها: 19
تاریخ عضویت: Oct 2009
رتبه:
45
تشکر: 0
4 تشکر در 0 ارسال
سپاس
حيف كه به خاطر حفظ سايت عزيز مهاجرسرا نميتوانم غير از همين سپاس چيزي بنويسم
پس از طرف خود و دوستانم تشكر ميكنم
به دلایل شخصی از مدیریت استعفا داده ام لطفا سولات مربوط به مدیریت را از من نپرسید
ارسالها: 363
موضوعها: 7
تاریخ عضویت: Dec 2009
رتبه:
37
تشکر: 0
7 تشکر در 0 ارسال
تاریک ترین زمان شب درست قبل از سحر است.
One day your life will flash before your eyes, make sure it's worth watching.
ارسالها: 286
موضوعها: 13
تاریخ عضویت: Apr 2009
رتبه:
50
تشکر: 0
1 تشکر در 0 ارسال
میدانم ، باورم این است؛ هرچند دور یا نزدیک، مهم این است که آن روز، ولو من نباشم؛ خواهد آمد؛ روزی که ایرانی روشن ضمیر، باز در تکاپوی بازیابی «اندیشه و گفتار و کردار نیک» برخواهد آمد و دومار هرچه دروغ، هرچه تزویر و نیرنگ را برهم خواهد پیچید. آری آری دوست آن روز نزدیک است. گر که باشم یا نباشم؛ شهد روزهای شیرینتان به کامتان شیرین تر باد. خوش باشید و نه تنها قدردان لحظاتتان، بلکه چون « باده ی خوشگوار نوشید به هم، از دوست یاد بسیار و نگونسار کنید»
هرچند این تقدیر ما بود. خوشبختی را دیروز تاریخ به حراج گذاشتند و من زاده ی امروزم و با تو میگویم ای خدا!! آن سیه دلان گویند فردا جهنمی ام، ولی چرا امروز می سوزیم !!؟؟؟
ارسالها: 54
موضوعها: 1
تاریخ عضویت: Oct 2008
رتبه:
18
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
2010-02-03 ساعت 12:49
(آخرین تغییر در ارسال: 2010-02-03 ساعت 12:53 توسط shahram1347.)
حميد جان
از همدردي ات نسبت به هم وطنانت بي نهايت سپاس گذارم. ولي نگران نباش اين دوران نيز ميگذرد . حميد جان اگر دقت كرده باشي و ميدانم بيشتر از من اهل مطالعه هستي . ديديم كه دوران قرون وسطي چه بلايي به سر قاره اروپا آمده بود؟ و جالبترينش اين بود كه اگر فردي بيمار ميشد و يا طاعون ميگرفت ميگفتند: اين فرد بيمار با شيطان در تماس است!!!. الان پس از گذشت سالها، اروپاي مترقي امروز را با ديروزش كه در آتش خرافات ميسوخت مقايسه كنيد . پس ميتوان اميد داشت . امروزه 20 يا 30 درصد نسل سومي ها كم كم دارند از خرافات فاصله ميگيرند بازهم جاي شكرش باقي است ( خدا كند كه به نسل بعدي هم منتقل شود) . همانطور كه به شما دوست گرامي وضعيت نامطلوب اقتصادي را گزارش ميدهند . بنده هم خواستم در قبال آن روحيه اي داده باشم ( هر چند بنده حقيرتر از آنم ).
اندكي صبر ، سحر نزديك است
[font=Arial] دستاني كه كمك ميكنند از لبهائي كه دعا ميكنند مقدس ترند . ( كوروش كبير )[/font]