ارسالها: 691
موضوعها: 25
تاریخ عضویت: Jun 2008
رتبه:
68
تشکر: 0
1 تشکر در 0 ارسال
حمید عزیز ای کاش یکی یکی مطرح می کردی. هر کدام از اینها خودش یک مبحث جداست.
در مورد عجله کردن در ایران باید بگم که در واقع در ایران کسی عجله نمی کنه، بلکه عصبی بودن خودش را جای عجله داشتن جا میزنه.
ارسالها: 274
موضوعها: 3
تاریخ عضویت: May 2009
رتبه:
32
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
در مورد عجله یه نکته طلایی داریم! نظم که باشه،از سیستم اداره جامعه بگیر برو تا انجام کارها و پیچیدن توی خیابونها،همشون سر وقت انجام میشه و شما دلیلی نداره عصبی و سردرگم بشی اگرم بشی به خاطر این که بقیه عصبی و سردرگم نیستن و مثل ازرق شامی بهت نگاه نمیکنن،شما هم روت تاثیر میزاره! اصلا اگر هم تاثیر نگذاره خودت یه طور هضمش میکنی یه جوری اوضاع رو بهتر میکنی
راستی من اینجا حس میکنم مردم یه طوری تربیت شدن و توی جامعه یه نظمی حاکمه که با اون نظم بزرگ شدن و رسالت دارن خوش برخورد باشن یا حداقل بداخلاق نباشن،خنثی باشن حتی وقتی حالشون خوب نیس!
کلا اخلاق و نظم و روحیه و کاردرست بودن و بهره وری و میزان خوشحالی و شادی و نشاط توی جامعه به هم ربط داره! وقتی همشون در حد بالایی باشن میشه آمریکا ولی وقتی خانه از پایبست ویران باشه میشه ایران عزیز خودمون
اصولا من اینجا میبینم آدما هر روز،یا حداقل هر چند وقت یه بار،واقعا از خودشون شروع میکنن اصلاح یا دوباره نگری رو! اینا اول توی خودشون یا اثرات اعمال خودشون میگردن دنبال باگ!!! نقص کاربردی یا هرچیزی که اسمشو میخواین بزارین،چیزی نیس که از آسمون بیاد! مطمئنا جامعه ای بهترین خواهد بود که مردم در آن،قبل از هر تهمت یا قضاوت زودهنگامی،اول سرتاپای خودشون رو نگاه بندازن
تازه اینا مال شهری مثل سیاتله که معروفه به افسردگی و سری و یخی مردم با هم!
اینم بگم تموم کنم برم شام بزارم
این قضیه مصرف گرایی که lenxington عزیز اشاره کردن دقیقا صحت داره و یه راه حلی رو من براش تصور کردم و تا حدودی دارم عمل میکنم بهش که میخوام به شما هم بگم
اونم اینه که طبق فرمول زیر عمل کنیم:
1.اصولا وقتی واقعا به چیزی نیاز داریم،در صدد رفعش بر بیایم! تکنیکهای تبلیغاتی این روزا برای بیدار کردن نیازهای خفته یا به قول خودمون خنثی در من و شما،بسیار خبره هستند! باید مواظب باشیم دقیقا چیزی رو که نیاز داریم ،بشناسیم
2.بدانیم چقدر! یعنی برای یک نوشابه،میریم سر یخچال ِ سوپرمارکت،توی اندازه یه دونه ای،دنبال اونی که طعم بهتر داره یا قیمت پایین تر داره میگردیم
مثلا کوکا 1 دلاره پپسی 99سنت، اون نیم متر پایین تر هم نوشته که آقا یه بسته 10تایی از این بردار همون یک دلار رو بده! اصلا و ابدا نباید طرف اون بسته ده تایی بریم! ما به یک نوشابه نیاز داریم و ده تایی در حال حاضر برای رفع ِ نیازِ یک عددی ما تعریف نشده! برا کسیه که مهمون داره مثلا!
خریدامون باید حداقل این دو استانداردو داشته باشه تا گرفتار تله ها نشیم!
اینا رو داشته باشین میام ادامه میدم
[font=Verdana]یا به ما یار نشو یا چو شدی چون ما شو+++ما چو رسوای جهانیم تو هم رسوا شو
عاشق و رند و غزل خوان و فرنگی مشرب+++رند و لاقید و ملامت کش و بی پروا شو
[/font]
ارسالها: 741
موضوعها: 14
تاریخ عضویت: Aug 2009
رتبه:
62
تشکر: 0
1 تشکر در 0 ارسال
من دلم مي خواد حداقل از زندگي را هم نداشته باشم و آنقدر دچار فقر غذايي بشم كه از مكمل استفاده كنم يعني فقط هر روز نان و پنير و سبزي و سوپ بخورم و ماشين نداشته باشم و حتي گاهي پول بليط اتوبوس هم نداشته باشم ولي در جايي كه زندگي مي كنم آرامش و فرهنگي كه حميد عزيز در بالا اشاره كردند داشته باشه.
در مورد مصرف گرايي هم من ديروز يك چيزي كشف كردم تا جلوي خريدزده شدن را بشه گرفت.
من به اين نتيجه رسيدم كه اگر هميشه به دنبال كالاي مرغوبترررر باشم مصرف زده و خريد زده نمي شم. ديروز وسوسه شدم وسيله خيلي خوبي كه مدتها تو فكرش بودم بخرم و واقعا هم مورد نياز نبود. ولي پيش خودم گفتم حتما مارك خيلي بهتري هم هست بهتره دنبال بهترش بگردم.
ارسالها: 286
موضوعها: 13
تاریخ عضویت: Apr 2009
رتبه:
50
تشکر: 0
1 تشکر در 0 ارسال
پیام عزیز و دوستان خوب دیگری که به پیشرفت مطلب کمک کردند سلام و درود
چشم !!! در ارسالهای بعدی سعی میکنم یکی به یکی موارد را اضافه کنم تا بهتر بتوانیم به مورد بحث بگذاریم و نظرات خوب شما را نیز بخوانیم.
اکنون هم هیچ ترتیب و آدابی مجویید و در مورد مسائل ذکر شده هرچه میخواهد دل تنگتان بفرمایید. بدرود
ارسالها: 2,286
موضوعها: 6
تاریخ عضویت: May 2009
رتبه:
127
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
2010-03-25 ساعت 03:37
(آخرین تغییر در ارسال: 2010-03-25 ساعت 03:39 توسط laili.)
به نظر من آمریکائیها اصلا بی احساس و خشک نیستند ........فقط مثل ما یاد نگرفتن که همش فیلم بازی کنند ..........
اینها خیلی بیشتر از ما به همدیگه احترام میذارند و برای هم وقت میذارند و از وجود هم لذت میبرند ...فرهنگ مرده پرستی ما هم به خاطر همین موضوعه که ما تا زمانی که کسی هست براش هیچ کاری نمیکنیم و هیچ وقتی نداریم یا حوصله اش رو نداریم یا هزار و یک دلیل دیگه بعد که مرد یا از پیشمون رفت و از دستش دادیم تازه میشینیم میزنیم تو سرمون و ادای آدمهای با احساس رو در میاریم ..و 80 درصد قضیه اینه که ما این اشک و گریه و زاری رو به خاطر عذاب وجدانمون داریم ولی اینها دیگه عذاب وجدانی ندارند که بخواهند از خودشون با احساس بازی دربیارند.......
در مورد آرامش هم خب خیلی طبیعیه که آدمها همیشه تحت تاثیر محیطشون قرار میگیرند ....وقتی می بینیم اینجا همه آروم و ریلکس رانندگی میکنند و هیچ کسی جلوی کسی نمیپیچه و همیشه ترس اینکه الان یه موتوری یا عابر پیاده سر و کله اش پیدا بشه و بزنه بهمون رو نداریم خب ما هم آروم رانندگی میکنیم و یا وقتی می بینیم مجبور نیستیم برای پیدا کردن جای پارک یک ساعت دور بزنیم یا اگه جای پارکی ببینیم و کسی تصادفا اونجا پارک کنه پیاده نمیشیم تا خون راه بندازیم طبیعتا با گذشت زمان احساس آرامش میکنیم
جهت تبلیغات در سایت با رایانامه ads@mohajersara.com تماس بگیرید.
ارسالها: 1,061
موضوعها: 33
تاریخ عضویت: Sep 2009
رتبه:
205
تشکر: 0
21 تشکر در 0 ارسال
سلام حمید جان ممنون از نوشته خوبت. من هم با فوتبال امریکایی یا بقول شما خرکی مشکل دارم. مخصوصا وقتی که موقع مسابقه های حساس است همه جمع میشوند و از خودشان هیجان در می کنند. من هم بعضی موقعها الکی از آنها تقلید می کنم و خودم را هیجان زده نشان می دهم چون بیچاره امریکاییها خیلی سعی می کنند که فوتبال امریکایی را به من بفهمانند و نمی توانند قبول کنند که چطور من قوانین آن را نمی دانم. من هم برای اینکه زیاد ناامید نشوند و دلشان خوش باشد گهگاهی از آنها تقلید می کنم و می گویم گو گو گو گو! بعد یک سوال ازشان می کنم که مثل این است که آب سرد را روی آتش ریخته باشید مثلا می گویم چرا به این بازی می گویند فوتبال چون همه با دست بازی می کنند نه پا! آنها هم همین احساس را نسبت به فوتبال ما یا بقول خودشان ساکر دارند. من که هر موقع فوتبال امریکایی را دیدم همه دور هم جمع شده بودند و در حالت قمبل سرهایشان را به هم چسبانده بودند و زور می زدند. بعد داور سوت می زند و دوباره همان کار را تکرار می کنند!
با آرزوی موفقیت برای شما
ارسالها: 83
موضوعها: 2
تاریخ عضویت: Jan 2010
رتبه:
15
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
2010-03-25 ساعت 12:54
(آخرین تغییر در ارسال: 2010-03-26 ساعت 03:13 توسط looloo.)
حالا بودین
در خدمت باشیم وای ایجوری که بده ( با لحجه شیرازی )
یی شامی دور هم میزدیم وای مامان امید کجا با ای عجله ( حالا طرف اگه برای شام موند که سیلی از متلک و نگاه به لقمه ها و شمردن اونا روانه میشه اگر هم نموند : وای چه افاده ها همچی خودشونو میگیرن اینگار از نواده های چی چی الملوکن
وای تو رو خدا قابل شما نداره
شما بفرما ، نه والا مگه میشه منو از ای جسارتا ، از راسته ، بفرما ( قبل از ورود به دست شویی )
باشه قابلی نداره باشه ( موقه دادن کرایه ) باشه قابلی نداره باشه ( موقه گرفتن مابقی پول ) حالا اگه طرف پول کرایه نداشته باشه و یا اون راننده پول خورد برای پس دادن نداشته باشه این جملات صمیمی و محبت آمیز تبدیل میشه به رد و بدل شدن چند فحش و ناسزا و احتمالا قمه کشی و خون ریزی
سلام ، خوبی ؟ سلامتی ؟ حال و احوال ؟ خانم بچه ها خوبن ؟ مامان بابا خوبن ؟ خاله و امه اینا خوبن ؟ دایی و عمو خوبن ؟ زن دایی و زن عمو ....
(نیم ساعت بعد )
راستی فردا اومدی اداره فلان چیزک رو هم بیار ( این آخری که هدف از کل تماس بود به احتمال زیاد بیشتر وقتا فراموش میشه )
آقا این قصه سر دراز دارد
ارسالها: 286
موضوعها: 13
تاریخ عضویت: Apr 2009
رتبه:
50
تشکر: 0
1 تشکر در 0 ارسال
سلام و درود مجدد
قبل از ادامه ی سخن و نوشتن یکی دیگه از یادداشتهای روزانه ام، اجازه میخوام برای آخرین بار سال نو را مجدداً تبریک عرض کنم و آرزوی بدر کردن سیزده ی همه ی نحسی ها و پلشتی های زندگی خصوصی و اجتماعی همگی شما را داشته باشم.
«........وقتی با دوستان و اقوام داخل ایران صحبت میکنم انگار که واقعاً «غم و غصـّه نزد ایرانیان است و بس».... راستش دلم از شنیدن اوضاع بد اقتصادی و مشکلات مالی آنها حسابی به تنگ میآد و سخت ناراحت همه ی مردم داخل هستم.امــّا آنچه که مهم است اینه که نمدانم این چه اخلاقی است که به محض رسیدن به من فقط و فقط از غم و غصـّه هایشان سخن به میان میآورند و جالبتر که بیشترشان آنقدر فراموش کار هستند که هنوز چند کلامی گفته و نگفته، لا به لای کلامشون شروع میکنند به کم کردن روی من!!! و میگند:
موبایل و ماشینمشون رو عوض کرده اند!! به تازگی دماغشون رو عمل کرده اند!! تازه از سفر برگشته اند!! سوای کلاس زبان و پیانو و شنا و رقص و یوگا و.... به تازگی هم کلاس اسکیت هم میروند و...!!!!!!... انگــار که این نالیدن ها و بقول ما نجببادی ها ناس زدن ها بخشی از فرهنگمان شده است در حالیکه مدل نداشتن توی خارج یعنی معطل بودن برای حتـّی چند دلار و باید آنقدر کم و زیاد کنیم تا برای مسائل مهم تری هزینه کنیم و ای بسا که خرج و مخارج خونه، اجازه ی داشتن یکی از حیاتی ترین نیازهای زندگی در آمریکا یعنی بیمه را به شما ندهد.
البته منظور اصلی ام ذکر آن نبود که از سختی های زندگی در آن ور آبها سخنی گفته باشم که همین عوض شدن طرز فکرمان به زندگی و بجای همیشه دیدن نیمه ی خالی لیوان، قدر دان داشته ها بودن و لذّت آن را بردن بزرگترین درسی است که از خارج نشینی ام یاد گرفته ام و این یعنی آرامش و آرامش را به هیچ چیزی توی دنیا عوض نمیکنم.... منظور اصلی ام یادآوری تاثیر کلام در زندگی انسانهاست. یکی از بزرگان عالم نویسندگی و محقق درباره ی انرژی مثبت و منفی ، هنرمند و نقاش«فلورانس» در کتاب «4 اثر» مینویسد: اگر انسانها میدانستند که تاثیر کلام و سخنشان تا ابد در کائنات باقی میماند!!! هرگز لب به سخن باز نمیکردند.
آیا آنان که دائم نالیدن را بهتر از هر سخنی دیگر میدانند؛ از تاثیر کلام و سخن و تفکرشان در زندگی شان غافلند؟؟ آیا نمیدانند که این نالیدن ها به حدّی بارش منفی دارد که خواهی و نخواهی کائنات دست به دست هم میدهند و مشکلات مالی و غیر مالی را برایشان ایجاد میکند؟؟ ............«واقعاً ریشه ی این تضاد کلام و عمل بیشتر ما ایرانیان در چیست؟؟»[size=large][/size]