کانال تلگرام مهاجرسرا
https://t.me/mohajersara







##### هشدار #####
به تاریخ ارسال مطالب دقت فرمایید.
شرایط و وضعیت پروسه ویزا دائم در حال تغییر است و ممکن است مطالب قدیمی شامل تغییراتی باشد.
یادداشتهای روزانه حمید میزوری در آمریکا
قبل از هرچیز امیدوارم که روز طبیعت و 13 را بخوبی پشت سر گذاشته باشید و همگی شما عزیزان گامی محکم و از روی شادمانی در بدر کردن همه ی پلشتی ها و نحسی ها برداشته باشید. بیشتر مدارس و ادارات آمریکا این جمعه که با 13 نوروز همزمانی داشته بود بخاطر تعطیلی«جمعه ی نیک»Good Friday در تعطیلی به سر میبردند و ایرانیان عزیز بهانه ای برای بدر کردن سیزده داشتند. البته من چاره ای نداشتم جز رفتن به سرکار چرا که دانشکده ی محل تحصیل من مدرسه ای است شبانه روزی و تعطیلی ندارد و از طرف دیگر باران هم اجازه ی تکان خوردن به کسی نمیداد. امــّا در عوض این شنبه(14 فروردین) به دعوت یکی از دانشجویان آمریکایی ام(کریستی) که البته شوهرش مصری است؛ به شهر Higginsville برای ناهار و دیدن مراسم «عیدپاک» یا همان Easter رفتیم و دیدنی بود که چطور مردم شهر مراسم جشن خود را با هیجان و شادی برگزار میکردند.

هرچه بود و هست من به اعتقادات و اهداف آن کاری ندارم؛ ولی بسیار برایم جالب بود که مجریان مراسم که از یکی از شاخه های کلیسای پروتستان بودند؛ بجای گریه و سینه زدن و شیون سرایی هرچه بیشتر این هیات در روکم کنی هیاتی دیگر، سوای تبلیغ مذهبی و انجام مراسم کلیسایی، مثل بیشتر مراسم مذهبی شان شادی و شادمانی کردن در راس همه ی اهداف دیگر بود. گفتنی است که اعضای این کلیسا هرساله در یک مزرعه گردهم میایند و با یک برنامه ریزی خاص و منظمی تمام امور ترافیک و کنترل و راهنمایی اتوموبیلها را به عهده میگیرند و بیشتر این راهنماها را افراد پیر و خوش برخورد به عهده میگرند. پس از اینکه به محل رسیدیم سخنگوی گروه توسط بلندگو به حاضران خوشآمد گفت و برنامه را تشریح کرد. سپس همه به انتظار رسیدن یک هواپیمای کوچک سمپاشی مزارع ماندند تا در محوطه ی مشخص شده پرواز کند و تخم مرغهای پلاستیکی پخش کند و بدنبال آن بچه ها با شوقی تمام هرکدام کیسه و سبد به دست جهت جمع آوری تخم مرغها روانه ی دشت شدند. البته پیشاپیش برای بچه های کم سن و سال تر دو منطقه ی جداگانه در نظر گرفته شده بود تا والدین همزمان کنترل آنها بتوانند مراقب تلاش خردسالان نیز باشند.

دیدنی بود که بچه های کوچک و بزرگ با چه شوقی به جمع آوری تخم مرغهای پلاستیکی پرداختند و سپس آنها را به محل مشخص شده تحویل دادند و در قبال آن هرکدام پاکتی(بسته ای) شکلات تحویل گرفتند که در آن چند برگه ی تبلیغ چاپ شده ی برنامه های مذهبی مخصوص کودکان نیز وجود داشت. در کنار آن هرکس که علاقمند بود میتوانست جهت گرفتن ساندویچ(هات داگ) و نوشیدنی و چیپس سیب زمینی در صفی که به همین خاطر تشکیل شده بود بایستد. آنچه که سخت برای من جالب بود نظم کلی برنامه بود که از افراد برگزار کننده گرفته تا مردم عادی و حتی بچه های کوچک با چه ترتیب و نظمی آن را دنبال میکردند و آن هیاهوی هول زدن برای غذایی بیشتر جهت گرفتن نذری در کار نبود.

البته ما پس دیدن مراسم برگشتیم منزل دوستمان و در کنار دیگر اعضای خانواده اش روز خوبی را پشت سر گذاشتیم و بماند که فردا(یکشنبه) هم قرار است که بجای 13 نوروز، روز 15 فروردین را بدر کنیم. به بهانه ی برگذاری این جشن برآن شدم تا درباره ی تاریخچه ی این مراسم، جهت شما عزیزان اطلاعاتی را کسب کنم. همانطور که میدانید مسیحیان معتقدند که عیسی مسیح در روز جمعه ی پاک Good Friday به صلیب(چلیپا) کشیده شد و سپس پیکر او را در غاری نهادند و درب آن غار را با سنگی بزرگ مسدود کردند. دو شب و دو روز بعد، یعنی روز یکشنبه چند زن بطور مخفیانه به مزار او رفتند و باکمال ناباوری مشاهده کردند که سنگ گور به کناری رفته و غار از جنازه خالی است و از اتفاق چند تنی مدعی شدند که او(روح او) را در طول روز در چند جای مختلف دیده بودند. امروزه مسیحیان معتقدند که مسیح، دوباره زنده شده و با بیرون آمدن از کفن خود بسوی آسمان معراج پیدا کرده است.

به همین علـت و جهت تجلیل از آخرین روزهای زندگی زمینی عیسی مسیح در سرتاسر اروپا و آمریکا این سه روز یعنی از آدینه(جمعه) تا یکشنبه را با گستردن سفره ای شبیه به هفت سین و گذاردن تخم مرغهای رنگی گرامی میدارند. قابل ذکر است که «عید پاک» را به انگلیسی «ایستر» مینامند و بنا به اعتقاد مسیحیانی که ایستر را جشن می گیرند(قبلاً فقط کاتولیک ها ولی امروزه بیشتر گرایشتهای مسیحی) این تخم مرغ های رنگ خورده را خرگوش ایستر Easter Bunny برای بچه های خوب حفظ کرده است و تنها در میان آنها توزیعشان خواهد کرد. البته به روایتی دیگر خرگوش و مرغ از جمله موجوداتی هستند که با تعداد زاد و ولد زیاد خود در این ایّام، یادآور فرارسیدن بهار نیز هستند.

عید پاک از جمله جشن های «متحرک» مسیحیان است. یعنی روز ثابتی ندارد و هر سال میان پایان ماه مارس و آغاز ماه آوریل جابجا می شود. دلیل این جابجایی هم همزمانی عید پاک با نخستین یک شنبه پس از رؤیت ماه شب چهارده پس از نوروز است. یعنی نوروز که در فرهنگ های فرنگی هم آغاز بهار به شمار می آید، در تعیین زمان برگزاری عید پاک نقش محوری دارد. البته ریشه ی نام ایستر به مسلک های باستانی بابلی ها باز می گردد و هرچند اروپائیان نیز نوروز و آغاز بهار را تجلیل میکردند، کم کم آن را رنگ و بوی مسیحی دادند. در حالیکه این نام هرگز در متون مقدس نخستین(تورات و انجیل) استفاده نشده بود و هرگز از لحاظ کتاب مقدس، ربطی به مرگ و رستاخیز عیسی مسیح ندارد.

در اندیشه ی بابلیان «ایشتر» یا «ایستر» روزی بود که یکی از خدایان بابلی به نام «Tammuz تموز» از مرگ برخواست و به همین علت جشن گرفته می شد. آنان باور داشتند که تموز تنها پسر زاده شده از الهه ی ماه[ آنان ماه را خدایی مونث می دانستند]و خدای خورشید[خورشید هم از دیدگاه آنان ، خدایی مذکر بود] بوده است. گفته شده است که خدای بابلیان(نمرود) پس از مرگ پدرش، با مادر خود ازدواج کرد و پادشاهی قدرتمند گشت و با اینحال زودتر از «سمرامیس»(مادروهمسرخود) مرد. پس از مرگ او، سمیرامیس به مردم بابل گفت که نمرود به خورشید عروج کرده است و از این پس باید نمرود را «Baal بال»یا «خدای خورشید» بخوانند. او همچنین ادعا کرد که «بال» بر روی زمین به صورت آتش(به فرم شمع یا مشعل یا...) در حین عبادت مردمان حضور دارد. در واقع سمیرامیس در حال خلق یک مسلک عرفانی بود، و کم کم خود را به عنوان یک الهه (خدای مونث) معرفی میکرد.

همچنین مدعی شد که وی در درون یک تخم بزرگ از ماه بر روی زمین کنار رود فرات در زمان اولین بدر ماه پس از اعتدال بهاری فرود آمده است. کم کم سمیرامیس نیز به عنوان ایشتر(خدا) شناخته شد که در انگلیسی ایستر تلفظ می شود و تخمی که در آن فرو افتاده بود، به عنوان تخم ایستر مشهور شده است. ایشتر به زودی باردار گشت و ادعا کرد که از خدای خورشید یا بال(نمرود) حامله شده است. پسری که او به دنیا آورد تموز نام گرفت. تموز علاقۀ شدیدی به خرگوش ها داشت و در آن مسلک عرفانی تازه شکل گرفته شده، خرگوش ها مقدس شدند چرا که تموز پسر خدای خورشید شمرده می شد. تموز که یک شکارچی شده بود بدست یک خوک وحشی کشته شد. ایشتر به مردم گفت تموز به سوی پدرش بال عروج کرده بود و اینکه هر دوی آنها از این پس در شمع یا چراغ مقدس به صورت پدر و پسر در میان عبادت کنندگان خواهند بود. هر ساله در اولین یکشنبه [Sunday روز خورشید] پس از اولین بدر کامل ماه بعد از نوروز، یعنی زمان مرگ و عروج تموز، جشنی بر پا می شد. آن یکشنبه به عنوان یکشنبۀ ایستر شناخته شد و با خرگوش ها و تخم مرغ ها جشن گرفته می شد. همچنین تموز چونکه بدست یک خوک وحشی کشته شده بود، ایشتر دستور داد که در آن روز خوک باید کشته و خورده شود.

البته بعضی ها هم ارتباطی بین عیدپاک و عید«پسـّح» یهودیان، سالروز رهایی از دست فرعون و فرار از مصر و گذر از دریای سرخ و رود نیل اجداد یهودیان میدانند که توضیح آن خارج از حوصله ی شما خواهد بود. آنچه که مهم است در سال325 و زمان کنستانتین و گرویدن او به مسیحیت و اقدام او به گردآوری بزرگان مسیحی تمام جهان و پایه گذاری «واتیکان» به عنوان مرکز تصمیم گیری مسیحیان، بسیاری از این هماهنگی های تاریخی برای مقابله ی با دیگر ادیان و فرهنگها بوجود آمده و پس از گذر از دوران خفقان کلیسا و رنسانس بدینگونه بدست امروزیان رسیده است. هرچه هست دمشان گرم که لااقل اعتقاداتشان را با شادی و شادمانی میگسترانند؛ ولو که مملو از خرافات باشد.
دوستان گرامی، برای خواندن نوشته های بیشتری از اینجانب، میتوانید با کلیک کردن در«اینجــا- از دیار نجف آباد تا آمریکای جهانخوار»به وبلاگ شخصی ام تشریف بیاورند تا بیشتر درخدمتتان باشم..... موفق و پیروز باشید. ارادتمند حمید
پاسخ
تشکر کنندگان: Ali Sepehr ، elli ، rs232 ، OverLord ، ساشا ، honareirani ، Jav3 ، farzad24 ، shr.jafari ، Soofia ، ChairMan ، admin ، kavoshgarnet ، hanim ، usa.lover ، hoda_ch ، Hamid55 ، samin ، parmida.722 ، Pasha ، Afies ، MasMM ، mrlzdh
درود بر آقا معلم خودمون.
امروز از بین همکلاسیهای دانشگاهم یه نفر رو پیدا کردم که بچه محلتون بود! بچه نجف آباد! Big Grin
وفتی فهمدیم یاد کلمه نجباباد شما افتادم کلی خندیدم و دیدم بچه ها دارن یه جوری نگاه میکنن که انگار من دیوانه ام! Big Grin Big Grin
پاسخ
تشکر کنندگان: ChairMan ، kavoshgarnet ، lexington ، hvm
اطلاعاتی که نوشتید خیلی خیلی جالب بود. هر کاری کردم نتونستم فقط به زدن گزینه "تشکر" اکتفا کنم.
ممنون از وقتی که گذاشتید و این اطلاعات رو برامون تایپ کردید Smile
پاسخ
تشکر کنندگان: kavoshgarnet ، rs232 ، lexington ، hvm
هنرسرای عزیز سلام !!! همه ی بچـّا نجبباد خوبند ولی بد نیس یخده هوا کار رو داشده باشی و هر از گای چشاد رو خود کنی !!! سلام بسیار به این همشهری ام برسون و بهش بگو: پسر !!! پ َ تُ کوجــــوی؟ میای بریم توی «کریز» شنو؟
همیشه درخدمتم و پیروز باشید
___________
«شهر.جعفری» عزیز
خوشحالم که پسندید و میدونم که خیلی طولانی و کمی هم آخرش پیچیده بود ولی آنچه که برام جالب بود که کمتر از خود آمریکاییها هم نسبت به داستان پشت زمینه ی این روز و دلیل تعطیلی آن خبر داشتند و حتی یکی از دوستان بخاطر تشابه اسم «ایشتر» با شخصیت زنی یهودی در تورات و انجیل به نام «استر» فکر میکرد که ربطی به او دارد. بد نیست بدانید که «استر» زنی یهودی بود که به عقد پادشاه وقت ایران در آمد و همین سبب شد که قوم یهود از نسل کشی که به واسطه و وسوسه ی یکی از درباریان در حال تدارک بود نجات یابند. گفتنی است که مقبره ی این زن در شهرکی است اطراف لنجانات اصفهان به نام«استره خاتون» و .....

انگار این ارسال هم داره طولانی میشه..........بدرود......ارادتمند حمید
دوستان گرامی، برای خواندن نوشته های بیشتری از اینجانب، میتوانید با کلیک کردن در«اینجــا- از دیار نجف آباد تا آمریکای جهانخوار»به وبلاگ شخصی ام تشریف بیاورند تا بیشتر درخدمتتان باشم..... موفق و پیروز باشید. ارادتمند حمید
پاسخ
تشکر کنندگان: usa.lover ، kavoshgarnet ، ChairMan ، honareirani ، Hamid55 ، payman R ، parmida.722 ، Pasha ، hvm ، MPU ، mrlzdh

بنی آدم اعضای یکدیگرند The sons of Adam are limbs of each other
که در آفرینش زیک گوهرند Having been created of one essence
چو عضوی به درد آورد روزگار When the calamity of times affects one limb
دگر عضوها را نماند قرار The other limbs cannot remain at rest
تو کز محنت دیگران بی غمی If thou has no sympathy for the troubles of others
نشاید که نامت نهند آدمی Thou art unworthy to be called by the name of a human...............سعدی

آرزو میکنم همیشه اینگونه باشم:
شـــاد امـــّا دلــســـوز
ســــاده امــّا زیـبـا
مـصـمـّم امـّا دل آرام
مــتواضـع امـّا سربلند
مـهربان امـّا جدّی
مـغـرور و سـبز امـّا بی ریا
عـاشق امـّا عاقل .

بودا گوید:« اشکهای دیگران را تبدیل به نگاههای پر از شادی نمودن، بهترین خوشبختی است».
گراهام بل:«تمام افکار خود را روی کاری که دارید انجام میدهید متمرکز کنید. پرتوهای خورشید تا متمرکز نباشند؛ نمی سوزانند».
گاندی:«خود را قربانی کنیم؛ بهتر است تا دیگران».
انشتین:« از دیروز بیاموز؛ برای امـــروز زندگی کن و امید به فردا داشته باش».
دلایی لاما:« برای اداره(کنترل) کردن خویش از سرت استفاده کن؛ برای اداره کردن دیگران از قلبت».
دوستان گرامی، برای خواندن نوشته های بیشتری از اینجانب، میتوانید با کلیک کردن در«اینجــا- از دیار نجف آباد تا آمریکای جهانخوار»به وبلاگ شخصی ام تشریف بیاورند تا بیشتر درخدمتتان باشم..... موفق و پیروز باشید. ارادتمند حمید
پاسخ
تشکر کنندگان: hoda_ch ، shahram1347 ، kavoshgarnet ، maryamjay ، looloo ، summery_armin ، usagreen ، R.F ، aazitaa
(2010-03-24 ساعت 08:09)lexington نوشته:  
[align=justify]*** یکی از تاثیرات مستقیم و به نظر من بسیار بسیار جالب و خوب مهاجرت، از نظر «م.ذ.ه.ب» و اعتقادات افراد است بخصوص کسانی که دائم با آثار مذهبی مواجه بوده اند. اینجا دیگر نه از اذان ظهر و شب صدایی میشنوید و نه از قرآن و سفره ی ابوالفضل و ماه رمضون وقضاوت مردم خبریه. حالا این وسط کسانی که فقط بخاطر تاثیر جامعه و بمباران رسانه ها مذهبی بودند کم کم عوض میشند و همین سبب میشه که ظاهر بینان، دین آنها را از دست رفته میدانند. در مقابل کسانی که با قلب و روح و باور خود پیرو «د.ی.ن» بودند؛ فرصتی پیدا میکنند تا به اعتقادات خود بصورت منطقی تر و آگاهانه تر فکر کنند و اگر هم باوری باشد از سر ایمان باشد تا تقلیدی کورکورانه.

آي گفتي آقا حميد و داغ دلم را تازه كردي
بخدا واقعا حرف دلم را زدي . پس ببين من و امثال من چي ميكشيم از دست اين متعصبهاي قديمي .البته من به سهم خودم نهايت احترام و ادب را برايشان قائل هستم فرقي نميكند چه در خانواده خود و چه آشنا باشد ، من راه خودم را ميروم . حميد جان تنها چيزي كه با اين عقل ناچيزم ياد گرفتم اينست كه ، گفتار و رفتار و پندار درست و حسابي داشته باشم و بس . حتما لازم نيست براي ظاهر سازي به مسجد و كليسا بروم خودنمايي كنم. زياده گويي نكرده باشم . ولي آقا حميد براي گفته بالاي شما پيشنهادي دارم . فيلم (( كتاب قانون )) را با بازي زيباي پرويز پرستويي و به كارگرداني مازيار ميري را حتما ببينيد . اين فيلم دو سالي ميشود كه اجازه اكران نداشت ولي ديدن آن خالي از لطف نيست . دقيقا حرف دل من و شما برادر بزرگوارم را زده . فيلمي است در قالب طنز و اشاره به كساني ميكند كه در ظاهر متدين هستند ولي در عمل دريغ از يك قدم خير برداشتن.
[font=Arial] دستاني كه كمك ميكنند از لبهائي كه دعا ميكنند مقدس ترند . ( كوروش كبير )[/font]
پاسخ
تشکر کنندگان: kavoshgarnet ، lexington ، summery_armin ، ChairMan ، hoda_ch ، Ali Sepehr ، looloo ، R.F ، mrlzdh ، aazitaa
شهرام عزیز سلام و ممنونم که ابراز نظر فرمودید:

در یکی از گفتگوهای اینترنتی و یاهو مسنجری، گفتگویی داشتم با یکی از اقواممان که روحانی است و نمیدانید که چقدر سوختم وقتی ایشان گفت:« خب حمید !!! واسه ی دنیات که قدم بزرگی برداشته ای و راهی آمریکا شدی و .... آیا واسه ی آخرتت چه کاری خواهی کرد؟؟؟!!» البته ذهنیت غلط او بخاطر آن بود که فکر میکرد زندگی در خارج از ایران و بخصوص در کشور استکبار و جهانخوار بزرگ ، آمریکا یعنی برباد رفتن اعتقادات و کفر و جهنم و فنای آخرت!!!

من هم از بس از این کوته فکری او عصبانی شده بودم نه گذاشتم و نه برداشتم و گفتم: دوست عزیز !!! اگر فرزند شما راهی مسجد است نه به خاطر ایمان خالص اوست، بلکه شاید بخاطر اینکه راهی دیگر ندارد و از سر بی حوصله گی راهی آنجاست.... مهم آن است که بین کلیسا و مسجد و کنیسه و معبد و بار و دیسکو و.... ببینیم انتخابش چیست؟؟ جالبه که این آقا هرساله عازم حج و مکـّه است در حالی که خبر دارم که بسیاری از هم مسلکانش بخاطر اینکه بعضی عقاید متفاوت با راس قدرت دارند؛ حتی از کمترین حقوق خود محرومند.

سخنم طولانی شد و میبخشید ولی فقط وفقط همان اندیشه ی شما درست است و بس. «بنگرید بر پندار و کردار و گفتار خویش؛ اگر در راه راستی باشد؛ همان است که باید باشد ورنه؛ ای بسا نمازمان کفر باشد»
«.....تو طعنه مزن مستان را.....بنیاد مکن توحیله و دستان را.....تو غـرّه مشو که من میّ، نخورم.......صدلقمه خوری که میّ، غلام است آن را».....رباعی منسوب به خیام
ممنون از معرفی فیلم «کتاب قانون»...........پیروز باشید..........بدرود............ارادتمند حمید
دوستان گرامی، برای خواندن نوشته های بیشتری از اینجانب، میتوانید با کلیک کردن در«اینجــا- از دیار نجف آباد تا آمریکای جهانخوار»به وبلاگ شخصی ام تشریف بیاورند تا بیشتر درخدمتتان باشم..... موفق و پیروز باشید. ارادتمند حمید
پاسخ
تشکر کنندگان: kavoshgarnet ، summery_armin ، ChairMan ، rs232 ، hoda_ch ، laili ، shahram1347 ، Ali Sepehr ، looloo ، R.F ، f.o ، Afies ، MPU ، mrlzdh ، aazitaa
ضمن تایید فرمایشات حمید خان من هم آخرین باری که با خدا ارتباط برقرار کردم در مهمانی سال نو بود. چون جوگیر شده بودم کمی بیشتر از حد زهرماری نوشیدم و در آخر شب دیگر چشمانم جایی را درست نمی دید.
در همان جا با خدای خودم راز و نیاز کردم و گفتم که خدایا تو من را بدون آبروریزی و سالم به خانه برسان و من هم قول می دهم که دیگر چنین کاری را نکنم. البته خدا در همان لحظه دعای من را اجابت کرد و دو نفر را فرستاد که زیر بغل من را بگیرند و من را توی تاکسی بیاندازند. من هم به قولم وفادار بودم و دیگر زیاده روی نکردم. در حالی که اگر به مسجد و یا کلیسا می رفتم نمی توانستم خودم را تا این حد به خدا نزدیک احساس کنم که از او چنین خواهشی را بکنم.
با آرزوی موفقیت برای شما
پاسخ
تشکر کنندگان: kavoshgarnet ، maryamjay ، behzad756 ، hoda_ch ، seravin ، ParsTrader ، lexington ، laili ، shahram1347 ، ChairMan ، Ali Sepehr ، looloo ، summery_armin ، kianoush ، R.F ، f.o ، masih sh ، birahe ، Afies ، MPU ، MasMM ، mrlzdh
چقدر آدمها با هم فرق دارند .........آدم متاسف میشه برای کسانی که خودشون رو مبلغ دین و م.ذه.ب میدونند ولی با رفتارشون باعث میشن که آدم از هر چی ..........بیزار بشه
جالبه نوشته ی حمید عزیز من و یاد یکی از آشناهامون انداخت که اون هم روحانیه و من دو هفته ی پیش باهاش تلفنی صحبت میکردم و ایشون ضمن کلی تعریف و تمجید از آمریکا و حمد و ثنای اینجا معتقد بود که خدا حضورش در غرب پر رنگ تر از شرقه....و میگفت من به خدا گفتم اگر میخواهی من بیشتر بهت نزدیک بشم زندگی بعدی من رو در غرب قرار بدهSmile

منهم دقیقا همین نظر رو دارم ..........من اینجا بیشتر وجود خدا رو احساس میکنم......
جهت تبلیغات در سایت با رایانامه ads@mohajersara.com تماس بگیرید.
پاسخ
تشکر کنندگان: shahram1347 ، ChairMan ، Ali Sepehr ، lexington ، R.F ، homeless ، rs232 ، birahe
ایشون چجور روحانیی هستند که به تناسخ اعتقاد دارند!!!!
طبق اسلام آدمها یکبار به دنیا می آیند و بعد هم برای جواب پس دادن به اعمالشون راهی بهشت یا جهنم می شن، تو اسلام که از تناسخ خبری نیست!! احتمالا ایشون کلا دچار تحولات اعتقادی شده اند یا شاید هم مثل اکثر مردم ایران به اسلامِ اختراعیِ خود اعتقاد دارند!!!!
برنده لاتاری ۲۰۰۹. ساکن لس انجلس.

وبلاگ: https://rasaraplanet.wordpress.com سیاره راساراسا
پاسخ
تشکر کنندگان: ChairMan ، kianoush ، lexington ، homeless ، rs232 ، shahram1347 ، mrlzdh
اگر می‌خواهی عقاید کسی را بدونی اول ببین از کجا نون می‌خوره! (علی شریعتی)
پاسخ
تشکر کنندگان: shahram1347 ، ChairMan ، Ali Sepehr ، lexington ، rs232 ، shr.jafari
(2010-04-08 ساعت 11:09)rasarasa نوشته:  ایشون چجور روحانیی هستند که به تناسخ اعتقاد دارند!!!!
طبق اسلام آدمها یکبار به دنیا می آیند و بعد هم برای جواب پس دادن به اعمالشون راهی بهشت یا جهنم می شن، تو اسلام که از تناسخ خبری نیست!! احتمالا ایشون کلا دچار تحولات اعتقادی شده اند یا شاید هم مثل اکثر مردم ایران به اسلامِ اختراعیِ خود اعتقاد دارند!!!!


فکر نمیکنم که این دین اختراعی فقط مختص اکثر مردم ایران باشه..........
هر کسی به دین اختراعی خودش اعتقاد داره ..........
به قول رضا مارمولک به تعداد آدمهای روی زمین راه برای رسیدن به خدا هستSmile
اگر که همه ی آدمها در هر لباسی و با هر اعتقادی مثل هم فکر میکردند که دیگه این همه بحث بر سر م.ذ.هب وجود نداشت.
به نظر من لباس مشترک دلیل بر عقیده ی مشترک نیست.
جهت تبلیغات در سایت با رایانامه ads@mohajersara.com تماس بگیرید.
پاسخ
تشکر کنندگان: shahram1347 ، Ali Sepehr ، lexington ، R.F ، rs232 ، ChairMan ، hvm
اجازه میخوام یه بار دیگه از شهرام عزیز تشکر کنم که با معرفی فیلمی خوب، یک حالی اساسی به من تنها در این غربت دادند. البته نمیدانم چرا هم چندین بار در وسطهای فیلم ، گونه هام خیس شد و هم اینکه بعد از تماشای فیلم که از گونه و ژانر طنز بود و سیلی انتقاد آن از هر سخن جدی نفوذ پذیر تر بود؛ تا ساعتها در مورد آن فکر میکردم که چرا در فرهنگ ما اینگونه جاافتاده که خود را بهترین ها میدانیم و چون دیگران مطابق فکر ما رفتار نمیکنند؛ خائن و کافر و منحرف و جاسوس غرب و....؟؟؟؟

«.........واعظان کین جلوه بر محراب و منبر میکنند.........چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند........» پیشنهاد میکنم دوستان عزیزی که امکان آن را دارند این فیلم را ببینند و امیدوارم که لذت بسیار ببرید. من لینک یکی از سایتهای «دانلودفیلم کتاب قانون» را خدمتتان ارائه میکنم و البته نمیدانم برای دوستان داخل ایران باز میشود یا نه؟و از همه مهمتر امیدوارم این کارم شامل قانون کپی رایت نشود؟؟؟ وگرنه مدیران محترم هرچه میدانند خبرم کنند.
پیروز باشید......ارادتمند حمید
دوستان گرامی، برای خواندن نوشته های بیشتری از اینجانب، میتوانید با کلیک کردن در«اینجــا- از دیار نجف آباد تا آمریکای جهانخوار»به وبلاگ شخصی ام تشریف بیاورند تا بیشتر درخدمتتان باشم..... موفق و پیروز باشید. ارادتمند حمید
پاسخ
تشکر کنندگان: kavoshgarnet ، ChairMan ، R.F ، shahram1347 ، mrlzdh
(2010-04-08 ساعت 11:09)rasarasa نوشته:  ایشون چجور روحانیی هستند که به تناسخ اعتقاد دارند!!!!
طبق اسلام آدمها یکبار به دنیا می آیند و بعد هم برای جواب پس دادن به اعمالشون راهی بهشت یا جهنم می شن، تو اسلام که از تناسخ خبری نیست!! احتمالا ایشون کلا دچار تحولات اعتقادی شده اند یا شاید هم مثل اکثر مردم ایران به اسلامِ اختراعیِ خود اعتقاد دارند!!!!

در اينكه تناسخ خرافه اي بيش نيست شك ندارم اما احتمالا آن دوست روحاني از باب تمثيل چنين چيزي را گفته اند و گرنه خودشان هم به فرضيه تناسخ كه مانند اكثر فرضيات از چين و هند سرچشمه گرفته اند اعتقادي ندارند
البته ضمن تاييد فرمايش راساراساي عزيز در اينكه اسلام اساسا با چنين نظريه اي مخالف است نمي توان منكر نفوذ هرچند اندك چنين نظرياتي در فلسفه اسلامي شد
احتمالاً نخستین فیلسوف معتقد به تناسخ در جهان اسلام محمدبن زکریای رازی (متوفی 313 یا 320) است . تناسخ در بطن جهان بینی خاص رازی و نظریة او در بارة قِدَم نفس و هیولا قرار دارد. به عقیدة او علت آفرینش جهان این است که نفس از سر نادانی شیفتة هیولا شد و خواست با آن متحد شود و به آن صورت دهد تا از لذات جسمانی برخوردار گردد. اما هیولا به طبع گریزان از صورت بود و ازینرو خداوند به نفس یاری رساند و جهان را آفرید تا نفس در صورتهای مادّی به لذات جسمانی دست یابد. انسان به این ترتیب آفریده شد و خداوند از جوهر الوهیت خود عقل را به سوی او فرستاد تا نفس را در بدن انسان بیدار کند و به یادش بیاورد که این جهان جای او نیست . به نظر رازی تنها راه رسیدن انسان به عالم عُلوی ، آموختن فلسفه است . هر نفسی که از این راه از عالم مادّی رهایی نیابد به ناچار در اینجا می ماند تا آنکه سرانجام همة نفوس در بدن انسانهای مختلف با فلسفه آشنا شوند و به عالم اصلی خود باز گردند. در این وقت هیولا از قید نفس آزاد می شود، جهان مادّی که حاصل اتحاد نفس و هیولاست از بین می رود و این دو به حالت جدایی کامل خود در ازل باز می گردند
رازی بنا بر همین اعتقاد خود، در بارة کشتن حیوان نظر خاصی دارد. وی که با آزار حیوانات و حتی پرورش دام برای تغذیة انسان مخالف است ، تنها وجه عقلیِ رنج حیوان اهلی را نجات دادن نفس حیوان از بدنش می داند. همین امر در بارة حیوانات وحشی صادق است ؛ کشتن درندگان علاوه بر آنکه موجب دفع آزار آنان نسبت به حیوانات دیگر می شود، حلول نفوس آنان در اجسادِ بهتر را ممکن می کند. نفس فقط از بدن انسان می تواندبه عالم علوی باز گردد؛ بنابراین ، کشتن حیوانات برای نجات دادن نفس آنها جایز است پیداست که نزد رازی نفوس همة جانداران از یک نوع است و تناسخ صعودی امکان دارد.
در میان مسلمانان . نخستین معتقدان به تناسخ در میان مسلمانان ، غُلات (به معني اهل غلو ) هستند که تناسخ را بیشتر به معنای خاصِ انتقالِ روح الاهی در ائمه در نظر داشته اند. چنانکه کیسانیه یا مختاریه ، پیروان مختاربن ابوعبیده ثقفی (متوفی 68)، تصور می کردند روح خدا در پیامبر حلول کرده و از پیامبر به حضرت علی و امام حسن و امام حسین علیهم السلام منتقل شده و سپس به محمدبن حنفیه ، فرزند امام علی ، رسیده است . فرقه های مختلفِ منشعب از اینان ، مثل حارثیه و حربیه و بَیانیه ، و دیگر فرقه های غلات ، مثل خَطّابیه و راوندیه و جناحیه و مُخَمَّسه و عَلبائیه ، نیز به تناسخ روح الاهی در امام خود اعتقاد داشته اند
از این حیث تناسخ نزد اینان گاه به حلول نزدیک می شود و تفکیک دقیق این دو را دشوار می کند، چنانکه به فرقه های مختلف حلولیه ، مثل پیروان عبداللّه بن سبا که قائل به الوهیت امام علی شمرده شده است ، نسبت تناسخ هم داده اند همچنین ابوالحسین ملطی (متوفی 377)، نویسندة التنبیه و الرد علی اهلِ الاهواء و البِدَع ، یکی از قدیمترین کتب ملل و نحل ، اصحاب تناسخ را فرقه ای از حلولیه خوانده (ص 29) و عبدالقاهر بغدادی (متوفی 429؛ الملل والنحل ، ص 117) گروهی از حلولیه را در زمرة تناسخیه شمرده است . همچنین نُصَیریه و دروزیه (دو فرقة منسوب به شیعه که از قرون اولیة اسلامی به وجود آمده اندو هم اكنون در لبنان ساكن هستند و در پارلمان نماينده دارند) به تناسخ معتقدند. دروزیان معتقدند نفس پس از مرگ به بدن دیگری منتقل می شود زیرا بدن چیزی جز پیراهن (قمیص ) نفس نیست . اصطلاح تقمّص به جای تناسخ از اینجا پیدا شده است . دروزیان انتقال نفس انسان به بدن حیوان را نپذیرفته اند
چنين اعتقاداتي مانند مقدس بودن عدد هاي 5و 7و 40 و طواف كردن و قرباني در هر حال و كم و بيش از تفكرات باستاني چين (و هند)به اين سمت نفوذ كرده اند(منبع:بنياد دايره المعارف اسلامي )

به دلایل شخصی از مدیریت استعفا داده ام لطفا سولات مربوط به مدیریت را از من نپرسید
پاسخ
تشکر کنندگان: rs232 ، rasarasa ، lexington ، kavoshgarnet ، R.F ، laili ، shahram1347 ، elli ، homeless ، ChairMan ، looloo
مشکل اساسی من با فرضیه تناسخ این است که حتی اگر فرض کنیم که روح انسان پس از مرگ دوباره در کالبد فرد دیگری ظاهر خواهد شد, دانسته ها و تجارب و حافظه وی توسط آن روح منتقل نمی شود و اگر چنین بود بسیاری از نوزادانی که بدنیا آمده اند باید حاوی اطلاعات و تجربیات بیشماری از زندگی های گذشته خود باشند.
پس اگر آن چیزی که انسجام من نوعی است و باعث می شود که من خودم را توسط آن تمییز دهم توسط روح منتقل نشود, دیگر آن روح من نیستم و مانند این است که پا و یا قلب من را به فرد دیگری پیوند دهند.
طبیعی است که ماده جابجا می شود و ممکن است بعدها ذره ای از گوش من در تنه یک درخت باشد و سلولی دیگر در زبان یک خرگوش ولی آنچه که مهم است این است که انسجام آگاهی که من آن را به عنوان "من" می شناسم دیگر وجود نخواهد داشت.
حتی اگر قبول کنیم که روح وجود دارد و همچون ماده در چرخه طبیعت و یا فراطبیعت جابجا می شود, انسجام بعد از مرگ آن با از بین رفتن حافظه و ادراک منسجم در ساختار بدنی انسان, غیر محتمل خواهد بود.
امروزه علم به سادگی دریافته است که اطلاعات در بخش حافظه مغز ذخیره و پردازش می شود و اگر این انبوه داده ها و یا داشته های حافظه از بین برود, تنها چیزی که باقی می ماند پتانسیلهای اطلاعلاتی است که در ژن فرد ذخیره شده است و قابل انتقال توسط روح نمی باشد.
به زبان بسیار ساده تر, روح هرگز از بین نمی رود همانطور که جسم هم هرگز از بین نمی رود ولی آنچیزی را که من به عنوان من می شناسم با از بین رفتن حافظه و اطلاعاتم از بین می رود.
با آرزوی موفقیت برای شما
پاسخ
تشکر کنندگان: Ashkan.R ، rasarasa ، lexington ، laili ، hoda_ch ، m_s_1368 ، hvm ، merdax ، shahram1347 ، homeless ، ChairMan ، Afies




کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان